جنگلهايي كه بايد ميداشتيم
نويسنده:محمد درويش
منبع:http://www.hamshahrionline.ir
منبع:http://www.hamshahrionline.ir
تقريبا اغلب ما ميدانيم در كشوري زيست ميكنيم كه سهم منابع جنگلي آن، هم به نسبت وسعتش و هم به نسبت جمعيتي كه در آن سكني گزيدهاند، بسيار اندك است.
با اين وجود، شايد خالي از لطف نباشد كه بدانيم، از بين 192 كشور مورد بررسي، گستره جنگلي ايرانزمين، به مراتب بيشتر از 149 كشور جهان است؛ يعني تنها جنگلهای 43 کشور، عرصهای پهناورتر از ما را در اختيار دارند؛ واقعيتي كه نه بايد برنامهريزان و دولتمردان ما را گمراه كند و نه بايد انكارش كرد.
ميگويم، نبايد گمراه شويم، چرا كه با وجود چنين مزيتی و برخورداري از چنين جايگاهي در بين كشورهاي جهان، كماكان مطابق تقسيمبندی فائو در اجلاس کبک کانادا (2003)، ايران به همراه 53 کشور ديگر در شمار ممالکی قرار دارند که کمتر از 10 درصد از خاک آنها را جنگل در بر گرفته است؛ ويژگي هشداردهندهاي كه سبب شده تا از اين ممالك با لقب «کشورهای با پوشش کم جنگل» (LFCCS ) نام برده شود.
هشداردهندهتر آن كه، شمار اين ممالك تا پايان قرن بيستم به 71 كشور ميرسيد. به بياني ديگر، روند كلي حاكم بر مديريت جنگلهاي جهان، نهتنها هنوز نتوانسته ثباتي نسبي در وسعت اين رويشگاههاي حياتي كره زمين ايجاد كند، بلكه كماكان در برابر نيروهاي توسعهسالار، ميدان را واگذار كرده و پيوسته از وسعت اراضي جنگلي در اغلب نقاط جهان، از جمله ايران كاسته شده است.
به نحوي كه هماكنون، مجموع مساحت اراضي جنگلي اين 53 کشور به 136 ميليون هکتار نيز نميرسد. در حقارت اين رقم، همان بس كه بدانيم، وسعت جنگلهاي برزيل به تنهايي حدود 3 برابر آن است و رقم پيشگفته در مجموع، فقط حدود 3 درصد از گستره جنگلهای جهان را در اختيار دارد.
مفهوم ساده دانستگي فوق اين است كه در حوزه منابع جنگلي به هيچ عنوان نبايد بپنداريم كه ثروتمنديم، بلكه درستتر آن است كه ديگران خيلي فقير هستند.
آخرين برآوردهای رسمی نشان میدهد نزديک به 5/12 ميليون هکتار يا فقط 6/7 درصد از گستره خاکی کشور در تملّک پوششهای جنگلی قرار دارد. با اين همه، همين وسعت ناچيز در ايران و 52 كشور ديگر عضو LFCCS، بهدليل موقعيت استقرار، اثربخشی بر کيفيت زيست منطقه، تنوّع گونهای ناهمتا و امکان توسعه از اهميت ويژهای در چرخه تعادلی کره زمين برخوردار هستند؛ به نحوی که بسياري از صاحبنظران و گياهشناسان، از بومسازگان جنگلهای شمال کشور، بهدليل برخورداری از تنوّع گياهی و خصوصيات نادر هيرکاني، بهعنوان يکی از قطبهای مهم جغرافيايی گياهی جهان نام ميبرند.
به هر حال، همان طور که ملاحظه میشود، نهتنها سهم مناطق جنگلی کشور به نسبت گستره پهناورش، ناچيز است. بلكه نكته مهمتر اين است كه مساحت فعلی پوششهای جنگلی ايران، به مراتب از قلمرو سرزمينهايي که استعداد کاربری جنگل را در کشور دارا هستند، کمتر است؛ دريافتی که اوج فشارهای انسانی وارد بر زيستبومهای شکننده جنگلی ايران را نشان ميدهد.
فشارهايي كه شوربختانه بايد اعتراف كرد در طول سالهاي اخير بر وسعت و وزن آن نيز افزوده شده و حتي كار به جايي رسيده كه بسياري از تصميمگيريهاي كلان و محلي نيز در راستاي تشديد فشار بر اين اندوختههاي طبيعي ناهمتا استوار شده است؛ رخدادي كه شايد يكي از آخرين نمونههاي آن پيشنهاد بسيار خطرناك اهدا مجوز براي تغيير كاربري جنگلهاي مخروبه شمال، به بهانه ظاهراً مقبول اشتغالزايي است؛ موضوعي كه خوشبختانه در همين گرامينامه تاكنون بحثهاي مستدل و فراگيري را از سوي دلسوزان و صاحبنظران عرصه منابع طبيعي كشور بهدنبال داشته است.
اميد كه بيش از پيش، قدر ارزشهاي غيرقابل جايگزين منابع طبيعي و محيطزيست خود را دريافته و عميقاً به اين باور برسيم كه در سايه منابع طبيعي پويا و پرنشاط است كه ميتوان به زيست پايدار و توسعه درخور رسيد و نه به قيمت حذف و نابودي آن.
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
با اين وجود، شايد خالي از لطف نباشد كه بدانيم، از بين 192 كشور مورد بررسي، گستره جنگلي ايرانزمين، به مراتب بيشتر از 149 كشور جهان است؛ يعني تنها جنگلهای 43 کشور، عرصهای پهناورتر از ما را در اختيار دارند؛ واقعيتي كه نه بايد برنامهريزان و دولتمردان ما را گمراه كند و نه بايد انكارش كرد.
ميگويم، نبايد گمراه شويم، چرا كه با وجود چنين مزيتی و برخورداري از چنين جايگاهي در بين كشورهاي جهان، كماكان مطابق تقسيمبندی فائو در اجلاس کبک کانادا (2003)، ايران به همراه 53 کشور ديگر در شمار ممالکی قرار دارند که کمتر از 10 درصد از خاک آنها را جنگل در بر گرفته است؛ ويژگي هشداردهندهاي كه سبب شده تا از اين ممالك با لقب «کشورهای با پوشش کم جنگل» (LFCCS ) نام برده شود.
هشداردهندهتر آن كه، شمار اين ممالك تا پايان قرن بيستم به 71 كشور ميرسيد. به بياني ديگر، روند كلي حاكم بر مديريت جنگلهاي جهان، نهتنها هنوز نتوانسته ثباتي نسبي در وسعت اين رويشگاههاي حياتي كره زمين ايجاد كند، بلكه كماكان در برابر نيروهاي توسعهسالار، ميدان را واگذار كرده و پيوسته از وسعت اراضي جنگلي در اغلب نقاط جهان، از جمله ايران كاسته شده است.
به نحوي كه هماكنون، مجموع مساحت اراضي جنگلي اين 53 کشور به 136 ميليون هکتار نيز نميرسد. در حقارت اين رقم، همان بس كه بدانيم، وسعت جنگلهاي برزيل به تنهايي حدود 3 برابر آن است و رقم پيشگفته در مجموع، فقط حدود 3 درصد از گستره جنگلهای جهان را در اختيار دارد.
مفهوم ساده دانستگي فوق اين است كه در حوزه منابع جنگلي به هيچ عنوان نبايد بپنداريم كه ثروتمنديم، بلكه درستتر آن است كه ديگران خيلي فقير هستند.
آخرين برآوردهای رسمی نشان میدهد نزديک به 5/12 ميليون هکتار يا فقط 6/7 درصد از گستره خاکی کشور در تملّک پوششهای جنگلی قرار دارد. با اين همه، همين وسعت ناچيز در ايران و 52 كشور ديگر عضو LFCCS، بهدليل موقعيت استقرار، اثربخشی بر کيفيت زيست منطقه، تنوّع گونهای ناهمتا و امکان توسعه از اهميت ويژهای در چرخه تعادلی کره زمين برخوردار هستند؛ به نحوی که بسياري از صاحبنظران و گياهشناسان، از بومسازگان جنگلهای شمال کشور، بهدليل برخورداری از تنوّع گياهی و خصوصيات نادر هيرکاني، بهعنوان يکی از قطبهای مهم جغرافيايی گياهی جهان نام ميبرند.
به هر حال، همان طور که ملاحظه میشود، نهتنها سهم مناطق جنگلی کشور به نسبت گستره پهناورش، ناچيز است. بلكه نكته مهمتر اين است كه مساحت فعلی پوششهای جنگلی ايران، به مراتب از قلمرو سرزمينهايي که استعداد کاربری جنگل را در کشور دارا هستند، کمتر است؛ دريافتی که اوج فشارهای انسانی وارد بر زيستبومهای شکننده جنگلی ايران را نشان ميدهد.
فشارهايي كه شوربختانه بايد اعتراف كرد در طول سالهاي اخير بر وسعت و وزن آن نيز افزوده شده و حتي كار به جايي رسيده كه بسياري از تصميمگيريهاي كلان و محلي نيز در راستاي تشديد فشار بر اين اندوختههاي طبيعي ناهمتا استوار شده است؛ رخدادي كه شايد يكي از آخرين نمونههاي آن پيشنهاد بسيار خطرناك اهدا مجوز براي تغيير كاربري جنگلهاي مخروبه شمال، به بهانه ظاهراً مقبول اشتغالزايي است؛ موضوعي كه خوشبختانه در همين گرامينامه تاكنون بحثهاي مستدل و فراگيري را از سوي دلسوزان و صاحبنظران عرصه منابع طبيعي كشور بهدنبال داشته است.
اميد كه بيش از پيش، قدر ارزشهاي غيرقابل جايگزين منابع طبيعي و محيطزيست خود را دريافته و عميقاً به اين باور برسيم كه در سايه منابع طبيعي پويا و پرنشاط است كه ميتوان به زيست پايدار و توسعه درخور رسيد و نه به قيمت حذف و نابودي آن.
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله