مترجمان: دکتر عبدالله ناصری طاهری
سمیهسادات طباطبایی
تاریخ نگاران مشهور سدههای میانه
* ابنندیم (1) (و 990 م):
کتاب معروف «الفهرست» نوشته اوست. (2) این کتاب فهرستی از کتابهای موجود تا قرن دهم میلادی را ارائه میدهد. زیرا بنا به گفته برخی 6124 عنوان کتاب را شامل میشود. کتابی همانند «الفهرست» که برای گردآوردن اطلاعات دیگر کتابها تهیه شده است بسیار ارزشمند میباشد؛ چرا که در ارتباط با ترجمهها، به ویژه ترجمه میراث یونانی، ایرانی و هندی در دوره عباسیان و در ارتباط با تألیفات علمی عربی در زمینههای مختلف در طی چهار قرن نخست معلومات پربهایی عرضه میکند.*ابن جوزی (3) و (1201 م):
گفته میشود او در حدود 400 کتاب و رساله در زمینه علوم و فنون مختلف نوشته است اما کتاب ده جلدی «المنتظم فی تواریخ الملوک و الأمم» مشهورترین اثر اوست.* ابناثیر جزری (4) (و 1232 م):
او درخشانترین ستاره در آسمان تاریخنویسی مکتب عراقی است که با کتابهای ممتاز تاریخی خود بر غنای میراث مکتوب اسلامی افزوده است. برخی از کتابهای او عبارتند از:الکامل فی التاریخ: ابن کتاب بر مبنای وقایع هر سال از آغاز خلافت تا دوره نویسنده تنظیم شده است. ابناثیر در مجلدات نخستین کتاب خود که دورههای پیش از او را دربر میگیرد، از تاریخ طبری و دیگر مورخان مسلمان بسیار استفاده کرده است. این کتاب جزئیات فراوانی را شرح داده و شخصیت مورخ در اثرش به وضوح دیده میشود. در مجموع محققان نمیتوانند از این منبع تاریخی صرفنظر کنند.
التاریخ الباهر: از آن رو که نویسنده با اتابکیان موصل ارتباط نزدیک داشته است موضوع کتاب را به حکومت آنان اختصاص داده است.
اللباب فی تهذیب الانساب: این کتاب در حقیقت خلاصه «الأنساب» سمعانی (و 1167 م) است. بنا به شهادت کارل بروکلمان خلاصه ابناثیر از اصل کتاب بیشتر شهرت یافته است. (5) اُسدالغابه فی معرفه الصحابه. در این کتاب بینظیر به زندگی هشت هزار صحابی اشاره شده است. این کتاب از تلاش بیوقفه مورخی عراقی حکایت میکند که رقابت با او سخت و دشوار است. با این وجود او جانبدارانه از زنکیان یاد میکند و درباره سلطان صلاحالدین ایوبی مغرضانه سخن میگوید. زیرا رفعت مکانی که صلاحالدین بدان دست یافته برای نویسنده که دوستدار زنکیان است ناخوشایند میباشد. بدون تردید تألیفات ابناثیر در مکتب عراقی نقطه عطف محسوب میشود. هر مکتبی چهرههای سرشناس و برجستهای دارد لکن در این میان تنها یک نفر نقش تأثیرگذار در مکتب داشته و تحولات بنیادین در آن ایجاد میکند. ابناثیر همان فرد تأثیرگذار است که با مطالعه آثار قبل و بعد از او میتوان به نقش کلیدیاش در مکتب تاریخنویسی عراق پی برد.
* شمسالدین محمدبن خلکان (6) (و 1282 م):
کتاب او «وفیات الأعیان و أنباء الزمان» نام دارد و کاملترین کتاب شرححال نویسی تا دوران مؤلف محسوب میشود. ابنخلکان در این کتاب از شرح حال صدها زن و مرد از بزرگان سیاست، ادبیات و تاریخ و ... یاد کرده است. پس از او ابنشاکر کتبی (و 1363 م) تتمهای بر کتاب «وفیات الأعیان» نوشته و آن را «فوات الوفیات» نامیده است. افزون بر او صفدی (و 1362 م) تکملهای به نام «الوافی بالوفیات» تألیف کرده است. در مجموع کتاب «وفیات الأعیان» درباره مسائل اجتماعی و علمی اشارات مهمی دارد. این امر به نوع مواد علمی که نویسنده آن را گردآورده باز میگردد. همچنین او با نثری روان و دلنشین شرح حالها را بازگو میکند. این نکته در کنار عامل قبل سبب شده است که او در میان مورخان برجسته مسلمان و قرن میانی جایگاه بینظیری به دست آورد.هنگامی که مصر به دست مسلمانان فتح شد و قبطیان از ستم بیزانسیان رها شدند و نهال فتح اسلامی به عنوان حادثهای تاریخی – تمدنی به بار نشست، مورخان بزرگی از مکتب مصر سربرآوردند. دکتر اسحاق عبید در مقالهای تحت عنوان «شمسالعرب تسطع علی أرض نیل» (7) (خورشید عرب بر سرزمین نیل میتابد) به حقیقت مذکور اعتراف میکند. پس از فتح مصر بود که شهر فسطاط در آن ساخته شد و مسجد عمروبن عاص به عنوان اولین مسجد در قاره آفریقا بنا نهاده شد و به پایگاهی برای انتشار اسلام و زبان عربی بدل گشت. در هر حال در قرن نهم میلادی مکتب تاریخی مصر با تلاش برجسته ابنعبدالحکم (8) (257 – 187 م) فعالیت خود را آغاز کرد. او نویسنده کتاب «فتوح مصر و المغرب» است. خانم کاشف و فتحیه نبراوی این کتاب را قدیمیترین کتاب در زمینه تاریخ مصر مسلمان میدانند. نویسنده در اثر خود از روایتهای شفاهی و پارهای اسناد مکتوب استفاده کرده است. پس از ابنعبدالحکم دیگر مورخان فعالیت تاریخی خود را آغاز کردند؛ افراد همانند:
* کندی (9) (و 867 م):
او نویسنده «الولاه و القضاه» است. در اثر او اطلاعات ارزشمندی درباره مراحل نخستین تاریخ مصر و پس از آن وجود دارد.* ابن زولاق (10) (و 919 م):
او کتاب «أخبار القضاه» را نوشته که بخش اعظم آن مفقود شده است. «کتاب الخندق»، «سیره سری ابنالحکم»، «کتاب الموالی»، «کتاب الخطط و تسمیه ولاه مصر و القضاه» و «فضائل مصر» از دیگر تألیفات اوست. مورخان متأخر از او فراوان نقل کردهاند. این امر از اهمیت آثار وی در نزد آنان حکات میکند.* مسبحی (11) (و 1010 م):
گفته میشود او به عنوان مشاور در نزد خلیفه حاکم بامرالله (1021 – 996 م) خدمت میکرد. کتاب «التاریخ الکبیر» که از آثار اوست در سیزده هزار ورقه گرد آمده بود (12) اما تنها حوادث کلی آن به دست ما رسیده است.* قضاعی (13) (و 1062 م):
او چندین کتاب نوشته است از جمله «الشهاب»، «الأنبیاء و تواریخ الخلفاء»، «خطط مصر» و «مناقب الامام الشافعی و أخباره». در دوره مملوکی مورخانی به چشم میخورند که به ندرت مجموع آنان در یک دوره دیده میشود. از میان این مورخان میتوان از افرادی چند یاد کرد؛ افرادی همانند:* شهابالدین نویری (14) (م 1322 م):
او نویسنده دائرةالمعارف «نهایه الأرب فی فنون الأدب» است. این کتاب نمونهای از دائرةالمعارفهایی است که نوشتن آنها در دوره مملوکی رایج بود. بسیاری از محققان معتقدند که رو آوردن به تألیفات دائرة المعارف بر عدم ابتکار و نوآوری نویسندگان مملوکی دلالت میکند. اما باید در این عقیده تجدید نظر کنیم. زیرا تألیف دائرةالمعارفی همانند «نهایه الأرب» به ماده علمی غنی و فراوان و نیز توانایی نوشتن و تصنیف نیاز دارد. علاوه بر این نویسنده کتاب گونه تصنیفی جدیدی تحت عنوان دائرةالمعارف پدید آورده است.* محمدبن قاسم نویری (15) (و ق 14 م):
او نویسنده کتاب «الإمام بالإعلام فیما جرت به الاحکام و الامور المقضیه فی وقعه الاسکندریه» است. وی با وقایع حمله ناجوانمردانه پطرس لوزینیان، حاکم قبرس به اسکندریه در سال 1365 م هم دوره بوده است. (16)* قلقشندی (17) (و 1418 م):
دائرةالمعارف «صبح الأعشی فی صناعه الإنشاء» در چندین جلد از تألیفات اوست. پیش از این اثر درباره هیچ یک از دیوانهای حکومتی کتابی با این حجم نوشته نشده بود. «صبح الأعشی» گنجینهای حقیقی از اسناد را که ماده اولیه تاریخنویسی محسوب میشود، در بردارد. قلقشندی افزون بر اثر مذکور چندین تألیف دیگر نیز دارد همانند «تلخیص صبح الأعشی» و «نهایه الأرب فی معرفه قبائل العرب».* سیوطی (18) (و 1505 م):
او پرکارترین نویسنده دوران خود به شمار میآید. شمار تألیفات او که در شاخههای گوناگون علوم و معارف است به 611 اثر میرسد. او به حق در زمینه علمی همانند دائرةالمعارف بود. مستشرق آلمانی، کارل بروکلمان (Carl Brockelmann) در کتاب تاریخ ادبیات عرب (Geschichte der Arabischen Literature) دویست و پنجاه صفحه را به آثار سیوطی اختصاص داده است. برخی از تألیفات تاریخی او عبارتند از: تاریخ الخلفاء، حسن المحاضره فی تاریخ مصر و القاهره، القول المضبوط فی تاریخ أسیوط، کشف الصلصله عن وصف الزلزله، کوکبالروضه فی تاریخ النیل و جزیره الروضه، حاطب لیل و جارف سیل، رفع الباس عن بنیالعباس، المنی فی الکنی، تحفه الظرفاء بأسماء الخلفاء و رفع شأن الحبشان.باید بدانیم محققان بسیاری با تحقیق در ابعاد گوناگون نوآوری این دانشمند برخاسته از خطه اسیوط در مصر، به مدرک کارشناسی ارشد و دکتری دست یافتهاند. این نکته از جامعیت سیوطی و نیز عمق آثار وی به عنوان اندیشمندی مصری در قرون میانی حکات میکند. تاریخ مکتب تاریخی مصر، به ویژه در دوره مملوکی بدون پرداختن به این نویسنده و آثار او به صورت کامل نوشته نمیشود.
* ابن تغری بردی (19) (و 1469 م):
نام این مورخ (تغری بردی) که از اعلام مکتب مصر است تحریف اسم ترکی «تنکری وبردی» به معنای عطای الهی است. او چندین کتاب دارد که عبارتند از: النجوم الزاهره فی ملوک مصر و القاهره، المنهل الصافی المستوفی بعد الوافی، الأمثال السائره، الانتصار للسان التتار، البشاره فی تکمله الاشاره، السکر الفاضح و العصر الفائح. الکواکب الباهره من النجوم الزاهره، الدلیل الشافی علی المنهل الصافی، تاریخ ملوک الغرب، نزهه الألباب فی اختلاف الأسماء و الألقاب، البحر الزاخر فی علم الاول و الآخر، حلیه الصفات فی الأسماء و الصناعات، منشأ اللطافه فی ذکر من ولی الخلافه، مورد اللطافه فیمن ولی السلطنه و الخلافه، مورد اللطاه فیمن ولی السلطنه و الخلافه، نزهه الرائی فی التاریخ و کتاب الوزراء.* سخاوی (20) (و 1496 م):
او از مورخان برجسته مکتب مصر محسوب میشود. از این مورخ آثاری چند به جا مانده است از جمله: الضوء اللامع لأهل القرن التاسع. این اثر در زمره کتاب تراجم محسوب میشود. نویسنده در این کتاب نابغه معاصر خود، سیوطی را به اخذ از تألیفات پیشینیان متهم کرده است. سیوطی نیز در رساله «الکاوی فی الرد علی السخاوی» به اتهام وارده پاسخ گفته است. تاریخنامه سیوطی را حفظ نموده و به رغم حسادت و تهمتهای سخاوی بر رفعت جایگاه او افزوده است. التبر المسبوک فی ذیلالملوک از دیگر آثار اوست. این کتاب تتمه «السلوک لمعرفه دول الملوک» تألیف مقریزی به شمار میآید. التحفه اللطیفه فی تاریخ المدینه الشریفه نیز تألیف این مورخ برجسته میباشد.* تقیالدین مقریزی (21) (و 1441 م):
مرحوم د. جمالالدین شیال (22) او را به عنوان شیخ و بزرگ مورخان مصر مسلمان معرفی میکند. وی در دیوان حسبه در قاهره کار میکرد و از همینرو با زندگی روزانه مردم عادی خو گرفته بود. همچنین در دوان انشا نیز فعالیت داشت. این تجربهها بر پیشرفت تاریخنویسی توسط او تأثیر نهاد. برای آنکه به خوبی درک کنیم مقریزی چگونه سیر تاریخنویسی مصر را متحول کرد باید بدانیم او در نزد اندیشمند فیلسوف ابنخلدون (و 1405 م) شاگردی کرده است و او از استعداد و موهبتی برخوردار بود. که به وی دیدگاه و شخصیت علمی مستقل بخشیده بود و از دنبالهروی گذشتگان دوری میکرد. مقریزی با تألیفات گوناگون خود بر غنای کتابخانه جهان اسلام افزوده است. برخی از آثار وی عبارتند از: تاریخ الیهود، تراجم ملوک المغرب (حکام تلمسان)، الطرفه الغربیه فی أخبار وادی حضرموت العجیبه، المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار معروف به خطط مقریزی، عقد جواهر الالفاظ فی أخبار مدینه الفسطاط، المقفی فی تراجم أهل مصر و الواردین إلیها، الخبر عن البشر، الضوء الساری فی خبر تمیم الداری، منتخب التذکره فی التاریخ، الإلمام بمن فی أرض الحبشه من ملوک الاسلام، نبذه تاریخیه (تراجم لأمراء و وزراء)، درر العقود الفریده فی تراجم الأعیان المفیده (556 شرح حال)، اتعاظ الحنفا بأخبار الائمه الفاطمیین الخلفاء، ذکر ما ورد فی بنی أمیه و بنیالعباس من أقوال، إمتاع الأسماع فیما للرسول من الحفده و المتاع، شذور العقود فی ذکر النقود، الموازین و المکاییل، الإشاره و الأعلام ببناء الکعبه و البیت الحرام، المقاصد السنیه لمعرفه الأجرام المعدنیه، شارع النجاه، نحل عبرالنحل، مختص الکامل فی الصفاء لابن عدی، إزالته التعب و العناء فی معرفه حال الغناء، معرفه ما یجب لآل البیت من الحقّ علی من عداهم، السلوک لمعرفه دول الملوک، البیان و الإعراب عمّا بأرض مصر من الأعراب، إغاثه الأمه بکشف الغمه.این فهرست مختصر نشان میدهد که ما در برابر مورخی برجسته از مفاخر مصر مسلمان قرار داریم.
* ابن حجر عسقلانی (23) (و 1448 م):
او مورخی برجسته به ویژه در زمینه شرح حالنویسی است. او نیز همانند مقریزی با نوشتن کتابهای متعدد بر غنای کتابخانه جهان اسلام افزوده است.شماری از تألیفات وی عبارتند از: الدرر الکامنه فی أعیان المائه الثامنه، ذیل الدرر الکامنه، توالی التأسیس بمعالی ابن إدریس، الإصابه فی تمییز الصحابه، إنباء الغمر بأبناء العمر، تقریب التهذیب، رفع الأصر عن قضاه مصر، نزهه الألباب فی الأنساب، لسانالمیزان، الزهر النضر فی الخضر، المشیخه الباسمه للقبانی و فاطمه و المجمع المؤسس للمعجم المفهرس. شایان ذکر است که دو تن از مورخان و محققان معاصر به تحقیق و بررسی آثار ابنحجر عسقلانی دست زدهاند. نخستین مرحوم دکتر حسن حبشی است که در طی نه سال کتاب «إنباء الغمر بأبناء العمر» را تصحیح کرد و با این اقدام علمی به مدرک دکتری از دانشگاه لندن دست یافت. همچنین دکتر محمد کمالالدین عزالدین پژوهشی مفصل درباره ابنحجر عسقلانی انجام داده است. آنچه گفته شد درباره مکتب مصر بود اما در اندلس نیز مکتبی با ویژگیهای منحصر به فرد ظهور کرد و مورخانی را در دامان خود پرورش داد که به هیچ عنوان کم اهمیتتر از مورخان مشرق اسلامی نیستند. برخی از مورخان مغرب جهان اسلام را در ادامه معرفی میکنیم:* ابنحبیب (24) (و 852 م):
او نخستین مورخ اندلسی است. وی پنجاه سال پیش از طبری کتابی در زمینه تاریخ عمومی جهان نوشته است. به گفته فاروق عمر فوزی این کتاب از شجاعت و جسارت علمی ابن حبیب حکایت میکند. وی در همان مراحل نخستین بر قومیت اندلسی خود تأکید میورزید. اگر چه وجود نقصهای فراوان در کتاب ابن حبیب از نقاط ضعف کار او محسوب میشود (25) با این حال امتیاز پیشقدم بودن در این زمینه از آن اوست. ابنحبیب چندین تألیف تاریخی دارد از جمله: کتابالتاریخ، فضائل الصحابه، حروب الاسلام، صفات الفقهاء و التابعین، أخبار قریش و أنسابها، المغازی، مغازی رسولالله و ادب النساء که به نام الغایه و النهایه مشهور است. (26)* ابنعبد ربه (27) (م 940 م):
وی کتاب «العقد الفرید» را در بیست و پنج باب تألیف کرده است. او هر باب از ابواب کتاب را به گونهای معین از ادبیات تاریخی اختصاص داده است. در این کتاب نمونههایی از نثر نویسندگان بزرگ مشرق و به ویژه عراق آورده شده است.* أبوبکر أحمد رازی (28) (و 955 م):
او از بزرگترین مورخان اندلس در دوره اموی است. او کتاب خود را درباره اخبار اهل اندلس و تاریخ حکومتهای آن به رشته تحریر درآورده است.* ابنقوطیه (29) (و 977 م):
او مؤلف کتاب «تاریخ افتتاح الأندلس» است.* ابنحزم اندلسی (30) (و 1064 م):
محققان به ابنحزم و آثار او به عنوان فقیه، عالم انساب (نسبشناس) و متخصص ادیان توجه کردهاند؛ اما نباید از یاد ببریم که او مورخی ماهر نیز به شمار میآید. او نیز مانند بسیاری از عالمان مسلمان در شاخههای مختلف علوم سرآمد بود و تألیفات فراوانی از خود به یادگار نهاده است. فهرست خلاصهای از کتابهایی که ابنحزم در زمینه تاریخ نوشته است عبارت است از: نقطالعروس فی تواریخ الخلفاء، الفصل فی الملل و الأهواء و النحل، جمهره أنساب العرب، حجة الوداع، رساله التلخیص لوجه التخلیص، غزوات المنصور بن أبیعامر، رساله فضائل الأندلس و أهلها، جمل من فتوح الاسلام، جوامع السیر، رساله فی أمهات الخلفاه و طوق الحمامه فی الألفه و الألاف.اشاره به مسائل اجتماعی و روانی جامعه اندلس از ویژگیهای منحصر به فرد طولالحمامه است؛ حال آنکه در سالنامههایی که به وقایع سیاسی و نظامی میپردازند نشانی از آن نمییابیم. بنابراین نباید تعجب کنیم اگر مستشرق فرانسوی لوی پروونسال (Levi Provencal) معتقد است ارزش کتاب تا آن اندازه است که هم سنگ وزن کتاب طلا داده شود.
* ابنحیان (31) (و 1076 م):
با تألیفات او آثار مکتب تاریخی اندلس به نقطه اوج میرسد. کتابهای او در این زمینه عبارتند از: المقتبس من أنباء أهل الأندلس و المتین در شصت جلد. یکی از مورخان معاصر میگوید: «ابنحیان بحق طبق گفته شاگردش أبوعلی جیانی پرچمدار تاریخ نویسی در اندلس است. تألیفات او نقطه اوج تاریخنویسی در این سرزمین میباشد که از پیشرفت فرهنگ اندلسی حکایت میکند.» (32) در مجموع ابنحیان امیر مورخان اندلسی است که بر مورخان پیش از خود برتری جسته است تا آنجا که برخی گمان میکنند اندلس دیگر مورخی همسنگ با او ندارد. (33) دقت و باریکبینی ویژگیهایی هستند که ابنحیان را از دیگر مورخان پیش از او متمایز ساخته است. (34) شمار زیاد تألیفات، نگاه نقادانه او در کتاب «المتین» و نیز قدرت وی در مقایسه و نتیجهگیری آگاهانه از دیگر خصوصیات ابنحیان میباشد. (35)* لسانالدین ابنخطیب (36) (و 1374 م):
او چندین کتاب دارد همانند: الإحاطه فی أخبار غرناطه، کناسه الدکان بعد خلو السکان، ریحانه الکتاب، أعمال الأعلام، الکتیبه الکامنه فی أدباء المائه الثامنه، خطره اللطیف فی رحله الشتاء و الصیف، اللمحه البدریه فی الدوله النصریه، مشاهدات لسانالدین ابنالخطیب فی بلادالمغرب و الأندلس و مقنعه السائل فی المرض الهائل. لسانالدین ابنخطیب از بزرگترین مورخان اندلس به شمار میآید. او به مقام وزارت رسید و بهای آن را با جانش پرداخت. زیرا در زندان شهر فاس در مغربالأقصی به قتل رسید. بنابراین زندگی او با أبوشامه مقدسی، مورخ مسلمان و ویلیام صوری، مورخ مسیحی مشابه است. بدون تردید برخی ازمورخان قرون میانی در شرق و غرب جهان با حاکمان مستبد دوران خود به مخالفت برخاستند و با شمردن نقایص حکومت آنان با قوای سیاسی حاکم درافتادند و در نهایت نیز از هراس برملا شدن حقایق توسط آنان به قتل رسیدند.* ابنخلدون (37) (و 1405 م):
او از مورخان مکتب اندلس محسوب میشود به ویژه آنکه او به اندلس رفت و چندین سال را در آنجا گذراند.این دانشمند بزرگ با کتاب «العبر و دیوان المبتدأ و الخبر فی ذکر أخبارالعرب و العجم و البربر و من عاصرهم من ذوی السلطان الکبیر» شناخته میشود. وی در مقدمه کتاب آن چنان نوآوری و ابداع بیسابقهای از خود نشان داد که به عنوان فیلسوف تاریخ شناخته شد. دانشمند انگلیسی آرنولد توینبی Arnold Toynbee)، 14 آوریل 1889 – 22 اکتبر 1975 م)، مبدع نظریه چالش و پاسخ (Challenge and response) اعتراف میکند که ابنخلدون در مقدمه کتاب خود به فلسفه تاریخ رسیده و این بزرگترین دستاورد عقل بشری در هر زمان و در هر مکان است. چندین عامل در شکلگیری اندیشه ابنخلدون تأثیر داشتند که میتوان آن را این گونه خلاصه کرد:
1) استعداد و توانایی فردی ابنخلدون در تحلیل و استنتاج، درک رابطه موجود میان عناصر مشترکی که تاریخ را میسازند و نیز پذیرفتن وجود رابطه علت و معلولی میان وقایع تاریخ. بدون تردید بهره فراوان او از علوم و معارف گوناگون به او یاری رسانده و سبب شده از دایره محدود تخصص گرایی خارج شود.
2) فعالیت سیاسی او و نتایج نامطلوبی که برایش به بار آورد. ابنخلدون به سبب دسیسه چینی خبرچینان و کنیهتوزان مغرض دوبار زندانی شد. بدین ترتیب او به حقیقت و زوایای پنهان نهاد بشری پی برد و این امر در نگاه فراگیر وی به تاریخ تأثیر گذارد.
3) وقایعی که در دوران حیات او رخ داد. زیرا در درمان او تیمور لنگ دست به کشورگشایی زد و بسیاری از مناطقی را که بدان لشکر کشیده بود ویران کرد. ابنعربشاه (و 1450 م) در کتاب خود «عجائبالمقدور فی نوائب التیمور» به این حوادث اشاره کرده است. ابنخلدون در عصری میزیست که از یک سو سراسر نگرانی و آشوب بود و از سوی دیگر عصری استثنایی به شمار میآمد، پس نباید تعجب کنیم که مورخ و اندیشمندی بینظیر همانند ابنخلدون را به جهان اسلام عرضه کند.
49 در تکمیل نگرانی و آشوب حاکم بر دوره ابنخلدون باید از بلایی خانمان برانداز که دامنگیر مردمان آن دوره شد یاد کنیم. این مصیبت انتشار طاعون بود که در منابع اروپایی به نام مرگ سیاه (38) (The Black Death) معروف است. دایره انتشار طاعون آن چنان گسترده بود که به مصیبتی جهانی بدل شد و منابع چینی، مملوکی، بیزانسی، فرانسوی و انگلیسی از آن یاد کردند. ابنخلدون در این رابطه میگوید: «جان نیکوکاران را گرفت. بسیاری از بناهای استوار و زیرا را ویران ساخت. سبب ضعف حکومتها شد. از دایره سیطره و قدرتشان کاست و موجب سقوطشان گردید. با خالی شدن آبادی و بناها از سکنه شهرها و کارگاهها متروکه شد. راهها و نشانه مسیرها ویران شد. اهل سرزمین و صاحبان خانهها آن را ترک کردند. حکومتها و قبیلهها ناتوان و خاموش شدند. گویی زبان هستی از سکوت و خاموشی به ستوه آمده و از این رو زبان به پاسخ گشوده است.» این مورخ فیلسوف وقایع رخ داده را بسان «آفرینشی جدید، شروعی دوباره و جهانی تازه» میداند. بدون تردید انتشار طاعون و مرگ سیاه در مصر دوره مملوکی و مرگ دهها هزار تن سبب شد ابنخلدون به خوبی تکرار تاریخ و عوامل فروپاشی حکومتها را درک کند. رویکردی در چند سال اخیر شکل گرفته است که ابنخلدون را متهم میکنند او مطالب مقدمه مشهور خود را از «رسائل اخوانالصفا» اخذ کرده است. اما دلایلی در رد این اتهام وجود دارد:
1)رسائل اخوان الصفا نظریهای کامل به معنای حقیقی کلمه برای تفسیر تاریخ ارائه نمیکنند، برخلاف نظریه تعصب در نزد ابنخلدون که در هیچ یک از تألیفات مسلمانان نشانی از آن نمییابیم، هر چند که ابنخلدون از مطالب مورخان پیش از خود همانند طبری و مسعودی و ... استفاده کرده است.
2) متنهایی که گفته میشود ابنخلدون از آن اقتباس کرده است با نوشتههای او عیناً همانند نیستند و به دشواری میتوان رگههایی از شباهت را میان آن متون و مطالب ابنخلدون یافت.
3) همانگونه که توضیح دادیم مرگ سیاه و نابودی هزاران هزار انسان یکی از دلایل شکل دهنده دیدگاه ابنخلدون است، پس برخلاف گمان عدهای او به نظریات اخوانالصفا نیازی نداشته است.
4) قابل توجه و در عین حال مایه تأسف است که مستشرقان نامآور او را یکی از نوابع اندیشه اسلامی در قرون میانی دانسته و مقام او را ستودهاند، لکن در جهان عرب عدهای تلاش میکنند از اهمیت دستاوردهای علمی او بکاهند.
بدون تردید حملهای که در جهان علیه ابنخلدون آغاز شده است نه تنها از ارزش او نکاست بلکه جایگاهش را در اندیشهها مستحکمتر ساخت؛ گویی که بار دیگر متولد شده است. ابن خلدون، با وجود گذشت نسلها ابن خلدون باقی خواهد ماند با همان موقعیت علمی پیشگام؛ زیرا پس از گذشت شش قرن آثارش همچنان سرشار از حیات است.
افزون بر بزرگانی که از آنان یاد کردیم بررسی علم و هنر تاریخ در سایه تمدن اسلامی در قرون میانی از وجود مورخان یهودی و مسیحی حکایت میکند که از دیدگاه تاریخی خود در آثارشان پرده برداشتهاند. در اینجا تنها چند تن از مورخان اقلیتهای مذهبی را معرفی میکنیم. زیرا برای پرداختن به تمام آنان فرصت کافی نداریم.
* ماشاءالله، مورخ یهودی:
وی دوران أبوجعفر منصور تا عصر مأمون عباسی را درک کرده است. این سالها از مهمترین دوران قرن طلایی در تاریخ عباسیان محسوب میشود. او چندین کتاب نوشته است از جمله: کتابالواحد و العشرین. وی در این کتاب به ادیان و عقاید دینی گوناگون میپردازد، کتاب السلطان (39) و کتاب الدول و الممالک.* سعدی جاعونی (ق 10م):
صاحب تاریخ جهانی که وقایع تا زمان حیاتش را شامل میشود. (40)سامری مهذبالدین یوسف بن أبیسعید.
خلف دمشقی (و 1227 م):
او طبیب بوده و در زمینه تاریخ یهود کتابی نوشته است. (41) یهودیان در قرون میانی در زمینه طبابت متبحر بودند به ویژه یهودیان مصر، شام، عراق، مغرب و اندلس. او به دربار ایوبی پیوست.برخی از مورخان مسیحی عبارتند از:
* میخائیل سریانی (و 1199 م):
او سر اسقف یهودیان بود. وی نگارش کتاب «التاریخ الکبیر» را در سال 1195 م به پایان رساند.ابنعبری گریگوری أبوالفرج (و 1286 م):
مورخی برجسته درباره او میگوید: «تألیفات او آخرین آثار به جا مانده از ادبیات سریانی است و پس از او خورشید این ادبیات غروب میکند بدون تردید او از نویسندگان و مورخان بزرگ سریانیزبان است.» وی کتاب «تاریخ مختصر الدول» و تاریخ «تاریخ الأزمنه» را به رشته تحریر درآورده است.* ایلیا نصیبینی (و 1049 م): او اسقف شهر نصیبین بود و با تجربه فراوانی که در امور کلیسا داشت به مدت چهل سال تمام عهدهدار این سِمَت بود. او کتاب خود در زمینه تاریخ را به زبان سریانی همراه با ترجمه عربی نوشته است.
* نیوفیل بن تومارهاوی ( و785 م): و ستارهشناس بود و با مهدی، خلیفه عباسی هم عصر بود. وی کتابی در زمینه تاریخ نوشته است.
پینوشتها:
1.درباره ابنندیم ن.ک: ندیم، الفهرست، تصحیح رضا تجدد، چ. تهران، 1971م، ص ج – أ از مقدمه مصحح. بایار ردوج، حیاه الندیم، مجله مجمع اللغه العربیه بدمشق، م 45، 1970 م، ص 554 – 545. محمدجواد مشکور، «کتاب الفهرست للندیم المعروف خطأ بابن الندیم و طبعته الجدیده فی طهران»، مجله مجمع اللغه العربیه بدمشق، م 22، 1977 م، ص 359-336. لطفالله قاری، إضاءه زوایا جدیده للتقینه العربیه الاسلامیه، ریاض، 1996 م، ص 258-217. این اثر تحقیقی ارزشمند از آنِ محققی سختکوش به شمار میآید.
2. درباره کتاب الفهرست ن.ک: ناصر محمد عبدالرحمن، الاتصال العلمی فی التراث الاسلامی من صدر الاسلام حتی نهایه العصر العباسی، قاهره، 1994 م، ص 120-101.
3. درباره ابنجوزی ن.ک: عبدالحمید العلوجی، مؤلفات ابنالجوزی، بغداد، 1965 م. ناجیه عبدالله، قراءه جدیده فی مؤلفات ابنالجوزی، عمان، 2002 م. فاروق عمر فوزی، التدوین التاریخی عندالمسلمین، العین، 2004م، ص 182-179.
4. درباره ابن اثیر ن.ک: أبوشامه، الذیل علی الروضتین، ص 135. السبکی، طبقات الشافعیه الکبری، قاهره، ب.ت، ج5، ص 127. جمال فوزی عمار، التاریخ و المورخون فی بلاد الشام فی عصر الحروب الصلیبیه، 660 – 521 هـ، ص 225 – 203. عبدالقادر طلیمات، ابناثیر المورخ، مجموعه أعلام العرب، قاهره، 1969 م. فیصلالسامر، ابناثیر، بغداد، 1986 م. محمد عبدالله حمدان، ابناثیر المورخ، مجموعه أعلام العرب، قاهره، 1969 م. فیصلالسامر، ابناثیر، بغداد، 1986 م. محمد عبدالله حمدان، ابناثیر الفرسان الثلاثه، ریاض، 1974 م، ص 67-63. وفاء جونی، الحیاه الاداریه و السیاسیه فی الامارات الفرنجیه الصلیبیه فی بلاد الشام، پایاننامه چاپ نشده کارشناسی ارشد، کلیه الآداب و العلوم الانسانیه، جامعه دمشق، 1989 م، ص 4-3. سعید عاشور، دراسه حول کتاب الکامل فی التاریخ لابن اثیر، ضمن کتاب بحوث و دراسات فی العصور الوسطی، بیروت، 1977 م، ص 414-393. محمد مؤنس عوض، صلاحالدین الأیوبی، ص 254-253. محمد أرشید العقیلی، علمالتاریخ عندالمسلمین، بیروت، 1991 م، ص 116-81. محمد جلوب غرحسان، منهجیه ابن اثیر فی کتاب الکامل فی التاریخ، ارائه شده در کنفرانس «بحوث أبناء اثیر»، جامعه الموصل، 1982 م. ابراهیم خلیل أحمد، أثر ابناثیر فی تطویر الکتابه التاریخیه، ارائه شده در کنفرانس مذکور. محمد یوسف غندور، تاریخ جزیره ابن عمر منذ نشأتها حتی الفتح العثمانی 920-200 هـ/ 1515-815 م، بیروت، 1990 م، ص 279-278.
5. تاریخ الآدب العربی، ترجمه عبدالحلیم النجار، قاهره، 1977 م، ج 6، ص 64.
6.درباره ابن خلکان ن.ک: فاروق عمر فوزی، مؤامرات الحشیشیه الباطنیه لإغتیال صلاحالدین، المورد، 16، زمستان 1987 م، ص 183- 182، دائرةالمعارف اسلام، ماده ابنخلکان، فتحیه النبراوی، منبع پیشین، ص 152-151.
7.این پژوهش در کتاب أثرالاسلام فی مصر و أثر مصر فی الحضاره الاسلامیه چاپ شده است. با نظارت قاسم عبده قاسم، قاهره، 1999 م.
8. درباره ابن عبدالحکم ن.ک: ابن عبدالحکم، فتوح مصر و المغرب، تصحیح علی محمد عمر، قاهره، 1995 م، ص 14-5. محمد عبدالله عنان، مورخو مصر الاسلامیه و مصادر التاریخ المصری، قاهره، 1991 م، ص 20-8. گروهی از نویسندگان، دراسات عن ابنعبدالحکم، قاهره، 1977 م.
9.درباره کندی ن.ک: الکندی، ولاه مصر، تصحیح حسین نصار، بیروت، ب.ت، ص 25-5، محمد عبدالله عنان، قاهره، 1974 م، ج2، ص 38-34.
10. درباره ابن زولاق ن.ک: محمد عبدالله عنان، منبع پیشین، ص 38-34.
11. درباره مسیحی ن.ک: المسجی، أخبار مصر فی سنتین 415-414 هـ، تصحیح ولیم ج. میلورد، قاهره، 1980، مقدمه تصحیح. محمد کمالالدین عزالدین، البدر الزرکشی مورخا، بیروت، 1989 م، ص 79. پاورقی 1.
12. فتحیه النبراوی، منبع پیشین، ص 188.
13.درباره قضاعی ن.ک: محمد عبدالله عنان، قاهره، 1974 م، ج2، ص 61-55.
14. درباره نویری ن.ک: فتحیه النبراوی، منبع پیشین، ص 194-193.
15.درباره نویری اسکندری ن.ک: عزیز سوریال عطیه، أحد مصنفی الموسوعات اسکندریین فی القرن الرابععشر المیلادی (القرن الثامن الهجری)، دراسه نقدیه تحلیلیه لکتاب الالمام للنویری اسکندری، ترجمه جوزیف، العلاقات بین الشرق و الغرب فی العصور الوسطی، اسکندریه، 1983 م، ص 239 – 159.
16. درباره این حمله ن.ک: نویری اسکندری، کتب الإمام بالأعلام فیما جرت به الأحکام و الأمور المقضیه فی وقعه الاسکندریه، تصحیح عزیز سوریال عطیه، در هفده جلد، حیدرآباد دکن، 1976-1968 م. حسین حبشی، هجوم القبارصه علی الاسکندریه، 768 هـ/1365 م. من نصوص جدیده للنویری، المجله التاریخیه المصریه، م 15، 1969 م، ص 35-1. السید عبدالعزیز سالم، تاریخ الاسکندریه و حضارتها فی العصر الاسلامی، اسکندریه، 1982 م، ص 349-310.
•Edbury The Crusading Policy of King Peter 1 of Cyprus 1359-1369, in Holt (ed), The Eastern Mediterranwan lands in The Period of The Crusades ed. Holt, London 1977, p.90-105.
17.درباره قلقشندی ن.ک: گروهی از نویسندگان، القلقشندی و کتاب صبح الأعشی، قاهره، 1973 م، ص 270-13. عبداللطیف حمزه، القلقشندی فی کتابه صبح الأعشی، قاهره، 1962.
18. درباره سیوطی ن.ک: السیوطی، کوکب الروضه فی تاریخ النیل و جزیره الروضه، تصحیح محمد الشتاوی، قاهره، 2002 م، از أ تا د از مقدمه تصحیح. السیوطی، کتاب التحدث بنعمهالله تصحیح الیزابت ماری سارتین، با مقدمهای از عوض الغباری، قاهره، 2003 م، ص 248-1. محمد یوسف الشریجی، الامام السیوطی و جهوده فی علوم القرآن، دمشق، 2001 م، ص 640-25. مصطفی الشکعه، جلالالدین السیوطی مسیرته العلمیه و مباحثه اللغویه، بیروت، 1994 م، ص 294-5. محمود شلبی، حیاه الامام جلالالدین السیوطی نادره الزمان و مجتهده عصره و مجدد لمائه التاسعه للهجره، 911-849هـ، بیروت، 1998 م، ص 720-11. عوض الغباری، السیره الذاتیه للامام الحافظ جلالالدین السیوطی فی کتابه التحدث بنعمهالله، تصحیح و مقدمه، قاهره، 2003 م، ص 104-1. مقامات السیوطی، دراسه فی فن المقامه المصریه، قاهره، 2002 م. عبدالحفیظ فرغلی، الحافظ جلالالدین السیوطی إمام المجتهدین و المجددین فی عصره، قاهره، 1990 م. یحیی محمودالساعاتی، نشره خاصه بمخطوطات السیوطی الأصلیه و المصوره المحفوظه فی مکتبه جامعه الریاض (نشر ویژه نسخههای خطی سیوطی و تصاویر موجود از آثار او که در کتابخانه دانشگاه ریاض نگهداری میشود)، ریاض، 1973 م. محمد مؤنس عوض، دراسه نقدیه لرساله السیوطی «کشف الصلصله عن وصف الزلزله» قاهره، 1998 م. الزلازل فی بلاد الشام عصر الحروب الصلیبیه، قاهره، 1996 م، ص 46-45. گروهی از نویسندگان، جلالالدین السیوطی، قاهره، 1978 م. عدنان محمد سلمان، السیوطی النحوی، بغداد، 1979 م. ص 119-61. محمد جلال أبوالفتح، جلالالدین السیوطی و منهجه و آراؤه الکلامیه، بیروت، 1981 م، ص 25-1. أحمد الخازندار محمد ابراهیم السفیانی، دلیل مخطوطات السیوطی و أماکن وجوده، کویت، 1983 م، ص 25-7. محمد عبدالمنعم فاطر، جلالالدین السیوطی، قاهره، 1968 م. محمد مصطفی زیاده، المورخون فی القرن الخامس عشر المیلادی، قاهره، 1949 م، ص 57. رحاب عطاوی، موسوعه عباقره الاسلام فی النحو و اللغه و الفقه، بیروت، 1993 م، ص 204و211. بدیع السیداللحام، الامام الحافظ جلالالدین السیوطی و جهوده فی الحدیث و علومه، دمشق، 1994 م، ص 478-63. سمیرالدروبی، السیوطی و رسالته، فهرست مؤلفاتی (العلوم الدینیه)2، مجله مجمع اللغه العربی الاردنی، سال 23، شماره 57، 1999 م، ص 149-99. شاکر مصطفی، التاریخ العربی و المورخون، ج 3، ص 195-184. محمد فهیم الجندی، جلالالدین السیوطی و فکره خلو العصر من المجتهد، مجله کلیه دارالعلوم، دانشگاه القاهره، شماره 46، آوریل 2008م، ص 392-331. سمیر الدروبی، الرمز فی مقامات السیوطی، مقامه الریاحین نموذجا، عمان، 2001 م، ص 65-45.
19. درباره ابنتغری بردی ن.ک: ابنتغری بردی، حوادث الدهور فی مدی الأیام و الشهور، تصحیح محمد کمالالدین عزالدین، بیروت، 1990 م، ص 31-13. گروهی از پژوهشگران، المورخ ابن تغری بردی، قاهره، 1974.
20.درباره سخاوی ن.ک: السخاوی، الذیل علی رفع الأصر، تصحیح جوده هلال و محمد محمود صبیح، قاهره، ب.ت، ص 40-6. فتحیه النبراوی، مکانه السخاوی بین مورخی مصر الاسلامیه، کنفرانس سخاوی، الجمعیه المصریه للدراسات التاریخیه، مارس 1981 م. سلیمان الخطیب، فکره التاریخ بین السخاوی و الکافیجی، قاهره، 1991 م. عفاف صبره، فن التراجم فی عصر السخاوی، کنفرانس سخاوی، الجمعیه التاریخیه المصریه، مارس 1981 م.
21. درباره مقریزی ن.ک: المقریزی، نحل عبر النحل، تصحیح عبدالمجید دیاب، قاهره، 1997 م، ص 14-11. علی حسنی الخربوطلی، المقریزی، قاهره، 1973 م. محمدفجه بن حسن، المقریزی رائدالفکر الاقتصادی التاریخی فی الحضاره الاسلامیه، کنفرانس بینالمللی «تاریخ العلوم عندالعرب»، العین، نوامبر 2000 م. گروهی از محققان، دراسات عن المقریزی، قاهره، 1971 م. محمد مصطفی زیاده، تاریخ حیاه المقریزی، ضمن کتاب پیشین، قاهره، 1971 م، ص 20-13. شاکر مصطفی، التاریخ العربی و المورخون، بیروت، 1990 م، ج 3، ص 150-140. محمد عبدالله عنان، مورخون مصر الاسلامیه و مصادر التاریخ المصری، قاهره، 1969م، ص 104-87. شاکر مصطفی، التاریخ و المورخون العرب، ج 3، ص 151-142. وی در این کتاب لیستی از تألیفات مقریزی ارائه داده است که از آن استفاده نمودم. سلامه البلوی، رواد التجدید فی الدراسات التاریخیه الاسلامیه، مجله کلیه الدراسات الاسلامیه و العربیه، شماره 9، 2000 م، ص 242-239. محمد کمالالدین عزّالدین، المقریزی مورخا، بیروت، 1990 م.
22. درباره جمالالدین شیال ن.ک: محمد مؤنس عوض، رواد تاریخ العصور الوسطی فی مصر، قاهره، 2007 م، ص 193-181.
23.درباره ابن حجر عسقلانی ن.ک: السخاوی، الضوء اللامع، بیروت، ب.ت، ج 2، ص 40-36. التبرالمسبوک فی ذیل السلوک، قاهره، ب.ت، ص 236-230. الذیل علی رفع الإصر، تصحیح جوده هلال، قاهره، 1966 م، ص 89-75. عبدالستار الشیخ، الحافظ ابن حجر العسقلانی، أمیرالمؤمنین فی الحدیث (852-773 م)، دمشق، 1992 م، ص 624-27. محمد کمالالدین عزالدین، ابنحجر العسقلانی مورخا، بیروت، 1987م. دراسات نقدیه فی المصادر التاریخیه، بیروت، ص 678-669. التاریخ و المنهج التاریخی لابن حجرالعسقلانی، بیروت، 1984 م، ص 529-49. قاسم عبده قاسم، الرؤیه الحضاریه للتاریخ، قراءه فی التراث التاریخی العربی، قاهره، 1985 م، ص 183-181.
24.درباره ابنحبیب ن.ک: ابنحبیب، کتاب أدب النساء الموسوم بکتابه الغایه و النهایه، تصحیح عبدالمجید ترکی، بیروت، 1992 م، ص 70-37. الحمیدی، جذوه المقتبس فی ذکر ولاه الأندلس، تصحیح محمد بن تاویت الطنجی، قاهره، 1952 م، ص 265-263. لسانالدین بین الخطیب، الإحاطه فی أخبار غرناطه، ج 3، ص 553-548. بالنثیا، تاریخ الفکر الأندلسی، ص 196-193. بویکا، المصادر التاریخیه العربیه فی الأندلس، ترجمه نایف أبوکرم، دمشق، 1999 م، ص 56-46. عبدالواحد ذنون طه، دراسات أندلسیه، موصل، 1986 م، ص 209.
25. فاروق عمر فوزی، التدوین التاریخی عندالمسلمین، ص 229.
26. ابن حبیب، کتاب أدب النساء، ص 70-58.
27. بوکیا، منبع پیشین، ص 94.
28.همان منبع، ص 107-101.
29. همان، منبع، ص 108.
30. ابن حزم، طوق الحمامه فی الألفه و الألاف، تصحیح احسان عباس، دمشق، 2002 م، ص 222-7. تصحیح محمد امین فرشوخ، بیروت، 1995 م، ص 14-7. تصحیح فاروق سعد، بیروت، 1982 م، ص 214-14. ابراهیم خریبه، ابن حزم و القیمه العلمیه لنقده للیهودیه و النصرانیه، رساله دکتری، کلیه أصولالدین، جامعه الأزهر، 1982 م. طاهر بن عریفه، ابن حزم الظاهری و کتابه الفصل، طرابلس، 1996 م، ص 154-37. زکریا ابراهیم، ابنحزم الاندلسی، المفکر الظاهری الموسوعی، مجموعه أعلام العرب، قاهره، 1966 م، ص 103-14 و 206 و 231. عبدالله عبدالله الزاید، ابنحزم الأصولی، رساله چاپ نشده دکتری، کلیه الشریعه، جامعه الأزهر، 1974 م. محمد أبوزهره، ابن حزم حیاته و عصره، آراؤه و فقهه، قاهره، 1954 م، ص 522-22. عبدالحلیم عویس، ابن حزم الاندلسی و جهوده فی البحث التاریخی و الحضاری، قاهره، 1979 م، ص 146-127. حسین مؤنس، تاریخ موجز للفکر العربی، قاهره، 1996 م، ص 263-253. محمد أبوزهره، ابن حزم، قاهره، 1954 م، الطاهر المکی، دراسات عن ابن حزم و کتابه طوق الحمامه، قاهره، 1976 م. عمر فروخ، ابن حزم الکبیر، بیروت، 1980 م، ص 216-13.
31. درباره ابن حیان ن.ک: ابنحیان، المقتبس من أخبار أهل الأندلس، تصحیح عبدالرحمن الحجی، بیروت، 1965 م، ص 18-11. دارئرةالمعارف اسلام، ماده ابنحیان، عبدالله جمالالدین من نصوص کتاب المتین، قاهره، 1997 م، ص 18-7. محمود مکی، ابنحیان، أمیر مورخی الأندلس، محاضرات الموسم الثقافی للجمعیه المصریه للدراسات التاریخیه، 2004 م، فاروق عمر فوزی، منبع پیشین، ص 234-228.
32.درباره تألیفات تاریخی او ن.ک: عبدالحلیم عویس، منبع پیشین، ص 121-111.
33.فاروق عمر فوزی، منبع پیشین، ص 229 -228.
34. همان منبع، ص 230.
35. همان منبع، ص 230.
36. درباره لسانالدین ابنخطیب ن.ک: اسماعیل بن ابراهیم، تاریخ الأندلس من الفتح حتی السقوط، تصحیح أنور محمود زناتی، قاهره، 2007 م، ص 99. پاورقی 17. محمد عبدالله عنان، لسانالدین بن الخطیبحیاته و تراثه الفکری، قاهره، 1968 م. رابح عبدالله العزاوی، تاریخ الاوضاع الحضاریه لمملکه غرناطه، من خلال کتاب الاحاطه من أخبار غرناطه للسان الدین الخطیب (779 – 713م)، کویت،1421 هـ محمد زنیبر، ابنالخطیب و التجدید فی المنهاج التاریخی، مجله کلیه الآداب و العلوم الانسانیه در رباط، شماره 2، 1977 م، ص 126-79. أحمد مختارالعبادی، مشاهدات لسانالدین بن الخطیب فی بلاد المغرب و الأندلس (مجموعه من رسائله)، اسکندریه، 1983 م، ص 21-5.
37.درباره ابنخلدون ن.ک: ابنخلدون، رحله ابن خلدون، تصحیح محمدبن تاویت الطنجی، بیروت، 2005 م، ص 300-27. حسین عاصی، أعلام مورخی الاسلام ابنخلدون مورخا، بیروت، 1991 م. حسین الساعاتی، علمالاجتماع الخلدونی، قواعد المنهج، بیروت، 1981 م. این پژوهش از مهمترین تحقیقاتی است که در این زمینه نوشته شده است. رحاب عکاوی، ابنخلدون أشهر المورخ عرفه الاسلام، بیروت، 1998م. ملحم فریان، رحله وفیات السیاسیه العمرانیه دراسه منهجیه ناقده فی المجمع السیاسی، بیروت. مصباح العاملی، ابنخلدون و تفوق الفکر العربی علی الفکر الیونانی باکتشافه حقائق الفلسفه، طرابلس، 1988 م. محمود عبدالمولی، ابنخلدون و علوم المجتمع، تونس، 1988 م. عبدالله العروی، ابنخلدون و مکیافیلی، لندن، 1990 م. احمد حمد الحوفی، أصول التربیه و التعلیم عند ابنخلدون، دراسه تحلیلیه نقدیه مقارنه، قاهره، 1963 م. محمد عبدالقادر سلام، اقتصادیات السکان عند ابنخلدون، بیروت، 1978 م. بدرالسعود الابراهیمی، الآراء التربویه عندابنخلدون، المعهد و المنتخبات، بیروت، 1928 م. ابنخلدون العمران البشری علی الحلیه، درس و منتخبات، بیروت، 1950 م. أبوالفیض ابن الصدیق، ابراز الوهم المکنون من کلام ابن خلدون أو المرشد المبدی لفساد طعن مرور سته قرون علی تألیفه المقدمه، جامعه محمد الخامس، رباط، 1979 م. عبدالمنعم ماجد، العمران نظریه لابن خلدون فی تفسیر التاریخ، ضمن کتاب بحوث فی تاریخ الحضاره الاسلامیه، مجموعه تحقیقات ارائه شده در کنفرانس «الحضاره الاسلامیه فی ذکری الاستاذ أحمد فکری 20-6»، اکتبر 1976 م، اسکندریه، 2000 م، ص 141. عبدالقادر جغلول، الاشکالیات التاریخیه فی علم الاجتماع السیاسی عند ابن خلدون، بیروت، 1980 م. مصطفی الشکعه، الأسس الاسلامیه فی فکر ابنخلدون و نظریته، بیروت، 1992 م. محمد فتحالله، الاستشراق أهدافه و رسائله، دراسه تطبیقیه حول منهج الغربیین فی دراسه ابنخلدون، 1998 م. علی عبدالواحد وافی، عبقریات ابنخلدون، قاهره، 1973 م. عبدالرحمن، ابن خلدون حیاته و آثاره و مظاهر عبقریته، قاهره، 1975 م. عبدالله عبدالرشید، ابن خلدون و آراؤه الاعتقادیه عرض و نقد، رساله چاپ نشده دکتری، جامعه أمالقری، 1997 – 1996 م. منی أبوزید، الفکر الکلامی عندابن خلدون، بیروت، 1997 م. گروهی از پژوهشگران، ابن خلدون البحر المتوسط فی القرن الرابع عشر، قیام و سقوط إمبراطوریات، تحریر مارخیسوس، ترجمه گروهی از پژوهشگران، قاهره، 2007 م، ص 417-34. خالد حداد، ابنخلدون، دمشق، 1978 م. ساطع الحصری، دراسات عن مقدمه ابنخلدون، قاهره، 1967. طه حسین، فلسفه ابن خلدون الاجتماعی، بیروت، 1973 م. عبدالله شریط، الفکر الأخلاقی عندابن خلدون، الجزائر، 1975 م. غسان اسماعیل عبدالخالق، مفهوم الأدب فی الفکر الخلدونی، عمان، 1994 م. محمد عبدعنان، ابن خلدون حیاته وتراثه الفکری، قاهره، 1991 م، ص 294-4. ابراهیم عبدالله عیسی، المنهجیه و المعاصره لدی ابنخلدون، عمان، 1996 م، ص 202-7. عمادالدین خلیل، ابنخلدون، إسلامیا، بیروت، 1985 م، ص 140-5. علیالوردی، منطقه ابن خلدون فی ضوء حضارته و شخصیته، ص 30-1. محمد عید، الملکه اللسانیه فی نظر ابن خلدون، قاهره، 1979 م، ص 172-12. محمد عابد الجابری، فکر ابنخلدون العصبیه و الدوله معالم نظریه خلدونیه فی التاریخ الاسلامی، مرکز دراسات الوحده العربیه، بیروت، 1994 م، ص 306-7. سالم حمیدو، الخلدونیهفی ضوء فلسفه التاریخ، بیروت، 1998 م، ص 167-7. حسین هنداوی، التاریخ و الدوله ما بین ابن خلدون و هیکل، لندن، 1996 م، ص 127-27. رحاب عکاوی، ابنخلدون أشهر مورخ عرفه الاسلام، بیروت، 1998 م، ص 156-9. حسین أحمد جغام، طه حسین و ابنخلدون، تونس، 2004 م. محمد عبدالرحمن مرحبا، جدید فی مقدمه ابنخلدون، بیروت، 1989 م. زکریا بشیر إمام، جوانب فلسفیه فی مقدمه ابنخلدون، خرطوم، 1985 م. محمدطه الحاجری، ابنخلدون بین حیاه العلم و دنیا السیاسه، بیروت، 1980 م. صالح سلیمان عبدالعظیم، ابنخلدون فی الخطابات العربیه المحاصره دراسه تصنیفیه و تحلیلیه، مجله العلوم الاجتماعیه، م 34، شماره 3، 2006 م، ص 82-47. هانری کربن، تاریخ فلسفه إسلامی، ج 2، ترجمه جواد طباطبائی، تهران، ص 58-53.
•Gibb, The Islamic Background of Ibn Khaldun s Political Theory. B.S.O.A.S. vol. I, 1993, p.23-33.
•Mahdi, Ibn Khaldoun, Philosophy of History, Chicago 1969.
بدان سبب که ابنخلدون از جایگاه علمی رفیعی برخوردار است از کتب و مقالات بسیار در این بخش یاد کردم.
38. درباره مرگ سیاه ن.ک: مقریزی، إغاثه الأمه بکشف الغمه، تصحیح جمالالدین الشیال و محمد مصطفی الزیاده، قاهره، 1940 م، ص 35-33. السلوک لمعرفه دول الملوک، تصحیح سعیدعاشور، قاهره، ص 944-941. ابنتغری بردی، النجوم الزاهره، ج 1، ص 204. علیالسید علی، الفناء الکبیر أو الموت الأسود فی القرن الرابع عشر المیلادی، دراسه مقارنه بین الشرق و الغرب، المجله التاریخیه المصریه، م 33، 1981 م. سعید عاشور، أروبا العصور الوسطی، قاهره، م 19، ص 483. قاسم عبده قاسم و علی السید علی، الأیوبیون و الممالیک التاریخ السیاسی أو العسکری، قاهره، 1996 م، ص 194-191. قاسم عبده قاسم، دراسات فی تاریخ مصر الاجتماعی، عصر سلاطین الممالیک، قاهره، 1988 م، ص 135-133. عصر سلاطین الممالیک التاریخ السیاسی و الاجتماعی، قاهره، 1994، ص 59-55.
•Ziegler, The Black Death, London 1960, Dols, The Black Death in The Middle East, Princeton 1977.
تحقیقات مذکور از بهترین بررسیهای صورت گرفته در این ارتباط به زبان انگلیسی است اما پژوهش دوم به سبب تخصص نویسنده در تاریخ خاورمیانه بهتر از پژوهش نخست است.
39. شاکر مصطفی، التاریخ العربی و المورخون، ج 3، ص 433-432.
40. شاکر مصطفی، التاریخ العربی و المورخون، ج 3، ص 433.
41. شاکر مصطفی، التاریخ العربی و المورخون، ج 3، ص 422-421.
عوض، محمد مونس احمد؛ (1393)، گستره تمدن اسلامی در قرون میانی، ترجمه عبدالله ناصری طاهری و سمیهسادات طباطبایی، تهران، انتشارات اطلاعات، چاپ اول.