فروپاشی پیوندهای تمدنی چگونه راه «نفاق» را باز کرد؟
زمینههای انحطاط تمدنی
اصطلاحاً، انحطاط تمدن اسلامی به روند افول قدرت مادی ممالک اسلامی، یا به عبارت دیگر جامعه اسلامی، طی چهار تا پنج قرن اخیر، برمیگردد. بعد از شکست لپانت در دریای مدیترانه در سال 1571 م. و بعد از شکست انحصار شهروین در سال 1683 م. برتری نظامی دریایی و زمینی کشورهای اروپایی نسبت به ارتشهای مسلمانان تشدید شد. تحلیل این پدیده توسط اندیشمندان و تاریخدانان مختلف (سیدجمالالدیناسدآبادی، شهید صدر، امام خمینی، ادوارد سعید، مکسیم رودنسون و ...) همگی به این واقف است که ریشههای عمیقتر (فرهنگی، حقوقی، اجتماعی، اقتصادی ... ) دارد. البته علمایی چون ابنخلدون در قرن هفتم هجری به وجود پیشزمینه این انحطاط در زمان خود در کتاب شهیرالمقدمات اشاره دارند.اندیشمندان شیعه بیشتر بر یک مؤلفه تأکید دارند: بحران هویت تمدن اسلامی. جنگ داخلی پیوسته بعد از رحلت پیامبراسلام جهت کسب منصب خلافت، تحت عناوین مختلف به انحراف دینی، فرهنگی و سیاسی کشیده شده است. این درگیریها با مخالفت با منبع هدایت، یعنی اهل بیت عصمت و طهارت، همراه بوده است. این کجرویها در معرکه کربلای عاشورا سال 61 هجری به اوج خود میرسند تا اینجا که تعریف از تمدن اسلامی مخدوش میشود. مفاهیم مقارن با عصر جاهلیت مثل اشرافیگری، خلافت قبیلهای، طبقهبندی اجتماعی، نژادپرستی، عروبت (عرب بودن)، استبداد سیاسی و ... رواج پیدا کردند و جزء نحوه زندگی اسلامی تلقی شدند. اینگونه اندیشه مخلوط حاکی از ظاهر اسلامی و باطن نفاق و شرک، امروز به «اسلام آمریکایی» تعبیر شده است. رویکرد تاریخی نشان میدهد که هر کدام از این انحرافات هویتی به یک بحران اجتماعی منجر شده است: نژادپرستی سلسله امویان و زورگویی با «موالی» به حرکت عدالتطلب «شعوبیه» و نیز انقلاب «سیاهجامگان» ابومسلم خراسانی انجامید. ظلم سلسله عباسیان به بردگان به «انقلاب زنج» به رهبری «علی بن محمد زیدی»، در بصره بین سالهای 869 تا 883 م. علیه خلیفه بغداد انجامید. نمونههای تاریخی فراوان وجود دارد. پس بزرگترین تهدید تمدن اسلامی به بحث هویت (ماهو) مربوط میشود.
دین اسلام اصول شخصیتی و اجتماعی جوامع مختلفی را تشکیل داده است و هنوز هم این روند را طی میکند. در کنار این اصول، انعطافپذیری لازم برای تطبیق با اقلیمها و فرهنگهای مختلف را دارد. پس یکی از مشکلات اساسی تمدن دینی، اعم از اسلامی یا غیراسلامی بودن، تشخیص بین اصول، فروع و انشعاب فرهنگی و محلی آن است. به فرض مثال، هر زبان قابلیت گنجایش اصول دینی را دارد و قبول کردن دین به نابود شدن زبان مادری نمیانجامد. «معرب» شدن، یعنی بلدشدن زبان عربی به عنوان زبان قرآن، یک امتیاز دارای فضیلت است، اما برخی آن را به مثابه از دست دادن زمینه فرهنگی گذشته میدانند. آیا میتوانیم وجود یک شاعر فارسیزبان شاخص چون حافظ شیرازی، ملقب به لسانالغیب را بدون اینکه وی حافظ هفت قرائت قرآن باشد، متصور شویم؟ به طور مثال، علمای بزرگ صرف و نحو زبان عربی، مثل سیبویه، گرگانی یا زمخشری، فارسیزبانان بودند. با این دیدگاه، میبینیم که دین، به ویژه دین اسلام، به عنوان بهترین ابزار تمدنسازی استفاده میشود و این ابزار در شرایط اجتماعی، سیاسی امروز، سلاح جنگ نرم نامیده میشود.
دغدغههای عمودی و افقی در تمدنسازی
از آنجا که دین، اکثر یا همه فعالیتهای فردی و اجتماعی افراد را تحتتأثیر قرار میدهد، اگر نگوییم تنها، لااقل بهترین محرک تمدنساز است. ناگفته نماند که سیاست و حوزه قدرت اجتماعی و سیاسی یکی از مؤثرترین ابزار تمدنسازی به حساب میآید. پس میبینیم که ناگزیر دین با مؤلفه سیاست، به عنوان فن مدیریت منافع و مصالح اجتماعی آمیخته است. وقتی که حضرت محمد بتهای مکه را میشکند، تمدنسازی میکند. تمدن به سنگ کهن و پرچم رنگین نیست، بلکه تمدن به تدبیرالمدن است. مهاجرت به مدینه و ایجاد حکومت در این شهر اولین گام عملی جدی در جهت ایجاد تمدن اسلامی بزرگ بوده است. اگر دقت کنیم، به این واقعیت پی میبریم که دین تمام طیف فعالیتهای انسانی را تحتالشعاع قرار میدهد؛ ضمن اینکه هیچکس بدون دین و امام نمیتواند زندگی کند. ولی دین خاصیتی دارد، آن هم پیوست دادن فضای فردی و اجتماعی، فضای مادی، روحی، ملکوتی و جبروتی، فضای دنیوی و اخروی، فضای امکانالوجود و واجبالوجود... به عبارت مدرن، هماهنگسازی بین دغدغه عمودی و افقی عیناً نسخهای است که تمام جامعه انسانی دنبال آن میگردند.به عنوان مثال، مقوله مهدویت یک نسخه قوی برای پیوست مباحث ژئوگرافیک و زمانی معنوی و اخروی جامعه ارائه میدهد. در همین راستا، تمدن غرب امروز با یک مشکل اساسی مواجه شده است: زمان و تاریخ. به گمان خود، تمدن غرب (دموکراسی، حقوق بشر و ...) به انتهای خط تاریخ خودش رسیده است، ولی تمدن اسلام برای آینده برنامه پیشرفت امیدوارکننده و نسبت به زمان نگاهی مثبت دارد، در صورتی که بعضی دیگر (به ویژه دکلینیسم آمریکایی یا علم انحطاط امپراتوری آمریکایی در علم ژئوپلیتیک) به عنوان چشمانداز انحطاط مینگرند. به این دلیل که جلوی تغییر، پیشرفت و گذر زمان را میگیرند.
هر وقت هماهنگی بین بخشها و مقولات مختلف تمدن تضعیف شوند، سیر تاریخی و موفقیت آن زیر سؤال میرود. در کتاب 40 حدیث امام خمینی به یکی از این شکافهای علمی اشاره میشود که میتوانیم آن را شکاف علوم اسلامی بنامیم. ایشان هر سه علم دینی (عرفان، کلام و فلسفه، اخلاق و علم نفس و فقه) را به عنوان یک مجموعه، مکمل همدیگر و جداناپذیر تعریف میکند. متأسفانه، شکاف علمی مذکور علمای دینی را به تفرقه انداخت تا اینجا که دشمنی و سوءتفاهم بین طرفداران هر کدام از این علوم نشأت گرفت. در صورتی که این علوم به تربیت یک انسان کامل میانجامند. انسان کامل تربیت لازم میبیند تا به درستی از عهده خلافت الهی برآید، در غیر این صورت سرپرست علمی و مدیریتی امت اسلام نخواهد توانست این امت را به سعادت راهنمایی کند. عرفان و حکمت به عنوان علم از الله و از خلقت، علم اخلاق به عنوان علم فضیلتهای نفس و علم فقه به عنوان علم مدیریت امور فردی و اجتماعی (تدبیرالمنزل، تدبیرالمدن) شناخته میشود. ولی میبینیم که در حوزه، بعضی افراد بعضی دیگر را تکفیر میکنند و با این کار، به شکاف تمدنی اضافه میافزایند، همان پدیدهای که «ملاصدرای شیرازی» در «رساله سه اصل» از آن شکایت میکند. ولی عملاً این شکاف علمی به فروع مختلف علم سرایت کرده و ساختار تربیتی اسلامی را ناکارآمد ساخته است و تا به امروز این مشکل حل نشده است. به جای استفاده کردن از پتانسیل قویترین سیستم آموزشی، این تفرقهها و ناهماهنگیها، علوم دینی را از مباحث روز تفکیک کرده و نهایتاً قشر علمای حوزوی و سنتی را در پاسخگویی به مسائل مدیریتی روز تا حدی ناکارآمد ساخته و به تدریج، این شکاف علمی به یک چالش جدی برای جامعه اسلامی تبدیل شده است.
قدرت دفاعی تمدنی
عدم انسجام فکری به بنیان مرصوص ایمان و رد از کفار ضربه زد. به عنوان مثال، قرآن مجید میفرماید: «مردان و زنان با ایمان دوستان یکدیگرند» (2) یا میفرماید: «محمد فرستاده خدا است و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند.» (3) ولی پیوند سیاسی حاکم امروز همان شهروندی به اصطلاح «ملی» است که این ارتباط، پیوند بین مؤمنین را معکوس و آسیبپذیر ساخته است. به تبع آن، مؤمنون را با کفار و منافقین هم پیوند میسازد، درحالی که مؤمنون از «ملتهای» دیگر «خارجی» محسوب میشوند. میبینیم که فقه، قرارداد سیاسی مسلمانان را براساس دین تدوین کرده، درحالی که امروز قرارداد سیاسی حاکم نه بر دین و نه بر فقه بنا شده، بلکه بر بیدینی، ملیگرایی و سکولاریسم بنا شده است. در واقع، امت اسلام به یک مهندسی سیاسی جدید نیازمند است که پیوندهای سیاسی کنونی را بازنگری و بازسازی کند. از این حیث، شکاف تفرقه و فتنه اجتماعی راه نفاق را باز کرده و ضعف دفاعی ایدئولوژیک ایجاد کرده است. همین پدیده باعث شد تا الهامات انحرافی وارد تعاریف اسلامی شوند. مباحث قرآنی و روائی مانند: «آیا درباره قرآن نمیاندیشند؟! اگر از سوی غیر خدا بود، اختلاف فراوانی در آن مییافتند.» (4) «ای کسانی که ایمان آوردهاید! مراقب خود باشید! اگر شما هدایت یافتهاید، گمراهی کسانی که گمراه شدهاند، به شما زیانی نمیرساند.» (5) «خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد، مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند.» (6) مرا به حسابرسی و تغییرات اساسی در مدیریت امور دعوت میکند. (7) به عنوان مثال، در قرن 13 هجری، مفهوم ملیگرایی، که نوعی از تعصب قبیلهای مدرن به حساب میآید، به جوامع اسلامی تلقین شده است و جای مفهوم اصیل پیوند ایمانی و خلافت الهی را گرفته است. متأسفانه امروز، بهطور ناآگاهانه، ملیگرایی مفهوم غالب تدوین افکار سیاسی مسلمانان شده و ساختار فراملی حوزه علمیه و مرجعیت نتوانسته جلوی این پدیده شوم را بگیرد، در نتیجه، تفاوت فاحش بین اعتقادات درونی، سیستم ایدئولوژیک و نظام اجتماعی ایجاد شده است. به این ترتیب، تلاشهای نیروهای جوامع اسلامی پراکنده و عقیم ماندهاند. در کتاب اقتصادنا، متفکر مجتهد محمدباقرصدر این مطلب را به خوبی تبیین فرمودند و هماهنگسازی بین بنیه اجتماعی، اعتقادات مردم، بنیه حقوقی و سیستم اداری را لازم دانستهاند. آیا امروز شاهد این هماهنگی لازم هستیم؟ میبینیم که بین عرف، اعتقادات مردم، سیستم قرآنی، سیستم فقهی، نظام قانون مدنی و ... گسستگی وجود دارد. در مقابل، به یکسری ظواهر تمسک میشود و تعصبات، در درجه اول نزد جریان سلفیگری و تکفیری، به اسم اسلام حاکم شده است. شدت عکسالعمل سلفیگری و تحجر به سستی سیستم دفاعی ایدئولوژیک اسلام وابسته است. اگر حکومتها و مسئولان مسلمان به درستی از دین دفاع میکردند، قطعاً طیف افراطیگری و به نوعی خوارج، اینقدر طرفدار پیدا نمیکرد که «وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِینَ.»حکمت 146 امام علی در نهج البلاغه میفرماید: «هَلَكَ امْرُؤٌ لَمْ یَعْرِفْ قَدْرَهُ» چه بسا تمدن اسلامی به این مسأله مبتلا شده باشد. به عنوان مثال، خود افراد کافر یا به اصطلاح نادرست، اروپایی، مثل شاعر آلمانی گوته (Goethe)، ادیب فرانسوی لامارتی (Lamartine)، شاعر فرانسوی ویکتورهوگو (Hugo) به بزرگی شخصیت پیامبر اعتراف میکنند. تاریخدان و متفکر گوستاولوبون در کتاب تمدن عربها، به عظمت تمدن اسلامی اذعان میکند؛ ولی این اعتماد به نفس معقول و لازم را در اکثر متفکرین مسلمان امروز نمیبینیم، به ویژه بعد از شکستهای پی درپی ضداستعماری اروپایی، محور ثقل تفکر مسلمانان از مکه به شهرهای غربی انتقال یافت و دامنگیر «خوف لومه لائم» شد.
به طور مثال، در حوزه اقتصادی، تخمین زده میشود که نرخ رشد میانگین سالیانه سیستم اقتصادی اسلامی از توقعات افراطی از بخش تولید سیستم مالی سرمایهداری کمتر است. دلایل مختلفی برای این تفاوت وجود دارد که البته با آرای بسیاری از اقتصاددانان هترودوکس متأخر همسو است. با این حال، میبینیم که خیلی از متفکران مسلمان تلاش میکنند حتماً برای این تفاوت توجیه پیدا کنند و حتی درصددند تا فقه اسلامی را تغییر دهند تا توقعات را براساس معیار و مقیاس سرمایهداری برآورده کند، اما معیار اصلی و حقیقی با معیارهای سرمایهداری مالی نیویورکی رابطه ذاتی ندارد، بلکه باید اجتهاد فکری اهل ذکر و اهل قرآن این معیارها را براساس تحلیل کارشناسانه تعیین کند. البته، این اعتماد به نفس نیز با ادعای برتری بیدلیل نباید اشتباه گرفته شود. این اعتماد به نفس قرآنی و باور راسخ به حقیقت قرآن و هویت اسلامی، اجازه میدهد تا فرهنگ قرآن از انشعابات مختلف سیاست، اقتصاد، میدریت سرایت کند. برای مثال آیا عضویت در امت اسلامی، اصیلتر و قویتر است یا شهروندی ملی؟ قرآن میفرماید که پیوند مؤمنون محکمتر از هر پیوند دیگر است، ولی دستگاههای اجرایی کشورهای اسلامی تماماً برخلاف آن عمل میکنند. اینجاست که میبینیم بازدارنده اصلی عدم اجرای دستورات قرآنی، پرهزینه بودن و منافات با منافع بعضیها است: «لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ.»
پرسش از پیوندهای زیانبار سیاسی
در قرن بیستم، جهان شیعه و مرجعیت شیعی متفرق شد و برخلاف طبع جهانشمول خود زیر بار مرزهای ملی که استعمار ترسیم کرده رفت. در جهان سنی، بعد از فروپاشی خلافت عثمانی و سقوط آخرین نماد از خلافتالله جهانی در سال 1924، دیگر مسلمانان به این پرسش پاسخ قانع کنندهای نداشتند که چرا پیوند سیاسی شما براساس قرآن تدوین نشده است؟ امروز شاهد هستیم که گروههای مسلمان سراسر جهان هزینه این تناقض را اکنون با جان و مال خود میپردازند. البته مشکلات متعدد امت اسلام صرفاً با چارهاندیشی حل نخواهد شد؛ بلکه حل این مشکلات مرهون حرکت وسیع تمامعیار است، اما تا به امروز تعصبات مختلف اجازه ندادهاند که این حرکت مبارک اتفاق بیافتد. بیدلیل نیست که ابلیس به عنوان دشمن درجه یک بشریت، از طرف امام علی، «امام المتعصبین» نامیده شده است؛ در صورتی که «لیس منا من دعا الی عصبیه، من قاتل علی عصبیه و من مات مع عصبیه». عصبیه همان تعصب ظالمانه برتریجویی یا حقوق قوم خویش است.به نظر میآید که بزرگترین بازدارنده از پیشرفت تمدن اسلام امروز همان تعصبها هستند. بازسازی تمدن اسلام به نیروی تمام نژادها، ملتها، گروهها با نیت خالص و اشتیاق به عدالت، بدون تعصبات بیجا و کوتاه نظری، نیازمند است. تمدن اسلامی به اوج خود خواهد رسید وقتی که دوباره بتواند یک حکومت جهانی متکی بر عدالتخواهی و توانمندیهای متنوع را تشکیل دهد. سرانجام «کلمه الله هی العلیا محقق میشود»، «ظهرالحق و زهق الباطل» پدیدار میگردد و شعاع نور کلام اهل بیتی سرازیر میشود، انشاءالله. «فأنّ الناس، لو علموا محاسن کلامنا لأتبعونا.»
پینوشتها:
1. نویسنده و پژوهشگر فرانسوی، دانشآموخته رشته «اقتصاد نفت» از مدرسه عالی نفت فرانسه و دارای دکترای مطالعات اسلامی از دانشگاه «تولوز» فرانسه است. او سالهاست که به تحقیق و مطالعه پیرامون اقتصاد اسلامی، ژئواقتصاد، دین و علوم انسانی، نظریات اقتصادی غیرمتعارف در دانشگاههای تهران، امام صادق، قم و پاریس میپردازد. پلیسیه عضو تحریریه خارجی «عصر اندیشه» است.
2. سوره توبه، آیه 71: «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ ...»
3. سوره فتح، آیه 29: «مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ ...»
4. سوره النساء، آیه 82: «أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفًا كَثِیرًا».
5. سوره المائده، آیه 105: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ عَلَیْكُمْ أَنفُسَكُمْ لاَ یَضُرُّكُم مَّن ضَلَّ ...»
6. سوره الرعد، آیه 11: «... إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ ...»
7. وسائل الشیعه، شیخ حرعاملی، ج16، ص 99؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج67، ص 73: «حَاسِبُوا أَنفُسَکُم قَبلَ أَن تُحَاسِبُوا وَزِنُوهَا قَبلَ أَن تُوزَنُوا وَ تَجَهَّزُوا لِلعَرضِ الأَکبَر»
عصر اندیشه، شماره 8، شهریور 1394