ايالات متحده و خليجفارس در قرن 21 (3)
نويسنده: جيمز راسل
استراتژي، امنيت و جنگ در عراق
در حالي كه زيرساختهاي خليجفارس نيز با هدف تشويق دگرگوني سياسي و مقابله با پيشامدهاي احتمالي نظامي در صحنهي جنگ بنا گرديدهاند، همچنين روشن است كه هدف از برپايي اين تأسيسات ايجاد توانايي براي اعمال قدرت در مناطق دوردست است. نقش زيرساختهاي خليجفارس در استفاده از زور عليه عراق ممكن است طليعهاي براي حوادث آتي باشد، با اين فرض كه استفاده از زور در چارچوب عمليات آزادي عراق براي ايجاد دگرگوني سياسي امري غير معقول نبوده است. به نظر روشن ميرسد كه رئوس كلي جا پاي نظامي آمريكا در خليجفارس ميتواند در نقاط ديگر جهان نيز تكرار شود. اسناد گوناگون در خصوص استراتژي بر اهميت فزايندهي نيروهاي خط مقدم براي استراتژي امنيتي جهاني آمريكا تأكيد ميكند. در بازنگري دفاعي چهارساله چنين آمده است: «با گذشت زمان، نيروهاي آمريكايي هر چه بيشتر جهت حفظ موازنهي منطقهاي مطلوب هماهنگ با متحدين و دوستان آمريكا با هدف دفع سريع حملات تنها با اعزام نيروهاي تقويتي ناچيز و در صورت لزوم دسترسي مطمئن به نيروهاي تعقيبكننده طراحي ميشوند.» هدف ديگر نيروهاي آمريكايي افزايش تواناييهاي نيروهاي مقدم و در نتيجه افزايش تأثير بازدارندگي آنها و احتمالاً فراهم آمدن امكان تخصيص مجدد نيروهايي است كه اينك به عنوان نيروهاي كمكي براي ساير مأموريتها اعزام ميشوند.» استراتژي نظامي ملي اين نكته را تقويت ميكند و خاطرنشان ميسازد كه «خط دفاع اصلي ما همچنان مقدم خواهد بود. نيروهايي كه در مناطق حساس فعاليت ميكنند براي دفاع از ايالات متحده و حفاظت از متحدين و منافع آمريكا اهميت اساسي دارند.»
زيرساختهاي خليجفارس مدلي در اختيار آمريكا قرار ميدهند كه ميتواند در سراسر جهان مورد تقليد قرار گيرد، به ويژه از اينرو كه آمريكا در پي صفبندي مجدد نيروها در سراسر گيتي براي مقابله بهتر با تهديدهاي جديد است. داگلاس فيث،معاون وزير دفاع در امور سياستگذاري، چنين خاطرنشان ساخته است: «فرضيات اساسي ما در خصوص موضع مقدم دستخوش تغييرات بنيادي گرديدهاند؛ ما ديگر انتظار نداريم كه نيروهاي ما در محل بجنگند، بلكه هدف آنها قدرتنمايي در صحنههايي است كه ممكن است از پايگاههايشان فاصلهي زيادي داشته باشند.» خليجفارس سكوي ايدهالي در اختيار آمريكا ميگذارد تا از آن به قدرتنمايي نه فقط از آمريكا بلكه از مركز به اصطلاح «قوس بحران» بپردازد كه به گفته استراتژيستهاي پنتاگون مسئله اصلي براي امنيت آمريكا در قرن 21 خواهد بود. نيرو را ميتوان هم در محيط بلافصل اين قوس و هم در خارج از قوس از پايگاههاي واقع در خليجفارس به كار گرفت كه مكمل امكانات ضربتي مستقر در خاك آمريكا هستند.
پنتاگون مشغول كار در مورد صفآرايي جديد نيروهاي خط مقدم است كه قرارست به مقابله با تهديداتي بپردازند كه از قوس بحران ناشي ميشود؛ قوس مزبور از آمريكاي مركزي و جنوبي شروع شده و شمال آفريقا، خاورميانه،خليجفارس و جنوب آسيا را در بر ميگيرد. بحث بر سر اين است كه از حضور نيروها در اروپا و شبه جزيره كره كاسته شود و آنها در مناطقي استقرار يابند كه واقع در قوس بحران ميباشند. نام بارنت،استراتژيست معروف، اين ناحيه از جهان را منطقه «شكاف» خوانده است: ناحيهاي كه شامل آن بخش از جهان ميشود كه توسعه نيافته است و يا متعهد به مجموعه قواعدي نيست كه مشخصهي تعاملات بين دولتي در كشورهاي «مركز» يعني كشورهاي واقع در آمريكاي شمالي،اروپا و نيز روسيه و كشورهاي در حال توسعه آسيا ميباشد. بارنت ميگويد كه حضور نيروهاي آمريكايي در خليجفارس به منزلهي «صدور امنيت به بخشهايي از اين «منطقه شكاف» است كه همچنان در معرض خشونت و بيثباتي قرار دارند. رويدادها در عراق مؤيد اين امر ميباشند كه ايالات متحده به «صدور امنيت» در اين بخش از جهان براي آيندهاي غيرقابل پيشبيني نياز خواهد داشت. ايدهي صدور امنيت لزوماً مفهومي جديد نيست بلكه صرفاً روش ديگري براي ايجاد پيوند ميان امنيت و منازعه با توسعهي اجتماعي و سياسي ميباشد- پيوندي كه به ويژه در عصر پس از جنگ سرد از برجستگي خاصي برخوردار گرديده است.
طرح جديد پشتيباني از عمليات مقدم در سراسر قوس بيثباتي در «استراتژي دفاعي ملي ايالات متحده آمريكا» بيان شده است. اين گزارش كه در مارس سال 2005 انتشار يافته،خواستار موضع جهاني جديد ميگردد كه شامل ويژگيهاي پايگاههاي عمليات اصلي(12) سايتهاي عمليات مقدم(13) و گسترهي وسيعي از مكانهاي امنيتي مبتني بر همكاريهاي (14) وسيعتر ميشود. هدف عبارت از اين است كه اين تأسيسات به يكديگر مرتبط باشند و از هم پشتيباني به عمل آورند. پايگاههاي عملياتي اصلي مانند تأسيسات العديد براي پشتيباني تعداد زيادي از نيروها و پذيرش تعدادي حتي بيشتر در مواقع بحران داراي زيرساخت مناسب ميباشد. سايتهاي عملياتي مقدم تأسيساتي قابل درجهبندي و «گرم» هستند كه به منظور استفاده چرخهاي توسط نيروهاي عملياتي طراحي شدهاند. اين تأسيسات اغلب انبار تجهيزات از پيش استقرار يافته ميباشند و پشتيباني دائمي اندكي ارائه ميدهند. سياستهاي عملياتي قادر به پشتيباني از دامنهي فعاليتهاي نظامي طي مدت زماني كوتاه ميباشند. ميتواند انتظار داشت كه طرح شبكهاي جديد مناطق عملياتي مقدم از مناطق عملياتي اصلي در خليجفارس به قوس بيثباتي گسترش يابد.
طبق مقتضيات بيان شده در اسناد استراتژي دولت بوش، گسترهي جديدي از تأسيسات نظامي در حال ظهور در خليجفارس و آسياي مركزي ميباشند، ايجاد جاي پاي نظامي در عراق تنها تكميلكنندهي ساير تأسيساتي است كه هم اكنون براي استفاده در انواع پيشامدهاي احتمالي موجودند. يكي از مفسران از تأسيس شش پايگاه دائمي در عراق سخن به ميان آورده است كه سه تاي آنها در حال حاضر در فرودگاه بينالمللي بغداد، پايگاه هوايي طليل در نزديكي ناصريه و ميدان هوايي باشور در شمال عراق در دست احداث ميباشند. در اكتبر سال 2004، كنگره به عنوان بخشي از تخصيص بودجه مكمل براي تأمين هزينههاي جاري در عراق و افغانستان،62 ميليون دلار از بودجهي ساختمان نظامي را به گسترش و تعمير ميدان هوايي الظفره در امارات متحده عربي اختصاص داد كه پذيراي نيروي ويژه سوخترساني مجدد براي هواپيماهاي آمريكايي طي دههي 1990 بود. همين لايحه شامل 60 ميليون دلار براي تأمين هزينههاي ترميم و بهبود ميدان هوايي العديد در قطر بود. در افغانستان، ايالات متحده اخيراً طرحهايي را براي صرف 83 ميليون دلار جهت ارتقاي دو پايگاه اصلي خود در پايگاه هوايي بگرام (شمال كابل) و ميدان هوايي قندهار در جنوب اعلام كرده است. وجوه تخصيص يافته صرف گسترش باندهاي فرود و ساير تسهيلات جهت پذيرش پرسنل نظامي آمريكا خواهد شد. به موازات گسترش زيرساختها در افغانستان، ايجاد تأسيسات و تحكيم مشاركت سياسي- نظامي در ازبكستان، قرقيزستان و قزاقستان مدنظر قرار گرفته است. ايالات متحده در سال 2002 در جهت تكميل تأسيسات در منطقهي خليجفارس و اطراف آن، نيروي ويژهي مشترك و مختلف شاخ آفريقا(15) را در جيبوتي تأسيس كرد. اين نيرو با دولتهاي منطقه جهت هماهنگسازي، آموزش و اقدام مستقيم عليه گروههاي تروريستي در منطقه به همكاري ميپردازد.
7- خليجفارس و جنگ عليه تروريسم جهاني
در سطح استراتژيك، اين نيروهاي خط مقدم به انجام چيزي خواهند پرداخت كه اسلايدهاي توجيهي گوناگون وزارت دفاع از آن به عنوان «ايجاد اختلال» نام ميبرند؛ يعني ايجاد اختلال در كاركرد شبكههاي تروريستي و سلولهاي فرماندهي و كنترل گروههاي تروريستي كه در پي انجام عمليات عليه نيروهاي آمريكايي در صحنه نبرد و اهداف غيرنظامي در داخل خاك آمريكا هستند. يكي از مفاد اصلي طرح، انجام عمليات عليه شورشيان اسلامگرا جنگ در خط مقدم و انجام عمليات نظامي در سراسر قوس بيثباتي است. ساير مأموريتهاي اين نيروها عبارتنداز :
تأسيسات واقع در خليجفارس به مكانهاي اصلي در شبكهي پايگاههايي تبديل خواهند شد كه در سرتاسر مركز و جنوب آسيا و شاخ آفريقا گسترش داشته و مأموريتهاي مرتبط با جنگ عليه تروريسم را انجام خواهد داد. اين پايگاهها همگي حالت شبكهاي پيدا خواهند كرد و از پيوندهاي فرماندهي و كنترل مستحكمي براي مبادله اطلاعات و هماهنگي عمليات در سرتاسر آن بخش از قوس برخورار خواهند بود كه در اطراف خليجفارس قرار دارد. عملياتي كه از خليجفارس فرماندهي ميشوند و توسط نيروهاي خط مقدم در سرتاسر صحنه نبرد به اجرا درميآيند، آزموني براي مفاهيم نوظهور انجام عمليات عليه دشمناني خواهند بود كه از نظر جغرافيايي پراكنده هستند. دفتر دگرگوني نيرو و وزارت دفاع ابتكاري به نام «آزمايش عمليات توزيعي ولفپاك»(17) طراحي نمود كه به كنكاش درباره فرماندهي و كنترل امكانات به لحاظ جغرافيايي پراكنده، شبكهبندي شده، مستقل و نيمهمستقل ميپردازد. اين مفاهيم عملياتي بيانگر عملياتي جداگانه هستند كه در آنها تعداد اندكي از نيروهاي شبكهبندي شده به طور مخفيانه وارد مناطق دشمن با حمايت هواپيماهاي بدون سرنشين و ديگر حسگرها ميشوند تا گروههاي تروريستي دشمن را هدف قرار دهند و يا در عمليات تروريستي جاري اختلاف ايجاد كنند.
ادامه دارد...
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله