نویسنده: مهدی حائری یزدی
مستقلات عقلی یعنی چه و اینها چه فرقی با استلزامات دارند؟ دو قضیهی «عدل نیکوست» و «ظلم قبیح است» از مستقلات عقلی محسوب میشود، یعنی عقل در درک و تصدیق این قضایا مستقل است و نیاز به تعلیم از خارج ندارد. گروه کثیری از متکلمان از جمله خواجه نصیرالدین طوسی و علامهی حلی عقیده دارند که حسن و قبح اخلاقی، عقلی است و از ابتکارات و اختراعات شرع و هیچ مقام دیگری نیست، یعنی عقل است که عدل را به نیکویی و ظلم را به زشتی موصوف میکند و در این توصیف خود هیچگونه نیازی به استمداد از منابع دیگر ندارد.
در حکمت اسلامی دو نوع شناخت آمده است: شناخت تصوری و شناخت تصدیقی. شناخت تصوری آن است که فقط معانی الفاظ را درک کنیم. مثلاً، در کلاس زبان هیچگاه به تحقق کلمات در خارج از ذهن کاری نداریم، بلکه فقط معنی لغت با لفظ سادهتر از آن مورد نظر قرار میگیرد. اینگونه تعریفات را شناخت تصوری لفظی میگویند، و اساساً تمام تعریفات چه لفظی چه حقیقی از گروه شناخت تصوری است و داخل در تصدیقات نیست. اما شناخت تصدیقی متفرع بر شناخت تصوری است. بعد از این که تصورات خود را در قضیهای کامل کردیم، اگر اذعان به نسبت پیدا کنیم و حقیقت آن قضیه را بپذیریم یا قطع نسبت کنیم و به نتیجهی منفی برسیم، آنگاه شناخت تصدیقی یا تکذیبی حاصل کردهایم.
حال که تفاوت میان شناخت تصوری و تصدیقی را به اجمال دانستیم، به این مطلب میپردازیم که در مستقلات عقلی میگویند وقتی شناخت تصوریمان تکمیل شد و، مثلاً با شناخت تصوری فهمیدیم که عدل یعنی چه اعم از این که خوب باشد یا بد، یا وجود داشته باشد یا خیر، و همینطور معنای تصوری حسن را هم با همینگونه شناخت شناسایی کردیم و رابطهی بین عدل و حسن را هم با علم تصوری شناختیم، آنگاه این قضیه در ایجاد باور و اثبات خویش، خودبسنده است و نیازی به دلیل و برهان خارج از چهارچوبهی قضیه ندارد. معنی مستقلات هم همین است. عقل در تصدیق این که «عدل نیکوست» و «ظلم قبیح است» استقلال دارد و از بیرونِ این قضایا کمک نمیپذیرد. این بدان معناست که همین که شناسایی تصوری تکمیل شود، اذعان به نسبت و داوری خود به خود حاصل میشود. همین داوری را شناسایی تصدیقی گویند، منتها چون این شناسایی در این قضایا به عمل اختیاری عامل مسئول وابستگی دارد، قهراً آن را شناسایی برخاسته از عقل عملی نیز گویند. شما خودتان به حسن عدل و قبح ظلم رسیدهاید و از خانواده و مدرسه و حتی از مملکتتان این علم را نیاموختهاید. در تمام جوامع و در تمام زمانها، به گواهی تاریخ، ظلم قبیح و عدل نیکو بوده است.
در مقابل مستقلات عقلی، استلزامات عقلی است که بدینگونه در اثبات خویش خودبسنده نیست، بلکه عقل در مورد آنها بر اساس معیارهای دیگری داوریها خود را به کار میبندد. هنگامی که به دلایل مذکور پذیرفتیم که دو قضیهی یادشده از مستقلات عقلی است، بقیهی احکام و قضایای اخلاقی را از متفرعات آنها منشعب و استخراج میکنیم. وقتی ظلم را به تجاوز و ناروایی معنی کنید، هرگونه ناروایی را اعم از این که در عمل باشد یا در منطق باشد یا در نظام هستی باشد ظلم میدانید. دروغ گفتن، زنا، دزدی گرانفروشی و امثال اینها قبیحاند، زیرا همه از موارد و مصادیق ظلم محسوب میشوند. و تمام خوبیها و حتی عبادات از مصادیق و افراد عدلاند. پس در حقیقت امالمسائل و مبدأالمبادی همهی احکام اخلاق انسانی همین دو قضیهی معروف است. هستیهایی که مصادیق و رویدادهای عدل و ظلم هستند خود بر چند قسماند. هستیهای روابط شخصی و تهذیب نفس اخلاقیات شخصی را تشکیل میدهند که ما به آنها حسن خلق میگوییم. تهذیب نفس یعنی انسان ابتدا خودش را از هرگونه پلیدی و بینظمی درونی پاک میکند و بر اثر ریاضتهای اخلاقی، هستیهای آنها را تبدیل به هستیهای متضادشان، که نیکوییهاست، میگرداند. نیکوییها از قبیل شجاعت، سخاوت و مروت است، این سیر درونی از یک گروه هستیها به گروه دیگری از هستیها به خاطر آن است که انسان بتواند هرچه بیشتر و بهتر به هستی عدل، که حد اعتدال است، نایل گردد. عبادات هم از قبیل هستیهاست، چون عبادت رابطهی تکاملی شخصی و خصوصیای است که مخلوق با خالق خود برقرار میکند. معنای عبادت تواضع در پیشگاه خالق و معبود است که در حقیقت رابطهی وجودی هستی فقیر مخلوق با پروردگار هستی است. ریا و شرک در عبادت قطع کنندهی این رابطه است. ریا، دروغ و نادرستی را اعلام میدارد و امکان فقری را انکار میورزد، و این خود ظلم به نفس و تجاوز از نظام هستی است.
«تدبیر منزل» (1) شاخهی دیگری از حکمت عملی است که معلوم میدارد سیاست داخلی خانه و خانواده چگونه باید باشد تا زندگی به طور منظم اداره شود و عدالت در بین افراد خانواده استوار گردد. معنای عدالت در این جا این است که هستیهای مقدوری که از سوی رئیس خانواده وقوع میپذیرد به نوعی مقرون به نظم و ترتیب طبیعی و ریاضی باشد تا بتواند انسجام و تجمع و به همپیوستگی خانواده را پایداری بخشد. بخش دیگر حکمت عملی «سیاست مدن» است که خود به چند شعبه تقسیم میشود. یکی از آنها فلسفهی سیاست است. ارسطو و افلاطون در کتابهایشان به طور مفصل از این بخش سیاست مدن سخن گفتهاند و حکمای اسلامی هم هر کدام به تناسب، سیاست مدن را شرح دادهاند. فلسفهی سیاست با علم سیاست فرق دارد. علم سیاست عبارت است از دانستن احکام و قواعدی که در چگونگی تدبیر سیاست مملکت و رابطهی شهروند با شهر و شهر با کشور و کشور با قواعد بینالمللی و جهانی نقش تعیین کنندهی عملی دارد، و به همین علت است که به آن مدنیت یا مملکتداری گویند. اما فلسفهی سیاست به درستی یا نادرستی این قواعد و احکام یا تحلیل معانی و مفاهیم منطقی آنها میپردازد. مثلاً، بحث میکند که ماهیت عدل و ظلم چیست و آیا عدل به راستی ضرورت منطقی دارد و از جملهی اولیات است یا نه. به هر تقدیر، همهی بخش حکمت عملی را تحت عنوان بایستیها آوردهاند.
تفسیر دیگر بایستیها و تفاوت آنها با استیها این است که هستیهای غیرمقدور در حوزهی علوم انفعالی است که از رهگذر آنها انسان به حقایق موجود در جهان هستی از طریق انفعال شناسایی مییابد. همین که علوم انفعالی به علوم فعلی تبدیل گردد و انسان به جای علم به حقایق موجود به حقایق ایجادی پیدا کند، قهراً زبان هستیها هم به زبان بایستیها تغییر خواهد یافت. پس، در حقیقت، شناختهای مربوط به عقل نظری عبارت است از شناختهای حصولی ارتسامی که انسان نسبت به هستیهای موجود پیدا میکند و در این جا معلوم علتِ علم است؛ و شناختهای عقل عملی از گروه شناختهای فعلی است که در آنها علم، علت معلوم خارجی است.
به هر حال، در تمام فصول سهگانهی علم اخلاق، که عبارت است از تهذیب نفس، تدبیر منزل و سیاست مدن، ارادهی انسانی زیربناست. تا اراده نباشد، نمیتوانید خودتان و صفاتتان را نوسازی و تهذیب کنید و اقتصاد منزل یا تدبیر منزل را بر اساس نظم طبیعی یا ریاضی رعایت کنید و خودتان را با محیط خانه و خانواده و شهر و کشور و جهان سازگار سازید؛ زیرا بنیاد تمام این بایستیها در تمام مراحل سه گانه عبارت از اراده آن هم ارادهی مستقل است و در حقیقت بایستی در این مراحل به معنای قاطعیت اراده است. اراده هم به طور مسلم از پدیدههای هستی است و هیچ ارتباطی به اعتباریات ذهنی ندارد. جبر و اختیار هم، که یکی از مباحث قدیمی است، با هستیها ارتباط مستقیم دارد. یکی از مشخصات هستی حیوانها تحرک ارادی است، و یکی از امتیازات انسانها بر سایر حیوانات تحرک ارادی از روی استقلال و عقل و شعور به کلیات است. تمام اینها از ظواهر و مظاهر هستی است و به انسانها، که دارندهی این مزایای هستیاند، امکان میدهد که هستیهای مقدور خود را در قالبهای عدل و ظلم بریزند و جهان درونی و برونی خود را در این قالبها بسازند.
پینوشتها:
1. home economy
منبع مقاله :حائرییزدی، مهدی؛ (1384)، کاوشهای عقل عملی (فلسفهی اخلاق)، تهران: انتشارات مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفهی ایران، چاپ دوم.
/ج