مدارس و مراکز علمي مراغه

يکي از راههاي مهمي که ما را در شناخت تاريخ علم و دانش و سير آموزش و فرهنگ اسلامي راهنمايي شايسته‏اي مي‏کند، شناخت مدارس علوم اسلامي و تاريخ آنها در شهرهاي مختلف است. در اين زمينه مسائلي چون پايه‏گذاران، تاريخ بنا، کيفيت تأسيس، وقفنامه و موقوفات، مدرسين برجسته، دانش‏اندوزان معروف، علوم و فنون رايج و مرسوم و مسائل اسکان و تحصيل طلاب مورد مداقه و بررسي قرار مي‏گيرد.
جمعه، 17 آبان 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مدارس و مراکز علمي مراغه
مدارس و مراکز علمي مراغه
مدارس و مراکز علمي مراغه

نويسنده:محمود طيار مراغي
(قرون پنجم تا چهاردهم هجري)

مقدمه

يکي از راههاي مهمي که ما را در شناخت تاريخ علم و دانش و سير آموزش و فرهنگ اسلامي راهنمايي شايسته‏اي مي‏کند، شناخت مدارس علوم اسلامي و تاريخ آنها در شهرهاي مختلف است. در اين زمينه مسائلي چون پايه‏گذاران، تاريخ بنا، کيفيت تأسيس، وقفنامه و موقوفات، مدرسين برجسته، دانش‏اندوزان معروف، علوم و فنون رايج و مرسوم و مسائل اسکان و تحصيل طلاب مورد مداقه و بررسي قرار مي‏گيرد.
سال 459 هجري در تاريخ آموزش و پرورش اسلامي بايد فصلي برجسته به شمار آيد، در اين سال نخستين مدرسه از رشته مدارسي که خواجه نظام‏الملک طوسي (وفات 485 هجري) وزير بزرگ سلجوقيان ساخته بود در بغداد گشايش يافت. اين مدرسه‏ها که به «نظاميه » شهرت يافتند در جهان اسلام پراکنده شدند، تا آنجا که شهرها و روستاهاي بزرگ را فراگرفت.
سرزمين مراغه که در زمره کهنترين و تاريخي‏ترين شهرهاي ايران به شمار مي‏آيد، در قرون ششم تا نهم هجري از مراکز تابناک و درخشان علم و فرهنگ محسوب مي‏شد، اين مکتوب براي آشنايي با سير تاريخي دانش و آموزش در آن سامان نگاشته شده است.

قرن پنجم و ششم

مدرسه قاضي محيي ‏الدين

چنان‏که در سطور پيشين گذشت مدارس نظاميه در عهد وزارت خواجه نظام‏الملک طوسي در شهرهاي بزرگ تأسيس شد، در همين ايام نخستين مدرسه علوم اسلامي نيز در مراغه پي نهاده شد. اين مدرسه بنا به گزارش ابن‏فوطي به دست قاضي محيي‏الدين ابومحمد حسن بن صدرالدين محمد بن عبداللّه‏ مراغي که سمت قضاوت مراغه را به عهده داشت، بنيان گذارده شد (1) تاريخ تأسيس مدرسه در دست نيست، اما از زمان حيات قاضي محيي‏الدين که معاصر با معين‏الدين طنطراني مراغي (2) (وفات 485 هجري) بود چنين برمي‏آيد که مدرسه همزمان با اولين مدرسه نظاميه در بغداد در نيمه دوم قرن پنجم دائر شده است.
ابن‏فوطي بغدادي مي‏نويسد:
قاضي محيي‏الدين مراغي شخصيتي معتدل، خوش‏رفتار و نيکوکردار بود، از پيرامون بارگاه پدرش صدرالدين مراغي که وزير مقتدري بود و دستهايش به ظلم و تعدي و غصب املاک مردم آلوده شده بود، دوري گزيد و به استمرار درس و بحث و تحصيل علوم همت گمارد، پس از آن مدرسه‏اي نيکو براي خود برپا ساخت و آن را براي فقهاي شافعي وقف کرد و براي اداره امور آن املاک و باغاتي به رسم وقف اختصاص داد. قاضي محيي‏الدين از ممدوحان معين‏الدين طنطراني بود و همو قصيده‏اي ممزوج از کلمات فارسي و عربي در مدح قاضي سرود.(3)

مدرسه محييه

اين مدرسه بزرگ که در ناحيه بازار قرار داشت به دست قاضي محيي‏الدين ابوحامد يحيي بن صدرالدين محمد مراغي قاضي معروف، در اواخر قرن پنجم هجري بنا نهاده شد. وي برادر قاضي محيي‏الدين ابومحمد حسن بود و هر دو برادر، يکي پس از ديگري قضاوت مراغه را به عهده داشتند، و او نيز همچون برادرش از اعمال زشت و ناپسند پدرشان ناراضي و ناخرسند بود و به گفته ابن‏فوطي کارهاي ناشايست پدرش را جبران نمود و دل مخالفان و ناراضيان را به دست آورد. ابن‏فوطي او را به زيادت علم و دانش و يگانگي در قضاوت و حکومت ستوده است (4).

مدرسه اتابک

از پايه‏گذار اين مدرسه اطلاعي نداريم و فقط نامي از آن در تاريخ تجارب‏السلف آمده است. تاريخ‏نگاران نوشته‏اند: در 17 ذيقعده، 529 هجري المسترشدباللّه‏ خليفه عباسي پس از جنگ با سلطان مسعود بن محمد سلجوقي در اطراف مراغه و شکست از او به شهر انتقال يافت و تحت مراقبت سربازان قرار گرفت، ولي فدائيان اسماعيلي که همه‏جا حضور داشتند به محل اقامت خليفه نفوذ کردند و وي را به همراه تني از دستيارانش به قتل رساندند.
صاحب تجارب‏السلف ادامه داستان را چنين گزارش مي‏کند:
جنازه خليفه را قضات و ائمّه و اشراف و اعاظم ممالک بر سر گرفتند و در مراغه بردند و در مدرسه‏اي که در محله قُضات است(5) و مدرسه اتابک مراغه باز خوانند دفن کردند و گنبد عالي بساختند و در آن مدرسه اتفاقا پنج گنبد است در پس صفه (سکوي) درس و يکي از آنِ خليفه مسترشد است (6).
به نظر مي‏رسد اين مدرسه، همان است که اتابک علاءالدين کُرپه ارسلان، خداوند مراغه(7) و عده‏اي از اميرزادگان و بزرگان در آنجا به خاک سپرده شده‏اند و پس از دفن مسترشد، امرا و حاکمان شهر به خاطر احترام به او وصيت مي‏کردند که در آنجا دفن شوند. ابن‏فوطي در اين‏باره مي‏نويسد: علاءالدين کرپه ارسلان در ماه ذيقعده 604 هـ.ق وفات يافت و در زير قبه‏اي که در مدرسه بنا کرده بود دفن شد و اين قبه بلندترين عمارت و آبادترين آن در شهر بود.(8) اين احتمال با خبر تجارب‏السلف که پنج گنبد را کنار هم ديده، تقويت مي‏شود.

مدرسه عزيه

مدرسه‏اي بسيار باشکوه که ساليان متمادي مرکز تدريس رياضيات، حکمت و فلسفه بود و در قرن ششم و هفتم از درخشش بسياري برخوردار بود. بنا به گزارش ابن‏فوطي اين مدرسه عظيم را امير عزالدين ابونصر ايک ارسلان بن آبه بن بلنکري مراغي، امير شجاع و تواناي مراغه بنياد نهاد. اين امير نيرومند و علم‏دوست که از خاندان اتابکان آذربايجان بود، در نيمه دوم قرن ششم هجري در مراغه حکومت مي‏کرد (9).
اين مدرسه در قرن هفتم نيز رونق خود را از دست نداد و از جمله مراکز علمي فعالي بود که در کنار دانشگاه رصدخانه مراغه به ايفاي نقش خود پرداخت و بسياري از اساتيد و حکماي بزرگ آن عصر از جمله مؤيدالدين عرضي دمشقي، مهندس، حکيم و رياضيدان بزرگ را در خود جاي داد (10) امير عزالدين از ممدوحان شاعر، اديب و حکيم معروف کمال‏الدين احمد مراغي صاحب رساله چنگ بود و همو قصايد فارسي زيادي در وصف او سروده بود که با از بين رفتن کتاب عظيم مجمع‏الآداب ابن‏فوطي بغدادي از ميان رفته‏اند.

مدرسه صدريه

اين مدرسه به دست قاضي صدرالدين ابوبکر محمد بن عبداللّه‏ بن عبدالرحيم مراغي ملقب به قاضي صدر، وزير طغرل سلجوقي،
بنا نهاده شد. قاضي صدر مردي دانشمند، کاردان و سياستمدار بود، علوم و فنون مرسوم را در مدارس بغداد به سال 538 هجري و از محضر دانشوراني همچون شيخ‏الشيوخ ابوالبرکات اسماعيل بن ابي‏سعد نيشابوري و ديگران فراگرفت و در بازگشت به قضاوت مراغه اشتغال يافت. اثيرالدين اخسيکتي شاعر نامدار سده ششم از ستايشگران او بود:
کار گيتي به کام صدرِ اجل باد
جايگه دشمنانش، صدرِ اجل باد (11).
قاضي صدر مراغي به سال 590 هجري وفات يافت و به موجب وصيت خود در کنار قبر رسول اکرم(ص) در مدينة‏النبي به خاک سپرده شد (12) اين مدرسه در زمان فعاليت رصدخانه مراغه پابرجا بود و يکي از مراکز تدريس علوم عقلي، رياضيات و اخترشناسي به شمار مي‏آمد. هنگامي که فخرالدين ابومسعود منصور بن محمد کازروني، حکيم و طبيب سرشناس عصر در سال 664 هجري به مراغه آمد، خواجه نصير طوسي احترام و تجليل بسياري از او به عمل آورد و در مدرسه صدر جايش داد (13).

مدرسه مجاهديه

دانشمند نستوه آقاي محمدتقي دانش‏پژوه در توصيف نسخه تمهيدات عين‏القضاة ميانجي همداني که در کتابخانه مرکزي دانشگاه تهران نگهداري مي‏شود، مي‏نويسد: «... نسخه‏اي ديگر از تمهيدات را ديده‏ام که در ذي‏حجه 596 هجري در مدرسه مجاهديه مراغه نگاشته شده است(14) » متأسفانه از اين نسخه که در مراغه نوشته شده هيچ اطلاعي به دست نداده است.

مدرسه قاضي

اين مرکز علمي را که در اواخر سده ششم و هفتم از رونق بسياري برخوردار بود، امير عزالدين ابوالحارث ارسلان آبه بن اتابک ترکي مراغي از اميران عادل و دانشمند مراغه پي نهاد. وي در نبردي که ميان او و امير نصرت‏الدين بيشکين در سال 605 هجري واقع شد به قتل رسيد (15)، سيزده سال بعد (سال 618 هجري) مغولان به مراغه يورش برده، آنجا را به ويرانه‏اي تبديل کردند. پس از چند سال که شهر رو به آباداني گذارد، اين مدرسه نيز احيا شد و در زمان فعاليت رصدخانه عظيم مراغه با رياست دانشمند بزرگ قاضي کمال‏الدين محمد بن عبدالحميد قزويني مراغي، که عهده‏دار قضاوت مراغه بود، به حيات علمي خود ادامه داد. اين مدرسه به شافعيان مراغه تعلق داشت و بر سر در آن کتيبه‏اي در بزرگداشت امام شافعي نصب شده بود (16).
مدارس هفتگانه‏اي که در سطور پيشين گذشت در قرن ششم به اوج شکوفايي و کمال علمي خود رسيدند. تدريس و تدرّس رياضيات، هندسه، حکمت و فلسفه همچون علوم ديني و اسلامي، بلکه با رونق و رواجي فزون بر آن، برقرار بود. از جزئيات دروس متداول، اساتيد، دانشجويان، کتابهاي درسي و بسياري اطلاعات ديگر مربوط به اين مراکز علمي بي‏اطلاعيم، ولي آگاهي اندکي که از برخي اساتيد و دانشجويان آن دوران به دست ما رسيده است، حکايت از عظمت و شکوه علمي مراغه در آن دوره از تاريخ مي‏کند.
دانشوراني که در آن سده به تدريس علوم و فنون اشتغال داشتند، عبارت‏اند از:
1ـ ابوالفتح نصر بن محمد بن ابراهيم مراغي، از حکما و فلاسفه بزرگ سده ششم و از شاگردان بزرگ ابوحامد محمد غزالي (17).
2ـ ابوعلان سعد بن مُضري از دانشمندان نامدار آن عصر که قريب سال 500 هجري در مراغه به سر برده و به احتمال زياد در مدارس محييه و قاضي محيي‏الدين به تدريس علوم اسلامي پرداخته است. از ميان دست‏پروردگان ايشان از ابوطاهر احمد بن محمد سلفي اصفهاني (وفات 576 هجري) صاحب الروض المعطار آگاهيم. به گفته محمد ذهبي، سلفي اصفهاني پس از تحصيل در ساوه، زنجان، اردبيل، مأمونيه زرند به مراغه رسيد و از آن استاد بزرگ بهره وافي برد (18).
وي ابياتي در مدح مراغه و مراغيان سروده است:
سقي الله‏ُ المراغة کلّ يوم
و حيّاها المسآء و في الصباح
اقمنا بينهم زمنا و عِشنا
با فَضل عيشة بين الصباح
و کنّا من کبار محدّثيها
باخبار و آثار صحاح (19).
3ـ شجاع‏الدين ابوعبداللّه‏ محمد بن يوسف بن احمد بن محمد بن عياشي بيهقي که از او با القاب «الشيخ الفقيه العالم » ياد شده است (20)، وي از علماي شيعه مقيم در مراغه بود و در 13 صفر سال 534 هجري کتاب الاربعين عن الاربعين في فضائل اميرالمؤمنين(ع) تأليف شيخ مفيد عبدالرحمان بن احمد نيشابوري (وفات 476 هجري) را با يک واسطه از مؤلف به يکي از شاگردانش، که متأسفانه از نامش بي‏خبريم، املا کرد (21).
4ـ عين‏الدين ابوعلي بدل بن علي بن عبداللّه‏ مراغي (وفات 525 هجري) که با لقب «الصدر الکبير الکاتب » توصيف شده است (22).
5 ـ محيي‏الدين ابوحامد يحيي بن صدرالدين محمد مراغي، قاضي معروف مراغه در اوائل سده ششم که خود از دانشوران بزرگ و معروف به شمار مي‏رفت.
6 ـ محيي‏الدين ابومحمد حسن بن صدرالدين محمد مراغي، برادر قاضي يادشده، از دانشمندان نامدار آن عهد که مدتي هم عهده‏دار قضاوت مراغه بود.
7ـ مجدالدين جيلي؛ حکيمي والامقام، فيلسوفي عظيم‏الشأن و انديشه‏وري بلندپايه بود، ابتدا در شهر ري به تدريس علوم عقلي پرداخت و شاگرداني چند تربيت نمود. در حدود سال 550 هجري از جانب علما و دانشمندان مراغه براي تدريس فلسفه، کلام و اصول فقه دعوت شد(23) وي اين دعوت را اجابت کرد و به همراه برخي از شاگردانش که از ميان آنان تنها نام امام فخرالدين رازي ذکر شده است وارد مراغه شد و در بيش از سه دهه اقامت، به پرتوافشاني پرداخت.
مجدالدين جيلي که خود از اصحاب محمد بن يحيي دانشور سترگ مقيم ري بود، اطلاعات اندکي از او برجاي مانده است، ياقوت حموي او را با عناوين «شيخ الامام الفقيه الاصولي المتکلم » (24) و ابن‏خلکّان با جمله «کان اماما في فنونه »(25) ياد کرده‏اند. جيلي در اين مدت، شاگردان بسياري را که از شهرها و بلاد دور و نزديک به مراغه آمده بودند، تربيت کرد که از مهمترين و معروفترين آنان مي‏توان از امام فخررازي و شيخ اشراق سهروردي (26) (مقتول 587 هجري) نام برد.
8 ـ سموئيل بن يهودا مغربي؛ دانشمندي سترگ، حکيمي والامقام و طبيبي رياضيدان بود. در علوم رياضي شهرت جهاني داشت و قفطي از او به عنوان يکي از حکماي سده ششم نام برده است (27)اصلاً از مردم اندلس بود و به همراه پدر عالمش عازم سرزمينهاي شرق شد، به مذهب يهوديت معتقد بود و تأليفات زيادي در علوم رياضي و هندسه از خود برجاي گذاشت، پس از گشت و گذار زياد در اطراف دنيا، آوازه‏علم و دانش و مدارس پررونق مراغه به گوشش رسيد، عزم مراغه کرد و در آن سامان مقيم شد، در آنجا مسلمان گشت و کتابهايي در رد عقايد پيشين خود نگاشت.
قفطي او را چنين ستوده است: «پدرش قدري از علوم حکميه مي‏دانسته، اما پسرش سموئيل مذکور فنون حکمت را حاوي و رياضيات را محکم و فوائد و نوادر آن را جامع بوده و در عدد و هندسه تصانيف دارد » (28)سموئيل مغربي ساليان مديد در مراغه اقامت کرد و به تدريس علوم رياضي، حکمت و طب و تربيت دانشجويان مستعد همت گمارد، به سال 570 هجري در مراغه وفات يافت و همان‏جا به خاک سپرده شد.

قرن هفتم تا نهم

دانشگاه عظيم مراغه

بي‏اغراق رصدخانه بزرگ مراغه را بايد عظيمترين پديده علمي پژوهشي دانست که قبل از نوزايش (رنسانس) غرب در سراسر جوامع انساني به وقوع پيوست. هيچ يک از رصدخانه‏هايي که قبل [وحتي بعد] از رصدخانه مراغه ساخته شده‏اند، از نظر منزلت والاي پژوهشي ـ علمي و مقام آموزشي به پاي اين رصدخانه نمي‏رسيد. دقايق و ظرايفي که در اين مجتمع به کار گرفته شد، بعدها به منزله الگويي براي ديگر مراکز علمي در شرق و غرب جهان گشت، رصدخانه سمرقند که از مشهورترين رصدخانه‏هاي اسلامي بود با مقياس بزرگ به تقليد از رصدخانه مراغه ساخته شد (29).
پروفسور محمد عبدالسلام، فيزيکدان برجسته پاکستاني و برنده جايزه نوبل فيزيک در سال 1979 ميلادي مي‏نويسد: «رصدخانه مراغه با بيست اخترشناس از سرتاسر دنياي اسلام تحت سرپرستي دانشمند بزرگ خواجه نصير طوسي احتمالاً اولين رصدخانه جهان به معناي واقعي کلمه بود.(30) » اين رصدخانه تنها مخصوص رصد ستارگان و سيارات نبود، بلکه سازمان علمي مفصّلي بود که در آن تقريبا تمام شاخه‏هاي علوم تدريس مي‏شد و مشهورترين دانشمندان سده مياني در آن جمع شده بودند (31)رياست اين سازمان عظيم علمي با خواجه نصيرالدين طوسي (وفات 672 هجري) بود و دانشوراني عالي‏قدر از اقصي‏نقاط گيتي، از چين تا تونس، در اين محفل علمي گرد هم آمده بودند.
اين مجموعه پژوهشي چنان تأثير شگرفي در روند علوم ستاره‏شناسي، رياضيات، فلسفه و علوم وابسته به آنها بر جاي گذاشت که تا سيصد سال بعد از آن (عصر اختراع تلسکوپ) نظريات و آراء مکتب ستاره‏شناسي مراغه در تمام رصدخانه‏ها به کار گرفته مي‏شد. اخترشناسي، فلسفه و حکمت، رياضيات، هندسه و طب علومي بودند که از اهميت بسزايي برخوردار بودند و در مدارس اين مرکز عظيم علمي تحت اشراف متخصصان آن رشته تدريس مي‏شدند. ابن‏کثير مي‏نويسد: «خواجه‏طوسي براي هر يک از فلاسفه روزي سه درهم، اطبا دو درهم، فقها يک درهم و محدثّين نصف درهم حقوق مي‏داد » (32).
فعاليتهاي علمي رصدخانه مراغه را مي‏توان در چهار بخش عمده خلاصه کرد:
الف ـ ايجاد مجموعه واحدهاي نجومي رصدخانه، ساختن ابزار و آلات نجومي و پژوهشهاي کيهاني و اخترشناسي؛
ب ـ پژوهش در علوم وابسته، ترجمه و نگارش کتب و
رسايل و جمع‏آوري مدارک و اسناد علمي؛
ج ـ آموزش و تربيت محققين و نيروي انساني؛
د ـ ارائه نظريات تازه مکتب ستاره‏شناسي مراغه (33).
ماريا نيکلا ايوانوا از محققين برجسته غربي به صراحت از وجود مدرسه بزرگ رياضيات در مراغه سخن رانده است(34) يکي از بزرگترين رياضيدانان اين مدرسه، محيي‏الدين ابوالفتح يحيي بن ابي‏الشکر مغربي است که بيش از 25 سال در مراغه اقامت گزيد و به پيشرفتهاي شگرفي در دانش هندسه و رياضيات نايل شد. کالين رنان مي‏نويسد: «محيي‏الدين مغربي بر اثر تلاشهاي طاقت‏فرسا توانست عدد پي(p) را محاسبه کند و مقدار سينوسها را به دست آورد و نيز توانست راه تازه‏اي براي اثبات قضيه سينوس پيدا کند » (35).
يکي ديگر از واحدهاي مهم رصدخانه مراغه کتابخانه عظيم و حيرت‏انگيز آن است که بيش از چهارصد هزار جلد کتاب ارزنده را در خود جاي داده بود (36) ابن‏فوطي بغدادي که بيش از ده سال رياست اين کتابخانه را به عهده داشت توانست با استفاده از نفايس و ذخاير علمي اين کتابخانه سترگ، کتاب عظيم مجمع‏الآداب في معجم‏الاسماء والالقاب را در 50 جلد تدوين کند. مرحوم استاد محيط طباطبائي مي‏نويسد: «رصدخانه و کتابخانه مراغه بنا به شهادت کتابدارش، ابن‏فوطي، تا عهد ابوسعيد ايلخاني (وفات 736هجري) حدود 70سال دائر و محل رجوع محققين بود » (37).
برخي از اساتيد دانشگاه عظيم مراغه عبارت‏اند از:
1ـ خواجه نصيرالدين طوسي جهرودي (وفات 672 هجري)
2ـ نجم‏الدين دبيران قزويني (وفات 675 هجري)
3ـ فخرالدين ابوالليث محمد مراغي (وفات 667 هجري)
4ـ فخرالدين خلاطي (وفات 680 هجري)
5 ـ مؤيدالدين عُرضي دمشقي (وفات 664 هجري)
6 ـ فريدالدين طوسي (وفات 699 هجري)
7ـ فخرالدين ابوالرضا يهودشتي
8 ـ محيي‏الدين يحيي مغربي (وفات 682 هجري)
9ـ قطب‏الدين شيرازي (وفات 710هجري)
10ـ کريم‏الدين منجم سلماسي
11ـ فخرالدين ابومسعود کازروني (مقيم در مدرسه صدريه)
12ـ کمال‏الدين نطنزي
13ـ نجم‏الدين دامغاني (وفات 680 هجري)
14ـ سيدرکن‏الدين استرآبادي(38) (وفات 715هجري)
15ـ زکريا محمد قزويني (39).
16ـ اثيرالدين ابهري (40).
17ـ ابوالفرج ابن عبري مسيحي (وفات 685) رئيس ژاکوبنهاي شرق (41).
18ـ فائو مون‏جي، اخترشناس و رياضيدان چيني
19ـ قاضي کمال‏الدين محمد بن عبدالحميد قزويني مراغي، رئيس مدرسه قاضي مراغه
برخي از دانشوراني که در دانشگاه مراغه به تحصيل پرداختند، عبارت‏اند از:
1ـ قطب‏الدين شيرازي (وفات 710 هجري)
2ـ سيد کمال‏الدين رضا افطسي آبي
3ـ سيد رکن‏الدين استرآبادي
4ـ مجدالدين حارثاني
5 ـ کمال‏الدين بغدادي، معروف به ابن‏فوطي (وفات 723هجري)
6 ـ محيي‏الدين بغدادي (وفات 703هجري)
7ـ عميدالدين منجم بغدادي (وفات 664 هجري)
8 ـ فخرالدين زرندي (وفات 692 هجري)
9ـ عمادالدين مسعود کاشغري
10ـ علاءالدين نجاري (وفات 687 هجري)
11ـ فخرالدين حکيم قزويني (وفات 667 هجري)
12ـ قوام‏الدين عبداللّه‏ يازري
13ـ قوام‏الدين محمد يازري
14ـ کمال‏الدين هندي (وفات 669 هجري)
15ـ شمس‏الدين عُرفي دمشقي
16ـ شمس‏الدين مسعود کازروني
17ـ عمادالدين ساوجي
18ـ مجدالدين سيواسي رومي
19ـ مجدالدين عمر بن علي مراغي، نوه دختري ابن‏فوطي.
20ـ عمادالدين مسيب دامغاني (وفات 687 هجري)
21ـ عزالدين حسن بن محمد واسطي عطار
22ـ عزالدين طغرل بن سنجر صاحبي
23ـ عزالدين قاسم بن عبدالکريم سنجاري(42).

مدرسه سيواسي

بنيانگذار اين مدرسه، دانشمندي رومي به نام مجدالدين محمد بن خليفه بن آلب‏ارسلان سيواسي رومي بود که خود مدتها در مراغه به تحصيل علوم پرداخته بود. وي در مدت اقامت خود مدرسه‏اي زيبا در کنار مسجد جامع شهر بنا کرد (43) که مورد استقبال دانشوران و دانشجويان واقع شد. سيواسي در سال 686 هجري از جانب ارغون‏شاه مغول به حکومت فارس گمارده شد، ولي دو سال بعد به فرمان وزير ارغون به قتل رسيد (44).

مدرسه رشيديه

در اواخر سده هفتم هجري خواجه رشيدالدين فضل‏اللّه‏ همداني، دانشور نامور و سياستمدار شهير به وزارت رسيد و براي رواج و فراگير شدن علم و دانش اقدام به تأسيس مدارس و مراکزي در تبريز و ديگر شهرهاي آذربايجان کرد؛ از جمله آنها مدرسه‏اي بود که در مراغه بنا نهاد و از دانشمندان و عالمان شهر براي تدريس علوم و تربيت طلاب دعوت کرد، همچنين براي استمرار حيات ظاهري در مدرسه و مخارج و هزينه‏هاي آن، روستاها و املاکي را وقف نمود که در اينجا آورده مي‏شود:
و اما املاک مراغه از کوره آذربيجان: تمامت قريه «خلجان » نزديک قلعه روئين دز و فاصل ميان ايشان يک وادي است و اين خلجان هم از ناحيه دزجرود است با جمله حقوق و مرافق. اين مواضع را از املاک مراغه اين جانب استبدال کردم به يک نيمه ديه «کندرو » که در ملکيت من درآمده... و چون استبدال شرعي رفت و اين مواضع در ملک من آمد و قاضي از قضات مسلمانان نافذالحکم به صحت آن استبدال حکم کرد، تمامت اين مواضع مراغه را وقف کردم بر مدرسه‏اي که در مراغه بنا کرده‏ام، وقف درست شرعي... اين زمان، اين مواضع وقف آن مدرسه است... کتبه الواقف فضل‏اللّه‏ الرشيد الهمداني في شعبان سنة 716 (45).

مدرسه معزيه

در سال 795هجري مراغه به دست سربازان تيمورلنگ ويران شد و بسياري از آثار کهن و باستاني شهر آسيب ديد. تمام آلات، ابزارها و کتب نفيسي، که از عصر خواجه نصير طوسي در بناهاي نيمه‏مخروب رصدخانه نگهداري مي‏شد، در صدها شتر بارگيري شده و به شهر سمرقند حمل گرديد، بعدها از اين کتب نفيس و آلات در بناگذاري رصدخانه عظيم سمرقند استفاده شاياني شد (46) چيزي نگذشت که خانداني دانش‏دوست و عدل‏پيشه، زمام امور شهر را در اختيار گرفته و بيش از يک قرن با عدل و انصاف بر شهر حکومت راندند و با همت و کارداني خود چراغ علم و دانش را بار ديگر در اين شهر برافروختند، چنان‏که يکي از محققين غربي مي‏نويسد:
«در قرن هشتم و نهم هجري هنوز هاله مراغه در افق مي‏درخشيد و پرتوافشاني مي‏کرد » (47).

معروفترين شخصيت اين خاندان، خواجه معزالدين

اويس بن رضي‏الدين ابراهيم عزي (وفات 815 هجري) بود که به سبب دارابودن خصال پسنديده انساني، سخاوت و عدل از نفوذ مردمي بسيار زياد برخوردار بود. وي مردي دانشمند و عالم‏نواز بود و براي رواج علم و دانش به تأسيس مدرسه‏اي علمي و مسجدي زيبا همت گمارد.
اکنون پس از سپري شدن شش قرن از عصر خواجه معزالدين، اثري از مدرسه باشکوه او برجاي نمانده است، ولي مسجد ملامعزالدين با آن سرستونهاي زيبا و قدي خميده حکايت از تاريخي دور و دراز مي‏کند. بقاياي مدرسه معزيّه تا قرن اخير پابرجا و فعال بوده و به احتمال قوي از مهمترين مراکز علمي مراغه در عهد صفويه بوده است.

مدرسه غفاريه

بنيانگذار اين مدرسه عارف و دانشمند شيعي‏مذهب متمکني به نام نظام‏الدين احمد بن الحسين الغفاري بود که در عهد فرومانروايي سلطان يعقوب بن حسن بيگ آق قويونلو به هنگام مراجعت از سفر مکه، در سال 896 هجري، سه سال در مراغه اقامت گزيد و به تعمير مدرسه و زاويه و عمارتي براي استراحت مسافران پرداخت و املاک و باغاتي را خريداري و براي اداره آنها وقف نمود. اين عمارت و مدرسه جنب آن به تناسب نام پايه‏گذار آنها غفاريه نامگذاري شد. نظام‏الدين احمد غفاري در يادداشتي که در صفحه پاياني کتاب لسان‏الغيب عطار نيشابوري نگاشته، مي‏نويسد:
چون کاتب اين ثلاثه شريفه از زيارت حرمين شريفين و روضه منورنبي، عليه‏السلام، و ائمه اثني‏عشر، رضوان‏اللّه‏ عليه و عليهم اجمعين، بازگشته متوجه خراسان بود، چون به شهر حله رسيد نقارّخانه‏اي دو طبقه عالي جهت امام الحي الحاضر القائم ابوالحسن صاحب‏الزمان محمد بن الحسن العسکري، عليه‏السلام، ساخت و... و از آنجا چون به خطه طيبه مراغه رسيده شد سه سال پيوسته توقف کرده شد و زاويه‏اي از خالص مال خود جهت فقرا و ابناي سبيل و غيره ساخت و آن بقعه مشهور و منسوب است به غفاريه... (48).
در اين يادداشت به مدرسه اشاره نشده، ولي در کتاب سفرنامه مراغه که نسخه مخطوط آن در کتابخانه آيت‏اللّه‏ مرعشي نجفي موجود است به اين مطلب تصريح شده است:
... يک گنبد ديگر هم در کنار شهر متصل به آبادي است که آن هم معلوم نيست که مقبره کيست، حجرات خرابه چندي متصل به اوست که در قديم مدرسه بوده، بعدها خرابي پيدا نموده، غفار نامي آنجا را تعمير کرده، به اين جهت حال به مدرسه غفاريه اشتهار دارد و در سردر مدرسه به خط ثلث نوشته شده که در زمان دولت ابوسعيد بهادرخان بنا شده و نام يکي از شيوخ مالکي‏مذهب بر آن نوشته شده(49) .
از اين بيان چنين برمي‏آيد که اين مدرسه در عصر سلطان ابوسعيد بهادري (وفات 736هجري) آخرين ايلخان مغولي و براي علما و طلاب مالکي‏مذهب ساخته شده بود و در زمان نظام‏الدين احمد غفاري يعني صد و شصت سال بعد که به خرابه‏اي تبديل شده بود، وي آن مدرسه را تعمير و بازسازي نمود، اين مدرسه تا سال 1297 هجري که تاريخ کتابت سفرنامه مذکور است به صورت ويرانه باقي بود، ولي در حال حاضر هيچ اثري از آن در آن ناحيه نيست.

قرن سيزدهم و چهاردهم

مدرسه مسجد جامع

مسجد جامع مراغه از جمله مساجد ستون‏دار عهد صفوي است، از تاريخ دقيق احداث آن اطلاعي در دست نيست. مطابق کتيبه‏اي که بر شبستان کوچک مسجد نصب شده و تاريخ 1024 هجري بر روي آن به چشم مي‏خورد چنين برمي‏آيد که اين مسجد در اوايل قرن يازدهم هجري برپا بوده است.
قديمترين منبعي که از مدرسه مسجد جامع سخن به ميان آورده سفرنامه ابراهيم‏بيک است که در عهد ناصري صورت نگارش يافته است: «... فرداي آن طرف ظهر به مسجد جمعه که در حوالي کاروانسرا و نزديک منزل ما بود، رفتيم که نماز را در آنجا بخوانيم اين مسجد دورادورش همه مدرسه طلاب‏نشين و در ميان صحن چشمه آب صافي است، تجديد وضو کرديم و داخل مسجد شديم... »(50) .
اين مدرسه در صد سال اخير بسان مرکز ثقل محافل و مراکز علمي بوده است، بدين‏سان که اکثر مجتهدين و رجال دانشور شهر، مجالس درس خود را در آنجا برپا مي‏ساختند. در سال 1322شمسي که از اختناق و خفقان رضاخاني اندکي کاسته و آزاديهاي نسبي در امور ديني ايجاد شده بود، فقيه نامور آيت‏اللّه‏ حاج شيخ محمد تقوي مراغي، از تلامذه برجسته آيات عظام عبداللّه‏ مامقاني و سيد ابوالحسن اصفهاني، به تعمير و بازسازي مسجد و مدرسه همت گمارد، اما به خاطر مخارج و هزينه بسيار سنگين کار، مجبور به فروش منزل مسکوني و باغ خود گرديد. بر کتيبه‏اي که بر سردر مسجد نصب گرديد، چنين آمده بود: «با توفيقات سبحاني و تأييدات يزداني و توجهات آيت‏اللّه‏ العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني،
مدّظله، و به سعي و اهتمام حضرت مستطاب العالم البارع النحرير الحاج ميرزا محمدآقا مجتهد مراغي، دامت برکاته، و به مباشرت آقاميرزا قنبر اکرمي بناي اين مدرسه و مسجد صورت خاتمه پذيرفت. سنه 1322شمسي. »
برخي از مدرسين بزرگ اين مدرسه در سده اخير عبارت‏اند از:
آيت‏اللّه‏ ميرزا محمدآقا مجاهد انصاري (صاحب فتواي جهاد عليه گردان اسماعيل‏آقا سميتقو)، آيت‏اللّه‏ شيخ عبدالحسين قره چپوقي مراغي (از شاگردان برجسته ميرزاي شيرازي بزرگ)، آيت‏اللّه‏ حاج ميرحبيب‏اللّه‏ مجتهدي حائري، آيت‏اللّه‏ ملامحمدرحيم قاضي (وفات 1341 هجري)، آيت‏اللّه‏ ميرزا محمد تقوي (وفات 1281هجري)، آيت‏اللّه‏ ميرزا حسين‏آقا مجتهد مراغي، آقاشيخ حسين بالي‏قيا (مدرس بزرگ)، شيخ محمود کفيل افشار، حاج ميرزا جواد مراغي، آقاشيخ عبدالحسين معين‏الشريعة، حاج شيخ حسين نمازي و...

مدرسه امامزاده محمد

اين مدرسه در جنب مقبره جناب محمد بن حسن‏الثاني بن علي بن داوود بن عبداللّه‏ بن محمد عبداللّه‏ بن جعفر طيار(ع) از نوادگان حضرت جعفر طيّار(ع) (51)واقع شده است. از تاريخ بنا و باني اين مدرسه اطلاعي نداريم. از مدرسين معروف اين مدرسه مي‏توان از مرحوم مولي معصوم مجتهد مراغي نام برد که در عهد فتحعلي‏شاه قاجار مي‏زيست. وي پس از تکميل تحصيلات عاليه خويش در نجف اشرف به موطن خود بازگشت و در مدرسه امامزاده به تدريس علوم اسلامي و تربيت شاگردان فاضل پرداخت، از جمله آنان مي‏توان از شيخ محمدقاسم بن حضرتقلي نام برد، نسخه‏اي از تفسير صافي با خط زيباي وي در دست است که در انتهاي آن از استادش ملامعصوم مراغي با لقب «افقه‏الفقهاء » ياد کرده است.
از بزرگترين اساتيد اين مدرسه در نيم‏قرن اخير که با وجود پرتوان و جدي خود جاني دوباره به کالبد بي‏روح اين مدرسه بخشيد، بايد از بقية‏السلف آيت‏اللّه‏ آقاميرزا حسين هبة‏اللهي مراغي، مدظله، نام برد. معظم‏له پس از تکميل تحصيلات عالي در حوزه علميه قم و اخذ اجازه اجتهاد از مرحوم آيت‏اللّه‏العظمي حجت کوهکمري در سال 1355 هجري، به مراغه بازگشت و چونان چراغ فروزاني به نورافشاني پرداخت. معظم‏له ساليان مديد و طولاني در اين مدرسه علوم اسلامي، از مقدمات تا سطوح عاليه، را تدريس کرد و با دعوت از ديگر اساتيد آن عصر رونقي دوباره به اين مرکز علمي بخشيد.
آيت‏اللّه‏ حاج شيخ ابراهيم بادکوبه‏اي (وفات 1324 شمسي) از ديگر اساتيد مبرز و ممتاز اين مدرسه در نيم قرن اخير بود که پس از فشار و اختناق حکومت کمونيستي شوروي سابق از باکو گريخت و در تبريز مقيم شد و پس از دعوت بزرگان و اعيان شهر مراغه به اين شهر آمد. وي دانشوري زاهد، پرهيزکار و اخلاقي بود. معروف است که براي ايجاد روح اعتماد بين مردم و روحانيون، طلاب جوان و فاضل را به عنوان امام جماعت قرار مي‏داد و خود چون مردم عادي پشت سر آنان به نماز مي‏ايستاد.
بسيار مناسب است از عالم کامل و استاد فاضل مرحوم حجت‏الاسلام حاج شيخ علي‏اصغر قمي که با حضور خود در اين مدرسه تا آخرين ساعات حيات چونان شمعي سوخت و پرتوافشاني کرد، ياد شود.

مدرسه شيخ بابا

مسجد شيخ بابا دومين مسجد کهن و باستاني مراغه است که به نيمه قرن نهم تعلق دارد. فتح‏اللّه‏ بن خليل‏اللّه‏ تاباني که خود از دوستداران سلسله عرفاني ذهبيه بود به جهت عشق و علاقه‏اي که به حضرت شيخ بابامراغي، از عرفاي برجسته قرن هشتم و شاگرد شيخ زاهد گيلاني (وفات 705 هجري) داشت، در سال 846 هجري مسجدي زيبا در مرکز شهر بدين نام بنا نهاد اينکه آيا اين مسجد مدرسه‏اي هم براي تدريس علوم اسلامي داشته يا نه، اطلاعي نداريم.
در نيمه دوم سده سيزدهم هجري حکيم دانشور و فيلسوف نامور مولانا حسن مراغي از فلاسفه و عرفاي صاحب‏ذوق آذربايجان، مسجدي در کنار مسجد شيخ بابا بنا نهاد که به نام او يعني مسجد آقاحسن معروف شد. همچنين مدرسه‏اي کوچک در کنار مسجد برپا نمود که به جهت شهرت بيشتر مسجد شيخ بابا به مدرسه شيخ بابا معروف گشت. وي حوزه درسي خود را که اغلب در زمينه علوم عقلي بود در آن مدرسه برقرار ساخت و ساليان مديد به تدريس فلسفه، عرفان، کلام و فقه پرداخت و شاگردان بسياري پرورش داد. حکيم مولي حسن دانشمندي پرکار و کثيرالتأليف بود و رسائل زيادي در فلسفه و عرفان از خود برجاي گزارد، از کتابهاي اوست:
حقيقة‏الروح، مسالک‏الطريقة و مدارک‏الحقيقة، مشکاة‏الحکمة و مصباح‏العرفان، التوحيد، الرد علي الشيخيّه، منهاج‏البصيرة واليقين، تفسير سورة‏الفاتحة، فوائد فلسفيه و...
حکيم مولي حسن مراغي در 12 جمادي‏الاول 1300 هجري بدرود حيات گفت و در شبستان مسجد شيخ بابا به خاک سپرده شد. با وفات وي چراغ فروزان مدرسه‏اش نيز در طليعه سده چهاردهم هجري به خاموشي گراييد.

پی نوشتها:

1-تلخيص مجمع الآداب، ابن‏فوطي بغدادي، ص366، چاپ هند
2-معين‏الدين ابونصر احمد بن عبدالرزاق طنطراني مراغي از شعرا و ادباي نامور سده پنجم هجري است، هموست که قصيده معروف طنطرانيّه را با مطلع «يا خلّي البال قد بلبلت بالبلبال بالُ » در مدح خواجه نظام‏الملک طوسي سرود. فهرست نسخه‏هاي خطي دانشگاه تهران، ج8، ص262
3-تلخيص مجمع الآداب، ابن‏فوطي بغدادي، ص366، چاپ هند.
4-همان، ص432، چاپ هند
5-هم اکنون نيز محله‏اي در مرکز شهر با نام اتابک معروف است که ظاهرا بازمانده عصر اتابکان است
6-تجارب السلف، هندوشاه بن سنجر نخجواني، ص296
7-راحة الصدور، محمد بن علي راوندي، ص44،
8-تلخيص مجمع الآداب، ابن‏فوطي، ج2، ص1071 (چاپ سوريه)
9-همان، ج1، ص388
10-همان، ج1، ص388
11-ديوان اثيرالدين اخسيکتي، تصحيح رکن‏الدين همايون، ص92
12-التکمله لوفيات النقله، عبدالعظيم بن عبدالقوي منذري، ج1، ص215
13-تلخيص مجمع الآداب، ابن‏فوطي، ج3، ص418
14-فهرست کتابخانه اهدايي مشکوة به دانشگاه تهران، محمدتقي دانش‏پژوه، ج3، بخش5، مجلد7، ص2646
15-تلخيص مجمع الآداب، ج1، ص28
16-همان، ج1، ص28
17-غزالي‏نامه، جلال‏الدين همايي، ص289
18-سير اعلام النُبلاء، محمد ذهبي، ج21، ص14
19-الروض المعطار في خبر الاقطار، ابوطاهر سلفي اصفهاني، ص535
20-الاربعين عن الاربعين في فضائل اميرالمؤمنين، عبدالرحمن نيشابوري، ص29
21-آن نسخه املا شده، بعدها به دست شهيد اول، شمس‏الدين محمد بن مکي، افتاد و نسخه‏اي از روي آن استنساخ و با نسخه اصل مطابقت کرد. در سال 861 هجري کاتبي به نام محمد بن علي بن حسن جباعي نسخه‏اي از روي نسخه شهيد استنساخ کرد و همين نسخه در سال 1414 هجري با تحقيق شيخ محمدباقر محمودي به کوشش انتشارات وزارت ارشاد به طبع رسيد
22-تلخيص مجمع الآداب، ابن‏فوطي، ج2، ص1121
23-وفيات الاعيان، ابن‏خلکان، ج4، ص250،
24-معجم الادباء، ياقوت حموي بغدادي، ج19، ص315
25-معجم الادباء، ياقوت حموي بغدادي، ج19، ص315
26-نزهة الارواح و روضة الافراح، شمس‏الدين شهرزوري، ص458
27-تاريخ الحکما، جمال‏الدين قفطي، ص290
28-همان، ص290
29-بينش اسلامي و پديده‏هاي جغرافيايي، دکتر عباس سعيدي، ص84
30- نشريه پيام، ارگان يونسکو، آبان و آذر 1360
31-علم و تمدن در اسلام، حسين نصر، ترجمه احمد آرام، ص70
32-البداية والنهاية، ابن‏کثير دمشقي، ج13، ص249
33-بينش اسلامي و پديده‏هاي جغرافيايي، دکتر عباس سعيدي، ص83
34-يادنامه خواجه نصير طوسي، دانشگاه تهران، ص90
35-تاريخ علم کمبريج، کالين رنان، ص316
36-فوات الوفيات، محمد بن شاکر کبتي، ج3، ص245
37-روزنامه اطلاعات، خرداد 1352، شماره 14124
38-ر.ک: تلخيص مجمع الآداب، ابن‏فوطي بغدادي (همه مجلدات)
39-تاريخ علم کمبريج، ص3230
40-تاريخ حکما و عرفاي زنجان، کريم نيرومند، ص299
41-مختصر الدول، ابوالفرج ابن‏عبري، مقدمه
42- ر.ک: تلخيص مجمع الآداب، ابن‏فوطي بغدادي (همه مجلدات)
43-همان، ص232 (چاپ هند)
44-لغت‏نامه، علي‏اکبر دهخدا، ج12، ص17921
45-وقفنامه ربع رشيدي، خواجه رشيدالدين فضل‏اللّه‏ همداني، ص113
46-يادنامه خواجه نصيرالدين طوسي، ص84
47-علم و تمدن در اسلام؛ حسين نصر، ترجمه احمد آرام، ص190
48-ابنيه و آثار تاريخي مراغه، عبدالعلي کارنگ، ص56 ـ 57
49-سفرنامه مراغه، نسخه خطي 3647، کتابخانه عمومي آيت‏اللّه‏ مرعشي نجفي، ص46ـ 47
50-سياحتنامه ابراهيم‏بيک، زين‏العابدين مراغه‏اي، ص118
51-در تحقيقاتي که دکتر پرويز ورجاوند در مورد آثار باستاني و مذهبي مراغه به عمل آورده‏اند به خطا از اين امامزاده به عنوان امامزاده عطاءاللّه‏ فرزند امام کاظم(ع) نام برده و به دنبال آن وجود شخصيتي با اين نام را در ميان اولاد آن امام همام(ع) انکار نموده است. دائرة‏المعارف تشيع، ج3، ص319

منبع:ميراث جاويدان

معرفي سايت مرتبط با اين مقاله


تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.