تذکر: نزدیک به ربع قرن پیش در شهرستان تبریز کتابی، به نام «تفسیر آیات مشکله قرآن» به قلم آقای «یوسف شعار» منتشر شد. مؤلف آن کتاب بدون ملاحظه اصول و قواعد تفسیر، به توضیح یک رشته آیات پرداخت و در نتیجه دچار لغزشهایی نابخشودنی گردید. این سلسله مقالات نقد نظرات مؤلف مذکور است.
(هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ ام الْكِتَابِ وَأُخَرَ مُتَشَابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبَابِ) (آل عمران، آیه 7)«او است که کتاب (قرآن) را بر تو نازل کرد بخشی از آن «محکم» که اساس و ریشه کتاب است و قسمتی از آن «متشابه» میباشد آنها که در دلشان انحراف است به خاطر فتنهانگیزی و «تأویل طلبی» از «متشابه» پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خدا و راسخان در علم کسی نمیداند، آنان که میگویند: ما به همه آنها ایمان آوردیم و همگی از طرف پروردگار ما است و جز صاحبان خرد کسی متذکر نمیشود».
از روز نزول این آیه، مسألهی «محکم» و «متشابه» در میان «صحابه» و «تابعان» و بعداً در میان مفسران مطرح بوده و بر اثر مرور زمان، و دوری از امت اسلامی از قرائن حالی موجود در عصر نزول قرآن، اختلاف عظیمی در تفسیر این دو نوع آیات پدید آمده است تا آنجا که پیرامون مقصود از آیات محکم و آیات متشابه، رازی در تفسیر خود چهار قول (1) و مؤلف «المنار» ده قول (2) و علامه طباطبائی در «المیزان» (3) شانزده نظریه نقل کردهاند میتوان برخی از آنها را در برخی ادغام کرد.
به خاطر همین اختلاف و پراکندگی در تشخیص مفاد «محکم» و «متشابه» است که به عقیده برخی، خود این آیه از نوع آیات متشابه گردیده و دستیابی بر مقصود واقعی از آن را، مشکل ساخته است، از این جهت لازم است برای دستیابی بر مراد از آن دو نوع، درباره «مفردات» و قرائن موجود در خود آیه به ضمیمه آیات دیگر و شأن نزول، دقت کافی به عمل آورد، تا به لطف الهی از اشتباه مصون ماند اینک یک رشته مطالبی را میتواند به فهم مراد از آیه کمک کند یادآور میشویم:
1- معنی لغوی «محکم»:
واژه «محکم» از ماده «حکم» گرفته شده است که معنی، ریشهای آن «منع» و «بازداری» است و اگر در زبان عرب به لجام اسب «حکیمة» میگویند. به خاطر این است که آن را از حرکت و تمرُّد باز میدارد، و یا خانه پایدار و سخنان استوار را با لفظ «محکم» و «حکیمانه» توصیف میکنند، به خاطر این است که این گونه موضوعات، نفوذ عوامل نابودی به حیطه خود را، از خود دور مینمایند (4).قرآن مجید در سوره اسراء در آیات 22-38 پس از بیان یک رشته مسائل عقیدتی و دستورهای اخلاقی که شماره آنها به هیجده میرسد چنین میفرماید:
(ذلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَیْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ) (اسراء، آیه 39).
این دستورات (هیجدهگانه) سخنان حکیمانهای است که خدا آنها را به تو وحی کرده است یعنی آنچنان پایدار و استوار است که هر نوع احتمال خلاف را از خود میرانند و مرور زمان، و تکامل فکرها و اندیشهها خللی در آن پدید نمیآورند.
2- معنی لغوی متشابه:
لفظ «متشابه» از ماده «شبیه» گرفته شده است و این لفظ با تمام مشتقات خود در مورد دو شئ به کار میرود، که به عللی هم رنگ و هم شکل میباشند (5) قرآن مجید در دو مورد (6) درختان زیتون و انار را با الفاظ «مشتبها» و «غیر متشابه» و یا «متشابها» و «غیر متشابه» توصیه کرده است، زیرا درختها گاهی از نظر شکل ظاهری، شبیه هم هستند ولی از نظر میوه و طعم و خاصیت کاملاً متمایز میباشند.قوم «بنیاسرائیل» که مأمور به کشتن گاوی شدند پس از سئوالهای متعدد درباره تعیین خصوصیات گاو، سرانجام به حضرت موسی گفتند: «اِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَیْنا» این گاو هنوز برای ما مشتبه و ناشناخته است امیرمؤمنان میفرماید: اگر شبهه را «شبهه» میگویند «لإنَّها تَشْبَه الحق» زیرا باطل به نوعی به حق شبیه است (7).
اهل بهشت آنگاه از میوههای بهشتی میخورند میگویند: اینها همانهائی است که قبلاً در دنیا نیز از آنها میخوردیم، قرآن به روشنگری میپردازد و میگوید:
(وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهاً) (بقره، آیه 25).
«یعنی آنچه میخورید از جنس میوههای دنیوی نیست، بلکه شبیه آن میباشد».
با توجه به این بیان باید گفت: لفظ «متشابه» در دو چیز شبیه هم به کار میرود خواه شباهت آنها از وحدت شکل و رنگ باشد مانند شباهت درختهای انگور، زیتون و انار، و یا از نظر مضمون و محتوا، مانند باطل که رنگ حق به خود میگیرد و مشابه آن میشود، و سرانجام به خاطر شباهت و التباس دور آن را یک نوع ابهام فرا میگیرد و انسان به زودی حقیقت را از حقیقتنما تمیز نمیدهد.
3- همه قرآن محکم است: در حالی که این آیه، آیات قرآن را بر دو نوع تقسیم میکند و میفرماید:
(مِنْهُ آیَاتٌ مُحْكَمَاتٌ وَأُخَرَ مُتَشَابِهاتٌ) ولی برخی از آیات قرآن، سراسر آیات آن را «محکم» توصیف میکند، اکنون باید دید که این تقسیم با این توصیف فراگیر، چگونه سازگار است.
آیهای که سراسر آیات قرآن را «محکم» میخواند آیه یاد شده در زیر است:
(كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَدُنْ حَكِیمٍ خَبِیرٍ) (هود، آیه 1)
«این کتابی است که آیات آن استحکام یافته از جانب خداوند حکیم و آگاه تشریع شده است».
از این آیه به روشنی استفاده میشود که همه آیات قرآن از استحکام و استواری برخوردار است در این صورت باید دید چگونه قرآن در عین محکم بودن به دو نوع محکم و متشابه تقسیم میگردد؟
رفع این اختلاف به این صورت انجام میگیرد که مقصود از «احکام» در آیه سوره «هود» این است که سراسر آیات قرآن از نظر محتوا متقن و مستحکم است و هیچ نوع سستی به مضمون آن راه ندارد، زیرا این قرآن همان طور که ذیل آیه متذکر است از جانب فرد «حکیم» و «خیبر» نازل گردیده است.
توصیف قرآن به «احکام» به این معنی، اختصاص به محکمات ندارد زیرا مضامین واقعی آیات متشابه نیز از «احکام» استواری خاصی برخوردار است و هیچ نوع بطلان و سستی به آن راه ندارد و اگر این گونه از آیات «متشابه» است به خاطر چیز دیگری است و آن تشابه مقصود یعنی دلالت به گونهای است که نمیتوان با نگاه بدوی و بدون ارجاع مفاد آن، به آیات محکم، مقصود واقعی را به دست آورد.
بنابراین، استحکام و استواری مضمون و حکیمانه بودن مفاد آیه، مطلبی است و استحکام و استواری دلالت آیه بر مضمون خود، مطلب دیگری است، توصیف همه آیات قرآن با «استحکام» و «استواری» ناظر به وجه اول است یعنی سخن خدای حکیم باید پیوسته، حکیمانه باشد، ولی تقسیم آیات قرآن به محکم و غیر محکم به لحاظ وجه دوم یعنی از نظر دلالت آن میباشد.
و در تفسیر «محکم» و «متشابه» توضیح بیشتری در این بارهی خواهیم داد.
4- همه آیات قرآن متشابه است:
در حالی که این آیه، آیات قرآن را بر دو نوع تقسیم میکند ولی از برخی از آیات قرآن استفاده میشود که همه آیات قرآن «متشابه» است چنانکه میفرماید:(اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ كِتَاباً مُتَشَابِهاً مَثَانِیَ) (زمر، آیه 23)
«خدا بهترین سخن را به تو نازل کرده کتابی است «متشابه و مکرر».
بنابراین اگر همه آیات آن متشابه است، در این صورت تقسیم آیات آن بر دو نوع چه مفهومی میتواند داشته باشد.
ولی با توجه به لفظ: «مثانی» که به معنی «مکرر» است میتوان مقصود از «متشابه» بودن سراسر آیات آن را به دست آورد یعنی آیات قرآن از نظر مضمون و سیاق شبیه هم بوده و هر یک دیگری را تأیید و تصدیق میکند و از نظر صیاغت و سبک، یک نواخت و از نظر مضمون همانند یکدیگرند.
کتابی که به عنوان هدایت و راهنمای جامعه نازل شده است و در هر مناسبتی به روشنگری میپردازد و اصول و معارف خود را به عبارتهای گوناگون مطرح میکند، طبعاً چنین کتابی نمیتواند، خالی از تکرار سازنده و تأکیدهای بیدار کننده باشد از این جهت آن را با دو لفظ «متشابه» و «مثانی» توصیف میکند.
5- مقصود از متشابه چیست؟
همان طور که در آغاز بحث یادآور شدیم در تفسیر معنی «متشابه» شانزده قول و نظر وجود دارد ولی در این میان این اقوال چند نظریه بیش از همه معروفتر است و باید پیرامون آنها سخن بگوئیم:الف- موضوعات پوشیده از حس و خرد:
در قرآن یک رشته موضوعاتی وارد شده است که هرگز انسان خاکی با این ابزار شناخت محدود خود، نمیتواند به واقعیت آنها پی ببرد، مانند کیفیت «ذات خداوند» و «روح» و «جن» و «ملک» و «برزخ» و «میزان» و «صراط» و «قیامت» و همانند اینها که همگی در قلمرو «غیب» قرار گرفته و بشر نمیتواند بر حقیقت آنها واقف گردد و فقط باید به آنها ایمان بیاورد، چنانکه میفرماید: «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» (بقره، آیه 3): «افراد پرهیزگار کسانی هستند که به موضوعات پوشیده (از حس و یا ابزار شناخت محدود بشر؛ ایمان میآورند» و به بهانه اینکه از واقعیت آنها آگاهی ندارند، به انکار آن بر نمیخیزند (8).
حاصل این نظریه این است که مقصود از «متشابه» آن گونه از موضوعاتی است که عقل بشر نمیتواند به ماهیت آنها پی ببرد و از محیط علم انسان کاملاً بیرون میباشد و اطلاعات انسان از آنها به همان اندازه است که خدا در قرآن فرموده است (9).
این نظریه که بیشتر مورد توجه ابن تیمیمه (10) و پیروان مکتب او است از جهاتی مردود است با ظاهر آیه قرآن تطبیق نمیکند.
1- «متشابه» در لغت عرب به دو چیز همشکل و همرنگ و به اصطلاح شبیه هم میگویند، و به خاطر قدر مشترکهائی که میان دو شیئ موجود است انسان به دشواری میتواند آن دو را از یکدیگر جدا سازد اگر به خاطر داشته باشد قرآن درختهای «زیتون» و «انار» را متشابه خواند زیرا این دو درخت در حالی که از نظر میوه کاملاً متمایز میباشند ولی از نظر ساختمان درخت، کاملاً متشابه و هم رنگ و هم شکل هستند و همچنین است دیگر موارد استعمالات لفظ «متشابه».
بنابراین، تفسیر «متشابهات» به «مجهولات» و موضوعاتی که درک آنها از حیطه عقل و خرد انسان بیرون است یک نوع تفسیر به رأیی است که پیامبر گرامی، مسلمانان را از آن بازداشته است زیر دو شیئ «متشابه» بابی است، مجهول و نامعلوم بودن یک شیئ باب دیگری است و حقیقت ذات خدا، و کیفیت علم و قدرت او، و واقعیت فرشته و پری و یا برزخ و قیامت از قبیل اشیاء مجهول و نامعلوم است نه از امور «متشابه»، واقعیت «تشابه» مربوط به دو چیز است که به عللی به یکدیگر ملتبس و مشتبه میشوند در حالی که حقایق مجهول و نامعلوم و خارج از افق ذهن انسان خاکی، خودبهخود مجهول و نامعلوم هستند بدون اینکه پای مقایسه و مشابهتی به میان میآید.
2- صریح آیه این است که «محکمات» اساس، ریشه و به اصطلاح خود آیه «ام الکتاب» است و مقتضای آن این است که مشکل متشابهات از طریق مراجعه به «ام الکتاب» حل میشود و هر نوع اشتباه به وسیله آیات محکم، از آیات متشابه برطرف میگردد و سرانجام انسان از طریق ارجاع متشابه به محکم از مفاد واقعی آن، آگاه میگردد نه این که متشابهات برای ابد در محاق ابهام باقی میماند و هیچگاه خرد انسان به واقعیت آن نمیرسد چنانکه جریان در این نظریه چنین است.
3- صریح آیه این است که افراد منحرف، پیوسته از آیات «متشابه» پیروی میکنند چنانکه میفرماید: (فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ) از متشابهات کتاب پیروی میکنند، لازمه پیروی از «متشابه» این است که آیات متشابه باید از ظهور خاصی هر چند به صورت متزلزل و لرزان، برخوردار باشد که افراد منحرف بتوانند از آن پیروی کنند و سرانجام به مقاصد پلید خود که همان فتنهانگیزی است، برسند و اگر مقصود از آیات متشابه، همان موضوعات خارج از حیطه فکر و خرد انسان باشد این گونه از موضوعات فاقد ظهور بوده و در نتیجه امکان پیروی ندارند.
4- اگر آیات متشابه را با ذات خدا و ملک و جن و روح تفسیر کنیم، در این صورت این نوع از متشابهات «مفرداتی» خواهند بود که واقعیت آنها برای ما مجهول است نه «آیه» مجهول و نامعلوم.
به دیگر سخن: قرآن میفرماید: «وَأُخَرَ مُتَشَابِهاتٌ» یعنی بخشی از آن، آیات متشابه است بنابراین، باید «متشابه» آیه متشابه باشد نه مفرد، و آیه از مفردات و روابط خاصی تشکیل میگردد و تمام آنچه را که طرفداران این نظریه، آنها را از متشابهات میخوانند همگی یک رشته موضوعات هستند که نمیتوان آنها را آیه خواند مگر با تأویل.
5- آیه به روشنی یادآور میشود که آیات متشابه دستآویز فتنهانگیزان میباشد و با تأویل آنها طبق هوی و هوسهای خود، فتنهها بر پا میکنند اکنون باید دید چه نوع آیات در عصر رسول گرامی و پس از او، مایه فتنهانگیزی بوده است و این گروه با تأویلات باطل خود، چه فسادهائی در جامعه پدید آوردهاند آیا موضوعاتی که طرفداران این نظریه آنها را از مصادیق «متشابهات» میدانند دستاویز فتنهانگیزان بوده است؟
پاسخ این پرسش نیاز به غور در تاریخ ملل اسلامی دارد، آیا طرفداران این نظریه میتوانند موردی را ارائه دهند که در تاریخ اسلام این نوع از موضوعات که در قرآن آمده است دستاویز فتنهانگیزان بوده است نگارنده تاکنون به چنین موردی برنخورده است و نه شأن نزول آیه آن را تأیید مینماید.
بنابراین، نظریه این گروه که درباره آن پافشاری میکنند، بر ظاهر خود آیه منطبق نیست اکنون باید دیگر نظریهها را مورد بررسی قرار داد.
دو نظریهی دیگر دربارهی «متشابه»
با نظریهی نخست دربارهی معنی «متشابه» کاملاً آشنا شدیم، اکنون شایسته است با دیگر نظریهها نیز آشنا شویم:الف- متشابه: حروف مقطعه آغاز سورهها:
مقصود از «محکم» آن رشته از آیاتی است که دلالت آنها بر مقاصد خود روشن و واضح باشد همچنانکه این مطلب را در آیات سهگانه (11) (سورهی انعام آیههای 151 - 153) به روشنی درک میکنیم ولی مقصود از «متشابه» حروف مقطعهای است که در آغاز برخی از سورهها وارد شده که مفاد واقعی آن بر گروهی از عصر رسول خدا مانند «یهود» مشتبه گردید و در این مورد آیه مورد بحث نازل شد و در این مورد طبری میگوید:ابو یاسر فرزند اخطب عبور میکرد و رسول گرامی آغاز سوره بقره را تلاوت مینمود در این موقع نزد برادر دانشمند خود «حُیَّی بن اخطب» آمد و گفت: شنیدم که محمد چنین آیهای تلاوت میکرد: (الم ذلِكَ الْكِتَابُ)، «حی» گفت: آیا تو شخصاً شنیدی؟ گفت آری آنگاه «حُیَّی» با گروهی نزد پیامبر آمد و گفت: آیا بر شما چنین آیهای نازل شده است؟ پیامبر فرمود آری «حُیَّی» گفت: لفظ «الم» در آیه بیانگر مدت نبوت شما است که به حساب ابجد هفتاد و یک سال میباشد، آنگاه رو به همفکران خود کرد و گفت: به آئین کسی وارد میشوید که مدت نبوت آن هفتاد و یک سال است سپس رو به پیامبر کرد و گفت: آیا غیر از این نیز با شما هست پیامبر فرمود چرا، خدایم «المص» را فرستاده است آن مرد یهودی گفت بنابراین، مدت دوران رسالت تو صد و شصت و یک سال است، باز از پیامبر خواست که بگوید آیا غیر از این دو نیز هست؟ پیامبر فرمود، چرا خدایم «الر» و «المر» نیز نازل کرده است آن مرد یهودی محاسبه کرد و گفت بنابر اولی دوران رسالت شما دویست و سی و یک و بنابر دومی دوران رسالت شما دویست و هفتاد و یک میباشد آنگاه رو به پیامبر کرد و گفت حقیقت بر ما ملتبس و مشتبه شده و معلوم نیست که آیا مدت رسالت تو کم است یا زیاد سپس به جمع این اعداد پرداختند و دیدند که حاصل جمع همه 734 سال میشود دوباره گفتند که حقیقت بر ما مشتبه شده است در این موقع آیه مورد بحث نازل گردید (12).
نقد این نظریه:
این نظریه از جهاتی قابل بحث است:1- ناقل این نظریه «ابوجعفر طبری» است و آن را در تفسیر خود به سندی که در آن «سلمة بن الفضل رازی» قرار دارد، نقل کرده است و خود «سلمه» هرچند شخصاً در علم رجال توثیق شده است ولی «ابوحاتم» رازی رجالشناس معروف از استاد خود «عبدالرحمان» درباره او چنین نقل میکند:
«فی حدیثه انکار، لیس بقوی، لایمکن ان اطلق لسانی فیه باکثر من هذا یکتب حدیثه و لایحتج به» (13).
(در احادیث او چیزهای قابل انکار و غیر صحیح وجود دارد، نمیتوانم بیش از این درباره او زبانم را باز کنم، حدیث او نوشته میشود، اما نمیتوان با آن احتجاج کرد).
آیا میتوان با چنین حدیث و با این سند، آیه را تفسیر نمود و به آن اعتماد کرد؟
2- ظاهر آیه این است که خداوند دربارهی کسانی سخن میگوید که اصل کتاب آسمانی (قرآن) را به طور اجمال پذیرفته ولی در مقام پیروی به دو گروه تقسیم شدهاند، گروهی به نام «الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ» و گروه دیگر به نام «وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» در حالی که گروه یهود تا چه رسد «حُیَّی بن اخطب» لجوج و دشمن پیامبر، نه به نبوت او ایمان آورده بودند و نه به او اعتماد داشتند تا بخشی را ولو ظاهراً بپذیرند و بخشی دیگر را رد کنند.
3- ظاهر آیه این است که گروه منحرف عملاً از متشابه پیروی میکنند در حالی که گروه یهود حتی از «متشابه» نیز پیروی نکردند زیرا وقتی بخشی از حروف «مقطعه» قرآن را میان خود جمع کردند دیدند حاصل جمع آنها به 734 میرسد، گفتند کار این مرد بر ما مشتبه شده همچنانکه این سخن را نزد خود پیامبر نیز گفتند.
4- آیا درست است که عالم یهودی حروف مقطعه را نزد پیامبر دلخواهانه تفسیر کند و پیامبر در برابر او سکوت کند و اغواء او را نادیده بگیرد؟
شکی نیست که این حروف ناظر بر مدت رسالت پیامبر نیست و او مدت رسالت خود را در سوره احزاب آیه 40 بیان کرده و خود را «خاتم پیامبران» معرفی کرده است در این صورت، پیامبر باید دست رد بر سینه چنین فرد نامحرم به اسرار قرآن بزند، و او را از اغواء در نزد مردم یهود باز دارد.
خلاصه هرگز نمیتوان با چنین متن و سندی آیه مورد نظر را تفسیر کرد.
ب- نظریهی معروف:
شکی نیست که این آیه که آیات قرآن را بر دو نوع تقسیم میکند یکی از آیات محکم و به اصطلاح از آیات «ام الکتاب» میباشد و اگر خود این آیه از آیات متشابه باشد تقسیم آیات قرآن بر «محکم» و «متشابه» بیفائده میشود و در نتیجه همه آیات قرآن رنگ «متشابه» به خود میگیرد از این جهت در فهم آیه باید تمام پیشداوریها را کنار گذارد، و بیشتر روی کلمات آیه تکیه کرد. هر آیهای از آیات قرآن بر مفاد خود نوعی دلالت دارد، ولی دلالت آیات قرآن به یک پایه و اندازه و یکنواخت نیست قسمتی از آیات آن چنان بر مقاصد خود دلالت روشنی دارند که ذهن صاف و مستقیم در دلالت آنها بر مقاصد خود شک و تردید نمیکند مانند آیات سهگانهای که (14) ابن عباس به عنوان نمونه از آنها یاد کرده و یا مانند نصایح حکیمانهای که در سوره اسراء در ضمن آیات 22-39 نازل گردیده است.ولی در این میان یک رشته آیاتی است که در عین دلالت بر یک معنی، دلالت آنها آن چنان محکم و استوار نیست که احتمال و یا احتمالات دیگری به آن راه پیدا نکند، در این صورت است که معنی واقعی در محاق ابهام و تشابه قرار میگیرد و مقصود واقعی به غیرواقعی مشتبه میگردد.
در این میان افراد واقعگرا تشابه این نوع از آیات را با ارجاع به «ام الکتاب» که اساس و ریشههای قرآن است، برطرف میکنند و تشابه و تردید را از چهره مراد بر میدارند و سرانجام خود «متشابه» از آیات محکم میگردد که پس از ارجاع، هیچ نوع احتمالی به آن راه پیدا نمیکند.
این گروه که قرآن آنها را همچنانکه بعداً خواهیم گفت، «راسخان در علم» میخواند در عین ایمان به هر دو، «متشابه» را به محکم ارجاع میدهند و در رفع تشابه از آنها کمک میگیرند.
در مقابل این گروه افراد منحرف و پیشداوری هستند که فقط از آیات «متشابه» تبعیت و پیروی میکنند، و هدفی جز فتنهانگیزی و تأویل آیه بر طبق هوی و هوس خود، ندارند.
اینک نمونههائی از «متشابه» را که میتواند روشنگر مقصود باشد در این جا میآوریم:
1- انسان در نخستین بار که آیهی: «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى» (طه، آیهی 5) را میشنود روی انسی که با لفظ «استوی» در محاورات عربی دارد آیه را به نحوی معنی میکند که مفاد آن این میشود که خدا جسم است و بر تخت خود (عرش) قرار دارد، این معنی در صورتی رسوخ پیدا میکند که ملاحظه میکند که لفظ «استوی» در قرآن به معنی «قرار گرفتن» نیز به کار رفته است مانند «وَاسْتَوَتْ عَلى الْجُودِیِّ» (هود، آیه 44) کشتی نوح بر روی کوه «جودی» مستقر گردید.
در حالی که در کنار این معنی احتمال دیگری نیز در کار است و آن این که «استوا» به معنی «استیلا» و «تسلط» بوده و این جمله کنای از استیلاء تدبیری خدا بر آسمانها و زمین میباشد همچنانکه استیلاءِ امراء بر تخت خود کنایه از استیلاء آنان بر کشور خود میباشد و این معنی با توجه به این که این لفظ در معنی «استیلاء» در قرآن (15) و در لغت عرب (16) نیز به کار رفته است، در صورتی تجلی بیشتری پیدا میکند که توجه کنیم که ماقبل و مابعد آیه پیرامون آفرینش آسمانها و زمین سخن میگوید، و هدف این است که خدا پس از خلقت آنها، زمام قدرت و تدبیر زمین و آسمان را در دست گرفت و تدبیر آنها را به «اِلهْ» و یا «آلِهَه» واگذار نکرد.
اکنون در تعیین یکی از دو، باید به «ام الکتاب» مراجعه کرد یعنی آیهای که آنچنان از صراحت برخوردار باشد که هر نوع نفوذ تردید را از خود براند، وقتی به چنین آیاتی مراجعه میکنیم میبینیم خدا خود را چنین توصیف میکند: (لَیْسَ كَمِثْلِهِ شَیْءٌ) (شوری، آیه 7) برای او نظیر و مانندی نیست طبعاً چیزی که نظیر و مانند ندارد، نمیتواند موجود جسمانی باشد و بر روی تخت قرار بگیرد، ناچار باید گفت، معنی دوم متعین است ولی گروه منحرف و پیشداور، این نوع آیات را دستآویز کرده و به فتنهجوئی پرداخته و آن را طبق هوی و هوس خود و به غیر مقصود واقعی ارجاع (تأویل) میکنند.
2- انسان در نخستین برخورد با آیههای:
(وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ) (قیامت، آیه 22-23)
«چهرههائی آن روز شاداب است و به سوی پروردگار خود مینگرند».
تصور میکند که خدا در روز قیامت مجسم میگردد و بندگان مؤمن خود را به او مینگرند ولی در عین حال در جمله «إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ» احتمال دیگری نیز هست و آن اینکه این گروه به لطف و رحمت حق مینگرند همچنانکه در محاورات خود میگوئیم فلانی به دست تو مینگرد تعیین یکی از دو معنی، گذشته از قرینه روشن که در خود آیه است (17) به وسیله «ام الکتاب» انجام میگیرد زیرا قرآن به روشنی هر نوع امکان رؤیت خدا را نفی کرده و میگوید:
(لَاتُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ یُدْرِكُ الْأَبْصَارَ) (انعام، آیه 103)
«چشمها آنها را نمیبینند و او چشمها را میبیند».
با توجه به چنین آیه به روشنی میتوان هر نوع تشابه را از اطراف آیه بر طرف کرد و گفت مقصود نگاه به خود پروردگار نیست بلکه نگاه به رحمت و لطف خدا است.
شما میتوانید با این دو نمونه، دیگر موارد آیات متشابه را به روشنی تشخیص دهید.
کسانی که با کلام خدا انس دارند به روشنی میدانند که تمام آیات قرآن به نوعی بر مضمون و معنائی دلالت دارند چیزی که هست برخی از نظر دلالت به پایهای هستند که در آنها یک احتمال بیش وجود ندارد، و برخی دیگر دارای محتملاتی است که مراد واقعی در ضمن آن محتملات، روشن نیست و به طور مسلم مراد واقعی از آیات «متشابه» با اصول مسلم قرآن در زمینههای معارف و اصول و اخلاق مخالفتی ندارد هر چند پیش از رجوع به محکمات برخی از احتمالات با اصول مسلم قرآن سازگار نمیباشد در این صورت باید به کمک آیات «محکم» که در بر گیرنده اصول مسلم قرآن است تشابه و التباس را از این نوع آیات برطرف کرد و با شناخت «ام الکتاب» ابهام را از چهره شاخه آن (متشابه) زدود.
دقت در مضمون آیه به روشنی میرساند که مقصود از آیات محکم، آیاتی است که متضمن اصول اسلام بوده و محورهای آیات الهی را تشکیل میدهند در حالی که مقصود از «متشابه» که مفاد واقعی آنها با مراجعه به این اصول روشن میگردد، آن گونه آیاتی که مقصود واقعی در میان محتملات به غیر مراد شبیه بود، و به هم ملتبس شدهاند.
قرآن پیوسته یک رشته معارف بزرگ را در سطح افهام عادی تنزل میدهد تا همگان با چنین معارفی آشنا گردند تنزل دادن این گونه از معارف در سطح افهام همگانی و پوشانیدن لباس حس بر مسائل عقلی مایه پیدایش یک رشته احتمالات در مفاد آیه میگردد که برخی با اصول مسلم قرآن سازگار نیست مثلاً قرآن در بیان احاطه و سلطه خود بر ظالمان و ستمگران و اینکه هیچ یک از آنان را قدرت فرار از سلطه او نیست چنین میفرماید: «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ» (الفجر، آیه 14) به راستی خدای تو در کمین گاه است و یا در تشریح ظهور هیبت و عظمت خدا در روز رستاخیز چنین میگوید: (وَجَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفّاً صَفّاً) (فجر، آیه 22) «روز قیامت در حالی که فرشتگان صفکشان ایستادهاند، پروردگار تو میآید».
در حالی که هدف آیات ترسیم مفاهیم عقلی در لباس مسائل محسوس است در این میان حقیقت برای برخی از اذهان «مشتبه» شده و معنی واقعی آیه «تشابه» و التباس پیدا میکند و برای تعیین مراد واقعی آیه، راهی جز رجوع به آیات محکم که به روشنی هر نوع رائحه مادی و جسمانی بودن را از ساحت خدا نفی میکند، وجود ندارد و در این مورد است که متشابهات از طریق رجوع به محکمات روشن شده و حقایق، تجلی بیشتری پیدا میکنند.
در این موقع مردم بر دو دستهاند:
الف- گروهی که در قلب آنان میل به انحراف از حقیقت است و اضطراب و طپش در دل دارند، به این نوع از آیات گرویده و تنها به همین آیات متشابه میچسبند (فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ) و سه نوع بهرهبرداری نامشروع از آنها میکنند.1- بدون مراجعه به محکمات عملاً (نه قلباً) از متشابهات پیروی میکنند چنانکه میفرماید: (فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ).
2- هدف از پیروی از خصوص آیات متشابه «فتنهانگیزی» است چنان که میفرماید: «ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ».
3- از روی هوی و هوس به تأویل آیات متشابه پرداخته و به عقیده خود ریشهها و مآل آنها را به دست میآورند چنان که میفرماید: «وَابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ».
گروه دوم کسانی هستند که با آگاهی راسخ و قلب مطمئن هر دو گروه را محترم میشمارند و به هر دو ایمان میآورند و میگویند که هر دو نوع از طرف پروردگار آنها است و از خدا میخواهند که قلوب آنها را از میل به حق، به باطل منحرف نسازد چنان که میفرماید: «وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبَابِ رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا» راسخان در علم میگویند: ما به متشابه ایمان داریم همگی از جانب پروردگار ما است خداوندا قلب ما را پس از هدایت به سوی باطل متمایل مساز.
و ایمان به نزول هر دو، مانع از آن نمیشود که «تشابه» آیات متشابه را با ارجاع به محکمات برطرف کنند: چنان که بعداً در این باره سخن خواهیم گفت: اگر بنا است که آیات «متشابه» با همان حالت «تشابه» و التباس بمانند، و به بهانه این که عقل و خرد بشر به مدالیل آنها نمیرسد، تأکید بر اینکه محکمات «ام الکتاب» هستند، بیجهت خواهد بود، زیرا چگونه میتوان، گفت که آیات محکم اساس و ریشه قرآن میباشند اما نمیتوان به وسیله آنها تشابه را از شاخهای که از تنه «ام الکتاب» روئیده است برطرف نمود.
با توجه به این بیان مفاد آیه و معنی محکم و متشابه روشن میگردد و تشریح دیگر نظریهها که برخی در برخی قابل ادغام است، چندان لزومی ندارد.
پینوشتها:
1. مفاتیح الغیب، ج 2، ص 417.
2. المنار، ج 3، ص 263-165.
3. المیزان، ج 3، ص 31-38.
4. مقاییس اللغة، ج 2، ص 91.
5. مقاییس اللغة، ج 3، ص 243.
6. سوره انعام، آیههای 99 و 141. در مورد نخست، «اعناب» نیز آمده است.
7. نهجالبلاغه، خطبه 37 طبع عبده.
8. تفسیر آیات مشکله ص 124.
9. المنار، ج، ص 167 - اتقان سیوطی، ج 3، ص 1.
10. ابن تیمیه احمد بن عبدالحلیم حرانی دمشقی رسالهای پیرامون «محکم و متشابه» دارد که به نام «الإکلیل» در 21 صفحه ضمن «الرسائل الکبری» چاپ شده است وی در این رساله به گونهای مشوش پیرامون «متشابه» سخن گفته است که سرانجام روشن نیست که نظریه واقعی او چیست؟
11. این سه آیه به عنوان مثال مطرح شده است نه به عنوان حصر و مقصود، آیات، «قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَاحَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَیْكُمْ أَلاَّ تُشْرِكُوا بِهِ شَیْئاً وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً...»
12. تفسیر طبری، ج 1، ص 72 و خلاصه آن را درج 3، ص 181 نیز نقل کرده است.
13. الجرح و التعدیل، ج 4، ص 169، طبع حیدرآباد هند، نگارش ابوحاتم «رازی» متوفای، ص 327.
14. سوره انعام، آیههای 151-153.
15. سوره مؤمنون، آیه 28.
16. و قد استوی بشر علی العراق *** من غیر سیف و دم مهراق.
17. گذشته از این که جمله «ناظرة» در معنی انتظار لطف و رحمت به کار میرود چنان که شاعر عرب میگوید:
انی الیک لما وعدت لناظر *** نظر الفقیر الی الغنی الموسر
من به وعدههائی که تو دادهای مینگرم بسان نگاه فقیر به فرد متمکن و ثروتمند.
در ماقبل خود آیه گواه روشنی است که مقصود از این جمله انتظار لطف و احسان خود پروردگار است توضیح این قسمت را در محل خود متذکر شدهایم.
خسروشاهی، سیدهادی، (1371) تفسیر صحیح آیات مشکله قرآن، قم: انتشارات توحید، چاپ سوم.