سيره قضايي حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه)

با بررسي و دقت در روايات حكومت جهاني امام مهدي(علیه السلام) در زمينه پيشرفت مسايل اقتصادي، فرهنگي و... در مي‏يابيم كه با كاسته شدن از جرم و جنايت و با پيش‏رفت علوم و فنون دستگاه قضايي آخرين معصوم الهي از توانايي و قدرت فراواني برخوردار است.اين نوشتار جلوه‏اي از سيره قضايي آخرين حجت الهي را بيان مي‏كند. در اين مقاله تلاش شده است؛ ترسيم چشم‏انداز آن حكومت، چراغي فراروي امروز افروخته گردد.
دوشنبه، 13 آبان 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سيره قضايي حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه)
سيره قضايي حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه)
سيره قضايي حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه)

نويسنده:دكتر حبيب‏الله طاهري

اشاره:

با بررسي و دقت در روايات حكومت جهاني امام مهدي(علیه السلام) در زمينه پيشرفت مسايل اقتصادي، فرهنگي و... در مي‏يابيم كه با كاسته شدن از جرم و جنايت و با پيش‏رفت علوم و فنون دستگاه قضايي آخرين معصوم الهي از توانايي و قدرت فراواني برخوردار است.
اين نوشتار جلوه‏اي از سيره قضايي آخرين حجت الهي را بيان مي‏كند. در اين مقاله تلاش شده است؛ ترسيم چشم‏انداز آن حكومت، چراغي فراروي امروز افروخته گردد.

مقدمه

1ـ براي مبارزه با فساد و تجاوز و ستم از يك سو، لازم است پايه‏هاي ايمان و اخلاق تقويت شود و از سوي ديگر، يك سيستم صحيح و نيرومند قضايي با هشياري كامل و احاطه وسيع به وجود آيد.
مسلّما پيشرفت كامل صنايع، وسايلي را در اختيار بشر مي‏گذارد كه با آن به خوبي مي‏توان در مورد لزوم، حركات همه مردم را تحت كنترل قرار داد و هر حركت ناموزون و نابجايي را كه به فساد و تجاوز منتهي مي‏شود، زير نظر گرفت. علائم و آثاري را كه مجرمان در محلّ جرم باقي مي‏گذارند مي‏توان شناسايي و از آن‏ها عكسبرداري كرد، صداي آن‏ها را ضبط نمود و آن‏ها را به خوبي تجزيه و تحليل كرد. قرار گرفتن چنين ابزار پيشرفته‏اي در اختيار يك حكومت صالح، عامل مؤثرتري براي پيش‏گيري از فساد و ستم است؛ به گونه‏اي كه مي‏توان در صورت وقوع جرم يا تضييع حقي، حق را به صاحب آن رساند.
شكّي نيست كه در عصر آن مصلح بزرگ جهان، آموزش‏هاي اخلاقي با وسايل ارتباط جمعي بسيار پيشرفته، آن چنان گسترش مي‏يابد كه اكثريت مردم جهان را براي يك زندگي صحيح انساني و آميخته با پاكي و عدالت اجتماعي آماده مي‏سازد.
ولي از آن جا كه انسان آزاد آفريده شده و در تصميم‏ها و اعمال خويش از اصل جبر پيروي نمي‏كند، خواه ناخواه افرادي ـ هر چند انگشت شمار ـ در هر اجتماع صالحي ممكن است پيدا شوند كه از آزادي خود سوء استفاده كنند و از آن براي وصول به مقاصد شوم خود بهره گيرند. به همين دليل جامعه بايد به يك دستگاه قضايي سالم و كاملاً آگاه و مسلّط مجهّز باشد تا حقوق مردم به آن‏ها برگردانده شود و ستمگر به جزاي خود برسد.
2ـ با دقت در جرائم و جنايات و مفاسد اجتماعي راه‏هاي پيش‏گيري از آن‏ها، روشن مي‏شود كه: اولاً، با اجراي عدالت اجتماعي و تقسيم عادلانه ثروت، ريشه بسياري از مفاسد اجتماعي كه از كشمكش بر سراندوختن ثروت و استثمار طبقات ضعيف، حيله و تزوير و انواع تقلّب‏ها، دروغ، خيانت و جنايت براي در آمد بيشتر سرچشمه مي‏گيرد، برچيده مي‏شود. مفاسدي كه شايد رقم بيشتري از فساد و ظلم در هر جامعه‏اي را تشكيل مي‏دهد. اين مفاسد به عنوان سرچشمه و ريشه بسياري از جرايم و جنايات مطرحند كه با از ميان رفتن ريشه اصلي، شاخ و برگ‏ها خود به خود مي‏خشكند.
ثانيا: آموزش و تربيت صحيح اثر عميقي در بهبود مبارزه با فساد و تجاوز و انحرافات اجتماعي و اخلاقي دارد؛ يكي از علل مهمّ توسعه فساد در جوامع كنوني اين است كه نه تنها از وسايل ارتباط جمعي براي آموزش صحيح استفاده نمي‏شود، بلكه بيش‏تر آن‏ها در خدمت كثيف‏ترين و زشت‏ترين برنامه‏هاي استعماري فاسد قرار دارد. برنامه‏هايي كه شب و روز از طريق ارايه فيلم‏هاي بدآموز و داستان‏ها و برنامه‏هاي گمراه كننده و حتّي اخبار دروغ و نادرستي كه در خدمت مصالح استعمار جهاني است، به ظلم، تبعيض و فساد خدمت مي‏كنند.
البته اين موارد نيز از جهتي ريشه اقتصادي دارد و براي تحذير مغزها و به ابتذال كشاندن مفاهيم سازنده و نابود كردن نيروهاي فعّال و بيدار هر جامعه، براي بهره‏گيري بيشتر غول‏هاي استعمار اقتصادي حركت مي‏كند، بدون آن كه با مانع مهمّي روبرو شوند. هرگاه اين وضع دگرگون شود، به طور قطع در مدت كوتاهي قسمت مهمّي از مفاسد اجتماعي از بين خواهد رفت. اين كار تنها از يك حكومت صالح و سالم جهاني بر مي‏آيد. حكومتي كه در مسير منافع توده‏هاي جهان ـ و نه استثمارگران ـ براي ساختن جهاني آباد و آزاد و مملوّ از صلح و عدالت و ايمان حركت مي‏كند.
ثالثا: وجود يك دستگاه قضايي بيدار و آگاه با ابراز مراقبت دقيق كه نه مجرمان بتوانند از چنگ آن فرار كنند و نه ستمگران از عدالت سر باز زنند، نيز عامل مؤثري در كاهش ميزان فساد، گناه و سرپيچي از قانون است.
اگر اين سه جنبه دست به دست هم دهند، تأثير آن فوق‏العاده زياد خواهد بود.
از مجموع احاديث مربوط به دوران حكومت مهدي(عج) استفاده مي‏شود كه او از تمام اين سه عامل بازدارنده، در عصر انقلابش بهره مي‏گيرد؛ به گونه‏اي كه ضرب المثل معروفي كه مي‏گويد: «زماني فرا مي‏رسد كه گرگ و ميش در كنار هم آب مي‏خورند» تحقق مي‏يابد.
مسلّما گرگ‏هاي بيابان تغيير ماهيت نمي‏دهند و لزومي هم ندارد كه چنين شود، ميش‏ها هم از حالت كنوني در نمي‏آيند، بلكه اين جمله اشاره دارد به برقراري عدالت در جهان و تغيير روش گرگ صفتان خونخوار. كه در سازش با حكومت‏هاي جبّار، قرن‏ها به خوردن خون قشرهاي مستضعف جامعه انساني مشغول بودند.1
3ـ آگاهي به روش داوري و سيره قضايي امام محمّدمهدي(عجل الله تعالی فرجه) تنها با بررسي روايات وارده در اين باب ميسر است؛ چرا كه عقل را در اين نوع مسايل راهي نيست تا با بررسي عقلاني به حقيقت آن آگاه شويم. بنابراين، در اين مقاله نخست روايات مربوطه را (تا جايي كه به آن‏ها دست يافته‏ايم) ذكر نموده و سپس با دقت و كاوش در آن‏ها به شيوه قضايي امام(علیه السلام) آگاهي پيدا مي‏كنيم:

روايات

روايات وارده در رابطه با روش داوري آن حضرت و امور مربوطه به داوري بسيار است كه ما به بخشي از آن‏ها اشاره مي‏كنيم:

1ـ قالَ الصّادِق(علیه السلام):

اذا قامَ القائِمُ حَكَمَ بِالعَدلَ وَارتَفَعَ في اَيّامِهِ الجَورُ وَاَمَنَت بِهِ السُّبُلُ وَاَخرَجَتِ الأَرضُ بَرَكاتِها وَرَدَّ كُلَّ حَقٍّ اِلي اَهلِهِ... وَحَكَمَ بَينَ النّاسِ بِحُكمِ داوُد وَحُكْمِ مُحَمَّدٍ...2
وقتي كه قائم قيام كند، داوري را بر اساس عدالت قرار مي‏دهد و ظلم و جور در دوران او برچيده مي‏شود و جاده‏ها در پرتو وجودش امن و امان مي‏گردد و زمين بركاتش را خارج مي‏سازد و حق هر كس را به او بر مي‏گرداند، و در بين مردم همانند داود و محمد(صلی الله علیه واله) داوري مي‏كند... .

2ـ جابر از امام باقر(علیه السلام) نقل مي‏كند كه فرمود:

اِنَّما سُمِّيَ المَهدِيُّ لاِءنَّهُ يُهدي اِلي اَمرٍ خَفيٍّ حَتّي اَنَّهُ يَبعَثُ اِلي رَجُلٍ لايَعلَمُ النّاسُ لَهُ ذَنبٌ فَيَقتُلُهُ حَتّي اَنَّ اَحَدَكُمْ يَتَكَلَّمَ في بَيتِهِ فَيَخافُ اَنْ يَشهَدَ عَلَيه الجدارُ3
حضرت امامِ عصر، به اين جهت مهدي ناميده شده است كه به امور مخفي و پنهان هدايت مي‏شود، تا جايي كه گاه به سراغ مردي مي‏فرستد (و او را) به قتل مي‏رساند كه مردم او را بي‏گناه مي‏دانند، (زيرا از گناه پنهاني او همانند قتل نفس كه موجب قصاص است، آگاه مي‏باشد تا آن جا كه بعضي‏ها هنگامي كه در خانه خود سخن مي‏گويند، مي‏ترسند ديوار بر ضد آن‏ها شهادت دهد (و از كارهاي خلاف و توطئه آنان امام را با خبر سازد).

3ـ قالَ ابوعَبدِاللّه(علیه السلام):

اِنَّهُ اِذا تَناهَتِ الأمُورُ اِلي صاحِبِ هَذَا الامر رَفَعَ اللّه تَبارَكَ و تَعالي لَهُ كُلَّ مُنْخَفَضٍ مِنَ الأَرضِ وَخَفَّضَ لَهُ كُلَّ مُرتَفَعٍ حَتّي تَكُونَ الدُّنيا عِندَهُ بِمَنزِلَةِ راحَتِهِ فَاَيُّكُمْ لَو كانَتْ في راحَتِهِ شَعرَةٌ لَمْ يَبصُرها4
وقتي كارها به صاحب اصلي ولايت رسيد خداوند بزرگ هر نقطه فرورفته‏اي از زمين را براي او مرتفع و هر نقطه مرتفعي را پايين مي‏آورد؛ آن چنان كه تمام دنيا نزد او همانند كف دستش خواهد بود. كدام يك از شما اگر در كف دستش مويي باشد آن را نمي‏بيند؟

4ـ امام صادق و امام كاظم8 (علیه السلام) فرمودند:

لَوْقَد قامَ القائمُ لَحَكَمَ بِثَلاثٍ لَم يَحكُمْ بِها اَحَدٌ قَبلَهُ: يَقتُلُ الشَّيخَ الزّاني وَيَقتُلُ مانِعَ الزَّكاتِ وَيُوَرِّثُ الأَخُ اَخاهُ فِي الأَظِلَّةِ5
هرگاه قائم قيام كند، سه حكم خواهد كرد كه احدي پيش از او نكرده است (و آن‏ها عبارتند از): پير زناكار و مانع الزكات را مي‏كشد و به برادراني كه در عالم اشباه و ارواح (عالم ذر) برادر بودند (نه برادر صلبي) ارث مي‏دهد.

5ـ در روايات بسياري وارد شده است كه

امام مهدي ذريّه‏ها و نواده‏هاي قاتلان سيدالشهداء را به خاطر رضايت به كار پدران مي‏كشد. امام صادق(علیه السلام) مي‏فرمايد: «اِذا خَرَجَ القائِمُ قَتَلَ ذراري قَتَلَةِ الحُسين(علیه السلام) بِفِعالِ آبائِها...»6

6ـ يكي از كارهاي آن حضرت اجراي حدود بر مردگان است؛

يعني حكم حضرت اين است كه اگر كسي حدي بر عهده داشت و حد اجرا نشده بود، در هنگام ظهور و رجعت آنان، حد را جاري مي‏كند، چنان كه درباره حُميراء چنين مي‏كند به خاطر افترايي كه به امّ ابراهيم زوجه صالحه رسول خدا(صلی الله علیه واله) زده بود. امام باقر فرمود:
اَما لَو قامَ قائِمُنا لَقَدْ رُدَّت اِليهِ الحُميراء حَتّي يُجَلِّد الحَدّ وَحَتّي يَنتَقِمَ لاِنتيه مُحَمَّدٍ فاطِمَه(سلام الله علیها)، مِنها، قُلتُ: جُعِلتُ فَداك وَلِمَ يُجَلِّدُها الحَدَّ؟ قالَ: لِفريتَها عَلي اُمِّ ابراهيم، قُلتُ: فكيفَ اَخَّرَهُ اللّه لِلقائِمِ(علیه السلام)؟ فقالَ لَهُ اِنَّ اللّه تبارك و تعالي بَعَثَ مُحمّدً(صلی الله علیه واله) رَحمَةً وَبَعَثَ القائِمَ نِقمَةً.7
آگاه باشيد اگر قائم ما قيام كند، حميراء براي او برگردانده خواهد شد تا اينكه او را تازيانه حد زند و براي فاطمه دختر پيامبر از او انتقام بگيرد. راوي مي‏گويد عرض كردم فداي تو شوم، تازيانه حد براي چه؟ فرمود: براي افترايي كه بر مادر ابراهيم فرزند پيامبر زد. گفتم: پس چرا حد او تا قيام قائم به تأخير افتاده است؟ فرمود: براي اين كه خداوند محمّد را رحمت فرستاده و قائم را نقمت.

7ـ عَن اَبان قالَ: سَمِعتُ اَبا عَبدِاللّه(علیه السلام) يَقُولُ:

لايَذهَبُ الدُّنيا حَتّي يَخرُجَ رَجُلٌ مِنّي يَحكُمُ بِحُكومَةِ آلِ داوُد لايَسأَلُ عَن بَيِّنةٍ، يُعطي كُلَّ نَفسٍ حُكمَها.8
ابان مي‏گويد: از امام صادق(علیه السلام) شنيدم كه مي‏فرمود: دنيا به پايان نمي‏رسد تا اين كه مردي از تبار من قيام كند و در حكومت خود به حكم آل داود حكم نمايد. از كسي مطالبه بيّنه و شاهد نكند و هر كسي را به حكم واقعي او محكوم نمايد.

8ـ امام صادق(علیه السلام) فرمود: اِذا قامَ قائمٌ آلِ محمّدٍ حَكَمَ بِحكمِ داوُد وَسُلَيمان لايَسئَلُ النّاسَ بَيِّنةً.9

وقتي قائم آل محمد قيام كند به حكم داود و سليمان حكم مي‏كند و از مردم گواه نمي‏خواهد.

9ـ قالَ اَبوعَبدِاللّه(علیه السلام):

اِذا قامَ القائمُ(علیه السلام) لم يَقُم بَينَ يَديهِ اَحَدٌ مِن خَلْقِ الرَّحمنِ اِلاّ عَرَفَهُ صالِحُ هُوَ اَمْ طالِحٌ؟ اَلا وَفيه آيَةٌ لِلمُتوَسّمينَ وَهِيَ السَّبيلُ المُقيمُ.10
هرگاه قائم قيام كند احدي از خلق خدا در پيش او نايستد مگر اين كه آن حضرت، او را بشناسد كه صالح است يا طالح، آگاه باشيد كه در شأن او است آيه «اِنَّ في ذالِك لاَياتٍ للمتوسّمينَ».
و در حديث ديگر فرمود: لَو قامَ قائمُنا اَعطاهُ اللّهُ السّيماءَ فَيَأمَرَ بِالكافِرِ فَيُؤخَذُ بِنواصيهِمْ وَاَقدامِهِم ثُمَّ يُخبِطُ بِالسَّيفِ خبطا.11
چون قائم ما قيام كند، خداوند علم سيما به او عطا كند، پس امر مي‏كند بر كافر، پس موهاي پيشانيشان را مي‏گيرند و به پاهاي ايشان مي‏چسبند و مي‏كشانند به سوي شمشير و شمشير را در ميان ايشان مي‏نهد.

10ـ در حديثي امام صادق(علیه السلام) فرمود:

اِنَّ قائِمَنا اِذا قامَ مَدَّاللّهُ لِشيعَتِنا في اَسماعِهِم وَابصارِهِم حَتّي لايَكُونَ بَينَهُم وَبينَ القائِمِ بَريدٌ يُكَلِّمُهُم فَيسمَعُونَ وَيَنظُرونَ اِلَيهِ وَهُوَ في مكانِهِ.12
هنگامي كه قائم ما قيام كند خداوند آن چنان گوش و چشم شيعيان ما را تقويت مي‏كند كه ميان آن‏ها و قائم (رهبر و پيشوايشان) نامه‏رسان نخواهد بود. با آن‏ها سخن مي‏گويد سخنش را مي‏شنوند و او را مي‏بينند؛ در حالي كه او در مكان خويش است (و آن‏ها در نقاط ديگر دنيا).
يعني وسايل انتقال صدا و تصوير، به طور همگاني و آسان در اختيار همه پيروان او قرار دارد؛ آن چنان كه در عصر حكومت او اداره پست چيز زايدي محسوب مي‏گردد. بنابراين، همه برنامه‏ها با سيستم «شهود و حضور» اجراء مي‏شود؛ در چنين حالتي هيچ امري از حاكم آن زمان مخفي نخواهد بود هر چند براي ديگران مخفي باشد. امام به طور طبيعي (با قطع نظر از علم غيب) بر همه چيز آگاه است و همانند داود و سليمان، بر اساس علمش داوري مي‏نمايد.

11ـ عَن اَبي عبدِاللّه(علیه السلام) قالَ:

اِذا قامَ قائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ حَكَمَ بَينَ النّاسِ بِحُكمِ داوُد لايَحتاجُ اِلي بَيِّنَةٍ، يُلهِمُهُ اللّهُ تَعالي فَيَحكُمُ بِعِلمِهِ وَيُخبِرُ كُلَّ قَومٍ بِما استَبطَنوهُ، وَيَعرِفَ وَلِيَّهُ مِنْ عَدُوّهِ بِالتِّوَسّمِ، قالَ اللّهُ سُبحانَه اِنّ في ذالِكَ لاَياتٍ لِلمُتَوَسّمينَ وَاِنَّها لِسَبيلٍ مُقيمٍ.13
امام صادق(علیه السلام) فرمود: هرگاه قائم آل محمد قيام كند، ميان مردم به حكم داود حكم مي‏كند و در حكمش نياز به بينه و گواه ندارد. خداوند بزرگ به او الهام مي‏كند، پس به علم خود حكم مي‏كند.
و هر قومي را به آن چه پنهان كرده‏اند آگاه مي‏كند. دوست خود را از دشمن با توسّم مي‏شناسد (يعني بافر است و نگاه از سيما تشخيص مي‏دهد). اين است كه خداي سبحان فرمود «اِنّ في ذالِكَ لاَياتٍ للمُتَوَسِّمينَ».

12ـ عَن اِبنِ تَغلِب قالَ: قالَ لي اَبوعَبدِاللّه(علیه السلام):

دَمانِ فِي الأِسلامِ حَلالٌ مِنَ اللّه لايَقضي فيهما اَحَدٌ حَتّي يَبعَثَ اللّهُ قائِمنا اهلَ البيتِ، فَاِذا بَعَثَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ قائمنا اَهلَ البيتٍ حَكَمَ فيهما بِحُكمِ اللّهِ لايُريدُ عَلَيهِما بَيِّنَةٌ: الزّانِي المُحصِن يَرجُمُهُ وَمانِعُ الزّكاتِ يَضرِبُ عُنُقَه.14
ابان بن تغلب گفت: امام صادق(علیه السلام) براي من چنين فرمود: دو خون است كه در اسلام از خداوند حلال شناخته شده است، ولكن هيچ كس در آن دو خون حكم نكند، تا اين كه خداي عزيز و بزرگ قائم اهلبيت را بر انگيزاند، پس او به دستور خدا در [باره] آن دو، حكم كند و در اين رابطه از كسي بيّنه و گواه نطلبد (يعني به علم خود عمل كند) زنا كننده محض را سنگسار كند و مانع زكات را گردن زند.

13ـ قالَ اَبُوجَعفَر(علیه السلام): يَقُومُ القائِمُ بِأَمرٍ جَديدٍ، وَكِتابٍ جَديدٍ، وَقَضاءٍ جَديدٍ.15

امام باقر(علیه السلام) فرمود: قائم امام مهدي قيام مي‏كند به امر جديد و كتاب جديد و داوري جديد كه بر عرب بسيار سختگير است.

14ـ عَنْ اَبي جعَفَر(علیه السلام) قالَ:

يَقضِي القائِمُ بِقَضايا يُنكِرُها بَعَضُ اَصحابِهِ مِمَّن قَدْ ضَرَبَ قُدّامَهُ بِالسَّيفِ وَهُوَ قَضاءُ آدَمَ(ع) فَيُقَدِّمُهُمْ فَيَضرِبُ اَعناقَهُمْ، ثُمَّ يَقضِي الثّانِيَةَ فَيُنكِرُها قَوْمٌ آخَروُنَ مِمَّنْ قَدْ ضَرَبَ قُدامَهُ بِالسَّيفِ وَهُوَ قَضاءُ داوُد(ع)فَيُقَدِّمُهُمْ فيضربُ اَعناقَهُمْ ثُمَّ يَقضِي الثّالِثَةَ فَيُنكِرُها قَومٌ آخَروُنَ مِمَّن قَدْ ضَرَبَ قُدّامَهُ بِالسَّيفِ وَهُوَ قَضاءُ اِبراهيم فَيُقَدِّمُهُمْ فَيَضرِبُ اَعناقَهُم، ثُمَّ يَقضي الرّابِعَةَ وَهُوَ قَضاءُ مُحمَّدٍ(صلی الله علیه واله) فَلا يَنكِرُها اَحَدٌ عَلَيه.16
امام باقر(علیه السلام) فرمود: قائم به گونه‏اي قضاوت مي‏كند كه بعضي از اصحاب او همان‏هايي كه در جلو او شمشير زده‏اند، آن قضاوت‏ها را نادرست مي‏شمارند و مورد انكار قرار مي‏دهند. و آن قضاوت آدم(علیه السلام) است؛ پس گردن آنان را مي‏زند. باز در مرتبه ديگر قضاوت مي‏كند به قضاوت‏هايي كه آن را جمع ديگر از كساني كه در جلو حضرت شمشير زده‏اند انكار مي‏كنند و آن را منكر مي‏شمارند، و آن قضاوت داود(علیه السلام) است؛ پس گردن ايشان را هم مي‏زند.
بار سوم به قضاياي ديگري به سبك و روش ابراهيم(علیه السلام) قضاوت مي‏كند؛ اين بار نيز جمعي ديگر از كساني كه در جلو او شمشير زده‏اند (آن را) نادرست (و خلاف شرع) مي‏شمارند و بر وي انكار مي‏كنند، پس گردن ايشان را نيز مي‏زند.
بار چهارم به قضاوت‏هاي محمد(صلی الله علیه واله) قضاوت مي‏كند، هيچ كس بر وي انكار نمي‏كند.

15ـ در حديثي از امام صادق(علیه السلام) مي‏خوانيم:

اِذا قامَ القائِمُ بَعَثَ في اَقاليمِ الأَرضِ في كُلّ اِقليمٍ رَجُلاً يَقُولُ عَهدَكَ في كَفِّكَ فَاِذا وَرَدَ عَلَيكَ مالا تَفهَمُهُ وَلاتَعرِفُ القَضاءَ فيهِ، فَانظُر اِلي كَفِّكَ وَاعمَل بِما فيها.17
هرگاه قائم قيام كند، در هر اقليمي از اقاليم زمين مردي را بفرستد و بگويد عهد تو در كف دست تو است، هرگاه بر تو وارد شود [كسي و تو] چيزي را نفهمي و قضاوت آن را نداني، به كف [دست] خود نظر كن و به آن چه در وي است عمل نما.

16ـ قالَ الباقِرُ(علیه السلام):

...ثُمَّ يَرجِعُ اِلَي الكُوفَة فَيَبْعَثُ الثَلاثَ مِأةَ وَالبَضْعَةَ عَشَرَ رَجُلاً اِلَي الأفاقِ كُلِّها فَيَمْسَحُ بَينَ اَكتافِهِم وَعَلي صُدوُرِهِم فَلا يَتَعايُونَ في قَضاءٍ...18
امام باقر(علیه السلام) فرمود: پس از آن كه امام(ع) به كوفه بازگشت و در آن جا مستقر شد، بيش از سيصد و ده نفر را به اطراف عالم (براي حكمرواني و اجراي احكام الهي) مي‏فرستد و در هنگام فرستادنِ آن‏ها، شانه‏ها و سينه‏هاي آن‏ها را با دست مبارك مسح مي‏كند.
پس آنان در هيچ حكمي و قضايي عاجز نمي‏مانند (قضا و داوري در هر امر مشكلي براي آنان آسان خواهد بود).

17ـ عَن اَبي جَعفَر(علیه السلام) قالَ في حَديثٍ:

... فَاِنَّما سُمِّيَ المَهديُّ لاِءَنَّهُ يُهدي بِاَمرٍ خَفِيٍّ يَستَخرِجُ التَّوراةَ وَسايِرَ كُتُب اللّهِ مِنْ غارٍ بِأنطاكيَه فَيَحكُمُ بين اَهلِ التَّوراتِ بِالتَّوراتِ، وَبين اَهلُ الأنجيلٍ بِالأِنجيلِ، وَبَينَ اَهلِ الزَّبُورِ بِالزَّبُورِ، وَبَينَ اَهلِ الفُرقانِ بِالفُرقانِ...19
در حديثي از امام باقر(علیه السلام) مي‏خوانيم كه فرمود: علت نام‏گذاري او (امام دوازدهم) به مهدي، اين است كه خدا او را به امور مخفي هدايت كرده است. از جمله اين كه تورات و ديگر كتاب‏هاي آسماني را از غاري در انطاكيه خارج مي‏سازد و ميان پيروان تورات به تورات و پيروان انجيل به انجيل و پيروان زبور به زبور و پيروان قرآن به قرآن، قضاوت و داوري مي‏كند.
18ـ عَنِ الصّادِقِ(علیه السلام) قالَ: ... اَما وَاللّهِ لَيُدخِلَنَّ عَلَيهِمْ عَدْلَهُ جَوفَ بُيُوتِهِمَ كَما يَدخُلُ الحَرُّ وَالقَرُّ.20
آگاه باشيد، قسم به خدا مهدي عدالت را وارد خانه‏ها مي‏كند؛ هم‏چنان‏كه سرما و گرما وارد خانه‏ها مي‏شود (يعني دادگري او همه جا را فرا مي‏گيرد)

بررسي

از كنكاش در روايات بالا مطالب ذيل به دست مي‏آيد:
1ـ عدالت از اصول مهم و از تعاليم اساسي و اهداف بزرگ اسلام است. تعاليمي كه قرآن مجيد و احاديث معتبر، با تأكيد و صراحت همكاران به اجراي آن در تمام زمينه‏هاي زندگي به آن مأمور متعهد ساخته است. پيامبران الهي همگان در مأموريت آسماني خود، خواهان برپا داشتن عدل در بين تمام انسان‏هاي جهان بوده‏اند و مي‏خواستند مردم را به گونه‏اي تربيت كنند كه آنان خود قسط و عدل را بپا دارند، ولي هيچ يك از انبيا و اولياي الهي در اين مأموريت خطير، به طور كامل موفق نبودند.
تنها كسي كه مي‏تواند با موفقيت تمام عدالت را برقرار كند، امام مهدي(علیه السلام) است؛ تا جايي كه جمله «يَملأ اللّهُ الأَرضَ قِسطا وَعَدلاً» براي تأكيد اين حقيقت در بسياري از روايات آمده است. در احاديث فوق نيز، با صراحت به فراگير شدن عدل در عصر ظهور اشاره شده است.
اجراي عدالت در زمان آن حضرت منحصر به روابط اجتماعي منحصر نيست؛ بلكه اصول عدالت در تمام زمينه‏هاي كلي و جزيي به طور شگفت آوري اجرا مي‏شود. در حديث آمده است كه وقتي مهدي بيايد نه تنها جوامع بشري و آبادي‏ها، بلكه همه زمين را پر از عدل و داد نمايد؛ تا جايي كه قطره‏اي آب، از چشمه‏ساري به هدر نرود و ميوه‏اي از درختي به ستم يا اسراف چيده نشود. او همه مكان‏ها و همه زمان‏ها را پر از عدالت كند؛ آبادي‏ها، هامون‏ها، دشت‏ها، درّه‏ها، جنگل‏ها، كوهساران، بامدادان و غروب‏ها و... را.21 و چنان كه در حديث 18 اشاره شد، عدل و داد همانند سرما و گرما وارد خانه‏ها مي‏شود؛ يعني همان‏گونه كه گرما و سرما خود به خود، وارد خانه‏ها مي‏شود و همه جاي آن را پر مي‏كند و روي همه چيز اثر مي‏گذارد، امام مهدي نيز دادگري و عدل خويش را، اين چنين به درون زندگي‏ها مي‏برد و نفوذ مي‏دهد و مي‏گستراند. همه چيز در عدل و داد فرو مي‏رود و جوهر عدل و داد مي‏پذيرد.
مي‏گويند در حكومت حضرت مهدي سخن‏گويان نخستين مرحله دولت او در مكه فرياد مي‏زنند: «هر كس نماز فريضه خود را در كنار حجرالأسود و محل طواف خوانده است و مي‏خواهد نافله بخواند، به كناري رود و آن كس كه مي‏خواهد نماز واجب خود را بخواند، بيايد و بخواند تا حق كسي ضايع نشود.22 يعني تا اين حد حقوق مردم مراعات مي‏شود. بنابراين، در داوري و حكومت او به اندازه سوزني به كسي ستم نمي‏شود و هر كس به حق خود مي‏رسد.
2ـ طبق حديث شماره 1، 7، 8، 11 و 14 امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه) هم بر اساس حكم داود و سليمان حكم مي‏كند (يعني بر اساس علم خود قضاوت مي‏كند و از مدّعي بنيّه و از منكر سوگند مطالبه نمي‏كند) و هم بر اساس حكم محمد(صلی الله علیه واله) كه بر اساس بنيّه و قسم است، داوري مي‏كند؛ يعني او هم به قواعد دادرسي اسلامي هم‏چون اقرار، گواهي گواهان و سوگند منكر و هم از روش‏هاي رواني و علمي براي كشف مجرمان اصلي بهره مي‏برد.
3ـ بر اساس حديث شماره 2 و 3، در عصر ظهور، با پيشرفت علوم، فناوري و تكنيك و صنعت، وسايل كشف جرم آن قدر كامل مي‏شود كه كمتر مجرمي مي‏تواند ردپايي كه با آن شناخته شود از خود به جا نگذارد. به دليل مراقبت شديدي كه در عصر حكومت او اعمال مي‏شود، مجرمان در خانه خود نيز در امان نيستند؛ چرا كه ممكن است با وسايل پيشرفته تحت كنترل باشند. حتي ممكن است امواج صوتي آن‏ها از پشت ديوار قابل كنترل باشند.
اين خود اشاره ديگري به گستردگي ابعاد مبارزه با فساد در عصر حكومت او است و نيز معلوم مي‏شود كه لازم نيست امام در تمام موارد قضا، نه علم غيب خود استفاده كند، بلكه در بسياري از موارد داوري حضرت بر اساس علمي است كه از راه‏هاي عادي آن عصر به دست آمده است.
بديهي است بدون چنين سلطه اطلاعاتي بر تمام جهان، تشكيل حكومت واحد جهاني و برقراري صلح و امنيّت و عدالت، به طور همه جانبه دور از دست‏رس نخواهد بود. چنان‏كه از حديث شماره 3 استفاده مي‏شود؛ در عصر حكومت امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه) يك سيستم نيرومند و مجهز براي انتقال تصويرها به وجود مي‏آيد كه شايد تصور آن هم براي ما مشكل باشد.
با كمك اين فناوري جهان براي او مثل كف دست خواهد بود؛ نه موانع مرتفع و نه گودي زمين‏ها، هيچ كدام مانع از ديدن موجودات روي زمين نخواهد شد. معلوم است كسي كه چنين امكاناتي در اختيار دارد، براي داوري خود به اقرار يا گواهي گواهان يا سوگند منكر نياز نخواهد داشت.
4ـ امام صرفا با نگاه به چهره افراد، مجرم را از غير مجرم و صالح را از طالح و دوست را از دشمن مي‏شناسد؛ زيرا خداوند علم سيما به او عطا فرمود، حديث شماره 9 و حديث ذيل آن و حديث شماره 11، گواه درستي اين مطلب است. روشن است كسي كه با نگاه، شخص را مي‏شناسد، قطعا در داوري خود به بينه و سوگند نياز نخواهد داشت.
5ـ طبق حديث‏هاي شماره 3 و 10، در عصر حكومت او همه چيز براي شيعيان روشن است، چه رسد براي خود آن حضرت؛ به همين دليل قُضات منصوب آن حضرت هم، بيشتر به علم خود عمل مي‏كنند.
6ـ طبق حديث‏هاي شماره 4 و 5، حضرت حكم قتل كساني را صادر مي‏كند كه پيش از او هيچ قاضي نتوانست چنين حكمي بدهد؛ يعني داوري ويژه‏اي است كه تنها آن حضرت انجام مي‏دهد و طبق حديث شماره 11 حكم حضرت بر اساس الهام و وحي الهي است.23
7ـ از جمله داوري‏هاي آن حضرت، حكم به حدّ مردگاني است كه در زمان زندگاني حدي بر گردنشان بوده ولي اجر نشده است. حديث شماره 6 دليل اين مدعا است.
8ـ حضرت در دوران حكومت خود براي تمام ايالت‏ها حاكم و قاضي نصب مي‏كند و هنگام فرستادن قاضي دست محبت خود را به شانه و سينه او مي‏كشد و مي‏فرمايد: هرگاه در امر قضا درمانده شدي و حكم آن براي تو روشن نبود، به كف دست خود نگاه كن؛ زيرا همه آن چه كه در باره قضا نياز داري، در آن وجود دارد؛ به همين دليل قاضي‏هاي منصوب حضرت در هيچ واقعه‏اي درمانده نمي‏شوند و بيشتر مسايل را مي‏دانند.
آنان بر اساس علم خود داوري مي‏كنند، البته از گواهي گواهان سوگند منكران هم كه شيوه؛ دادرسي در اسلام است، بهره مي‏گيرند، ولي هرجا از اين طريق به نتيجه نرسيدند، به كف دست خود نگاه مي‏كنند و مطلب روشن مي‏شود. (حديث شماره 15 و 16)
9ـ بر اساس حديث شماره 17، حضرت درباره هر قومي طبق آيين و كتاب آن قوم حكم مي‏كند؛ بر يهود طبق تورات، بر نصارا بر اساس انجيل، بر اهل زبور طبق زبور، و بر مسلمانان بر اساس قرآن حكم مي‏كند.
10ـ چون شيوه قضا و داوري آن امام همام بر خلاف شيوه ديگر حكّام و قضاوت جهان است، در حديث شماره 13، آمده است كه حضرت با كتاب جديد و قضاء جديد مي‏آيد.
11ـ طبق حديث‏هاي شماره 4 و 12 حضرت مانع الزكات را به قتل مي‏رساند؛ از آن جا كه زكات از ضروريات دين است اگر كسي منكر آن شود و يا مانع پرداخت آن شود، چنين كسي مرتد مي‏شود و حكم مرتد فطري قتل است. هرچند قبل از ظهور، چنين حدّي اجرا نمي‏شد، ولي آن حضرت در عصر خود حد مرتد فطري را جاري مي‏كند و او را به قتل مي‏رساند.
12ـ طبق حديث شماره 5، حضرت مهدي نوادگان قاتلان حضرت سيد الشهداء را به قتل مي‏رساند؛ وقتي از امام رضا(علیه السلام) سؤال مي‏شود، چگونه به خاطر جرم آبا و اجداد، فرزندان را مي‏كشند، حضرت در پاسخ مي‏فرمايد: «آنان به اعمال پدرانشان راضي هستند و هر كسي به فعل قومي راضي باشد، از آن‏ها و محكوم به حكم آن‏ها است.24 البته اين حكم نيز مخصوص آن حضرت است وگرنه امروزه نمي‏شود به حرف رضايت به عمل خلاف ديگري، آن شخص را حد زد.
خداوند ظهور آن حجة‏اللّه و ولي اللّه اعظم را در دوران زندگي ما مقرر فرما!
و ما را جزو سربازان فداكار و شهداي در ركاب او قرار ده؛
و اعمال ما را مورد رضا و پسند آن امام همام قرار ده،
و در فرج او كه فرج همه بندگانت مي‏باشد، تعجيل فرما!

پی نوشت:

1. مكارم، ناصر، مهدي انقلابي بزرگ، قم انتشارات مطبوعاتي هدف، 1356.
2. مجلسي، محمدباقر. بحارالأنوار، ج 52، ص 338.
3. همان، ص 390، حديث 212.
4. همان، ص 328، حديث 46.
5. همان، ص 309، حديث 2.
6. همان، ص 313، به نقل از علل الشرايع و عيون اخبار الرضا.
7. علل‏الشرايع، ج 2، ص 267، بحار، ج 52، ص 314.
8. بحار، ج 52، ص 320.
9. بصائرالدرجات، بحارالانوار، ج 52، ص 320.
10. بحار، ج 52، ص 325 به نقل از كمال الدين صدوق.
11. همان، ص 321.
12. روضه كافي، ص 241، منتخب الاثر، ص 483، بحار، ج 52، ص 336.
13. ارشاد مفيد، ص 345، بحار، ج 52، ص 339.
14. كافي، ج 3، ص 503، من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 5، محاسن برقي، ص 87، معجم‏احاديث الامام المهدي(عج)، ج 4، ص 69، بحار، ج 52، ص 371.
15. بحار، ج 52، ص 354، حديث 114.
16. بحار، ج 52، ص 389 حديث 207، اثبات الهدي، ج 3، ص 585، معجم‏احاديث الامام المهدي(عج)، ج 3، ص 309، حديث 848.
17. معجم‏احاديث الامام المهدي(ع)، ج 5، حديث 1453، ص 29.
18. بحارالانوار، ج 52، حديث 91، ص 345.
19. معجم‏احاديث الامام المهدي، ج 3، ص 322، حديث 866، بحار، ج 51، ص 29، حديث 20، غيبت نعماني، ص 157.
20. بحار، ج 52، ص 362، حديث 131.
21. بعثت، غدير، عاشورا و مهدي، مقدمه خورشيد مغرب، ص 36.
22. كافي، ج 4، ص 427؛ خورشيد مغرب، ص 33.
23. البته وحي، از نوع وحي نبوت نيست، بلكه از نوع وحي به مادر موسي است.
24. بحارالأنوار، ج 52، ص 313 به نقل از عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 273 و علل‏الشرايع، ج 1، ص 219.



معرفي سايت مرتبط با اين مقاله


تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط