نویسنده: محمدرضا افضلی
هین بیا بلقیس ورنه بد شود *** لشکرت خصمت شود مرتد شود
پردهدار تو درت را بر کند *** جان تو با تو به جان خصمی کند
جمله ذرات زمین و آسمان *** لشکر حقاند گاه امتحان
باد را دیدی که با عادان چه کرد *** آب را دیدی که در طوفان چه کرد
آن چه بر فرعون زد آن بحر کین *** و آن چه با قارون نمود است این زمین
و آن چه آن بابیل با آن پیل کرد *** و آن چه پشه کلهی نمرود خورد
و آن که سنگ انداخت داودی به دست *** گشت سی صد پاره و لشکر شکست
سنگ میبارید بر اعدای لوط *** تا که در آب سیه خوردند غوط
گر بگویم از جمادات جهان *** عاقلانه یاری پیغامبران
مثنوی چندان شود که چل شتر *** گر کشد عاجز شود از بار پر
مولانا از زبان حضرت سلیمان(علیه السلام) به بلقیس، میگوید: ای بلقیس، بیا که اگر نیایی و یا تأخیر در آمدن نمایی، لشکریان تو به سلیمان خواهند پیوست. علاوه بر اطرافیان و لشکریان، روح تو هم صمیمانه دشمن تو خواهد شد. همه ذرات زمین و آسمان، هنگام آزمایش الهی یا رنج دادن بنده- برای آگاه کردن او-لشکر خدا میشوند. دیدی باد با قوم عاد چه کرد؟ دیدی آب به هنگام برخاستن طوفان با قوم نوح چه کرد! و یا دریای قهر الهی چه بلایی بر سر فرعون آورد؟ زمین عجب رفتاری با قارون کرد! پرندگان ابابیل چه بلایی بر سر آن فیلها آوردند و پشهای ناچیز به درون مغز نمرود رفت و او را هلاک کرد! دیدی که داود سنگی پرتاب کرد که ششصد تکه شد و لشکریان جالوت ستمگر را در هم شکست و یا سنگ بر دشمنان حضرت لوط باریدن گرفت تا که در آب سیاه غوطهور شدند؟ اگر بخواهیم کارهای هوشمتندانه پدیدههای جامد دنیا را که به خاطر یاری کردن پیامبران انجام دادهاند شرح دهم، مثنوی معنوی چنان پرحجم میشود که اگر چهل شتر بخواهند آن بار گران را بکشند، باز نمیتوانند.
دست بر کافر گواهی میدهد *** لشکر حق میشود سر مینهد
ای نموده ضد حق در فعل درس *** در میان لشکر اویی بترس
جزو جزوت لشکر از در وفاق *** مر تو را اکنون مطیعاند از نفاق
گر بگوید چشم را کو را فشار *** درد چشم از تو برآورد صد دمار
ور به دندان گوید او بنما وبال *** پس ببینی تو ز دندان گوش مال
باز کم طب را بخوان بابالعلل *** تا ببینی لشکر تن را عمل
هر گاه مشیت خدا اقتضا کند دست کافر علیه او شهادت میدهد و در صف لشکریان حق قرار میگیرد و مطیع فرمان الهی میشود. ای کسی که در اعمالت مخالفت با حق را درس و سرمشق خود و دیگران قرار دادهای، بترس که تو در میان لشکریان خداوند هستی. همهی اجزای وجود تو لشکر همراه و یاور حضرت حقاند و اطاعت آنان از تو در حال حاضر از روی نفاق است. اگر خدا اشاره کند به چشم که عزیزترین عضو انسان است، چشم درد روزگار انسان را سیاه میکند و یا به دندان فرمان دهد که تو را تنبیه کند، آن گاه خواهی دید که درد دندان چه گوش مالی و شکنجهای به تو میدهد. اگر میخواهی به این مطلب واقف شوی، برو کتابهای طبّی را باز کن و فصل مربوط به بیماریها را بخوان تا بدانی که لشکریان الهی چگونه کشور جسمت را ویران میسازند.
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی، قم: مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، چاپ اول
پردهدار تو درت را بر کند *** جان تو با تو به جان خصمی کند
جمله ذرات زمین و آسمان *** لشکر حقاند گاه امتحان
باد را دیدی که با عادان چه کرد *** آب را دیدی که در طوفان چه کرد
آن چه بر فرعون زد آن بحر کین *** و آن چه با قارون نمود است این زمین
و آن چه آن بابیل با آن پیل کرد *** و آن چه پشه کلهی نمرود خورد
و آن که سنگ انداخت داودی به دست *** گشت سی صد پاره و لشکر شکست
سنگ میبارید بر اعدای لوط *** تا که در آب سیه خوردند غوط
گر بگویم از جمادات جهان *** عاقلانه یاری پیغامبران
مثنوی چندان شود که چل شتر *** گر کشد عاجز شود از بار پر
مولانا از زبان حضرت سلیمان(علیه السلام) به بلقیس، میگوید: ای بلقیس، بیا که اگر نیایی و یا تأخیر در آمدن نمایی، لشکریان تو به سلیمان خواهند پیوست. علاوه بر اطرافیان و لشکریان، روح تو هم صمیمانه دشمن تو خواهد شد. همه ذرات زمین و آسمان، هنگام آزمایش الهی یا رنج دادن بنده- برای آگاه کردن او-لشکر خدا میشوند. دیدی باد با قوم عاد چه کرد؟ دیدی آب به هنگام برخاستن طوفان با قوم نوح چه کرد! و یا دریای قهر الهی چه بلایی بر سر فرعون آورد؟ زمین عجب رفتاری با قارون کرد! پرندگان ابابیل چه بلایی بر سر آن فیلها آوردند و پشهای ناچیز به درون مغز نمرود رفت و او را هلاک کرد! دیدی که داود سنگی پرتاب کرد که ششصد تکه شد و لشکریان جالوت ستمگر را در هم شکست و یا سنگ بر دشمنان حضرت لوط باریدن گرفت تا که در آب سیاه غوطهور شدند؟ اگر بخواهیم کارهای هوشمتندانه پدیدههای جامد دنیا را که به خاطر یاری کردن پیامبران انجام دادهاند شرح دهم، مثنوی معنوی چنان پرحجم میشود که اگر چهل شتر بخواهند آن بار گران را بکشند، باز نمیتوانند.
دست بر کافر گواهی میدهد *** لشکر حق میشود سر مینهد
ای نموده ضد حق در فعل درس *** در میان لشکر اویی بترس
جزو جزوت لشکر از در وفاق *** مر تو را اکنون مطیعاند از نفاق
گر بگوید چشم را کو را فشار *** درد چشم از تو برآورد صد دمار
ور به دندان گوید او بنما وبال *** پس ببینی تو ز دندان گوش مال
باز کم طب را بخوان بابالعلل *** تا ببینی لشکر تن را عمل
هر گاه مشیت خدا اقتضا کند دست کافر علیه او شهادت میدهد و در صف لشکریان حق قرار میگیرد و مطیع فرمان الهی میشود. ای کسی که در اعمالت مخالفت با حق را درس و سرمشق خود و دیگران قرار دادهای، بترس که تو در میان لشکریان خداوند هستی. همهی اجزای وجود تو لشکر همراه و یاور حضرت حقاند و اطاعت آنان از تو در حال حاضر از روی نفاق است. اگر خدا اشاره کند به چشم که عزیزترین عضو انسان است، چشم درد روزگار انسان را سیاه میکند و یا به دندان فرمان دهد که تو را تنبیه کند، آن گاه خواهی دید که درد دندان چه گوش مالی و شکنجهای به تو میدهد. اگر میخواهی به این مطلب واقف شوی، برو کتابهای طبّی را باز کن و فصل مربوط به بیماریها را بخوان تا بدانی که لشکریان الهی چگونه کشور جسمت را ویران میسازند.
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی، قم: مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، چاپ اول