مقدمه:
فتوکپی از سواد آن را دوست دانشمند دکتر حسین مدرسی طباطبائی حدود پانزده سال پیش در اختیار من قرار داده اند. یا من علم آدم الاسماء کلها ثم عرضهم علی الملائکة فقال انبوئی باسماء هولاء، و یا من جعل مدارسة علم اعلام العلماء شفاء لاسقام اوهام الجهلاء صل علی اکمل الواقفین علی حججک و بیناتک و افضل المطلعین باسرار رسالاتک الهاشمی العربی الامی المخاطب بخطاب لولاک لما خلقت الافلاک، المبعوث لتبلیغ احکامک علی عبادک و علی باب مدینة العلم اخیه و وزیره و صیه، المشرف بتشریف من کنت مولاه فهذا علی مولاه اسد الله الغالب امیرالمؤمنین و علی اولاده الائمة المعصومین المنصوصین کل منهم بالنص السابق علی اللاحق لوضع احکام حلالک و حرامک.
فتوکپی از سواد آن را دوست دانشمند دکتر حسین مدرسی طباطبائی حدود پانزده سال پیش در اختیار من قرار داده اند. یا من علم آدم الاسماء کلها ثم عرضهم علی الملائکة فقال انبوئی باسماء هولاء، و یا من جعل مدارسة علم اعلام العلماء شفاء لاسقام اوهام الجهلاء صل علی اکمل الواقفین علی حججک و بیناتک و افضل المطلعین باسرار رسالاتک الهاشمی العربی الامی المخاطب بخطاب لولاک لما خلقت الافلاک، المبعوث لتبلیغ احکامک علی عبادک و علی باب مدینة العلم اخیه و وزیره و صیه، المشرف بتشریف من کنت مولاه فهذا علی مولاه اسد الله الغالب امیرالمؤمنین و علی اولاده الائمة المعصومین المنصوصین کل منهم بالنص السابق علی اللاحق لوضع احکام حلالک و حرامک.
بر رای مهر پیرای فضلای براعت شعار و فصحای بلاغت آثار، مدرسان دارالعیار عقل و عرفان، مستفیدان مدرس فضل و ایقان که حلل شرف ایشان به طراز فضیلت سخن پروری مطرز و خلعت منقبتشان به اعلای اعلام حقائق معلم است.
محجوب و مستور نخواهد بود که چون از پرتو آفتاب فرقان مطلع «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» فروغ نیر قدسی مشرق «کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف» به نظر بینندگان منظر تحقیق میرسد که مقصود کلی و علت غائی ایجاد معرفت آن گنج خفی است.
که در مظاهر اعیان جلوه ظهور فرموده، هر چند تفاوت و تباعد میان واجب و ممکن در مرتبهی موجودیت در غایت کمال باشد. چه ذات مقدس تعالی شأنه عین هستی او و ممکنات نه عین هستی خود و نه مقتضی وجود خودند «ماللتراب و رب الارباب».
من از تو دور به چندین هزار مرحله راه
لطیفه آنکه تو نزدیکتر زمن به منی
و صورت شاهد دل آرای این معنی در آینه ی احوال حقیقت انسان منطبع و مرتسم است که سکه ی کامل عیار «انا عرضنا الامانة علی السموات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان» به نام نامی او و اورنگ کرامت «و لقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا» مقر سلطنت اوست، چنانچه گفته اند:
رباعی
آن گنج خفی نکرد ظاهرشان را
تا خلق نکرد حضرت انسان را
شمعی است نمایندهی کس در شب تار
هر چند که خود ساخته باشد آن را
پس بر هر فردی از افراد این نوع شریف لازم است که بعد از تحلی به شرائع نبوی در مراعات عدم فوات غرض اصلی کوشیده خود را از روستای عقل هیولائی که استعداد محض و قابلیت صرف است به شهرستان عقل مستفاد رساند بلکه با[...](1)وجوب تشبه به رب نوع مغز هوش را به استشمام رائحهی گلزار عقل بالفعل معطر سازد.
اما وجدان این گوهر شب چراغ از شبستان اصداف قلوب اصحاب کشف و عرفان در کمال صعوبت و اشکال است، زیرا که این گروه سعادت شکوه را که منزویان زوایای اختفا و گوشهگ یران آشیان عنقا، از خود رمیدگان صحرای تجرید، گم گشتگان فیفای تفریدند، جذبه ی شوق و آگاهی کی گذارد که آیینهی معنی را به غبار عالم صورت مکدر و در نظر مستبصران کوتاه نظر جلوه گزینند تا دامن همت به لوث علائق جسمانی آلایند.
چه مهر منیر «یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف تعرفهم بسیماهم لا یسألون الناس الحافا» بر ذرات وجودشان تافته و نساج وجود دیبای «سیماهم فی وجوههم من اثر السجود» بر قامت ایشان بافته.
ظلشان اندر زمین چون کوه قاف
روحشان سیمرغ بس عالی طواف
گر بکویم تا قیامت نعتشان
هیچ او را آخر مقطع مدان
در بشر روپوش آمد آفتاب
فهم کن و الله اعلم بالصواب
لاجرم دریافت این گوهر مقصود نشاید مگر ابراز گنجینه ی صدور گنجوران عقل و برهان که ساکنان مدارس و مستضیئان مصابیح آثار مصطفوی و مقبسان (2).
مشکوة نبویاند و خلعت مناقب ایشان به طراز «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی» مطرز و قصر قدر رفیعشان به کتائب «و الذین اوتوا العلم درجات» محلی است. حجره ی تجریدشان به اجرای قواعد «لو یعلم الناس ما فی طلب لطلبوه و لو بسفک المهج و غوص اللحج» آراسته
و گوشه ی تفریدشان به اشارات ابروی دلجوی شاهد خطاب «عامری العلم محزون عند اهله و قد مراتمه بطلبه فاطبلوه» پیراسته. طوق اطاعت «و من یطع الله و رسوله و یخش الله و یتقه فاولئک هم الفائزون» .
را زیب گردن انقیاد و فروغ نیر برج فرقان مسیر «فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون» را زینت جبههی مراد ساخته، گوشه نشین مجلس تعلیم و تعلم و هنگامه آرای محفل تفهیم و تفهم اند و به تقلد ربقه ی انقیاد.
«ان علی کل حق حقیقة و علی کل صواب نورا فما وافق کتاب الله فخذوه و ما خالف کتاب الله فدعوه» از سرحد جهل و عناد گلچین گلشن ایقان و اجتهاد گردند.
سعادتمند کسی است که مجالست و معاونت این طبقه ی علیه و سلسله ی سنیه را که قامتشان به خلعت «انما یخشی الله من عباده العلماء» محلی است به جهت تحصیل گوهر مقصود و عدم فوات غرض اصلی مطمح نظر سازد .
تا به حکم «مجالسة اهل الدین شرف الدنیا و الاخرة» گلبن آمالش مربع نشین گلشن مراد و همیشه بهار ازهار امر، دیدهی، بصیرت را به کحل الجواهر «فاعتبروا یا اولی الابصار» بینا و نظر بر تصاریف ایام و انقضای شهور و اعوام نموده یقین داند.
که «و ما متاع الحیوة الدینا الا متاع الغرور» بلکه دنیا سرای فنا و عبور نه منزل امن و قرار و مأمن عیش وسرور است .
و به مؤدی «الدنیا مزرعة الاخرة» این نشاه ی فانیه را مزرع نشاهی باقیه ساخته در خور وسع و طاقت و قدر قدرت و استطاعت به جهت ذخیره ی «یوم لا ینفع الصادقین صدقهم» که روز محاسبه ی تقیر و قطمیر و حصاد زرع غنی و فقیر است.
حصاد زرع «مثل الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله کمثل حبة انبتت سبع سنابل فی کل سنبلة مأته حبة و الله یضاعف لمن یضاعف لمن یشاء» نماید و در زمرهی «و من اراد الاخرة و سعی لها سعیها و هو مؤمن فاولئک کان سعیهم مشکورا».
خود را منخرط و منسلک گردانیده و در تقویت این سلسله که گنجوزان خزائن معرفتند گوی سبقت از میدان مسارعت «و سارعوا الی مغفرة من ربکم و جنة عرضها کعرض السموات و الارض» ربوده در احداث مدارس و بقاع الخیر مساعی جمیله تقدیم رساند.
تا به آبیاری سحاب معرفت این گروه نهال آمالش در جویبار مقصود به ازهار مراد و اثمار مرام رنگین و از لئالی بحر افادتشان ذیل امیدش رشک عقد پروین یا روضهی حور العین شود.
و جوهر ربانی متعلق به لحم مشکل به شکل صنوبری را که گاه به قلب تعبیر از آن رفته و گاه به روح و یک مرتبه به نفس و گاه به انسان اشاره به آن واقع شده از امراض جهل و تفرق فکر و توزع خاطر به ادویهی مفردهی مأخوذه از موجر افادات و معاجین مرکبه ی مستخرجه از قانون اشارات به خششات نجات دهد.
و حق سبحانه و تبارک به مقتضای حکمت بالغه در هر عصری از اعصار و دوری از ادوار یکی از بندگان خود را منظور عین عنایت خود ساخته به مزید نهم جمیله وموائد جزیله از سائر عباد ممتاز میگرداند.
که در خور وسع و طاقت و قدر و قدرت استطاعت رغبت این تجارت مربحه و صفت منجحه فرموده عطفت عنان عزیمت به جانب «فاستبقوا الخیرات لعلکم تفلحون» نماید تا در یوم «لا یجزی والده عن ولده و لامولود هو جاز عن والده شیئا» از این بهرهمند و سائر عباد از فواضل احسانات او محظوظ و مستفید گردند.
در این عصر و اوان از امتزاج عناصر و ارکان آفتاب این معنی از مشرق اقبال کریم الذاتی طالع است که احیای مراسم دین مبین را مطمح نظر ساخته، از این سبب توسن ایام رام امر و نهی او و تعظیم اوامر و نواهی را اجل مطالب دانسته.
بدین وسیله کرهی بد لگام سپهر در ربقهی تسخیر اوست و عروج بر معارج سروری او را از این سبب مسیر گردیده که همیشه خضوعش بر آستان دین مبین و صعود بر مصاعد کامگاری به این وسیله فرمود که خاک راه شریعت سید المرسلین گردیده.
یعنی خلف اعاظم سلف در اصداف افاخم خلف، فارس میدان عظمت و اجلال، رائض گلگون شوکت و اقبال از غایت شرافت نسبی و نهایت جلالت ذاتی رائض اندیشه هر چند قرنها در هامون وسیع معانی تازد به گردگرد وصف قدر رفیعش نرسد و طائر خیال اگر عمری پروازد به شرفهی قصر جلالتش نتواند رسید.
پس اگر جواد خامه از ساحت نثر به میدان نظم که بساط جواهری ایجاز و حقهی عقد منظوم لئآلی اختصار است به ذکر نام نامی و اسم سامی آن مهر منیر آسمان عظمت و اجلال، کوکب برج سعادت و اقبال عطفت عنان عزیمت نماید و گوهر منضوم چند که غواص فکر از بحر خیال به دست آورده آویزهی گوش مستعمان محفل هوش گرداند معذور است:
گل حدیقهی ایمان امام وردی بیک
که کرده روضهی شیراز رشک خلد برین
ز فیض تربیتش بس که شد جهان رنگین
شکفت بر لب ایان غنچهی تحسین
کشد سواد مضامین خط فرمانش
بجای سرمه به چشم قبول حورالعین
کرفته ملک سلیمان ز لطف شاه
جهان به عدل آصف جم اقتدار زیر نگین
از آن زمانه چو گلبن به خویش میبالد
که بسته بر ورق روزگار نقش چنین
بلغه الله مناه ورزقه یا یتمناه و اسکن الله تعالی اسلافه العظام و آبائه الکرام علی درجات الجنان که به میامن تفضلات الهی و تلطفات پادشاه ظل اللهی از مبادی صبح تمیز الی الان که بدون نزول صعود بر مصاعد سروری نموده.
با وجود کثرت اشتغال همیشه جویای اهل حال بوده استمداد همت از بواطن فیض مواطن این طبقه نموده قیام به وظایف طاعات و اذخار خیرات و انتشرا مبرات و اخراج اخماس و زکوات و انحاج حاجات مسلمین بر دیگر امور مقدم داشته در هر عصر و اوان فراهم آورده و خود را از طارف و تالد دنیوی.
«مما لا یتمشی الانتفاع به الا بفنائه» در مصرف عطا به فقرا و احداث مدارس و تعمیر مساجد کما ینبغی و یلیق صرف گردانیده و بر وجهی دیگر مثل املاک و عقار ومزارع و بساتین و حوانیت ممکنة الانتفاع مع بقائها مر الدهور علی حسب المصلحة و الاحتیاج وقف شرعی فرموده و نسأل الله من فضله ان یکتب کرام الکاتبین فی صحائف حسناته.
و از آن جمله آنکه درین معمورهی باکثرت که مهبط فیوضات ربانی است کما قال النبی لسلمان الفارسی رضی الله عنه «یا سلمان لو کان العلم فی الثریا لنا و له رجال من ابناء فارس» .
از بس هجوم طالبان و محصلان از اطراف و اکناف به جهت تحصیل استکمال و استعداد حجرات مدارس و بیوتات آنها بر عد دروس طلبهی عظام ناقص بود اعانت و رفاه این طبقه را پیش نهاد خاطر فیض مظاهر فرموده اند .
در اندک فرصتی به خوبتر صورتی مدرسهای مشتمله بر حجرات و طاقات رفیعه و سایر مایحتاج ساکنین موسومه به مدرسهی امامیه واقعه در محلهی درب کازرون شیراز صینت عن الاشرار که مشتمل است بر بیست و نه باب حجرات و ایوانها و مناظر و پس دستها[ی]متصلات به حجرات بدین موجب فضا و مسنی حول فضا و حوض بزرگ بسته در وسط، و فضای عالی بن. سایر مایحتاج سکنه ی آنجا، و دو مطبخ مقابل یکدیگر،
از جهتی جنوب و شمال، واقعتین در خلف طاق رفیع البناء، واقع در سمت قبلی مدرسه که معین است به جهت مسجد، و هر یک از مطبخین مذکورین متصل است به حجرهی دیگر موضوعه به جهت انبار هیمه و غیره و به مستحمر.
و فضا فیمابین دو مطبخ و انبار و مستحمر، و حوض صاروجی بسته در فضای مذکوره مجموعا محدود از طرف قبله به ارض بیاض ملک عالیجاه واقف آمنه الله تعالی من خزی یوم المواقف، و از طرف شمال به باغچهی منزل مسکن نواب معظم الیه که شبائک سمت شمال مدرسه از آنجا مفتوح است، و از سمت جنوب به شارع،
و از جانب صبا به کریاس و حوانیت محدثهی متعلقه به مدرسه و در و درگاه از آنجا به اتمام رسانیده مجموع مذکورات به حدودها و حقوقها و مضافاتها و منسوباتها و جرائمها و ضمائمها و ما یتعلق بها غیر مستثنی عنها شیء تقربا الی الله و اخلاصا اقتناصا فی یوم تشخص فیه الابصار مهطعین مقنعی رؤسهم مبتهلا الی فضله فی التقبل بقبول حسن متضرعا الی لطفه فی اجرائه ابدا علی الوجه الاصلح و الاسلوب الاحسن.
وقف مؤبد صحیح شرعی و حبس مخلد صریح ملی و صدقهی لازمه و مبرهی مخلدهی مؤبدهی محرمهی بما حرم الله ببیت الله الحرام و الرکن و المقام و المشاعر العظام الجاریة علی سبلها لا یحوم حوم حسمی نفاذ مافاد و لا خلل مقطوع عن الانقطاع آلاخر و الاوسط الاول الی ان یرث الله الارض و من علیها و هو خیر الوارثین؛ مصرح به ارکان و شرایط شرعیه منصوص بر قواعد و ضوابط مذهب حق امامیه بر طالبان علوم دینیه و معارف یقینیهی امامی المذهب، متشبثین به اذیال ائمهی معصومین علیهالسلام متبرین از اعادی دین مبین غیر متظاهری الفسق که در آنجا مسکن و به شروط مشروطه در متن العقد که رقم کلک اظهار میگردد عمل نمایند.
و هر چند سعی در استحکام اساس عمارات مدرسهی رفیعهی مذکوره کما ینبغی و یلیق به کار رفته لکن ممتزج و مختلط است از عناصر وارکان و ترکیب یافتهی عالمان و مرکب از عناصر به مرور سنین و شهور و انقضاء از منه و دهور، خالی از تفرق اتصال و تطرق انحلال، و همه ساله محتاج به مبلغی است که صرف و خرج و تعمیر ضروری مدرسهی مذکوره و به وظیفه و ادرار طلبهی (3)سکنهی آنجا مقرر گردد، لیدوم بدوام الشهور و الاعوام و یبقی نفعه کرا لدهور و الایام علی کافة الایام.
بناء علی ذلک همگی همت صافی طویت مصروف گردانیده بعضی از املاک و حوانیت و خانان و مزارع و بساتین معمورهی نفیسه که از ذوی الایادی و الحقوق بشرح اسانید معتبره و حجج ملیه به عقود دینیه بمومی الی اسمه الشریف انتقال و اختصاص پذیرفته و تا حین انشاء الوقف علیها بدون منازع و مجادلی در ید محقانه و تصرف مالکانه و کلأ ان عالیشان ماضی و جاری بود،
به شرح تفصیل ذلک الکتاب المستطاب المقرون بالصدق والصواب ظهرا و الکل مستغنیات عن التحدید و التوصیف لبلوغها من الشهرة و الوضوح مبلغا لا یحتاج الی الاطناب فیما لها من المشخصات المعینات مع مالها من الحدود و الحقوق و الابنیة و الامکنة و الحیطان و الجدران و السقوف والاخشاب و الالواح من نصب المیزاب و مطرح الثلوج و الاشجار و الارضین و البحار و الصحاری السحیة و الخسیة العامرة و الغامزه و التلال و الوهاد و المنخفضات و المرتفعات و الحرائم و المجاری و المشارب و السواقی و المساقی و العیون والقنوات ذکر ام لم یذکر بدون استثناء شیء از آنها از جمله ی متملکات و حوزهی متصرفات خود افراز و اخراج فرموده مجموع آنها را خالصة لوجه الله تعالی نافعه له یوم لا ینفع مال و لا بنون الا من اتی الله بقلب سلیم و احتسابا للباری جلت قدرته و اکتسابا لمرضاته یوم ینظر المرء ما قدمت یداه؛ یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر مخضرا؛ یوم یفر المرء من اخیه و امه و ابیه و صاحبه و بنیه، لکل امری منهم یومئذ شأن یغنیه؛ وقف صحیح مخلد مؤبد متصل الابتدأ و الوسط و الانتهاء به تحبیس اصل و رقبه و حاوی حدافیر شرایط مصححه مشتمل بر خدامن ضوابط متممه خالی از جمیع مفاسد و موانع شرعیه فرمودند بر مشاهد مقدسهی مطهره و نفوس نفیسهی معطرهی چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین.
و بعد ذلک مدرسهی مذکوره که مرتبهای از مراتب متولی و ناظرانی ذکر همان بهجی که مبین میگردد به عمل آورند.و تولیت وقفین مزبورین را نیز عالیجاه واقف خبر مواقف آمنه الله تعالی من اهوال یوم المواقف اولا به نفس نفیس خود مادام متجلیا بحلیه الحیوة ادام الله تعالی بقائه و حفظه فی کنف حمایته و وقاه من مکاره الزمان و نکاتیه مفوض فرمودند.
و بعد از آن به اسن ارشد اصلح اولاد ذکور و ذکور اولاد ذکور و اولاد اولاد ذکور خو نسلا بعد نسل و عقبا بعد عقب و بر تقدیر فقدان اولاد ذکور و ذکور اولاد ذکور به اسنهم مفوض فرمودند تولیت مذکوره را به ذکور اولاد اناث و ذکور اولاد اولاد اناث، هکذا ما تعاقبوا و تناسلوا و العیاذ بالله بر فرض فقد مطلق اولاد ذکور سواء کانوا من الذکور او من الاناث مفوض فرمودند تولیت را به اسن ارشد اصلح اولاد اناث و اولاد اولاد اناث ما تعاقبوا و تناسلوا و در جمیع مراتب تقدم بطن اعلی بر اسفل واسنیت و ارشدیت و اصلحیت معتبر و مشروط است.
و العیاذ بالله من ذلک بر تقدیر انقراض جمیع اولاد و اولاد اولاد واقف ذکورا من الذکور و الاناث و اناثا من الاناث و الذکور تولیت مزبوره را مفوض فرمودند به برادر عالی شأن سمو المکان خود الاسن الارشد الاصلح و الارشد الاصلح.
و بعد از فقد جمیع العیاذ مفوض فرمودند به اسن ارشد اصلح ذکور و اولاد ذکور برادر منیع الشأن خود و ان کان الموصوف بذلک من اخیه الاصغر و هکذا بذکور اولاد اولاد ذکور ما تعاقبوا و تناسلوا
و بر تقدیر فقد اولاد ذکور و ذکور اولاد ذکور و بر فرض ذکور اولاد باجمعهم سواء کانوا من الذکور من الاناث مفوض فرمودند به اسن ارشد اصلح اولاد اناث و اولاد اولاد اناث برادران ایشان نسلا بعد نسل.
و همچنین در جمیع مراتب تولیت اولاد برادران تقدم بطن اعلی بر اسفل معتبر و مشروط است و العیاذ بالله من ذلک بر فرض فقد مطلق اولاد برادران واقف خیر مواقف مفوض فرمود به اسن ارشد اصلح ذکور اقارب نسبی خود دون الاناث، الاقرب فالاقرب.
و اگر در مراتب تولیت مزبوره خواه جمیعا در اولاد واقف به دستور مسطور و خواه در اولاد برادرین به طریق مسفور تساوی در مرتبه و سن و رشد و صلاح اتفاق افتد و فیمابین دو نفر یا بیشتر کل ما تخرج باسمه لقرعة متولی است و همچنین عالیجاه واقف خیر، نص و شرط فرمودند .
که هر گاه در مراتب مذکوره فوق نوبت تولیت از مطلق اولاد ذکور سواء کانوا من الذکور او من الاناث به اولاد اناث منصرف گردد و از بطن یکی از اولاد اناث خواه متولی و خواه غیر متولی پسری به وجود آید.
فهو احق و اجری بالتولیة و العیاذ بالله برد تقدیر انقراض جمیع اولاد عالیجاه واقف خیر مواقف و برادر و برادرزادهها و اقارب نسبی ان سمو المکان کما ذکر آنفا مرتبا مفوض فرمودند تولیت را با عالم صالح و اتقی علمای امامیهی اثناعشریهی سکنه ی دالعلم شیراز الی حضور القائم علیه السلام و بعد ظهوره هو احق و اولی بالتولیة او ولیق اجری بتملک الرقبة جعلنا الله تعالی من الفائزین برؤیته و الواثقین بعروته و المستشهدین تحت رایته و نظارت وقفین مذکورین را عالیجاه واقف خیر مواقف آمنه الله من اهوال یوم المواقف مرجوع فرمودند.
اولا به حضرت فضیلت و افادت پناه، افاضت و معارف آگاه، حقایق و دقایق انتباه، مجدت و معالی دستگاه، نتیجهی افاخم المشایخ و الفضلاء، شمسا للفضیلة والافادت و الافاضة و الدین شیخ جابرا خلف عالیحضرت جنت منزلت علامی شیخ علیا، و بعد از او به اسن ارشد اصلح اولاد ذکور باسنهم مفوض فرمود و بعد ذکور اولاد ذکور و اولاد اولاد ذکور ما تعاقبوا تناسلوا به شرط تقدم اعلی بر اسفل.
و بر تقدیر فقد اولاد ذکور و اولاد اولاد ذکور به اولاد ذکور اناث ناظر مؤمی الیه نسلا بعد نسل، و العیاذ بالله بر فرض انقراض مطلق اولاد حضرت ناظر مشار الیه سواء کانوا من الذکور و الاناث مفوض فرمودند نظارت مزبوره به حضرت فضیلت و افادت و افاضت دستگاه کمالات اکتناه شیخ محمد برادر حضرت ناظر اول و بعد از آن ذکور اولاد به همان دستور و طریق مسطور. در مراتب نظارت اولاد حضرت اول و به شرط تقدم بطن اعلی بر اسفل و بر تقدیر فقد اولاد ذکور و ذکور اولاد ذکور و ذکور اولاد اناث ناظر مذکور.
و العیاذ بالله من ذلک مفوض فرمودند نظارت مذکوره را به اسن ارشد اصلح اولاد ذکور عالی حضرت قدسی فطرت قدوسی سجیت، فضیلت و افادت و افاضت پناه، حقایق و دقایق و معارف آگاه علامی فهامی حاج بیت الله الحرام و زائر مدینة خیر الانام الغنی ذاته الشریف عن التعریف و التوصیف مولانا محمد مقیما دام فضله و ذکور اولاد ذکور و ذکور اولاد اناث و ما تعاقبوا تناسلوا به شرائط تقدم بطن اعلی بر اسفل و تقدم ذکور اولاد ذکور بر ذکور اولاد اناث،
و بر فرض انقراض ذکور آن عالی حضرت ترجع النظارة ایضا کالتولیة الی الاعلم الاصلح الاتقی الی ظهور القائم علیهالسلام.و از جمله ی شروط منصوصه در متن عقد آنکه اولا چون مدرسهی مزبوره وقف است .
بر متعلمین و معلمین که در آنجا به اکتساب کمالات اشتغال نمایند ناظر و متولی میباید که در جمیع مراتب عالمی امامی اثناعشری المذهب حاوی کمالات صوری و معنوی جامع علوم عقلی و نقلی به جهت تدریس مدرسه و ارشاد متعلمین مقرر نموده که در ایام تحصیل به افادهی علوم دینیه و معارف یقینیه من علوم الاصول و الکلام و الفقه و التفسیر و الحدیث و ما یتعلق بها من العلوم العربیة اشتغال نمایند.
و بیست و شش نفر از متعلمین و طالبین علوم دینیهی امامی المذهب غیر متظاهر الفسق المتشبثین باذیال ولاء ائمة المعصومین لمبرین من اعادی الدین المبین غیر متهمین به خلاف مذهب تعیین نمایند که در مدرسهی مذکور ساکن باشند و به وظائف مطالعه و مباحثه و استفادهی علوم دینیه سوای امام معذوره به جهت تعطیل اشتغال نمایند
و متولی و ناظر هر یوم مبلغ دویست و پنجاه دینار تبریزی به وظیفهی مدرس معین سازند و در وجه نه نفر از طلبه که اعلامرتبه از باقی من جهة العلم باشند هر یک را یومی مبلغ هشتاد دینار تبریزی و نه نفر از اواسط را هر یک مبلغ هفتاد دینار تبریزی و هشت نفر ادنی مرتبه من الباقی را هر یک مبلغ شصت دینار تبریزی معین برساند.
و همچنین دو نفر خادم به جهت کنس صحن مدرسه و طاق قبلی مدرسه که به جهت مسجد موضوع است و کنس دهلیز و اغلاق و فتح ابواب قیام به مصالح طلبه و کفایت احتیاج ایشان تعیین و هر یک را هر یوم مبلغ شصت دینار تبریزی موظف سازند.
و یک نفر مؤذن که در اوقات صلوة به اذان و دعای دوام دولت روز افزون قیام نماید نیز معین و مبلغ شصد دینار تبریزی موظف سازند.
و مبلغ بیست دینار در وجه وظیفهی یک نفر سقا مقرر دارند
و هر روز مبلغ چهل دینار تبریزی به جهت روغن چراغ روشنایی طاق قبلی مدرسهی مزبوره که به جهت مسجد موضوع است و به جهت روشنایی دالان معین سازند. چنانچه مجموع وظائف مبلغ دو هزار و سیصد و بیست دینار تبریزی بوده باشد، یوما فیوما و شهرا فشهرا علی حسب مال یقتضیه مقرر نمایند.
و از جمله شروط سابقه (4) منصوصه در متن عقد و به نص شروط عالیجاه واقف خیر مواقف صرف الله بر آنکه جمعی از طلبه که متزوج و صاحب عیال باشند که اکثر ایام تحصیل در مدرسه بوده باشند و در باقی ایام معدوده بجهت تعطیل مختارند، و برخی که غیر متزوج باشند اکثر ایام و لیالی تحصیل و تعطیل در مدرسه بوده باشند و قیام به وظایف مطالعه و مباحثه نمایند.
و چون یکی از سکنهی آنجا به قصد عود اختیار سفر نماید تا چهل یوم که عود نماید به حجره، مسکن احق و اولی است، و بر فرض عدم عود صرف وظیفهی ایام غیبت و به مصارف[دیگر]منوط به رأی متولی و ناظر است.
و شرط مذکوره در
حجرهی مسکن ناظر که به جهت کتابخانهی مدرسه و مسکن ناظر وضع شده معتبر نیست، بلکه ناظر مختار است که در جمیع مراتب به هر نحو که خواسته باشد در آنجا سکنی نماید.
و بر تقدیر صدور بر فسق بر سبیل تظاهر یا ظهور خلاف مذهب یکی از سکنهی آنجا آن شخص را از سکنی مدرسه جائز نیست و بر متولی و ناظر لازم است که او را از مدرسه اخراج نمایند.
و چون طلبهی عظام سکنهی آنجا قیام به شروط مشروطهی مذکوره نمایند، فعلیت و استحقاق وظیفه ایشان را حاصل است.
و شرط دیگر آنکه هر یک از طلبه که بقدر هفت سال در مدرسه بوده اثر ترقی در ایشان ظاهر نگردد متولی و ناظر مختارند که او را اخراج و دیگری را ساکن سازند، تا مطلب اصلی که انتشار علوم دینیه و استکمال خلقت بشریه است به ظهور رسد.
و از جملهی شروط معتبرهی سابقهی منصوصه بر وفق قانون شریعت مقدسه به نص واقف خیر مواقف آمنه الله تعالی آنکه متولی و ناظر در جمیع مراتب، موقوفات مزبوره را به میراث نگیرد و مورد رهن و مبایعه و مصالحه و استدا و استبدال و هیچ یک از عقود باعثه بر اخراج از تصرف وقف نسازند.
و بر فرض ضرور غبطه و مصلحت وقف زاید بر سه سال نه به عقد واحد و نه به عقد اجاره ندهند و تا عقد اول منقضی نشود مورد دیگر نسازند و به ارباب حکم و جور به هیچ کدام از عقود و لو ساعة واحدة جائز نیست و ایشان را تسلط بر انتزاع موقوفات از ید من جاز له التصرف نیست، بلکه صرف نماء موقوفات به مصارف منوط به رأی متولی و ناظر است
و از جملهی شروط معتبره در متن عقد آنکه متولی و ناظر سعی در نظم و نسق و معموری و تکثیر زراعت و تحصیل منفعت نموده آنچه از نماء موقوفات و حاصل محصولات و حاصل مستغلات به عمل آمد متولی و ناظر هر ساله به مقتضاء شرط وقف و نص واقف اولا در مایحتاج رقبات و محال موقوفه از تعمیر جدران و سقوف و شبایک و سطوح و خان و حوانیت و تعمیر قنوات و جداول و ترتیب بذر و عوامل و حفر بساتین (5)
و اصلاح حیطان و اداء مال و حقوق سلطان و نفقهی زارعین بر فرض احتیاج و مرسوم نویسنده و ملازمان سرکار وقف علی ما حسب یقتضیه المصلحة صرف نموده که مبلغی فاضل آید، صرف عمارت ضروری مدرسه از تعمیر اساس و تجدید کریاس، الاهم فالاهم و تعمیر کتب وقفی مدرسهی مذکوره نموده .
بعد ازان وظایف مقررهی فوق به نهج مفصل از مدرس و طلبه و خادم و موذن و سقا و قیمت روغن بذر بجهت روشنائی طاق مسجد و دالان مستحمر یوما فیوما و شهرا فشهر علی ما حسب الرأی المتولی و الناظر مصلحة الوقت اعطا نماید.
و هر ساله ناظر مبلغ بیست تومان تبریزی خود به حق النظارة متصرف شود.
و همچنین متولی و ناظر هر ساله در لیالی شهر رمضان المبارک هر شب به قدر پنج من برنج با مصالح به حسب عرف و عادت صرف اطعام سکنهی مدرسه از مدرس و طلبه و خادم و مؤذن و سقا نمایند.
و هر گاه فرش حصیر حجرات و طاق مسجد و صفهها و دالان و ایوانهای پیش حجرات مندرس گردد تجدید نمایند.
و هر ساله یک مرتبه گماشتهی متولی و ناظر در مسجد مدرسه اهالی شرع مطاع و طلبهی عظام و مدرسین مدارس و ارباب اعتبار را ضیافت نموده و خاصه نسخهی موقوفات را بر ایشان خوانده مجلد معتبر درست نموده به مهر همگی برسانند که در هر مرتبه اطلاع بر املاک موقوفه و شرط وقف و صرف نماء آنها که باید به مصارف رسانند نمایند؛ و حضار از ده نفر کمتر نباشند.
و از جملهی شروط منصوصه به نص واقف صرف الله عنه الصواف و خصه بالالطاف و العواطف در زمن عقد وقف آنکه در مرتبهی تولیت عالیجاه واقف معظم الیه بعد از وضع مذکورات زرع و حاصل و نماء موقوفات و صرف آنها به مصارف مقرره کما ذکر و فصل مرتبه آنفا آنچه فاضل آید اختیار صرف آن به مصارف با وکلاء اجلاء آن عالی شأن است،
و از انصراف تولیت از آن عالیشأن ادام الله تعالی بقاءوه و وفقه باشاعة الخیرات و انتشار المبرات فاضل مذکورات مقررهی فوق را به نه سهم صحیح متولی و ناظر منقسم ساخته و متولی دو سهم خود را به حق التولیه متصرف شود،.
و دو سهم دیگر به عنوان ارزاق مخصوص باقی اولاد واقف ما عداء متولی که در این سهم نیست للذکر ضعف الانثی به شرط تقدم اعلی بر اسفل دانند، و تتمهی سهام مذکوره که پنج سهم است از جملهی نه سهم متولی و ناظر در جمیع مراتب مخصوص حضرات عرش درجات چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین دانسته در وجه مستحقین و مؤمنین سکنهی مشاهد مشرفه به قدر مصلحت وقت عطا نماید.
و از جملهی شروط مشروطهی معتبره در زمن عقد وقف آنکه هر یک از طلبهی سکنهی مدرسه که به قصد زیارت عتبات عالیات و سایر اماکن مشرفه علی مشرفیه التحیهی و الثناء اختیار سفر نمایند اختیار حجره و وظیفه و مسکن او با متولی و ناظر است.
که به مقتضای مصلحت وقت عمل نموده مادام که مناسب دانند به جهت مسافر مذکور نگاه دارند، و الا به هرکس که خواسته باشند عطا نمایند و همچنین بعد از انقراض مطلق (6) اولاد واقف و العیاذ بالله منه و انصراف تولیت او به غیر اولاد کما ذکر آن عالی متولی و ناظر دو سهم حصهی مختصه علاوهی پنج سهم سهام حضرات نمایند که مجموع هفت سهم بوده از جمله ی نه سهم و در وجه مستحقین مؤمنین سکنهی مشاهد مشرفه ایشان به طریق مذکور عطا نمایند.
و جمیع قیود و شروط مذکوره در متن صیغهی صحیحهی شرعیه مأخوذ شد بر وجهی که عمل به آن واجب و لازم و تغییر و تبدیل جایز نیست. فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علی الذین یبدلونه، ان الله سمیع علیم.
فمن غیر شرطا من شروطها او قید من قیودها فعلیه لعنة الله و الملائکة و الناس اجمعین و ذلک کله وقع الاشهاد و الانفاد و علیه التوکل و التوسل و الاعتماد، و الحمدلله اولا و آخرا و ظاهرا و باطنا و صلی الله علی خیر خلقه محمد و آله اجمعین.
و کان ذلک فی اواخر شهر رجب المرحب من شهور سنة اربع تسعین من الف الهجرة النبویة المصطفویة.
و الصلوة و السلام علی سید الابرار و حقیقة الاسرار و انور الانوار محمد و آله الاطهار الاخیار سیما علی واقف سره علی امیرالمؤمنین و معلم الملائکه المقربین، و بعد فقداتی النواب الواقف المؤید المسدد الدستور الافخم و الجناب الاکرم، عمدة المقربین و زبدة اعزه المعززین،
خلف اخلاف الامراء العظام و اجل اجلة الوزراء الکرام بصنعه الوقف المؤبد و الحبس المخلدة المشروطة و المشروحة و القیود المسطورة قربة الی الله و طلبا لمرضات الله علی النهج القویم و الصراط المستقیم فی مجلسه الشریف العاض بجمیع من السادات العظام و الفضلاء الکرام، فصرت شاهدا بذلک الکتاب بلا ارتاب.
فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علی الذین یبدلونه، ان الله سمیع علیم و انا العبد المذنب الاثیم عند ربه الکریم محمد شفیع ابنمحمد تقی عفی عنهما المخاطب بخطاب لولاک المشرف بتشریف و ما ارسلناک خاتم النبوة و معدن الوحی و الرسالة سید المرسلین و خاتم النبیین محمد المصطفی صلی الله علیه و آله.
ثم الهادی الرشید الذی ذکر الله تعالی فی کتابه المجید بقوله عز من قائل و انه فی ام الکتاب لدنیا لعلی حکیم ولی الله و وصی رسوله بالنص الحلی بقوله «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا، امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب علیهالسلام.
بنت رسول الثقلین سیدة نساء العالمین الانسیة الحوراء فاطمة الزهراء علیها السلام، ثم الحسن و الحسین امامی الهدی سیدی شباب اهل الجنة، ثم علی زین العابدین، ثم محمد باقر علم الاولین و الاخرین، ثم جعفر الصادق، ثم موسی الکاظم، ثم علی الرضا، ثم محمد التقی، ثم علی النقی، ثم الحسن العسکری، ثم الحجة القائم المنتظر المهدی، مصداق بقیة الله خیرلکم ان کنتم مؤمنین صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین.
الحمدلله الواقف علی الاسرار و الخفیة و الصلوة علی خیر خلقه محمد و عترته الزکیة، و بعد فلما کان اقامة نظام العلم و رعایة العلماء فی تحصیل ما ربهم و نکثر عددهم و ما یکون فی مدارج الکمال امن قرب القربان و اجزی الطاعات الی الواقف الجلیل النبیل خلف الاخلاف زبدة الاسلاف الراغب بانتشار علوم الدینیة ادام الله توفیقاته بصیغه الوقف المذکور قربة الی الله و طلب لمرضاته مقرونا بجمیع الشروط فی الصحة شرعا فاشهدنی و شهدت علیه کتب العبد الراجی البر مولا محمد تقی.
الحمدلله الواقف النیات العباد امر الانس و الجان و اکرم المؤمنین بموهبته التصدیق و الایمان و ستر سیئاتنا بجلابیب الرحمة و الغفران و شفا صدورنا من الجهالة بمدارسة العلم و العرفان و نور افئدتنا بمصابیح الدلائل و البرهان و ألهم حکام الزمان لتشدید مبادی الایمان، و الصلوة و السلام علی من دینه خیر الادیان محمد المصطفی شیخ الشرایع و الادیان و آله الائمة الاجلة اولهم امیرالمؤمنین و آخرهم المهدی صاحب العصر و الزمان.
و بعد فقد وقف عالیحضرت الواقف الجلیل النبیل الرفیع المنیع دام عزه و ضاعف حسناته بالصیغة الشرعیة علی وفق الشریعة المقدسة جمیع ما رقم متنا و فصل الظهر و دفن ما نص فیه من التولیة و النظارت و المصارف المرقومة بمحضر منی و جمیع المؤمنین.
الحمدلله الذی وفق المخلصین بهدایة الکاملة و الطافه الشاملة ما یوجب الکرامة من الاعمال الصالحة الباقیة فی الاولی و الاخرة و الصلاة و السلام علی اشرف من ارسل لتبلیغ الاحکام المحکمة و الحدود المعین اعنی محمد المبعوث الی الثقلین بالآیات الباهرة و آله و عترته المکرمة المعصومین من الارجاس المنصوصین بالنص الجلیة و هم علی و اولاده الاحد عشر علیهم صلوات الله الملک الاکرم.
اما بعد فقد وفق الله تعالی بتوفیقاته السنیه و تائیداته الرفیعة الوزیره المسدد بالعنایة السرمدیة و الجلیل المؤیدات بتأییدات السبحانیه دستور اعاظم الوزراء و ملجأ العلماء و ملاذ الصلحاء رافع اعلام العدل و الاحسان.
ماحی آثار الجود و الطغیان، الواقف المزین باسمه الشریف هذه المجلة الوقفیة المعینة لوقف الاشیاء المسطورة فیها علی الشرائط المزبورة و المصالح المذکورة والمصارف المرقوم المشتمل علی الصیغة الشرعیة المعتبر الموجب للزوم الوقف المسفور، الواقعة بمحضری و انا العبد الاقل محمد علی ابن محمد المازندرانی.
الحمدلله الذی وفقنا علی مرابع صنعه و مواقع تصرفه، ربنا ما خلقت هذا باطلا و وفقنا لافاضة القوی التی بنا یمکن من الاستدلال، الحمدلله الذی لهذا امرنا السکوک فی مسالک معرفته و مناهج طاعته و الصلوة والسلام علی محمد (ص) و آله خیر الوری و مصابح الدجی و صل علی امیرالمؤمنین و غرة غایة المحمدی و صل علی سائر الائمة من ولدک الطیبین الطاهرین، و الحمدلله رب العالمین.
اقل الکاتبین - التماس دعا دارم از نویسندهی نسخه.
نویسنده:ایرج افشار
* این مقاله در تاریخ 1402/2/10 بروز رسانی شده اشت.
محجوب و مستور نخواهد بود که چون از پرتو آفتاب فرقان مطلع «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» فروغ نیر قدسی مشرق «کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف» به نظر بینندگان منظر تحقیق میرسد که مقصود کلی و علت غائی ایجاد معرفت آن گنج خفی است.
که در مظاهر اعیان جلوه ظهور فرموده، هر چند تفاوت و تباعد میان واجب و ممکن در مرتبهی موجودیت در غایت کمال باشد. چه ذات مقدس تعالی شأنه عین هستی او و ممکنات نه عین هستی خود و نه مقتضی وجود خودند «ماللتراب و رب الارباب».
من از تو دور به چندین هزار مرحله راه
لطیفه آنکه تو نزدیکتر زمن به منی
و صورت شاهد دل آرای این معنی در آینه ی احوال حقیقت انسان منطبع و مرتسم است که سکه ی کامل عیار «انا عرضنا الامانة علی السموات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان» به نام نامی او و اورنگ کرامت «و لقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا» مقر سلطنت اوست، چنانچه گفته اند:
رباعی
آن گنج خفی نکرد ظاهرشان را
تا خلق نکرد حضرت انسان را
شمعی است نمایندهی کس در شب تار
هر چند که خود ساخته باشد آن را
پس بر هر فردی از افراد این نوع شریف لازم است که بعد از تحلی به شرائع نبوی در مراعات عدم فوات غرض اصلی کوشیده خود را از روستای عقل هیولائی که استعداد محض و قابلیت صرف است به شهرستان عقل مستفاد رساند بلکه با[...](1)وجوب تشبه به رب نوع مغز هوش را به استشمام رائحهی گلزار عقل بالفعل معطر سازد.
اما وجدان این گوهر شب چراغ از شبستان اصداف قلوب اصحاب کشف و عرفان در کمال صعوبت و اشکال است، زیرا که این گروه سعادت شکوه را که منزویان زوایای اختفا و گوشهگ یران آشیان عنقا، از خود رمیدگان صحرای تجرید، گم گشتگان فیفای تفریدند، جذبه ی شوق و آگاهی کی گذارد که آیینهی معنی را به غبار عالم صورت مکدر و در نظر مستبصران کوتاه نظر جلوه گزینند تا دامن همت به لوث علائق جسمانی آلایند.
چه مهر منیر «یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف تعرفهم بسیماهم لا یسألون الناس الحافا» بر ذرات وجودشان تافته و نساج وجود دیبای «سیماهم فی وجوههم من اثر السجود» بر قامت ایشان بافته.
ظلشان اندر زمین چون کوه قاف
روحشان سیمرغ بس عالی طواف
گر بکویم تا قیامت نعتشان
هیچ او را آخر مقطع مدان
در بشر روپوش آمد آفتاب
فهم کن و الله اعلم بالصواب
لاجرم دریافت این گوهر مقصود نشاید مگر ابراز گنجینه ی صدور گنجوران عقل و برهان که ساکنان مدارس و مستضیئان مصابیح آثار مصطفوی و مقبسان (2).
مشکوة نبویاند و خلعت مناقب ایشان به طراز «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی» مطرز و قصر قدر رفیعشان به کتائب «و الذین اوتوا العلم درجات» محلی است. حجره ی تجریدشان به اجرای قواعد «لو یعلم الناس ما فی طلب لطلبوه و لو بسفک المهج و غوص اللحج» آراسته
و گوشه ی تفریدشان به اشارات ابروی دلجوی شاهد خطاب «عامری العلم محزون عند اهله و قد مراتمه بطلبه فاطبلوه» پیراسته. طوق اطاعت «و من یطع الله و رسوله و یخش الله و یتقه فاولئک هم الفائزون» .
را زیب گردن انقیاد و فروغ نیر برج فرقان مسیر «فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون» را زینت جبههی مراد ساخته، گوشه نشین مجلس تعلیم و تعلم و هنگامه آرای محفل تفهیم و تفهم اند و به تقلد ربقه ی انقیاد.
«ان علی کل حق حقیقة و علی کل صواب نورا فما وافق کتاب الله فخذوه و ما خالف کتاب الله فدعوه» از سرحد جهل و عناد گلچین گلشن ایقان و اجتهاد گردند.
سعادتمند کسی است که مجالست و معاونت این طبقه ی علیه و سلسله ی سنیه را که قامتشان به خلعت «انما یخشی الله من عباده العلماء» محلی است به جهت تحصیل گوهر مقصود و عدم فوات غرض اصلی مطمح نظر سازد .
تا به حکم «مجالسة اهل الدین شرف الدنیا و الاخرة» گلبن آمالش مربع نشین گلشن مراد و همیشه بهار ازهار امر، دیدهی، بصیرت را به کحل الجواهر «فاعتبروا یا اولی الابصار» بینا و نظر بر تصاریف ایام و انقضای شهور و اعوام نموده یقین داند.
که «و ما متاع الحیوة الدینا الا متاع الغرور» بلکه دنیا سرای فنا و عبور نه منزل امن و قرار و مأمن عیش وسرور است .
و به مؤدی «الدنیا مزرعة الاخرة» این نشاه ی فانیه را مزرع نشاهی باقیه ساخته در خور وسع و طاقت و قدر قدرت و استطاعت به جهت ذخیره ی «یوم لا ینفع الصادقین صدقهم» که روز محاسبه ی تقیر و قطمیر و حصاد زرع غنی و فقیر است.
حصاد زرع «مثل الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله کمثل حبة انبتت سبع سنابل فی کل سنبلة مأته حبة و الله یضاعف لمن یضاعف لمن یشاء» نماید و در زمرهی «و من اراد الاخرة و سعی لها سعیها و هو مؤمن فاولئک کان سعیهم مشکورا».
خود را منخرط و منسلک گردانیده و در تقویت این سلسله که گنجوزان خزائن معرفتند گوی سبقت از میدان مسارعت «و سارعوا الی مغفرة من ربکم و جنة عرضها کعرض السموات و الارض» ربوده در احداث مدارس و بقاع الخیر مساعی جمیله تقدیم رساند.
تا به آبیاری سحاب معرفت این گروه نهال آمالش در جویبار مقصود به ازهار مراد و اثمار مرام رنگین و از لئالی بحر افادتشان ذیل امیدش رشک عقد پروین یا روضهی حور العین شود.
و جوهر ربانی متعلق به لحم مشکل به شکل صنوبری را که گاه به قلب تعبیر از آن رفته و گاه به روح و یک مرتبه به نفس و گاه به انسان اشاره به آن واقع شده از امراض جهل و تفرق فکر و توزع خاطر به ادویهی مفردهی مأخوذه از موجر افادات و معاجین مرکبه ی مستخرجه از قانون اشارات به خششات نجات دهد.
و حق سبحانه و تبارک به مقتضای حکمت بالغه در هر عصری از اعصار و دوری از ادوار یکی از بندگان خود را منظور عین عنایت خود ساخته به مزید نهم جمیله وموائد جزیله از سائر عباد ممتاز میگرداند.
که در خور وسع و طاقت و قدر و قدرت استطاعت رغبت این تجارت مربحه و صفت منجحه فرموده عطفت عنان عزیمت به جانب «فاستبقوا الخیرات لعلکم تفلحون» نماید تا در یوم «لا یجزی والده عن ولده و لامولود هو جاز عن والده شیئا» از این بهرهمند و سائر عباد از فواضل احسانات او محظوظ و مستفید گردند.
در این عصر و اوان از امتزاج عناصر و ارکان آفتاب این معنی از مشرق اقبال کریم الذاتی طالع است که احیای مراسم دین مبین را مطمح نظر ساخته، از این سبب توسن ایام رام امر و نهی او و تعظیم اوامر و نواهی را اجل مطالب دانسته.
بدین وسیله کرهی بد لگام سپهر در ربقهی تسخیر اوست و عروج بر معارج سروری او را از این سبب مسیر گردیده که همیشه خضوعش بر آستان دین مبین و صعود بر مصاعد کامگاری به این وسیله فرمود که خاک راه شریعت سید المرسلین گردیده.
یعنی خلف اعاظم سلف در اصداف افاخم خلف، فارس میدان عظمت و اجلال، رائض گلگون شوکت و اقبال از غایت شرافت نسبی و نهایت جلالت ذاتی رائض اندیشه هر چند قرنها در هامون وسیع معانی تازد به گردگرد وصف قدر رفیعش نرسد و طائر خیال اگر عمری پروازد به شرفهی قصر جلالتش نتواند رسید.
پس اگر جواد خامه از ساحت نثر به میدان نظم که بساط جواهری ایجاز و حقهی عقد منظوم لئآلی اختصار است به ذکر نام نامی و اسم سامی آن مهر منیر آسمان عظمت و اجلال، کوکب برج سعادت و اقبال عطفت عنان عزیمت نماید و گوهر منضوم چند که غواص فکر از بحر خیال به دست آورده آویزهی گوش مستعمان محفل هوش گرداند معذور است:
گل حدیقهی ایمان امام وردی بیک
که کرده روضهی شیراز رشک خلد برین
ز فیض تربیتش بس که شد جهان رنگین
شکفت بر لب ایان غنچهی تحسین
کشد سواد مضامین خط فرمانش
بجای سرمه به چشم قبول حورالعین
کرفته ملک سلیمان ز لطف شاه
جهان به عدل آصف جم اقتدار زیر نگین
از آن زمانه چو گلبن به خویش میبالد
که بسته بر ورق روزگار نقش چنین
بلغه الله مناه ورزقه یا یتمناه و اسکن الله تعالی اسلافه العظام و آبائه الکرام علی درجات الجنان که به میامن تفضلات الهی و تلطفات پادشاه ظل اللهی از مبادی صبح تمیز الی الان که بدون نزول صعود بر مصاعد سروری نموده.
با وجود کثرت اشتغال همیشه جویای اهل حال بوده استمداد همت از بواطن فیض مواطن این طبقه نموده قیام به وظایف طاعات و اذخار خیرات و انتشرا مبرات و اخراج اخماس و زکوات و انحاج حاجات مسلمین بر دیگر امور مقدم داشته در هر عصر و اوان فراهم آورده و خود را از طارف و تالد دنیوی.
«مما لا یتمشی الانتفاع به الا بفنائه» در مصرف عطا به فقرا و احداث مدارس و تعمیر مساجد کما ینبغی و یلیق صرف گردانیده و بر وجهی دیگر مثل املاک و عقار ومزارع و بساتین و حوانیت ممکنة الانتفاع مع بقائها مر الدهور علی حسب المصلحة و الاحتیاج وقف شرعی فرموده و نسأل الله من فضله ان یکتب کرام الکاتبین فی صحائف حسناته.
و از آن جمله آنکه درین معمورهی باکثرت که مهبط فیوضات ربانی است کما قال النبی لسلمان الفارسی رضی الله عنه «یا سلمان لو کان العلم فی الثریا لنا و له رجال من ابناء فارس» .
از بس هجوم طالبان و محصلان از اطراف و اکناف به جهت تحصیل استکمال و استعداد حجرات مدارس و بیوتات آنها بر عد دروس طلبهی عظام ناقص بود اعانت و رفاه این طبقه را پیش نهاد خاطر فیض مظاهر فرموده اند .
در اندک فرصتی به خوبتر صورتی مدرسهای مشتمله بر حجرات و طاقات رفیعه و سایر مایحتاج ساکنین موسومه به مدرسهی امامیه واقعه در محلهی درب کازرون شیراز صینت عن الاشرار که مشتمل است بر بیست و نه باب حجرات و ایوانها و مناظر و پس دستها[ی]متصلات به حجرات بدین موجب فضا و مسنی حول فضا و حوض بزرگ بسته در وسط، و فضای عالی بن. سایر مایحتاج سکنه ی آنجا، و دو مطبخ مقابل یکدیگر،
از جهتی جنوب و شمال، واقعتین در خلف طاق رفیع البناء، واقع در سمت قبلی مدرسه که معین است به جهت مسجد، و هر یک از مطبخین مذکورین متصل است به حجرهی دیگر موضوعه به جهت انبار هیمه و غیره و به مستحمر.
و فضا فیمابین دو مطبخ و انبار و مستحمر، و حوض صاروجی بسته در فضای مذکوره مجموعا محدود از طرف قبله به ارض بیاض ملک عالیجاه واقف آمنه الله تعالی من خزی یوم المواقف، و از طرف شمال به باغچهی منزل مسکن نواب معظم الیه که شبائک سمت شمال مدرسه از آنجا مفتوح است، و از سمت جنوب به شارع،
و از جانب صبا به کریاس و حوانیت محدثهی متعلقه به مدرسه و در و درگاه از آنجا به اتمام رسانیده مجموع مذکورات به حدودها و حقوقها و مضافاتها و منسوباتها و جرائمها و ضمائمها و ما یتعلق بها غیر مستثنی عنها شیء تقربا الی الله و اخلاصا اقتناصا فی یوم تشخص فیه الابصار مهطعین مقنعی رؤسهم مبتهلا الی فضله فی التقبل بقبول حسن متضرعا الی لطفه فی اجرائه ابدا علی الوجه الاصلح و الاسلوب الاحسن.
وقف مؤبد صحیح شرعی و حبس مخلد صریح ملی و صدقهی لازمه و مبرهی مخلدهی مؤبدهی محرمهی بما حرم الله ببیت الله الحرام و الرکن و المقام و المشاعر العظام الجاریة علی سبلها لا یحوم حوم حسمی نفاذ مافاد و لا خلل مقطوع عن الانقطاع آلاخر و الاوسط الاول الی ان یرث الله الارض و من علیها و هو خیر الوارثین؛ مصرح به ارکان و شرایط شرعیه منصوص بر قواعد و ضوابط مذهب حق امامیه بر طالبان علوم دینیه و معارف یقینیهی امامی المذهب، متشبثین به اذیال ائمهی معصومین علیهالسلام متبرین از اعادی دین مبین غیر متظاهری الفسق که در آنجا مسکن و به شروط مشروطه در متن العقد که رقم کلک اظهار میگردد عمل نمایند.
و هر چند سعی در استحکام اساس عمارات مدرسهی رفیعهی مذکوره کما ینبغی و یلیق به کار رفته لکن ممتزج و مختلط است از عناصر وارکان و ترکیب یافتهی عالمان و مرکب از عناصر به مرور سنین و شهور و انقضاء از منه و دهور، خالی از تفرق اتصال و تطرق انحلال، و همه ساله محتاج به مبلغی است که صرف و خرج و تعمیر ضروری مدرسهی مذکوره و به وظیفه و ادرار طلبهی (3)سکنهی آنجا مقرر گردد، لیدوم بدوام الشهور و الاعوام و یبقی نفعه کرا لدهور و الایام علی کافة الایام.
بناء علی ذلک همگی همت صافی طویت مصروف گردانیده بعضی از املاک و حوانیت و خانان و مزارع و بساتین معمورهی نفیسه که از ذوی الایادی و الحقوق بشرح اسانید معتبره و حجج ملیه به عقود دینیه بمومی الی اسمه الشریف انتقال و اختصاص پذیرفته و تا حین انشاء الوقف علیها بدون منازع و مجادلی در ید محقانه و تصرف مالکانه و کلأ ان عالیشان ماضی و جاری بود،
به شرح تفصیل ذلک الکتاب المستطاب المقرون بالصدق والصواب ظهرا و الکل مستغنیات عن التحدید و التوصیف لبلوغها من الشهرة و الوضوح مبلغا لا یحتاج الی الاطناب فیما لها من المشخصات المعینات مع مالها من الحدود و الحقوق و الابنیة و الامکنة و الحیطان و الجدران و السقوف والاخشاب و الالواح من نصب المیزاب و مطرح الثلوج و الاشجار و الارضین و البحار و الصحاری السحیة و الخسیة العامرة و الغامزه و التلال و الوهاد و المنخفضات و المرتفعات و الحرائم و المجاری و المشارب و السواقی و المساقی و العیون والقنوات ذکر ام لم یذکر بدون استثناء شیء از آنها از جمله ی متملکات و حوزهی متصرفات خود افراز و اخراج فرموده مجموع آنها را خالصة لوجه الله تعالی نافعه له یوم لا ینفع مال و لا بنون الا من اتی الله بقلب سلیم و احتسابا للباری جلت قدرته و اکتسابا لمرضاته یوم ینظر المرء ما قدمت یداه؛ یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر مخضرا؛ یوم یفر المرء من اخیه و امه و ابیه و صاحبه و بنیه، لکل امری منهم یومئذ شأن یغنیه؛ وقف صحیح مخلد مؤبد متصل الابتدأ و الوسط و الانتهاء به تحبیس اصل و رقبه و حاوی حدافیر شرایط مصححه مشتمل بر خدامن ضوابط متممه خالی از جمیع مفاسد و موانع شرعیه فرمودند بر مشاهد مقدسهی مطهره و نفوس نفیسهی معطرهی چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین.
و بعد ذلک مدرسهی مذکوره که مرتبهای از مراتب متولی و ناظرانی ذکر همان بهجی که مبین میگردد به عمل آورند.و تولیت وقفین مزبورین را نیز عالیجاه واقف خبر مواقف آمنه الله تعالی من اهوال یوم المواقف اولا به نفس نفیس خود مادام متجلیا بحلیه الحیوة ادام الله تعالی بقائه و حفظه فی کنف حمایته و وقاه من مکاره الزمان و نکاتیه مفوض فرمودند.
و بعد از آن به اسن ارشد اصلح اولاد ذکور و ذکور اولاد ذکور و اولاد اولاد ذکور خو نسلا بعد نسل و عقبا بعد عقب و بر تقدیر فقدان اولاد ذکور و ذکور اولاد ذکور به اسنهم مفوض فرمودند تولیت مذکوره را به ذکور اولاد اناث و ذکور اولاد اولاد اناث، هکذا ما تعاقبوا و تناسلوا و العیاذ بالله بر فرض فقد مطلق اولاد ذکور سواء کانوا من الذکور او من الاناث مفوض فرمودند تولیت را به اسن ارشد اصلح اولاد اناث و اولاد اولاد اناث ما تعاقبوا و تناسلوا و در جمیع مراتب تقدم بطن اعلی بر اسفل واسنیت و ارشدیت و اصلحیت معتبر و مشروط است.
و العیاذ بالله من ذلک بر تقدیر انقراض جمیع اولاد و اولاد اولاد واقف ذکورا من الذکور و الاناث و اناثا من الاناث و الذکور تولیت مزبوره را مفوض فرمودند به برادر عالی شأن سمو المکان خود الاسن الارشد الاصلح و الارشد الاصلح.
و بعد از فقد جمیع العیاذ مفوض فرمودند به اسن ارشد اصلح ذکور و اولاد ذکور برادر منیع الشأن خود و ان کان الموصوف بذلک من اخیه الاصغر و هکذا بذکور اولاد اولاد ذکور ما تعاقبوا و تناسلوا
و بر تقدیر فقد اولاد ذکور و ذکور اولاد ذکور و بر فرض ذکور اولاد باجمعهم سواء کانوا من الذکور من الاناث مفوض فرمودند به اسن ارشد اصلح اولاد اناث و اولاد اولاد اناث برادران ایشان نسلا بعد نسل.
و همچنین در جمیع مراتب تولیت اولاد برادران تقدم بطن اعلی بر اسفل معتبر و مشروط است و العیاذ بالله من ذلک بر فرض فقد مطلق اولاد برادران واقف خیر مواقف مفوض فرمود به اسن ارشد اصلح ذکور اقارب نسبی خود دون الاناث، الاقرب فالاقرب.
و اگر در مراتب تولیت مزبوره خواه جمیعا در اولاد واقف به دستور مسطور و خواه در اولاد برادرین به طریق مسفور تساوی در مرتبه و سن و رشد و صلاح اتفاق افتد و فیمابین دو نفر یا بیشتر کل ما تخرج باسمه لقرعة متولی است و همچنین عالیجاه واقف خیر، نص و شرط فرمودند .
که هر گاه در مراتب مذکوره فوق نوبت تولیت از مطلق اولاد ذکور سواء کانوا من الذکور او من الاناث به اولاد اناث منصرف گردد و از بطن یکی از اولاد اناث خواه متولی و خواه غیر متولی پسری به وجود آید.
فهو احق و اجری بالتولیة و العیاذ بالله برد تقدیر انقراض جمیع اولاد عالیجاه واقف خیر مواقف و برادر و برادرزادهها و اقارب نسبی ان سمو المکان کما ذکر آنفا مرتبا مفوض فرمودند تولیت را با عالم صالح و اتقی علمای امامیهی اثناعشریهی سکنه ی دالعلم شیراز الی حضور القائم علیه السلام و بعد ظهوره هو احق و اولی بالتولیة او ولیق اجری بتملک الرقبة جعلنا الله تعالی من الفائزین برؤیته و الواثقین بعروته و المستشهدین تحت رایته و نظارت وقفین مذکورین را عالیجاه واقف خیر مواقف آمنه الله من اهوال یوم المواقف مرجوع فرمودند.
اولا به حضرت فضیلت و افادت پناه، افاضت و معارف آگاه، حقایق و دقایق انتباه، مجدت و معالی دستگاه، نتیجهی افاخم المشایخ و الفضلاء، شمسا للفضیلة والافادت و الافاضة و الدین شیخ جابرا خلف عالیحضرت جنت منزلت علامی شیخ علیا، و بعد از او به اسن ارشد اصلح اولاد ذکور باسنهم مفوض فرمود و بعد ذکور اولاد ذکور و اولاد اولاد ذکور ما تعاقبوا تناسلوا به شرط تقدم اعلی بر اسفل.
و بر تقدیر فقد اولاد ذکور و اولاد اولاد ذکور به اولاد ذکور اناث ناظر مؤمی الیه نسلا بعد نسل، و العیاذ بالله بر فرض انقراض مطلق اولاد حضرت ناظر مشار الیه سواء کانوا من الذکور و الاناث مفوض فرمودند نظارت مزبوره به حضرت فضیلت و افادت و افاضت دستگاه کمالات اکتناه شیخ محمد برادر حضرت ناظر اول و بعد از آن ذکور اولاد به همان دستور و طریق مسطور. در مراتب نظارت اولاد حضرت اول و به شرط تقدم بطن اعلی بر اسفل و بر تقدیر فقد اولاد ذکور و ذکور اولاد ذکور و ذکور اولاد اناث ناظر مذکور.
و العیاذ بالله من ذلک مفوض فرمودند نظارت مذکوره را به اسن ارشد اصلح اولاد ذکور عالی حضرت قدسی فطرت قدوسی سجیت، فضیلت و افادت و افاضت پناه، حقایق و دقایق و معارف آگاه علامی فهامی حاج بیت الله الحرام و زائر مدینة خیر الانام الغنی ذاته الشریف عن التعریف و التوصیف مولانا محمد مقیما دام فضله و ذکور اولاد ذکور و ذکور اولاد اناث و ما تعاقبوا تناسلوا به شرائط تقدم بطن اعلی بر اسفل و تقدم ذکور اولاد ذکور بر ذکور اولاد اناث،
و بر فرض انقراض ذکور آن عالی حضرت ترجع النظارة ایضا کالتولیة الی الاعلم الاصلح الاتقی الی ظهور القائم علیهالسلام.و از جمله ی شروط منصوصه در متن عقد آنکه اولا چون مدرسهی مزبوره وقف است .
بر متعلمین و معلمین که در آنجا به اکتساب کمالات اشتغال نمایند ناظر و متولی میباید که در جمیع مراتب عالمی امامی اثناعشری المذهب حاوی کمالات صوری و معنوی جامع علوم عقلی و نقلی به جهت تدریس مدرسه و ارشاد متعلمین مقرر نموده که در ایام تحصیل به افادهی علوم دینیه و معارف یقینیه من علوم الاصول و الکلام و الفقه و التفسیر و الحدیث و ما یتعلق بها من العلوم العربیة اشتغال نمایند.
و بیست و شش نفر از متعلمین و طالبین علوم دینیهی امامی المذهب غیر متظاهر الفسق المتشبثین باذیال ولاء ائمة المعصومین لمبرین من اعادی الدین المبین غیر متهمین به خلاف مذهب تعیین نمایند که در مدرسهی مذکور ساکن باشند و به وظائف مطالعه و مباحثه و استفادهی علوم دینیه سوای امام معذوره به جهت تعطیل اشتغال نمایند
و متولی و ناظر هر یوم مبلغ دویست و پنجاه دینار تبریزی به وظیفهی مدرس معین سازند و در وجه نه نفر از طلبه که اعلامرتبه از باقی من جهة العلم باشند هر یک را یومی مبلغ هشتاد دینار تبریزی و نه نفر از اواسط را هر یک مبلغ هفتاد دینار تبریزی و هشت نفر ادنی مرتبه من الباقی را هر یک مبلغ شصت دینار تبریزی معین برساند.
و همچنین دو نفر خادم به جهت کنس صحن مدرسه و طاق قبلی مدرسه که به جهت مسجد موضوع است و کنس دهلیز و اغلاق و فتح ابواب قیام به مصالح طلبه و کفایت احتیاج ایشان تعیین و هر یک را هر یوم مبلغ شصت دینار تبریزی موظف سازند.
و یک نفر مؤذن که در اوقات صلوة به اذان و دعای دوام دولت روز افزون قیام نماید نیز معین و مبلغ شصد دینار تبریزی موظف سازند.
و مبلغ بیست دینار در وجه وظیفهی یک نفر سقا مقرر دارند
و هر روز مبلغ چهل دینار تبریزی به جهت روغن چراغ روشنایی طاق قبلی مدرسهی مزبوره که به جهت مسجد موضوع است و به جهت روشنایی دالان معین سازند. چنانچه مجموع وظائف مبلغ دو هزار و سیصد و بیست دینار تبریزی بوده باشد، یوما فیوما و شهرا فشهرا علی حسب مال یقتضیه مقرر نمایند.
و از جمله شروط سابقه (4) منصوصه در متن عقد و به نص شروط عالیجاه واقف خیر مواقف صرف الله بر آنکه جمعی از طلبه که متزوج و صاحب عیال باشند که اکثر ایام تحصیل در مدرسه بوده باشند و در باقی ایام معدوده بجهت تعطیل مختارند، و برخی که غیر متزوج باشند اکثر ایام و لیالی تحصیل و تعطیل در مدرسه بوده باشند و قیام به وظایف مطالعه و مباحثه نمایند.
و چون یکی از سکنهی آنجا به قصد عود اختیار سفر نماید تا چهل یوم که عود نماید به حجره، مسکن احق و اولی است، و بر فرض عدم عود صرف وظیفهی ایام غیبت و به مصارف[دیگر]منوط به رأی متولی و ناظر است.
و شرط مذکوره در
حجرهی مسکن ناظر که به جهت کتابخانهی مدرسه و مسکن ناظر وضع شده معتبر نیست، بلکه ناظر مختار است که در جمیع مراتب به هر نحو که خواسته باشد در آنجا سکنی نماید.
و بر تقدیر صدور بر فسق بر سبیل تظاهر یا ظهور خلاف مذهب یکی از سکنهی آنجا آن شخص را از سکنی مدرسه جائز نیست و بر متولی و ناظر لازم است که او را از مدرسه اخراج نمایند.
و چون طلبهی عظام سکنهی آنجا قیام به شروط مشروطهی مذکوره نمایند، فعلیت و استحقاق وظیفه ایشان را حاصل است.
و شرط دیگر آنکه هر یک از طلبه که بقدر هفت سال در مدرسه بوده اثر ترقی در ایشان ظاهر نگردد متولی و ناظر مختارند که او را اخراج و دیگری را ساکن سازند، تا مطلب اصلی که انتشار علوم دینیه و استکمال خلقت بشریه است به ظهور رسد.
و از جملهی شروط معتبرهی سابقهی منصوصه بر وفق قانون شریعت مقدسه به نص واقف خیر مواقف آمنه الله تعالی آنکه متولی و ناظر در جمیع مراتب، موقوفات مزبوره را به میراث نگیرد و مورد رهن و مبایعه و مصالحه و استدا و استبدال و هیچ یک از عقود باعثه بر اخراج از تصرف وقف نسازند.
و بر فرض ضرور غبطه و مصلحت وقف زاید بر سه سال نه به عقد واحد و نه به عقد اجاره ندهند و تا عقد اول منقضی نشود مورد دیگر نسازند و به ارباب حکم و جور به هیچ کدام از عقود و لو ساعة واحدة جائز نیست و ایشان را تسلط بر انتزاع موقوفات از ید من جاز له التصرف نیست، بلکه صرف نماء موقوفات به مصارف منوط به رأی متولی و ناظر است
و از جملهی شروط معتبره در متن عقد آنکه متولی و ناظر سعی در نظم و نسق و معموری و تکثیر زراعت و تحصیل منفعت نموده آنچه از نماء موقوفات و حاصل محصولات و حاصل مستغلات به عمل آمد متولی و ناظر هر ساله به مقتضاء شرط وقف و نص واقف اولا در مایحتاج رقبات و محال موقوفه از تعمیر جدران و سقوف و شبایک و سطوح و خان و حوانیت و تعمیر قنوات و جداول و ترتیب بذر و عوامل و حفر بساتین (5)
و اصلاح حیطان و اداء مال و حقوق سلطان و نفقهی زارعین بر فرض احتیاج و مرسوم نویسنده و ملازمان سرکار وقف علی ما حسب یقتضیه المصلحة صرف نموده که مبلغی فاضل آید، صرف عمارت ضروری مدرسه از تعمیر اساس و تجدید کریاس، الاهم فالاهم و تعمیر کتب وقفی مدرسهی مذکوره نموده .
بعد ازان وظایف مقررهی فوق به نهج مفصل از مدرس و طلبه و خادم و موذن و سقا و قیمت روغن بذر بجهت روشنائی طاق مسجد و دالان مستحمر یوما فیوما و شهرا فشهر علی ما حسب الرأی المتولی و الناظر مصلحة الوقت اعطا نماید.
و هر ساله ناظر مبلغ بیست تومان تبریزی خود به حق النظارة متصرف شود.
و همچنین متولی و ناظر هر ساله در لیالی شهر رمضان المبارک هر شب به قدر پنج من برنج با مصالح به حسب عرف و عادت صرف اطعام سکنهی مدرسه از مدرس و طلبه و خادم و مؤذن و سقا نمایند.
و هر گاه فرش حصیر حجرات و طاق مسجد و صفهها و دالان و ایوانهای پیش حجرات مندرس گردد تجدید نمایند.
و هر ساله یک مرتبه گماشتهی متولی و ناظر در مسجد مدرسه اهالی شرع مطاع و طلبهی عظام و مدرسین مدارس و ارباب اعتبار را ضیافت نموده و خاصه نسخهی موقوفات را بر ایشان خوانده مجلد معتبر درست نموده به مهر همگی برسانند که در هر مرتبه اطلاع بر املاک موقوفه و شرط وقف و صرف نماء آنها که باید به مصارف رسانند نمایند؛ و حضار از ده نفر کمتر نباشند.
و از جملهی شروط منصوصه به نص واقف صرف الله عنه الصواف و خصه بالالطاف و العواطف در زمن عقد وقف آنکه در مرتبهی تولیت عالیجاه واقف معظم الیه بعد از وضع مذکورات زرع و حاصل و نماء موقوفات و صرف آنها به مصارف مقرره کما ذکر و فصل مرتبه آنفا آنچه فاضل آید اختیار صرف آن به مصارف با وکلاء اجلاء آن عالی شأن است،
و از انصراف تولیت از آن عالیشأن ادام الله تعالی بقاءوه و وفقه باشاعة الخیرات و انتشار المبرات فاضل مذکورات مقررهی فوق را به نه سهم صحیح متولی و ناظر منقسم ساخته و متولی دو سهم خود را به حق التولیه متصرف شود،.
و دو سهم دیگر به عنوان ارزاق مخصوص باقی اولاد واقف ما عداء متولی که در این سهم نیست للذکر ضعف الانثی به شرط تقدم اعلی بر اسفل دانند، و تتمهی سهام مذکوره که پنج سهم است از جملهی نه سهم متولی و ناظر در جمیع مراتب مخصوص حضرات عرش درجات چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین دانسته در وجه مستحقین و مؤمنین سکنهی مشاهد مشرفه به قدر مصلحت وقت عطا نماید.
و از جملهی شروط مشروطهی معتبره در زمن عقد وقف آنکه هر یک از طلبهی سکنهی مدرسه که به قصد زیارت عتبات عالیات و سایر اماکن مشرفه علی مشرفیه التحیهی و الثناء اختیار سفر نمایند اختیار حجره و وظیفه و مسکن او با متولی و ناظر است.
که به مقتضای مصلحت وقت عمل نموده مادام که مناسب دانند به جهت مسافر مذکور نگاه دارند، و الا به هرکس که خواسته باشند عطا نمایند و همچنین بعد از انقراض مطلق (6) اولاد واقف و العیاذ بالله منه و انصراف تولیت او به غیر اولاد کما ذکر آن عالی متولی و ناظر دو سهم حصهی مختصه علاوهی پنج سهم سهام حضرات نمایند که مجموع هفت سهم بوده از جمله ی نه سهم و در وجه مستحقین مؤمنین سکنهی مشاهد مشرفه ایشان به طریق مذکور عطا نمایند.
و جمیع قیود و شروط مذکوره در متن صیغهی صحیحهی شرعیه مأخوذ شد بر وجهی که عمل به آن واجب و لازم و تغییر و تبدیل جایز نیست. فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علی الذین یبدلونه، ان الله سمیع علیم.
فمن غیر شرطا من شروطها او قید من قیودها فعلیه لعنة الله و الملائکة و الناس اجمعین و ذلک کله وقع الاشهاد و الانفاد و علیه التوکل و التوسل و الاعتماد، و الحمدلله اولا و آخرا و ظاهرا و باطنا و صلی الله علی خیر خلقه محمد و آله اجمعین.
و کان ذلک فی اواخر شهر رجب المرحب من شهور سنة اربع تسعین من الف الهجرة النبویة المصطفویة.
صورت شهود بر وقف
هو الواقف العلیم. الحمدلله الذی وفق الخیر من عباده فی الدنیا لتأسیس مبانی الخیرات و اجراء القنوات و وفور الصدقات و خلوص النیات و صعدهم فی الاخرة الی معارج السعادات و رفیع الدرجات فعمر بناء المساجد الاسلام حضور جماعات المسلمین و شید ارکان المدارس لمدارسة علوم الدین و اسسوا بذلک اساس المعرفة و الیقین فطوبی لمن اخلص النیة و بشری لمن صرف الهمه و بذل المهجة،و الصلوة و السلام علی سید الابرار و حقیقة الاسرار و انور الانوار محمد و آله الاطهار الاخیار سیما علی واقف سره علی امیرالمؤمنین و معلم الملائکه المقربین، و بعد فقداتی النواب الواقف المؤید المسدد الدستور الافخم و الجناب الاکرم، عمدة المقربین و زبدة اعزه المعززین،
خلف اخلاف الامراء العظام و اجل اجلة الوزراء الکرام بصنعه الوقف المؤبد و الحبس المخلدة المشروطة و المشروحة و القیود المسطورة قربة الی الله و طلبا لمرضات الله علی النهج القویم و الصراط المستقیم فی مجلسه الشریف العاض بجمیع من السادات العظام و الفضلاء الکرام، فصرت شاهدا بذلک الکتاب بلا ارتاب.
فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علی الذین یبدلونه، ان الله سمیع علیم و انا العبد المذنب الاثیم عند ربه الکریم محمد شفیع ابنمحمد تقی عفی عنهما المخاطب بخطاب لولاک المشرف بتشریف و ما ارسلناک خاتم النبوة و معدن الوحی و الرسالة سید المرسلین و خاتم النبیین محمد المصطفی صلی الله علیه و آله.
ثم الهادی الرشید الذی ذکر الله تعالی فی کتابه المجید بقوله عز من قائل و انه فی ام الکتاب لدنیا لعلی حکیم ولی الله و وصی رسوله بالنص الحلی بقوله «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا، امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب علیهالسلام.
بنت رسول الثقلین سیدة نساء العالمین الانسیة الحوراء فاطمة الزهراء علیها السلام، ثم الحسن و الحسین امامی الهدی سیدی شباب اهل الجنة، ثم علی زین العابدین، ثم محمد باقر علم الاولین و الاخرین، ثم جعفر الصادق، ثم موسی الکاظم، ثم علی الرضا، ثم محمد التقی، ثم علی النقی، ثم الحسن العسکری، ثم الحجة القائم المنتظر المهدی، مصداق بقیة الله خیرلکم ان کنتم مؤمنین صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین.
الحمدلله الواقف علی الاسرار و الخفیة و الصلوة علی خیر خلقه محمد و عترته الزکیة، و بعد فلما کان اقامة نظام العلم و رعایة العلماء فی تحصیل ما ربهم و نکثر عددهم و ما یکون فی مدارج الکمال امن قرب القربان و اجزی الطاعات الی الواقف الجلیل النبیل خلف الاخلاف زبدة الاسلاف الراغب بانتشار علوم الدینیة ادام الله توفیقاته بصیغه الوقف المذکور قربة الی الله و طلب لمرضاته مقرونا بجمیع الشروط فی الصحة شرعا فاشهدنی و شهدت علیه کتب العبد الراجی البر مولا محمد تقی.
الحمدلله الواقف النیات العباد امر الانس و الجان و اکرم المؤمنین بموهبته التصدیق و الایمان و ستر سیئاتنا بجلابیب الرحمة و الغفران و شفا صدورنا من الجهالة بمدارسة العلم و العرفان و نور افئدتنا بمصابیح الدلائل و البرهان و ألهم حکام الزمان لتشدید مبادی الایمان، و الصلوة و السلام علی من دینه خیر الادیان محمد المصطفی شیخ الشرایع و الادیان و آله الائمة الاجلة اولهم امیرالمؤمنین و آخرهم المهدی صاحب العصر و الزمان.
و بعد فقد وقف عالیحضرت الواقف الجلیل النبیل الرفیع المنیع دام عزه و ضاعف حسناته بالصیغة الشرعیة علی وفق الشریعة المقدسة جمیع ما رقم متنا و فصل الظهر و دفن ما نص فیه من التولیة و النظارت و المصارف المرقومة بمحضر منی و جمیع المؤمنین.
الحمدلله الذی وفق المخلصین بهدایة الکاملة و الطافه الشاملة ما یوجب الکرامة من الاعمال الصالحة الباقیة فی الاولی و الاخرة و الصلاة و السلام علی اشرف من ارسل لتبلیغ الاحکام المحکمة و الحدود المعین اعنی محمد المبعوث الی الثقلین بالآیات الباهرة و آله و عترته المکرمة المعصومین من الارجاس المنصوصین بالنص الجلیة و هم علی و اولاده الاحد عشر علیهم صلوات الله الملک الاکرم.
اما بعد فقد وفق الله تعالی بتوفیقاته السنیه و تائیداته الرفیعة الوزیره المسدد بالعنایة السرمدیة و الجلیل المؤیدات بتأییدات السبحانیه دستور اعاظم الوزراء و ملجأ العلماء و ملاذ الصلحاء رافع اعلام العدل و الاحسان.
ماحی آثار الجود و الطغیان، الواقف المزین باسمه الشریف هذه المجلة الوقفیة المعینة لوقف الاشیاء المسطورة فیها علی الشرائط المزبورة و المصالح المذکورة والمصارف المرقوم المشتمل علی الصیغة الشرعیة المعتبر الموجب للزوم الوقف المسفور، الواقعة بمحضری و انا العبد الاقل محمد علی ابن محمد المازندرانی.
الحمدلله الذی وفقنا علی مرابع صنعه و مواقع تصرفه، ربنا ما خلقت هذا باطلا و وفقنا لافاضة القوی التی بنا یمکن من الاستدلال، الحمدلله الذی لهذا امرنا السکوک فی مسالک معرفته و مناهج طاعته و الصلوة والسلام علی محمد (ص) و آله خیر الوری و مصابح الدجی و صل علی امیرالمؤمنین و غرة غایة المحمدی و صل علی سائر الائمة من ولدک الطیبین الطاهرین، و الحمدلله رب العالمین.
اقل الکاتبین - التماس دعا دارم از نویسندهی نسخه.
پی نوشت:
1- یک کلمه سائیدگی.
2- اصل: منقبتشان.
3- اصل: طلب.
4- اصل: سانعه.
5- اصل: بساطین.
6- در حاشیه چند کلمه به خط شکسته ناخوانا آمدهاست که در عکس درست منعکس نشده.
نویسنده:ایرج افشار
* این مقاله در تاریخ 1402/2/10 بروز رسانی شده اشت.