نویسنده: مهدی حائری یزدی
در منطق اسلامی، قضایای ارزشی را، که اصطلاح جدیدی است نمیتوانیم به انشائیات ترجمه کنیم، زیرا انشاییات چیز دیگری است که ما فعلاً وارد مبحث آن نمیشویم، ولی همین قدر متذکر میشویم که در کتب منطق و تفکر اسلامی در مقابل اخبار، انشاست. انشاییات قابل صدق و کذب نیستند، بلکه اخباریاتاند که محتملالصدق و الکذباند. آخوند ملامحمد کاظم خراسانی، صاحب کفایة الاصول، دربارهی قضایای انشایی میگوید که حتی امر و نهی را هم میتوان به صورت اخبار اظهار کرد، مثل این که شارع در مقام امر بگوید «مسلمان دروغ نمیگوید»، که به صورت قضیهی اخباری است، ولی این اخبار اگر از طرف قانونگذار و در مقام تشریع صورت گیرد، معنایش این است که «مسلمان حتماً باید دروغ نگوید». گاهی آن شکل اخباری بیشتر از این شکل انشایی امر و نهی دلالت بر ضرورت هستی دارد، زیرا فرض بر این است که مسلمان به قدری خوب است که حقیقتاً هرگز دروغ نمیگوید، یعنی اصلاً ممکن نیست دروغ از او صادر گردد و دروغ نگفتن امری واقع و تحقق یافته فرض میشود که قضیه از آن خبر میدهد. پس قضیهی «مسلمان دروغ نمیگوید» یعنی مسلمان باید دروغ نگوید، ولی به شکل جازم و اخباری گفته میشود که دلالت بر ضرورت آن دارد. بنابراین، چنین نیست که همیشه امر و نهی انشایی مساوی با قضایای ارزشی و غیرخبری باشد. گاهی هم هست که اِخبار دلالت بر امر و نهی دارد. مقصود این است که ما همیشه در قضایای اخلاقی انشا را استعمال نمیکنیم. بعداً به طور مفصل خواهیم گفت که مقصود از انشا در مقابل اخبار چیست. همچنین، مقصود دیگر این است که معلوم شود ترجمه و تفسیر قضایای ارزشی به جملات انشایی خالی از درایت و تحقیق است و محققان اسلامی را به اشتباه میاندازد. به نظر ما، قضایای اخلاقی قضایایی است که محمولات آنها از استی و واقعیتهای اخلاقی تشکیل یافته است. به همین جهت، باید هم اکنون در هستیهای اخلاقی بررسی لازم را انجام داد تا حکم صورتهای این قضایا معلوم گردد. به هر حال، چون از طرفی، در کلمهی «ارزشی» ابهام گستردهای وجود دارد و از طرفی دیگر، ترجمه value به «انشا» در مقابل اخبار خالی از محذور نیست، بهتر است قضایای به اصطلاح ارزشی را «قضایای دستوری» بنامیم تا به این تنگنای لغوی گرفتار نشویم.
بازمیگردیم به موضوع بایستیهای اخلاقی و بررسی مسئلهای که مطرح کردیم و این که چگونه باید این مشکل منطقی را که در فلسفهی اخلاق به میان آمده و چنین عمومیت یافته است برطرف کرد. قضایای فلسفی بر دو گونه است: قضایای دستوری اخلاقی و قضایای اخباری نظری. از همین رهگذر، قهراً در قیاسهای منطقی خود یک شکل منطقی دستوری اخلاقی پیدا میکنیم و یک شکل اخباری نظری. برای روشن شدن مطلب از متنی که پیشتر از آن نقل قول کردیم مثالی میآوریم: «هر غذای خشک صحی است، یعنی خوب است (1)». یعنی چون غذا خشک است، قهراً حامل میکروب نیست. چنین قضیهای در اصطلاح این آقایان قضیهی ارزشی است و اگر بخواهید آن را به صورت امر و نهی بیان کنید، چنین خواهید گفت: «هر غذایی که میخورید باید خشک باشد» یا «غذایی را که خشک نیست نباید بخورید». این قضیه در حقیقت یک قضیهی کبرای ارزشی است و شکل منطقیای که از آن ترکیب مییابد از جهت داشتن کبرای ارزشی، قهراً با شکل منطقی اخباری نظری فرق میکند. قضیهی صغرایی هم که به آن اضافه میکنید این است: «الف غذای خشک است». این صغری توصیفی یا اخباری است، اما برای ارزشی بودن کل قیاس کافی است که یکی از مقدمتین آن ارزشی باشد؛ زیرا نتیجه تابع اخس مقدمتین است. به این ترتیب نتیجه میگیرید: «پس این غذا را باید بخورید» یا «این غذا صحی و خوب است». این شکل منطقی، قیاسی ارزشی است، تنها به جهت این که قضیهی کبرای قیاس قضیهای ارزشی است و قضیهی خبری نظری نیست. شکل قیاس هم شکل اول از اشکال منطقی است که حد وسط «غذای خشک» در صغری محمول و در کبری موضوع قرار گرفته است. بدینگونه:
الف. غذای خشک است.
هر غذای خشکی را باید خورد.
پس، الف را باید خورد.
در این جا جز مقدمهی صغری، که قضیهی ارزشی نیست بلکه اخباری است، بقیه اجزای قیاس، یعنی هم کبری و هم نتیجه، هر دو ارزشی هستند. اشکال هیوم در این جا وارد به نظر میرسد که چطور میتوانیم از این دو مقدمه، که حداقل یکی از آنها توصیفی و اخباری است، نتیجهی ارزشی به دست آوریم. حتی در حکمت اسلامی هم گفته شده که نتیجه معلول و تابع مقدمتین است و باید با هر دو مقدمه سنخیت و سازگاری داشته باشد. ما از دو مقدمه، که یکی اخباری و دیگری ارزشی است، چگونه میتوانیم نتیجهای ارزشی به دست آوریم. چگونه است که با این که این دو مقدمه نامتناسب با یکدیگرند، هر دو متفقاً به یک نتیجهی ارزشی منتهی میشوند؟ علم اخلاق به چه دلیل پیوسته به این شیوهی استنتاجی عمل میکند؟
به طوری که ملاحظه کردیم، ارسطو در فلسفهی اخلاق خود میخواهد دو رویداد خوب و بداخلاقی را از نظر روش منطق عملی مقایسه و بررسی کند. او در این مقایسه فرض میکند که غذای شیرین برای بهداشت انسانی که مسئول بهداشت خود است نامناسب است و او نباید آن را بخورد. شکل منطقی قیاس بدین ترتیب است:
این غذا شیرین است.
هر شیرینی برای بهداشت انسان زیانبخش و بد است.
پس، این غذا زیانبخش و بد است.
اما همین انسان مسئول گاهی قدرت تفکر عملیاش تحت تأثیر نیروی اشتهای تیز خود قرار میگیرد و قیاس را به صورت دیگری، به نفع اشتهای فروزان خود، تنظیم میکند و در حقیقت به جای برهان، مغالطهای از عقل عملی خود میسازد بدینگونه:
این غذا شیرین است.
هر شیرینی لذتبخش و خوب است.
پس، این غذا لذتبخش و خوب است.
ملاحظه میکنید که با وصف این که میان دو قضیهی کبری هیچگونه تنافی منطقی از جهت صورت وجود ندارد، شخص اخلاقی مسئول به دو نتیجهی متناقض، که عبارت از خوردن و نخوردن غذای شیرین یا خوب بودن و بد بودن آن است، راهنمایی میشود.
ارسطو میگوید شخص مسئول اخلاقی پیوسته با دوگونه قضیهی کبری روبه روست. گرچه این دو قضیهی کبروی با یکدیگر تناقضی ندارند، در عمل شخص مسئول به دو نتیجهی متناقض منتهی میشود (الف) هر غذای شیرینی غیرصحی و بد است، و (ب) هر غذای شیرینی لذتبخش و خوب است. به هر یک از این دو قضیهی کبری، قضیهی صغریی نیز افزوده میشود که عبارت است از «این غذا شیرین است». تنها نیروی اشتهای فروزان شخص مسئول است که قضیهی صغری را فقط با قضیهی کبرای ب ترکیب میکند و از این ترکیب به نتیجهای میرسد که با عقل عملی سازگار نیست. اشتهای او به حدی است که قضیهی کبرای الف را نادیده میانگارد. پس، این دلیل بر آن است که انگیزههای نازل نیز از صورت منطقی قیاس استفاده میکنند و با صورت برهان، که در حقیقت مغالطه است، او را به نارواییها تهییج و تحریک میکنند. در این مثال، آن نیرو اشتهای فروزان است که او را به این مغالطه وادار میسازد و به عمل ناصوابی که مورد تأیید حکمت عملی نیست رهنمون میشود.
باید به این نکته توجه داشت که در این جا سخن ارسطو تنها پاسخگوی سؤال از علت گرایش انسان مسئول از بایستی عقلانی و حقیقتاً برهانی به سوی بایستی حسی و نفسانی و مغالطهآمیز است، ولی این تحلیل هرگز پاسخگوی پرسش منطقی هیوم نیست که چرا نتیجهی ناظر به بایستی از مقدمات یا حتی از یک مقدمهی ناظر به هستی به دست میآید و اصلاً چه رابطهی منطقی میان است و بایست موجود است که ما در احکام اخلاقی پیوسته به این سهولت و روانی بایستی را از استی استنتاج و استخراج میکنیم. اما در عین حال این نکته به خوبی از سخن ارسطو به دست میآید که استنتاجهای عقل عملی به اندازهی استنتاجهای عقل نظری از اصالت و اعتبار منطقی بهرهمند است و از لحاظ صورت منطقی قضایا، هیچ تفاوتی میان عقل نظری و عملی نیست.
پینوشتها:
1. باید در نظر داشت که در متن مزبور خوبی و بدی بهداشتی، که غیراخلاقی است، با خوبی و بدی اخلاقی اشتباه شده، اما برای بیان قیاس ارزشی این مثال کافی و آموزنده است. مقصود از قضیهی ارزشی قضیهی اخلاقی به معنای اعم است و اخلاق به معنای اعم، حکمت عملی است که بهداشت نیز از شاخههای آن محسوب میشود.
منبع مقاله :حائرییزدی، مهدی؛ (1384)، کاوشهای عقل عملی (فلسفهی اخلاق)، تهران: انتشارات مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفهی ایران، چاپ دوم.
/ج