سیری در بیانات امام خمینی (ره)
ناراحت نشدن از سخن مردم در اطاعت الهی
باید ما جدیّت کنیم که این معنا را درست بکنیم. دنبال این باشیم که اگر چنانچه متصدی امر دولتیم، دولتی باشیم که برای خدا کار بکنیم. و برای خدا کار کردن، این است که ببینیم خدا چی فرموده است، چی گفته است، ما باید بکنیم. فرموده است که به مستمندان باید برسید، به ضعفا باید برسید، به مردم فقیر باید برسید، برای همه باید تهیه کنید. وقتی که بنا شد ما برای این جهت خدمت کردیم، این نصرت خداست. نصرت خدا، نصرت بندگان خداست نصرت دین خداست. وقتی ما نصرت کردیم بندگان خدا را برای خدا، برای این که اینها «عیال الله» هستند. اما اگر چنانچه در جبههها هم پیروز نشویم، این جا پیروزیم. و اگر این طور نشد، شکست خوردیم از همین حالا، در اوج پیروزی در شکست هستیم و در حضیض شکست، پیروز هستیم. میزان، این است و ما باید این را در نظر بگیریم. در هیچ پیروزی به مقدار خارج از متعارف که مربوط به خدا نباشد، غرور و خوشحالی پیدا نکنیم و در هیچ شکستی سرشکستگی نداریم، برای این که، ما نمیخواستیم خودمان یک چیزی بشویم که سرشکستگی پیدا کنیم، ما میخواستیم اطاعت امر خدا را بکنیم. خدا فرموده است: بروید دست ظالم را قطع کنید. ما میرویم، آن قدری که قدرت داریم، دست ظالم را، بتوانیم قطع میکنیم؛ نتوانستیم، کار خودمان را انجام دادهایم. به ما فرموده است که «قاتلوهم»، یا خداوند تعزیرشان میکند به دست شما. ما مقاتله میکنیم، اطاعت است؛ یعنی سربسته و دربسته در اختیار او باید باشیم، اطاعت بکنیم، دنبال هرچی میرویم اطاعت بکنیم. اگر موعظه میکنیم برای اطاعت خدا باشد و اگر موعظه میشنویم هم برای اطاعت خدا باشد. اگر جنگ میکنیم برای خدا باشد، اطاعت خدا باشد و اگر صلح میکنیم، اطاعت خدا. هر جا فرموده آن کار را بکنید، آن کار را میکنیم. هرجا فرموده این کار را بکنید، این کار را میکنیم. اگر این طور شدیم که از خودمان یک چیزی را مایه نگذاشتیم، هر چه هست از اوست، چیزی هم نداریم که مایه بگذاریم، خیال میکنیم چیزی داریم، هر چی هست از اوست. هرچی ما خیال میکنیم داریم، نه! از اوست پیش ما، امانت است. این امانت هم یک وقتی رد میشود به خودش. اگر هم داشته باشیم به خیال خودمان، از ما نیست، اشتباه میکنیم. همه عذابهایی که در آن عالم هست برای نفهمی آدم است. خیال میکند خودش چیزی است، چون خیال میکند خودش چیزی است، میخواهد به همه تفوق پیدا کند. چون برای خودش هست، میخواهد همه چیز را برای خودش تحصیل بکند، و این است که انسان را به شقاوت میرساند. و سعید این است که هم چیز را برای «او» بخواهد و برای او خواستن، یعنی برای بندگان خدا، برای احکام خدا. ما اگر چنانچه در این جنگی که برمان تحمیل شده است، دفاع میکنیم و دفاع کردیم و بیرون کردیم این اشخاص جنگجوی مفسد را، برای این است که خدا فرموده است: دفاع باید بکنید. دفاع هست، ما دفاع میکنیم. اگر هم فرموده بود که نه، بروید جنگ بکنید، میرفتیم جنگ میکردیم. حالا چون فرموده دفاع است، ما دفاع میکنیم. مادامی که آنها مشغول این کارهای مفسده جویی هستند، ما هم باید دفاع کنیم؛ یعنی، ما اطاعت امر خدا میکنیم، هر کس هم هر چی میخواهد بگوید. اگر برای خدا شد، از حرفهای مردم هیچ ناراحت نمیشویم؛ حرف را همه میزنند، حرف زده میشود. شما بایستید شب و روز را اطاعت خدا بکنید، برایتان یک چیزی میگویند، بروید برای جنگ و همه کار بکنید برای خدا، برایتان یک چیزی میگویند. مأمون نیستید از زبان مردم، همان طوری که پیغمبر اکرم مأمون نبود، برای او آن همه میگفتند، برای امیرالمؤمنین هم آن همه میگفتند. لکن آنها برای این که کارشان برای خدا بود از این که بگویند فرض کنید که؛ «مگر امیرالمؤمنین نماز هم میخواند؟ مگر علی نماز هم میخواند که تو مسجد کشتندش؟» او از این ناراحت نمیشود. اگر ناراحت بشود، برای این که چرا یک آدمی این طور است، نه چرا برای من میگوید. (1)تحمل تهمتها و شایعه پراکنیها
پسرم! گاهی میبینم از تهمتهای ناروا و شایعه پراکنیهای دروغین اظهار ناراحتی و نگرانی میکنی. اولاً باید بگویم تا زنده هستی و حرکت میکنی و تو را منشأ تأثیری بدانند انتقاد و تهمت و شایعه سازی علیه تو، اجتناب ناپذیر است، عقدهها زیاد و توقعات روزافزون و حسادتها فراوان است. آن کس که فعالیت دارد گرچه صددرصد برای خدا باشد از گزند بدخواهان نمیتواند به دور باشد. من خود یک عالم بزرگوار متقی را که تا به ریاست جزئی نرسیده بود برای او جز خیر به حسب نوع نمیگفتند و تقریباً مورد تسالم اهل علم و دیگران بود، به مجرد آنکه توجه نفوس به او شد و شاخصیتی دنیاوی- ولو ناچیز- نسبت به مقامش پیدا کرد، مورد تهمت و اذیت شد و حسادتها و عقدهها به جوش آمد و تا در قید حیات بود این مسائل نیز بود. (2)عمل به تکلیف الهی
عمده مطلب این است که ما یک تکلیفی داریم، ما مکلفیم، خدا به ما تکلیف کرده است، که با این مخالفین اسلام و مخالفین ملت اسلام معارضه کنیم، یا پیش میبریم، یا نمیبریم. اگر پیش بردیم، که الحمدلله هم به تکلیفمان عمل کردهایم و هم پیش بردیم، و اگر هم مردیم و کشته شدیم، به تکلیفمان عمل کردیم، ما چرا بترسیم؟ ما شکست نداریم. شکست برای ما نیست، برای اینکه از دو حال خارج نیست؛ یا پیش میبریم، که پیروز هم شدیم. یا پیش نمیبریم، که پیش خدا آبرومندیم. اولیای خدا هم شکست میخوردند. حضرت امیر در جنگ معاویه شکست خورد، این حرف ندارد، شکست خورد. امام حسین- سلام الله علیه- هم در جنگ با یزید شکست خورد و کشته شد. اما به حسب واقع پیروز شدند آنها. شکست ظاهری، و پیروزی واقعی بود. اگر ماها هم که برای خدا میخواهیم کار بکنیم، شکست هم بخوریم، تکلیف را عمل کردیم؛ و به حسب واقع هم پیروزی با ما خواهد شد. (3)مطرح نبودن شکست و پیروزی در انجام وظیفه
و من این را کرارا در پاریس هم که بودم، وقتی که میآمدند و «خیرخواه» بودند خیلیهایشان که: «نمیشود کار، پیشرفت نمیکند و قدرت نیست و قدرت آنها کذاست» و میخواستند ما را مثلاً به خیال خودشان منصرف کنند از این راه. من به آنها میگفتم که ما یک تکلیفی داریم عمل میکنیم. تکلیف عمل کردن که دیگر نتیجهاش این نیست که من باید برسم به آن. اگر رسیدیم و توانستیم خوب الحمدلله که کارمان را هم انجام دادیم. و اگر نتوانستیم و شکست خوردیم، ما که بالاتر از حضرت امیر نیستیم. حضرت امیر هم شکست خورد، اما تکلیفش را عمل کرد. اما در حال ادای وظیفه شکست خوردیم. حالا هم همین را میگویم که ما نمیترسیم از این هیاهوها، برای اینکه اولاً امید داریم که یک جمعیت، یک ملت که با هم مجتمع شدند و یک مقصد دارند، آن هم مقصد صحیح، کسی نمیتواند خلافش را به آنها تحمیل بکند. نتوانند اینها غلبه کنند به آنها و ثانیاً فرض آخر این است که غلبه کنند و بیایند ما را از بین ببرند، دیگر بیشتر از این که نیست. باز هم ما در خدمت به یک کشور و خدمت به اسلام، امیدوارم قصدهایمان خوب باشد در حال خدمت ما از بین رفتیم؛ و این خودش یک ارزشی است. ما تسلیم همینطوری نمیشویم. ما باید یا بریزند و بکشند و ما را از بین ببرند،... و یا إن اشاءالله ما پیش ببریم. من امیدوارم که همهتان موفق باشید و با همان قدرت اسلامی و ایمانی پیش بروید. و إن شاءالله این تحفه الهی را صادر کنید به همه ممالک مستضعفین. (4)کار بدون باخت
کسانی که برای خدا کار میکنند هیچ وقت باخت در آن نیست. آنهایی که برای دنیا کار میکنند باخت دارند که اگر نرسیدند خوب، باختند و عمرشان را هم هدر دادند. اگر برسند هم باخت دارند، لکن آنهایی که برای خدا قیام میکنند، اطاعت امر خدا را میخواهند بکنند، نهصت برای خدا، قیام برای خدا، عمل برای خدا، این هیچ وقت شکست ندارد. در ظاهر هم اگر خیال بشود که ما نتوانستیم، پس شکست خوردهایم، نه. به حسب واقعش شکستی نخوردیم؛ برای اینکه ما برای خدا کار کردیم، و کسی که برای خدا کار بکند، همین دنیا نیست قضیه؛ جاهای دیگر ما داریم، برد آنجاست. (5)قیام برای خدا شکست ندارد
جدیّت کنید که کارهایتان برای خدا باشد، قیامتان لله باشد: « أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى»؛ (6) موعظه یک موعظه است، یک موعظه. میفرماید که به آنها بگو که یک موعظه من دارم یعنی خدا یک موعظه دارد به شما این است که قیام کنید برای خدا. قیامتان برای خدا باشد؛ نه قیامتان برای پیدا کردن یک عنوانی نمیدانم یک جاهی، یک مقامی، یک پولی، یک چه. نه، اینطور نباشد. اگر قیام برای خدا باشد، پشتوانه خدا باشد، یک طمأنینهای در نفس پیدا میشود که دیگر شکست توی آن نیست؛ یک حالت نفسانی در انسان پیدا میشود برای اینکه به یک قدرت لایزال متصل شده است. آن کسی که برای تبعیت از ذات مقدس حق تعالی حرکت میکند، این مثل یک قطرهای که پشتوانهاش دریا، دریای غیرمتناهی... ماها چیزی نیستیم خودمان؛ قطره، از قطره هم کوچکتر هستیم اما اگر چنانچه متصل بشویم به آن دریا، دریای غیرمتناهی، حکم همان دریا پیدا میشود. «وَمَا رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى»؛ (7) خدا به پیغمبر میفرماید که تو آن وقت که تیر انداختی، تیر تو انداختی لکن تو نینداختی، خدا انداخت؛ یعنی دست تو دست خداست. الآن تیر انداختن تو تیر انداختن خداست برای اینکه تو خودت را متصل کردی به او تو دیگر خودت چیزی نیستی، هرچه هست اوست. وقتی هرچه هست او باشد، دیگر ما رمیت اذ رمیت. «رمیت» لکن «ما رمیت»: تو انداختی و تو نینداختی. تو انداختی، خوب به حسب صورت من انداختم اما این دست دست خدا بوده است. آنهایی که با تو بیعت کردند، «إِنَّمَا یبَایعُونَ اللَّهَ»؛ (8) بیعت با خداست برای اینکه متصل شده به یک قدرت لایزال، متصل شده به خدا؛ حالا اینطور شده است که دست او را با آن بیعت میکنند. خدای تبارک و تعالی میفرماید که آنهایی که با تو بیعت کردند با خدا بیعت کردند. با همین دست با خدا بیعت میشود برای اینکه این دست دیگر دست خود نیست؛ این دست دست اوست. خوب البته این یک مقامی است که برای من و شما میسور نیست اما برای خدا کار کردن که میسور است. یک وقت همه چیز نمیبیند مگر خدا، حرکت نمیکند مگر لله، اراده نمیکند مگر آن اراده خدا باشد، سیر نمیکند مگر سیرُ الله باشد؛ راه راهِ اوست نه خودش، خودش هیچ؛ خودش هیچ، همه او؛ خودش را از بین میبرد، جای او یک قدرت لایزال مینشیند. یک وقت اینطور است. این وَمَا رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى یا یک مرتبهای بالاتر از این هم هست. یکوقت نه، اینطور نیست لکن باز برای خداست. شما برای خدا قیام میکنید، شما نهضتتان برای خداست، برای این است که احکام خدا جریان پیدا بکند. (9)شکستن فرهنگ شرق و غرب بیشهادت میسر نیست
مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت ارواحنافداه است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد. مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظهای مسئولین را از وظیفهای که بر عهده دارند منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهوری اسلامی تمامی سعی و توان خود را در اداره هر چه بهتر مردم بنماید، ولی این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است منصرف کند.مردم عزیز ایران که حقا چهره منور تاریخ بزرگ اسلام در زمان معاصرند، باید سعی کنند که سختیها و فشارها را برای خدا پذیرا گردند تا مسئولان بالای کشور به وظیفه اساسیشان که نشر اسلام در جهان است برساند و از آنان بخواهند که تنها برادری و صمیمیت را در چهارچوب مصلحت اسلام و مسلمین در نظر بگیرند. چه کسی است که نداند مردم عزیز ما در سختی هستند و گرانی و کمبود بر طبقه مستضعف فشار میآورد، ولی هیچ کس هم نیست که نداند پشت کردن به فرهنگ دول دنیای امروز و پایهریزی فرهنگی جدید بر مبنای اسلام در جهان و برخورد قاطع اسلامی با امریکا و شوروی، فشار و سختی و شهادت و گرسنگی را به دنبال دارد و مردم ما این راه را خود انتخاب کردهاند و بهای آن را هم خواهند پرداخت و بر این امر هم افتخار میکنند. این روشن است که شکستن فرهنگ شرق و غرب، بیشهادت میسر نیست.
من بار دیگر از مسئولین بالای نظام جمهوری اسلامی میخواهم که از هیچ کس و از هیچ چیز جز خدای بزرگ نترسند و کمرها را ببندند و دست از مبارزه و جهاد علیه فساد و فحشای سرمایه داری غرب و پوچی و تجاوز کمونیزم نکشند که ما هنوز در قدمهای اول مبارزه جهانی خود علیه غرب و شرقیم.
مگر بیش از این است که ما ظاهراً از جهانخواران شکست میخوریم و نابود میشویم؟ مگر بیش از این است که ما را در دنیا به خشونت و تحجر معرفی میکنند؟ مگر بیش از این است که با نفوذ ایادی قاتل و منحرف خود در محافل و منازل، عزت اسلام و مسلمین را پایکوب میکنند؟ مگر بیش از این است که فرزندان عزیز اسلام ناب محمدی در سراسر جهان بر چوبههای دار میروند؟ مگر بیش از این است که زنان و فرزندان خردسال حزب الله در جهان به اسارت گرفته میشوند؟ بگذار دنیای پست مادّیت با ما چنین کند ولی ما به وظیفه اسلامی خود عمل کنیم. (10)
تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم
امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدی است. و مسلمانان در یک تشکیلات بزرگ اسلامی رونق و زرق و برق کاخهای سفید و سرخ را از بین خواهند برد. امروز خمینی آغوش و سینه خویش را برای تیرهای بلا و حوادث سخت و برابر همه توپها و موشکهای دشمنان باز کرده است و همچون همه عاشقان شهادت، برای درک شهادت روزشماری میکند. جنگ ما جنگ عقیده است، و جغرافیا و مرز نمیشناسد و ما باید در جنگ اعتقادیمان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم. إنشاءالله ملت بزرگ ایران با پشتیبانی مادی و معنوی خود از انقلاب، سختیهای جنگ را به شیرینی شکست دشمنان خدا در دنیا جبران میکند. و چه شیرینی بالاتر از اینکه ملت بزرگ ایران مثل یک صاعقه بر سر امریکا فرود آمده است. چه شیرینی بالاتر از اینکه ملت ایران سقوط ارکان و کنگرههای نظام ستمشاهی را نظاره کرده است و شیشه حیات امریکا را در این کشور شکسته است. و چه شیرینی بالاتر از اینکه مردم عزیزمان ریشههای نفاق و ملیگرایی و التقاط را خشکانیدهاند. و إن شاءالله شیرینی تمام ناشدنی آن را در جهان آخرت خواهند چشید. نه تنها کسانی که تا مقام شهادت و جانبازی و حضور در جبهه پیش رفتهاند، بلکه آنهایی که در پشت جبهه با نگاه محبت بار و با دعای خیر خود جبهه را تقویت نمودهاند از مقام عظیم مجاهدان و اجر بزرگ آنان بهره بردهاند. خوشا به حال مجاهدان! خوشا به حال وارثان حسین (علیه السلام)!اذناب امریکا باید بدانند که شهادت در راه خدا مسئلهای نیست که بشود با پیروزی یا شکست در صحنههای نبرد مقایسه شود. مقام شهادت، خود اوج بندگی و سیر و سلوک در عالم معنویت است. نباید شهادت را تا این اندازه به سقوط بکشانیم که بگوییم در عوض شهادت فرزندان اسلام تنها خرمشهر و یا شهرهای دیگر آزاد شد. تمامی اینها خیالات باطل ملیگراهاست. ما هدفمان بالاتر از آن است. ملیگراها تصور نمودند ما هدفمان پیاده کردن اهداف بین الملل اسلامی در جهان فقر و گرسنگی است. ما میگوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست. و تا مبارزه هست، ما هستیم. ما بر سر شهر و مملکت با کسی دعوا نداریم. ما تصمیم داریم پرچم «لا اله الّا الله» را بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز درآوریم. (11)
اگر زنده زنده در شعلههای آتشمان بسوزانند...
من به صراحت میگویم ملی گراها اگر بودند، به راحتی در مشکلات و سختیها و تنگناها دست ذلت و سازش به طرف دشمنان دراز میکردند؛ و برای اینکه خود را از فشارهای روزمره سیاسی برهانند، همه کاسههای صبر و مقاومت را یکجا میشکستند و به همه میثاقها و تعهدات ملی و میهنی ادعایی خود پشت پا میزدند. کسی تصور نکند که ما راه سازش با جهانخواران را نمیدانیم. ولی هیهات که خادمان اسلام به ملت خود خیانت کنند! البته ما مطمئنیم که در همین شرایط نیز آنها که با روحانیت اصیل کینه دیرینه دارند و عقدهها و حسادتهای خود را نمیتوانند پنهان سازند آنان را به باد ناسزا گیرند. ولی در هر حال آن چیزی که در سرنوشت روحانیت واقعی نیست سازش و تسلیم شدن در برابر کفر و شرک است. که اگر بندبند استخوانهایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالای دار برند، اگر زنده زنده در شعلههای آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستیمان را در جلوی دیدگانمان به اسارت و غارت برند هرگز امان نامه کفر و شرک را امضا نمیکنیم. (12)نصیحت به رئیس جمهور و مسئولان
من آنچه که لازم است به طور نصیحت به آقای رئیس جمهور و به همه دست اندرکاران جمهوری اسلامی از لشکری و کشوری عرض کنم این است که آنچه که به سر انسان میآید از خیر و شر، از خود آدم است. آنچه که انسان را به مراتب عالی انسانیت رساند، کوشش خود انسان است و آنچه که انسان را به تباهی در دنیا و آخرت میکشد، خود انسان و اعمال خود انسان است. این انسان است که خدای تبارک و تعالی به طوری خلق فرموده است که راه راست و کج را میتواند انتخاب کند. و تمام انبیا از صدر عالم تا آخر برای این آمدهاند که این آدم را از آن راه کج و راههای باطل هدایت کنند به صراط مستقیم انسانیت؛ یک سرش اینجاست و سر دیگرش عندالله است. ما خودمان را اگر توانستیم اصلاح کنیم، کنترل کنیم و تربیت کنیم خودمان را، مراقبت کنیم از خودمان، در همه امور موفق خواهیم شد. و چنانچه خدای نخواسته در آن مقاصد اسلامی یا انسانی که داریم، موفق نشویم، مع ذلک، آن توفیق الهی که برای اشخاص صحیح و متعهد هست، برای ما هم هست. ما نباید نگران این باشیم که آیا در کارهایی که انجام میدهیم، چه کارهای شخصی و در بین خودمان و خدای خودمان و چه در کارهای اجتماعی که به عهده کسانی هست، نباید نگران باشیم که مبادا شکست بخوریم، باید نگران باشیم که مبادا به تکلیف عمل نکنیم؛ نگرانی از خود ماست. اگر ما به تکالیفی که خدای تبارک و تعالی برای ما تعیین فرموده است عمل بکنیم، باکی از این نداریم که شکست بخوریم، چه از شرق و چه از غرب و چه از داخل چه از خارج و اگر به تکالیف خودمان عمل نکنیم، شکست خورده هستیم؛ خودمان، خودمان را شکست دادیم. (13)از ماجرای مشروطه عبرت بگیرید
در جنبش مشروطیت، همین علما در رأس بودند و اصل مشروطیت اساسش از نجف به دست علما (14) و در ایران به دست علما (15) شروع شد و پیش رفت؛ اینقدری که آنها میخواستند که مشروطه تحقق پیدا کند و قانون اساسی در کار باشد شد. لکن بعد از آنکه شد، دنبالهاش گرفته نشد، مردم بیطرف ماندند، روحانیون هم رفتند؛ هر کس سراغ کار خودش، از آن طرف، عمال قدرتهای خارجی و خصوصاً در آن وقت انگلستان، در کار بودند که اینها را از صحنه خارج کنند؛ یا به ترور یا به تبلیغات. گویندگان و نویسندگان آنها کوشش کردند به اینکه روحانیون را از دخالت در سیاست خارج کنند و سیاست را بدهند به دست آنهایی که میتوانند، به قول آنها، یعنی فرنگ رفتهها و غربزدهها و شرقزدهها، و کردند آنچه را کردند. یعنی، اسم مشروطه بود و واقعیت استبداد؛ آن استبداد تاریک ظلمانی، شاید بدتر از زمان [سابق] و حتماً بدتر از زمانهای سابق.اگر روحانیون، ملت، خطبا، علما، نویسندگان، روشنفکران متعهد سستی بکنند و از قضایای صدر مشروطه عبرت نگیرند، به سر این انقلاب آن خواهد آمد که به سر انقلاب مشروطه آمد. امروز دشمنهای انقلاب بیشتر از آن روز و دشمنهای مشروطه بودند. (16)
پینوشتها:
1- همان، ج 19، ص 203-205.
2- همان، ج 18، ص 514.
3- همان، ج 9، ص 410.
4- همان، ج 11، ص 71-72.
5- همان، ج 10، ص 442.
6- سوره سبأ، آیه 46.
7- سوره انفال، آیه 17.
8- سوره فتح، آیه 10.
9- صحیفه امام، ج 5، ص 166-168.
10- همان، ج 21، ص 327-328.
11- همان، ص 87-88.
12- همان، ص 98.
13- همان، ج 15، ص 69-70.
14- همانند آقایان: آخوند خراسانی، میرزا حسن خلیلی تهرانی و ملاً عبدالله مازندرانی.
15- همانند آقایان: فضل الله نوری، سید محمد طباطبایی، سید عبدالله بهبهانی.
16- صحیفه امام، ج 15، ص 328.
آوتوِیت، ویلیام، باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، ترجمهی حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول