مدارس و مراکز علمي مراغه
مقدمه
سال 459 هجري در تاريخ آموزش و پرورش اسلامي بايد فصلي برجسته به شمار آيد، در اين سال نخستين مدرسه از رشته مدارسي که خواجه نظامالملک طوسي (وفات 485 هجري) وزير بزرگ سلجوقيان ساخته بود در بغداد گشايش يافت. اين مدرسهها که به «نظاميه » شهرت يافتند در جهان اسلام پراکنده شدند، تا آنجا که شهرها و روستاهاي بزرگ را فراگرفت.
سرزمين مراغه که در زمره کهنترين و تاريخيترين شهرهاي ايران به شمار ميآيد، در قرون ششم تا نهم هجري از مراکز تابناک و درخشان علم و فرهنگ محسوب ميشد، اين مکتوب براي آشنايي با سير تاريخي دانش و آموزش در آن سامان نگاشته شده است.
قرن پنجم و ششم
مدرسه قاضي محيي الدين
ابنفوطي بغدادي مينويسد:
قاضي محييالدين مراغي شخصيتي معتدل، خوشرفتار و نيکوکردار بود، از پيرامون بارگاه پدرش صدرالدين مراغي که وزير مقتدري بود و دستهايش به ظلم و تعدي و غصب املاک مردم آلوده شده بود، دوري گزيد و به استمرار درس و بحث و تحصيل علوم همت گمارد، پس از آن مدرسهاي نيکو براي خود برپا ساخت و آن را براي فقهاي شافعي وقف کرد و براي اداره امور آن املاک و باغاتي به رسم وقف اختصاص داد. قاضي محييالدين از ممدوحان معينالدين طنطراني بود و همو قصيدهاي ممزوج از کلمات فارسي و عربي در مدح قاضي سرود.(3)
مدرسه محييه
مدرسه اتابک
صاحب تجاربالسلف ادامه داستان را چنين گزارش ميکند:
جنازه خليفه را قضات و ائمّه و اشراف و اعاظم ممالک بر سر گرفتند و در مراغه بردند و در مدرسهاي که در محله قُضات است(5) و مدرسه اتابک مراغه باز خوانند دفن کردند و گنبد عالي بساختند و در آن مدرسه اتفاقا پنج گنبد است در پس صفه (سکوي) درس و يکي از آنِ خليفه مسترشد است (6).
به نظر ميرسد اين مدرسه، همان است که اتابک علاءالدين کُرپه ارسلان، خداوند مراغه(7) و عدهاي از اميرزادگان و بزرگان در آنجا به خاک سپرده شدهاند و پس از دفن مسترشد، امرا و حاکمان شهر به خاطر احترام به او وصيت ميکردند که در آنجا دفن شوند. ابنفوطي در اينباره مينويسد: علاءالدين کرپه ارسلان در ماه ذيقعده 604 هـ.ق وفات يافت و در زير قبهاي که در مدرسه بنا کرده بود دفن شد و اين قبه بلندترين عمارت و آبادترين آن در شهر بود.(8) اين احتمال با خبر تجاربالسلف که پنج گنبد را کنار هم ديده، تقويت ميشود.
مدرسه عزيه
اين مدرسه در قرن هفتم نيز رونق خود را از دست نداد و از جمله مراکز علمي فعالي بود که در کنار دانشگاه رصدخانه مراغه به ايفاي نقش خود پرداخت و بسياري از اساتيد و حکماي بزرگ آن عصر از جمله مؤيدالدين عرضي دمشقي، مهندس، حکيم و رياضيدان بزرگ را در خود جاي داد (10) امير عزالدين از ممدوحان شاعر، اديب و حکيم معروف کمالالدين احمد مراغي صاحب رساله چنگ بود و همو قصايد فارسي زيادي در وصف او سروده بود که با از بين رفتن کتاب عظيم مجمعالآداب ابنفوطي بغدادي از ميان رفتهاند.
مدرسه صدريه
بنا نهاده شد. قاضي صدر مردي دانشمند، کاردان و سياستمدار بود، علوم و فنون مرسوم را در مدارس بغداد به سال 538 هجري و از محضر دانشوراني همچون شيخالشيوخ ابوالبرکات اسماعيل بن ابيسعد نيشابوري و ديگران فراگرفت و در بازگشت به قضاوت مراغه اشتغال يافت. اثيرالدين اخسيکتي شاعر نامدار سده ششم از ستايشگران او بود:
کار گيتي به کام صدرِ اجل باد
جايگه دشمنانش، صدرِ اجل باد (11).
قاضي صدر مراغي به سال 590 هجري وفات يافت و به موجب وصيت خود در کنار قبر رسول اکرم(ص) در مدينةالنبي به خاک سپرده شد (12) اين مدرسه در زمان فعاليت رصدخانه مراغه پابرجا بود و يکي از مراکز تدريس علوم عقلي، رياضيات و اخترشناسي به شمار ميآمد. هنگامي که فخرالدين ابومسعود منصور بن محمد کازروني، حکيم و طبيب سرشناس عصر در سال 664 هجري به مراغه آمد، خواجه نصير طوسي احترام و تجليل بسياري از او به عمل آورد و در مدرسه صدر جايش داد (13).
مدرسه مجاهديه
مدرسه قاضي
مدارس هفتگانهاي که در سطور پيشين گذشت در قرن ششم به اوج شکوفايي و کمال علمي خود رسيدند. تدريس و تدرّس رياضيات، هندسه، حکمت و فلسفه همچون علوم ديني و اسلامي، بلکه با رونق و رواجي فزون بر آن، برقرار بود. از جزئيات دروس متداول، اساتيد، دانشجويان، کتابهاي درسي و بسياري اطلاعات ديگر مربوط به اين مراکز علمي بياطلاعيم، ولي آگاهي اندکي که از برخي اساتيد و دانشجويان آن دوران به دست ما رسيده است، حکايت از عظمت و شکوه علمي مراغه در آن دوره از تاريخ ميکند.
دانشوراني که در آن سده به تدريس علوم و فنون اشتغال داشتند، عبارتاند از:
1ـ ابوالفتح نصر بن محمد بن ابراهيم مراغي، از حکما و فلاسفه بزرگ سده ششم و از شاگردان بزرگ ابوحامد محمد غزالي (17).
2ـ ابوعلان سعد بن مُضري از دانشمندان نامدار آن عصر که قريب سال 500 هجري در مراغه به سر برده و به احتمال زياد در مدارس محييه و قاضي محييالدين به تدريس علوم اسلامي پرداخته است. از ميان دستپروردگان ايشان از ابوطاهر احمد بن محمد سلفي اصفهاني (وفات 576 هجري) صاحب الروض المعطار آگاهيم. به گفته محمد ذهبي، سلفي اصفهاني پس از تحصيل در ساوه، زنجان، اردبيل، مأمونيه زرند به مراغه رسيد و از آن استاد بزرگ بهره وافي برد (18).
وي ابياتي در مدح مراغه و مراغيان سروده است:
سقي اللهُ المراغة کلّ يوم
و حيّاها المسآء و في الصباح
اقمنا بينهم زمنا و عِشنا
با فَضل عيشة بين الصباح
و کنّا من کبار محدّثيها
باخبار و آثار صحاح (19).
3ـ شجاعالدين ابوعبداللّه محمد بن يوسف بن احمد بن محمد بن عياشي بيهقي که از او با القاب «الشيخ الفقيه العالم » ياد شده است (20)، وي از علماي شيعه مقيم در مراغه بود و در 13 صفر سال 534 هجري کتاب الاربعين عن الاربعين في فضائل اميرالمؤمنين(ع) تأليف شيخ مفيد عبدالرحمان بن احمد نيشابوري (وفات 476 هجري) را با يک واسطه از مؤلف به يکي از شاگردانش، که متأسفانه از نامش بيخبريم، املا کرد (21).
4ـ عينالدين ابوعلي بدل بن علي بن عبداللّه مراغي (وفات 525 هجري) که با لقب «الصدر الکبير الکاتب » توصيف شده است (22).
5 ـ محييالدين ابوحامد يحيي بن صدرالدين محمد مراغي، قاضي معروف مراغه در اوائل سده ششم که خود از دانشوران بزرگ و معروف به شمار ميرفت.
6 ـ محييالدين ابومحمد حسن بن صدرالدين محمد مراغي، برادر قاضي يادشده، از دانشمندان نامدار آن عهد که مدتي هم عهدهدار قضاوت مراغه بود.
7ـ مجدالدين جيلي؛ حکيمي والامقام، فيلسوفي عظيمالشأن و انديشهوري بلندپايه بود، ابتدا در شهر ري به تدريس علوم عقلي پرداخت و شاگرداني چند تربيت نمود. در حدود سال 550 هجري از جانب علما و دانشمندان مراغه براي تدريس فلسفه، کلام و اصول فقه دعوت شد(23) وي اين دعوت را اجابت کرد و به همراه برخي از شاگردانش که از ميان آنان تنها نام امام فخرالدين رازي ذکر شده است وارد مراغه شد و در بيش از سه دهه اقامت، به پرتوافشاني پرداخت.
مجدالدين جيلي که خود از اصحاب محمد بن يحيي دانشور سترگ مقيم ري بود، اطلاعات اندکي از او برجاي مانده است، ياقوت حموي او را با عناوين «شيخ الامام الفقيه الاصولي المتکلم » (24) و ابنخلکّان با جمله «کان اماما في فنونه »(25) ياد کردهاند. جيلي در اين مدت، شاگردان بسياري را که از شهرها و بلاد دور و نزديک به مراغه آمده بودند، تربيت کرد که از مهمترين و معروفترين آنان ميتوان از امام فخررازي و شيخ اشراق سهروردي (26) (مقتول 587 هجري) نام برد.
8 ـ سموئيل بن يهودا مغربي؛ دانشمندي سترگ، حکيمي والامقام و طبيبي رياضيدان بود. در علوم رياضي شهرت جهاني داشت و قفطي از او به عنوان يکي از حکماي سده ششم نام برده است (27)اصلاً از مردم اندلس بود و به همراه پدر عالمش عازم سرزمينهاي شرق شد، به مذهب يهوديت معتقد بود و تأليفات زيادي در علوم رياضي و هندسه از خود برجاي گذاشت، پس از گشت و گذار زياد در اطراف دنيا، آوازهعلم و دانش و مدارس پررونق مراغه به گوشش رسيد، عزم مراغه کرد و در آن سامان مقيم شد، در آنجا مسلمان گشت و کتابهايي در رد عقايد پيشين خود نگاشت.
قفطي او را چنين ستوده است: «پدرش قدري از علوم حکميه ميدانسته، اما پسرش سموئيل مذکور فنون حکمت را حاوي و رياضيات را محکم و فوائد و نوادر آن را جامع بوده و در عدد و هندسه تصانيف دارد » (28)سموئيل مغربي ساليان مديد در مراغه اقامت کرد و به تدريس علوم رياضي، حکمت و طب و تربيت دانشجويان مستعد همت گمارد، به سال 570 هجري در مراغه وفات يافت و همانجا به خاک سپرده شد.
قرن هفتم تا نهم
دانشگاه عظيم مراغه
پروفسور محمد عبدالسلام، فيزيکدان برجسته پاکستاني و برنده جايزه نوبل فيزيک در سال 1979 ميلادي مينويسد: «رصدخانه مراغه با بيست اخترشناس از سرتاسر دنياي اسلام تحت سرپرستي دانشمند بزرگ خواجه نصير طوسي احتمالاً اولين رصدخانه جهان به معناي واقعي کلمه بود.(30) » اين رصدخانه تنها مخصوص رصد ستارگان و سيارات نبود، بلکه سازمان علمي مفصّلي بود که در آن تقريبا تمام شاخههاي علوم تدريس ميشد و مشهورترين دانشمندان سده مياني در آن جمع شده بودند (31)رياست اين سازمان عظيم علمي با خواجه نصيرالدين طوسي (وفات 672 هجري) بود و دانشوراني عاليقدر از اقصينقاط گيتي، از چين تا تونس، در اين محفل علمي گرد هم آمده بودند.
اين مجموعه پژوهشي چنان تأثير شگرفي در روند علوم ستارهشناسي، رياضيات، فلسفه و علوم وابسته به آنها بر جاي گذاشت که تا سيصد سال بعد از آن (عصر اختراع تلسکوپ) نظريات و آراء مکتب ستارهشناسي مراغه در تمام رصدخانهها به کار گرفته ميشد. اخترشناسي، فلسفه و حکمت، رياضيات، هندسه و طب علومي بودند که از اهميت بسزايي برخوردار بودند و در مدارس اين مرکز عظيم علمي تحت اشراف متخصصان آن رشته تدريس ميشدند. ابنکثير مينويسد: «خواجهطوسي براي هر يک از فلاسفه روزي سه درهم، اطبا دو درهم، فقها يک درهم و محدثّين نصف درهم حقوق ميداد » (32).
فعاليتهاي علمي رصدخانه مراغه را ميتوان در چهار بخش عمده خلاصه کرد:
الف ـ ايجاد مجموعه واحدهاي نجومي رصدخانه، ساختن ابزار و آلات نجومي و پژوهشهاي کيهاني و اخترشناسي؛
ب ـ پژوهش در علوم وابسته، ترجمه و نگارش کتب و
رسايل و جمعآوري مدارک و اسناد علمي؛
ج ـ آموزش و تربيت محققين و نيروي انساني؛
د ـ ارائه نظريات تازه مکتب ستارهشناسي مراغه (33).
ماريا نيکلا ايوانوا از محققين برجسته غربي به صراحت از وجود مدرسه بزرگ رياضيات در مراغه سخن رانده است(34) يکي از بزرگترين رياضيدانان اين مدرسه، محييالدين ابوالفتح يحيي بن ابيالشکر مغربي است که بيش از 25 سال در مراغه اقامت گزيد و به پيشرفتهاي شگرفي در دانش هندسه و رياضيات نايل شد. کالين رنان مينويسد: «محييالدين مغربي بر اثر تلاشهاي طاقتفرسا توانست عدد پي(p) را محاسبه کند و مقدار سينوسها را به دست آورد و نيز توانست راه تازهاي براي اثبات قضيه سينوس پيدا کند » (35).
يکي ديگر از واحدهاي مهم رصدخانه مراغه کتابخانه عظيم و حيرتانگيز آن است که بيش از چهارصد هزار جلد کتاب ارزنده را در خود جاي داده بود (36) ابنفوطي بغدادي که بيش از ده سال رياست اين کتابخانه را به عهده داشت توانست با استفاده از نفايس و ذخاير علمي اين کتابخانه سترگ، کتاب عظيم مجمعالآداب في معجمالاسماء والالقاب را در 50 جلد تدوين کند. مرحوم استاد محيط طباطبائي مينويسد: «رصدخانه و کتابخانه مراغه بنا به شهادت کتابدارش، ابنفوطي، تا عهد ابوسعيد ايلخاني (وفات 736هجري) حدود 70سال دائر و محل رجوع محققين بود » (37).
برخي از اساتيد دانشگاه عظيم مراغه عبارتاند از:
1ـ خواجه نصيرالدين طوسي جهرودي (وفات 672 هجري)
2ـ نجمالدين دبيران قزويني (وفات 675 هجري)
3ـ فخرالدين ابوالليث محمد مراغي (وفات 667 هجري)
4ـ فخرالدين خلاطي (وفات 680 هجري)
5 ـ مؤيدالدين عُرضي دمشقي (وفات 664 هجري)
6 ـ فريدالدين طوسي (وفات 699 هجري)
7ـ فخرالدين ابوالرضا يهودشتي
8 ـ محييالدين يحيي مغربي (وفات 682 هجري)
9ـ قطبالدين شيرازي (وفات 710هجري)
10ـ کريمالدين منجم سلماسي
11ـ فخرالدين ابومسعود کازروني (مقيم در مدرسه صدريه)
12ـ کمالالدين نطنزي
13ـ نجمالدين دامغاني (وفات 680 هجري)
14ـ سيدرکنالدين استرآبادي(38) (وفات 715هجري)
15ـ زکريا محمد قزويني (39).
16ـ اثيرالدين ابهري (40).
17ـ ابوالفرج ابن عبري مسيحي (وفات 685) رئيس ژاکوبنهاي شرق (41).
18ـ فائو مونجي، اخترشناس و رياضيدان چيني
19ـ قاضي کمالالدين محمد بن عبدالحميد قزويني مراغي، رئيس مدرسه قاضي مراغه
برخي از دانشوراني که در دانشگاه مراغه به تحصيل پرداختند، عبارتاند از:
1ـ قطبالدين شيرازي (وفات 710 هجري)
2ـ سيد کمالالدين رضا افطسي آبي
3ـ سيد رکنالدين استرآبادي
4ـ مجدالدين حارثاني
5 ـ کمالالدين بغدادي، معروف به ابنفوطي (وفات 723هجري)
6 ـ محييالدين بغدادي (وفات 703هجري)
7ـ عميدالدين منجم بغدادي (وفات 664 هجري)
8 ـ فخرالدين زرندي (وفات 692 هجري)
9ـ عمادالدين مسعود کاشغري
10ـ علاءالدين نجاري (وفات 687 هجري)
11ـ فخرالدين حکيم قزويني (وفات 667 هجري)
12ـ قوامالدين عبداللّه يازري
13ـ قوامالدين محمد يازري
14ـ کمالالدين هندي (وفات 669 هجري)
15ـ شمسالدين عُرفي دمشقي
16ـ شمسالدين مسعود کازروني
17ـ عمادالدين ساوجي
18ـ مجدالدين سيواسي رومي
19ـ مجدالدين عمر بن علي مراغي، نوه دختري ابنفوطي.
20ـ عمادالدين مسيب دامغاني (وفات 687 هجري)
21ـ عزالدين حسن بن محمد واسطي عطار
22ـ عزالدين طغرل بن سنجر صاحبي
23ـ عزالدين قاسم بن عبدالکريم سنجاري(42).
مدرسه سيواسي
مدرسه رشيديه
و اما املاک مراغه از کوره آذربيجان: تمامت قريه «خلجان » نزديک قلعه روئين دز و فاصل ميان ايشان يک وادي است و اين خلجان هم از ناحيه دزجرود است با جمله حقوق و مرافق. اين مواضع را از املاک مراغه اين جانب استبدال کردم به يک نيمه ديه «کندرو » که در ملکيت من درآمده... و چون استبدال شرعي رفت و اين مواضع در ملک من آمد و قاضي از قضات مسلمانان نافذالحکم به صحت آن استبدال حکم کرد، تمامت اين مواضع مراغه را وقف کردم بر مدرسهاي که در مراغه بنا کردهام، وقف درست شرعي... اين زمان، اين مواضع وقف آن مدرسه است... کتبه الواقف فضلاللّه الرشيد الهمداني في شعبان سنة 716 (45).
مدرسه معزيه
«در قرن هشتم و نهم هجري هنوز هاله مراغه در افق ميدرخشيد و پرتوافشاني ميکرد » (47).
معروفترين شخصيت اين خاندان، خواجه معزالدين
اکنون پس از سپري شدن شش قرن از عصر خواجه معزالدين، اثري از مدرسه باشکوه او برجاي نمانده است، ولي مسجد ملامعزالدين با آن سرستونهاي زيبا و قدي خميده حکايت از تاريخي دور و دراز ميکند. بقاياي مدرسه معزيّه تا قرن اخير پابرجا و فعال بوده و به احتمال قوي از مهمترين مراکز علمي مراغه در عهد صفويه بوده است.
مدرسه غفاريه
چون کاتب اين ثلاثه شريفه از زيارت حرمين شريفين و روضه منورنبي، عليهالسلام، و ائمه اثنيعشر، رضواناللّه عليه و عليهم اجمعين، بازگشته متوجه خراسان بود، چون به شهر حله رسيد نقارّخانهاي دو طبقه عالي جهت امام الحي الحاضر القائم ابوالحسن صاحبالزمان محمد بن الحسن العسکري، عليهالسلام، ساخت و... و از آنجا چون به خطه طيبه مراغه رسيده شد سه سال پيوسته توقف کرده شد و زاويهاي از خالص مال خود جهت فقرا و ابناي سبيل و غيره ساخت و آن بقعه مشهور و منسوب است به غفاريه... (48).
در اين يادداشت به مدرسه اشاره نشده، ولي در کتاب سفرنامه مراغه که نسخه مخطوط آن در کتابخانه آيتاللّه مرعشي نجفي موجود است به اين مطلب تصريح شده است:
... يک گنبد ديگر هم در کنار شهر متصل به آبادي است که آن هم معلوم نيست که مقبره کيست، حجرات خرابه چندي متصل به اوست که در قديم مدرسه بوده، بعدها خرابي پيدا نموده، غفار نامي آنجا را تعمير کرده، به اين جهت حال به مدرسه غفاريه اشتهار دارد و در سردر مدرسه به خط ثلث نوشته شده که در زمان دولت ابوسعيد بهادرخان بنا شده و نام يکي از شيوخ مالکيمذهب بر آن نوشته شده(49) .
از اين بيان چنين برميآيد که اين مدرسه در عصر سلطان ابوسعيد بهادري (وفات 736هجري) آخرين ايلخان مغولي و براي علما و طلاب مالکيمذهب ساخته شده بود و در زمان نظامالدين احمد غفاري يعني صد و شصت سال بعد که به خرابهاي تبديل شده بود، وي آن مدرسه را تعمير و بازسازي نمود، اين مدرسه تا سال 1297 هجري که تاريخ کتابت سفرنامه مذکور است به صورت ويرانه باقي بود، ولي در حال حاضر هيچ اثري از آن در آن ناحيه نيست.
قرن سيزدهم و چهاردهم
مدرسه مسجد جامع
قديمترين منبعي که از مدرسه مسجد جامع سخن به ميان آورده سفرنامه ابراهيمبيک است که در عهد ناصري صورت نگارش يافته است: «... فرداي آن طرف ظهر به مسجد جمعه که در حوالي کاروانسرا و نزديک منزل ما بود، رفتيم که نماز را در آنجا بخوانيم اين مسجد دورادورش همه مدرسه طلابنشين و در ميان صحن چشمه آب صافي است، تجديد وضو کرديم و داخل مسجد شديم... »(50) .
اين مدرسه در صد سال اخير بسان مرکز ثقل محافل و مراکز علمي بوده است، بدينسان که اکثر مجتهدين و رجال دانشور شهر، مجالس درس خود را در آنجا برپا ميساختند. در سال 1322شمسي که از اختناق و خفقان رضاخاني اندکي کاسته و آزاديهاي نسبي در امور ديني ايجاد شده بود، فقيه نامور آيتاللّه حاج شيخ محمد تقوي مراغي، از تلامذه برجسته آيات عظام عبداللّه مامقاني و سيد ابوالحسن اصفهاني، به تعمير و بازسازي مسجد و مدرسه همت گمارد، اما به خاطر مخارج و هزينه بسيار سنگين کار، مجبور به فروش منزل مسکوني و باغ خود گرديد. بر کتيبهاي که بر سردر مسجد نصب گرديد، چنين آمده بود: «با توفيقات سبحاني و تأييدات يزداني و توجهات آيتاللّه العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني،
مدّظله، و به سعي و اهتمام حضرت مستطاب العالم البارع النحرير الحاج ميرزا محمدآقا مجتهد مراغي، دامت برکاته، و به مباشرت آقاميرزا قنبر اکرمي بناي اين مدرسه و مسجد صورت خاتمه پذيرفت. سنه 1322شمسي. »
برخي از مدرسين بزرگ اين مدرسه در سده اخير عبارتاند از:
آيتاللّه ميرزا محمدآقا مجاهد انصاري (صاحب فتواي جهاد عليه گردان اسماعيلآقا سميتقو)، آيتاللّه شيخ عبدالحسين قره چپوقي مراغي (از شاگردان برجسته ميرزاي شيرازي بزرگ)، آيتاللّه حاج ميرحبيباللّه مجتهدي حائري، آيتاللّه ملامحمدرحيم قاضي (وفات 1341 هجري)، آيتاللّه ميرزا محمد تقوي (وفات 1281هجري)، آيتاللّه ميرزا حسينآقا مجتهد مراغي، آقاشيخ حسين باليقيا (مدرس بزرگ)، شيخ محمود کفيل افشار، حاج ميرزا جواد مراغي، آقاشيخ عبدالحسين معينالشريعة، حاج شيخ حسين نمازي و...
مدرسه امامزاده محمد
از بزرگترين اساتيد اين مدرسه در نيمقرن اخير که با وجود پرتوان و جدي خود جاني دوباره به کالبد بيروح اين مدرسه بخشيد، بايد از بقيةالسلف آيتاللّه آقاميرزا حسين هبةاللهي مراغي، مدظله، نام برد. معظمله پس از تکميل تحصيلات عالي در حوزه علميه قم و اخذ اجازه اجتهاد از مرحوم آيتاللّهالعظمي حجت کوهکمري در سال 1355 هجري، به مراغه بازگشت و چونان چراغ فروزاني به نورافشاني پرداخت. معظمله ساليان مديد و طولاني در اين مدرسه علوم اسلامي، از مقدمات تا سطوح عاليه، را تدريس کرد و با دعوت از ديگر اساتيد آن عصر رونقي دوباره به اين مرکز علمي بخشيد.
آيتاللّه حاج شيخ ابراهيم بادکوبهاي (وفات 1324 شمسي) از ديگر اساتيد مبرز و ممتاز اين مدرسه در نيم قرن اخير بود که پس از فشار و اختناق حکومت کمونيستي شوروي سابق از باکو گريخت و در تبريز مقيم شد و پس از دعوت بزرگان و اعيان شهر مراغه به اين شهر آمد. وي دانشوري زاهد، پرهيزکار و اخلاقي بود. معروف است که براي ايجاد روح اعتماد بين مردم و روحانيون، طلاب جوان و فاضل را به عنوان امام جماعت قرار ميداد و خود چون مردم عادي پشت سر آنان به نماز ميايستاد.
بسيار مناسب است از عالم کامل و استاد فاضل مرحوم حجتالاسلام حاج شيخ علياصغر قمي که با حضور خود در اين مدرسه تا آخرين ساعات حيات چونان شمعي سوخت و پرتوافشاني کرد، ياد شود.
مدرسه شيخ بابا
در نيمه دوم سده سيزدهم هجري حکيم دانشور و فيلسوف نامور مولانا حسن مراغي از فلاسفه و عرفاي صاحبذوق آذربايجان، مسجدي در کنار مسجد شيخ بابا بنا نهاد که به نام او يعني مسجد آقاحسن معروف شد. همچنين مدرسهاي کوچک در کنار مسجد برپا نمود که به جهت شهرت بيشتر مسجد شيخ بابا به مدرسه شيخ بابا معروف گشت. وي حوزه درسي خود را که اغلب در زمينه علوم عقلي بود در آن مدرسه برقرار ساخت و ساليان مديد به تدريس فلسفه، عرفان، کلام و فقه پرداخت و شاگردان بسياري پرورش داد. حکيم مولي حسن دانشمندي پرکار و کثيرالتأليف بود و رسائل زيادي در فلسفه و عرفان از خود برجاي گزارد، از کتابهاي اوست:
حقيقةالروح، مسالکالطريقة و مدارکالحقيقة، مشکاةالحکمة و مصباحالعرفان، التوحيد، الرد علي الشيخيّه، منهاجالبصيرة واليقين، تفسير سورةالفاتحة، فوائد فلسفيه و...
حکيم مولي حسن مراغي در 12 جماديالاول 1300 هجري بدرود حيات گفت و در شبستان مسجد شيخ بابا به خاک سپرده شد. با وفات وي چراغ فروزان مدرسهاش نيز در طليعه سده چهاردهم هجري به خاموشي گراييد.
پی نوشتها:
1-تلخيص مجمع الآداب، ابنفوطي بغدادي، ص366، چاپ هند
2-معينالدين ابونصر احمد بن عبدالرزاق طنطراني مراغي از شعرا و ادباي نامور سده پنجم هجري است، هموست که قصيده معروف طنطرانيّه را با مطلع «يا خلّي البال قد بلبلت بالبلبال بالُ » در مدح خواجه نظامالملک طوسي سرود. فهرست نسخههاي خطي دانشگاه تهران، ج8، ص262
3-تلخيص مجمع الآداب، ابنفوطي بغدادي، ص366، چاپ هند.
4-همان، ص432، چاپ هند
5-هم اکنون نيز محلهاي در مرکز شهر با نام اتابک معروف است که ظاهرا بازمانده عصر اتابکان است
6-تجارب السلف، هندوشاه بن سنجر نخجواني، ص296
7-راحة الصدور، محمد بن علي راوندي، ص44،
8-تلخيص مجمع الآداب، ابنفوطي، ج2، ص1071 (چاپ سوريه)
9-همان، ج1، ص388
10-همان، ج1، ص388
11-ديوان اثيرالدين اخسيکتي، تصحيح رکنالدين همايون، ص92
12-التکمله لوفيات النقله، عبدالعظيم بن عبدالقوي منذري، ج1، ص215
13-تلخيص مجمع الآداب، ابنفوطي، ج3، ص418
14-فهرست کتابخانه اهدايي مشکوة به دانشگاه تهران، محمدتقي دانشپژوه، ج3، بخش5، مجلد7، ص2646
15-تلخيص مجمع الآداب، ج1، ص28
16-همان، ج1، ص28
17-غزالينامه، جلالالدين همايي، ص289
18-سير اعلام النُبلاء، محمد ذهبي، ج21، ص14
19-الروض المعطار في خبر الاقطار، ابوطاهر سلفي اصفهاني، ص535
20-الاربعين عن الاربعين في فضائل اميرالمؤمنين، عبدالرحمن نيشابوري، ص29
21-آن نسخه املا شده، بعدها به دست شهيد اول، شمسالدين محمد بن مکي، افتاد و نسخهاي از روي آن استنساخ و با نسخه اصل مطابقت کرد. در سال 861 هجري کاتبي به نام محمد بن علي بن حسن جباعي نسخهاي از روي نسخه شهيد استنساخ کرد و همين نسخه در سال 1414 هجري با تحقيق شيخ محمدباقر محمودي به کوشش انتشارات وزارت ارشاد به طبع رسيد
22-تلخيص مجمع الآداب، ابنفوطي، ج2، ص1121
23-وفيات الاعيان، ابنخلکان، ج4، ص250،
24-معجم الادباء، ياقوت حموي بغدادي، ج19، ص315
25-معجم الادباء، ياقوت حموي بغدادي، ج19، ص315
26-نزهة الارواح و روضة الافراح، شمسالدين شهرزوري، ص458
27-تاريخ الحکما، جمالالدين قفطي، ص290
28-همان، ص290
29-بينش اسلامي و پديدههاي جغرافيايي، دکتر عباس سعيدي، ص84
30- نشريه پيام، ارگان يونسکو، آبان و آذر 1360
31-علم و تمدن در اسلام، حسين نصر، ترجمه احمد آرام، ص70
32-البداية والنهاية، ابنکثير دمشقي، ج13، ص249
33-بينش اسلامي و پديدههاي جغرافيايي، دکتر عباس سعيدي، ص83
34-يادنامه خواجه نصير طوسي، دانشگاه تهران، ص90
35-تاريخ علم کمبريج، کالين رنان، ص316
36-فوات الوفيات، محمد بن شاکر کبتي، ج3، ص245
37-روزنامه اطلاعات، خرداد 1352، شماره 14124
38-ر.ک: تلخيص مجمع الآداب، ابنفوطي بغدادي (همه مجلدات)
39-تاريخ علم کمبريج، ص3230
40-تاريخ حکما و عرفاي زنجان، کريم نيرومند، ص299
41-مختصر الدول، ابوالفرج ابنعبري، مقدمه
42- ر.ک: تلخيص مجمع الآداب، ابنفوطي بغدادي (همه مجلدات)
43-همان، ص232 (چاپ هند)
44-لغتنامه، علياکبر دهخدا، ج12، ص17921
45-وقفنامه ربع رشيدي، خواجه رشيدالدين فضلاللّه همداني، ص113
46-يادنامه خواجه نصيرالدين طوسي، ص84
47-علم و تمدن در اسلام؛ حسين نصر، ترجمه احمد آرام، ص190
48-ابنيه و آثار تاريخي مراغه، عبدالعلي کارنگ، ص56 ـ 57
49-سفرنامه مراغه، نسخه خطي 3647، کتابخانه عمومي آيتاللّه مرعشي نجفي، ص46ـ 47
50-سياحتنامه ابراهيمبيک، زينالعابدين مراغهاي، ص118
51-در تحقيقاتي که دکتر پرويز ورجاوند در مورد آثار باستاني و مذهبي مراغه به عمل آوردهاند به خطا از اين امامزاده به عنوان امامزاده عطاءاللّه فرزند امام کاظم(ع) نام برده و به دنبال آن وجود شخصيتي با اين نام را در ميان اولاد آن امام همام(ع) انکار نموده است. دائرةالمعارف تشيع، ج3، ص319
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله