تجدد و كشف حجاب
منبع: سایت شارح
بر خلاف پندار، برخى از روشنفكران سكولار، حجاب در ايران باستان و ديگر ملل گوناگون جهان، پيش از اسلام، نيز وجود داشته است. به گفته «ويل دورانت» حجابى كه در ميان قوم يهود وجود داشته خيلى سختتر از اسلام بوده است. در ميان قوم يهود اگر زنى به نقض قانون مىپرداخت و يا با مردان نامحرم به گفتگو مىنشست و يا در خانه خود صدايش را به قدرى بلند مىكرد كه همسايگان مىتوانستند آن را بشنوند، مرد حق داشت بدون مهريه او را طلاق دهد. (2) در بيشتر تصاوير مذهبى يهودى و مسيحى زنان داراى روسرى و يا پوشش بلندى كه شباهت به چادر دارد بودهاند. به اعتقاد «سن پل» يكى از قديسيان كليسا سر زن نبايد بدون روسرى باشد. (3)
در ايران باستان نيز زنان داراى حجاب بودهاند. آنان جز باز گذاشتن دو دست، باز گذاشتن هر يك از قسمتهاى بدن را خلاف ادب مىدانستند. آنان براى پوشيدن سر از سربندى كه در زير چانه به وسيله دو بست محكم مىشد استفاده مىكردند. روى اين سربند نيز يك روسرى بزرگ به نام «مكنو» مىپوشيدند. پوشاندن موى سر طبق آئين باستان معمول بود. (4) البته در اواخر سلسله ساسانيان به علت هرزگى و عياشى خانواده سلطنتى و آلودگى موبدان و زوال دين زرتشتى پوشش زنان تنها پوشيدگى نبود بلكه نوعى مخفى كردن آنان از طمع شاهزادگان و مردان صاحب قدرت محسوب مىشد.
بنابراين، اگر ويلدورانت مىگويد: در ايران باستان معمولاً زنان در اندرون خانه نگهدارى مىشدند و حق معاشرت با ديگران را نداشتهاند؛ و اگر «كنت دوگوبينو»، نيز در كتاب سه سال در ايران، مىگويد آنچه در زمان ساسانيان بوده تنها پوشيدگى زن نبوده بلكه مخفى نگه داشتن زن بوده(5) علت خاصى داشته است كه بدان اشاره كرديم.
پس از پذيرش اسلام از سوى ايرانيان، پوشش زنان ايرانى شباهت به لباسهاى عربى پيدا كرد ضمن آنكه سر نيز پوشيده مىشد.
در روزگار صفويه، هنگام خروج از خانه پوشش همگانى زنان چادر سفيدى بود كه سر تا پاى آنان به جز دو چشم را مستور مىداشت. در دوران زنديه و قاجاريه چادر، حجاب رسمى به شمار مىآمد. صورت را نيز با روبندى از چلوار كلفت مىپوشاندند. نقاب نيز، يكى از پوششهاى چهره بود و از مو ساخته مىشد. (6) از زمان ناصرالدين شاه در پى سفرهاى او به فرنگ تغييراتى در نوع پوشش زنان دربارى به وجود آمد و شليتههاى دامن كوتاه متداول شد و با رفت و آمد فرنگيان به ايران و برخى از ايرانيان به فرنگ، بدحجابى در ميان برخى از خانوادههاى اشراف و فرنگ رفته كم و بيش ديده مىشود. در روزگار مشروطيت روشنفكران غربزده با الگوگيرى از غرب، بحث بىحجابى را طرح كردند و حجاب را مخالف تمدن و تجدد شمردند. (7)
با رفت و آمد بيشتر ايرانيان به فرنگ و ورود لباسهاى متنوع غربى و خياطان و طراحان اروپايى به ويژه فرانسوى به تهران كم كم سبك پوشش مردان و زنان تغيير كرد و با فضاسازى و تبليغ ازسوى غربزدگان و تشويق آنان از سوى اربابانشان و ورود زنها به اجتماع، رفع حجاب نيز مطرح شد. گروهى رشد و پيشرفت را مترادف با بىحجابى دانستند. در برابر آنان عالمان دين و برخى ديگر از روشنفكران اسلامى، طرح اين گونه مسائل را مخالف اسلام و عامل خطرناكى براى جامعه اسلامى مىديدهاند.
در تاريخ معاصر ايران قرةالعين، وابسته به بابيه اولين زنى است كه پوشش خود را برداشت و ديگران را نيز، به بىحجابى فراخواند. (8)
تاجالسلطنه دختر ناصرالدين شاه نيز، از نخستين زنانى بود كه حجاب را كنار گذاشت. (9) صديقه دولتآبادى، نيز از پيشگامان رفع حجاب است. او هشت سال پيش از اعلام رسمى كشف حجاب با لباس اروپايى در خيابانها ظاهر شد و به عنوان نخستين زنى كه چادر از سر برداشته شهرت محله به محله و كوچه به كوچه يافت. (10)
رضاشاه و كشف حجاب
مقايسه اوضاع ايران با كشورهاى همسايه مانند افغاستان از جمله كارهايى بود كه در جهت تشويق مردم مسلمان ايران به تجدد و نوگرايى و فاصله گرفتن از اسلام و آموزههاى آن انجام مىگرفت.
تحولات و دگوگونىهايى كه در زمينه غربگرايى در تركيه آتاترك صورت مىگرفت و نيز اقدامات اماناللَّه خان در افغاستان مورد توجه روشنفكران غربزده ايرانى بود و گاه و بىگاه در مطبوعات انعكاس مىيافت. حبلالمتين، در يكى از شمارههاى خود با عنوان «تعليم و تربيت نسوان افغان» تحولات افغاستان را يادآور شد و ملت متمدن ايران را كمتر از آنان در كسب تجدد ندانست. (12)
تقليد از تركيه و آتاترك كه كشورش را در جهت خواستههاى غربيان هدايت مىكرد به شدت مورد توجه رجال ايران و رضاشاه قرار داشت.
لحن روزنامهها نيز صراحت بيشترى يافت به گونهاى كه روزنامه حبلالمتين دلايلى را براى رفع حجاب در روزنامه خود آورد. (13)
در اين زمان يعنى سال 1306 و 1307، در دربار از چادر نماز منع شد و حتى همسر رئيسالوزراى وقت، مخبرالسلطنه، هدايت، به سبب استفاده از چادر نماز مورد ايراد قرار گرفت به گونهاى كه از رفتن به دربار خوددارى كرد. (14)
با ورود خانواده شاه به صورت بدحجاب به سال 1307، در حرم حضرت معصومه و حمايت رضاشاه از عمل خانوادهاش و ضرب و شتم روحانى آمر به معروف و ناهى از منكر مرحوم شيخ محمدتقى بافقى مشخص شد كه رژيم شاه مصمم به رفع حجاب و ترويج بىبند و بارى است. و براى اين كار حتى آمادگى رويارويى با حوزه را نيز دارد.
سفر رضاشاه به تركيه
رضاشاه در تاريخ 12 خرداد 1313، عازم تركيه شد. سفرش به تركيه چهل روز طول كشيد. آتاترك از او تجليل شايستهاى به عمل آورد. رضاخان مجذوب سياستهاى اسلامزدايى آتاترك در تركيه شد و قول داد كه همان سياست را در ايران پيگيرى كند. او در سخنان خود چنين گفت: به واسطه برداشتن خرافات مذهبى در مدت سلطنت من، هر دو ملت بعد از اين، با يك روح صميميت متقابل دست در دست هم داده و منازل سعادت و ترقى را طى خواهند كرد. (15)
رضاشاه در اين مدت با همه زواياى غربگرايى و شيوه زدودن ارزشهاى ملى و اسلامى رژيم آتاترك آشنا شد و وقتى به ايران بازگشت تصميم گرفت كه ايران را به پاى تركيه برساند. مخبرالسلطنه كه از سال 1306 تا 22 شهريور 1312 به مدت شش سال نخستوزير رضاشاه بود مىنويسد:
«فكر تشبه به اروپا از آن (تركيه) به سر پهلوى آمد. »(16)
به هنگام حضور شاه در تركيه، او از مدرسهاى دخترانه در آنكارا به نام عصمتپاشا ديدن كرد. در آن مدرسه، دختران بىحجاب هنگام ورود شاه با كف زدنهاى ممتد، مقدم او را گرامى داشتند. (17) رضاشاه پس از اين ديدار به سفير كبير ايران، مستشارالدوله صادق مىگويد: هنوز عقب هستيم و فوراً بايد با تمام قوا به پيشرفت سريع مردم خصوصاً زنان اقدام كنيم. (18) تأثير اين مسافرت بر رضاشاه چنان مهم است كه روزنامه رستاخيز در مقالهاى به مناسبت سالگرد كشف حجاب، ابتداى كشف حجاب را سال 1313، مىداند سالى كه رضاشاه به دعوت آتاتورك به تركيه رفت. (19)
صدرالاشراف نيز مىنويسد:
«رضاشاه پس از مسافرت به تركيه در اغلب اوقات ضمن اشاره به پيشرفت سريع تركيه از رفع حجاب زنها و آزادى آنها صحبت و تشويق مىكرد. »(20)
گسترش مدارس دخترانه به شيوه اروپايى
تا پيش از 1307، فارغالتحصيلان اين مدارس تنها در مقطع ابتدايى بودند. اما در سال 1307 شمار فارغالتحصيلان نخستين مدارس دوره متوسطه دخترانه به 40 نفر و تا سال 1312 بيش از 235 نفر شد. (22) در سال 1309 گروهى از دختران كارگزاران حكومتى براى تكميل تحصيلات خود به پاريس رفتند. با بازگشت آنها دولت تصميم گرتف كه كشف حجاب را از مدارس آغاز كند. و سپس در دبستانها و مدارس دخترانه مأمورين دولتى، مجامعى را با خانوادههاى خود برپا كرده و كشف حجاب را در اين مجالس مطرح كنند تا آرام آرام زمينه عمومى فراهم شود. همچنين مقرر شد كه مدارس ابتدايى تا سال چهارم مختلط باشد؛ معلم آنها نيز زن باشد تا از همان ابتدا بىحجابى را به آنان بياموزند. در اين ميان نقش دانشسراهاى مقدماتى را نبايد ناديده گرفت. اين مراكز كه تربيتكنندگان معلمان و مربيان بودند كشف حجاب را به عنوان يك فرهنگ به دانشآموزان مىآموختند. در بسيارى از موارد از اين مراكز به عنوان مجالس جشن و خطابه در نكوهش حجاب و ستايش از بىحجابى استفاده مىشد و دختران نيز با سرودهاى مخصوص و حركات ورزشى به اين مجالس رونق مىدادند از جمله در مجلس جشنى كه در شيراز برپا شد دختران صف منظمى آراسته، لايحه خواندند و سرود سراييدند و سپس به ورزش در حضور وزير معارف، علىاصغر حكمت پرداختند. (23)
كوتاه سخن اينكه، اين مدارس، مقدمات اعلام رسمى كشف حجاب را كاملاً مهيا ساختند و پس از اعلام رسمى آن نيز در جهت پيشبرد و گسترش آن نيز تلاشهاى گستردهيى انجام دادند.
كنگره زنان شرق ايران
پس از پاين كنگره كتابى به نام زن در اجتماع كه به وسيله م - ه آموزگار نگاشته شد و به چاپ رسيد. نويسنده در اين كتاب مىنويسد:
به زودى وضع زنان ما رو به بهبودى خواهد گذاشت. او خوشحال است از اينكه چند تا زن تاكنون مىتوانند بدون حجاب از خانه خارج شوندو و از اين جهت از حكومت تشكر مىكند. او در اين كتاب مىخواهد چنين القا كند كه حجاب از تاريخ حمله مغول به ايران رواج پيدا كرده است و او حكومت را به حمايت از زنان بىحجاب كه به ندرت در شهرهاى بزرگ به چشم مىخورند تشويق مىكند. (26) و حال آنكه حكومت از مدتها پيش در پى آن بوده و كنگره شرق نيز براى همين جهت برپا شده بود.
تشكيل كانون بانوان
«ضمن ساير اقدامات منظور اصلى يعنى ترك چادر سياه متدرجاً پيشرفت مىكرد. به اين طريق كه زنان عضو جمعيت، با راضى كردن خانودههاى خود يكى يكى به برداشتن چادر مبادرت مىكردند و در مجالس سخنرانى، ساير بانوان را تشويق به ترك كفن سياه مىكردند. به طورى كه در هر نوبت از مجالس و اجتماعات كانون عده تازهاى از بانوان بدون چادر حضور مىيافتند در صورتى كه زنان فرهنگى در صف مقدم آنها بودند. »(28)
در جلسات كانون بانوان كه بيشتر در حضور دختران رضاشاه (شمس و اشرف) تشكيل مىشد، مشكلات مربرط به عدم پذيرش جامعه در ترك حجاب مورد بررسى قرار مىگرفت و تصميمات لازم اتخاذ مىشد. اين كانون بعدها در شهرهاى مهم كشور از جمله اصفهان داراى شعبه گرديد تا به پندار دستاندركاران كشف حجاب، زنان را با اصول ترقى و مدنيت غربى آشنا سازند. (29)
افزون بر عوامل ياد شده، روزنامهها و مجلههاى زنانه از جمله زبان زنان به مديريت صديقه دولتآبادى در اصفهان و تهران، نامه بانوان به مديريت شهناز آزاد و مجله جهان زنان، به سردبيرى فخر آفاق پارسا در مشهد و سپس تهران و مهمتر از همه مجله «عالم نسوان» به مديريت نوابه صفوى و... از عوامل زمينهساز كشف حجاب بودند. اين مجلهها نيز حجاب را سد راه ترقى و پيشرفت معرفى كرده و به رفع حجاب تشويق مىكردند. (30)
يكى ديگر از عواملى كه در گسترش بىحجابى نقش داشت حمايت رضاشاه از زنان بىحجاب بود. اين نكته هم خواست دولتمردان داخلى بود و هم به گفته مخبرالسلطنه خواست دولتهاى خارجى. (31)
و بنا به گفته بدرالملوك بامداد رضاشاه پيش از اعلام رسمى كشف حجاب به پليس دستور داده بود كه از زنان بىحجاب حمايت كند. (32)
بنا به اظهار ديلى تلگراف، حضور تحصيلكردگان ايرانى در خيابانهاى تهران با زنهاى اروپايى خود كه لباس اروپايى پوشيده بودند فوقالعاده چشمگير بود و همين عاملى شد كه زنان متجدد و اشراف در معابر عمومى بتوانند از لباسهاى اروپايى و رفع حجاب استفاده كنند. (33)
اعضاى خانواده سلطنت نيز در اين نمايش نقش اساسى داشتند شاهدخت و ماهدخت دختران بزرگ شاه به فرمان پدر چادر از سر برداشته و با همراهان سوار بر اسب در خيابانهاى تهران گردش مىكردند. (34)
از ديگر عواملى كه در گسترش بىحجابى نقش داشت، آزادى اقليتهاى مذهبى بود. زنان ارمنى و زرتشتى اجازه داشتند آزادنه لباس بپوشند. برابر گزارش نظميه مازندران در خرداد 1309 رفت و آمد يك زن بىحجاب كليمى معابر مورد اعتراض علما واقع شده بود. حكومت مازندران در اين زمينه از عمل اين زن پشتيبانى كرد و اعتراض علما را وارد ندانست و اعلام كرد كه زنان كليمى در كشف حجاب آزادند. (35)
يكى از سفرنامهنويسان خارجى كه در سال 1312 مشغول يادداشت مسائل مربوط به ايران بوده است مىنويسد:
«مىگويند: حدود دو سال پيش شاه دستور داده بود تمام كسانى كه مايلند مىتوانند چادرشان را از سرشان بردارند. (36) و نيز به گفته وى به گونهاى سرّى و محرمانه توافق شده بود كه اگر زنى مايل باشد بدون چادر بيرون بيايد مىتواند اين كار را انجام دهد و اگر ملايى يا يك فرد عادى ايجاد مزاحمت كند شهربانى از اين زنان حمايت مىكند. (37)
اين برنامهها براى آمادهسازى افكار عمومى جهت تبديل طرح كشف حجاب به يك قانون بود كه در تاريخ 17 دى 1314 تصويب و به اجرا گذاشته شد. درست است كه كشف حجاب اجبارى در اين زمان صورت گرفت ولى زمينههاى آن از پيش فراهم شده بود. به گفته محمدرضا شاه:
«پدرم بدواً به رفع حجاب زنان اقدام كرد و در اثر تشويق و تحريص وى در سال 1309 براى نخستين بار، بعضى از بانوان طبقه اول، در خانههاى خود و در مجالس مهمانى، به لباس زنان اروپايى درآمدند و عده كمى هم جرئت كردند بدون حجاب در خيابانها ظاهر شوند. در سال 1313، آموزگاران و دختران دانشآموز از داشتن حجاب ممنوع شدند. »(38)
اعلان رسمى كشف حجاب
سخنان شاه بيانگر نگرانى او از انجام اين كار است. جم نيز در خاطراتش از نگرانى خود و اعضاى هيئت دولت، از واكنش افراد متدين در برابر اين اقدام سخن گفته است. اين نگرانى در جلسهاى كه با حضور شاه تشكيل مىشود اظهار مىگردد. شاه ضمن تأييد آن حدود نيم ساعت صحبت كرده و از پيامدهايى كه كشف حجاب در پيشرفت دارد سخن مىگويد و ضمناً يادآور مىشود ممكن است اين عمل در ابتدا با سر و صدا و جار و جنجال زيادى همراه باشد، ولى به هر حال كارى است كه بايد انجام شود و ما نمىتوانيم به خاطر تعصبات خشك، كاروان ترقيات مملكت را عقب نگه داريم. زن بايد از اين چادر سياه آزاد شود وى سپس يادآور مىشود كه: شركت همسر و دختران من در اين جشن بدون حجاب، بايد سرمشق همه زنان و دختران ايرانى خصوصاً خانمهاى شما وزراى مملكت باشد. (41)
در تهيه مقدمات جشن روز كشف حجاب، افزون بر كارهاى امنيتى و آمادهباش نيروها كارهايى انجام گرفته كه سابقه ندارد و از باب نمونه سه مرد مسيحى كه اداره نهضت شيكپوشى زن از حجاب در آمده به آنها محول شده بود كارهاى زيادى براى خوب برگزار شدن مراسم انجام دادهاند از جمله: بسيارى از خانمهايى كه خود را براى جشن آماده مىكردند به دست يكى از اين سه نفر يعنى ابراهام، آرايشگر موهاى خود را آرايش دادند. اين شخص در گفتگويى با مجله زن روز مىگويد: من موهاى هزاران زن را قيچى كردم و چهره تازهاى به آنها دادم. (42) اين مجله در ادامه گزارش ضمن تقدير از همكارى صميمانه اين سه مرد مسيحى مىگويد: بدون شك، اگر اين سه مرد مسيحى نبودند زن ايرانى نمىتوانست يكشبه ره صد ساله را برود و از دنياى محدود قرون وسطايى زندگى خود به عرصه شيكپوشى سده بيستم قدم بگذارد. (43)
همچنين در بخش ديگرى از اين گزارش آمده است: دو مرد سلمانى مردانه در يكى از اتاقهاى دانشسراى مقدماتى دست به كار فعاليت بودند، مو شانه مىكردند، موهاى اضافه را مىزدند و سر خانمها را چون تازه از زير چادر بيرون آمده بود و جلوهاى نداشت، به سبك مردانه مىآراستند. (44)
در اين روز دانشسراى مقدماتى شكل تازهاى به خود گرفته بود. محصلان و معلمان در صفهاى منظم و بدون حجاب ايستاده بودند كه رضاشاه به اتفاق ملكه و دو دخترش كه رفع حجاب كرده بودند و لباس اروپايى بر تن داشتند وارد شدند و ضمن اعطاى ديپلمها، به طور رسمى كشف حجاب را اعلام داشتند.
محمود جم در خاطرات خود نسبت به نظر رضاشاه نسبت به مراسم 17 دى چنين مىنويسد:
«رضاشاه مرا احضار فرمودند و گفتند: لباسها و آرايش خانمها خوب است حيف نيست كه زنها خود را پنهان كنند. »(45)
شركت در اين مراسم نيز اختيارى نبود. همه دختران بايد شركت مىكردند لذا عدهاى از آنان تا پايان مراسم رو به ديوار ايستاده بودند و اشك مىريختند. ولى روزنامههاى آن زمان از اين روز به عنوان روز سرنوشت، روز تاريخى، روز فرخنده ياد كردند. مخبرالسلطنه سخن رضاشاه را كه پس از اعلام كشف حجاب گفت: نصف قواى مملكت بيكار بود و به حساب نمىامد و اينك داخل جماعت شده است. به نقد گرفته اشاره مىكند كه خانهدار بودند، به اقتصاد كشور كمك مىكردند، به تربيت بچههاى خود مىپرداختند ولى حالا به عرصه ولنگارى قدم نهادند. (46)
رفع حجاب با زمينههايى كه از پيش انجام شد غير منتظره نبود ولى منع حجاب غير منتظره بود.
به همين جهت، واكنشهاى گوناگونى را در پى داشت. عدهاى آن روز را روز آزادى، ترقى و پيشرفت زن نام نهادند ولى تعداد اينان زياد نبود. در برابر اكثريت مردم از زن و مرد از اين روز به عنوان روز انحراف، اسارت زن، روز شكسته شدن حريم خانواده، روز طغيان عليه دين و ديانت و سنن ملى ياد كردند.
اقدامات دولت براى همگانى كردن كشف حجاب
روزنامهها، به نثر و شعر و طنز بىحجابى را تشويق و از حجاب و خانمهاى محجبه نكوهش مىكردند. متأسفانه شاعرى چون ملكالشعراى بهار كه روزگارى مخالف سردار سپه بود به مديحهسرايى اين جريان پرداخت و اشعارى در ستايش كشف حجاب سرود. كوشش برخى از شاعران اين بود كه هر چه بدى و فسق و فجور است به حجاب و زنهاى با حجاب مربوط سازند و در برابر رفع حجاب را عقت و تقوا، خواست اسلام و... معرفى كنند.
زنان بىحجاب مورد تعقيب پليس قرار گرفتند و با خشونت هر چه تمامتر چادر از سر آنان كشيده شد. و نيز محدوديتهايى براى زنهاى با حجاب وضع شد از جمله: ممانعت از رفتن زنهاى با حجاب به حمامهاى عمومى، التزام از گاراژدارها و درشكهچىها كه زنهاى باحجاب را سوار نكنند. خادمان زيارتگاهها موظف شدند كه از ورود زنهاى با حجاب جلوگيرى كنند.
تعقيب زنهاى با حجاب در كوچه و خيابانها و كشيدن چادر و روسرى از سر آنها، برخورد شديد با عالمان دين و مخالفان كشف حجاب، كار هر روزه پاسبانها بود. اسناد و مدارك فراوانى در باره برخورد با مخالفان حجاب از زن و مرد، روحانى و غير روحانى و حتى كارمندان دولتى كه مخالف كشف حجاب بودند موجود است. براى اينكه مقاله به دراز نكشد شما را به مطالعه آن اسناد و منابع سفارش مىكنيم. (47)
پيامدهاى كشف حجاب
زنان متدين بر اين باور بودند كه حضور زن در اجتماع بايد همراه با حفظ شئون اسلامى انسانى و حفظ شخصيت و كرامت زن باشد. و نيز بر آن بودن كه حضور زنان در مراكز علمى، و آموزشى، فرهنگى و بهداشتى و... نه تنها مفيد و سودمند كه در برخى از موارد حتى واجب است و همه اين كارها نيز مىتواند با حفظ حجاب و عفاف انجام گيرد. ولى در برابر روشنفكران غربزده و حكومت مزدور پهلوى، حضور زن را در عرصههاى اجتماعى الزاماً با كشف حجاب همراه مىدانستند و پندار آنان اين بود كه زن عفيف و باحجاب نمىتواند در عرصههاى گوناگون حضور مؤثر داشته باشد.
كشف حجاب پيامدهاى منفى و زيانبار فراوان داشت؛ از جمله رواج معاشرتهاى آزاد دختران و پسران، زنان و مردان بود كه مفاسد جبرانناپذيرى را در پى داشت. زنها به پارتىها، مجالس رقص و خوشگذرانى و... كشانده شدند.
كشف حجاب مفاسد را گستردهتر و علنىتر ساخت و به گونهاى زشتى آن را از بين برد و شكلى عادى به آن داد. مخبرالسلطنه در باره آثار زيانبار كلاه فرنگى و رفع حجاب مىنويسد:
«كلاه اجنبى مليت را از بين برد و برداشتن چادر، عفت را. »(48)
پىنوشتها:
1) سوره نور، آيه 31 و 58؛ احزاب، آيه 59.
2) دائرةالمعارف تشيع، ج6، ص75. به نقل از ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج12/30.
3) حجاب و كشف حجاب در ايران، فاطمه استادملك، 15 مؤسسه مطبوعاتى عطايى.
4) دائرةالمعارف تشيع، ج 6 / 77 - 76.
5) همان، 75.
6) همان.
7) انديشههاى آقاخان كرمانى، آدميت، 195 -194.
8) قرةالعين، درآمدى بر تاريخ بىحجابى در ايران، سينا واحد، 14، 16، 18 و....
9) خاطرات تاجالسلطنه، به كوشش خانم دكتر منصوره اتحاديه و سعدونديان.
10) مجله زن روز، شماره199، سال 47 شنبه چهاردهم دى ماه؛ بامداد، ص51.
11) علما و رژيم رضاشاه، حميد بصيرتمنش، مؤسسه چاپ و نشر عروج، به نقل از حبلالمتين، سال 35، شماره 40 و 41 (9 آبان 1306)، ص18.
12) همان.
13) همان، 181.
14) خاطرات و خطرات، مهدى قلى هدايت، مخبرالسلطنه، 407، زوار.
15) خاطرات و خطرات، 404.
16) همان، 405.
17) كشف حجاب، مهدى صلاح، 117، به نقل از روزنامه اطلاعات، شماره 2233 مورخ 20 تير 1313.
18) همان، تاريخ بيست ساله، مكى، ج6/ 157.
19) همان، رستاخيز 511، 16 دى ماه، 2535.
20) خاطرات صدرالاشراف، 302.
21) زن ايرانى از انقلاب مشروطيت تا انقلاب سفيد، بدرالملوك بامداد / 62، ابنسينا.
22) كشف حجاب، زمينهها، پيامدها و واكنشها، مهدى صلاح، 111.
23) همان، به نقل سى خاطره از عصر فرخنده پهلوى، علىاصغر حكمت، 90.
24) خاطرات و خطرات/ 400، همان، 401.
25) همان.
26) حجاب و كشف حجاب، فاطمه استادملك، 127، مطبوعاتى عطايى.
27) همان، 122.
28) زن ايرانى از انقلاب مشروطيت تا انقلاب سفيد، 91.
29) كشف حجاب، صلاح، 121.
30) در اين زمينه به جرايد و مجلات در ايران، محمدصدر هاشمى، ج 3 ص 6 و 169 و ج 4/1،
زن ايرانى از انقلاب مشروطيت ص50 ، 58 و... مراجعه شود.
31) علما در رژيم رضاشاه، 184؛ زن ايرانى از انقلاب مشروطيت تا انقلاب سفيد، 91.
32) كشف حجاب... مهدى صلاح به نقل مجله زن روز، شماره 199، سال 47 شنبه چهاردهم دى ماه.
33) همان.
34) علما و رژيم رضاشاه، ص191، به نقل رستاخيز ايران، 716.
35) فرهنگ و خشونت، سند 507 و 508، ص 278- 277.
36) علما و رژيم رضاشاه، 185، به نقل از: ايران افسانه و واقعيت، 214.
37) همان؛ زن ايرانى از انقلاب مشروطيت تا انقلاب سفيد، 91.
38) مأموريت براى وطنم، محمدرضا پهلوى، 464.
39) خاطرات صدرالاشراف، 305.
40) تاريخ بيست ساله ايران، حسين مكى، ج 6/ 260.
41) خاطرات صدرالاشراف، 305، تاريخ بيست ساله ايران، مكى، ج6/260.
42) كشف حجاب... ، مهدى صلاح، 139، به نقل از مجله زن روز، شماره 98، شنبه 24 دى 1345.
43) همان.
44) همان، به نقل مجله زن روز، شماره 45، شنبه يازدهم دى 1344.
45) كشف حجاب، مهدى صلاح، 140، به نقل از رستاخيز، شماره 115.
46) خاطرات و خطرات، 408 - 409.
47) خشونت و فرهنگ، اسناد محرمانه كشف حجاب، 1322 - 1313، واقعه كشف حجاب، اسناد محرمانه از كشف حجاب به وسيله رضاخان.
48) خاطرات و خطرات، ص407.
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله