ابتذال و مبتذلِ موسيقی

پيش از انقلاب، ابتذال در موسيقي با علامت ها و نشانه‌هاي مشخص و معلومي شناخته مي‌شد كه تشخيص آن براي ـ حتي ـ افرادي كه به فن موسيقي وارد نبودند نيز تقريباً به‌راحتي امكان‌پذير بود. همه پذيرفته بوديم مثلاً موسيقي‌اي را كه با تار و سنتور و تنبك و كمانچه و اشعار حافظ و نغمه‌هاي رديف دستگاهي موسيقي در هر سطح و كيفيتي اجرا شود صددرصد اصيل و سن‍ّتي و محترم بدانيم.
پنجشنبه، 23 آبان 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ابتذال و مبتذلِ موسيقی
ابتذال و مبتذلِ موسيقی
ابتذال و مبتذلِ موسيقی

نويسنده: رضا مهدوی
بحث ابتذال و مبتذلِ موسيقي و اينكه ابتذال در موسيقي چيست و چه مشخصاتي دارد و مبتذل‌ساز كيست و...، از بحث هاي نسبتاً قديمي و از پرجنجال‌ترين آنهاست. حرفها و حديثها، آراي شخصي با اظهار نظرهاي (بيشتر:) سليقه‌اي و احساسي و (كمتر:) پژوهشي، آن‌قدر به دور هستة اصلي اين موضوع، تار و پود تنيده كه رسيدن به پايه‌ها و تعاريف اوليه را بسيار مشكل‌تر از پيش كرده است.
پيش از انقلاب، ابتذال در موسيقي با علامت ها و نشانه‌هاي مشخص و معلومي شناخته مي‌شد كه تشخيص آن براي ـ حتي ـ افرادي كه به فن موسيقي وارد نبودند نيز تقريباً به‌راحتي امكان‌پذير بود. همه پذيرفته بوديم مثلاً موسيقي‌اي را كه با تار و سنتور و تنبك و كمانچه و اشعار حافظ و نغمه‌هاي رديف دستگاهي موسيقي در هر سطح و كيفيتي اجرا شود صددرصد اصيل و سن‍ّتي و محترم بدانيم. پذيرفته بوديم كه با كمي اغماض از سنت‌ِ عهد قجر و پذيرش مايه‌هايي از مل‍ّي‌گرايي روشنفكرانه و قبول «نياز تاريخي به نوآوري»، ديگر موسيقيهايي را كه با وجود بعضي عناصر اصالتاً غير ايراني (مثل پيانو، ويولون، اركستراسيون و...) حال و هوايي «ايراني» داشتند نيز در امتداد همان سن‍ّت محترم بدانيم و آثارشان را با احساسي از اندوه و حسرت براي روزگار خوش‌ِ گذشته و با ذهنيتي تدارك‌شده از پيش براي برخوردي صميمانه و محترمانه بشنويم. آثاري نظير قطعات زيباي استاد خالقي و موسيقي‌اي كه امروز به درست يا غلط «اركستر ملي» مي‌نامندش، خاطرة نگهدار آن است و حتي رپرتوار ترانه‌هاي ملوديك روزگار گذشته را هم در بر مي‌گيرد.
ساخته‌هاي هنرمنداني چون تجويدي، خر‍ّ‌م، بديعي، ياحقي و... كه البته از دهة 1330 تا 1350 تفاوت فاحشي در كيفيت ساخت و اجرا پيدا كردند؛ علي‌رغم برخي نظرهاي تندروانه كه به هنرمندان جوان و تحصيل‌كردة موسيقي در دانشگاه و مركز حفظ و اشاعه مربوط مي‌شد، مجموعِ تفكرات و انتخاب هاي جامعه، اين بخش را هم از ابتذال مبر‌ّا مي‌دانست.
در مورد موسيقي پاپ سليقه‌ها متفاوت بود. طرفداران آن اكثراً جوان ها بودند (آن هم نه همة جوان ها) و اختلاف نظر دربارة آنها پررنگ بود. عده‌اي بودند كه خيلي از ساخته‌هاي آن را واجد ارزش هنري مي‌دانستند و عدة ديگري هم مصر‌ّانه پافشاري مي‌كردند كه هر موسيقي‌اي كه با گيتار و ترومپت و سايدرام و آلات و ابزار الكترونيك اجرا شود و كلمات شكسته (محاوره‌اي) در آن به كار برده شود، متعلق به عوام است و از مصاديق موسيقي مبتذل. تكليف موسيقي كافه‌كاباره‌اي هم كه معلوم بود و حتي سنت ارزشمند مطربي (شادي‌آور) اصيل نيز چوب همين كافه‌كاباره‌ايها را مي‌خورد، درحالي‌كه آن رو به قدرت مي‌رفت و اين يكي رو به نابودي، موسيقيهاي محل‍ّي و بومي نيز جغرافياي خود را داشتند و با اينكه در عرفِ معمولِ مردم شهرنشين و تحصيل‌كرده هيچ‌وقت جد‌ّي و رسمي گرفته نمي‌شدند ولي هيچ‌گاه هم مبتذل شمرده نمي‌شدند. ملاك، «معيار جداسازيِ» آنچه «مبتذل» شمرده مي‌شد و آنچه «هنري» شناخته مي‌شد، به ابزار و اشعار محدود بود؛ سه‌تار و اشعار مولانا آري، گيتار و (مثلاً) اشعار ديگران نه! در حقيقت نشاني از عميق‌تر انديشيدن، در بند ظاهر نماندن، شناخت علمي و عملي و زيباشناختي از موسيقي و سنجيدنِ شرايط تاريخي و اجتماعي نبود، هيچ و هيچ!
اكنون زمان برگشته است و حرف زدن دربارة«ابتذال» موسيقي، اصلاً ساده و آسان نيست. هيچ‌كدام از آن انواع و اقسام موسيقي هايي كه زماني با جايگاه اجتماعي و كيفيت اجرايي خود شناخته مي‌شوند ديگر نه آن اجراها را دارند و نه آن جايگاه ها ديگر قابل تعريف و شناسايي است. مثل طبقات مختلف مردم، سطوح مختلف از انواع موسيقي چنان در همديگر ادغام شده‌اند كه گاهي وقتها حتي يك اظهار نظر ساده دربارة اينكه فلان قطعه اثر باارزشي است يا نه از مشكل‌ترين كارها شده است. به‌ويژه هنگامي كه حقوق معنوي و شأن اجتماعي آن انساني كه به هرحال و در هر صورت، زندگي‌اش را در راه موسيقي قرار داده، براي شنونده مطرح باشد و بداند كه حرفش چه انعكاسي (خير يا شر‌ّ) مي‌تواند داشته باشد. در اينكه بسياري از قطعات موسيقي ـ از هر نوعي كه باشد، دستگاهي، پاپ، تكنو، راك، تلفيقي و... ـ براي روح و روانِ فرد و جامعه مضر‌ّ است، ترديدي نيست ولي بر جايگاه منتقد و مميز نشستن و به‌دنبال راهكار و دستورالعمل گشتن نيز بسيار دشوار و مسئوليت‌زاست. كم نيستند مديراني كه در سال هاي گذشته با ح‍ُسن ني‍ّت و خيرخواهي براي بهبود وضع موسيقي، مقرراتي را وضع كردند و معيارهايي را با تكية محض به ذهني‍ّتِ خودشان بنا گذاشتند تا جلوي انتشارِ بسياري از كارها را با انگيزة «پيشگيري از ابتذال» سد‌ّ كنند اما اكنون علناً پشيمانند. بيست سال پيش هنگامي كه گروه شيدا به سرپرستي محمدرضا لطفي كاست به ياد استاد طاهرزاده را با صداي صديق تعريف به مركز سرود و آهنگهاي انقلابي ارائه كرد، جواب شنيد كه بايد چهار مضراب سه‌گاه درويش خان را از نوار حذف كنند زيرا «ضربي و محر‌ّك»(!) است و درنتيجه آن نوار (كه هنوز بهترين كارِ تعريف ـ لطفي ـ گروه شيداست) بدون اثر زيباي بزرگ‌ترين موسيقي‌دان كلاسيك ايران منتشر شد. همين مركز در مدتي كمتر از بيست سال، بي‌هيچ اشكالي مجو‌ّز انتشار براي صداي مهران مديري و شادمهر عقيلي و... را صادر كرد و آب هم از آب تكان نخورد! چه اتفاقي افتاد؟! هيچ، غير از اينكه جامعة موسيقي ايران بيست سال است ديگر محمدرضا لطفي را در كنار خود نمي‌بيند (البته عده‌اي از هم‌دوره‌ايهايش خواستند جايگزين مناسبي براي او باشند ولي هيچ‌گاه موفق نشدند) و هنوز هم شوراي محترم ممي‍ّزان «مركز موسيقي» (سرود و آهنگهاي انقلابي تا سال 1378) ضوابط و معيارهاي خود را براي «يَجُوز و لايجوز» اعلام نكرده‌اند و نمي‌كنند و نخواهند كرد (به قول دوستي ظريف‌انديش: شورايي كه به صداهاي از رده خارج جوان هاي پولدار كم‌سن و سال امروزي تا صداي خوانندگان «فيلم‌فارسي»هاي قبل از انقلاب مجو‌ّز مي‌دهد ديگر به چه كسي مي‌خواهد ندهد؟! و دوست تلخ‌نگر و واقع‌بين ديگري جواب داد: به فريدون فروغي و اصغر زند وكيل، كه جز درستكاري و انزوا گناهي نداشتند)، از سوءتفاهم دوري كنيم: مقصود اين نيست كه فلان كس حتماً اصيل و بديع مي‌خواند و بهمان كس حتماً غير هنري و تفنني؛ مقصود اين است كه معيارهايي روشن، منطقي و مشخص، فراگير و با ضريب اطمينان بالا، در دسترس گذاشته شود كه اگر خواننده‌اي خواست پشت سنگر اصالت و بدعت و نوآوري و... مخفي شود و اثري بي‌ارزش و مخر‌ّب و البته پولساز را به جامعه ارائه كند، به‌حق و بر اساس انصاف مميزي شود و حداقل تا حدودي بداند كه خط قرمزها كجاست و از آن عدول نكند (هرچند كه بنده همچنان معتقدم آنچه نياز به مميزي دارد شعر است نه موسيقي). اين آرزويي است جوانانه و ايده‌آل‌گرايانه، چرا كه من هم به‌عنوان كوچك‌ترين عضو جامعة موسيقي‌دان و داراي افتخار سيزده سال مديريت و خدمت‌گزاري به اهل موسيقي و پانزده سال معلمي، بارها و بارها ديده‌ام كه عده‌اي از موسيقي‌دانان بافرهنگ و ز‌ُعماي قوم و مردان و زنان انديشمند و دلسوز به فرهنگ و موسيقي اين كشور، جلسات متعدد تشكيل داده و حرفها زده و كاغذها سياه كرده‌اند اما به نتيجه‌اي قطعي و قابل ثبت به‌صورت يك «معيار» نرسيده‌اند. «معيار»ي كه به‌درستي و اطمينان بتواند فرهنگ جاري موسيقي را بهبود و رشد بخشد و خداي ‌ناكرده باعث ضايع شدن حقي از كسي نشود. زيرا به تجربة خود به اين اعتقاد رسيده‌ام كه ابتذال يا عدم ابتذال، مفيد يا مخر‌ّب بودن و بالاخره ارزشي يا ضدارزش بودن يك اثر موسيقي عملاً بعد از انتشار در جامعه، معلوم مي‌شود و تشخيص چگونگي تأثير آن، قبل از انتشار، بسيار دشوار است و حداقل اينكه در توان شوراهاي صرفاً تخصصي موسيقي (كه البته اكثراً تخصصي هم نيستند)، نمي‌تواند باشد بلكه بايد به جمعي از كارشناسان متعدد علوم اجتماعي، روانشناسي و رسانه‌ها و... سپرده شود.
ناگفته پيداست جمع كردن اين افراد زير يك سقف، تأسيس شورايي با كار دائم‌الوقت، پل زدن بين ذهنيت افرادي با تخصصهاي متفاوت و ايجاد گفتار مفاهمه‌آميز بين آنها، دور ماندن از بحثهاي حاشيه‌اي، فراهم آوردن پشتوانة تحقيقات دشوار ميداني و آماري و... به‌سادگي ميس‍ّر نيست. بنابراين حق با حضرت امام راحل (قدس‌سره‌الشريف) بود كه در آن فتواي تاريخي فرموده بودند، تشخيص موسيقي بر عهدة شخص مكل‍ّف است و اين تشخيص نيز عرفي است (نقل به مضمون)؛ و هنوز هم هوشمندي آن بزرگ‌مرد عرصة علم و تقوي و سياست و تاريخ‌ساز از همة ما جلوتر و پيشروتر است(رحمةاله‌عليه)
اينجانب در طي مدت كوتاه خدمت خود در مركز موسيقي حوزة هنري بر اساس نيازسنجي و اهداف از پيش تعيين‌شدة سازماني تلاش كرده‌ام و البته طبق اسناد و مدارك موجود، تقريباً تمامي موارد از نظرات شوراي كارشناسي تخصصيِ مشهورترين موسيقي‌دانان رسمي كشور با گرايشهاي مختلف نيز فيض برده است.
گفتيم كه در جايگاه نقد و بررسي نشستن، كار دشواري است ولي در جايگاه مديري و مميزي نشستن از آن هم دشوارتر است زيرا پاسخ‌گوي چند سو و سمت بايد بود: هنرمندان، مردم، مسئولان ردة بالاتر و... بالاتر از همه، نفسِ خود كه خداوند ناظر بر ني‍ّات و اعمال آن است. تا رسيدن روزي كه اصلاً به ساختن و مصرف موسيقيهاي مخر‌ّب روح و روان و فرهنگ و اخلاق، نيازي نباشد، مدت درازي مانده است، (اينكه به عمر ما كفاف خواهد داد يا نه، بحث ما نيست. ما مكلف به تكليفيم نه منتظر نتيجه؛ و كار از يك حد‌ّ مشخص كه گذشت، ‌ديگر بسته به علل و عواملي است كه پيش‌بيني و كنترل تمامي آن از عهدة خود آغازكننده خارج است)، تا آن روز نه مي‌توان هر نوع ساخته‌اي را براي انتشار مجاز شمرد و نه مي‌توان با سخت‌گيريهاي بي‌جا جريان پوياي موسيقي را خشكاند. عقيدة بندة كمترين دوستدار هنر موسيقي ايران‌زمين، اين است كه هنر موسيقي در انواع و اقسام و ابعاد مختلفش، مشخصه‌هاي بي‌شمار و حساسي دارد كه در شرايط گوناگون، متغيرند و در دو مقام مختلف، جواب يكساني ندارند. بحث علمي آن، عملاً از واقعيتهاي اجرايي دور مي‌افتد و اتكا به حس و غريزة فردي و سليقه‌هاي هر آن متغي‍ّر نيز نمي‌تواند قانون باشد. پس، به قول معروف، علي‌الحساب بايد به آن قسمتي تكيه كنيم كه قابل مشاهده، قابل قضاوت، مورد قبول عموم، عيني و مستند است. در آثار موسيقايي، تنها بخشي كه چنين صفاتي را دارد، بخش كلام و اشعار آن است كه با صداي انساني اجرا مي‌شود و اتفاقاً نظر اكثر اهل علم و نظر و انديشه نيز بر آن معطوف است، بارها و بارها ديده‌ايم كه وقتي مي‌خواهند ابتذال و يا بي‌ارزشي قطعه‌اي را توضيح بدهند و يا مثال بياورند، از محتوي و مضمون كلام آن بد مي‌گويند و تقبيح مي‌كنند. در موسيقي دستگاهي‌ِ ايران كه از شأن و اعتبار خاص برخوردار است نيز گاهي ديده شده كه قطعه‌اي بي‌كلام با موسيقي زيبا و جذ‌ّاب به محض اينكه كلامي فاخر روي آن گذاشته و خوانده‌اند، داراي شأن والاتري شده و يا وقتي كه روي آن كلمات س‍ُست و مستهجني گذاشته‌اند، از ارزش افتاده و بي‌قدر شده است. هنوز هم مردم ما موسيقي را با كلام شاعران و صداي خوانندگان به ياد مي‌آورند و به حافظه مي‌سپرند و يادمان نرود كه هنر اصلي ايرانيان شعر است؛ و موسيقي ما همزاد شعر ماست. پس مميزي و سختگيري در كلام و اشعار و ترانه‌ها اگر بيش از اين حد‌ّي هم كه هست بشود، شايد مفيدتر باشد و در مقابل، كمكي كند به هنر موسيقي بي‌كلام كه فارغ از سلطة شعر زندگي تازه‌اي را آغاز كند. در اين‌باره سخن بسيار است و اينك مجلة مقام موسيقايي براي اولين بار مي‌خواهد فراخواني را طرح كند تا بلكه از تجمع و تضارب آراي مردم و اهل فن به راهكارهاي مفيد براي آينده برسد.
منبع:سایت سوره مهر/ مجله مقام موسیقایی

معرفي سايت مرتبط با اين مقاله


تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط