مسأله انفاق و صدقه دادن امیرمؤمنان (علیهالسلام) در حال نماز مشهور است. حضرت امام درباره این مسأله میگوید:
"سائلی چیزی در مسجد خواست، کسی به او نداد... علی بن ابیطالب در حال رکوع بود، به او اشاره کرد که انگشتری که در انگشت کوچک دست راست داشت، بیرون آورد؛ سائل رفت و بیرون آورد و این در مقابل چشم پیغمبر بود. (1)"
از سوی دیگر در مقام تبیین اوج حضور قلب اهل بیت (علیهمالسلام) به ویژه پیشوای عارفان امیرمؤمنان (علیهالسلام) میگوید:
"از حضرت مولی معروف است که تیری به پای مبارکش رفته بود که طاقت بیرون آوردن نداشت. در وقت اشتغال به نماز بیرون آوردند و اصلاً ملتفت نشد. (2)"
در مقام نحوهی جمع بین این دو جریان و اثبات عدم منافات میان حضور قلب و صدقه در حال نماز پرسشها و بحثهای فراوانی مطرح شده است. (3)
پرسش این است که چگونه امیرمؤمنان با وجود حضور کامل قلب و غرق بودن در حق تعالی، متوجه سائل و فقیر شده و انگشتری خود را به او صدقه داده است؟
در پاسخ باید گفت: هیچگونه منافاتی میان حضور قلب کامل در عبادت، و انفاق و صدقه دادن در حال نماز وجود ندارد و اشکالاتی که مطرح میشود ناشی از عدم شناخت انسان کامل و مقایسهی او با سایر افراد بشر است؛ در حالی که به گفته مولانا:
کار پاکان را قیاس از خود مگیر *** گرچه ماند در نبشتن شیر شیر
جمله عالم زین سبب گمراه شد *** کم کسی ز اَبدال حق آگاه شد
هم سری با انبیا برداشتند *** اولیا را همچو خود پنداشتند
از قیاسش خنده آمد خلق را *** کو چو خود پنداشت صاحب دلق را (4)
در پاسخ به این سؤال مشخصاً به چند نکته اشاره میشود:
نکتهی اول: ممکن است برای صدقه دادن حضرت امیر در حال رکوع، اسرار نهفتهای وجود داشته باشد؛ مثلاً براساس کلام امیرمؤمنان در نهجالبلاغه که: «المسکین رسول الله» (5) شاید درخواست سائل، نوعی مأموریت تکوینی و براساس مشیّت الهی صورت گرفته باشد تا از این هگذر جلوهای از عظمت علوی آشکار گردد و با نزول آیهی ولایت، مردم متوجه حقیقتی غیرقابل انکار درباره عظمت و منزلت اهل بیت (علیهمالسلام) شوند.
نکتهی دوم: چنان که به تفصیل بیان شد، انسان کامل مظهر همه اسماء و صفات الهی است؛ یکی از صفات خداوند همان است که در دعای مبارکهی جوشن کبیر آمده است:
«یا مَن لایشغله سمعٌ عن سمعٍ؛ یا من لایمنعه فعلٌ عن فعلٍ؛ یا من لا یلهیه قولٌ عن قولٍ»؛ (6)ای آن که باز ندارد او را شنیدن از شنیدن دیگر، ای کسی که مانع نشود او را کاری از کار دیگر؛ ای کسی که سرگرم نکند او را سخنی از سخن دیگر.
انسان کامل مظهر جامع حق سبحانه است؛ از این رو مظهر صفات یاد شده نیز خواهد بود.
بنابراین حضرت امیر به دلیل این که در نماز، محو و فانی در حق تعالی است، متوجه کشیدن تیر از پایش نمیشود، اما مسائلی که جنبهی عبادی دارد و با انجام آن فیض دیگری نصیبش میشود، از دید نافذ او پنهان نمیماند؛ به همین جهت در حال نماز میتواند هم غرق در محضر و حضور حق باشد و هم صدای دردمند و فقیری را بشنود. یکی از بزرگان معاصر در این باره میگوید:
"مطلب دیگر که عرفانی است این که اگر انجذاب خیلی کامل شد، در آن حالت برگشت است؛ یعنی شخصی در عین اینکه مشغول به خدا هست مشغول به ماوراء هم هست آنها [عرفا] این طور میگویند، و من هم این حرف را قبول دارم... به نظر آنها آن حالتی که در وقت نماز تیر را از بدنش بیرون بکشند و متوجه نشوند، ناقصتر از آن حالتی است که در حال نماز توجه به فقیر دارد؛ نه این که در این جا از خدا غافل است و به فقیر توجه کرده، بلکه آن چنان توجه به خدایش کامل است که در آن حال تمام عالم را میبیند. (7)"
نکتهی سوم: صدقه در حال نماز، عبادت در حال عبادت است و منافاتی با حضور در محضر دوست ندارد؛ اما از درد بیرون کشیدن تیر، باخبر نمیشود؛ زیرا در آن حالت، محو در تماشای جمال دلآرای حضرت دوست و فانی در حق است.
ماجرای زنان مصر که با دیدن جمال حضرت یوسف، چنان محو زیبایی او شدند که از درد بریدن دست خود غافل شدند، درک این حقیقت را برای همگان آسان میکند.
یکی از حکیمان متأله در این باره میگوید:
بلی جایی که جمال صوری یوسفی مقید و محدود، نسوهای را فانی کند به نص کلام الهی که (فَلَمَّا رَأَیْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ) (8) جمال مطلق حقّانی که هر جمال ظلّ جمال او و هر کمال ظلّ کمال او است چه خواهد بود؛ خاصّه نسبت به عارفین در حال استغراق در ذکر و عبادت؛ خاصّه نسبت به عاشقان او؛ خاصه نسبت به دردناکان و سوختگان او. (9)
نکتهی چهارم: چنان که گذشت، در قرب نوافل، چشم و گوش حقانی میشود و انسان با حق میبیند و با حق میشنود؛ و در قرب فرایض انسان، چشم و گوش حق سبحانه میشود. امیرمؤمنان پس از حضرت ختمی مرتبت به واسطهی قرب نوافل و فرایض، دارای مقامی بوده است که نه تنها با حق میدید و میشنید، بلکه «عین الله» و «سمع الله» بوده است؛ لذا دین سائل و شنیدن صدای او، در عین استغراق و فنای کامل در جمال حق، جزو سادهترین مقامات او محسوب میشود و نه تنها با حضور عارفانهی در حال نماز منافاتی ندارد، بلکه گویای احاطه و گسترهی وجودی او است.
پینوشتها:
1. کشف اسرار، ص 138.
2. شرح چهل حدیث، ص 429.
3. التفسیر الکبیر، ج 11-12، ص 27؛ مجموعه آثار، ج 4، ص 934.
4. مثنوی معنوی، دفتر اول، ص 16.
5. نهجالبلاغه، حکمت 304.
6. مفاتیح الجنان، ص 155.
7. مجموعه آثار، ج 4، ص 930.
8. «پس چون زنان او را دیدند او را بس شگرف یافتند و از شدت هیجان، دستهای خود را بریدند»؛ یوسف (12): 31.
9. اسرار الحکم، ص 528.
صادقی ارزگانی، محمد امین، (1387) سیمای اهل بیت (ع) در عرفان امام خمینی (ره)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، چاپ اول.