شاعر: وحید قاسمی
پیر بزرگ طایفه بود و کریم بود
در اعتلای نهضت جدش سهیم بود
مسندنشین کرسی تدریس علمها
شایسته صفات حکیم و علیم بود
نوح و خلیل جمله مریدان مکتبش
استاد درس حکمت و پند کلیم بود
برمردمان تب زدهی شهر شرجیاش
عطر مبارک نفسش چون نسیم بود
زحمت کشید وباغ تشیع شکوفه داد
مسئول باغبانی باغی عظیم بود
قلبش شبیه شیشهی تنگ بلور بود
عمری به فکر نان شب هر یتیم بود
از ابتدای کودکیاش تا دم وفات
نزدیکی محلهی زهرا مقیم بود
منت نهاد و آمد و ما پیروش شدیم
امروز اگر نبود شرایط وخیم بود!!!
تازه سرودهام غزل مدحتش ولی
یادش میان قافیهها از قدیم بود