مترجمان: دکتر عبدالله ناصری طاهری
سمیهسادات طباطبایی
در نوشتهی پیشرو راههای انتقال تمدن اسلامی به اروپا را در قرون میانی و در چهره اندلس، سیسیل، جنوب ایتالیا و شام عصر صلیبی بررسی خواهیم کرد. با بررسی راههای انتقال تمدن اسلامی به آسانی میتوان بر اندیشه غربیان متعصب خط بطلان کشید؛ زیرا آنان معتقدند مسلمانان هیچ چیز به اروپا عطا نکردهاند و اروپا در هر مرحلهای، چه در دوره ابداع یونان باستان و چه پس از آن در دوره رنسانس و بعد از آن در دوران معاصر، اولین و آخرین الهامبخش فرزندانش بوده است. در این میان برای اثبات صحت مدعایمان میتوانیم از سخنان پژوهشگران منصف و بیطرف غرب یاری بگیریم که اعتراف کردهاند اروپا در محضر تمدن درخشان مشرق شاگردی کرده است. اندلس گذرگاهی بود که اسلام خود را به عنوان دین تمدنساز به اروپای قرون میانی معرفی کرد. اهمیت اندلس از آن روست که در خاک اروپا واقع شده و مسلمانان هشت قرن در آنجا سپری کرده و مشاهیر بسیاری در زمینههای گوناگون به جهان اسلام تقدیم کردند. رونق و شکوفایی اندلس را همین بس که شهر قرطبه در نیمه قرن دهم میلادی از بزرگترین و درخشانترین شهرهای جهان محسوب میشد؛ در حالی که هیچ یک از بزرگترین و درخشانترین شهرهای جهان محسوب میشد؛ در حالی که هیچ یک از پایتختهای اروپایی به گرد آن هم نمیرسیدند. پزشکان فرانسه برای شاگردی در نزد طبیبان مسلمان در قرطبه، اشبیلیه و دیگر شهرهای پررونق اندلس ناچار بودند کوهای برانس را پشت سربگذارند. همچنین بسیاری از اروپائیان به زبان عربی که پوشش اندیشه اسلامی بود علاقهمند شدند. نویسنده متعصب اسپانیایی آلوارو (Alvaro) میگوید: «مسیحیان زبان خود را به فراموشی سپردند. در میان هزاران تن یک نفر نیست که بتواند به زبان لاتینی نامهای بنویسد، حال آنکه افراد بیشماری از آنان به آسانی به عربی سخن میگویند و حتی بهتر از خود اعراب شعر میسرایند.» (1)
لازم به ذکر است که موشحات (2) اندلسی در شعر تروپادور (Trupador) که در فرانسه سروده میشد تأثیر نهاد؛ به گونهای که بررسی شعر مذکور بدون پرداختن به تأثیر مُوَشِّحات اندلسی در آن امکانپذیر نمیباشد.
پادشاه آلفونسو دهم Alfonso X El sabio) ، 1284 – 1252 م) ملقب به حکیم از نهضت ترجمه در مدرسه طلیطله که مترجمان بزرگی در آنجا فعالیت میکردند حمایت کرد. این مترجمان تألیفات عربی را به لاتینی ترجمه کردهاند. (3) گرارد کریمونی (1187 – 1114 م) از بزرگ ترین مترجمان اندلس است که گفته میشود هفتاد و یک کتاب عربی در زمینههای علمی متفاوت ترجمه کرده است از جمله:
1-کتاب خوارزمی: الحساب
2- کتاب فرغانی: الحرکات السماویه و جوامع علم النجوم
3- کتاب أبوعلی خیاط: أصل الکواکب
4- کندی: برخی از نامههایش
5- کتاب أبومعشر: المدخل إلی علم هیئة الافلاک
6- کتاب ابن دایه: شرح کتاب بطلمیوس درباره ستاره شناسی
7- تألیفات بتانی درباره ستارهشناسی
8- تألیف ثابت بن قره درباره ستارهشناسی
9- کتاب قابسی درباره اصول و مبانی ستارهشناسی
10- کتاب مسلمه بن مجریطی درباره ستارهشناسی
11- کتاب قسطا بن لوقا درباره جدایی روح و بدن
12- کتاب فارابی: إحصاءالعلوم
13- بخشهایی از کتاب «الشفاء» تألیف ابن سینا
14- کتاب ابن غبیرول: ینبوع الحیاه
15- کتاب غزالی: مقاصدالفلسفه (4)
در این میان نباید نقش برجسته یوحنا اشبیلی (John of Sevilla، 1151 – 1126 م) را نادیده گرفت. وی شماری از تألیفات عربی را ترجمه کرده است که در ادامه بیشتر این تألیفات را نام میبریم:
1-کتاب خوارزمی: الحساب
2- رسالههای مختلفی در زمینه ستارهشناسی به قلم ماشاءالله (و 800 م)
3- کتابی در ارتباط با حرکات آسمانی و مطالبی درباره ستارهشناسی تألیف فرغانی
4- أبوعلی خیاط: رساله فی الفلک هی المسائل فی أحکام النجوم
5- چندین رساله دکتری
6- تألیفات أبومعشر درباره ستارهشناسی
7- «أحکام النجوم» تألیف ابن فروخان
8- رسالهای درباره ستارهشناسی
9- الزیج اثر بتانی
10- دلائل الفلک تألیف ثابت بن قرّه
11- کتاب «المدخل علی صناعه أحکام النجوم» و تألیفات دیگر در زمینه نظام سیارات تألیف قبیصی
12- الزیج تألیف مسلمه بن احمد مجریطی
13- کتاب إحصاه العلوم تألیف فارابی
14- ترجمه بخشهایی از کتاب «الشفاء» تألیف ابنسینا
15- مقاصد الفلاسفه تألیف غزالی
مترجمی اسپانیایی به نام دومینکو کودیسالوو (و ق 12 م) با یوحنا اشبیلی همکاری میکرد. (5) بدین ترتیب اسپانیای مسلمان گذرگاهی اصلی برای تمدن اسلامی بود که با عبور از آن به اروپا راه یافت. بنابراین نباید تعجب کنیم اگر اگناسیو اولای، (6) نویسنده معاصر اسپانیایی اعتراف میکند که مسلمانان به عنوان جنگجویان اسپانیا را فتح نکردند، بلکه آنان پیامآوران تمدنی بودند که ملت اسپانیا را از اسارت در دام جهل رها کردند. این حقیقتی است که مردی صادق با خود و منطق تاریخ بر زبان جاری میکند. سیسیل و جنوب ایتالیا از راههای انتقال تمدن اسلامی به اروپا محسوب میشوند. مسلمانان از سال 831 م تا 1092 م بر این مناطق حکم راندند، اما قدرتهای مسلمان حاکم بر منطقه دچار اختلاف شده و به سبب جاه طلبی با یکدیگر درگیر شدند تا آنکه نورمانها ایشان را از پا درآوردند. تفرقه و درگیری قدرتهای مسلمان با یکدیگر یکی از مهمترین عوامل ضعف جهان اسلام در قرون میانی و حتی پس از آن است. راجر اول (7) (Roger I) در خلال سالهای 1101 – 1061 م حکمران سیسیل بود. وی با مسلمانان به تسامح رفتار میکرد. پس از او راجر دوم (8) (Roger II) در طی سالهای 1154 – 1101 م بر سیسیل حکومت میکرد. او شیفته و دلباخته تمدن اسلامی بود. مستشرق برجسته ایتالیایی، اماری (Amari) وی را سلطانی عرب میخواند. بسیاری معتقدند که راجر دوم در حقیقت سلطانی عرب بود که همانند پادشاهان فرنگی تاج بر سر میگذارد. (9) راجر دوم برای خود لقب اسلامی «معتزبالله» را برگزید. وی دستور داد علاوه بر سکههایی که به زبانهای لاتینی و یونانی ضرب میشود، سکههایی به زبان عربی نیز ضرب شود. همچنین وی دستورالعملهای خود را به سه زبان عربی، لاتینی و یونانی صادر میکرد. افزون بر این او برای توقیع فرامین صادره از دیوان حکومتی از عبارات اسلامی همانند «الحمدلله حقّ حمده» و «الحمدالله و شکرا لأنعمه» استفاده میکرد. (10) بدون تردید راجر دوم مصداق صادق و زنده از پادشاهی اروپایی است که تمدن اسلامی بر فرق سر تا نوک انگشتان پایش تأثیر نهاده بود.
در تاریخ ذکر شده است که او ادریسی، زاده شهرسبته در مغرب را به دربار خود دعوت کرد و وی در آنجا کتاب «نزهه المشتاق فی اختراق الآفاق» را به رشته تحریر درآورد. (11) بدون تردید ادریسی بدون همکاری این حاکم غربی – شرقی نمیتوانست چنین اثر جاودانی را خلق کند. زیرا همانطور که پیش از این گفتیم، راجر دوم تمام امکانات حکومت نورمان در سیسیل را در اختیار او نهاد. واقعاً خندهدار و در عین حال مایه تأسف است که پس از وقایع جنجالبرانگیز یازدهم سپتامبر 2001 م که مسلمانان به دست داشتن در آن متهم بودند، نخستوزیر ایتالیا در سخنرانی خود گفت: «مسلمانان از لحاظ فرهنگ و تمدن هیچ دستاوردی برای بشریت نداشتند.» وی با این سخن نشان داد که حتی با الفبای تاریخ ایتالیا نیز آشنا نیست؛ زیرا ادریسی کتاب مذکور را در سیسیل نوشته و بدین ترتیب تام خود و نیز راجر دوم را در تاریخ جاودانه ساخته است. از سوی دیگر مستشرقان ایتالیایی (12) همانند دلا ویلا، جیوفانی اومان و اماری افتخار میکنند که این کتاب بینظیر در سیسیل نوشته شده است.
فردریک دوم (13) (Frederick II) در طی سالهای 1250 – 1198 م بر تخت حکومت تکیه زد. او فرزند هنری ششم بود که از سوی امپراتوری مقدس روم بر آلمان و ناپولی و سیسیل حکومت میکرد. بدین ترتیب حکومت در سیسیل از خاندان نورمانی به خاندان آلمانی هوهشتاوفن منتقل شد. (14) نمیتوان در علاقه و شیفتگی فردریک دوم به تمدن اسلامی تردید داشت. او زبان عربی و چندین زبان دیگر را به خوبی فراگرفته بود. وی با سلطان کامل ایوبی روابط دوستانه برقرار کرد و سفیرانی میان طرفین ردوبدل میشد. از آنجا که امپراتور فرنگی بسیار سیاستپیشه و زیرک بود توانست با عقد پیماننامه ننگین یافا در سال 1229 م پیروزی بیسابقهای در عرصه روابط دیپلماتیک به دست آورد و بار دیگر بدون جنگ و خونریزی حکومت بیتالمقدس را به صلیبیان بازگرداند. در مقابل سلطان کامل فرد کمتجربه و مستبدی بود که خودکامگیاش منافع جهان اسلام را به خطر انداخت. از سوی دیگر فرزند نامشروع او، مانفروا نیز دلباخته تمدن اسلامی بود. وی با مسلمانان روابط دوستانه داشت و سفیرانی میان او و ظاهر بیبرس (1277 – 1260 م) ردوبدل شد و ابنواصل در کتاب «مفرج الکروب» به این موضوع اشاره میکند. (15) در مجموع زبان عربی در سیسیل تأثیر نهاد؛ چرا که به زبانهای لاتینی و یونانی نیز راه یافت. میتوان در این زبانها واژگانی با ریشه عربی یافت از جمله فُندُق (Fondaco)، دیوان – Dohana) و Douane)، دفتر (Defetari)، رَحَبه (Rahbo)، مخزن (Magazin)، راحَه الید (راکت) (Rakete)، حراره (Carara)، سید (cid)، مسکین (Mesquino)، قصر (Cassaro)، ناعوره (Noria)، القُبَه (La cuba)، العزیزه (Alziza)، المحتسب (Almotaceb)، سکه (Zecca)، خساره (Cassaro). (16) واژگانی که به عنوان نمونه بیان شد از قدرت زبان قرآن کریم حکایت میکند که توانست بر زبانهای اروپایی در سرزمین خودشان چیره شود.
حسلان حلاق، مورخ توانمند لبنانی میگوید، در پالرمو – پایتخت سیسیل – مرکزی برای ترجمه تألیفات عربی به زبان لاتینی و یونانی وجود داشت؛ همانگونه که در طلیطله قرن دوازدهم میلادی نیز چنین مرکزی را مییابیم. دو مرکز با یکدیگر در ارتباط بودند و دانشمند اسکاتلندی، میخائیل اسکات از جمله افرادی بود که از مرکز ترجمه طلیطله به پالرمو آمد. او آثار ارسطو و نیز شروح ابنرشد را ترجمه کرد. (17)
همچنین ترجمه تألیفات ابنسینا و آثار پزشکی رازی از دستاوردهای مرکز ترجمه پالرمو است. اوگینوس پالرمویی (Eugene of Palermo) و لئوناردو از اهالی پیزا (Leonardo of Pisa) از افرادی هستند که آثار مذکور را ترجمه کردند. (18) بدین ترتیب در مییابیم تمدن اسلامی در سیسیل و جنوب ایتالیا تأثیر گذار بوده و مسلمانان به عنوان پیامآوران فرهنگ و تمدن این مناطق را فتح کردند نه جنگجویانی که طالب کشورگشایی هستند. در مورد تاریخ جنگهای صلیبی باید بگوییم که صلیبیان نزدیک به دو قرن در سرزمین شام سکونت کردند. آنان زمانی که در شام قدم گذاردند، گمان میکردند از مسلمانان نیرومندترند؛ اما پدیده غیرقابل پیشبینی «شرقی شدن» آنها را غافلگیر کرد. صلیبیان در طول اقامت درازمدتشان بسیاری از آداب و رسوم مسلمانان را فرا گرفتند و تألیفات مسلمانان و به ویژه آثار مرتبط با طب را ترجمه کردند. مورخ نابغه تونسی، ابنخلدون معتقد است قوم مغلوب شیفته تقلید از قوم غالب است؛ لکن نظریه مذکور با وضعیت سرزمین شام در دوره جنگهای صلیبی منطبق نمیباشد. زیرا شرایط فرهنگی حاکم بر شام در آن دوره بینظیر بود. مسلمانان که در برابر قدرت نظامی صلیبیان شکست خوردند و به ویژه در چهار دهه نخست تاریخ صلیبی که بسیار ناتوان بودند، توانستند با اسلحه کارساز تمدن خود آنان را به زانو درآورند. اثر سلاح تمدن از دیگر سلاحهای مادی بادوامتر است؛ چرا که تأثیر آن از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود.
در واقع تأثیر تمدن اسلامی در اروپای قرون میانی مصادیق بیشمار دارد؛ مثلاً در بعد سیاسی از یکسو پادشاهان انگلستان و فرانسه نخستین تمردکنندگان علیه کلیسا بودند و از سوی دیگر همان افرادی هستند که در جنگهای صلیبی شرکت کردند. پس میتوان گفت که پس از آشنایی آنان با فرهنگ و تمدن اسلامی علیه کلیسا عصیان کردند. (19) حتی عدهای معتقدند که قانون اساسی انگلستان یکی از نتایج مشارکت انگلستان در جنگهای صلیبی است؛ هر چند که نمیتوان تکامل طبیعی قانون اساسی را به عنوان عنصری مهم در تکمیل این قانون نادیده گرفت. (20) پادشاه ریچارد شیردل Richard I Lionhearted) ، 1199 – 1189 م) پس از پایان مأموریتش در سرزمین شام و چشیدن طعم تلخ اسارت به انگلستان بازگشت اطرافیانش از او خواستند تا برای پیشرفت کشور خود قدمی بردارد تا زندگی در انگلستان با زندگی در مشرق زمین همتراز شود. در این زمان انگلیسیها خواستار زندگی شدند که آزادیشان را تضمین کند. بدین ترتیب در دوره حکمرانی برادرش، جان (John، 1216-1199 م) جنبشی به پا خاست که خواستار تدوین قانون اساسی بود. در نتیجه جان ناگزیر فرمان کبیر (مگنا چارتا – Magna Charta) را امضا کرد. این فرمان از شصت و سه ماده تشکیل شده بود که همگی زیر مجموعه چهار موضوع اصلی بودند: روابط میان کلیسا و دولت، روابط ارباب – رعیتی میان پادشاه و مردم، اقدامات حکومتی پادشاه در قضایای مدنی مرتبط با پادشاه و رعایایش و حقوق بارونها. (21)
برخی از محققان معتقدند که صلیبیان به عنوان جنگجویان قدرت طلب به سرزمین شام آمدند و به سبب همین رویکرد آنان از حیات فکری مسلمانان در منطقه شام تأثیر نپذیرفتند تا بخواهند آن را به غرب اروپایی منتقل کنند. اما رخدادهای تاریخی این نظریه را رد میکند. در واقع جنگهای صلیبی و ارتباط جنگجویان صلیبی با مسلمانان سبب شد تا آنان در زمینه علوم انسانی و نیز علوم عملی از مسلمانان تأثیر بپذیرند. در خلال دوره جنگهای صلیبی بسیاری از واژگان زبان عربی به زبانهای اروپایی راه یافت و بدین ترتیب تمدن اسلامی حتی در زبان اروپایی نیز تأثیر نهاد. برخی از این واژگان عبارتند از:
*جلاب [گلاب] (شربتی که از گیاهان معطر تهیه میشود) این واژه در زبان انگلیسی Julep، در فرانسوی Julep، در اسپانیایی و پرتغالی Julepe و در ایتالیایی Qiulebbe تلفظ میشود.
* واژه سمت در انگلیسی Zenith، در فرانسوی Zenhitu و در اسپانیایی Azimut تلفظ میشود.
* واژه شراب در انگلیسی Syrup، در فرانسوی Sirop و در ایتالیایی Sciroppo تلفظ میشود.
* واژه عود در اسپانیایی Laud و در پرتغالی Ahaude تلفظ میشود.
* واژه جره (کوزه دهان گشاد، خمره) در انگلیسی Jar، در فرانسوی Jarue، در اسپانیایی Jarro و Alliara، در پرتغالی Zarro و Jarro و در ایتالیایی Grarro و Giaro تلفظ میشود. (22)
ضربالمثلهای فراوانی از زبان جاودان عربی – زبان قرآن کریم – به زبانهای اروپایی منتقل شده است که در این مختصر مجال پرداختن به آن وجود ندارد. این نقل و انتقالها بر چیرگی زبان عربی بر زبانهای اروپایی در سرزمین خودشان دلالت میکند. (23) در زمینه شعر و ادبیات باید بگوییم که شعر عربی در طی دوره جنگهای صلیبی سببساز پیدایش شعر تروپادور (Trupador) در اروپا شد. (24) تروپادور شعری است غنایی (موزیکال) که در اواخر قرن یازدهم میلادی در جنوب فرانسه زاده شد. ویلیام دهم (William X of Aquiaine، 1127 – 1077) دوک آکوتئین این سبک شعری را کامل کرد. قابل توجه است که او به همراه دیگر شاعران به مدت یک سال در نخستین حمله صلیبی شرکت کرد. بدون تردید وی از مظاهر ادبی تمدن اسلامی تأثیر پذیرفت، به گونهای که بر غنای ذوق و درک شعریاش افزود. باید بدانیم که تنها یازده قصیده از اشعار او به جا مانده است که از این تعداد شش قصیده شعر آمیخته با مسائل غیراخلاقی است و پنج مورد درباره عشق عفیفانه افلاطونی. (25)
تمدن اسلامی از طریق جنگجویان صلیبی بر ادبیات داستانی اروپا نیز تأثیر نهاد. گفته میشود اسقف عکا، یعقوب ویتری (26) (Jacquesde Vitry، 1240 – 1170 م) بخشهایی برگزیده از «هزار و یک شب» (27) (The Arabian Nights, Thousand night and one night) را برای برخی از صلیبیانی که به سرزمین شام آمده بودند روایت میکرد. آنان نیز پس از بازگشت به کشورشان داستانهایی را که شنیده بودند برای دوستانش نقل میکردند. بدین ترتیب در قرن چهاردهم میلادی یعنی دقیقاً یک قرن پس از خروج کامل صلیبیان از قلمرو اسلامی داستانهای هزار و یک شب در مجموعه داستانی به نام «اعمال رومیها» (Gesta Romanorum) منتشر شد. (28) پس از این تاریخ داستانهایی مشابه با داستانهای هزارویک شب در اروپا پدید آمد؛ مثلاً ادیب ایتالیایی، جیووانی بوکاچیو (29) Giovanni Bokaccio)، 1337 – 1313 م) نویسنده مجموعهای به نام دیکامیرون (Decameron) است. جالب است که بدانید دیکامیرون به معنای ده شب است. نویسنده داستانها را از زبان ده راوی، هفت مرد و سه زن نقل میکند. (30) راویان از طاعونی به نام مرگ سیاه که در سال 1348 م ایتالیا و دیگر سرزمینها را دربر گرفته بود گریخته بودند. شجاعت نویسنده در بیپرده سخن گفتن از عشق احساسی و نیز حمله سخت و آمیخته با تمسخر به مردان دین از ویژگیهای کتاب مذکور است. (31) سرزندگی و سادگی از خصوصیات سبک نویسندگی بوکاچیو است. وی کتابی دیگر به نام کرباچیو (Carbaccio) تألیف کرده که در آن از معایب زنان سخن میگوید. (32) هر کس داستانهای بوکاچیو را مطاعه کند به شباهت موجود میان این داستانها و داستان هزار و یک شب پی میبرد. علاوه بر این بوکاچیو متأثر از پرداختن به معایب زنان در تألیفات مشرق و اندلس کتاب دوم خود را نوشته است. (33) به دنبال تلاشهای بیوقفه مستشرق گالان (Gallan، 1715 – 1646 م) کتاب هزارو یک شب به زبان فرانسه ترجمه شد. ترجمه این کتاب نهضتی در اذهان اروپائیان برانگیخت؛ زیرا با خواندن داستانهایش دروازهای جادویی به روی جهان افسونگر مشرق که در آن حقیقت با اسطوره آمیخته است، به روی اروپائیان گشوده شد و یاد وقایع دنیای هزار و یک شب برای همیشه در اذهانشان باقی ماند. بدون تردید هزار و یک شب در تولیدات ادبی اروپا حتی در دوره معاصر نیز تأثیر نهاده است؛ چرا که پدیده ابداع هرگز در قید و بندهای سیاست یا دین و مذهب اسیر نمیشود.از سوی دیگر محققان مصرانه تأکید میکنند که ادیب پرآوازه ایتالیا دانته الگیری (34) در اثر مشهور خود «کمدی الهی» (The Divine comody) از رساله «الغفران» تألیف أبوالعلاء معری تأثیر پذیرفته است. (35) مستشرقِ راهب، آسین پالاسیوس (Asin Palacios) آن هنگام که در سال 1919 م در کنفرانس شرقشناسی بر مطلب مذکور تأکید ورزید، (36) همگان را غافلگیر کرد.
به رغم دلایل و براهینی که پالاسیوس در دفاع از نظریه خود مطرح میکند، برخی از پژوهشگران و به ویژه محققان ایتالیایی همچنان با دیده تردید به این موضوع مینگریستند. تا آنکه در سال 1949 م با قطعیت و یقین نظریه پالاسیوس پذیرفته شد؛ زیرا در این سال محقق ایتالیایی خوزه مونو سندنیو (Jose Munzo Sendino) نسخههای خطی از ترجمه داستان معراج پیامبر اسلام (صلیاللهعلیه و آلهوسلم) به زبان قشتالی (اسپانیایی)، لاتینی و فرانسوی یافت. آلفونسو حکیم دستور داده بود این داستان از زبان عربی به این زبانها ترجمه شود. (37) از سوی دیگر «مقامات حریری» افزون بر انتشار در درون جهان اسلام به بیرون از این قلمرو نیز قدم گذارد. متخصصانی که در زمینه ادبیات تطبیقی فعالیت میکنند، به شباهت فراوان این اثر مشهور ادبیات عرب با سبکی در ادبیات اسپانیایی به نام داستانهای پیکارسک (38) (La novella picaresca) اعتراف کردهاند. این نکته از قدرت بسیار ادبیات عرب و تأثیر آن بر ادبیات جهانی حکایت میکند.
نمونههای بیان شده بر نشاط زبان و ادبیات عرب دلالت میکند و نشان میدهد که این زبان و ادبیاتش تنها در دایرهای محدود استفاده نمیشده، بلکه بر دیگر زبانها و ادبیاتها تأثیر نهاده است. بدین ترتیب در مییابیم فتح اروپا تنها جنبه نظامی نداشته و مسلمانان دستاوردهای غنی تمدن خود را برای مغلوبان به ارمغان آوردند. تمدن اسلامی در شیوه تاریخنگاری غرب اروپایی تحولی بیسابقه پدید آورد. همچنین جنگهای صلیبی سبب شکوفایی استعداد مورخ صلیبی برجسته ویلیام صوری (39) شد که کتاب بیمانند «تاریخ وقایع ماورای دریا» (Historia rerum in partibus Transmarinis) را به رشته تحریر درآورده است. این کتاب در انگلیسی History of deeds done beyond the sea نام دارد. (40)
وی که اسقف اعظم شهر صور بود چندین زبان همانند لاتینی و یونانی و عربی را به خوبی میدانست. وی کتابهای تاریخ عربی را مطالعه میکرد. علاوه بر این تأثیرپذیری وی به مدت بیست سال (1162 – 1142 م) به غرب اروپا سفر کرد و در آنجا با دستاوردهای نهضت قرن دوازدهم آشنا شد. نهضت مذکور از مهمترین نهضتهای اروپا بود که بر پایه ترجمه میراث اسلامی و آگاهی حاصل از آن شکل گرفت. این مورخ برجسته پس از آنکه در طلب علم راهی غرب شد و در جانب غربی دریای مدیترانه از تمدن اسلامی تأثیر پذیرفت، به سوی جانب شرقی این دریا آمد؛ یعنی نقطهای که میان اندیشهها و میان نیروهای سیاسی و اقتصادی نبردی سخت در جریان بود. ویلیام در دوره آخرین پادشاه مقتدر بیتالمقدس یعنی آموری اول (Amalric I، 1174 – 1163م) به این شهر قدم گذارد. وی از ویلیام خواست تاریخ صلیبیان در مشرق را ثبت کند. او در پاسخ به درخواست آموری کتاب پیشین را نوشت. همچنین او کتاب دیگری در ارتباط با حاکمان مشرق زمین نوشته که مفقود شده است. نگاه نقادانه یکی از ویژگیهای بارز ویلیام در نوشتههای تاریخیاش است. پس نباید تعجب کنیم اگر او حکومت صلیبی را سرزنش میکند، بدان سبب که گاهی به پیمانهای سیاسی که با مسلمانان منعقد میکند پایبند نیست. همچنین او به سختی از شوالیههای معبد (41) انتقاد میکند؛ افرادی که آنقدر بر نفوذشان افزوده شده بود که دولتی در داخل دولت صلیبی (Empria in Emprio) ایجاد کرده بودند. علاوه بر این وی نسل جدید صلیبیان را به باد انتقاد میگیرد. زیرا او معتقد است نسل جدید، نسلی ضعیف است که تواناییهای نسل گذشته را که بنیانگذاران حکومت صلیبی در سرزمین شام و جزیره فراتیه بودند، ندارد. در این میان شایسته است بگوییم که پدر مورخان صلیبی گاهی بیطرفانه زبان به مدح حاکمان مسلمان مثل نورالدین محمود و شاگرد نابغهاش صلاحالدین میگشاید. (42) با توجه به نوشتههای ویلیام در مییابیم او به شدت تحت تأثیر صلاحالدین قرار گرفته بود؛ چرا که گاهی سخت به او میتازد و گاهی با جملاتی که در ادبیات تاریخی دوره جنگهای صلیبی نادر است، او را میستاید باید بگوییم که صلاحالدین فرزند حقیقی تمدن اسلام است؛ کسی که پس از پیروزی جاودان نبرد حطین در چهارم ژوئیه 1187 م بدون ریختن حتی یک قطره خون بیتالمقدس را در دوم اکتبر همان سال فتح کرد و یاد و خاطره خود را برای همیشه در ذهن صلیبیان نقش کرد. این مورخ صلیبی برجسته با مورخ دمشقی بزرگ، ابنقلانسی (1160 م) نویسنده کتاب «ذیل تاریخ دمشق» هم عصر است. محقق د. فؤاد دویکات در پژوهشی مستقل اثبات میکند که ویلیام صوری در نوشتههای تاریخیاش از این مورخ مسلمان تأثیر پذیرفته است. حقیقت مذکور کشفی جهانی و شایسته تقدیر محسوب میشود. (43) از سوی دیگر ویلیام فردی دوراندیش بود که به سبب تجارب فراوان خود میتوانست آینده را پیشبینی کند. بنابراین عجیب نیست که او پیش از سقوط حکومت صلیبی بیتالمقدس این واقعه را پیشبینی کرد. وی در فصل آخر کتاب تاریخ خود میپرسد: چه کسی میتواند بیتالمقدس را از این خطر حتمی برهاند؟ اما شجاعت او سبب شد که به احتمال قوی در نوزدهم، سپتامبر 1186 م مسموم شود و به قتل برسد. (44) کمتر از یک سال بعد از این واقعه، صلاحالدین به سوی بیتالمقدس لشکر میکشد تا پیشبینی پدر مورخان صلیبی را به واقعیت تبدیل کند؛ فردی که از نقاط ضعف صلیبیان پرده برداشت، اما آنان گوش شنوایی نداشتند که نصیحتهای او را بشنوند و اشتباهات خود را جبران کنند. بسیار گفته میشود که تاریخنگاری غرب اروپایی در قرون میانی در مغرب زمین دچار تغییر نشد و به نقطه اوج نرسید، بلکه این امر در شرق لاتینی (45) رخ داد؛ منطقهای که تمدن اسلامی آن را «محاصره» کرده بود. بدون تردید ویلیام صوری مصداق بارز این نظریه است. لازم به ذکر است که مسلمانان و تمدن برترشان در دوره صلیبی قدرت نرم (Soft Power) را در اختیار داشتند و صلیبیان به علت فقدان این قدرت مؤثر در نهایت سقوط کردند.
در زمینه طب باید بگوییم که اروپا در خلال جنگهای صلیبی از تمدن اسلامی و دستاوردهای فرزندان مبتکرش در حوزه طب بسیار استفاده کرده است. معروف است که طب اروپا در قرون میانی با کلیسا مرتبط بود و کلیسا بیماری را مجازات الهی میدانست که بشر به سبب گناهانش دامنگیر آن میشود. (46) به همین سبب مردان کلیسا طبیبان را به علت مداوای بیماران سخت سرزنش میکردند مثلاً گریگوری، اسقف تور (594 – 540 م) به تندی با طبیبان سخن گفته و مداوای آنان را تنها سبب بیشتر شدن درد بیماران میداند. (47) با وجود این نگاه نادرست تعدادی تأسیسات و مراکز درمانی در اروپا وجود داشت که در درمان بیماریها در قرون میانی نقش فعالی داشتند. (48) در هر حال صلیبیان با آمدن به شام به مراقبتهای پزشکی نیاز پیدا کردند. زیرا آنان به بیماریهای مختلف دچار شدند. همچنین ایشان وظیفه داشتند برای زائرانی که از سرتاسر جهان مسیحیت برای زیارت اماکن مقدس مسیحیان به فلسطین میآیند امکانات بهداشتی لازم را فراهم نمایند. علاوه بر این صلیبیان از لحاظ قوای جسمانی ذاتاً ضعیف بودند و برای محافظت از سلامتی خود باید به دستورالعملهای پزشکی عمل میکردند. بنا به گفته مورخ و ادیب سیاستمدار مسلمان در آن عصر (49) صلیبیان از ابتدایی بودن ابزار طبابت خود رنج میبردند با این وجود آنان گاهی برخی بیماریهای صعبالعلاج را مداوا میکردند. (50) اما در مجموع طبابت مسلمانان از طبابت مسیحیان پیشرفتهتر بود و به همین سبب مسیحیان تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا از طبابت اسلامی بهره بگیرند، همانگونه که طب اروپا در آن دوره طبابت اسلامی را الگو و سرمشق خود قرار داد.
درباره تأثیرپذیری صلیبیان از طبیبان مسلمان اختلافنظر وجود دارد. محققی معتقد است: «صلیبیان به سرزمین خود بازگشتند بیآنکه ذرهای از طب اسلامی با خود منتقل کنند؛ هر چند که قطعاً میدانستند مسلمانان در این زمینه از آنان برترند.» (51) فردی دیگر بر این باور است که صلیبیان به عنوان جنگجویان توسعه طلب به منطقه شام آمدند نه طالبان علم و در طول مدت اقامتشان در شام در حالت آمادهباش دائم به سر میبردند. (52) پژوهشگری دیگر معتقد است که حیات عقلی در شرق فرنگی چیزی بیش از حیات عقلی مستعمرهای فرنگی نبوده است. (53) و مقصود از این سخن آن است که حیات عقلی در این مناطق کم رونق بوده است. افزون بر آنچه که گفته شد عقیدهای وجود دارد مبنی بر اینکه تبادل فرهنگی میان صلیبیان و مسلمانان در سرزمین شام محدود بوده است. زیرا صلیبیان اغلب با کشاورزان و عامه مردم مسلمان ارتباط داشتند نه با قشر فرهیخته آنان. (54)
آنچه باید بدانیم، این است که وضعیت طبی صلیبیان (55) با شرایط دشمنان مسلمانشان بسیار متفاوت بود. جنگجوی دلاور، شاعر و جهانگرد مسلمان، أسامهبن منقذ (56) (1188 م) که اطلاعات کافی و وافی درباره صلیبیان داشت، در کتاب خود «الاعتبار» به این نکته اشاره میکند.
با وجود این نباید گمان کرد که صلیبیان مراکز درمانی نداشتهاند، بلکه آنان در سرزمین شام بیمارستان داشتند مثلاً اسپتاریون (Hospitallers) پیش از هجوم صلیبیان در اواخر قرن یازدهم میلادی، دقیقاً در سال 1099 م در بیتالمقدس بیمارستانی بنا کرد. جالب است که به رغم غلبه شرایط جنگی بر سرزمین شام صلیبیان تلاش میکردند با علوم مسلمانان، به ویژه در زمینه طب آشنا شوند. بهترین شاهد بر صحت این مدعا آن است که صلیبیان کتاب «الکامل الصناعه الطبیه» را که «ملکی» نیز نامیده میشود و تألیف علی بن عباس مجوسی است، ترجمه کردند. این اقدام به خوبی نشان میدهد که صلیبیان در مدت اقامتشان در شام تنها به امور جنگی نمیپرداختند و فقط با کشاورزان و عامه مردم ارتباط نداشتند. عاقلانه آن است که بپذیریم آنان با گروهی از طبیبان مسلمان نیز ارتباط داشتند. در واقع علیبن عباس مجوسی که پیش از این به او اشاره کردیم یکی از بزرگترین طبیبان مسلمان بود. وی ایرانیالاصل و از منطقه اهواز بود (57) که در سال 994 م درگذشت. اروپاییان او را به نام هالی عباس (58) (Haly Abbas) میشناسند. وی کتاب مشهور خود به نام «کامل الصناعه الطبیه» (59) را برای ملک عضدالدولهبن رکنالدوله بویهی (60) (983 – 949 م) تألیف کرد. گفته میشود کتاب هر آنچه را که متعلم طبابت نیاز دارد شامل میشود.
نویسنده در این کتاب تمام اطلاعات پزشکی موجود تا زمان خود، یعنی قرن دهم میلادی را با نظم (61) و ترتیب منطقی خلاصه کرده است. علاوه بر این دقت و تخصص پزشکی مؤلف نیز بر ارزش کتاب افزوده است تا آنجا که کتاب مذکور به کتاب برگزیده طبیبان مسلمان تبدیل میشود؛ البته تا زمانی که ابنسینا (62) کتاب «الشفاء» را تألیف میکند و مردم بدان اثر رو میآورند. یکی از بانوان محقق علیبن عباس را نخستین فردی میداند که در زمینه جراحی به صورت دقیق و عمیق در کتاب «کامل الصناعه» قلم زده است. (63) بنابراین نباید تعجب کنیم اگر این کتاب در دانشگاه سالرنو منبع علم تشریح و کالبدشناسی میشود. دانشگاه سالرنو دانشگاهی پزشکی و استوار بر پایه طب اسلامی بود که شهرتش در تمام آفاق پیچیده بود. (64) کتاب «کامل الصناعه الطبیه» دو بار به زبان لاتین ترجمه شد. نخستین بار در قرن یازدهم میلادی در دیر مونت کاسینو (Mont Casino) در ایتالیا و توسط کنستانتین آفریقایی (65) (Constantinus Africanus). اما مترجم، کتاب مذکور را همانند دیگر کتابهایی که ترجمه میکند به خودش نسبت داد. این امر نشان میدهد که سرقت علمی در قرون میانی نیز وجود داشته و تنها به زمان ما اختصاص ندارد! ترجمه دوم که در سرزمین شام انجام شد، برای ما اهمیت دارد؛ زیرا از تأثیرپذیری صلیبیان از تمدن اسلامی حکایت میکند. استفان انطاکی (Steohanus Antiochenus) کتاب «کامل الصناعه الطبیه» را در سال 1127 م یعنی در دوران حکمرانی بوهیموند دوم (Bohemound II of Antioch) حاکم انطاکیه (1130 – 1126 م) از عربی ترجمه کرد. محققی معتقد است که کتاب مذکور تنها کتابی است که صلیبیان در ایام حضور در سرزمین شام از عربی به لاتینی ترجمه کردهاند؛ (66) اما این نظر نادرست است. زیرا در سال 1247 یعنی چهل و پنج سال پیش از خروج نهایی صلیبیان از شام کتاب «سر الأسرار فی طب العیون» نیز در انطاکیه ترجمه شد. (67) ترجمه کتاب «کامل الصناعه الطبیه» توسط استفان انطاکی به نام «Practica Pantegni et Stephononis» شناخته شده است. نسخههای خطی ترجمه کتاب به زبان لاتینی از وجود دو بخش در کتاب حکایت میکنند؛ نخست بخش تئوری که Theorica نامیده میشود و زیرمجموعههای متعدد دارد و دوم بخش عملی که Practica نام دارد و نسخههای مربوط به این بخش کاربرد بیشتری دارد. (68) از آن رو که نویسنده در این بخش به وسایل مورد نیاز طبابت و شیوههای درمان مطابق با طبیعت هر بیمار اشاره میکند طبیعی است که نسخههای مربوط به بخش عملی رواج بیشتری داشته باشد. زیرا مطالب این بخش بیشتر مورد نیاز بود. شایسته ذکر است که در پایان ترجمه استفان انطاکی پارهای از اصطلاحاتی که در متن کتاب آمده توضیح داده شده است؛ همانگونه که در کتاب دیسقوریدس (Dioscorides)، گیاهشناس بزرگ یونانی نیز شرح اصطلاحات دیده میشود. بدین ترتیب خوانندگانی که در فهم و درک زبان لاتینی مشکل دارند میتوانند از متخصصان کمک بخواهند. زیرا در سالرنو و سیسیل دانشجویان به فراگیری طب مشغول بودند و نیز برخی از یونانیان با زبان عربی آشنا بودند. (69)
استفان انطاکی در همان زمان به ضرورت وجود لغتنامهای تخصصی که اصطلاحات طبی را در زبانهای لاتینی، یونانی و عربی شرح دهد پی برده بود. (70) افزون بر این او به سبب امانتداری علمیاش نیز مدح میشود. زیرا در ترجمه خود برخلاف کنستانتین آفریقایی از علیبن عباس مجوسی به عنوان نویسنده اصلی کتاب یاد میکند. (71) علاوه بر استفان انطاکی اشارهای گذرا در منابع تاریخی وجود دارد که نشان میدهد برنارد سیلوستر (72) (Bernard Silvester) از جمله مترجمان صلیبی است که در دوره ملک عموری اول (1174 – 1163) در امر ترجمه از عربی به لاتینی مشارکت داشته است. بدین ترتیب پس از بررسی سه مثال یاد شده در مییابیم که صلیبیان از تمدن اسلامی که جهان قرون میانی را در نوردیده بود مطالب فراوان آموختند. این سخن ما به دور از اغراق و بزرگنمایی است و کسی نمیتواند ما را به گرفتار شدن در دام غرور کورکننده متهم سازد.
اگر طب را به کناری نهاده و به زمینههای نظامی و معماری نگاهی بیفکنیم، میبینیم که صلیبیان از مسلمانان آموختند چگونه اسبان خود را با آهن نعل کنند. (73) در زمینه ساختمانسازی نیز صلیبیان از مسلمانان آموختند سردر ورودی قلعه را قائمالزاویه (Bententrance) بسازند، آن گونه که قلعههای شام در قرن یازدهم میلادی ساخته میشد. (74) ساخت فلاخن (75) (Machicoiation) از دیگر مواردی بود که صلیبیان ساختنش را از مسلمانان آموختند و به اروپا منتقل کردند. فلاخنها ابزاری نظامی بودند که بر فراز دیوار دفاعی شهر یا قلعه گذاشته میشدند. از این ابزار برای پرتاب آتش برافروخته و سنگ به سوی مهاجمانی که در تیررس نبودند استفاده میشد. به همین سبب معمولاً بر فراز دروازههای ورودی و یا دیگر نقاط دیوار گذاشته میشدند تا مانع از بالا رفتن دشمن از دیوار شهر شود. عدهای به اشتباه فلاخنها را مشربیات (بالکنهایی که بر فراز قلعه ساخته میشد) مینامند. زیرا هر دو از دور نمایان بودند؛ لکن فلاخن کاربرد نظامی و مشربیات کاربرد غیرنظامی داشت. (76)
علاوه بر این اروپائیان مزغلسازی را نیز از مسلمانان آموختند. مزغل که همان روزنه هدفگیری است، عبارت بود از سوراخی عمودی و تنگ در دیوار قلعه یا برج که لوله تانک را در این سوراخ قرار میدادند. این سوراخ به اندازهای ساخته میشد که دهانه لوله تانک در آن جای گیرد نه بزرگتر تا مبادا تانک در معرض اصابت قرار بگیرد. (77) لازم به ذکر است که اروپائیان ساخت باربیکان (Barbican) را از معماری نظامی مسلمانان فرا گرفتند. مقصود از باربیکان، برج بزرگی است که در فاصله نه چندان دور از دروازه قلعه یا پل قلعه که بر فراز خندق اطراف قلعه ساخته میشد قرار داشت. (78) شایان ذکر است که تمدن اسلام به عنوان تمدنی قهرمانپرور صلاحالدین ایوبی را در دامان خود میپرورد که بحق نماینده شایسته تمدن اسلامی در دوره جنگهای صلیبی بود؛ چرا که او فاتح بیتالمقدس بود و درعین حال پایبند به عهد و پیمانهایی که با صلیبیان بسته بود. صلاحالدین قهرمان دلاور جبهه مسلمانان بود و ریچارد شیردل قهرمان صلیبیان؛ اما صلاحالدین کجا و ریچارد شیردل کجا؟ او مسئول کشتار تل عیاضیه، واقع در بیرون عکاست. در سال 1191 م در این مکان دو هزار و 700 تن از اسیران عکا در روز روشن به قتل رسیدند. تاریخ حیات ریچارد با نیرنگ و عهدشکنی و خونریزی همراه است؛ لکن صلاحالدین آنچنان خوش درخشید که صلیبیان را نیز شیفته خود ساخت و اسطورههایی درباره او ساختند که در طی قرون میانی در خاطره جمعی اروپائیان زنده بود. بدین ترتیب در پایان این بررسی در مییابیم اروپا در خلال دوره جنگهای صلیبی در قرن دوازدهم و سیزدهم میلادی از شرق اسلامی مطالب بسیار آموخت و جز این انتظار دیگری نیز نمیرفت. نباید از یاد ببریم که از یک سو تغییرات ریشهای اروپا پس از قرن سیزدهم به انقلابی در عرصههای گوناگون منجر شد که اروپا را به دوره معاصر منتقل کرد. و از سوی دیگر قرن سیزدهم به سبب تاریخ روابط فرهنگی میان شرق و غرب در قرون میانی مرحلهای سرنوشتساز محسوب میشود. در مجموع گذرگاههای انتقال تمدن اسلامی به اروپا، یعنی اندلس، سیسیل، جنوب ایتالیا و سرزمین شام در دوره جنگهای صلیبی نشان میدهند که این دین جاویدان آسمانی و تمدن سازندهاش توانایی آن را دارد که با طرف دیگر وارد گفتگو شود و این حقیقتی است که مستشرقان منصف نیز بدان اعتراف کردهاند.
پینوشتها:
1. زیجرید هونکه، شمسالعرب تسطع علیالغرب، ص 529. حسان حلاق، دراسات فی تاریخ الحضاره الاسلامیه، ص 275.
2. موشح از سبکهای شعر عربی است. از آنرو که آرایههای زیبای ادبی زینتبخش این سبک شعری است آن را به وشاح آراسته زنان (کمربند مزیّن یا مرصّع که در گذشته زنان آن را به صورت دو پاره به خود میبستند) تشبیه کرده و مُوَشَّح نامیدهاند. تمام تاریخ ادبیاتنویسان هم عقیدهاند که افتخار ابداع فن شعر مذکور از آنِ ساکنان اندلس است. آنان به سبب زندگی آمیخته با تفریح و نشاط و نیز رواج داستانگویی و آوازخوانی به این سبک رو آوردند. در موشَّح نظام تک قافیهای قصیده عربی کنار گذاشته شده و از بیش از یک وزن و بیش از یک قافیه استفاده میشود. اعمی تطیلی و لسانالدین بنخطیب از جمله شاعران موشح هستند. چهاربند زیر از سرودههای اعمی تطیلی است که دیگر شاعران با شنیدن آن، چنان شیفته این ابیات شدند که موشحات خود را پاره کردند:
ضاحک عن جمان: خندید و دندانهای مرواریدگون خود را آشکار ساخت.
سافر عن بدر: نقاب از چهره برداشت و ماه پنهان را نمایان ساخت.
ضاق عنه الزمان: با دیدن زیبایی او زمان از حرکت باز ایستاد؛
و حواه صدری: و سینهام تصویر وی را تنگ در آغوش کشید.
لسانالدین بنخطیب نیز سروده است:
جادک الغیث: باران بخشش خود را بر تو (ایام وصل مورد خطاب است) فرو فرستد؛
إذاالغیث همی بالأندلس یا زمان الوصل: ای ایام وصال! آن هنگام که باران در اندلس میبارد.
لم یکن وصلک: وصال تو حاصل نمیشود؛
إلا حلما فی الکری أو خلسه المختلس: مگر در خواب یا در یک نگاه گذرای فردی که به تو مینگرد.
درباره موشحات ن.ک: الأعمی التطیلی، دیون الأعمی التطیلی، تصحیح احسان عباس، بیروت، 1989 م، ص 301-253. أحمد هیکل، الأدب الأندلسی من الفتح إلی سقوط الخلافه، قاهره، 1997م، ص 152-138. یوسف طویل، مدخل إلی الادب الاندلسی، بیروت، 1991 م، ص 182 – 150. احسان عباس، تاریخ الادب الاندلسی عصر الطوائف و المرابطین، عمان، 1997 م، ص 200-173. منجد مصطفی بهجت، الادب الاندلسی من الفتح حتی سقوط غرناطه (897 – 92 هـ)، جامعه الموصل، موصل، 1988 م، ص 265-245. مصطفی الشکعه، الادب الاندلسی و المغربی، دمشق، 1989 م، ص 217-207. محمد رضوانالدایه، فیالادب الاندلسی، دمشق، 2000م، ص 200-178. عیسی خلیل محسن، أمراء الاندلس، عمان، 2007 م، ص 406-349. سلیم الحلو، الموشحات الاندلسیه نشأتها و تطویرها، بیروت، 1965 م. فؤاد رجائی، الموشحات الاندلسیه، حلب، 1955م.
3.درباره مدرسه ترجمه طلیطله ن.ک: جمعه شیخه، دور مدرسه الترجمه بطلیطله فی نقل العلوم العربیه إلی اروبا، ضمن کنفرانس «الاندلس قرون من التقلبات و العطاءات»، ریاض، 1996، ج 1، ص 143-125. أمیرکو کاسترو، حضاره الاسلام فی اسبانیا، دراسه تاریخیه مقارنه فی اللغه و الادب و السیر و التراث، ترجمه سلیمان عطار، قاهره، 1983 م، ص 66. عمر بنمیره، جوانب من تاریخ أهل الذمّه فی الاندلس الاسلامیه، کنفرانس پیشین، ج 1، ص 223-219. لطفی عبدالبدیع، الاسلام فی اسبانیا، قاهره، 1958 م، ص 29. محمد سویسی، انتقال العلوم العربیه و الحضاره الاسلامیه إلی الغرب، تونس، 1958م، ص 8-4. ماریا جیسوس، الادب الاندلسی، ترجمه اشرف علی عدور، المشروع القومی للترجمه، قاهره، 1999م، ص 28. سلامه البلوی، المثاقفه بین العرب و الغرب (التجریه الاندلسیه نموذجا)، المورخ المصری، شماره 29، ژانویه 2006 م، ص 204. صلاح فضل، تأثیر الثقافه الاسلامیه فی الکومیدیا الإلهیه لدانتی، قاهره، 1995 م، ص 299-43. شایسته است که در اینجا این تحقیق ممتاز و برجسته را بستاییم.
Ganier, Toledo-School of Translation, J.P.H.S. Vol xiv. April 1966, p. 85-92.
Alfonso, Truducions del Arabe al latino por Juan Hispano (Ibandawud), A. vol. 17, 1952, p. 128-152.
4.محمد خریسات و عصام هزایمه و محمد محافظه، تاریخ الحضاره الانسانیه، ص 209. حسان حلاق، تعریب النقود و الدواوین فی العصر الأموی الحیاه المالیه و الاقتصادیه و الإداریه، بیروت، 1988 م، ص 280-279. حربی عباس عطیتو و حسان حلاق، العلوم عندالعرب، ص 318-317.
5.یوجین مایزر، الفکر العربی و العالم الغربی، ترجمه کاظم سعدالدین، بغداد، 1986 م، ص 97-95.
6. نصرهالدین البحره، العرب لم یغزالاندلس، ضمن کتاب رجال و تیارات فی التراث العربی، دمشق، 205 م، ص 191-171.
7. درباره راجر اول ن.ک: جمع الجندی، حکم النورمان فی صقلیه 1194 – 1091 م/ 589-484 هـ، پایاننامه چاپ نشده کارشناسی ارشد، کلیه الآداب، جامعه عین شمس، 1980 م، ص 60. تحقیقی مفید و ارزشمند است.
8. درباره راجر دوم ن.ک:
•Curtis, Roger of Sicily and The Normans in Lower Italy 1016-1154, London 1912.
9.عزیز احمد، تاریخ صقلیه الاسلامیه، ترجمه امین توفیق الطیبی، طرابلس، 1980 م، ص 74-73. مارتینو ماریو مورینو، المسلمون فی صقلیه، بیروت، 1968 م، ص 22.
10. میکیلی أماری، تاریخ مسلمی صقلیه، ترجمه محب سعد ابراهیم، فلورانس، 2003 م، ج3، ص 440. در اینجا شایسته است از نقش چشمگیر ترجمه کتاب به عربی یاد کنیم. مترجم این کتاب شیفته زبان عربی و ایتالیایی است. حسان حلاق، منبع پیشین، ص 347.
11. به مطالبی که پیش از این در ارتباط با ادریسی و اثر مشهور او بیان شد مراجعه کنید.
12.در ارتباط با مستشرقان ایتالیایی مذکور به این بررسی تخصصی مراجعه کنید: کارولین جولر، مستشرق المدرسه الایطالیه، ترجمه رانیا قرداحی، دمشق، 2005 م، ص 171-25.
13. درباره فردریک دوم ن.ک:
•Van Cleve. The Crusades of Frederick II, in Setton (ed) A History of The Crusades, Vol II, p. 429-462.
•Kantorowicz, Frederick The Second, 1194-1250, London 1931.
سعید عاشور، الامبراطور فردریک الثانی والمشرق العربی، المجله التاریخیه المصریه، شماره 11، 1963 م، ص 213-195. عادل عبدالحافظ، العلاقات السیاسیه بین الامبراطوریه الرومانیه المقدسه و الشرق الاسلامی 1250-1152م/ 547-480ق، قاهره، 1989م. محمد مرسی الشیخ، عصر الحروب الصلیبیه فی الشرق، اسکندریه، 1997م، ص 491-273. محمد مؤنس عوض، الحروب الصلیبیه العلاقات بین الشرق و الغرب، ص 301-289. علی عوده الغامدی، بلادالشام قبیل الغزو المغولی، 657-589هـ/1259-1193م، مکه المکرمه، 1988 م، ص 268. نظیر حسان سعداوی، الحرب و السلام زمن العدوان الصلیبی، قاهره، 1961م، ص 97-96. حسن مبیض، الامبراطور فردریک و علاقته بالشرق العربی، سخنرانی ایراد شده در الجمعیه التاریخیه السوریه، 1998 م.
14.حسان حلاق، منبع پیشین، ص 357.
15.همان، ص 365.
16. همان، ص 368-366.
17. همان، ص 373.
18. همان، ص 374. احمد مختارالعبادی، العلاقات بین الشرق و الغرب، بیروت، 1970 م، ص 82-81.
19. محمد العروسی المطوی، الحروب الصلیبیه فی الشرق و الغرب، بیروت، 1982م، ص 161.
20. درباره تاریخ قانون اساسی انگلستان ن.ک:
•Stubbs, select chartres and other illustration of the English constitutional History from The earliest times to the regin of Edward the first, Oxford 1913.
نویسنده کتاب از برترین محققانی است که در زمینه تاریخ قانون اساسی انگلستان در قرون میانی دست به تألیف زده است. زینب عبدالقوی، «البرلمان الانجلیزی فی القرن الثالثعشر حتی نهایه حکم الملک إدوارد الاول»، حولیه التاریخ الاسلامی الوسیط، ج 2، 2002م، ص 74-27. این تألیف پژوهشی مفید است.
21. عبدالله الربیعی، اثر الشرق الاسلامی فی الفکر الاروبی خلال الحروب الصلیبیه، ریاض، 1994 م، ص 149-148. درباره مگنا چارتا ن.ک: جیمس دورونی، الماجنا کارتا (العهد الاعظم)، ترجمه مصطفی طه حبیب، قاهره، 1965 م.
22. عبدالله الربیعی، منبع پیشین، ص 56. البدراوی زهران، الصراع اللغوی فی عصر الحروب الصلیبیه، قاهره.
23. [متأسفانه هیجانات قومی این نکته را از یاد مؤلف برده که زبانها در طول تاریخ با یکدیگر دادوستد داشتهاند و امروزه واژگان فرنگی که به زبان عربی راه یافته، به مراتب بیشتر از لغات عربی در آن زبانهاست؛ مثلاً همین لغت که معرب لوگاس است! – م]
24. در این باره ن.ک: هو ساجاک لافین، شهراء الترابادور و مجالس الحبّ، ترجمه مریم البغدادی، جده، 1981 م، ص 129-9.
25. عبدالله الربیعی، منبع پیشین، ص 59.
26. درباره یعقوب ویتری ن.ک: جاک دی فیتری، رسائل جاک دی فیتری نقلا عن لغتها اللاتینیه. دراسه و ثائقیه فی تاریخ العلاقات بین الشرق و الغرب 1240-1200 م، ترجمه عبدالطیف عبدالهادی السید، اسکندریه، 2005 م، ص 14-7. عبداللطیف عبدالهادی السید، دراسه نقدیه لمنهج الکتابه التاریخیه عند جاک دی فیتری، ضمن کتاب تاریخ العلاقات بین الشرق و الغرب (العصور الوسطی)، تعلیق محمد مؤنس عوض، قاهره، 2003 م، ص 191-165.
27. درباره هزار و یک شب ن.ک: ألف لیله و لیله، بیروت، 1988 م. ماهر البطوطی، الروایه الأم و الآداب العالمیه، قاهره، 2005 م، ص 391 -11. سهیر القلماوی، ألف لیله و لیله، قاهره، 1966 م. نویسنده کتاب به برکت راهنمایی استادش، استاد مسلم ادبیات عرب طه حسین در این زمینه پیشگام است. احمد محمد الشحات، الملامح السیاسیه فی حکایات ألف لیلهولیله، بغداد، 1986. محسن جاسم الموسوی، مجتمع ألف لیلهو لیله، تونس، 2000 م، ص 550-21. نویسنده کتاب از جمله بهترین محققانی است که پژوهشی عمیق و دقیق در ارتباط با جامعه داستانهای هزار و یک شب انجام داده است. ألف لیله و لیله فی الادب الانجلیزی، الاقلام، شماره 1، 1981 م، ص 65 – 33. فاروق سعد، من وحی ألف لیلهولیله، دو جلد، بیروت، 1962 و 1965 م. قاسم عبده قاسم، الحروب الصلیبیه فی ألف لیله و لیله و دراسه فی تأثیر الحروب الصلیبیه علی الوجدان الشعبی، ندوه التاریخ الاسلامی و الوسیط، 1985 م، ج 3، ص 257-228.
28. محمد مؤنس عوض، الحروب الصلیبیه العلاقات بین الشرق و الغرب، ص 366.
29. همان منبع.
30. سهیر القلماوی و محمود علی مکی. فی الادب، ضمن کتاب أثر الادب و الاسلام فی النهضه الاروبیه، قاهره، 1987 م، ص 106.
31. همان منبع.
32. همان منبع.
33. همان منبع.
34. Dante Allighieri (1321 – 1265 م) در می سال 1265 م در خانوادهای اصیل در شهر فلورانس زاده شد. در ایام جوانی ستارهشناسی، ریاضیات و زبان لاتینی را در دانشگاههای بدوا و یولوینا آموخت. او از مشهورترین شاعران ایتالیا و از بزرگان زبان ایتالیایی است که بیشتر آثار خود را به این زبان تألیف کرده است. کومدی الهی (Dviine Comedy) از جمله نوشتههای اوست. این کتاب روایت سفری خیالی به سرای آخرت است. «ضیافت» و «سلطنت» از دیگر آثار اوست. حسن عثمان ترجمه قابل قبولی از کمدی الهی دانته به زبان عربی انجام داده است. درباره دانته الگیری ن.ک: دانتی اللیجیری، الکومدیا الإلهیه، ترجمه حسن عثمان، قاهره، 1955م. میلاد المقرحی، تاریخ اروبا الحدیث، 1838-1453 م، چ. بنغازی، 1996 م، ص 29. عبدالعزیز نوار و محمود محمد جمالالدین، التاریخ الاروبی الحدیث من عصر النهضه حتی نهایه الحرب العالمیه الاولی، قاهره، 1999 م، ص 12. شوقی الجمل و عبدالله عبدالرزاق، تاریخ اروبا من النهضه حتی الحرب البارده، قاهره، 2000 م، ص 115. زینب راشد، تاریخ اروبا الحدیث من مطلع القران السادس عشر حتی نهایه القرن الثامن عشر، قاهره، 1998 م، ص 74. فرغلی علی تسن، تاریخ اروبا الحدیث و المعاصر، اسکندریه، 2001 م، ص 16. مفیدی الزیدی، موسوعه تاریخ اروباالحدیث و المعاصر، عمان، 2004 م، ص 462. محمود حمدی زقزوق، دراسات فی الفلسفه الحدیثه، قاهره، 1993 م، ص 19-18.
35. درباره رساله الغفران ن.ک: أبوالعلاء المعری، رساله الغفران، تصحیح بنت الشاطیء، قاهره. حسن بیوض، التوظیف القرآنی فی رساله الغفران، ضمن کتاب ندوه إلی أبی العلاء المعری، چ. معرهالنعمان، 1997 م، ج 2، ص 566-541. أحمد زیاد، جمالیات المکان فی رساله الغفران، ضمن کتاب مذکور، ص 646-625. عبدالوکیل درکزلی، تأملات فی فلسفه المعری، ضمن کتاب مذکور، ص 704-689.
36. در این ارتباط ن.ک:
•Palacios, La Escutologia Musulmana la divina Comedia, Madrid 1919.
برای ترجمه برگزیدهای از این اثر به زبان انگلیسی ن.ک:
•SUNERLAND, Islam and the divine comedy, London 1926.
37.سهیر القلماوی و محمود علی مکی، فی الادب، ضمن کتاب أثر الادب و الاسلام فی النهضه الاروبیه، قاهره، 1987 م، ص 105-104.
38. یوسف عید، الفنون الاندلسیه و أثرها فی اروبا القروسطیه، بیروت، 1993 م، ص 162-161. در اینجا شایسته است از تلاش این محقق ممتاز لبنانی در پژوهش کمنظیرش تقدیر کنیم.
ابومحمد قاسم بنعلی حریری در قرن دوازدهم میلادی مقامات خود را به رشته تحریر درآورد. مقامات، مجموعه داستانهای کوتاهی است که عربی ثروتمند به نام حارث بن همام راوی آن است. وی در هر داستان تأکید میکند که خود شاهد ماوقع بوده است. قهرمان، مقامات ابوزید سروجی نام دارد. مقامات در واقع تصویری از زندگی اجتماعی بغداد در آن دوره است که در قالب اثری ادبی قابل فهم و طنزآمیز ترسیم شده است. نسخههایی از این اثر ارزشمند در کتابخانه ملی پاریس، موزه بریتانیا در لندن، کتابخانه بولدیان در آکسفورد، موزه لنینگراد و کتابخانه ملی وین موجود است. درباره مقامات ن.ک: الهمذانی، شرح مقامات بدیعالزمان الهمذانی، تصحیح یوسف البضاعی، بیروت، 1995 م، ص 193-5. علی أبوملحم، مقامات بدیع الزمان الهمذانی، بیروت، 1993 م، ص 211-5. مازن المبارک، مجتمع الهمذانی من خلال مقاماته، دمشق، 1981 م، ص 116-9. مصطفی الشکعه، بدیعالزمان الهمذانی رائدالقصه العربیه و المقامه الصحفیه، قاهره، 1979 م، ص 338-37. حسن الباشا، التوافق فی الاسلوب بین ادب مقامات الحریری و بین تصاویرها القاهره، ضمن کنفرانس بینالمللی قاهره، مارس – آوریل 1969م، قاهره، 2005م، ص 436-435.
•Rowson, Religion and politic in The Careeer of Badi Al – Zaman Al – Hamadhani J.A.O.S, 1987, p. 653-673.
39.ویلیام صوری (William of Tyre) مورخ فرانسویالاصل حکومت صلیبی بیتالمقدس بود. در سال 1127 م در بیتالمقدس از پدر و مادری فرانسوی متولد شد. آنان همراه با لشکر صلیبی به شام آمده بودند. ویلیام بعدها در طی سالهای 1142 تا 1162 م به غرب اروپا رفت و در آنجا حقوق، الهیات و دیگر علوم رایج در دوره نهضت قرن دوازدهم میلادی را فرا گرفت. پس از آنکه ویلیام به بیتالمقدس بازگشت، پادشاه صلیبی بیتالمقدس از او خواست تا تاریخی برایش بنویسد و وی «تاریخ حاکمان مشرق زمین» را نوشت که مفقود شده است. علاوه بر کتاب مذکور ویلیام کتاب «تاریخ وقایع ماورای دریا» (Historia rerum in partibus Transmarinis gestarum) را نیز به زبان لاتینی نوشته است. در این کتاب استعداد و توانایی این مورخ برجسته که با چندین زبان از جمله عربی، لاتینی، یونانی و حبشی آشنا بوده به خوبی آشکار است. به نظر میرسد ویلیام بسیار مشتاق بود اسقف اعظم بیتالمقدس شود لکن هیچگاه به آرزوی خود نرسید. وی با چشم خود میدید فردی که به هیچ عنوان شایستگی لازم برای این مقام را ندارد آن را در اختیار گرفته است و همین امر رویکرد نقادانه به اثرش بخشید و سبب شد از صلیبیان انتقاد کند و از فسادهای اخلاقیشان پرده بردارد. ویلیام در 19 سپتامبر 1186 م به احتمال قوی بر اثر مسمومیت از دنیا رفت. لازم به ذکر است که او مدتها پیش از سقوط حکومت صلیبی قدس این واقعه را پیشبینی کرده بود. دقیقاً یک سال پس از درگذشت ویلیام، نبرد حطین در چهارم جولای 1187 م رخ داد و صلاحالدین ایوبی در دوم اکتبر همان سال پیروزمندانه در بیتالمقدس قدم نهاد. درباره ویلیام صوری ن.ک:
•Krey, William of Tyre, The Making of a historian in The Middle Ageas, s. vol. xvl, 1941, p. 146-166.
• Crawfod, William of Tyre and The Maronites, s. vol, xxx, 1955, p. 222-228.
•Davis, William of Tyre, in Baker, Relation between East and West in The Middle Ages, Edinburgh, 1971, p. 64-75. Vissey, William of Tyre and The art of historigirphy, Med. Stud, vol. xxxv, 1973, p. 433-455.
•Edbury, William of Ttyre, historian of the Crusades and The Kingdom of Jerusalem (1130-1148), B.F.A.A.U, Vol. xxxv, 1988, p. 43-52.
•Edbury and Rowe, William of Tyre, Historian of The latin East, Cambridge 1988, p. 13-173.
این بررسی بهترین پژوهش مستقلی است که به صورت مستقل درباره ویلیام صوری انجام گرفته است.
•O.D.B. vol. 3, p. 2196-2197.
•Hammad, latin and Muslim Historography of The Crusades, A Comparative study of William of Tyre and 122 Addin Ibn Al Athir, ph. D, Pennsylvania 1987.
کتابهایی درباره ویلیام به زبان عربی نیز تألیف شده است ن.ک: منیحماد، ولیم الصوری و الصراع الفرنجی الاسلامی 1184 – 1099 م. تحریر صالح الحمارنه، الجامعه الاردنیه، عمان، 2001، ص 275-253. مورخ توانمند فلسطینی در پردازش موضوع، در کتاب خود تلاش فراوان کرده است. عمر کمال توفیق، المورخ ولیم الصوری، مجله کلیهالآداب، جامعه اسکندریه، شماره 21، 1968 م، ص 200-181. السید الباز العرینی، مورخو الحروب الصلیبیه، مجموعه دراسات شرق أوسطیه، مرکز بحوث الشرق الأوسط، جامعه عین شمس، قاهره، 1995م. النقد الاجتماعی للصلیبین و المسلمین من خلال کتابات ولیم الصوری (و 1186م) و أبوشامه المقدسی (و 1268 م) دراسه مقارنه، تحقیق ارائه شده در کنفرانس التاریخ الاجتماعی للوطن العربی عبرالعصور، اتحاد المورخین العرب، قاهره، 2007 م. الحروب الصلیبیه دراسات تاریخیه و نقدیه، عمان، 1999 م، ص 104- 63. الزلزال فی بلادالشام عصر الحروب الصلیبیه، قاهره، 1996 م، ص 50 – 49. الامبراطوریه البیزنطیه، ص 72، پاورقی 2. فؤاد الدویکات، ولیم الصوری و مصادره الاسلامیه، دراسه مقارنه بین ابن القلانسی و ولیم الصوری، مجله ابحاث الیرموک، 2008 م. محمود الرویضی، إماره الرها الصلیبیه، ص 42-39. محمد عبدالشافی المغربی، العصور الوسطی الاروبیه رؤیه فی المصادر و النصوص التاریخیه و عملیات التعلیق و الترجمه، اسکندریه، 2004 م، ص 33-32. جمال الزنکی، المورخ ولیم الصوری فی میزان النقد الاجتماعی، المجله العربیه للعلوم الانسانیه، شماره 85، سال بیست و دوم زمستان 2004 م، ص 47-41. سرور عبدالمنعم، رؤیه المورخ ولیم الصوری لصلاحالدین خلال المرحله 1184 – 1171م/ 580-567 هـ، مجله بحوث الشرق الأوسط، شماره 16، 2005 م، ص 286-264.
40. برای ترجمه تاریخ ویلیام صوری به زبان انگلیسی ن.ک:
•William of Tyre, History of deeds done beyond The Sea, Trans, by Babcick and Krey, 2 vols, New York 1943.
از این کتاب دو ترجمه به زبان عربی نیز وجود دارد؛ یکی توسط سهیل زکار، دمشق، 1990 و دیگری به دست استاد فقید د. حسن حبشی، چ. قاهره، 1995 م. اگرچه من تلاش مورخ سوری پیشگام، د. سهیل زکار را ارج مینهم اما باید بگویم ترجمه د. حسن حبشی دارای تعلیقات ارزشمندی است.
41. فرقهای نظامی – مذهبی از صلیبیان که هوگ پاینی آن را در سال 1119 م بنیان نهاد. برای جزئیات بیشتر ن.ک:
•William Of Tyre, vol. I, p. 524. Barber, The Trial Templars, Cambridge 1982.
• Read, The Templars, London 2000, Prestage, Chivalry, Its Historical significance and civilizing influence upon history, London 1935, p. 13.
ابراهیم خمیس، جامعه الفرسان الداویه و علاقتهم السیاسیه بالمسلمین فی الشرق الأدنی حتی نهایه حکم صلاحالدین الأیوبی، پایاننامه کارشناسی ارشد، کلیه الآداب، جامعه اسکندریه، 1980 م. العلاقات السیاسیه بین جماعه الفرسان الداویه و المسلمین فی مصر و الشام 1291 – 1193 رساله دکتری، کلیه الآداب، جامعه الاسکندریه، 2002 م. محمد مؤنس عوض، التنظیمات الدینیه الاسلامیه و المسیحیه فی بلاد الشام، ص 381-374. سعد رستم، الفرق و المذاهب المسیحیه منذ ظهور الاسلام حتی الیوم، دمشق، 2005 م، ص 118-117.
42.در این ارتباط ن.ک: سرور عبدالمنعم، رؤیه ولیم الصوری، ص 286-264.
43. فؤاد الدویکات، ولیم الصوری و مصادره الاسلامیه، دراسه مقارنه بین ابن القلانسی و ولیم الصوری، مجله ابحاث الیرموک، سال 2008 م، شایسته است از این پژوهش و مورخ فلسطینی آگاه تقدیر کنم.
44. محمد مؤنس عوض، الامبراطوریه البیزنطیه، ص 72، پاورقی 2.
45.محمدمؤنس عوض، الحروب الصلیبیه العلاقات بین الشرق و الغرب، ص 368.
46. Ency, Brit, History of Medicine, vol. xI, Chicago 1976, p. 828.
47.زیجرید هونکه، شمسالعرب تسطح علی الغرب، أثر الحضاره العربیه فی أروبا، ترجمه فاروق بیضون و کمال الدسوقی، بیروت، 1993م، ص 220.
48. درباره جزئیات بیشتر ن.ک: محمد مؤنس عوض، أضواء علی الطب فی المناطق الصلیبیه فی المرحله من 1174 – 1098/570-491هـ، دراسات شرق أوسطیه، مرکز بحوث الشرق الأوسط، جامعه عین شمس، قاهره، 1995 م، ص 9-5.
49. أسامه بن منقذ، کتاب الاعتبار، ص 170.
50. محمدکمال حسین، فی الطب و الأقرابازین، فی کتاب العرب و الاسلام فی النهضه الأروبیه، قاهره، 1987 م، ص 260.
51. همان منبع، ص 261. احمد طه، الطب الاسلامی، قاهره، 1977 م، ص 91.
52. أنتونی ویست، الحروب الصلیبیه، ترجمه شکری محمود ندیم، بازنگری محمود حسین، بغداد، 1967 م، ص 35.
53. ستیفن رنسیمان، تاریخ الحروب الصلیبیه، ترجمه السید الباز العرینی، بیروت، 1993م، ج 3، ص 822.
54.قدری قلعجی، صلاحالدین الایوبی، ص 621.
55. درباره اوضاع پزشکی در نزد صلیبیان ن.ک:
•Saewulf, Pilgrimage of sqewulf, Trans. By Bishop of Clifton, p.p.t.s, vol. I, London 1986. p.14.
•John of Wurzburg Description of The Holy Land, Trans. By A. Stewart 1896, p. 14.
•William of Tyre, Vol. I, p. 80.
بنیامین التطیلی، الرحله، ترجمه عزرا حداد، بغداد، 1949م، ص 99.
•Peters, Jerusalem. The holy city in the eyes of Chroniclers, visitors, pilgrims and propets from the days of Abraham to the beginnigs of modrn times, Princeton 1985, p. 338.
•Woodings, The medical Resources and practice of The crusader starts in Syria and palesting 1096-1193 M.H, Vol. xv, no. 3.1971, p. 268-277.
•Hume, Medical Work of The Knights Hospitallers of saint John of Jerusalem, Baltimore 1940.
•Brown, Islamic Medicine, New Delhi, 2005, p.69.
محمود الحویری، الاوضاع الحضاریه فی بلاد الشام فی القرنین الحادی عشر و الثالث عشر من المیلاد، قاهره، 1977، ص 231. محمد مؤنس عوض، الرحاله الاوربیون فی مملکه بیتالمقدس الصلیبیه 1187 – 1099 میلادیه، قاهره، 1992 م، ص 132 – 131. أضواء علی الطب فی المناطق الصلیبیه فی المرحله من 1174-1098/ 570- 491هـ، دراسه شرق أوسطیه، مرکز بحوث الشرق الأوسط، جامعه عین شمس، 1995 م، ص 25 به بعد. فی الصراع الاسلامی الصلیبی السیاسه الخارجیه النوریه، ص 265. سعید الغمری، الطب فی بلاد الشام فی عصر الحروب الصلیبیه، 1291 – 1099 م/ 687 – 495 هـ، رساله چاپ نشده دکتری، کلیه الآداب، جامعه الزقازیق، 2003 م. سعید عاشور، المدینه الاسلامیه و أثرها فی النهضه الاروبیه، قاهره، 1967 م، ص 147. ملامح المجتمع الصلیبی فی بلاد الشام، المستقبل العربی، شماره 102، 1987 م، ص 34. زکی النقاش، العلاقات الاجتماعیه و الثقافیه و الاقتصادیه بین العرب و الافرنج خلال الحروب الصلیبیه، بیروت، 1958 م، ص 206 به بعد. إسماعیل سرور، الطب العربی فی نظر العلماء و المورخین، تاریخ العرب و العالم، سال پنجم، اکتبر 1983 م، از ص 32 به بعد. محمد کامل حسین، الطب و الأقرابازین، ضمن کتاب أثرالعرب و الاسلام فی النهضه الأروبیه، قاهره، 1970 م، ص 285.
56. درباره أسامه بن منقذ ن.ک: أسامه بن منقذ، کتاب الاعتبار، تصحیح فیلیب حتی، بیروت، 1981 م، مقدمه کتاب.ابن خلکان، وفیات الأعیان، تصحیح محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، 1948 م، ج 6، ص 63. یاقوت، معجم الأدباء، ج 5، ص 245-188. حجازی عبدالمنعم، إماره شیزر فی عصر بنی منقذ 552-474 هـ/ 1157-1074م، پایاننامه چاپ نشده دکتری، کلیه الآداب، جامعه المنوفیه، 2002 م. أحمدکمال زکی، فارس الفرسان، قاهره، ب.ت، ص 6-3. محمد احمد حسین، أسامه بن منفذ صفحه من تاریخ الحروب الصلیبیه، قاهره، 1946م. حسن عباس، أسامه بن منقذبطل الحروب الصلیبیه، بغداد، 1967 م، ص 348-13. کراتشکوفسکی، معاصر أول غزوه صلیبیه: أسامه بن منقذ، ضمن کتاب مع المخطوطات العربیه، موسکو، 1963 م، ص 173-167. احمد احمد بدوی، الحیاه الادبیه فی عصر الحروب الصلیبیه بمصر و الشام، قاهره، ب.ت، ص 188-171. عبدالرحمن حمیده، أعلام الجغرافیین العرب و مقتطفات من آثارهم، دمشق، 1980 م، از ص 307 به بعد. نقولا زیاده، رواد الشرق العربی فی العصور الوسطی، بیروت، 1986م، ص 88-86. علی عبدالله الدفاع، رواد علم الجغرافیا فی الحضاره العربیه الاسلامیه، ص 167-166.
57. ابن أبی أصیبعه، عیون الأنباء، ص 319.
58. Mackinney, Medieval Illustrations in Medieval manuscripts, London 1969, p. 177.
59. درباره او ن.ک: ابن أبی أصیبعه، منبع پیشین، ص 320، پاورقی 1. ادوارد براون، الطب العربی، ص 57-56.
•Sezgin, Geschichte, vol. III, p. 320.
60.حاجی خلیفه، کشف الظنون عن أسامی الکتب و الفنون، استانبول، 1943 م، ج 2، ص 1380.
61. جاک ریسلر، الحضاره العربیه، ترجمه خلیل احمد خلیل، بیروت، 1993 م، ص 203.
62. الفاضل نجیب عمر، الطب الاسلامی عبر القرون، ص 175.
63. حنفیه الخطیب، الطب عند العرب، بیروت، 1988 م، ص 29.
64. عبدالحلیم منتصر، تاریخ العلم و دور العلماء العرب فی تطوره، قاهره، 1980 م، ص 120.
درباره دانشگاه سالرنو ن.ک:
•Kristeller, School of salerno B.H.M, vol. vll, 1954, p. 138-194.
65. محمد مؤنس عوض، من إسهامات الطب العربی الاسلامی فی العصور الوسطی، قاهره، 1997 م، ص 32 – 31. الحروب الصلیبیه العلاقات بین الشرق و الغرب، ص 375.
66.عبدالله الربیعی، اثر الشرق الاسلامی فی الفکر الاروبی خلال الحروب الصلیبیه، ریاض، 1994 م، ص 127- 126.
67. عمر فروخ، تاریخ العلوم عند العرب، بیروت، 1984 م، ص 281، پاورقی 6.
68. عبدالجلیل حسن المهدی، الحرکه الفکریه فی ظلّ المسجد الأقصی، عمان، ص 41، پاورقی 153.
69. Haskins, Studies in The history of Medieval science, Cambridge 1927, p. 132-133.
70. Daniel, The Arabs and medievral Europe, London 1979, p. 278.
71. کمال السامرائی، مختصر تاریخ الطب العربی، بغداد، 1985 م، ج 1، ص 232.
72. Haskias, p. 136.
73. محمد العروسی المطوی، الحروب الصلیبیه فی الشرق و الغرب، بیروت، 1982م، ص 166.
74. أحمد رمضان، المجتمع الاسلامی فی بلاد الشام فی عصر الحروب الصلیبیه، قاهره، 1977 م، ص 325.
75. فرید شافعی، العماره العربیه فی مصر الاسلامیه، قاهره، ص 191.
76. در این ارتباط ن.ک:
•Creswell, Short Account of early Islamic architecture, London 1958, p. 151.
• Fedden, Crusader castle, Beirut 1957, p. 25.
عبدالمعطی الجلابی، التأثیرات الاسلامیه فی عماره الغرب فی العصور الوسطی، مجله عادیات حلب، معهد التراث العلمی بجامعه حلب، حلب، 1975 م، ج 1، ص 277. سعید عاشور، المدینه الاسلامیه و آثارها علی الحضارات الأروبیه، قاهره، 1963م، ص 199.
77.حجاجی ابراهیم، القلاع و تطور الفکر الهندسی، المنهل، شماره 452، م 48، ژوئن، 1984 م، ص 292.
78. عبدالرحمن زکی، العماره العسکریه فی العصور الوسطی، المجله التاریخیه المصریه، م 7، 1958 م، ص 76. درباره تأثیرپذیری صلیبیان از معماری نظامی ن.ک: احمد فکری، التأثیرات الفنیه الاسلامیه العربیه علی الفنون الغربیه، سومر، ج 1، ج 2، م 23، 1967 م، از ص 79 به بعد.
عوض، محمد مونس احمد؛ (1393)، گستره تمدن اسلامی در قرون میانی، ترجمه عبدالله ناصری طاهری و سمیهسادات طباطبایی، تهران، انتشارات اطلاعات، چاپ اول.