نویسنده: مهدی حائری یزدی
بر اساس این نظریه که عدل الهی از صفات فعل است، نه از صفات ذات، یکی از نمودارهای عدل الهی احکام و تکالیفی است که حق تعالی برای بشر و مخلوقات خود به وسیلهی انبیا صادر کرده است. عدل الهی در این مورد بدین معناست که این تکالیف عادلانه است و در آنها رعایت حال و قدرت، و مصالح و مفاسد فردی و جمعی مخلوق شده و اصولاً این تکالیف برای بهبود یوم معاش و یوم معاد انسانها فرداً و جمعاً وضع و جعل شده است، و چون در آنها موازنهی میان مصالح و مفاسد فردی و اجتماعی انسانها رعایت شده، این تکالیف عادلانه است.
عدالت خداوند در چند مرحله ظهور و تجلی پیدا میکند. یکی در همین مرحلهی تکالیف است، یعنی تکالیفی که باری تعالی برای مخلوقات خود وضع کرده نباید شاق و طاقتفرسا و ظالمانه باشند به طوری که انجام دادن آنها از مکلفان ساخته نباشد یا آنها از این رهگذر به مشقت و سختی بیفتند؛ بلکه باید بر طبق موازین عدل و انصاف و موازنه میان قدرت فرد و جامعه باشند و فواید آنها به صورت فردی و جمعی نصیب مکلفان گردد.
جای دیگری که عدالت خداوند ظهور و تجلی پیدا میکند سیستم حکومت است. حکومتی که پیامبران بر اساس عدل به جوامع انسانی پیشنهاد کردهاند- به خصوص پیامبر عظیم الشأن اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) که خودشان رئیس حکومت بودهاند- عادلانه است و خود، چون شاهین این موازنه محسوب میشود، عادل است. به عبارت دیگر، در زمان ظهور حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و ظهور اسلام، که حکومت مطلقهی عادلهی الهی ظهور و نمونهی تاریخی پیدا کرده، هیچ ظلمی در آن نظام از آن جهت که نوعی نظام حکومتی است، لااقل تشریع و تأسیس نشده است، و این خود تجلی و نشانهی دیگری از عدل الهی است. رابطهی این حکومت با شهروندان، یعنی مسلمانان و کفاری که در زیر پرچم و ذمهی اسلام به سر میبرند، بر اساس عدالت فردی و اجتماعی و آزادیهای فردی و اجتماعی و فکری و مذهبی استوار بوده است. در این نظام پلورالیسم سیاسی مورد تأیید و تأکید بوده، چون عدالت بنابر مذهب عدلیه حقیقت و واقعیتی عقلانی است و به دستور شرع نیست. عدل الهی در جامعهی اسلامی بر پایهی همان عدلی است که وجدان آگاه همهی انسانها چه مسلمان و چه غیرمسلمان تشخیص میدهد. باید در نظر داشت که عدل الهی در این مرحله هم، مانند مرحلهی نخستین، در وضع و تشریع نظام حکومتی اسلامی است، نه در تکوین و اجرای آن. اجراییات پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) یا حضرت علی (علیه السلام) نیز اجراییات تبیینی و تفسیری تلقی میشود و اصلاً از روی ابتکار و تحمیل بر وجدان عدالت انسانی، که حکم عقلی محض است، نیست. و اما این مطلب که پس از پیامبر و امام معصوم رئیس نظام حکومتی اسلامی چه شخص و مقامی باید باشد مسئلهای است که باید در فرصت مناسب طرح و بررسی شود.
مورد سوم تجلی عدل الهی عبارت از پاداشها و کیفرهایی است که در روز جزا عاید مکلفان میشود، و این نتیجه اعمال زشت و زیبای خود بندگان است که باید در محاسبهی عدل الهی قرار گیرند. اگر فردی از روی اراده و اختیار کار خوب و مقرون به عدالت را انجام داده باشد، نتیجهی آن کار در روز قیامت ظهور عدل و رحمت خداوندی است و در حقیقت پاداش خوب و مقامات رضوانالله و رضوان الله اکبر به او عرضه میگردد. و کسانی که در این دنیا آلوده به گناه و ناروایی و ظلم بودهاند در روز جزا از قرب و لذت مجاورت پروردگار محروم خواهند بود و شاید مورد غصب و خشم و قهاریت الهی قرار گیرند یا احیاناً، اگر ممکن باشد، مورد عفو خداوندی واقع خواهند شد.
خلاصه، متکلمان قائلاند که در هر حال، عدل از صفات ذات نیست، بلکه از صفات فعل است خواه این فعل به صورت تکالیف و دستورالعملهایی صادر شده باشد، خواه در قالب برقراری سیستم حکومت و سیاست مدن، و خواه در مراحل آخرت و محاسبهی اعمال و سپس جزا و پاداش اخروی. اینها همه از منظر کلامی و اعتقادی است که اساس نظام اصول و عقاید دین را تشکیل میدهد.
منبع مقاله :
حائرییزدی، مهدی؛ (1384)، کاوشهای عقل عملی (فلسفهی اخلاق)، تهران: انتشارات مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفهی ایران، چاپ دوم.
/ج