مترجمان: دکتر عبدالله ناصری طاهری
سمیهسادات طباطبایی
در نوشتهی پیشرو موضعگیری غرب در برابر تمدن اسلامی و عوامل آن را بررسی خواهیم کرد. سپس نظریات برخی از مستشرقانی را که تمدن اسلام آنان را به حیرت واداشته است بیان میکنیم. در واقع غرب در مجموع موضعگیری خصمانهای در برابر تمدن اسلامی دارد. این موضعگیری در طول قرون متوالی ادامه داشته تا آنکه به بخشی از اندیشه جمعی غربیان تبدیل شده است. عوامل گوناگون در پیدایش موضعگیری خصمانه غرب (1) دخیل هستند که ما در ادامه سخن بعضی از این عوامل را بر میشماریم:
1) غرب دین مبین اسلام و پیامبر کریمش را به رسمیت نمیشناسد؛ زیرا یهودیان و مسیحیان، اسلام را به عنوان آخرین دین متکامل ادیان گذشته نپذیرفته و به چشم بدعت و تصور نادرستی که از قرون میانی شکل گرفته است بدان مینگرند. عالمان کلیسا از دوران یوحنای دمشقی، که بیشتر به او اشاره کردیم، خصمانه که از بیطرفی علمی به دور است به شبههافکنی علیه اسلام و هجوم به قرآن کریم و پیامبر اکرم (صلیاللهعلیه و آله و سلم) پرداختهاند. گروهی از مستشرقان (2) متعصب در این میان نقش چشمگیری بازی کردهاند. کینهای که آنان از اسلام و مسلمانان به دل داشتند و حس انتقامجویی از اسلام ایشان را وا میدارد تا قلم به دست گرفته و سخنان ناروایی را علیه اسلام و مسلمین بر صفحه کاغذ بنویسند. این نفرت و حس انتقامجویی از آن روست که هر عاقل منصف اعتراف میکند خداوند آنچنان قدرت و توانمندی به اسلام عطا کرده که بحق دین شایسته هر زمان و مکان باشد. اسلام به عقل و فطرت بشری احترام میگذارد و به همین سبب دین فطرت نام گرفته است. جالب توجه است که اسلام، دین یهود و مسیحیان را به رسمیت میشناسد؛ حال آنکه دیگری اسلام را از حوزه ادیان آسمانی بیرون رانده و وجود آن را نفی میکند. این نکته آشکارا از دیدگاه بیطرفانه، جهانی و متسامح اسلام حکایت میکند.
2) عثمانیها توانستند در سپیدهدم سهشنبه بیست و نهم می 1453 م قسطنطنیه را پس از قرنها انتظار، شکیبایی و تلاش فتح کنند. (3) فتح قسطنطنیه نقش بارزی در ورود مسلمانان به شرق اروپا داشت. موفقیت مذکور غرب را به هراس افکند؛ زیرا غرب متوجه قدرت آنچنانی اسلام شد که توانست امپراتوری بیزانس را پس از هشت قرن دفاع از مسیحیت ارتودکس از پا درآورد. بدون تردید فتح پایتخت امپراتوری که یازده قرن (1453 – 330م) از عمرش میگذشت نقطه عطفی در تاریخ روابط اسلام و غرب مسیحی به شمار میآید. پس از فتح قسطنطنیه نوعی اسلامهراسی (4) (Islamofobia) که برپایه پندار نادرست و جانبدارانه استوار بود رواج یافت. بنا به گفته آنه ماری شیمل: محاصره شهر وین به دست عثمانیان در سال 1529 (5) بر شدت اسلام هراسی اروپائیان افزود.
شایان ذکر است که سردمداران غرب اگر هم دشمنی نداشته باشند، دشمنتراشی میکنند تا جهان غرب را در برابر دشمن خیالی متحد سازند. میبینیم که پس از ریشهکن شدن خطر کمونیسم اسلام به عنوان دشمن جدید به جهان غرب معرفی شد و به یاری ابزار تبلیغاتی مکتوب، شنیداری و دیداری در طی دهها سال این تصور اشتباه در اذهان غربیان نهادینه گردید.
در واقع اسلامهراسی براساس سوءتفاهم عمدی نسبت به اسلام استوار است. غربیان با این برداشت نادرست از همان مراحل طفولیت آشنا شده و تا پایان عمر با آن زندگی میکنند؛ زیرا رسانههای تبلیغاتی و روشهای آموزش در مراحل مختلف بر نقاط ضعف و امور ناخوشایند در جوامع اسلامی انگشت نهاده و آن را به عنوان دین اسلام معرفی میکنند؛ حال آنکه اسلام از این تهمتها بری است!
3) دین اسلام در قرون میانی و حتی در حال حاضر به مناطقی راه یافته است که مسلمانان آن را فتح نکرده بودند. (6) سرعت انتشار اسلام در مناطق مختلف جهان تا اندازهای است که میتوان گفت سرعت رواج این دین بیش از هر دین دیگری است؛ اگر چه هزینهای که برای تبلیغ اسلام صرف میشود، در مقایسه با بودجه اتحادیه جهانی کلیسا ناچیز است. همین نکته – البته در کنار دیگر عوامل – از جمله عواملی است که غرب در برابر اسلام و تمدن اسلامی موضعگیری خصمانه داشته باشد.
نیاز به ذکر نیست که برخی از اندیشمندان مشهور غرب اسلام را به عنوان آخرین دین که دستاوردهای تمدن آن بینظیر بوده است به رسمیت میشناسند. کافی است تألیفات ادیب بزرگ آلمان، گوته (7)، ادیب بزرگ روسیه، تولستوی (8) و ادیب فرانسوی، لامارتین (Lamartine) (1869 – 1790 م) و آنچه را که درباره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهو آله و سلم)، به عنوان رهبر تمدن اسلامی بیان کردهاند، مطالعه کنیم تا دریابیم اسلام به عنوان یک دین جاذبه خاصه خود را دارد و حتی افرادی که آشکارا مسلمان نشدهاند نیز به این امر اعتراف میکنند. اما چه کسی میداند شاید آنان در دل ایمان آورده بودند. تنها خداوند است که از حقیقت ایمان آوردنشان آگاه است.
4) غرب از دین متسامح اسلام چهرهای خشن، خشونتطلب و خونریز ارائه داده است؛ در حالی که هر کس اندک آشنایی با تاریخ داشته باشد میداند آتش جنگهای صلیبی همان جنگ جهانی قرون میانی را غرب اروپایی شعلهور کرد، نه فرزندان اسلام. همچنین آتش جنگ جهانی اول (9) (1918 – 1914 م) و پس از آن جنگ جهانی دوم (10) (1945 – 1939 م) نیز توسط غربیان برافروخت شد. در جنگ جهانی دوم که مسلمانان کوچکترین دخالتی در آن نداشتند، هزاران تن جان باختند و بمباران شیمیایی هیروشیما و ناکازاکی لکه ننگی بر پیشانی تاریخ غرب است. بدین ترتیب به دور از هرگونه جانبداری میتوان گفت، غرب است که همواره آتش خانمانسوز جنگ را بر میافزوزد و سلاحهای کشتار جنگی را تولید میکند تا با به راه انداختن جنگ در کشورهای جهان سوم و چهارم به اهداف شوم خود دست یابد. از سوی دیگر احکام اسلام (11) که مصداقی بارز از تمدن اسلامی است، امنیت را برای مناطق مختلف جهان اسلام در قرون میانی به ارمغان آورد. ادیب برجسته ایرلند، جورج برنارد شاو اعتراف میکند که اسلام با احکام انعطافپذیر خود قادر است تمام مشکلات بشریت را حل کند. آنچه گفته شد شهادت فردی اروپایی است که مسلمان نبوده است. همانطور که میدانید قوانین وضع شده در غرب از ارتکاب تجاوز، سرقت، قتل و خودکشی نه تنها پیشگیری نکرده، بلکه ارتکاب جرایم مذکور آن چنان زیاد است که به عنوان یکی از ویژگیهای بارز جوامع غربی محسوب میشود؛ حال آنکه این جرایم در جوامع اسلامی به نحو چشمگیری کمتر است اگر چه موجهای تهاجم فرهنگی غرب که هر از چند گاهی جهان اسلام را در مینوردد، سببساز افزایش این امور در جهان اسلام نیز شدهاند. همچنین برخی از بزرگان عرصه قانون در غرب آشکارا اعتراف کردهاند شریعت اسلام بهترین راه حل مناسب برای مشکلاتی است که دامنگیر بشر است.
5) غرب گمان میکند اسلام دینی مردسالار است و زن به عنوان موجودی بیاراده در آن تلقی شده که هیچ نقشی در ساختار اسلامی ندارد. این تصور نادرست که بار دیگر از سوءبرداشت عمدی از اسلام حکایت میکند در اذهان غربیان ریشه دوانده است. اسلام از چهارده قرن پیش از زن حمایت میکند. زنان در ساخت تمدن اسلامی مشارکت داشتهاند. زن در تاریخ اسلام صاحب حکومت، فقیه، محتسب، پرستار، علمآموز بوده و آن هنگام که به نیابت از فرزند کوچکش اداره حکومت را به دست گرفته، تمام امور سیاسی به دستان باکفایت او تدبیر میشد. این امور نشان میدهد که زن در ساخت تمدن اسلامی عنصری سازنده بوده، هست و خواهد بود. آزادی زن در سایه حمایت اسلام از او تأمین میشود؛ نه آزادی به معنای بیبندوباری و انحطاط اخلاقی که در غرب وجود دارد و با تبدیل زن به کالا دوره کنیزداری را به یاد میآورد. مسابقات ملکه زیبایی بهترین دلیل بر صحت سخن ماست.
6) اعتقاد به پیشرو بودن اروپا بدین معنا که علم، ادبیات و هنر از قاره اروپا برخاسته است و تمدن یونان و روم بنیان اصلی نهضت جدید اروپاست. در این دیدگاه دو نکته غیرقابل انکار نادیده گرفته شده است: اول اینکه تمدن یونان بر پایه تمدن مصر باستان و تمدن بینالنهرین استوار است. بنابراین هنگام سخن گفتن از تمدن یونانی باید به ریشههای شرقیاش اشاره کنیم و این امری است که محققان غربی عمداً آن را نادیده میگیرند.
دوم مسلمانان تمدن یونانی را با نقد و بررسیهای خود تکامل بخشیدند و آن را در اختیار اروپا قرار دادند تا در این قاره جنبشی نو بیافریند. در واقع این اعتقاد باطل سبب شده است که گروهی از محققان غربی جانبدارانه از قاره خود دفاع کنند و گمان کنند که مرکز علم، ادبیات و هنر جهان اروپاست و تمدنهای حاشیه رود نیل، دجله و فرات و تمدن ابلا (عُبیل) در سوریه، یانگتسه و سکی یانگ در چین، آزتک در مکزیک و اینکا در پرو را نادیده بگیرند.
7) غرب از گفتگو با شرق عاجز است. سیاستمدار و ادیب انگلیسی، کپلینگ (12) (1936 – 1965م) میگوید: «شرق شرق است و غرب غرب. این دو با یکدیگر دیدار نمیکنند و نخواهند کرد مگر در روز رستاخیز!» این سخن میزان تفاوت موجود میان دو طرف را نشان میدهد. باید دانست این مشکل از سوی طرف غربی ایجاد شده است؛ زیرا تمدن اسلام در طی تاریخ خود و به ویژه در قرون میانی ثابت کرده که خواهان گفتگو با ادیان دیگر و ملل غیرعرب است. مشارکت دهها دانشمند غیرمسلمان در زمینههای گوناگون نوآوری علمی بر صحت کلام ما گواه است. دیدگاه برتری طلبانه غرب نسبت به طرف دیگر که زبان و دینش با او متفاوت است یکی ازدلایل عدم برقراری ارتباط با اوست. برخی از فلسفههای نوظهور و متعصب اروپا این طرز تفکر را رواج دادهاند که شأن و مرتبه غیرغربیان از غربیان کمتر است و حتی آنان قدرت ابداع ندارند. از سوی دیگر جریان استعماری اروپا که در واقع نقشه از بین بردن و غارت حساب شده ثروت شرق بود بر تیرگی روابط میان شرق و غرب تأثیر نهاد؛ به ویژه آنکه غرب از علم به عنوان ابزاری برای سیطره بر ملل شرق که مسلمانان بخش قابل توجهی از آنان را تشکیل میدهند استفاده کرد. جنبش آزادسازی در مستعمرات اروپا برای رسیدن به استقلال به خون میلیونها تن از فرزندان اسلام آغشته گردید؛ مثلاً الجزائر در طی مبارزات خود با استعمار فرانسه یک و نیم میلیون شهید از فرزندان پاک خود را تقدیم کرد.
پس از خروج نظامی استعمار پیشرفت تکنولوژی و تبعات اندیشه غربی همچنان بر کشورهای اسلامی سایه افکنده است. در این میان طرح فرانکفونی و نتایج آن را نباید از قلم بیندازیم. بدین ترتیب هفتقرن جنگ و درگیری میان غرب و جهان اسلام ذهنیت غرب نسبت به تمدن اسلامی را شکل داده است. بنابراین به نظر من هیچیک از طرفین نمیتوانند هنگام ارزیابی دیگری، تجارب گذشته را کنار بگذارند و به فرض محال برای مصالحه در سالهای آتی برنامهریزی کنند. پس از این وقایع حادثه یازده سپتامبر 2001 م رخ داد و مسلمانان به دست داشتن در این حادثه متهم شدند؛ حال آنکه تردیدهای بسیار درباره این اتهام بیپایه و اساس وجود دارد. بعداز این حادثه برخی از غربیان مدعی شدند که اسلام برای اعتلای تمدن بشری هیچ اقدامی انجام نداده است؛ لکن بررسیهایی که در بخشهای پیش انجام شد و نیز تألیفات محققان منصف شرق و غرب بر این ادعای گزاف خط بطلان میکشد. از سوی دیگر برخی از مستشرقان همانند برنارد لوئیس (13) که وارد عالم سیاست شدند، در برابر اسلام موضعگیری خصمانه گرفتند؛ در حالی که عدهای دیگر همانند مستشرق آمریکایی جورج سارتون و مستشرق آلمانی آنه ماری شیمل و دیگران معتقدند که تمدن اسلامی جهان را سیراب کرده است. هر چند که تعداد و تأثیر گروه مدافعان تمدن اسلامی نسبت به مخالفان کمتر است. اما در آینده چه رخ خواهد داد؟ در واقع ما باید همواره به دنبال پاسخی برای این پرسش باشیم تا با افزایش دشمنی در قبال اسلام و تمدن آن پژوهشهای تاریخی ما به جستجوهای بیهوده در جهان گذشته تبدیل نشود. مهم آن است که پرتلاش به دنبال برقراری ارتباط و گفتگوی صحیح با جهان غرب باشیم تا بتوانیم تصور ذهنی نادرستی را که در اذهان عمومی غربیان نقش بسته است تصحیح کنیم. از سوی دیگر غرب نیز وظیفه دارد نگاه برتری طلبانه و عقده تاریخی قدیمی خود را کنار بگذارد تا تاریخ حقیقتاً به گفتگوی تمدنها تبدیل شود نه جنگ تمدنها و سیطره یک قدرت بر سرنوشت جهان و خرد شدن فرهنگها در مصیبتی که جهانی شدن (14) (Globalization) نام گرفته است؛ پروژهای که آثار منفی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بیشماری دارد. بدون تردید بیشتر آثار منفی جهانی شدن متوجه ملتهای جهان سوم و چهارم است. جهانی شدن در حقیقت «جهانی شدن فقر» است و پشتیبانی از سیطره تک قطبی بر سرنوشت جهان. برای رسیدن به هدف مذکور باید مراکز تحقیقاتی ویژه تمدن اسلامی را در قلب اروپا تأسیس کنیم، همانگونه که مستشرق آلمانی ترکتبار، فؤاد سزگین (Fuad Sezgin) در دانشگاه فرانکفورت در آلمان مرکز تاریخ علوم عربی و اسلامی را تأسیس کرده است. این مراکز اروپا را با تمدن اسلامی آشنا ساخته و بدین ترتیب تصور ذهنی نادرست اروپائیان از اسلام و مسلمانان را اصلاح میکنند. همچنین ضروری است که از شبکههای ماهوارهای برای اطلاعرسانی در زمینه مشارکت تمدن اسلامی در ساخت تمدن بشری استفاده شود. این اقدام برای مقاومت در برابر طوفان تبلیغاتی علیه اسلام و تمدن آن در غرب حیاتی است.در کنار تمام این اقدامات، باید گفتگوی حقیقی میان شرق و غرب در جریان باشد تا مسلمانان بتوانند از هویت و تمدن خود دفاع کنند. افزون بر این فرزندان اسلام نباید اطمینان خود را نسبت به تمدن اسلامی از دست دهند و اعتقاد نادرست برخی مبنی بر مرگ این تمدن را بر زبان جاری کنند؛ زیرا هیچ تمدنی به صورت کامل از بین نمیرود، چه برسد به تمدن اسلامی با این گذشته درخشان و مشارکت مسلمانان در کمک به غربیان؛ به گونهای که آنان پیشرفت خود را در تمام عرصهها به فرزندان این تمدن مدیونند. بدون تردید شرق و غرب میتوانند بار دیگر در کنار یکدیگر قرار بگیرند؛ همانگونه که تمدن اسلامی در قرون میانی توانست این اقدام بیسابقه را انجام دهد. اما این مهم زمانی تحقق میپذیرد که اراده طرفین صادق باشد. همچنین معضلات زمانه خود را درک کنند و اختلافهای مرگبار مذهبی و نژادی را کنار بگذارند. مسلمانان باید از یکسو از دستاوردهای تمدن غرب استفاده کنند؛ چرا که هر آنچه در این تمدن است، شر مطلق نیست و از سوی دیگر باید آنچه را که با هویت دینی خود در تضاد میبینند کنار بگذارند. برخی از نویسندگان عرب دیدگاه بسیار خصمانهای در قبال غرب اتخاذ کردهاند، به ویژه پس از حادثه یازدهم سپتامبر، ولی ما با این موضعگیری موافق نیستیم. جهان اسلام باید با اقلیتهای مذهبی که در جوامع اسلامی زندگی میکنند با تسامح برخورد کند تا آنان دست یاری به سوی غرب دراز نکنند؛ زیرا غرب به قطع و یقین از این فرصت برای رسیدن به خواستههای سیاسیاش سوء استفاده خواهد کرد. علاوه بر این مسلمانان نباید خشونت را به عنوان تنها شیوه برقراری ارتباط با غرب بپندارند؛ زیرا مسلمانان با کشتار و خونریزی به ویژه کشتن غیرنظامیان که با درگیریهای مصلحانه ارتباط ندارند، فرصتهای بسیاری را از دست میدهند.
در پایان لازم است به ضرورت حل مشکلات بینالمللی که از مدتها پیش پابرجاست و رسیدن حق به حقداران تاریخی اشاره کنیم. موضوع فلسطین نمونه بارز مشکلات بینالمللی است که جانبداری مغرضانه آمریکا از اسرائیل غاضب، به افزایش شکاف میان خود و مسلمانان انجامیده است و پس از موضعگیری آمریکا در قبال فلسطین، حمله به افغانستان و عراق بر وخامت اوضاع و تیرگی روابط در حال حاضر افزوده است.
پینوشتها:
1. در این باره ن.ک: محمد یوسف صدیق، الحضاره الاسلامیه، ص 14.
2. درباره شرقشناسی و مستشرقان ن.ک: نجیب العقیقی، المستشرقون در سه جلد، قاهره، 1965 م. این اثر بهترین کتابشناسی در ارتباط با شرقشناسی است که به زبان عربی تألیف شده است. عبدالحمید حمدی زقزوق، الاستشراق و الخلفیه الفکریه للصراع الحضاری، دوحه، 1983 م. علی حسنی الخربوطلی، المستشرقون و التاریخ الاسلامی، قاهره. صلاحالدین المنجد، المستشرقون الالمان تراجمهم و ما أسهموا به فی الدراسات العربیه، بیروت، 1982 م، ج1، ص 132-7. منذر معالیقی، الاستشراق فی المیزان، بیروت، 1997 م، ص 198-5. عائشه عبدالرحمن، تراثنا الثقافی بین أیدی المستشرقین، کویت، 1957 م. عایدالسفیانی، المستشرقون، چ. جده، 1992 م. ادوارد سعید، الاستشراق، المعرفه، السلطه، الانشاء، ترجمه کمال أبودیب، بیروت، 2001 م. اثر مذکور تحقیقی ممتاز محسوب میشود. تعقیبات علی الاستشراق، ترجمه صبحی الحدیدی، بیروت، 1971م. محمد الدعمی، الاستشراق، الاستجابه الثقافیه الغربیه للتاریخ العربی الاسلامی، بیروت، 2006 م، ص 66-31. عصام سخنینی، المستشرقون و مصطلحات التاریخ الاسلامی، تحلیل و نقد، عمان، 2007 م، ص 54-15. گروهی از محققان، مناهج المستشرقین فی الدراسات العربیه الاسلامیه، المنظمه العربیه للتربیه و الثقافه و العلوم، دو جلد، تونس، 1985 م، این تألیف دائرةالمعارفی ممتاز در زمینه شرقشناسی و مستشرقان به شمار میآید. مصطفی السباعی، الاستشراق و المستشرقون، بیروت، 1979 م. سایس سالم الحاج، الظاهره الاستشراقیه و أثرها علی الدراسات الاسلامیه، مرکز دراسات العالم الاسلامی، مالت، 1991 م. میشیل جحا، الدراسات العربیه و الاسلامیه فی اروبا، معهد الاتجاه العربی، بیروت، 1982 م. عبدالرحمن بدوی، موسوعه المستشرقین، بیروت، 1984 م. شوقی أبوخلیل، فی المیزان کارل بروکلمان، دمشق، 1987 م، ص 172-13. محمد أرکون و آخرون (نویسندگان دیگر)، الاستشراق دعاته و معارضوه، بیروت، 2000 م. این تحقیق از اهمیت بسیاری برخوردار است. فاروق عمر فوزی، الاستشراق و التاریخ الاسلامی (القرن الاسلامیه الاولی)، بیروت، 1998 م. محمد ابراهیم الفیومی، الاستشراق رساله الاستعمار، قاهره، 1993 م. علی ابراهیم النمله، المستشرقون و التنصیر دراسه للعلاقه بین ظاهرتین مع نماذج المستشرقین المنصرین، ریاض، 1998 م. الاستشراق فی خدمه التنصیر و الیهودیه، مجله جامعه الامام محمدبن سعود الاسلامیه، شماره3، 1990 م، ص 273 – 237. کارولین جولر، مستشرقو المدرسه الایطالیه، ترجمه رانیا قرداص، دمشق، 2005 م، ص 171-25. علی حسنی خربوطلی، الاستشراق فی التاریخ الاسلامی، قاهره، 1977م. خیری منصور، الاستشراق و الوعی السالب، بیروت، 2001 م، ص 59-21. عبدالله یوسف سهر، مؤسسات الاستشراق و السیاسه الغربیه تجاه العرب و المسلمین، أبوظبی، 2001 م، ص 85-7. عبدالحمید صالح حمدان، طبقات المستشرقین، قاهره، ب.ت. یوهان فوک، تاریخ حرکه الاستشراق الدراسات العربیه و الاسلامیه و السیاسه الغربیه تجاه العرب و المسلمین، أبوظبی، 2001 م، ص 85-7. عبدالحمید صالح حمدان، طبقات المستشرقین، قاهره، ب.ت. یوهان فوک، تاریخ حرکه الاستشراق الدراسات العربیه و الاسلامیه فی أروبا حتی بدایه القرن العشرین، ترجمه عمر لطفی العالم، بیروت، 2001 م. متأسفانه نویسنده کتاب ضد اسلام و پیامبر آن بسیار عناد میورزد. أنور زناتی، زیاره جدیده للاستشراق، قاهره، 2004 م. کتاب مفید و ثمربخش نبوه محمد فی الفکر الاستشراقی المعاصر، بیروت، 1979 م. محمد صادق البنداق، المستشرقون و ترجمه القرآن، بیروت، 1403 هـ عرفان، عبدالحمید، المستشرقون و الاسلام، بیروت، 1983 م. نذیر حمدان، مستشرقون (سیاسیون – جامعیون – مجمعیون)، طائف، 1988 م. مازن بن صلاح مطبقانی، الاستشراق و الاتجاهات الفکریه فی التاریخ الاسلامی دراسه تطبیقیه علی کتابت برنارد لویس، ریاض، 1995 م، ص 553-13. منصور عبدالعزیز، الغزو الثقافی للأمه الاسلامیه ماضیه و موقفهم من ثبات الشریعه و شمولها دراسه و تطبیق، چ. مکه المکرمه، 1987 م. عبدالعظیم الدیب، المنهج فی کتابات الغربیین عن التاریخ الاسلامی، چ. دوحه، 1411 هـ. عفاف صبره، المستشرقون و مشکلات الحضاره، چ. قاهره، 1997 م، ص 146-11. تحقیق مذکور شایان تقدیر است.
3.در این باره ن.ک:
•Doukas, Declin and fall of Byzantium to The Ottoman Turks, trans. By Magolias, Detroit 1975.
•Kritovoulos, History of Mehmed The Conqueror, trans. By c.t. Riggs, princnton 1994, p.66-72.
•Nicola barbaro, Diary of the siege of Constantinople 1493, trans. By J.R.Jones, New York 1969.
•Nicola, Constantinople 1493, The end of bysantium, London 2005, p. 82-96.
•Schlumberger, le siege, la prise et le sac de Constantinople par les turec en 1453, paris 1922.
•Asimov, constantiople, The forgotten Empire, Boston, 1970, p. 260.
برنارد لویس، استانبول و حضاره الاسلام، ترجمه سید رضوان علی، ریاض، 1982 م، ص 26-15. علیمحمد الصلابی، السلطان محمد الفاتح فاتح القسطنطینیه و قاهرالروم، دمشق، 1993م، ص 126. صالح السعودن، فتح القسطنطینیه، دمشق، ب.ت، ص 84. محمد مؤنس عوض، الامبراتوریه البیزنطیه، ص 403-400. جان کلود شینیه، تاریخ بیزنطه، ترجمه جورج، بیروت، 2008 م، ص 103.
4.درباره اسلام هراسی ن.ک: جون اسبوزیتو، التهدید الاسلامی خرافه أم تجدید؟، ترجمه قاسم عبده قاسم، قاهره، 2002 م. مصطفی الدباغ، الاسلاموفوبیا عقده الخوف من الاسلام، عمان، 1999م، ص 144-11. بررسی صورت گرفته در کتاب نخست نسبت به کتاب اخیر بهتر است. نویسنده کتاب اول، اندیشمندی امریکایی است که عقیدهای متعادل در ارتباط با دیگری میان شرق و غرب دارد، لازم به ذکر است که پژوهش دوم مطالب فرهنگی مفیدی را در اختیار خواننده قرار میدهد.
5.در این ارتباط ن.ک:
•Stoye, The Siego of Vienne, London 1964.
•Fregosi, Jihad in The West Muslim Conquestes from the 2th to the 21 st centuris, New York 1998, p. 285-294.
6.درباره انتشار اسلام ن.ک: توماس آرنولد، الدعوه إلی الاسلام، ترجمه حسن ابراهیم و عابدین، قاهره، 1970 م. حسین مؤنس، الاسلام الفاتح، قاهره، 1987 م. محمد عبدالله النقیره، انتشار الاسلام فی شرقی أفریقیا و مقاومه الغرب له، ریاض، 1988 م. أحمد حامد، هکذا دخل الاسلام، 36 دوله، بیروت. ب.ت، ص 234 -21. رأفت الشیخ، المسلمون فی العالم، تاریخیا و جغرافیا، قاهره، 1998م، ص 11-7. محمد نصر مهنا، انتشار الاسلام فی آسیا، الفتوحات الاسلامیه دراسه فی تاریخ العلاقات الدولیه و الاقلیمیه، اسکندریه، 2001 م، ج 1، ص 394 – 23 و ج 2، ص 579-17.
7.گوته (Goethe، 1832 – 1749 م) مشهورترین ادیب آلمان است. «دیوان شرقی» از جمله آثار او با تأثیرپذیری بسیار از اسلام مشهود است. وی در اثر مذکور قرآن و رسول اسلام (صلیالله علیهو آله و سلم) را بسیار ستوده است. از جمله مدایح او در ارتباط با قرآن جملهای است که میگوید: اگر بخواهیم خلاصه بگوییم باید گفت تمام مضمون قرآن کریم در آغاز سوره دوم گنجانده شده است؛ یعنی در آیات « ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ * الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ * والَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ * أُوْلَئِكَ عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ * إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ * خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِیمٌ» [بقره/2-7] و بدین ترتیب قرآن این معانی را در تمام سورهها یکی پس از دیگری تکرار میکند. درباره گوته ن.ک: کاتارینا مومزن، گوته و العالم العربی، ترجمه عدنان عباس علی، بازنگری عبدالغفار مکاوی، مجموعه عالم المعرفه، کویت، 1995، ص 299-293. در این کتاب پژوهشی ممتاز انجام گرفته است. محمد أبوالفضل بدران، فاوست النص المهیمن فی الادب العربی، فاوست الجدید لعلی أحمد باکثیر نموذجا، ضمن کتاب العرب و الالمان، تهیه شده توسط محمد أبوالفضل بدران و مانفرید مالزان، العین، 2004 م، ص 44، پاورقی 10. ترکی المغیض، جوته و الادب العربی دراسه فی التلقی المنتج، ضمن کتاب العرب و الالمان، ص 163. مایکل بدوره، جوته، العبقریه ضمن کتاب العبقریه تاریخ الفکره، نوشته بیلوبی مری، ترجمه محمد عبدالواحد محمد، بازنگری د. عبدالغفار مکاوی، مجموعه عالم المعرفه، کویت، ص 159-139.
8.لئو تولستوی (1910 – 1828 م) ادیب برجسته روسیه که چندین رمان کوتاه و بلند از او به یادگار مانده است؛ آثاری همانند جنگ و صلح، آناکارنینا، اعترافهای جوانی و سونات کروتیزر (موسیقی مرگ). درباره او ن.ک: لومونوف، صفحات مجهوله من حیاه تولستوی، ترجمه ماجد علاءالدین و محمد بدرخان، بیروت، ب.ت، ص 235-5. رالف مالتو، تولستوی، ترجمه نجیبالمانع، قاهره، 1986 م، ص 301-26. کریستیان، تولستوی، مقدمه نقدیه، ترجمه عبدالحمید الحسن، دمشق، 1983 م، ص 376-33.
9.درباره جنگ جهانی اول ن.ک: عبدالعزیز نوار و عبدالحمید نعنعی، التاریخ المعاصر لاروبا من الثوره الفرنسیه إلی الحرب العالمیه الثانیه، بیروت، 1973 م، ص 470-451. صلاح هریدی، تاریخ اروپا الحدیث و المعاصر (1914 – 1789 م)، اسکندریه، 2002 م، ص 379-345. بیرروتفون، تاریخ القرن العشرین، ترجمه نورالدین حاطوم، دمشق، 1980 م، ص 109-28. مفید الزیدی، موسوعه تاریخ اروبا الحدیث و المعاصر من الثوره الفرنسیه إلی الحرب العالمیه الاولی (1914 – 1789)، عمان، 2004 م، ص 942-928.
10.درباره جنگ جهانی دوم ن.ک: بیرروتفون، تاریخ القرن العشرین، ترجمه نورالدین حاطوم، دمشق، 1980 م، ص 552-442. عبدالحمید البطریق، التیارات السیاسیه المعاصره (1970-1815 م)، قاهره، 1999 م، ص 376-369. فریدالفالوجی، أدف هتلر کفاحی قراءه جیده فی مذکرات هتلر و نهایته، قاهره، 2005 م، ص 217-29. محمد جمالالدین المسدی و یونان لبیب رزق و عبدالعزیز رمضان، مصر و الحرب العالمیه الثانیه، قاهره، 1978 م، ص 263 -15. عبدالعظیم رمضان، مصر و الحرب العالمیه الثانیه، قاهره، 1998 م، ص 255-11.
•Panayi, Weimar and Nazi Germany Continuities and discontinuities, London 2001, p. 74-191.
11. درباره احکام اسلامی ن.ک: علی حسبالله، أصول التشریع الاسلامی، قاهره، 1997م، ص 379-3. احمد الحصری، الحکم الشرعی و مصادره، بیروت، 1997 م، ص 388-15. محمد أدیب الصالح، مصادر التشریع الاسلامی و مناهج الاستنباط، قاهره، 2002 م، ص 674-71.
12. محمد مونس عوض، الحرب الصلیبیه السیاسیه – المیاه – العقیده، قاهره، 2001 م، ص 18. نعمان جبران، جوانب من صوره الآخر (الغرب) فی التاریخ الاسلامی، إربد، ب.ت، ص 15.
13. برنارد لوئیس (Bernard Lewis) مستشرق انگلیسی – یهودی برجسته در 31 می 1916 م متولد شد. او حیات علمی خود را با تحصیل در مرکز پژوهشهای شرق و آفریقا وابسته به دانشگاه لندن آغاز کرد. وی در طی سال 1941 – 1940 در ارتش بریتانیا خدمت کرد و در سال 1941 م به وزارت خارجه انگلستان درآمد و تا سال 1945 م به همکاری خود ادامه داد. برنارد در سال 1941 م در سی و سه سالگی استاد تاریخ خاور نزدیک و خاورمیانه شناخته شد و در اکتبر 1957 م به عنوان رئیس گروه تعیین شد. وی در سال 1974 م برای همیشه انگلستان را ترک کرده و به ایالات متحده امریکا رفت و از همان سال در دانشگاه پرینستون در گروه پژوهشهای خاور نزدیک شروع به کار کرد. او با دانشگاههای بسیاری همانند دانشگاه کالیفرنیا و ایندیانا همکاری میکرد. برنارد لوئیس در سال 1974 م به دکترای افتخاری از دانشگاه عبری در قدس اشغالی دست یافت. همچنین دانشگاه اورشلیم نیز در سال 1979 م دکترای افتخاری به او تقدیم کرد. لازم به ذکر است که او از یهودیت و طرح صهیونیستها به شدت حمایت میکند. وی تألیفات بسیاری دارد از جمله: عرب در تاریخ، کشف اروپا توسط مسلمانان، مبانی اسماعیلیه، پیشینه تاریخی خلافت فاطمی، خاورمیانه و غرب، اسلام در تاریخ، اندیشهها، ملل و وقایع، اسلام از زمان نبوت محمد (صلیاللهعلیه و آلهوسلم) تا فتح قسطنطنیه، سامیان و سامی ستیزی، حشایش فرقهای تندرو در اسلام، یهود در سایه اسلام، پیدایش خاورمیانه نو. درباره او ن.ک: مازن بن صالح مطبقانی، الاستشراق و الاتجاهات الفکریه فی التاریخ الاسلامی، دراسه تطبیقیه علی کتابات برنارد لویس، ریاض، 1995 م، ص 72-69. بررسی محقق توانمند سعودی در این کتاب از بهترین و جامعترین پژوهشهایی است که درباره برناردلویس به زبان عربی نوشته شده است. یونس صوالحی، الحداثیون و السنه النبویه، ضمن کتاب الجهود المبذوله فی خدمه السنه النبویه من القرن الرابع عشر الهجری حتی الیوم، الشارقه، 2006 م، ص 885. خیرالله سعید، الاستشراق عند برنارد لویس، دراسات عربیه، سال 26، شماره 9، جولای 1990 م، ص 122-104.
14. در ارتباط با مصیبت جهانی شدن ن.ک: صموئیل هانتینجن، صدام الحضارات و إعاده بناء النظام العالمی، ترجمه مالک عبید أبوشهیوه و محمد محمد خلف، مصراته، 1999 م. رونالد روبرتسون، العمولمه النظریه الاجتماعیه و الثقافیه الکونیه، ترجمه احمد محمود و نور امین، قاهره، 1998 م. محمد سالم الحاجی، ظاهره العولمه الاقتصادیه، دمشق، 2001 م. گروهی از محققان، العرب و الغرب أوراق المؤتمر العلمی السنوی السابع لکلیه الآداب و الفنون جامعه فیلادلفیا، عمان، 2003 م، ص 442 – 335. عبدالله احمد أبوراشد، العولمه فی النظام العالمی و الشرق أوسطیه، چ. لاذقیه، 1999 م. جون رویسون، الأصول الشرقیه للعولمه الغربیه، ترجمه منال قابیل، قاهره، 2008 م. صالح بویه، من الاستشراق إلی العولمه، مجله جامعه الأمیر عبدالقادر للعلوم الاسلامیه، شماره 20، آوریل 2006 م، ص 170-164. سعید حارب، الثقافه و العولمه، العین، 2000 م، ص 24-9. گروهی از محققان، جبران فی عالم واحد، تقریر لجنه إداره شئون المجتمع العالمی، مجموعه عالم المعرفه، کویت، 1995 م. السید یاسین، العالمیه و العولمه، قاهره، 2000 م، ص 435-12. هارولد هانس، فخ العولمه و الاعتداء علی الدیمقراطیه و الرفاهیه، ترجمه عدنان عباس علی، مجموعه عالم المعرفه، کویت، 1998 م. منیره البشاری، منظمه التجاره العالمیه بین السیاسه و القانون. پایاننامه چاپ نشده کارشناسی ارشد، معهد الدراسات العربیه در قاهره، 1999 م. عبدالعزیز منصور، الدوله و العولمه دراسه تطبیقیه علی ردود فعل الدوله السوریه علی ظاهره العولمه، مجله البحوث و الدراسات العربیه، شمارههای 31 و 32، جولای و دسامبر 1999 م، ص 442 – 387. عبدالله أبوراشد، العولمه فی النظام العالمی و الشرق الأوسطیه، چ. لاذقیه، 1999 م. محمدسالم الحاجی، ظاهره العولمه الاقتصادیه، دمشق، 2001 م. سمیرعبدالعزیز، التجاره العالمیه 1994 م، اسکندریه، 1996م. ترکی الحمد، الثقافه العربیه فی عصر العولمه، بیروت، 2001 م، ص 105-7. أسامه أمین الخولی، العرب و العولمه، بیروت، 1998 م. عبدالله بن فهد اللحیان، المسلمون و النظام العالمی الجدید، مرکز الملک فیصل للبحوث و الدراسات الاسلامیه، ریاض، 2000 م، ص 52-13. هایسون، الأصول الشرقیه للعولمه الغربیه، ترجمه منال قابیل، قاهره، 2008 م. ناطق عبدالواحد الجاسور، موسوعه علم السیاسه، عمان، 2004 م، ص 269-267. محمد السماک، موقع الاسلام فی صراع الحضارات و النظام العالمی الجدید، بیروت، 1999 م، ص 39-30. لیلی سلیمان علی. ظاهره العولمه و موقف الاسلام منها، اسکندریه، 2006 م، ص 180-23. عبدالله علی العلیان، حوار الحضارات فی القرن الحادی و العشرین، رؤیه إسلامیه للحوار، بیروت، 2004 م، ص 220 – 196. محمدعلی الخولی، البریق الزائف للحضاره الغربیه، صویلح/اردن، 1993، ص 162-15.
عوض، محمد مونس احمد؛ (1393)، گستره تمدن اسلامی در قرون میانی، ترجمه عبدالله ناصری طاهری و سمیهسادات طباطبایی، تهران، انتشارات اطلاعات، چاپ اول.