نویسنده: حوریه عظیمی
از دیدگاه امام خمینی (ره)
در امور عامه بحثی تحت عنوان «زیادت وجود بر ماهیت»(1) مطرح، و با ادله محکمی اثبات میشود که برخلاف حیثیت وجود- که مشترک بین همه واقعیتها است- حیثیت ماهیت تنها اختصاص به دسته خاصی از اشیا دارد؛ مثلاً گروه خاصی از اشیا، انسان هستند و گروه دیگر، حیوان و...، پس وجود ممکنات غیر از ماهیتشان است. حال ببینیم که آیا در مورد واجب تعالی نیز چنین حکمی صادق است؟ آیا در واجب تعالی نیز وجود غیر از ماهیت است؟ این بحث در امور عامه، فصل مواد ثلاث، تحت عنوان «ماهیت واجب الوجود بالذات همان وجودش است» بحث میشود و با براهین زیادی اثبات میشود. در الهیات بمعنی الاخصی، نیز با عنوان «واجب تعالی ماهیت ندارد»، بحث و اثبات میشود. جمهور حکما بالاتفاق این مطلب را قبول دارند، البته در مورد قائلین به اصالت وجود، امری مسلم است که قائل به چنین نظری باشند. حتی شیخ اشراق که قائل به اصالت ماهیت است، براهینی بر اثبات این مطلب که خداوند ماهیت ندارد، اقامه کرده است.(2) برخی قائلین به اصالت ماهیت نیز در مورد واجب اصالت وجود را میپذیرند. اما باید بررسی کنیم منظور از ماهیت در باب واجب الوجود چیست که اولاً، تا این حد مهم است که در دو بخش کاملاً جداگانه بحت میشود و ثانیاً، هیچ فیلسوفی آن را به خدا نسبت نمیدهد.
ماهیت دو معنی دارد: در یک معنی ماهیت به معنای چیستی و «ما یقال ما هو» است؛ یعنی حدی که وجود را احاطه میکند، و در اصطلاح دیگر به معنای هویت و «ما به الشیء هو هو» است، اصطلاح دوم اعم از اصطلاح اول است، آنجا که گفته میشود: «واجب تعالی ماهیت ندارد»، مقصود از ماهیت همان اصطلاح نخست، و وقتی گفته میشود: «ماهیت واجب همان وجود خاص آن است» منظور اصطلاح دوم آن است. دانستن نظر امام خمینی (رحمهالله) نیز در این باب بسیار سودمند خواهد بود. ایشان ذات واجب تعالی را از ماهیت به هر دو اصطلاح بری دانستهاند و بر هر دو مورد برهان اقامه کردهاند:
رد اصطلاح اول ماهیت
بحث در این است که خداوند ماهیت به معنای حد وجود ندارد. حضرت امام معتقدند که واجب الوجود در تمام اوصاف کمال نامتناهی است و حد ندارد زیرا حد از اوصاف ممکنات است و اگر موجودی حد داشته باشد، قطعاً ممکن است. به عبارت دیگر واجب الوجود به ضرورت عقل باید دارای تمام کمالات باشد چرا که اگر فاقدکمالی باشد محدود میشود و هر موجود محدودی ممکن است حتی اگر چنین چیزی امکان داشته باشد که تنها یک صفت کمال در او متناهی و محدود باشد، مستلزم انقلاب و محال است.(3)
از دیگر دلایلی که ایشان برای ماهیت نداشتن خداوند ذکر میکنند، در تفسیر سوره مبارکه توحید است که معتقدند:(4) ذات مقدس حق هویت مطلقه مستجمع جمیع کمالات است، بنابراین از همه نقایص- که منشأ همگی ماهیت است- مبراست. حال که هیچ نقصی ندارد و کمال مطلق است، قطعاً ماهیت نیز نخواهد داشت.
حضرت امام (رحمهالله) در بحث از تفسیر سوره توحید بر این باورند که لفظ «هو» در این سوره مبارکه برهان بر شش مطلب است؛ از جمله مقام صمدیت که اشاره به نفی ماهیت دارد. جوف نداشتن و میان تهی نبودن، اشاره به نداشتن ماهیت و عدم نقص امکانی است. بنابراین سلسله ممکنات مرتبه ذاتشان که به منزله میان و جوافشان است، تهی است و در ذات مقدس حق تعالی که صرف الوجود و هویت مطلقه است، نقص امکانی- که اصل و ریشهاش در ماهیات است- راه ندارد؛ زیرا ماهیت از حد هر چیزی انتزاع، و از تعین وجود، چنین مفهومی اعتبار میشود. صرف الوجود از حد و تعیین مبراست؛ چون تعین و حد از اوصاف هویات مقیّده و موجودات مرکب است، نه مطلق و صرف، بنابراین حق تعالی ماهیت ندارد.(5)
رد اصطلاح دوم ماهیت و پذیرش «الحقّ ماهیته إنّیته»
در ابتدای بحث گفتیم، ماهیت در ماسوی الله، غیر از وجود است چون ماهیت حد وجود است و حد چیزی است که داخل شیء نیست؛ در نتیجه چیزی است که وجود را احاطه کرده است. پس تنها موجودات محدود ماهیت داشته و ماهیتشان غیر از وجودشان خواهد بود. بدین جهت تعریف موجودات محدود باید از هر دو جهت وجود و ماهیتشان حکایت کند. اما ذاتی که وجود صرف، کامل و نامحدود است، حدی ندارد تا ماهیت داشته باشد. لذا ماهیت و ذات او عین وجودش است و معروض نیست تا عارض داشته باشد. او ماهیتی ندارد تا وجود عارضی آن شود؛ وجود عین تشخص است، پس تشخص او عین ذات او است.(6)
تا اینجا روشن شد که ماهیت غیر از وجود(7) او حد آن است. پس تنها وجود محدود حد دارد. خداوند که نامحدود است، حد و ماهیت ندارد حال میگوییم چون ماهیت در اصطلاح دوم به معنی هویت شیء است و خداوند وجود صرف است، پس غیر وجود (ماهیت و عدم) در او راه ندارد. پس هویتش همان وجودش است، الحقّ ماهیته إنّیته.
خلاصه حضرت امام(رحمهالله) با بیاناتی که از ایشان ذکر کردیم ماهیت به هر دو معنا را در مورد حق تعالی تبیین میکنند، ولی مؤلف برای جلوگیری از اطاله کلام این دو بحث، را یک جا مطرح کرد. حال آن که کتابهای فلسفی مشهور از جمله بدایه الحکمه و نهایه الحكمه و اسفار اربعه و بسیاری از کتب فلسفی دیگر آنها را جداگانه عنوان کرده است.
عظیمی، حوری؛ (1392)، حکمت متعالیه از دیدگاه امام خمینی(س)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، چاپ اول.
در امور عامه بحثی تحت عنوان «زیادت وجود بر ماهیت»(1) مطرح، و با ادله محکمی اثبات میشود که برخلاف حیثیت وجود- که مشترک بین همه واقعیتها است- حیثیت ماهیت تنها اختصاص به دسته خاصی از اشیا دارد؛ مثلاً گروه خاصی از اشیا، انسان هستند و گروه دیگر، حیوان و...، پس وجود ممکنات غیر از ماهیتشان است. حال ببینیم که آیا در مورد واجب تعالی نیز چنین حکمی صادق است؟ آیا در واجب تعالی نیز وجود غیر از ماهیت است؟ این بحث در امور عامه، فصل مواد ثلاث، تحت عنوان «ماهیت واجب الوجود بالذات همان وجودش است» بحث میشود و با براهین زیادی اثبات میشود. در الهیات بمعنی الاخصی، نیز با عنوان «واجب تعالی ماهیت ندارد»، بحث و اثبات میشود. جمهور حکما بالاتفاق این مطلب را قبول دارند، البته در مورد قائلین به اصالت وجود، امری مسلم است که قائل به چنین نظری باشند. حتی شیخ اشراق که قائل به اصالت ماهیت است، براهینی بر اثبات این مطلب که خداوند ماهیت ندارد، اقامه کرده است.(2) برخی قائلین به اصالت ماهیت نیز در مورد واجب اصالت وجود را میپذیرند. اما باید بررسی کنیم منظور از ماهیت در باب واجب الوجود چیست که اولاً، تا این حد مهم است که در دو بخش کاملاً جداگانه بحت میشود و ثانیاً، هیچ فیلسوفی آن را به خدا نسبت نمیدهد.
ماهیت دو معنی دارد: در یک معنی ماهیت به معنای چیستی و «ما یقال ما هو» است؛ یعنی حدی که وجود را احاطه میکند، و در اصطلاح دیگر به معنای هویت و «ما به الشیء هو هو» است، اصطلاح دوم اعم از اصطلاح اول است، آنجا که گفته میشود: «واجب تعالی ماهیت ندارد»، مقصود از ماهیت همان اصطلاح نخست، و وقتی گفته میشود: «ماهیت واجب همان وجود خاص آن است» منظور اصطلاح دوم آن است. دانستن نظر امام خمینی (رحمهالله) نیز در این باب بسیار سودمند خواهد بود. ایشان ذات واجب تعالی را از ماهیت به هر دو اصطلاح بری دانستهاند و بر هر دو مورد برهان اقامه کردهاند:
رد اصطلاح اول ماهیت
بحث در این است که خداوند ماهیت به معنای حد وجود ندارد. حضرت امام معتقدند که واجب الوجود در تمام اوصاف کمال نامتناهی است و حد ندارد زیرا حد از اوصاف ممکنات است و اگر موجودی حد داشته باشد، قطعاً ممکن است. به عبارت دیگر واجب الوجود به ضرورت عقل باید دارای تمام کمالات باشد چرا که اگر فاقدکمالی باشد محدود میشود و هر موجود محدودی ممکن است حتی اگر چنین چیزی امکان داشته باشد که تنها یک صفت کمال در او متناهی و محدود باشد، مستلزم انقلاب و محال است.(3)
از دیگر دلایلی که ایشان برای ماهیت نداشتن خداوند ذکر میکنند، در تفسیر سوره مبارکه توحید است که معتقدند:(4) ذات مقدس حق هویت مطلقه مستجمع جمیع کمالات است، بنابراین از همه نقایص- که منشأ همگی ماهیت است- مبراست. حال که هیچ نقصی ندارد و کمال مطلق است، قطعاً ماهیت نیز نخواهد داشت.
حضرت امام (رحمهالله) در بحث از تفسیر سوره توحید بر این باورند که لفظ «هو» در این سوره مبارکه برهان بر شش مطلب است؛ از جمله مقام صمدیت که اشاره به نفی ماهیت دارد. جوف نداشتن و میان تهی نبودن، اشاره به نداشتن ماهیت و عدم نقص امکانی است. بنابراین سلسله ممکنات مرتبه ذاتشان که به منزله میان و جوافشان است، تهی است و در ذات مقدس حق تعالی که صرف الوجود و هویت مطلقه است، نقص امکانی- که اصل و ریشهاش در ماهیات است- راه ندارد؛ زیرا ماهیت از حد هر چیزی انتزاع، و از تعین وجود، چنین مفهومی اعتبار میشود. صرف الوجود از حد و تعیین مبراست؛ چون تعین و حد از اوصاف هویات مقیّده و موجودات مرکب است، نه مطلق و صرف، بنابراین حق تعالی ماهیت ندارد.(5)
رد اصطلاح دوم ماهیت و پذیرش «الحقّ ماهیته إنّیته»
در ابتدای بحث گفتیم، ماهیت در ماسوی الله، غیر از وجود است چون ماهیت حد وجود است و حد چیزی است که داخل شیء نیست؛ در نتیجه چیزی است که وجود را احاطه کرده است. پس تنها موجودات محدود ماهیت داشته و ماهیتشان غیر از وجودشان خواهد بود. بدین جهت تعریف موجودات محدود باید از هر دو جهت وجود و ماهیتشان حکایت کند. اما ذاتی که وجود صرف، کامل و نامحدود است، حدی ندارد تا ماهیت داشته باشد. لذا ماهیت و ذات او عین وجودش است و معروض نیست تا عارض داشته باشد. او ماهیتی ندارد تا وجود عارضی آن شود؛ وجود عین تشخص است، پس تشخص او عین ذات او است.(6)
تا اینجا روشن شد که ماهیت غیر از وجود(7) او حد آن است. پس تنها وجود محدود حد دارد. خداوند که نامحدود است، حد و ماهیت ندارد حال میگوییم چون ماهیت در اصطلاح دوم به معنی هویت شیء است و خداوند وجود صرف است، پس غیر وجود (ماهیت و عدم) در او راه ندارد. پس هویتش همان وجودش است، الحقّ ماهیته إنّیته.
خلاصه حضرت امام(رحمهالله) با بیاناتی که از ایشان ذکر کردیم ماهیت به هر دو معنا را در مورد حق تعالی تبیین میکنند، ولی مؤلف برای جلوگیری از اطاله کلام این دو بحث، را یک جا مطرح کرد. حال آن که کتابهای فلسفی مشهور از جمله بدایه الحکمه و نهایه الحكمه و اسفار اربعه و بسیاری از کتب فلسفی دیگر آنها را جداگانه عنوان کرده است.
پینوشتها:
1- ر.ک: الحکمه المتعالیه، ج 1، ص 243.
2- ر.ک: مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج 1، ص 394؛ الحکمه المتعالیه، ج 1، ص 96-112، و ج 1، ص 48-57.
3- ر.ک: تفسیر سوره حمد، ص 100.
4- ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 185.
5- ر.ک: آداب الصلوه، ص 312-313. البته حضرت امام در جاهای دیگری هم به ماهیت نداشتن حق تعالی اشاره میکنند و از آن صمدیت حق را نتیجه میگیرند. (ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 653-654).
6- رک: تقریرات شرح المنظومه، ج 1، ص264-265.
7- این مطلب در فلسفه اثبات شده و در این کتاب بحثی تحت عنوان اصالت وجود مطرح شد و این مطلب فرعی بر زیادت وجود ماهیت است، چون اگر آن را نپذیریم نمیتوانیم در اصالت وجود یا ماهیت این دو صحبت کنیم.
عظیمی، حوری؛ (1392)، حکمت متعالیه از دیدگاه امام خمینی(س)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، چاپ اول.