نویسنده: ساموئل اس. فرانکین
برگردان: جعفر نجفیزند
برگردان: جعفر نجفیزند
در این صورت، ما از همان جوانی، خواه عادتهایی از یک نوع یا نوع دیگر را شکل بدهیم، هیچ فرق نمیکند؛ خیلی فرق میکند، یا به بیان دقیقتر همهاش فرق است.
ارسطو، نیکو ماخن، کتاب دوّم فصل 1.
واتسون پذیرفت که غلّو میکند اما سعی داشت نکتهای را بگوید: دنیایی که در آن زندگی میکنیم برای رشد یا تحول ما حساس است، و به ویژه سالهای اولیه مهماند. اگر چه به احتمال ارسطو از روشهای فرزند پروری واتسون وحشت زده میشد، راجع به اهمیت محیط و سالهای اولیه با او موافق میبود. از نظر ارسطو زندگی خوب به فضیلت نیاز دارد و کودکی زمانی است که رشد فضیلت شروع میشود.
فضیلت، امیال، تفکر، احساس، و عمل را در بر میگیرد برای هر یک ازما پاسخ بهینهای به هر وضعیت وجود دارد. ما ممکن است به نحوه متفاوت اما به درستی پاسخ بدهیم. به خاطر این که «عمل صحیح» به تفاوتهای فردی و اوضاع و احوال بستگی دارد، آموختن رفتارهای درست خاص تقریباً غیر ممکن است. چگونه میتوانیم هر وضعیتی را پیشبینی و تفاوتهای متعددمان را نیز منظور کنیم؟ احتمالها بینهایتاند. فضیلت نمیتواند به یک مجموعه رفتار یا حتی قوانین کاهش یابد. بهترین کاری که ما میتوانیم بکنیم این است که کودک را برای انتخاب خردمندانه آماده سازیم. ارسطو در مورد این که این امر چگونه میتواند تحقق یابد اندیشههای با بصیرت داشت.
بپذیریم که کودکان در آغاز بزرگسالان کوچک نیستند. فرد با فضیلت وضعیت را تجزیه و تحلیل میکند، میخواهد کار درست انجام دهد و از این کار لذت میبرد. فضیلت واقعی به فهمیدن شرایط، امیال پخته، احساسات معتدل، و عمل هدایت شده نیاز دارد. چنین فرایندهای پیچیدهای را نمیتوان از کودکان انتظار داشت. به هر حال، چیزی که ما میتوانیم بکنیم و باید بکنیم این است که به کودکان بیاموزیم در موقعیتهایی که با آن رو به رو میشوند به نحو مناسب رفتار کنند. بچهها باید با عمل کردن یاد بگیرند و از این اعمالشان است که به تدریج و به آهستگی، فهم حاصل میشود. برخی از نوههای ماهنوز معنی خویشتنداری یا حد و حدود لذت را نمیفهمند، اما میتوانند خویشتندارانه عمل کنند و اغلب هم عمل میکنند. وقتی هنری بهانه میگرفت که به عروسک خاصی «نیاز دارد»، مؤدبانه به او توضیح دادیم که باید چند روزی صبر کند. و او صبر کرد. وقتی لیدیا آب نبات دیگری میخواست، مادرش به او میگفت برای امروز به اندازهی کافی آب نبات خورده است. و او این تذکر را میپذیرفت و به بازیاش ادامه میداد. هنری و لیدیا حتی با وجود این که واقعاً نمیفهمیدند، به نحو مناسب عمل میکردند.
ارسطو به ما میگوید که نجار با ساختن در و پنجره، ویولن زن با نواختن سازش، آموزگار با تدریس، یاد میگیرد. همهی ما با عمل کردن یاد میگیریم اما این موضوع به ویژه برای کودکان مهم است. همانگونه که در آغاز فصل آمده، «در این صورت، ما از همان جوانی، خواه عادتهایی از یک نوع یا نوع دیگر را شکل دهیم، ذرهای فرق نمیکند؛ بر عکس، خیلی فرق میکند. کلّی فرق میکند.»
یک کودک ممکن است نتواند دلیل عمل کردن با ملایمت یا شجاعانه و یا منصفانه را بفهمد. اما با این وجود چنین رفتارهایی را انجام میدهد. ما میتوانیم کودک را تشویق کنیم عروسکهایش را به دیگران هم بدهد و یا وقتی که در مطب دکتر است قوی باشد. ما میتوانیم طوری عمل کنیم که بداند وقتی همراه والدینش به فروشگاه میرود برای چیزهایی که میتواند بخرد محدودیتهایی وجود دارد.
ما میتوانیم برای رفتار مناسب، آموزهای، کلمات تحسینآمیزی، و پاداشهایی ارائه دهیم. و در آغاز، همین راهنماییهای والدینی برای ایجاد رفتار مناسب کافی هستند. پاداشها و تنبیهها میتوانند تعیین کنندههای لازم و مؤثر برای عمل باشند. اما با گذشت زمان، همانگونه که ارسطو دیده، به تدریج چیز متفاوتی رشد میکند. از همین ریشهها، فضیلت و منش سر در میآورند.
بار دیگر به یاد گرفتن دوچرخهسواری برگردیم. به یاد میآوررید وقتی به تدریج مجموعه عادتهای درست را پرورش دادید، خود تجربه پاداش دهنده شد؟ شاید در ابتدا تمجید و فشار محکم به پدال کمک میکرد، اما زمانی که شوق دوچرخهسواری رشد کرد، دیگر به نیروهای بیرونی نیاز نبود. خود عمل پاداش بود. روانشناسان این را انگیزش درونی مینامند. میل به اقدام از درون ناشی میشود. نوههای ما هم، مثل همهی بچهها، هر روز انگیزش درونی را به نمایش میگذارند. او دری، نوشتن داستان را دوست دارد و کارهای دستی انجام میدهد اما به نظر میرسد حالا صحبت تلفنی با دوستانش در اولویت است. هنری، نقاشی را دوست دارد و میخواهد هر روز درس هنر داشته باشد. خواهرش لیدیا اسب سواری و نواختن پیانو را دوست دارد. نوآ، از دایناسورها و بازیهای ویدیویی زیاد سر در نمیآورد. حنا، حالا کودکستان را بیش از تعطیلات آخر هفته دوست دارد و با دوستانش در همسایگی بازی میکند. جک، چابک و ورزشکار، هرگز از جنب جوش نمیایستد. نوشتن، ساختن، بازی کردن رشد کردن، همه در اینجا هدفاند. قابلیتها در جستجوی تکامل انرژی و جهت برای رفتار را فراهم میآورند. برای بسیاری از چیزهایی که انجام میدهیم، پاداشهای بیرونی بیاهمیت به نظر میرسند.
وقتی کودکان بازی میکنند، سازندگان میسازند، و تنیس بازیکن حرکت چرخشی را انجام میدهد، مهارتها نیرومند میشوند، پروژهها شکل میگیرند، و بازیها لذت بخش میشوند؛ خود همینها به اندازهی کافی پاداشاند. انجام دادن لذت میآورد. اما انجام دادن فهمیدن را هم همراه دارد. شما میتوانید بدانید که دوچرخه سوار شدن خوب است اما تا زمانی که خودتان دوچرخهسوار نشدهاید واقعاً آن را نمیفهمید. من «میدانم» که فرزندپروری کار دشواری است؛ برندا سالها آن را به من توضیح میداد. اما تا زمانی که خودمان مراقبت ازنوههایمان را شروع نکردیم آن را واقعاً نمیفهمیدم. بیشتر عمر بزرگسالی من به کارم اختصاص داشت و بخش اعظم بزرگ کردن بچهها به عهدهی برندا بود که خیلی بهتر از من بود. اما وقتی که ما پدر بزرگ و مادربزرگ شدیم و من مراقبت کردن فرزندانم و همسرانشان را از فرزندانشان میدیدیم، حیرت زده میشدم که چقدر وقت، تلاش و انرژی میبرد. وقتی برندان و من به مراقبت از نوهها پرداختیم تازه احساس کردم که چقدر کار پر توقعی است. فقط زمانی که به طور کامل در این تکلیف شرکت کردم دشواریهای بچهداری را فهمیدم. قبلاً «میدانستم» اما «نمیفهمیدم».
همین طور است در مورد فضیلت، وقتی کودک یک عادت (hexis) را پرورش میدهد به تدریج اعمالش را و این که چرا آنها خوباند، میفهمد. از منصف بودن، دوست خوب بودن، شجاع بودن، لذت میبرد. او به تدریج رفتارش را میفهمد و آهسته آهسته انگیزش درونی را جایگزین پاداش بیرونی میکند. فضیلت خودش پاداش میشود. او از انجام دادن چیزهای صحیح لذت میبرد و اعمالش را به طریقی میفهمد که زمانی آنها عادتی بودند و از بیرون هدایت میشدند ممکن نبود.
پاداش، عادت، پند، و هدایت، اینها همه نقاط شروع هستند. اما با گذشت زمان عادت جایش را به فهمیدن و انگیزش درونی میدهد. وقتی کودک نواختن یک ساز، مثلاً پیانو را یاد میگیرد، ابتدا توسط پدر یا مادر و یامعلم، نتها و قواعد تمرین هدایت میشود. اما با گذشت زمان چیزی تغییر میکند. اغلب یا حداقل گاهی، کودک شروع میکند که موسیقی - نتها، زمانبندی، شدت، حس کردن ملودی - را بفهمد. او شروع میکند به این که از خود فعالیت لذت ببرد و دیگر به پاداشهای بیرونی، تهدیدها و یا تمجیدها که زمانی او را به نشستن در صندلی وادار میکردند، نیازی نیست. عادت میتواند به عشق، دوست داشتن، تبدیل شود. نواختن موسیقی با احساس، میل، و فهمیدن جایگزین حرکتهای مکانیکی اولیه شدهاند.
تمرین اثر مهم دیگری نیز دارد. وقتی فهمیدن رشد میکند، تواناییهای ادراکی نیز رشد میکنند. ما قبلاً راجع به خرد عملی، آن بخش از فضیلت عقلانی که برای فضیلت اخلاقی ضروری است، صحبت کردیم. خرد عملی به ظرفیت یا توانایی سنجش و ارزیابی اوضاع و احوال و یافتن اعمال مناسب دلالت دارد. از نظر ارسطو تمرین نیز در اینجا نقش دارد. فهمیدنی که با تمرین و تکرار رشد میکند، با قدرتهای بیشتر و بیشتر برای تمیز بین و درون وضعیتها همراه است. [شرمن (1) (1999)]. عادتهای طوطیوار به تدریج به فعالیتهای کنترل شدهی شناختی تبدیل میشوند که در آن عقل، هشیاری، و قدرتهای تمیز بر رفتار حاکم میشوند.
سرانجام ما در دانستن این که چه عملی با چه شرایطی جور در میآید. مهارت پیدا میکنیم. میدانیم که چه وقت صادق باشیم و چه وقت نباشیم. میدانیم که باید به میزبانمان بگوییم که مهمانی لذتبخش بود حتی اگر به ما بدگذشته باشد. یعنی این که، یاد میگیریم وضعیتها را از هم تمیز دهیم و برای هر یک پاسخ مناسب انتخاب کنیم. فضیلت رشد میکند.
اندیشههای ارسطو در مورد رشد فضیلت خیلی خاص یا کامل نیستند. میتوانیم آنها را به بیان ساده خلاصه کنیم: کودکان مثل بزرگسالان فکر نمیکنند، و اگر تشویق شوند به نحو مناسب عمل کنند، به تدریج اعمالشان را میفهمند و برای اجرای آنها انگیزش درونی را پرورش میدهند. 2500 سال پیش روانشناسی وجود نداشت، اما اصول بیان شده توسط ارسطو به نظر درست میرسند و نظریه و پژوهش روانشناختی جدید آنها را تأیید میکنند.
پینوشتها:
1. Sherman.
منبع مقاله :فرانکلین؛ ساموئل، (1390)، روان شناسی شادکامی، برگردان: جعفر نجفی زند، تهران: انتشارات سخن، چاپ اول.