از حقایق بسیار ناب و ارزشمندی که دربارهی امیرمؤمنان (علیهالسلام) بیان شده این است که آن حضرت با همهی انبیا در باطن و با ختمی مرتبت در ظاهر همراه بوده است. این مسأله در عرفان امام خمینی به زیبایی تفسیر شده است. حضرت امام ضمن بحث مبسوطی در این زمینه بدین مضمون میفرماید:
اینکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به امیرمؤمنان فرمود: «فضیلت و برتری بعد از من از آن تو و امامان بعد از تو است»، و اشاره به این است که مرتبهی وجود امیرمؤمنان و وجود سایر ائمه (علیهمالسلام) نسبت به پیامبر، مانند رتبهی روح انسان نسبت به سایر مراتب قوای نفس ناطقه آن است؛ هرگونه فضایل و کمال در وجود انسان در درجهی نخست برای مرتبهی روح حاصل میشود، بعد از روح به سایر قوا و مراتب بعدی نفس ناطقه میرسد؛ بلکه در واقع همه قوای نفس، ظهور حقیقت روح انسان هستند.
اما مرتبه سایر انبیا و اولیا به منزلهی سایر قوای نفس ناطقه و در درجهی بعدیاند؛ لذا نقل شده که امیرمؤمنان (علیهالسلام) فرمود: «کنتُ مع الأنبیاء سراً، و مع رسول الله جهراً»؛ (1) و معیّت علی (علیهالسلام) با انبیای پیشین «معیّت قیّومیه» و معیّت او با رسول خدا «معیّت تقوّمیه» است. (2)
به دلیل این که این مسأله در شمار مسائل بنیادین معرفت عظمت وجودی امیرمؤمنان محسوب میشود، لازم است با تفصیل و تحلیل بیشتری بررسی شود.
از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است:
«بَعث الله علیاً مع کلّ نبیٍّ سراً، و مَعی جهراً»؛ (3) خداوند علی (علیهالسلام) را با همه انبیا در نهان مبعوث کرد و با من به حسب ظاهر نیز همراه است.
در برخی از متون عرفانی حدیث یاد شده به این صورت از پیامبر اکرم نقل شده است:
«بُعث علیٌّ مع کلّ نبیٍّ سراً، و معی جهراً». (4)
اما مفهوم این معیّت چیست و با رویکرد عرفانی چگونه تحلیل میشود؟
از جمله تفسیرهایی که برای معیّت مطرح است این که براساس روایات فراوانی که در این زمینه آمده است. (5) تمام صفات و کمالات وجودی انبیا (به جز مقام نبوت) در وجود امیرمؤمنان (علیهالسلام) به کاملترین وجه تجلّی کرده است و از این طریق امیرمؤمنان با همه انبیا معیت پیدا کرده است. به عنوان نمونه در چندین روایت آمده است که حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
"کسی که دوست دارد حلم آدم (ابوالبشر)، درک و فهم نوح، مناجات موسی، کمال و زیبایی ادریس، سخاوت ابراهیم، بهجت و شادابی سلیمان، قدرت و توانایی داود، پارسایی یحیی و جمال یوسف را بداند و بفهمد، باید به علی بن ابیطالب نگاه کند. (6)"
بنابراین از باب «آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری» امیرمؤمنان (علیهالسلام) از طریق هماهنگی در کمالات وجودی، با همه انبیا معیّت داشته است.
معیّت امیرمؤمنان (علیهالسلام) با انبیا در عرفان امام خمینی به نحوی بسیار ژرف و دقیق تفسیر شده است:
از آنچه بیان شد ممکن است برای تو فهم و درک این سخن پیشوای عارفان، امیرمؤمنان (علیهالسلام) آسان شود که فرمود: «کنتُ مع الأنبیاء باطناً، و مع رسول الله ظاهراً»؛ جای تردید نیست که امیرمؤمنان صاحب ولایت مطلقه کلیه بوده است و ولایت، باطن خلافت است؛ ولایت مطلقهی کلیه باطن خلافت است؛ پس آن حضرت به لحاظ مقام ولایت کلیهی خود قائم بر همه نفوس است و با همه انبیا معیّت دارد. و معیّت او در حقیقت مظهر و شعاع معیّت قیّومی الهی و ظلّ آن شمرده میشود (که بر همه هستی سیطره دارد). اما به دلیل آن که ولایت در انبیا بیشتر است لذا در حدیث یاد شده تنها معیّت با انبیا ذکر شده است. (7)
با توجه به این سخن امام و کلامی که پیش از این نقل شد، چند نکتهی اساسی روشن میشود:
نکتهی اول: حضرت امام مسأله معیّت امیرمؤمنان (علیهالسلام) با انبیا، بلکه با همه موجودات عالم از طریق احاطه و گسترهی ولایت آن حضرت تفسیر کرده است؛ زیرا امیرمؤمنان دارای ولایت مطلقه بوده و به دلیل اشراف وجودی و به تعبیر دیگر معیّت قیّومی با همه موجودات - از جمله انبیا - با آنها معیّت داشته است.
این تفسیر، براساس مبانی عرفانی جایگاه ولایت در نظام هستی و از عمیقترین تفاسیر مسأله معیّت محسوب میشود.
نکتهی دوم: این که معیّت امیرمؤمنان (علیهالسلام) با انبیای پیشین از باب «معیّت قیّومیه» و معیت او با مقام ختمی مرتبت از باب «معیت تقومیه» است؛ منظور آن است که چون ولایت سایر انبیا بر ولایت مطلقه استوار است، و ولایت مطلقه پس از مقام ختمی مرتبت، از آنِ علی (علیهالسلام) است، لذا قوام ولایت همه انبیای پیشین به ولایت مطلقهی علوی است؛ چنان که قوام ولایت علوی نیز به ولایت کاملهی محمدی است و در واقع ولایت علوی، جلوهی ولایت محمدی میباشد.
بنابراین معیّت علی (علیهالسلام) با انبیا قیّومی، و معیت او با مقام ختمی مرتبت متقوّمی است.
این نکته جزو مسائل بنیادین عرفان اسلامی است؛ به همین جهت در کلام برخی از بزرگان اهل شهود، از امیرمؤمنان (علیهالسلام) به «امام عالم» و «سرّ همه انبیا» یاد شده است:
«و أقرب الناس إلیه علی بن أبیطالب، إمام العالم و سرّ الأنبیاء أجمعین». (8)
مراد از «سرّ الانبیاء» ولایت انبیا است؛ از این رو علی (علیهالسلام) از طریق ولایت، با همه انبیا معیّت دارد. (9) مولانا جلالالدین بلخی درباره معیّت علی (علیهالسلام) با انبیا چنین سروده است:
تا صورت پیوند جهان بود علی بود *** تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود
هم آدم و هم شیث و هم ادریس و هم ایوب *** هم یونس و هم یوسف و هم هود علی بود
هم موسی و هم عیسی و هم خضر و هم الیاس *** هم صالح پیغمبر و داود علی بود
عیسی به وجود آمد و فی الحال سخن گفت *** آن نطق و فصاحت که در او بود علی بود
مسجود ملائک که شد آدم ز علی شد *** در کعبه محمد بُد و مقصود علی بود
از «لحمک لحمی» بشنو تا که بیابی *** کان یار که او نفس نبی بود علی بود
آن شاه سرافراز که اندر شب معراج *** با احمد مختار یکی بود علی بود
محمود نبودند کسانی که ندیدند *** کاندر ره دین احمد و محمود علی بود
آن معنی قرآن که خدا در همه قرآن *** کردش صفت عصمت و بستود علی بود
سرّ دو جهان جمله ز پیدا و ز پنهان *** شمس الحق تبریز که بنمود علی بود (10)
یکی از بزرگان اهل عرفان درباره این که همه انبیا به ولایت علی (علیهالسلام) ایمان دارند، روایتی را از پیامبر اکرم به این مضمون نقل کرده است:
"در شب معراج همه انبیا در آسمان به حضور من جمع شدند. از جانب خداوند وحی شد از آنها سؤال نمایم که برای چه مبعوث شدهاید؟ همه آنها گفتند: برای شهادت به توحید «لا اله الا الله» و اقرار به نبوت شما و ولایت علی بن ابیطالب. و دلیل این که علی (علیهالسلام) مبدأ سرّ ولایت گردیده این است که همگان از طریق او به حضرت ختمی مرتبت متصل میشوند. (11)"
به نظر میرسد تبیین معیّت علی (علیهالسلام) با انبیا از رهگذر ولایت آن حضرت، تفسیر عرفانی روایتی از امیرمؤمنان است که فرمود:
«کنتُ ولیاً، و آدم بین الماء و الطین»؛ (12) من وقتی پرچمدار ولایت بودم که آدم (ابوالبشر) هنوز از عالم علمی به عالم عینی نیامده بود.
از مجموع آنچه بیان شد روشن میشود که آنچه در عرفان امام خمینی درباره معیّت امیرمؤمنان با انبیا آمده نه تنها با آموزههای دینی هماهنگ، بلکه با مبانی عرفان ناب نیز کاملاً همسو و همجهت است.
پینوشتها:
1. «من با سایر انبیا در باطن و نهان همراه بودم و با رسول خدا در ظاهر نیز همراه هستم».
2. ر.ک: مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، ص 77.
3. نص النصوص فی شرح الفصوص، ج 1، ص 196.
4. الکلمات المکنونه، ص 186؛ جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 382 و 401.
5. بحارالانوارع ج 39، ص 35-82.
6. همان، ص 81.
7. ر.ک: مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، ص 83-84.
8. الفتوحات المکیه، ج 2، ص 227. چون در برخی چاپها عبارت فتوحات تحریف شده است، لذا به نسخهی «عثمان یحیی» و نسخههای قدیمی، همچون چاپ بولاق مراجعه شود.
9. ر.ک: الکلمات المکنونه، ص 203؛ رساله درباره ولایت، ص 12.
10. به نقل از: الکلمات المکنونه، ص 203، رسالهی دربارهی ولایت، ذیل فص شیئی، ص 12.
11. مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ص 322.
12. جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 382 و 401 و 460؛ الکلمات المکنونه، ص 186.
صادقی ارزگانی، محمد امین، (1387) سیمای اهل بیت (ع) در عرفان امام خمینی (ره)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، چاپ اول.