از نهضت مشروطه تا انقلاب اسلامي
نويسنده: دكترحميدرضا صفاكيش
متجددين غربزده آفت نهضت مشروطه
اين دوران اگرچه به درازا نكشيد و به زودي در قالب نظام مشروطه بازهم در شكل سلطه استبدادي تجديد حيات پيدا كرد، اما ثمرات فكري و اجتماعي آن در آفرينش نگرش مردم به حقوق خويش مثل حاكميت مردم آزادي خواهي، عدالت جويي ماندگار شد.
انقلاب و نهضت را علماي ديني و روشنفكران با همدلي و همسويي مردم آغاز كردند و مجلس هم با فرمان مظفر الدين شاه مشغول بكار شد ولي اين مجلس متعلق به انقلابيون نبود بلكه تريبون آن در دست نااهلان و غرب زدگان و از راه رسيدگان افتاد و مشكل از همين جا شروع شد.
مجلس محل قانونگذاري است آن هم قوانيني گرفته شده از متن انقلاب و همراه با سازوكارهاي فرهنگي منطبق با اسلام نه ديكته اي نوشته شده از غرب يا شرق.
متاسفانه در تاريخ هميشه بسياري از كارهايي كه امروز مورد تاييد نيست چه بسا فردا مورد تاييد قرار مي گيرد. با همين منطق تنظيم و تدوين قانون اساسي كه خواسته انقلابيون بود و براي آن خونها ريخته شده بود بعلت عدم آشنايي مجاهدين پاك نهاد بدست شاهزادگان و اعيان و تحصيلكرده هاي
فرنگي مآب مي افتد فلان الدوله ها و فلان السلطنه ها و فلان الملك ها خود را وارد گود مي كنند.
مردم هم كه خيلي تلاش و مجاهدت كرده بودند خسته شده بودند اگرچه متعهدين و متدينين بتلاش شبانه روزي خود ادامه ميدادند ولي چون برخي مردم از ظرفيت و آمادگي لازم براي رسيدن به قله هاي رفيع برخوردار نيستند و شايد هم با رويت دست آوردهاي غرب و تبليغات مسموم ماموران غرب زده و روشنكفرنماها يا ارايه روزنامه ها و مجلات و زخم زبان ها دچار تزلزل و تحت تاثير احساسات قرار كرفته فاصله عميق بين آنها و اهدافشان ايجاد شده بود.
از طرفي بين نمايندگان ملت و شاه و دربار نيز روي تدوين قانون اساسي و متن هاي قرائت شده اختلاف اساسي بود چون قانون اساسي گرفته شده از فرانسه و اتريش و بلژيك بود وهمين اختلافات هيچ وقت نگذاشت تا قانون اساسي بطور كامل اجرا شود.
چيزي كه در آن زمان هم متاسفانه مثل امروز بازار گرم داشت بيان عنوانها و الفاظ فريبنده اي چون اصلاحات- توسعه- عدالت- شورا- آزادي و غيره بود كه عبارات حقي بود اما در كام باطل بسياري از روشنفكران و خودفروشان و وطن فروشان كه با القاي اين كلمات روي افراد ساده لوح و احساساتي اثر گذاشته باعوامفريبي آنها را به طرف لامذهبي بي ديني كه همزمان با لائيك شدن اروپا مطرح بود گسيل مي داشتند تاريخ انقلاب مشروطيت و اسلام و روحانيت متحجر و جامد و تاريخ مصرف گذشته قلمداد كرده در مقابل اعتقاد به آزادي مطلق و رواج منكرات و مسكرات و مخدرات را مجاز حجاب را مكشوف و شريعت را منسوخ و قرآن را محجور مي دانستند به گفته شهيد فضل الله نوري همه مي دانيد كه دين اسلام كاملترين دين و خود قائم به دستورات شورا و عدالت و انصاف است حالا چه شده كه سوداي عدالت ما مي بايد از پاريس و نسخه شوراي ما از انگليس برسد.
دشمنان روحانيت و نهضت مردمي مشروطه عموماً محصليني بودند كه به خارج از كشور جهت تحصيل اعزام شده بودند و با ديدن آب و رنگ و لعاب فرنگ از نوك پا تا فرق سر غرب زده و شيفته بيگانه شده بودند جامعه سنتي و مذهبي ما را در راستا و تمدن لجام گسيخته غرب قرار مي دهند و تمام ساختارهاي ذهني جامعه را به لرزده درآورده نهضت را دچار بحران و شك و ترديد نموده حملات نابخردانه خود را به ستون خيمه روحانيت كه ركن اصلي انقلاب است وارد مي سازند.
از طرفي در حوزه اقتصادي نيز سرمايه كشور زير نظر روس ها اداره مي شد بورژوازي وابسته به خارج بيشترين لطمه را به اقتصاد مملكت وارد مي ساخت چنانكه در بافت اجتماعي بين تجار يك عده تجارت سنتي مي كنند و از طرف روسيه عنوان ملك التجار مي گيرند تحت حمايت روس بچه هاي اينها مي روند سن پترزبورگ تحصيل مي كنند مي شوند روشنفكر و فيلسوف تابع روس يك عده هم واسطه فروش كالاهاي روس مي شوند.
در بافت زندگي روستايي هم بخشش هاي بي رويه زمين به خان سالارها و شاهزاده و غيره نظم بافت ارباب و رعيتي را دستخوش تغييرات قرار مي دهد اين تحولات منفي و اين تغييرات به گوش دولت مي رسد دولت به فكر وزارتخانه مي افتد عشاير واكنش نشان مي دهند و اين واكنش باعث جابجايي عشاير و دلسردي كشاورزان مي گردد.
احاطه سياستهاي خارجي بر سلاطين قاجار:
تاريخ سياسي معاصر ايران صفحات بسياري از مداخله نامشروع اروپا بخصوص همسايه شمالي و جنوبي با درجات مختلف دارد. به يادداشت شخصي ناصرالدين شاه مراجعه مي كنيم اين عبارت را مي بينيم.
(مي خواهم به شمال مملكت بروم سفير انگليس اعتراض مي كند. مي خواهم به جنوب بروم سفير روس اعتراض مي كند اي مرده شور اين مملكت را ببرد كه شاه آن حق ندارد به شمال يا جنوب كشورش مسافرت نمايد.)
دخالت بيگانگان حتي در امور شخصي شاه هم ديده مي شود سياست دو كشور همسايه اگر بهم نزديك مي شد مشتركاً عليه ما اقدام مي كردند و قراردادي نظير عهدنامه 1907 را امضاء مي نمودند و اگر يكي رو به ضعف مي گذاشت آن ديگري بطور كامل تسلط پيدا مي كرد و قراردادي مثل قرارداد 1919 جلوه گر مي گرديد سالهاي بين 1907 (بلافاصله پس از مشروطيت) تا 1921 (1299تا كودتاي رضاخان) سالهاي تعيين سرنوشت است.
كوشش روسيه و انگليس براي تسلط به ايران به دنبال استقرار رژيم مشروطه به مدت كوتاهي تشديد مي يابد، پاره اي از مورخين عقيده دارند اگر دو رويداد بزرگ تاريخي يعني جنگ جهاني اول و انقلاب روسيه انجام نمي گرفت ايران بطور قطع استقلالش را از دست داده بود.
پيشروان انقلاب مشروطيت با تصويب متمم قانون اساسي تصور كردند مسائل انقلاب تماماً حاصل شده است و به همين جهت در فكر تداوم انقلاب نبودند در صورتيكه امپرياليست هاي روسيه تزاري انگليس و آلمان براي هدف هاي استعماري خود با نهضت هاي مردمي و از جمله مشروطيت دشمني داشتند دائماً در فكر دسيسه و توطئه بودندروسيه تزاري مخالفت خود را علناً ابراز مي داشت ولي انگليس نقاب نيرنگ طرفداري از انقلاب مشروطيت را به چهره داشت و هر دو در سالهاي اول انقلاب مشروطه به مداخله مسلحانه در ايران دست زدند بعنوان نمونه هجوم قواي انگليس به جزيره «هنگام» در سواحل جنوبي ايران مقارن مشروطيت و دخالت علني همين دولت در سيستان و بلوچستان را مي توان نام برد.
مقدمات انعقاد قرارداد 1907:
همين وضع باعث گرديد كه انگليس ها و روس ها موافقت نامه اوت 1907 را در مورد تقسيم مناطق نفوذ خود را درايران و افغانستان و تبت منعقد نمايند و اين در حالي انجام مي گرفت كه نمايندگان دوره اول مجلس شورا در بهار آزادي آن مشروطيت تلاش مي كردند تا ترتيبي بدهند دست قدرتهاي استعماري از اين سرزمين كوتاه گردد.
ائتلاف دو قدرت روس و انگليس دو قدرت رقيب ايران را به سه نقطه تقسيم كرد. منطقه شمال تحت تسلط روسيه، منطقه جنوب تحت اختيار انگليس و منطقه مركز كه بيطرف مي ماند. با اين پيمان و اين تقسيم يك كشور مستقل بوسيله دو قدرت متجاوز هدف چپاول و غارت رسمي قرار گرفت بعد نيز اين حركت متوجه مشروطيت بود كه تازه بعد از مبارزات طولاني پا گرفته بود و اين حاكي از اين واقعيت بود كه هردو دولت هدف واحدي را تعقيب مي كند و حمايت ظاهري انگليس از مشروطه خواهان فقط بخاطر تضعيف دربار سلطنتي ايران بود كه نفوذ روس بر آن حاكم گشته بود بهرحال انعقاد موافقت نامه 1907 در زمان اولين دوره مجلس شورا مردم را در سراسر ايران به هيجان آورد و اعتراض ازهرسو بلند شد دولت ايران اعلام كرد اين موافقت نامه را به رسميت نمي شناسد و مجلس هم به مخالفت با آن قيام كرد. درنهايت بايد گفت اگرچه بررسي تاريخ مشروطه و تحولات آن يكي از عبرتهاي مهم تاريخ كشورمان است اما اختلاف بين علما اعتماد به عوامل بيگانه و صاحبان افكار منحرف و تساهل در برابر نفوذ آنان در بين صفوف انقلابيون باعث شد كه حاصل همه تلاشهاي علما و مردم و انقلابيون آن شود كه حكومتي نظير پهلوي پنجاه سال بر ايران حاكم شود.
حكومتي كه تلاش كرد بار بر جاي مانده قاجار را در برقراري تسلط بيگانه بر كشور اسلامي ايران بر دوش گيرد و با روش هاي مدرن آن را به سرانجام برساند.
ما مي خواستيم سركه تهيه كنيم شراب به دست آمد اين گفته منسوب به يكي از علماي مبارز نهضت مشروطيت است كه پشيماني او را از اين محصول نشان مي دهد.
اگرچه مشروطه يك تحول بود و حكومت بدون مجلس و تشكيلات دولتي را كه شاه در آن همه كاره بود به يك حكومت داراي مجلس و تشكيلات مشورتي و دولتي تبديل كرد،ابتر ماندن همه تلاش ها به علت آنچه كه گفته شد سبب شد كه مجلس شورا و سناي دوره پهلوي به ابزاري براي قانوني كردن اقدامات بيگانه و استبداد و مبارزه با دين تبديل شود.
منابع:
- تاريخ كامل ايران / عبدالله رازي
-تاريخ بيداري ايرانيان / ناظم الاسلام كرماني
-تاريخ سياسي معاصر ايران/ سيدجلال الدين مدني
-تاريخ در دوره سلطنت قاجار / علي اصغر سميم
-مقدمه تحليلي تاريخ تحولات سياسي ايران/ موسي نجفي
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله