مترجمان: دکتر عبدالله ناصری طاهری
سمیهسادات طباطبایی
بررسی این ساختار از آن رو اهمیت دارد که ذهنیت غربی در ارتباط با جهاد در اسلام و تمدن اسلامی دچار اشتباه شده است. ذکر این نکته ضروری است که غرب و مستشرقان به عنوان نمایندگان دیدگاه غربی هیچگاه در تاریخ خود با دین جنگطلبی همانند اسلام مواجه نشدهاند. آنان درک نکردهاند که جنگ در اسلام برای غارت، چپاول، ویرانی و هلاکت نمیباشد؛ بلکه اسلام به عنوان قدرتی که میخواهد تمدن را در اختیار داشته باشد جنگ را تأیید میکند. اسلام در چهارده قرن پیش با بینش امروزی خود برای براندازی حکومتهای دیکتاتوری که به رغم میل و خواسته ملتهایشان بر آنان سیطره داشتند جنگیدن را مباح دانست و پس از سقوط نظامهای ستمگر، اسلام را به عنوان جانشین جدید به ملل مفتوح معرفی کرد تا در پذیرش و یا رد آن آزادانه تصمیم بگیرند. در نتیجه جهاد در اسلام اهداف سنتی جنگیدن در نزد تمدنهای یونان، روم و ایران را دنبال نمیکند، بلکه تکلیفی است که برای تبلیغ رسالت اسلام بر تکتک مسلمانان واجب میشود. زیرا اسلام خود، تمدن است.
بررسی اندیشه جهاد در اسلام سرآغاز سخن درباره ساختار نظامی در تمدن اسلامی خواهد بود. خستگی و مشقت معنای لغوی جهاد میباشد. در زبان عربی گفته میشود: «جهدالرجل فی أمر جهدا» بدین معنا که در آن کار تلاش و کوشش کرد و خسته شد و نیز گفته میشود: «بذل المقتال جهدا» یعنی مبارز با تمام توان خود جنگید. (1)
در آغاز باید بدانیم جهاد در اسلام و مذاهب رفیع آن جایگاه ممتازی دارد. تأکید قرآن بر امر جهاد و مجاهدان (2) و نیز تجلیل از آنان در احادیث نبوی (3) از اهمیت بینظیر جهاد در اسلام حکایت میکند.
حکم جهاد در اسلام چندین مرحله را پشت سر گذاشت تا به مرحلهای رسید که بر مسلمانان واجب شد با مشرکان بجنگند. اگر آیات مرتبط با جهاد را در قرآن دنبال کنیم در مییابیم خداوند، مسلمانان را آن هنگام که در مکه بودند و در دوره آغازین هجرت به مدینه از جنگیدن باز داشته است. (4) پس از این به آنان اجازه داد که در برابر حمله دشمنان از خود دفاع کنند. (5) بعد از این مرحله بر مسلمانان واجب شد با افرادی که با ایشان میجنگند، روبرو شوند (6) و در آخرین مرحله به عنوان تکلیف بر مسلمانان واجب شد با تمام مشرکان مبارزه کنند. (7)
تغییر تدریجی احکام مرتبط با جهاد، با جایگاه اسلام در نزد پیروانش و نیز محل استقرار مسلمانان در مکه و مدینه مرتبط بود. بعد از هجرت مسلمانان به یثرب بر قدرت مسلمانان افزوده شد و از پشتیبانی حامیان تازه نفسی برخوردار شدند که بر دایره نفوذ آنان در برابر مشرکان افزود. غزوه بدر در سال 624 م، غزوه اُحد در سال 625 م و پس از آن غزوه خندق 626 م رخ داد. در تاریخ اندیشه جهاد اسلامی این جنگهای زودهنگام میان مسلمانان مدینه و دشمنانشان نبردهای تدافعی محسوب میشد، نه تهاجمی. شایان ذکر است که دفاع در اندیشه اسلامی تنها به معنای دفاع از خود در برابر حمله دیگری نمیباشد بلکه در دیدگاه مذکور دفاع از اسلام در برابر عواملی که نفوذ آنان را محدود میکند، مدّنظر است؛ به ویژه اعتقادات و اندیشههای نادرست و نظامهای سیاسی حاکم بر موانع اقتصادی، طبیعی و نژادی رایج در آن زمان. (8) افزون بر این میتوان گفت اندیشه جهاد در اسلام دارای نگرشهای فرهنگی است. زیرا با آرمانهای اسلامی مرتبط است. اسلام تنها از سر سلطه طلبی و قتل و غارت با قدرتهای رقیب مبارزه نمیکرد، بلکه تلاش میکرد ضمن انتشار اندیشهها و مبانی دینی مدنی، انسانیت را گسترش دهد.
نباید فراموش کنیم پذیرش اسلام به هیچ عنوان با اجازه همراه نبوده است. (9) قرآن کریم آشکارا به این نکته اشاره کرده است که «لاَ إِكْرَاهَ فِی الدِّینِ» (10). با توجه به مضمون آیه در مییابیم دین جدید برای نشر اندیشهها و عقاید خود در میان ملل مغلوب از قدرت نظامی استفاده نکرده است. بنابراین جهاد در اسلام به معنای کشورگشایی (11) و عدم التزام به مبانی انسانی در برابر ملل مغلوب نمیباشد.
از سخنان پیشین میتوان چنین نتیجه گرفت که جنگ در اسلام آن گونه که در نگاه نخست به نظر میرسد نه تنها با تمدن در تضاد نیست، بلکه مکمل و یاریرسان آن نیز محسوب میشود. زیرا جنگهای اسلام، جنگهای تمدنی هستند. اندیشمندان اسلام در قرون میانی به اهمیت جهاد و جایگاه بینظیر آن پی بردهاند. سخنان عامری (و 922 م) نمونهای بارز از این دیدگاه است. او معتقد بود عبادات در اسلام به چند نوع تقسیم میشوند. برخی از این عبادات روحانی هستند همانند نماز و برخی دیگر جسمانیاند مثل روزه و برخی دیگر مالیاند همچون زکات و دستهای دیگر جمع میان این سه نوع محسوب میشوند همانند حج؛ اما او جهاد را عبادت ملکی میداند. (12) ضرورت جهاد به عنوان تکلیف تا آنجاست که اگر اهل دین با شمشیرهایشان از دین خود دفاع نکنند دشمنان بر آنان چیره میشوند و فساد در خشکی و دریا آشکار شده و صومعهها، کنیسهها و مساجد ویران میشود. (13)
در هر حال جنگیدن در اسلام چندین اصل دارد که عبارتند از: اصل در روابط انسانی صلح است و جنگ تنها در موارد استثنایی و هنگام ضرورت رخ مینماید. آثار سوء جنگ نباید دامنگیر افرادی شود که در جنگ مشارکت ندارند. (14) اگر یکی از طرفین درگیر حقیقتاً میل به صلح داشته باشد طرف دیگر باید پیشنهاد صلح و آتشبس را بپذیرد. علاوه بر این در اسلام بر ضرورت خوشرفتاری با اسیران سپاهیان کافر و مشرک تأکید شده است. (15)
از دیگر موضوعات مرتبط با جهاد اسلامی و ماهیتش آن است که در اسلام جنگ پیش از دعوت به اسلام معنایی ندارد. زیرا مسلمانان برای کسب ثروت و یا غارت و غنیمت نمیجنگند، بلکه هدف اصلاح بشریت است. (16)
با توجه به آنچه گفتیم طبیعی است که از نگاه حقوق اسلام جهان به دو بخش تقسیم شود: دارالاسلام و دارالحرب. (17) دارالاسلام تمام مناطق اسلامی و غیراسلامی را که تحت سیطره حکومت اسلامی قرار داشت و احکام و شریعت اسلام در آن جاری بود شامل میشد. (18) دارالحرب بر مناطقی اطلاق میشد که خارج از قلمرو حکومت اسلامی بود و احکام اسلامی در آن عمل نمیشد. (19) به همین سبب از بعد نظری – نه در عمل – دارالاسلام باید همواره با دارالحرب میجنگید؛ چرا که هدف نهایی دعوت اسلام متوجه تمام جهان بود. (20) دیده شده که برخی از مستشرقان بر اندیشه دارالحرب تأکید ورزیده و بیآنکه ماهیت جهاد را درک کنند اسلام را به تعصب و خشونتطلبی متهم کردهاند. حال آنکه اندیشه جهاد برخلاف تصور غرضورزان نه تنها با تمدن در تضاد نیست، بلکه اندیشهای هم گام و هم سو با تمدن به شمار میآید.
تکلیف جهاد در اسلام به دو گونه: واجب کفایی و واجب عینی تقسیم میشود. اگر کسی مورد هجوم قرار بگیرد، جهاد بر او واجب میشود و اگر وی توانایی کافی برای مقابله با دشمن و سد هجومش را ندارد این وظیفه به اطرافیان و نزدیکترین افراد به او محوّل میشود. بدین ترتیب با توجه با اقتضای شرایط حاکم و قدرت نظامی دشمنان، دایره وجوب جهاد گستردهتر میشود تا آنجا که گاهی تمام مسلمانان را در بر میگیرد. (21) در این صورت افراد ناتوان که به علت ناتوانی و یا از کارافتادگی نمیتوانند در میدان نبرد حضور یابند باید به جهاد مسلمین کمک مالی رسانند. (22) در قرآن کریم چندین بار به جهاد مالی اشاره شده است. (23) شیعیان از ائمه خود احادیث فراوانی را نقل میکنند که به جهاد دعوت کرده و ثوات مجاهدان فیسبیلالله را ستودهاند. (24) فرقههای شیعه جهاد و دفاع از اسلام و املاک مسلمانان را واجب میدانند. (25) ایشان جهاد را سنگ بنای دین و اصلی که به مقتضای آن املاک مسلمانان گسترش یافته است معرفی میکنند. (26) همچنین در اندیشه دینی تشیع، جهاد یکی از ارکان مهم اسلام است. اگر در نزد اهل سنت اسلام پنج رکن دارد، شیعیان جهاد را یکی از آن پنج رکن میدانند (27) که این امر از اهتمام و توجه ویژه آنان به جهاد حکایت میکند.
درباره سپاه مسلمین باید بگوییم که سپاه اسلام در زمان پیامبر (صلیاللهعلیه و آلهوسلم) از لحاظ تجهیزات و مهارت نظامی در سطح ابتدایی بود. بعد از وی در دوران خلفای راشدین و امویان و عباسیان اندک اندک بر شمار تجهیزات و آمادگی جنگی سپاه اسلام افزوده شد تا آنجا که قوای نظامی حکومت اسلامی به یکی از بزرگترین و قدرتمندترین نیروهای نظامی در سرتاسر جهان تبدیل شد. در آغاز سپاه اسلام تنها متشکل از اعراب بود؛ لکن بعد از فتح سرزمینهای جدید و به قدرت رسیدن خلفای دو رگه، نژادهای دیگر همانند ترکها، ایرانیان و ... نیز به این سپاه پیوستند.
لشکریان به دو دسته تقسیم میشدند؛ سواره نظام و پیاده نظام. سواره نظام را گاهی سواران نیز مینامیدند. زیرا بر اسب سوار بودند. اینان وظایف خاص خود را در میدان نبرد بر عهده داشتند مثلاً باید در عملیاتهای اکتشافی شرکت میکردند. همچنین وظیفه کمینگذاری نیز برعهده این دسته بود. آنان موظف بودند با غافلگیر کردن دشمن، بیشترین خسارت را به آنان وارد آورند؛ (28) چرا که جنگ همواره با فریب و نیرنگ همراه است. (29) در دوره خلفای راشدین چند رتبه نظامی وجود داشت از جمله:
*فرمانده کل یا مشیر: او فرمانده کل لشکریان بود و تمام سپاهیان از فرمان او پیروی میکردند. (30)
* جانشین فرمانده: او جایگزین فرمانده بود که در غیاب فرمانده، او فرماندهی لشکریان را برعهده داشت و در بسیاری از امور به او یاری میرساند.
* فرماندهان سپاه (امراء الکرادیس): افرادی که فرماندهی یک لشکر را از میان چندین لشکر برعهده داشتند. (31)
* فرمانده بسیج (امراءالتعبئه): افرادی که فرماندهی بخشی از یک لشکر را بر عهده داشتند مثل فرمانده جناح راست، فرمانده جناح چپ، فرمانده قلب لشکر و .... (32)
* نقباء (جمع نقیب): افرادی که فرماندهی ده عریف را بر عهده داشتند.
* عرفاء (جمع عریف): افرادی که فرماندهی ده تن از لشکریان را برعهده داشتند. (33)
در دوره حکمرانی امویان رتبهای نظامی تحت عنوان منکب ابداع شد که از عریف بالاتر بود و گفته میشود که منکب رئیس عریف بوده است. بنا به نقلی این درجه در زمان حکومت زیاد ابنابیه در عراق پدید آمد.
در عصر عباسی اول درجات نظامی به قوت خودش باقی بود. میتوان رتبههای مذکور را این گونه مرتب نمود.
*امیر سپاه: ده فرمانده تحت فرماندهیاش بودند.
* فرمانده: ده نقیب تحت فرماندهی او قرار داشتند.
* نقیب: ده عریف را تحت فرمان داشت.
* عریف: بر ده سرباز نظارت میکرد. (34)
در سپاه اسلامی در کنار سربازان مزدور، داوطلبان جهاد نیز دیده میشدند. حضور داوطلبانه مردم نشان میدهد سپاه اسلامی از حمایت و پشتیبانی عامه مردم برخوردار بود. شمشیر، خنجر، دبابه و منجنیق از سلاحهای لشکریان مسلمان بود. ریشه لغوی شمشیر (35) نخستین مطلبی است که درباره شمشیر مطرح میشود. گفته میشود شمشیر در زبان عربی (سیف) از «سفیت» که واژهای کهن در زبان مصری است مشتق شده است. اما قول درست آن است که «سیف» از فعل «ساف» به معنای «کشتن» مشتق شده است. (36) شمشیر پرآوازهترین سلاح فردی محسوب میشد. شمشیر در آن دوران به محل ساختنش نسبت داده میشد. از همین روست که با نام شمشیر یمانی منسوب به یمن، شمشیر مشارفی منسوب به مشارف در سرزمین شام و شمشیر هندوانی منسوب به هند مواجه میشویم. (37) شایان ذکر است که در قرون میانی شمشیر دمشقی منسوب به پایتخت باستان امویان بسیار پرآوازه بود. بعضی معتقدند شمشیر در نزد اعراب از ارزشمندترین سلاح بود. عرب هرگز چه در سفر و چه در حضر شمشیرش را از خود جدا نمیکرد. در زبان عربی بیش از صد اسم برای شمشیر وجود دارد همانند وشاح، لجه، لج، دقام، سوط، موصولالرداء، فواصل و قواطع، بواتر، (38) لوامع، بارقات و بوارق. مسلمانان در قرون میانی شمشیرهایشان را میآراستند. آنان آیات قرآنی، نام خلفا و سازندگان شمشیر، حکمت و جملات مشهور را بر شمشیر نقش میکردند. (39) خنجر نیز از جمله سلاحهای جنگی است که سلاح فردی سبک به شمار میآمد. بعضی از خنجرها تیغهای کشیده همانند شمشیر داشتند و برخی دیگر تیغه کوتاه که بر رو و یا زیر لباس حمل میشد. مقدس از جمله انواع خنجر است که به منجاه یا نیمچه معروف بود. نیمچه واژهای فارسی، به معنای نیمه است. (40) در این میان نباید نیزه را فراموش کنیم. نیزه برای ضربه زدن از راه دور استفاده میشد. سنان (سرنیزه) بخش فوقانی نیزه است که پیکانی فولادی است و قناه بر بدنه نیزه اطلاق میشد. (41) تیروکمان از دیگر انواع سلاحهای فردی است که برای پرتاب از راه دور استفاده میشد. تیر مرغوب سبک بود و نوک تیز و برنده داشت. در منابع عصر ایوبی از تیری به نام «زنبورک» یاد میشود. ضخامت این تیر به اندازه انگشت ابهام بود. زنبورک یک ذرع طول داشت و چهار وجه که یک وجه آن از آهن ساخته شده بود. در انتهای این تیر پری وصل میشد تا هنگام پرتاب از مسیر خود منحصر نشود. گفته میشد زنبورک هر جا اصابت کند کارساز خواهد بود. این تیر آنچنان قدرت داشت که میتوانست زره و لباسهای فرد مضروب را پاره کند و حتی در دیوار سنگی قلعه نیز فرو رود. از این تیر هنگام پرتاب صدایی شبیه به صدای زنبور به گوش میرسید و به همین سبب نام زنبورک را بر آن نهادند. طرطوسی (و 1193 م) درباره این سلاح به تفصیل توضیح داده است. (42)
در کنار ابزارآلات جنگی مذکور باید از زره یاد کنیم که جنگاوران آن را به تن میکردند تا بدن در برابر ضربه سلاح دشمن در امان بماند. افزون بر سلاحهای فردی، سلاحهای جمعی و گروهی مثل منجنیق، تانک (دبابه) نیز وجود داشت که بسیاری ویرانگر بودند.
منجنیق (43) واژهای فارسی است که وارد زبان عربی شده است. این سلاح بسیار غولپیکر بود به گونهای که برخی آن را به مثابه تانک امروزی میدانند. (44) گفته میشود سلمان فارسی نخستین فردی بود که مسلمانان را با این سلاح آشنا ساخت و پیامبر (صلیاللهعلیه و آلهوسلم) در محاصره طائف به سال 626 م از منجنیق استفاده کرد. (45)
منجنیق قاعده چوبی به شکل مربع یا مستطیل داشت. در وسط این قاعده پایهای چوبی و مستحکم استوار بود که پرتاب کننده منجنیق از این پایه به عنوان تکیهگاه استفاده میکرد. بر بلندای این پایه ابزاری نیم کره مانند قرار میگرفت و آنچه باید پرتاب میشد را در آن مینهادند. طرف دیگر را با باری که هموزن با نیمه اول باشد پر میکردند. معمولاً صندوق چوبی که با سرب، سنگ و یا آهن انباشته شده بود را در این قسمت میگذاردند. (46) میراث مکتوب اسلامی در حوزه تألیفات نظامی کتابی تحت عنوان «الأنیق من المنجنیق» دارد که أرنبغا زردکاش (قرن 15 م) آن را به رشته تحریر درآورده است. اختصاص موضوع کتاب به منجنیق از اهمیت و کارایی بالای این سلاح جمعی حکایت میکند. علاوه بر منجنیق، تانک (دبابه) نیز از سلاحهای جمعی محسوب میشود. این سلاح از پوست شتر و گاو تهیه میشد و مبارزان با قرار گرفتن در درون آن دیوار باروی شهر را میشکافتند. سقف سلاح مذکور از مبارزان در برابر پرتاب تیر محافظت میکرد. پیامبر (صلیاللهعلیه و آلهوسلم) در محاصره شهر طائف از این سلاح نیز بهره گرفت. (47)
سپاهیان مسلمان در قرون میانی در جنگهای متعدد شرکت کردند. از جنگ بزرگ بدر در سال 624 م گرفته تا احد در سال 625 م، خندق در سال 627 م تا مؤته به سال 629 م (48) و قادسیه (49) و یرموک (50) در سال 636 م و بلاط الشهداء (51) در سال 732 م، منازگرد (52) در سال 1071 م، حارم (53) 1164 م، مریا کیفالون (54) در سال 1176 م، نبرد حطین (55) در سال 1187 م و عین جالوت (56) 1260 و... .
باید بدانیم شمار فراوان جنگهای تاریخ اسلام به علت تعدد دشمنانی بود که به مخالفت با اسلام برخاستند؛ از کفار قریش گرفته تا بیزانس و ایران و مغول. پس از غزوات پیامبر نبردهای یرموک، قادسیه، حطین و عین جالوت و ... از مهمترین نبرهای تاریخ اسلام به شمار میآیند. زیرا شمار نیروهای درگیر در این نبردها بسیار بود و علاوه بر این موقعیت نظامی طرفین حساس بوده و نتایج این جنگها و توزیع جغرافیای سیاسی حاصل از آن بسیار سرنوشتساز بود. مسلمانان در کنار سلاحهای مذکور به نوعی سلاح شیمیایی دست یافته بودند. مسلمانان از باروت به عنوان اسلحهای کشنده استفاده میکردند. قدیمیترین اثری که دلالت بر استفاده از باروت در تانک میکند متنی است متعلق به سال 1205 م. موحدان در محاصره شهر مهدیه (57) و یعقوب مرینی در محاصره سجلماسه به سال 1237 م از باروت استفاده کردند. (58) روایت شده که حسن رماح و (1294 م) نیز باروت را به کار میگرفت. او چهار بخش باروت را با دو بخش زغال گیاهی و یکونیم بخش گوگرد مخلوط میکرد. سپس این ماده آتشزا را با استفاده از چوبی که طول و ضخامت آن با گشادی دهانه تانک متناسب بود در لوله تانک قرار میدادند و آن را آتش میزدند. (59)
بکارگیری این اسلحه پیشرفته نشان میدهد مسلمانان در طی قرون میانی تجهیزات نظامی خود را تکمیل کرده و در زمینه علوم نظامی اختراعاتی داشتند که اروپائیان از آن بیبهره بودند. بنابراین مسلمانان در زمینه تجهیزات و نوآوریهای نظامی نیز همانند دیگر زمینههای علمی پیش قراول بودند؛ موضوعی که در بخشهای آینده آشکارا ثابت خواهد شد. بسیار جالب است که آنان با وجود بهرهمندی از تجهیزات پیشرفته نظامی هرگز برای کشورگشایی و سلطهطلبی نمیجنگیدند؛ بلکه برای دفاع از دستاوردهای تمدن خود مبارزه میکردند. زیرا دستاوردهای یک تمدن بدون حمایت و پشتیبانی نیروی نظامی به باد فنا میرود.
با توضیحات ارائه شده وضعیت نیروی زمینی حکومت اسلامی تا حدودی روشن شد و اکنون نوبت ناوگان دریایی است. مسلمانان پس از فتح شام، ساحل شرقی دریای مدیترانه را تصرف کردند و در نتیجه ناچار بودند پس از شکست دادن سپاه زمینی بیزانس با ناوگان دریایی آن مواجه شوند. به همین سبب معاویه بن أبیسفیان، حاکم سرزمین شام، از عمربن خطاب درخواست کرد تا اجازه دهد مسلمانان نیز ناوگان دریایی بنا نهند؛ اما خلیفه بر جان مسلمانان بیمناک بود و از اینرو با پیشنهاد معاویه مخالفت کرد. (60) اما عثمان بن عفان با این درخواست معاویه موافقت نمود و به عبدالله بن أبیسرح، حاکم مصر اجازه داد ناوگان دریایی را بنا نهد. برای ساختن این ناوگان از چوب جنگلهای لبنان استفاده شد. (61) واضح است که مسلمانان به سرعت توانستند ناوگان را به مرحله بهرهبرداری برسانند و در نبرد ذات الصواری (655 م)، میان مسلمانان و بیزانس با استفاده از ناوگان خود توانستند پیروز شوند. (62)
به دنبال پیروزی مذکور مسلمانان به پایتخت بیزانس چشم دوختند. آنان در سال 717 م در زمان خلافت سلیمان بن عبدالملک (717 – 715 م) با فرماندهی مسلمه بن عبدالملک قسطنطنیه را محاطره کردند (63) هر چند که نتوانستند این شهر را تصرف کنند. زیرا شرایط جوی بسیار نابسامان بود. مسلمانان که بیماری در صفوفشان رخنه کرده بود نتوانستند سرمای سخت زمستان آن نواحی را تحمل کنند. علاوه بر این باروی شهر قسطنطنیه بسیار مستحکم و غیرقابل نفوذ بود. ساکنان شهر نیز شجاعانه از آن دفاع نموده و با ذخیرهسازی اقلام ضروری خود را برای محاصره طولانی مدت آماده کرده بودند. افزون بر این مدافعان شهر از آتش یونانی (64)(Greak Fire) استفاده میکردند و جاسوسان بیزانسی خبر لشکرکشی مسلمانان را به موقع گزارش داده بودند.
اگرچه مسلمانان در سال 717 م نتوانستند قسطنطنیه را فتح کنند پس از گذشت هفت قرن دقیقاً در بیست و نهم می 1453 م در دوران محمد دوم فرزند مراد دوم ملقب به فاتح توانستند به آرزوی خود جامه عمل بپوشانند. فتح قسطنطنیه پس از گذشت هفت قرن نشان میدهد مسلمانان با گذشت زمان اهداف خود را فراموش نمیکنند. در هر حال کشتیسازی در روزگار طولونیان و إخشیدیان در مصر، در طی قرنهای نهم و دهم میلادی در جزیره روضه در نزدیکی فسطاط رونق یافت. (65) در شهر عکا واقع در ساحل فلسطین پایگاه دریایی ساخته شد. أحمدبن طولون به این پایگاه که مقدسی آن را از عجایب روزگار میخواند (66) توجه ویژه نشان داد. ابن طولون علاوه بر عکا به بندر اسکندریه نیز اهتمام میورزید و برای گسترش آن تلاش کرد. در شمال آفریقا بنو اغلب ناوگان دریایی قدرتمندی را در اختیار داشتند. فرمانده ناوگان اغلبی در دوران حکومت زیادهالله بن أغلب، أسدبن فرات توانست در سال 859 م سیسیل را فتح کند (67) و بدین ترتیب دریای مدیترانه به تدریج به دریاچهای اسلامی تبدیل شد. زیرا مسلمانان توانستند سواحل شرقی، جنوبی و غربی مدیترانه و نیز جزایر پراکنده همانند قبرس، رودس، کرت، مالت، مینورقه، میورقه و شاطبه ( جزایر بالئار) را تصرف کنند. تصرف این سواحل و جزایر از قدرت ناوگان مسلمانان در برابر ناوگان بیزانس حکایت میکند.
مورخ زبردست آمریکایی، آرشیبالد لوئیس (Archibald Lewis) درباره قدرتهای نظامی و تجاری دریای مدیترانه در طی سالهای 1100 – 500 م تحقیق مستندی انجام داده است که در آن پیشروی مسلمانان به خوبی ترسیم شده است؛ چرا که مسلمانان بزرگترین امپراتوری معاصر خود، یعنی امپراتوری بیزانس را به مبارزه فراخواندند و مدیترانه را به دریاچهای اسلامی تبدیل کردند. هنگامی که فاطمیان به مصر آمدند تلاش کردند تا بر قدرت ناوگان مصر بیفزایند و پس از آن با بیزانس و صلیبیان وارد نبرد شدند. آنان در بنادر اسکندریه، دمیاط، تنیس، عسقلان، طرابلس شام، صیدا، صور و عکا پایگاه دریایی داشتند. (68) اما صلیبیان این بنادر را یکی پس از دیگری اشغال کردند تا آنکه در سال 1153 م تمام این شهرهای ساحلی به تصرف یونانیان درآمد. در این سال پادشاه بالدوین سوم (69) (1162 – 1146م) عسقلان (70) را تصرف کرد و با تصرف عسقلان تمام پایگاههای دریایی فاطمیان در سرزمین شام سقوط کرد.
در دوره ایوبی نیز صلاحالدین بر نیرومندسازی ناوگان دریایی تأکید میورزید و گذشت زمان نشان داد که او در این باره اشتباه نکرده است. زمانی که قهرمان نادان سپاه صلیبی، رینالد شاتیون (Renauld de Chatillon) که در منابع عربی به أرناط معروف است (71) در سال 1183 م برای لشکرکشی به حجاز روانه شد ناوگان هوشیار ایوبیان به فرماندهی حسامالدین لؤلؤ توانست أرناط را شکست دهد و اجازه ندهد او به اهداف شومش دست یابد. (72) سلطان ایوبی که تنها پیروز این میدان بود زمانی که به عنوان حامی حرمین در حجاز حضور داشت از این پیروزی استفاده تبلیغاتی نمود و تأکید کرد چندان طول نخواهد کشید که أرناط تاوان اشتباه فاحشش را خواهد پرداخت.
در ناوگان دریایی مسلمانان – چه در ساحل شرقی و چه در ساحل غربی دریای مدیترانه – انواع متعدد کشتیها وجود داشت. امویان اندلس نیز برای رویارویی با فاطمیان برای داشتن ناوگان نیرومند تلاش فراوان کردند. آنان سواحل شرقی اندلس را از گزند حمله دریایی فاطمیان در امان نگه داشتند. از میان انواع کشتیهای ناوگان دریایی میتوان از این موارد یاد کرد: شوانی، بطس، مسطحات، شلندیات، طرادات، حراریق (آتش افکنها) و اغربه (کلاغها).
شوانی (73) جمع واژه شینی است. آنها کشتیهای غولپیکری بودند که گفته میشود ظرفیت صدوچهل پاروزن را داشتند. این کشتیها به تجهیزات دفاعی و هجومی مجهز میشدند و در آن گندم و آب شیرین برای سرنشینانش ذخیره میشد.
بطس (74) جمع واژه بطسه است. ظرفیت این نوع از کشتی شینی بیشتر بود. زیرا تا هفتصد مبارز را میتوانست حمل کند. بنابراین نباید تعجب کرد که چهل بادبان داشته است. مسطحات (75) جمع مسطح است. مسطح از جمله کشتیهای غولپیکر نظامی محسوب میشد. این کشتی دو طبقه داشت. در طبقه مسطح فوقانی مبارزان با مهاجمان میجنگیدند و در طبقه تحتانی پاروزنان کشتی را به پیش میراندند. شلندیات (76) جمع شلندی است. از این کشتی بزرگ برای حمل آذوقه، نیروی انسانی و سلاح استفاده میشد. طرادات (77) جمع طریده، کشتیهای کوچک و پرسرعتی بودند که در فعالیت ناوگان اسلامی نقش بارزی داشتند. شاید مسلمانان در دوره ایوبی هنگام رویارویی با لشکرکشی أرناط به حجاز از طرادات استفاده کردند؛ اما نمیتوان با قاطعیت در این زمینه نظر داد.
حراریق (78) جمع حراقه (آتشافکن) است. اندازه این کشتی متوسط بود و صد مبارز را به همراه صد پاروزن حمل میکرد. در این کشتی نفت ذخیره میشد تا برای سوزاندن کشتی دشمن از آن استفاده شود. اغربه جمع غراب به معنای کلاغ است. دماغه این کشتی همانند سر کلاغ بود و از همین رو غراب نام گرفت. سرعت بالا یکی از ویژگیهای این کشتی بود (79) با دقت در انواع کشتیهای مذکور در مییابیم کشتیها وظایف گوناگون داشتند. برخی از کشتیها برای یاریرسانی و ذخیرهسازی آذوقه و مایحتاج سرنشینان کشتی استفاده میشدند. برخی دیگر برای باربری و حملونقل و شماری دیگر برای حمله و دفاع به کار گرفته میشدند. بدون تردید تنوع انواع کشتیها در ناوگان دریایی از رشد مهارت و تجربه مسلمانان در این زمینه حکایت میکند. نبرد مسلمانان با بیزانسیان (رومیان) و صلیبیان ایشان را واداشت فعالیت ناوگانهایشان را گستردهتر سازند تا در برابر دشمن یارای هماوردی داشته باشند. برخی از این کشتیها با قدرت باد و بادبان به حرکت در میآمدند و برخی دیگر توسط پاروزنان. ناوگان دریایی حکومت اسلامی هم در دریای مدیترانه و هم در دریای سرخ فعال بود؛ لکن ناوگان دریای مدیترانه به سبب وجود رقیبان اروپایی در میدان رقابت بینالمللی و مبارزه تجاری و مدنی فعالتر بود. اما دروازههای دریای سرخ به روی دیگران بسته بود. به همین سبب حمله أرناط در سال 1183 م حملهای استثنایی و بینظیر محسوب میشود. زیرا تا آن لحظه دریای سرخ مردان فرنگی را به خود ندیده بود. هر کشتی با توجه به وظیفهای که برعهده داشت به ابزارآلات مورد نیاز مجهز بود مثلاً زنجیرهایی آهنی در کشتیهای جنگی یافت میشد که آن را به سوی کشتی دشمن پرتاب نموده و کشتی را به سوی خود میکشیدند تا جنگجویان به عرشه کشتی دشمن رفته و رو در رو با آنان مبارزه کنند. علاوه بر این در میان تجهیزات دریانوردی میتوان از لنگر یاد کرد که عبارت است از زنجیرهای آهنی که در سر آن چنگکی آهنی قرار داشت و برای متوقف کردن کشتی از آن استفاده میشد. (80) همچنین تابوت نام صندوقهایی بود که با سنگ انباشته میشد تا آن را به سوی دشمن پرتاب کنند. کوزههای مملو از نوره نیز از جمله تجهیزات کشتیهای جنگی بود. آنان این گرد نرم را با زرنیخ مخلوط کرده و آن را به سوی دشمن پرتاب میکردند. افزون بر موارد یاد شده باید به دیگهای مار و عقرب نیز اشاره کنیم و دیگهای لبریز از صابون که آن را بر روی دشمن میریختند تا نتوانند به روی پای خود ایستاده و با مسلمانان مبارزه کنند. (81) با توجه به دشواری فعالیت نظامی در دریا، نبردهای دریایی مسلمانان با دشمنانشان در قرون میانی کاری سهل و آسان نبوده است. همچنین شرایط جوی و به ویژه وزش بادهای شدید و دیگر عوامل مشابه گاهی به غرق شدن کشتیها میانجامید.
در پایان شایسته است از سلاحی تأثیرگذار در نبردهای زمینی و دریایی یاد کنیم. این اسلحه سازمان اطلاعات و جاسوسی ارتش است. مسلمانان برای پیروزی در جنگ به اطلاعات با ارزشی درباره دشمنان دریایی و زمینی خود نیاز داشتند و جاسوسان سپاه اسلامی این نیاز را مرتفع میساختند. آنان در این زمینه از سازمان جاسوسی بیزانس و صلیبیان موفقتر عمل کردند. همچنین آنان در جنگ از رمز (Secretcord) بهره میگرفتند. ابنوحشیه (بعد از 914م) کتابی تحت عنوان «شوق المستهام فی فک رموز الأقلام) (82) نوشته است که نشان میدهد تمدن اسلامی در زمینه این نوع نگارش و استفاده از آن بسیار پیشرفت کرده بود.
در دوران صلاحالدین ایوبی (1193 – 1171) سازمان جاسوسی ایوبیان (83) بسیار فعال بود و طبق اعتراف مورخ انگلیسی برنارد هامیلتون (84) (Bernard Hamilton) شبکه گستردهای از جاسوسان زبردست را در اختیار داشت. صلاحالدین به یاری این شبکه فعال و دیگر عوامل در نبرد با صلیبیان مثلاً در نبرد حطین (1187 م) و یا در مقابله با سومین حمله صلیبی (1192 – 1189 م) به پیروزیهای چشمگیر دست یافت.
منابع تاریخی و تحقیقات تخصصی که امروزه درباره امنیت اطلاعات در تمدن اسلامی انجام شده است از مشارکت فعال و موفق زنان در شبکه جاسوسی سپاه اسلام خبر میدهد. (85)
باید توجه داشت که جاسوسی در ایام ایوبیان به سازمانی پیشرفته در تمدن اسلامی تبدیل شد و در میان وظایف گوناگون منصبی تحت عنوان صاحب الخبر (86) (رئیس سازمان جاسوسی) پدید آمد. کارایی و موفقیت سازمان جاسوسی ایوبیان نیز با شکلگیری این سازمان مرتبط بود.
پینوشتها:
1. در ارتباط با ریشه لغوی کلمه جهاد ن.ک: ابنمنظور، لسانالعرب المحیط، بیروت، ب.ت، ج 1، ص 530 – 521. ابنمنکلی، التدبیرات السلطانیه فی سیاسه الصناعه الحربیه، تصویر نسخه خطی در کتابخانه دانشگاه قاهره، ورقه 23. المقری الفیومی، المصباح المنیر، قاهره، 1926 م، ص 155. رءوف شلبی، الجهاد فی سبیلالله، قاهره، ب.ت، ص 9. محمود محمد علی، الجهاد فی الشریعه الاسلامیه، قاهره، 1973م، ص 11. محمد عماره، الفریضه الغائبه، قاهره، 1982 م، ص 18. جمال محمود، الاسلام و قضیه السلام و الحرب، قاهره، 1980 م، ص 18. ظافر القاسمی، الجهاد و الحقوق الدولیه العامه فی الاسلام، بیروت، 1928 م، ص 11. الشیخ الرکابی، الجهاد فی الاسلام، بیروت، 1997 م، ص 16 – 15.
2.مثلاً «وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّكُمْ» انفال/60 «وَجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ» توبه/ 41 «وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ» حج/78.
3.به عنوان مثال ابوذر نقل میکند از پیامبر (صلیاللهعلیه و آلهوسلم) پرسیدیم: «برترین عمل کدام است؟» پاسخ دادند: «ایمان به خداوند و جهاد در راه خداوند.» این حدیث متفقٌ علیه است. أنس بن مالک روایت میکند: پیامبر خدا (صلیاللهعلیه و آلهوسلم) فرمودند» «جهاد فی سبیلالله از دنیا و هر آنچه در آن است بهتر میباشد.» این حدیث نیز متفقٌعلیه است. برای احادیث نبوی در زمینه جهاد ن.ک: مسلم، صحیح مسلم، قاهره، ج 3، ص 1450 – 1356. الترمذی، سنن ترمذی، تصحیح أحمد شاکر و مصطفی مسلم، قاهره، ج 4، ص 167. ابنالمبارک، کتاب الجهاد، تصحیح نزیه حماد، قاهره، 1978 م، ص 39 – 28. الدارمی، سنن الدارمی، دمشق، 1349 هـ، ج 2، ص 103. القراب، فضائل الرمی فی سبیلالله، تصحیح نقشبندی، المورد، سال 12، شماره 4، 1983 م، ص 317 –307. ابنالجوزی، الشفاء فی مواعظ الخلفاء، تصحیح فؤاد عبدالمنعم، اسکندریه، 1978 م، ص 77 – 73. نووی، ریاض الصالحین من کلام سید المرسلین، قاهره، 1938 م، ص 521 – 503. الأذکار المنتخبه من کلام سید الأبرار، قاهره، ب.ت، ص 186 – 185. ابن تیمیه، السیاسه الشرعیه فی إصلاح الراعی و الرعیه، تصحیح البنا و عاشور، قاهره، 1971 م، ص 143 – 142. ابن جماعه، مستند الجناد، تصحیح نقشبندی، بغداد، 1983 م، ص 42 – 39. مختصر فی فضل الجهاد، تصحیح نقشبندی، بغداد، 1983 م، ص 140 – 130. ابنرجب، جامع العلوم و الحکم، اسکندریه، ب.ت، ص 236. ابنحجر، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، قاهره، 1380 هـ، ج 1، ص 20. المطالب العالیه، تصحیح حبیب الرحمن الأعظمی، قاهره، 1981 م، ص 44 – 23. نویسنده ناشناس، السبق و الرمی و أسلحه المجاهدین، تصحیح عبادی، المورد 3، 12، شماره 4، 1983 م، ص 387 – 382.
4.خداوند متعال میفرماید: «كُفُّواْ أَیْدِیَكُمْ وَأَقِیمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ» نساء/ 77.
5.«أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ * الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْكَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِیرًا وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ» حج/40 – 39.
6. خداوند متعال میفرماید: «وَقَاتِلُواْ فِی سَبِیلِاللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَكُمْ» بقره/ 190 «قَاتِلُواْ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَلاَ یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى یُعْطُواْ الْجِزْیَةَ عَن یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ» توبه/29. همچنین: سیدقطب، معالم فی الطریق، قاهره، 1982 م، ص 75. عبدالعزیز باز، فضل الجهاد و المجاهدین، ریاض، 1294 هـ، ص 40.
7. «وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِكِینَ كَآفَّةً كَمَا یُقَاتِلُونَكُمْ كَآفَّةً» توبه/ 36.
8. سید قطب، منبع پیشین، ص 72. نحو مجتمع اسلامی، قاهره، 1982 م، ص 109 – 101.
9. مصطفی صادق الرافعی، الاسلام نظام الانسانی، قاهره، 1964، ص 174. ناجی معروف، أصاله الحضاره العربیه، بغداد، ص 374.
10. بقره/ 256. محمد أبوزهره، نظریه، الحرب فی الاسلام، قاهره، 1961 م، ص 18.
11. جمالالدین محمود، الاسلام و قضیه السلام و الحرب، ص 84. جمالالدین رمادی، الأمن و السلام فی الاسلام، قاهره، 1963 م، ص 9.
12. عامری، الإعلام بمناقب الاسلام، تصحیح أحمد عبدالحمید غراب، قاهره، 1967 م، ص 124.
13. همان منبع، ص 147.
14. شایان ذکر است که کشتن زنان و کودکان در جنگ و غیرجنگ جایز نمیباشد و رسول خداوند (صلیالله علیه و آلهوسلم) مسلمانان را از انجام این کار به شدت نهی میکردند. در این رابطه ن.ک: ابنحجر، المطالب العلیه، قاهره، ب.ت، ج2، ص 171. الشوکانی، نیل الأوطار، قاهره، ج 9، ص 150. الماوردی، الاحکام السلطانیه، قاهره، ب.ت، ص 41. ابن حزم، مراتب الإجماع فی العبادات و المعاملات و الاعتقادات، قاهره، ب.ت، ص 119. محمد کامل مراد، القتال فی الاسلام، مجله کلیه اللغه العربیه در ریاض، شماره 2، 1972 م، ص 119. محمود شلتوت، الاسلام دین و شریعه، قاهره، ص 446.
15.محمود شلتوت، الاسلام دین و شریعه، قاهره، ص 466. دفاع کردن در برابر هجوم دیگران، نقض عهد و پیمان، آشکار شدن نشانههای خیانت و پیمانشکنی، تأمین امنیت حکومت اسلامی و زمینهسازی برای دعوت اسلامی مجوزات جنگیدن در اسلام هستند. در این ارتباط ن.ک: علی عبدالواحد وافی، حمایه الاسلام للأنفس و الأعراض، قاهره، 1970 م، ص 20 – 19. جمالالدین محمود، أصول المجتمع الاسلام، قاهره، 1983 م، ص 68. درباره مبانی جهاد در اسلام ن.ک: سید نوفل، أعداءالله فی القرآن، الهلال، شماره 21، سال 83، نوامبر 1975 م، ص 21.
16.أحمد أمین، قوانین الحرب فی الاسلام، الثقافه، شماره 39، 1939، ص 5.
17. الماوردی، الأحکام السلطانیه، ص 50.
18. جمالالدین محمود، الاسلام و قضیه السلام و الحرب، ص 37.
19. حنبلی، المعتمد فی أصول الدین، بیروت، 1973 م، ص 279.
20. مجیدخدوری، الاسلام و العلاقات الدولیه أمس و الیوم، حوار، شماره 2، سال 3، فوریه 1965 م، ص 55.
21. عبدالرزاق السنهوری، الاسلام و الجهاد، قاهره، ص 61. محمد شدید، الجهاد فی الاسلام، قاهره، ص 154. احمد شلبی، الجهاد و النظم العسکریه، قاهره، ص 67 – 66.
22. إبنتیمیه، الحسبه فی الاسلام، قاهره، 1400 هـ، ص 17.
23. مثلاً ن.ک: سوره توبه آیه 9 و 73.
24.نعمان بن حیون، تاویل الدعائم، تصحیح الأعظمی، قاهره، ج 3، ص 279 – 278.
25.ابن حیون، المجالس و المسایرات، تصحیح الفقی و الشیوخ و الیعلاوی، تونس، 1980 م، ص 367.
26.کاشف الغطا، اصل الشیعه و اصولها، بیروت، ب.ت، ص 132.
27. ابنحیون، دعائم الاسلام، تصحیح عاصف فیضی، قاهره، 1951 م، ص 399. تاویل الدعائم، تصحیح محمدحسن الاعظمی، قاهره، 1967 م، ج 1، ص 51. کتاب الاقتصاد، تصحیح وحید میرزا، دمشق، 1953 م، ص 68-67، سمیره اللیثی، جهاد الشیعه، بیروت، 1976 م، ص 13. حسن عباس حسن، السیاقه المنطقیه للفکر السیاسی الاسلامی، رساله دکتری، کلیه الاقتصاد و العلوم السیاسیه، جامعه القاهره، 1980 م، ص 410. عبدالمنعم ماجد، العلاقات بین الشرق و الغرب فی العصور الوسطی، بیروت، 1961 م، ص 110. ظهور خلافه الفاطمیین و سقوطها فی مصر، قاهره، 1968 م، ص 121.
28. عبدالعزیز السلومی، دیوانالجند نشأته و تطوره فی الدوله الاسلامیه حتی عصر المأمون، مکه المکرمه، 1986 م، ص 348 -347.
29.محمد رفعت زنجیر، فی ظلال السنه، دمشق، 2003 م، ص 120 – 119.
30.عبدالعزیز السلومی، منبع پیشین، ص 294.
31. همان.
32. همان.
33. همان.
34. همان.
35. در این رابطه ن.ک: کندی، فی ما یطرح علی الحدید و السیوف فلا تتثلم ولا تکل، تصحیح هلال ناجی، المورد، م12، شماره 4، زمستان 1983 م، ص 170 – 149. عبدالرحمن زکی، السیف فی السلام، قاهره، 1957 م. احمد عبدالرزاق، الحضاره الاسلامیه، ص 191. محمد عبدالعظیم المناصیر، الجیش فی العصر العباسی الاول، 232 – 132 هـ، عمان، 2000 م، ص 272 – 271.
36. احمد عبدالرزاق، منبع پیشین، ص 191. (در آنجا به عقیده مذکور که به نظر اینجانب صحیح میباشد اشاره کرده است.) حسین علیوه، دراسات لمجموعه الاسلحه المعدنیه الاسلامیه بمتحف قصر النیل بالقاهره، ندوة «التاریخ الاسلامی و الوسیط» قاهره، 1985 م، ج 3، ص 147، پاورقی 3.
37. درباره نامهای شمشیر ن.ک: ابنهذیل، حلیه الفرسان و شعار الشجعان، العین 2001 م، ص 256. احمد عبدالرزاق، منبع پیشین، ص 191.
38. محمد عبدالعظیم المناصیر، منبع پیشین، ص 272.
39. حسین علیوه، منبع پیشین، ص 113 – 112.
40. احمد عبدالرزاق، منبع پیشین، ص 192.
41. همان منبع، ص 192. همچنین ابنسلام؛ کتب السلاح، تصحیح حاتم صالح، المورد، م 12، 1983 م، ص 176 – 149.
42. درباره زنبورک ن.ک: طرطوسی تذکره أرباب الألباب، تصحیح، کلود کاهن، 1948 – 1947 B.E.O.T.XIII.Annee ص 154 – 153. ابن واصل، مفرج الکروب، ج 2، ص 224، پاورقی 4. محمد مؤنس عوض، الحروب الصلیبیه العلاقات بین الشرق و الغرب، ص 239، پاورقی 4.
43. درباره منجنیق ن.ک: ابن أرنبغا الزرکادش، الأنیق فی المناجیق، حلب. عبدالله جمالالدین، الدوله الفاطمیه قیامها بین الغرب و النتقالها إلی مصر نهایه القرن الرابع الهجری، قاهره، 1991 م، ص 263. فاروق عمر فوزی، النظم مقدمه تاریخیه، العین، 1983 م، ص 187.
44.سعاد ماهر، البحریه الاسلامیه و آثارها الاضافیه، قاهره، 1960 م، ص 221. أحمد عبدالرزاق، منبع پیشین، ص 196.
45.الخزاعی تلمسانی، تخریج الدلالات السمعیه علی ما کان فی عهدرسولالله من الحرف و الصنائع و المعاملات الشرعیه، قاهره، 1980 م، ص 489.
46. همان منبع، همان صفحه، جبرائیل سعاده، أبحاث تاریخیه و أثریه، ترجمه سلمان حرفوش، دمشق، 1987 م، ص 291.
47. درباره دبابه ن.ک: السهیلی، الروض الآنف فی شرح السیره النبویه لابن هشام، تصحیح عبدالرحمن الوکیل، قاهره، 1969 م، ج 7، ص 266. عبدالعزیز السلومی، دیوان الجند، ص 354، پاورقی 354. عطیه القوصی، الحضاره الاسلامیه، ص 72.
48. درباره این نبردها ن.ک: ابناثیر، الکامل فی التاریخ، عمان، ب.ت، ص 225 – 221. محمود عبدالقادر أبوفارس، غزوه بدرالکبری، عمان، 1987 م. زاهیه الدجانی، غزوه بدرالکبری تضحیه و نصر، بیروت، 1997 م، ص 94 – 25. درباره غزوه اُحد ن.ک: ابن اثیر، منبع پیشین، ص 234 – 230. خلیل هنداوی، یوم أحد، بیروت، 1986 م. حلمی علی شعبان، معرکه اُحد، بیروت، 1993 م. محمد أحمد باشمیل، غزوه اُحد، بیروت، 1983 م. شوقی أبوخلیل، غزوه اُحد، بیروت، 1982 م. زاهیه الدجانی، غزوه بدر، الاراده و التصمیم فی یوم الشده، بیروت، 1997 م، ص 109 – 63. درباره نبرد خندق ن.ک: ابن اثیر، منبع پیشین، ص 240 – 238. زاهیه الدجانی، غزوه الخندق إنکفاء الشرک فی وجه الحق، بیروت، 1997. درباره نبرد مؤته میان مسلمانان و بیزانسیان ن.ک: ابنسعد، الطبقات الکبری، بیروت، 1958 م، ج 2، ص 128. ابراهیم بیضون، حمله مؤته، مقارنه للمشروع السیاسی للدوله الاسلامیه فی بلاد الشام، ضمن کتب تاریخ بلاد الشام، إشکالیه الموقع و الدور فی العصور الاسلامیه، بیروت، 1997 م، ص 125 – 99. عبدالرحمن أحمد سالم، المسلمون و الروم فی عصر النبوه دراسه فی جذور الصراع و تطوره بین المسلمین و البیزنطیین حتی وفاه الرسول، قاهره، 1997 م، ص 121 – 87. شکری فیصل، حرکه الفتح الاسلامی فی القرن الاول، بیروت، 1974 م، ص 27 – 26. ابراهیم العدوی، الامبراطوریه البیزنطیه و الدوله الاسلامیه، قاهره، 1951 م، ص 37 – 36.
49. درباره نبرد قادسیه ن.ک: صبحی عبدالحمید، معارک العرب الحاسمه، بیروت، 1986 م، ص 117 – 79. علاءالدینحسین، فنالحرب عند العرب، دراسه فی الفتوحات الکبری فی العصر الراشدی، بغداد، 1999 م، ص 402 – 317. نزارالمدینی، معرکه القادسیه، پژوهش ارائه شده در کنفرانس نظامی مرکز البحوث و المعلومات، بغداد 1986 م. حازم الراوی، الروح المعنویه للجیش العربی الاسلامی فی صدر الاسلام، بغداد، 1998 م، ص 182 – 168. خلیل هنداوی، یوم القادسیه، بیروت، 1986 م. أحمد عادل کمال، القادسیه، بیروت، 1985 م. حلمی علی شعبان، معرکه القادسیه، بیروت، 1993 م. زاهیه الدجانی، القادسیه معرکه فاصله، بیروت، 1997 م، ص 121 – 17.
50.درباره نبرد یرموک که مسلمانان موفق شدند بیزانسیان را در این جنگ شکست دهند ن.ک:
•Theophances. The Ghronicle of Theophanes, An English Translation of anni mundi (6095 – 6305 A. N. 602 – 803), With Introduction and notes by Harry Turtledove, Pennsylvania 1982, p. 38.
بلاذری، فتوح البلدان، بیروت، 1958، ص 136. ابناثیر، الکامل، بیروت، 1994 م، ج 2، ص 72 – 69. علاءالدین حسین مکی، منبع پیشین، ص 318 – 248. (کارشناس نظامی عراقی بررسی دقیق و ممتازی را در این اثر ارائه داده است.) حازم الراوی، منبع پیشین، ص 153. زاهیه دجانی، الیرموک معرکه النصر علی الروم، بیروت. 1997 م، ص 162 – 62. حلمی علی شعبان، معرکه الیرموک، بیروت، 1993 م. صالح الدقاق الأشتر و محمدعلی الأنطاکی، معرکه الیرموک، بیروت، ب.ت.
•Nicolle, Yarmuk an 636 the Muslim conquest of Syria, Oxford 1994. P. 46-86. Kaegi, Byzantium and The early Islamic comquests, Cambridge 2000, p. 112 -146. Whittow, the making of Byzantium 600 – 1025, Los angelos 1996, p. 89. Diehl, History of the Byzantium Empire, Trans. By George B.Ives, Princeton 1925, p. 43.
51.درباره نبرد بلاط الشهداء که به پیروزی فرنگیان بر مسلمانان انجامید ن.ک: ابناثیر، منبع پیشین، ج 5، ص 64. ابن خلدون، ج 4، ص 114. صبحی عبدالحمید، منبع پیشین، ص 184-173. عبدالفتاح الغنیمی، معرکه بلاط الشهداء فی التاریخ الاسلامی و الأروبی، قاهره، 1996 م، ص 109 – 51. وفاء عبدالله المزروع، جهادالمسلمین خلف جبال البرتات من القرن الاول إلی القرن الخامس الهجری، قاهره، ب.ت، ص 139 – 108. (نویسنده نبرد مذکور را با تمام جزئیاتش توصیف کرده است.) خلیل السامرائی و عبدالواحد ذنون طه و ناطق صالح، تاریخ العرب و حضارتهم فی الاندلس، بیروت، 2000 م، ص 60 – 58. حسین مؤنس، فجرالأندلس، بیروت، 2002 م، ص 330 – 327. منی حسین محمود، المسلمون فی الاندلس و علاقاتهم بالفرنجه 206 – 92 هـ/ 815 – 714 م، قاهره، 1986 م، ص 150 – 149. نورالدین حاطوم، تاریخ العصر الوسیط فی أروبا، دمشق، 1982 م، ص 88.جوستاف لوبون، حضاره العرب، ترجمه عادل زعیتر، قاهره، 2000 م، ص 316.
52. درباره نبرد منازگرد که در آن سلجوقیان، امپراتور بیزانس رومانوس دیوجانوس را شکست دادند ن.ک: ابنقلانسی، ذیل تاریخ دمشق، تصحیح أمید روز، بیروت، 1908 م، ص 44 – 40. الیزدی، العراضه فی الحکایه السلجوقیه، ترجمه عبدالمنعم محمود، بغداد، 1979 م، ص 47.
•Psellus. Chronographia, in Ashour and Rabie, fifty documents in Medieval History, Cairo 1971, p. 58-60.
• Cahen, La champagne de Mantzikert dapres des sources musulmans, B.X. Annee 1934. P. 613-642. Friendly, The dreadful day, The Battle of Mantzikert. 1071, London 1981.
•France, Victory in Thr East, Amilitary History of the First Crusade, Cambridge, 1996, p. 152-153.
•Holt, The Grusader States and Their Neighbours, London 2004, p.11.
فایز نجیب اسکندر، البیزنطیون و الأتراک فی معرکه مانزکرت (463 هـ - 1071 م) فی مصنف نقوفر برینیوس دراسه مقارنه للمصادر، اسکندریه، 1948 م، ص 10 – 7. أسمت غنیم، معرکه مانزکرت فی ضوء وثائق بسللوس، مجله کلیه الآداب، جامعه الاسکندریه، سال 1981 م. أرشید یوسف، سلاجقه الشام و الجزیره فی الفتره مابین 570 – 435 هـ، ریاض، 1988 م، ص 54 – 51. سهیل زکار، المدخل إلی تاریخ الحروب الصلیبیه، دمشق، 1981 م، ص 151 – 145. سعید عاشور، العلاقات بین الشرق و الغرب فی العصور الوسطی، بیروت، 2003 م، ص 44. محمود الرویض و محمد نایف عماره، معرکه ملاذجرد، العلاقات السلجوقیه البیزنطیه، تحقیق ارائه شده به مجله المناره، 2005 م، ص 19-3. لسترانج، بلدان الخلافه الشرقیه، ترجمه بشیر فرنسیسی و کرکیس عواد، بغداد، 1954 م، ص 172. عبدالمنعم حسینی، سلاجقه ایران و العراق، قاهره، 1970 م، ص 58. دوله السلاجقه، قاهره، 1975 م، ص 52. عثمان توران، الأناضول فی عهدالسلاجقه و الإمارات الترکمانیه، ترجمه علی عوده الغامدی، ریاض، 1418 هـ، ص 4. حسنین ربیع، دراسات فی تاریخ الدوله البیزنطیه، قاهره، 1987 م، ص 193. محمد سهیل طقوس، تاریخ سلاجقه الروم فی آسیا الصغری، بیروت، 2002م، ص 49 – 42.
53. در نبرد حارم صلیبیان، بیزانسیان و ارمنیان ضد نورالدین محمود با یکدیگر متحد شدند لکن سرانجام نبرد به سود نورالدین و سپاه او خاتمه یافت. در این باره ن.ک:
•Anonymous Syriac Chronicle, Trans by Trihon, J.R.A.S., vol. 93. 1933. P. 303. William of Tyre, vol. 11. P. 306-308.
•Jacques de Vitry, History of Jerusalem, Trans by A. Stewart,. p T.S, vol. xl, London 1890, p. 94.
ابنعساکر، ترجمه محمود بن زنکی، تصحیح نیکیتا الیسیف، 1972 م، 1972 T,xxv, Annee، 60.B، ص 138. ابن اثیر، التاریخ الباهر، ص 124. العدوی، الزیارات، تصحیح سعید عمران، معرکه حارم، 1164 م. قصه التحالف البیزنطی الصلیبی الأرمینی ضدالنورالدین محمود، المورخ العربی، شماره 8، 1977 م، ص 112 – 90. السیاسه الشرقیه للامبراطوریه البیزانطیه فی عهد مانویل کومنین، اسکندریه، 1985 م، ص 285. محمد مؤنس عوض، الصراع الاسلامی الصلیبی السیاسه الخارجیه النوریه، ص 177 – 175. علیه دیب تبریزی، المخطط الأعظم لتحریر القدس، نورالدین محمود، ص 117 – 116. معجمالأماکن السوریه، معجم جغرافی، دمشق، 1991 م، ص 50. مهجه السیدعبدالعال، حارم و دورهافی الصراع الصلیبی الاسلامی فی بلدالشام 690 – 487 هـ/ 1291 – 1095 م، رساله چاپ نشده دکتری، کلیه الآداب، جامعه الاسکندریه، 1995 م، عبدالله بن سعیدالغامدی، مقدمه حرکه الجهاد ضد الصلیبیین زمن عمادالدین زنکی و ابنه نورالدین محمود، مکه المکرمه، 1414 هـ، ص 48.
54.درباره نبرد مریا کیفالون که در طی آن سپاه سلجوقی امپراتور مانوئل کومنین را شکست داد ن.ک:
•Nicetas Choniates, O city of Byzantium, Annales of Nicetas Choniates, Trans by Harry Magolias, Wayne State university, Detroit 1984, p. 101-107, O.D.B, vol. 2, p. 1449.
•Treadgold, AHistory of The Byzantiun State and society, California 1997, p.649. Diehl, History of The Byzantiun Empire, p. 119.
علی عودهالغامدی، معرکه مویا کیفالون، 1176 م، مجله کلیه الشریعه، جامعه أمالقری، شماره 8، 1409 هـ، ص 150 – 123. دومان، الامبراطوریه البیزنطیه، ترجمه مصطفی بدر، قاهره، 1953 م، ص 211. محمد عبدالشافی المغربی، آسیاالصغری فی العصور الوسطی، دراسه فی التاریخ السیاسی و الحضاری (القرن 13 – 11)، اسکندریه، 2003 م، ص 221 – 220. علی صالح المحیمید، الدانشمندیون و جهادهم فی بلاد الأناضول، اسکندریه، 1994 م، ص 233، پاورقی 1. محمد نجیب زکی، علاقه سلطنه الروم بالدوله البیزنطیه فی عصر أسره کومنین 1185 – 1081 م، پایاننامه چاپ نشده کارشناسی ارشد، کلیه الآداب، جامعه القاهره، 1988 م، ص 184. هولت، عصر الحروب الصلیبیه، تاریخ الشرق الأدنی من القرن الحادیعشر حتی عام 1517 م، ترجمه عادل إسماعیل هلال، دمنهور، 2001م، ص 123. محمود سعید عمران، السیاسه الشرقیه للامبراطوریه البیزنطیه فی عهد الامبراطور مانویل الأول، 1180 – 1143 م، اسکندریه، 1985 م.
55.درباره نبرد حطین ن.ک: ابن شداد، النوادر السلطانیه، ص 79 – 75. العماد الأصفهانی، الفتح القسی، قاهره، ب.ت، ص 23 – 14. ابنواصل، مفرج الکروب، قاهره، 1953 م، ج 2، ص 194 – 186.
•Anonymous, The Ole French continuation of William of Tyre 1194 – 1197, ed by Edbury, in The counquest of Jerusalem and The Third Crusades, Hampshire, 1996, p. 158-163.
بسام العسلی، الأیام الحاسمه فی الحروب الصلیبیه، بیروت، 1987 م، ص 112 – 69. محمدرشیدرضا، ذکری صلاحالدین و معرکه حطین، المنار، شماره 8، سبتامبر 1932 م، ص 606 – 593. عبدالرحمن الشرقاوی، وحده الوطن تسمو علی وحده العنصر، در کتاب 800 عام علی حطین صلاحالدین و العمل العربی الموحد، قاهره، 1989 م، ص 47 – 44. صفیالدین أبوالعز، معرکه حطین الإطار و التاریخ، ضمن کتاب مذکور، ص 136 – 130. سهیل زکار، حطین مسیره التحریر من دمشق إلی القدس، دمشق، 1984 م. حسین سلیمان، نبذه تاریخیه عن معرکه حطین الرمز و العظه و مدخل التحریر، لواءالاسلام، شماره 3، سبتامبر 1979 م، ص 45 – 41. هیثمالایوبی، معرکه حطین 1187 م، الموسوعه العسکریه، بیروت، 1977 م، ص 822 – 21. محمد زنبیر، معرکه حطین من التمزق إلی الوحده، المورخ العربی، شماره 39، سال 15، 1989، ص 176 – 165. محمد مصطفی زیاده، یوم حطین الیوم الفاصل بین المسلمین و الصلیبین، العربی، شماره 59، 1963 م، ص 46-36. الجیب الجنحانی، حطین رمز الوحده و التحریر، المورخ العربی، شماره 39، سال 15، 1989 م، ص 185 – 177. جوزیغ داهموس، سبع معارک فاصله فی العصور الوسطی، ترجمه فتحی الشاعر، قاهره، 1987 م، ص 131 – 103. سعید عاشور، حطین وقائع و عبر، شماره 344، جولای 1987 م، ص 45 – 42. صفاء خلوصی، حطین هل تتکرر المعجزه التاریخیه؟ ارائه شده در کنفرانس حطین، به مناسبت گذشت هشت قرن از وقوع این نبرد، دمشق، 1987 م. جمالالدین الرمادی، صلاحالدین الایوبی، قاهره، 1985 م، ص 34 – 32. یوسف سامی یوسف، حطین، دمشق، 1988 م. سعید حوی، بطلا الحروب الصلیبیه فی الشرق و الغرب: یوسف بن تاشفین و صلاحالدین الأیوبی، حماه، ب.ت، ص 65. نورالدین حاطوم و عادل زیتون، فی ذکر معرکه حطین، دمشق، 1987 م، ص 176 – 39. أحمد محمد الأحمر، فی السنوات الأخیره من حیاه صلاحالدین، دمشق، 1987 م، ص 127 – 16. ماجداللحام، معجم المعارک الحربیه، دمشق، 1990 م، ص 126 – 125. عمر عبدالسلام تدمری، عصرالسلطان صلاحالدین الأیوبی، دراسات اسلامیه، شماره 5، 1995 – 1994 م، ص 57 – 55. دیفید جاکسون، معرکه حطین و الاستیلاء علی القدس، ضمن کتاب حطین صلاحالدین و العمل العربی الموحد، قاهره، 1989 م، ص 110 – 89. محمد مؤنس عوض، 820 عاما علی معرکه حطین، مجله المنبر الجامعی، شماره 48، سال 7، می 2007 م، ص 83 – 82. طه أحمد، معرکه حطین، المجله العسکریه، شماره 32، 1955 م، ص 182 – 165. عطیه القوصی، معرکه حطین و وحده الصف العربی، قاهره، 1962م. محمد حلمی، مصروالشام و الصلیبیون، چ. الف قاهره، 1989 م، ص 141 – 140. سمیل، الحروب الصلیبیه، ترجمه سالمی هاشم، بیروت، 1982 م، ص 181 – 175. قاسم عبده قاسم، فی تاریخ الأیوبین و الممالیک، قاهره، 2001 م، ص 76 – 51. سهیل زکار، وقائع معرکه حطین، مجله تاریخ العرب و العالم، شمارههای 105 و 106، آگوست 1987 م، ص 81 – 70. عبدالجبار السامرائی، معرکه حطین دراسه تاریخیه عسکریه، المورد، م 16، زمستان 1987، ص 89 – 37، عباس العقاد، صلاحالدین، العربی، شماره 1، دسامبر 1958 م، ص 56 – 53.
•Richard, An Account of Hattin referring to The Frankish mercenaries in Oriental Moslem state, S.T.xxxll, 1952, p. 168 – 175, ld, La bataille de Hattin, Saladin Dafait L, Ocrident H.T.Xlvii, Annee, 1982, p. 104 – 111. Kedar (ed), The Homs of Hattin, Jerusalem 1992.
مجموعهای از پژوهشهای بسیار مهم در این اثر گرد آمده است. تحقیقات این کتاب در کنفرانس بینالمللی که در فلسطین اشغالی به سال 1987 م برگزار شد و نخست وزیر رژیم غاصب اسرائیل شخصاً آن را افتتاح کرد ارائه شده است.
56. درباره نبرد عینجالوت ن.ک: قلقشندی، صبح الأعشی فی صناعه الإنشاء، قاهره، ب.ت، ج 7، ص 362 – 360
•Thorou, The Battle of Any Jalut, A Re – Consideration, in Crusad and settlement, ed. Edbury, Cardiff 1958, p. 236-239.
محمد ماهر حماده، وثائق الحروب الصلیبیه و الغزو المغولی للعالم الاسلامی، بیروت، 1986 م، ص 72. فؤاد عبدالمعطی الصیاد، المغول فی التاریخ، بیروت، 1980 م، ص 321 – 309. علیالسید علی، الإسهام العسکری المصری فی موقعه عین جالوت، ضمن کتاب أثرالاسلام فی مصر و أثر مصر فی الحضاره العربیه الاسلامیه، اشراف قاسم عبده قاسم، قاهره، 1999 م، ص 417، 365. عبدالله سعیدالغامدی، جهاد الممالیک ضد المغول و الصلیبیین فی النصف الأول من القرن السابع الهجری، ص 135 – 126. عبدالسلام رؤوف، معرکه عین جالوت، مرکز البحوث و المعلومات، مجلس قیاده الثوره، بغداد، 1968 م، معرکه عین جالوت، المجله العسکریه، شماره 1، بغداد، 1962 م، ص 44- 40. محمد فتحی أمین، الغزو المغولی لدیار الاسلام، دمشق، 2005 م، ص 156 – 131. محمود السید، تاریخ القبائل العربیه فی عصر الدولتین الأیوبیه و المملوکیه، اسکندریه، 1998 م، ص 100 – 97. أحمد حطیط، حروب المغول، بیروت، 1994 م، ص 66 – 65. نعمان جیران، دراسات فی تاریخ الأیوبیین و الممالیک، إربد، 2000 م، ص 280 – 276.
درباره نبردهای مذکور و دیگر نبردها ن.ک: ابراهیم المحمود، فن الحرب عندالعرب، دمشق، 1987. عبدالله جمالالدین، الجیش فی الدوله الفاطمیه، پایاننامه کارشناسی ارشد، کلیه الآداب، جامعه القاهره، 1967 م. عبدالرحمن زکی، الجیش المصری فی العصر الاسلامی، در دو جلد، قاهره، 1970 م. ابراهیم سعید، الجیش المصری فی عصر سلاطین الممالیک، پایان نامه کارشناسی ارشد، کلیه الآداب، جامعه القاهره، 1973 م. فایز نجیب اسکندر، فی الحرب و القتال لدی الصلیبیین و المسلمین فی الشرق الأدنی فی النصف الأول من القرن السابع الهجری، کلیه الآداب، جامعه الاسکندریه، 1976 م. محمود ندیم فهیم، الفن الحربی للجیش المصری فی العصر المملوکی البحری، قاهره، 1983 م. به رغم ارزش تحقیقات مذکور در این بخش لکن تحقیق مرحوم ابراهیم سعید و محمود ندیم از اهمیت بسیار برخوردار است.
57.خالد الخویطر، جهود العلماء المسلمین فی تقدم الحضاره الانسانیه، ریاض، 2004 م، ص 374. عطیه القوصی، الحضاره الاسلامیه، ص 73. برای جزئیات بیشتر در این ارتباط ن.ک: کولان، البارود عند المسلمین، ترجمه ابراهیم خورشید و دیگران، بیروت، 1984 م.
•Ayalon, Gunpowder and Firearms in the Mamluk Kingdom, London 1955.
نویسنده کتاب فوق در زمینه ساختار نظامی در دوره مملوکی متخصص بلامنازع است. قصیالحسین، موسوعه الحضاره العربیه العصر العباسی، بیروت، 2005 م، ص 520 – 519.
58. سعید عاشور و أحمد مختارالعبادی و سعد زغلول عبدالحمید، دراسات فی تاریخ الحضاره الاسلامیه العربیه، کویت، 1986 م، ص 181. خالد الخویطر، جهود العلماالمسلمین فی تقدم الحضاره الإنسانیه، ریاض 2004م، ص 274.
59. همان منبع.
60. بلاذری، فتوح البلدان، ص 71. أرشید یوسف، الحضاره الاسلامیه نظم، علوم و فنون ریاض، 2004، ص 70.
61. همان منبع.
62.درباره نبرد ذات الصواری ن.ک: کندی، ولاه مصر، بیروت، 1959 م، ص 37 – 36. مسعودی، التنبیه و الاشراف، بیروت، 1968 م، ص 135. ذهبی، العبر فی خبر من غبر، تصحیح أبو هاجر محمدالعبد، بیروت، 1985 م، ج 1، ص 25. تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، عهد الخلفاء الراشدین، تصحیح عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، 1997 م، ص 420. أرشیبالد لویس، القوی البحریه و التجاریه فی البحر المتوسط، الأوضاع السیاسیه و الاقتصادیه و الاجتماعیه، قاهره، 1993 م، ص 62 – 60. أنور عبدالعلیم، الملاحه و علوم البحار عندالعرب، مجموعه عالم المعرفه، کویت، 1979 م، ص 93 – 92. السید البارز العرینی، الدوله البیزنطیه 1081 – 323 م، قاهره، 1960م، ص 126. محمد ثابت توفیق، ذات الصواری، شارقه، 2006 م، عبدالعزیز حافظ، معرکه ذات الصواری... فتح جدید، کنفرانس «الحضاره الاسلامیه و عالم البحار»، اتحاد المورخین العرب، قاهره، 1994 م. ص 286 – 279. ابراهیم العدوی، الدوله الأمویه و البیزنطیون، قاهره، 1953 م، ص 98. علیه الجنزوری، هجمات الروم البحریه علی شواطیء مصر الاسلامیه فی العصور الوسطی، مجموعه تاریخ المصریین، قاهره، 1999 م، ص 60 – 51. سعد زغلول عبدالحمید، الاسکندریه قاعده عسکریه فی القرن الأول من تاریخها العربی و موقعه ذات الصواری، کنفرانس «سواحل مصر عبرالعصور»، مجموعه تاریخ المصریین، قاهره، 2001م، ص 135 – 134. علی محمد الصلابی، الشرف و التسامی بحرکه الفتح الاسلامی، قاهره، 2001 م، ص 200 – 199.
•Fahmy, Muslim sea Power hu The Eastern Mediterranean from the seventh to The Tenth century A. b. Cairo 1966, p. 85-89.
•Bosworth, Byzantium and the Arabs, War and peace between two civilizations, J.O.A.S. 3-4, A then p. 1991-1992, p.3.
63.درباره محاصره قسطنطنیه توسط مسلمانان در سال 717 م ن.ک:
•Theophanes, p. 88.
ابن خیاط، تاریخ ابن خیاط، تصحیح مصطفی نجیب. نوار حکمت نوار، بیروت، 1995م، ص 202 – 201. الطبری، تاریخ الرسل و الملوک، قاهره، 1993 م، ج 6، ص 531 – 530. ابنالعبری، تاریخ مختصر الدول، قاهره، 2001 م، ص 114. و سام عبدالعزیز فرج، العلاقات بین الامبراطوریه البیزنطیه و الدوله الأمویه حتی منتصف القرن الثامن المیلادی، اسکندریه، 1981 م. أومان، منبع پیشین، ص 175 – 121. إیناس أحمد السید، صراع القوی فی البحر المتوسط بین البیزنطیین و العرب فی الفتره 232 – 25 هـ/ 846-645م، رساله چاپ نشده دکتری، معهد دراسات البحر المتوسط، جامعه الاسکندریه، 2005 م، ص 129 – 120. عمر عبدالسلام تدمری، لبنان من الفتح الاسلامی حتی سقوط الدوله الأمویه 132 – 13 هـ/749 – 634 م. فتحی عثمان، الحدود الاسلامیه البیزنطیه بین الاحتکاک الحربی و الاتصال الحضاری، قاهره، 1966 م، ج 2، ص 95 – 86. شارلز أومان، الامبراطوریه البیزنطیه، ترجمه مصطفی طه بدر، قاهره، 1953 م، ص 146.
•Broaks, The Campagne of 716-718 from Arabit sources, T.H.S. t.XIX, 1899, p. 19-31.
•Lewis, Naval Powers and trade in The Mediterranean 500-11-, Princeton 1951. p.66-67.
•Hussey, The Byzantine World, New York 1961, p.28.
64.درباره آتش یونانی ن.ک:
•Theophanes, p. 25, note 114.
•Enan, Decisive moments in The History of Islam, New Delhi 2001, p.109-126.
سعاد ماهر، البحریه فی مصر الاسلامیه و آثارها الباقیه، ص 234 – 233. و سام عبدالعزیز فرج، النار الإغریقیه، طبیعه ترکیبها و أثرها فی نشاط المسلمین البحری، ضمن کتاب بیزنطه قراءه فی التاریخ السیاسی و الاداری، قاهره، 2004 م، ص 156 – 143. این کتاب بهترین بررسی صورت گرفته در ارتباط با موضوع مذکور در زبان عربی میباشد. طارق منصور، النار الإغریقیه، قراءه جدیده فی ضوء المصادر البیزنطیه و الاسلامیه، حولیه التاریخ الاسلامی و الوسیط، ق 14، 2005 – 2004 م، ص 159 – 115. طارق منصور و محاسن الوقاد، النفط استخدامه و تطوره عند المسلمین 923 – 64 هـ/1517 – 648 م، قاهره، 2006 م، ص 17 – 12.
65. أرشید یوسف، منبع پیشین، ص 74.
66. همان منبع
67. درباره فتح جزیره سیسیل به دست مسلمانان ن.ک: ابنعذاری، البیان المغرب فی أخبار الأندلس و المغرب، تصحیح کولان و لیفی بروفنسال، بیروت، 1948 م، ص 106 – 102. احسان عباس، العرب فی صقلیه، قاهره، 1959 م، ص 39 – 32. فازیلیف، العرب و الروم، ترجمه محمد عبدالهادی شعیره، قاهره، ب.ت، ص 84 – 62. سیمون الحایک، عبدالرحمن الأوسط، بیروت، ب.ت، ص 85 – 55. سیسیل در دوران حکمرانی اغلبیها فتح شد. درباره بنو اغلب ن.ک: ابن وردان، تاریخ الأغالبه، تصحیح محمد زینهم، قاهره، 1988 م، محمد الطالبی، الدوله الأغالبیه959 – 800 م/ 296-184 هـ، ترجمه المنجی الصیادی، بیروت، 1985 م. این پژوهش سرآمد آثار تاریخی معاصر است و نویسنده مایه افتخار مورخان معاصر تونس میباشد. محمود اسماعیل، الأغالبه 296 – 184 هـ، سیاستهم الخارجیه، قاهره، 1972 م.
68. أرشید یوسف، منبع پیشین، ص 75.
69. درباره بالدوین سوم ن.ک:
•William of Tyre, History of deeds done beyond The sea, Trans by Babcock and krey, NewYork 1943, vol. ll,p.136-294.
عبداللطیف عبدالهادی السید، السیاسه الخارجیه لمملکه بیتالمقدس الصلیبیه فی عهد بلدوین الثالث (1163 – 1149 م)، پایاننامه فوق لیسانس، کلیه الآداب، جامعه عین شمس، 1990 م.
70. در این ارتباط ن.ک:
•William of Tyre, vol. ll,p. 184. Anonymous syriac chronicle, p.30.
ابنقلانسی، ذیل تاریخ دمشق، ص 308. ابناثیر، التاریخ الباهر، ص 106. السید عبدالعزیز سالم و العبادی، تاریخ البحریه الاسلامیه فی مصر و الشام، بیروت، 1974 م، ص 108. محمد مؤنس عوض، الحروب الصلیبیه، العلاقات بین الشرق و الغرب، ص 105.
71. درباره ارناط ن.ک:
•Ernoul, chronique d Ernoul le Tresorier, ed, Mas laterier, Paris 1971, p. 79-750. Otto of st, Blasion, The Third crusade from the Chronicle of otto of st. blasion, p. 259-530.
نویسنده ناشناس، الاستبصار فی عجائب الأمصار، تصحیح سعد زغلول عبدالحمید، اسکندریه،1958 م، ص 105. سلامی، مختصر التواریخ، نسخه خطی به شماره 1435 در دارالکتب المصریه، ورقه 58. ابن منکلی، الأحکام الملوکیه و الضوابط النموسیه فی فن القتال فی البحر، تصحیح عبدالعزیز عبدالدایم، رساله چاپ نشده دکتری، کلیه الآداب، جامعه القاهره، 1974 م، ص 86 – 85 حسنین ربیع، البحر الأحمر فی العصرالأیوبی، ارائه شده در کنفرانس «البحر الأحمر فی التاریخ و السیاسه الدولیه المعاصره»، إشراف أحمد عزت عبدالکریم قاهره، 1980 م، ص 111- 108. عائشه بنت عبدالله، البحرالأحمر فی العصر الأیوبی، مکه المکرمه، 1980 م، ص 44 – 41. حسن عبدالوهاب، مصر و أمن البحر الأحمر فی عصر الحروب الصلیبیه، ضمن کتاب مقالات و بحوث فی التاریخ الاجتماعی للحروب الصلیبیه، اسکندریه، 1997 م، ص 204 – 203. یاسر کامل، مملکه بیتالمقدس الصلیبیه فی عهد الملک بلدوین الرابع 1185-1174 م، پایاننامه چاپ شده کارشناسی ارشد، کلیهالآداب، جامعه آسیوط، 2008 م، ص 166-161. عبدالمنعم ماجد، الدوله الأیوبیه فی تاریخ مصر الاسلامیه، قاهره، 1997 م، ص 74. یوسف درویش غوانمه، إماره الکرک الأیوبیه، عمان، 1982 م، ص 136 – 127. عبدالرحمن زکی و محمود عیسی، الحروب بین الشرق و الغرب فی العصور الوسطی، قاهره، 1947 م، ص 32. جمیل حرب محمود، الحجاز و الیمن فی العصر الأیوبی، جده، 1985 م، ص 75 – 68. محمود رزق محمود، العلاقات بین إرناط أمیر حصن الکرک و صلاحالدین الأیوبی حتی معرکه حطین 1187 م، پایاننامه چاپ نشده کارشناسی ارشد، کلیه الآداب، جامعه عین شمس، 1977 م.
•Schlumberger, Renauld de Chatillon, Paris 1932, Hamilton, The Elephant of Christ, Reynauld of chatillon, S.C.H. vol. 15, 1978, p. 97-108, Id, The leper king and his heirs, Baldwin Iv and The Crusader kingdom of Jerusalem, Cambridge 2000, p.178-179.
•Friedman, Encounter between enemies, Captivity and ransow in The latin kingdom of Jerusalem, leiden 2002, p. 56-85.
72. در این ارتباط ن.ک: ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج 11، ص 491 – 490. عماد اصفهانی، البرق الشامی، تصحیح فالح صالح حسن، عمان، 1987 م، ج 5، ص 69. مقریزی، السلوک، ج 1، ق 1، ص 93. أحمد حطیط، تجاره البحر الأحمر فی زمن صلاحالدین الأیوبی، مساهمه فی دراسه التاریخ الاقتصادی الاسلامی الوسیط، دراسات اسلامیه، شماره 5، ص 1994م، ص 111. یوسف درویش، القدس الشریف، عمان، 2002 م، ص 36. إماره الکرک الأیوبیه، ص 132، پاورقی 112. محمد مؤنس عوض، صلاحالدین الأیوبی بین التاریخ و الأسطوره، ص 245.
73. درباره کشتیهای شوانی ن.ک: ابن مماتی، قوانین الدواوین، تصحیح عزیز سوریال عطیه، قاهره، 1991 م، از ص 340 به بعد. جهادیه القره غولی، العقلیه العربیه فی التنظیمات الاداریه و العسکریه فی العراق و الشام خلال العصر العباسی الاول، 232 – 132 هـ، بغداد،1986 م، ص 249. رحیم کاظم و عواطف محمد، الحضاره العربیه و الاسلامیه، دراسه فی تاریخ النظم، قاهره، 2002 م، ص 97. عارف تامر، المعزّلدین الله الفاطمی، واضع أسس الوحده العربیه الکبری، بیروت، 1982 م، ص 183. به رغم احترام فراوانی که برای نویسنده قائلم لکن باید بگویم بنده معنای عبارت «بنیانگذار وحدت بزرگ عربی» را درنیافتم. علاء طه رزق، دراسات فی تاریخ عصر سلاطین الممالیک، قاهره، 2008 م، ص 153 – 151. أحمدمختار العبادی و السید عبدالعزیز سالم، تاریخ البحریه الاسلامیه فی مصر و الشام، بیروت، 1988 م، ص 133 – 132. یوسف أرشید، سلاجقه الشام و الجزیره فی الفتره مابین 570 – 435 هـ، ریاض، 1988 م، ص 79. محسن محمد حسین، الجیش الایوبی فی عهد صلاحالدین، ص 342. علی محمود فهمی، التنظیم البحری الاسلامی فی شرق البحر المتوسط من القرن السابع حتی القرن العاشر المیلادی، ترجمه قاسم عبده قاسم، قاهره، 1997 م، ص 136 – 135. جمعه الجندی، الاستیطان الصلیبی فی فلسطین، قاهره، 2006 م، ص 249، پاورقی 1.
74. درباره بطس ن.ک: أحمد مختارالعبادی و السید عبدالعزیز سالم، تاریخ البحریه الاسلامیه فی مصر و الشام، بیروت، 1974 م، ص 136. سعاد ماهر، البحریه الاسلامیه و آثارها الاضافیه، قاهره، 1960 م، ص 331. محسن محمد حسین، منبع پیشین، ص 343. أحمد عبدالرزاق، عقد مراجعه من العصر الفاطمی، کنفرانس «التاریخ الاسلامی و الوسیط»، شماره 2، 1983 م، ص 214. درویش نخیلی، السفن الاسلامیه علی حروف المعجم، اسکندریه، 1974 م، ص 16. أحمد محمد عدوان، العسکریه الاسلامیه فی العصر المملوکی، ریاض، 1985 م، ص 104. أحمد الشامی، العرب و صناعه السفن، ارائه شده در کنفرانس «الحضاره الاسلامیه و عالم البحار»، اتحاد المورخین العرب، قاهره، 1994 م، ص 148.
75. درباره مسطحات ن.ک: ابن مماتی، منبع پیشین، ص 340. سعاد ماهر، منبع پیشین، ص 368، أحمد عبدالرزاق، منبع پیشین، ص 214. محسن محمد حسین، منبع پیشین، ص 345 – 344. أحمد مختارالعبادی و السید عبدالعزیز سالم، منبع پیشین، ص 136.
76. درباره شلندیات ن.ک: ابن مماتی، منبع پیشین، ص 340. سعاد ماهر، منبع پیشین، ص 532. أحمد عبدالرزاق، منبع پیشین، ص 215. محسن محمد حسین، منبع پیشین، ص 346 . أحمد مختار العبادی و السید عبدالعزیز سالم، منبع پیشین، ص 136 – 135.
77. درباره طرادات ن.ک: ابن شداد، النوادر، ص 48، پاورقی 3. منبع پیشین، ص 215. أحمد مختار العبادی و السید عبدالعزیز سالم، منبع پیشین، ص 135.
78. درباره حراریق ن.ک: ابن مماتی، منبع پیشین، ص 340، سعاد ماهر، منبع پیشین، ص 340 – 39. محسن محمدحسین، منبع پیشین، ص 334. أحمد مختارالعبادی و السید عبدالعزیز سالم، منبع پیشین، ص 134. أحمد عبدالرزاق، منبع پیشین، ص 249 – 214. رحیم کاظم و عواطف محمد، منبع پیشین، ص 97. محمود اسماعیل تاریخ الحضاره العربیه الاسلامیه، کویت، 1992 م، ص 92.
79.درباره اغربه ن.ک: ابن مماتی، منبع پیشین، ص 340. سعاد ماهر، منبع پیشین، ص 215، أحمد عبدالرزاق، منبع پیشین، ص 215.
80. أرشید یوسف، منبع پیشین، ص 80.
81. همان منبع.
82.ژوزف هامر این کتاب را تصحیح کرده است: لندن، 1806 م. تاریخ چاپ کتاب نشان میدهد که مستشرقان از جمله مستشرق مذکور از مدتها پیش به اهمیت کتاب پی برده بودند.
83. درباره سازمان جاسوسی ایوبیان ن.ک: ابنواصل، مفرج الکروب، ج 2، ص 390 – 389. جمالالدین الشیال، الجاسوسیه فی حروب بنیأیوب، ضمن کتاب دراسات التاریخ الاسلامی، بیروت، 1964 م، ص 74 – 73. سلامه البلوی، نظم الاستخبارات الأیوبیه فی عصر صلاحالدین، مؤته لبحوث و الدراسات، م 22، شماره 4، 2007 م، ص 36 – 11. نویسنده کتاب مذکور از برجستهترین محققان در زمینه تاریخ تمدن اسلامی در قرون میانی و به ویژه در عرصه سازمان جاسوسی است. وی در این ارتباط آثار ارزشمندی دارد. صلاحالدین بجیری، المخابرات الاسلامیه فی مواجهه الصلیبیین، مجله کلیه الآثار، جامعه القاهره، شماره 13، 1989 م، ص 23 – 18. محمد مؤنس عوض، صلاحالدین الأیوبی، ص 192.
84. The leper king and his heirs, p. 180.
85. در این ارتباط ن.ک: سلامه البلوی، المخابرات فی الدوله الاسلامیه، ریاض، 1990 م، ص 257-29. الکتابه السریه و الرموز فی التراث الاسلامی، الجمعیه التاریخیه السعودیه، ریاض، 1991 م، ص 195 – 189. مدخل لدراسات الاستخبارات الدمویه، مجله جامعه الشارقه للعلوم الشرعیه الانسانیه، م 2، شماره 1، فوریه 2005 م، ص 164 – 133. الأنظمه الاستخباریه الأیوبیه فی عصر صلاحالدین، مؤته للبحوث و الدراسات، م 22، شماره 4، 2007 م، ص 43 – 11. صور من دور المرأه فی الاستخبارات الاسلامیه، حولیات کلیه الآداب، جامعه عین شمس، سال 2007 م. محمد مرایانی و طیان و بیرعلم، علم النعمه و استخراج المعمی عندالعرب، دراسه و تحقیق، دمشق، 1987 م. مجاهد بن عبدالوهاب باعش، الاستخبارات العسکریه فی غزوات الرسول، دراسه تحلیلیه وصفیه، ریاض، 2003 م، ص 36 – 17.
86. درباره صاحب الخبر ن.ک: حسن النابوده و محمد عبدالقادر خریسات، صاحب الخبر فی الدوله الاسلامیه، العین، 2003 م، ص 455 – 17.
عوض، محمد مونس احمد؛ (1393)، گستره تمدن اسلامی در قرون میانی، ترجمه عبدالله ناصری طاهری و سمیهسادات طباطبایی، تهران، انتشارات اطلاعات، چاپ اول.