برگردان: ایرج پروشانی
در اوان ظهور اسلام، در سرزمینهای عربنشین، بازار موسمی وجود داشت. بازارهای موسمی حجاز بر سر راههای کاروانرو یمن، بیش از همه مرکز داد و ستد قبایل چادرنشین بود. مشهورترین این بازارها، عکاظ، در شهر طایف بود.
مکه نیز با پرستشگاههای عصر جاهلی و مردم یک جانشینِ تجارت پیشهاش، مانند حیره و یمن و حجاز در زمرهی بازارهای موسمی - زیارتی بود. مکیان میکوشیدند تا بر دیگر بازارهای موسمی منطقهی خود اشراف داشته باشند و سیل زیران را هر چه بیشتر به جانب شهر خود سرازیر کنند. اسلامی که مکیان در آغاز با آن مخالفت میورزیدند، دیری نکشید که منافع بسیاری برای شهر مکه به ارمغان آورد. پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) چون بر مکه تسلط یافت، مکانهای مقدّس شهر و محلهای اطراف آن را وقف الله و حرم کرد و از این راه بازارهای موسمی - زیارتی دورهی جاهلی را از رونق و اعتبار انداخت. در حقیقت با ورود اسلام، جنبهی آیینی آن بازارها از ارزش ومعنای سابق افتاد. از سوی دیگر، بر اثر مشارکت قبایل بادیهنشین در جهاد اسلامی و منع کافران از ورود به حجاز و تغییر راههای کاروانرو در نتیجهی فتوحات مسلمانان، بیش از پیش از رونق اقتصادی بازارهای موسمی کاسته شد. به خلاف این، مکه از مزایای گسترش قلمرو اسلام بهرهمند شد؛ به ویژه در موسم حج، که همواره به صورت بازار مرکزی جهان اسلام در میآمد. کاروانهای حج بخش بزرگی از نیازمندیهای مادی و اقتصادی این شهر مقدس را تأمین میکرد و تجمع حجاج و زایران برای مبادلات در مقیاس بلاد اسلامی، فرصت بسیار مساعدی پدید میآورد. (1) بازار موسمی به نوبت در دو محل دایر میشد: ابتدا در منی، توقفگاهی حدود دوازده کیلومتری مکه، که حاجیان سه روز در آنجا درنگ میکردند؛ سپس در شهر مکه، به ویژه در هفتهی پس از ختم مناسک حج. به ورایت ابنجبیر (2) در بازار منی از گوهر نفیس درخشان تا خرمهرهی خسیس خرید و فروش میشد. بورکهارت (3) نیز در گزارش سفر خود بازار منی را وصف کرده و مینویسد: تنوع پوشاکها و اشیای فروختنی در آن بیش از مکه بوده است. ابنجبیر، جهانگرد قرن ششم، ضمن ابراز تأسف از به صورت بازار درآمدن رواقهای مسجدالحرام، با شیفتگی انواع کالاهایی را که در این فرصت عرضه میشده بر میشمارد، از جمله گوهرهای گرانبها، مروارید، یاقوت، عطریات، مشک، کافور، عود، عنبر و کالاهایی از هند و حبشه و عراق و یمن و خراسان و مغرب. از مغرب، فینهی سرخ رنگ؛ از ترکیه، پارچههای گلدوزی شده، حلویّات، عنبر، کیفهای بافته از ابریشم، فرش، ابریشم، شال انقره (آنکارا)؛ از ایران، شال، دستمالهای بزرگ ابریشمی، فیروزه؛ از افغانستان، شالهای درشتبافِ ساده؛ از یمن، نیپیچِ قلیان و پایافزار و دیگر اشیای چرمی؛ و از افریقا چیزهای گوناگون مخصوص تجارت، عرضه میشد. (4) در یمن، از جمله بازارهایی که عموماً در نقاطی که دارای چشمههای آبگرم معدنی است، دایر میشود، بازار حمال علی، در وادی رماع را میتوان نام برد که همه ساله در ماه رجب، دهها هزار تن برای دادوستد و برگزاری مراسم جشن و بازی در آن گرد میآیند. (5) در درههای حضرموت نیز تعدادی بازار موسمی - زیارتی برپا میشود. (6) در این اجتماعات میتوان تأثیر اعتقادات شیعی و ارادت به حضرت علی (علیهالسلام) و خاندان او را سراغ گرفت. در قرن هشتم به مناسبت مبعث رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم) زایران از جمله مفلوجان، به نجف، مشهدِ حضرت علی (علیهالسلام) روی میآوردند؛ در آنجا بازاری بزرگ به مدت ده روز دایر میشد. (7)
با اشاعه و گسترش اسلام، بازارهای موسمی بیرون از سرزمینهای عرب جاهلی، دستخوش تحول شد. برای نمونه در سال چهاردهم هجرت، اعراب فاتح، در شهر بغداد، دهکدهای را تاراج کردند که بازار سالانهی پررونقی در آن برپا میشد و بازرگانان از تیسفون، پایتخت ساسانی و دیگر نقاط عراق به آن روی میآوردند. (8) احتمال دادهاند که این بازار همان سوقالثّلاثاء (سهشنبه بازار) است که تا زمان تأسیس بغداد، یعنی تا یکصدو سی سال بعد، هر ماه یک بار برپا میشد. (9) نمونهی دیگر، بازار بیتالمقدس است که به نقل از یکی از زایران غربی، به نام آرکولف، هر سال در آخرین روزهای فصل تابستان برپا میشده است. (10)
در شهر بخارا نیز بازاری موسمی - زیارتی در دورههای متعدد رونق ادیان برپا میشد. در سفرنامهای از قرن پنجم از بازار مهمی یاد شده که به روزگار سامانیان - زمانی که بخارا پایتخت بود - سالی دو بار و هر بار به مدت یک روز در این شهر برپا میشد و پیشینهای دیرینه داشت. در گذشته، در این بازار، به فرمان ماخ، امیر مقتدر محلی، بتهای چوبی و سفالیِ بودایی میفروختند و بعدها در آنجا آتشکدهای ساخته شد که مردم به زیارت آن میرفتند. سرانجام در دورهی اسلامی این محل به مسجد مبدل شد که به گفتهی نَرشَخی از مساجد معتبر بخارا به شمار میآمد. (11)
بر پایهی این شواهد، اسلام در صدد تعطیل کردن این گونه بازارهای موسمی نبوده، بلکه سعی در محو آثار بتپرستی داشته است. با این همه تعداد بازارهای موسمی یعنی، بازارهایی که به فواصل زمانی نسبتاً طولانی (سه ماه) برپا میشوند، در نخستین قرنهای اسلامی، اندک بود و جغرافیدانان اسلامی از تعداد کمی از آنها یاد کردهاند. ابن فقیه همدانی از بازار سالیانهی مهمی که در قریهی کَرَکان دینوَر برپا میشد یاد کرده است. (12)
ابنحوقل نیز از بازاری موسمی در دهکدهی طواویس، در نزدیکی دیوار شهر بخارا، خبر میدهد و میگوید که هر سال جمعی کثیر از مردمِ ماوراءالنهر به هنگام معینی از سال در آن فراهم میآمدهاند. (13) در حدودالعالم (14) نیز آمده است که طواویس شهرکی است از بخارا بر سرحد سُغد و اندر وی هر سالی یک روز بازار است که خلق بسیار اندر وی گرد آیند. ده نوجِکَث، نزدیکی فَرغانه، بازاری داشته که هر بهار به مدت سه ماه دایر بوده است. (15) در حدود العالم (16) از روزبازاری در مرسمنده نزدیک دزک (سرزمین اُشروسنه) یاد شده که هر سال برپا بود و در آن افزون از صدهزار دینار دادوستد میشد. ابنحوقل به شهرکهای سوقالاحد (یکشنبه بازار) اشاره کرده و از آنها یکی در کرانهی رودخانههای زاب اعلی و اشنه نزدیک دریاچهی ارومیه و از دیگری در دامنهی کوههای کردستان نام میبرد.
در نقطهای از کرانهی اقیانوس اطلس در مراکش، شاهد روند تشکیل شهری پیرامون یکی از بازارهای موسمی بودیم که از میانهی قرن سوم، با ایجاد رباطهایی که هم زاویه و هم قلعهی نظامی برای جهادگران مرزبان شمرده میشد، آغاز شد. ابتدا بازاری موسمی پدید آمد که سه بار در سال، در روزهای مذهبی و به هنگام تجدید مرزبانان، برپا میشد و سپس مسجدی در آن بنا شد و سرانجام با روی آوردن سوداگران اندلسی و پرتغالی به آنجا و ساخته شدن خانهها رفته رفته شهر اَرزیله به وجود آمد که به حصار و برج و بارو نیز مجهر شد. (17)
نتایج کنونی تحقیقات نشان میدهد که بازار موسمی در آغازِ دورهی اسلامی رواج چندانی نداشته و حتی در بعضی از سرزمینهای اسلامی، از جمله در اندلس، نشانی از آن نبوده است. بازار مکاره اشبیلیه نیز تا آنجا که اطلاع در دست است، سابقهی اسلامی نداشته است.
در دورهی اسلامی، بیشترین دادوستد در بازارهای روزانه یا هفتگیِ شهری و روستایی جریان داشته است. اسلام به رونق و توسعهی شهرها و مراکز اقتصادی و سیاسی فرهنگی کمک کرد و باعث رشد و افزایش بازارهای دایمی و از رونق افتادن بازارهای موسمی شد.
از آنجا که سبب پیدایش بازارهای موسمی جنبههای آیینی و اعتقادی بوده، این بازارها در مجاورتِ مشاهد و زیارتگاهها نیز شکوفا شده یا رونق گذشتهی خود را بازیافته است - جنوب مراکش از این حیث نمونه بوده است. توجه و اعتقاد به زهاد و زاویهنشینان مُرابِطی، ناامنی، و بعضی از خصوصیات جغرافیایی از دیگر عوامل پیدایش و شکوفایی بازارهای موسمی بوده است. روزهایی از سال که مردم به زیارت میشتابند و فرصتی است برای حل و فصل مسائل سیاسی، و معاملات و مسابقات، غالباً بین پایان فصل برداشت و آغاز فصل کاشت است و در غیر این صورت یکی از ایام گاهشماری قمری و مرجحاً در ماه تولد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است. این جنبش را به عربی «موسم» و بربری زبانان جنوب غربی مراکش در زبان خود «اجتماع» مینامند. (18)
لئون افریقی (19) (حسن وزّان) در آغاز قرن دهم به بازاری موسمی و سالیانه اشاره میکند که به مدت پانزده روز در قریهای در صحرا، در قبیلهی حاحا برپا میشد و در آن کوهنشینان مجاور گرد میآمدند و به مبادلهی کالا میپرداختند. وی دربارهی بازار موسمی جزّوله هم که خود آن را دیده، به تفصیل بیشتری سخن میگوید. این بازار از میلاد رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به مدت دو ماه طول میکشید. بازار به روی همهی اهالی باز بود و مردم هزارهزار، از جمله سیاهان، به سوی آن میشتافتند. (20)
برای تأمین نظم بازارهای موسمی در نقاط مرزی صحرا تدابیری خاص میاندیشیدند و حتی ایمنی راه نیز به نوعی تضمین میشد. (21) در این بازارها کالاهای گوناگون از بومی، فرآوردههای صنایع دستی شهرهای مغرب، کالاهای وارد شده از اروپا، عاج، پر شترمرغ، طلا، شتر، و برده به فروش میرسید. دوام این بازارها مرهون طول مدت قدرت سیاسی مرابطیان است که از بازماندگان سِیدی احمد بودند. (22) در حاشیهی صحرای مراکش بازارهای سالانهی دیگری در ماه رجب و نیز هنگام میلاد حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دایر میشد که برخی از آنها اکنون نیز به همان صورت برپا میشود.
با اشغال این مناطق از جانب فرانسویان و کاهش رفت و آمد کاروانها، فعالیت اقتصادی این بازارها نیز به طور محسوس کم شد و در نتیجه بازارهایی که یادآور بازارهای تجارتی - زیارتیِ شبه جزیرهی عربستان بود از رونق افتاد. با این همه، هنوز هم بازارهای موسمی در مراکش، به خصوص برای خرید و فروش شتر، با جشن تشکیل میشود. (23)
در مصر به همهی اعیاد متعلق به اولیای دینی، که رایج هستند و جنبهی مردمی دارند، «مولد» گفته میشود. با آنکه در مراسم مولد با دادوستدهای مختصر، وسایل سرگرمی مردم را فراهم میآورند، اهمیت بازارهای موسمی را در مقیاس موردنظر ما ندارند. البته مولد معروف سیدی احمد بدوی در طنطا و مولد مرید و شاگردش، ابراهیم دسوقی در دسوق که هر دو از رؤسای دو فرقهی مذهبی پرقدرتاند، استثناست. سیدی احمد در مراکش متولد شد و در ربیعالاول 675، در روز میلاد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در قریهی طنطا درگذشت. مریدان در سالروز وفات او در طنطا گرد میآمدند و مراسم عبادی برگزار میکردند. لیکن با گسترش و رسمیت یافتن طریقهی مرابطون، در آنجا بازاری موسمی برپا شد که هنوز هم به حال خود باقی است. همین امر سبب شده است که طنطابه صورت یکی از مهمترین شهرهای دلتای نیل درآید. جالب اینکه موعد این «مولد» ها در طنطا و دسوق و بعضی اماکن دیگر بر پایهی گاهشماری شمسی و تقویم قدیم قبطیان تعیین میشود، مگر در مواردی استثنایی به ویژه در تصادف با ماه مبارک رمضان که اندکی جابهجا میشود. کتاب (وصف مصر)، که ثمرهی علمی لشکرکشی ناپلئون بناپارت است، دربارهی سازمان بازار موسمی طنطا، حدود سال 1215، اطلاعاتی هر چند مختصر ولی اساسی دارد. در آن زمان، دولت، متولی امور بازار بود و تشکیل آن با فرمانی از جانب پاشای مصر و توسط قاصدانی که به هفت ولایت میرفتند، خبر داده میشد. همچنین پاشا، بازار را از هرگونه عوارضی معاف میساخت و دو صاحب منصب ایالتی را به نمایندگی از طرف خود برای سرپرستی امور انتظامی بازار، روانه میکرد. در این بازار، علاوه بر چارپایان، پارچههای کتانی و پنبهای و کالاهایی که بازرگانان قاهره و اسکندریه از اروپا و هند وارد میکردند خرید و فروش میشد. سه ربع قرن بعد، ناظر دیگری از تنوع فوقالعادهی کالاهایی یاد میکند که در این بازار عرضه میشده است. انواع کالاها از آلمان، انگلستان، هند، ازمیر، تونس، دمشق، قسطنطنیه، لیون، اصفهان، روم، روسیه، ناپل، شام، چین، و ژاپن وارد این بازار میشد. (24)
در شام نیز دست کم یک بازار موسمی وجود داشت که در قرن هشتم هر سال به مدت سه روز از شب مبارک نیمهی شعبان، مردم را از اکناف این سرزمین در جَبله (گَبله باستانی)، کنار دریا گرد میآورد. آنها نخست زاویه و مزار زاهد و مجاهد نامور قرن دوم، ابراهیم بنادهم، را زیارت میکردند و سپس در بیرون شهر، در بازاری که به همین مناسبت برپا شده بود، گرد میآمدند، (25) لیکن بازار مُزَیرِب در داخل سرزمین شام، حدود صد کیلومتریِ جنوب دمشق، به مراتب پراهمیتتر بود، زیرا کاروان حج از آنجا میگذشت و مسافران و زایران زیادی هر ساله به آن روی میآوردند. (26)
ایران، در قرنهای اخیر، انبوه شیعیان جهان را به جانب اماکن متبرکهی خود جلب کرده است. شهرهای مشهد و قم از این جهت تفوق دارند. لیکن، زیارت این مکانهای مقدس از آنجا که در سراسر سال صورت میگیرد، به تشکیل بازارهای موسمی منجر نمیشود. هر چند در ایام زیارتی خاص، مانند دههی محرّم، هجوم زایران بیشتر است و عدهای از آنان هزینهی سفر خود را از راه فروش اجناس در راه و مقصد تأمین میکنند.
بازارهای موسمی ایران مختص روستاهاست. به ویژه در آبادیهای کرانه یا مجاور دریای خزر، این گونه بازارها، هر یک در روز معیّنی از هفته، برای عرضهی محصولات محلی و روستاهای اطراف آن برپا میشود.
در ترکیه، واژهای که برای افادهی معنای بازار موسمی به کار میرود «پانایر»، مأخوذ از واژهی یونانی است. لذا، احتمال داده میشود که بازار مکارهی ترکی ادامه یا احیای بازار مکارهی رومی باشد. جالب است که بازار مکارهی مانیسا (نعنیسا)، که هر سال پانزده روز (از اول خرداد) دایر بوده، و در پایان قرن سیزدهم در آن معاملات بازرگانی عمدهای صورت میگرفته، از نظر جغرافیایی تا بدینحد به بازار مکارهی سیس، که در فرمانی متعلق به زمان تیبریوس، امپراتور روم شرقی، از هجوم بازرگانان خارجی به آن یاد شده، نزدیک باشد. (27) از این جالبتر اینکه بازار بزرگ سالانهی زیله (زِلهی قدیم در شمال کاپادوکیه) بازاری موسمی را به یاد میآورد که در همین محل برای بزرگداشت آنائیتس (ناهید) برگزار میشد. (28) در سالونیک، آن سوی بغاز (گردنه) ها، در نیمهی اول قرن دوازدهم، اندکی کمتر از سیصد سال قبل از غلبهی ترکان، بازاری موسمی به نام دمتریوس قدیس (حامیشهر) برپا میشد که از سرزمینهای گوناگون، مسافران به آن روی میآوردند. (29)
آناطولی، در عهد سلجوقیان، قرن ششم، در جنب هفته بازارهای روستایی، بازارهای موسمی سالیانهای داشت که «یابانلو بازار» (بازار صحرایی) نامیده میشد. یکی از این بازارها، که در آغاز بهار به مدت چهل روز برپا میشد و بازرگانان خارجی در آن جمع میشدند، در دشت قره حصار، بین قیصریهی کاپادوکیه و البستان یعنی، بر سر راه کاروانهای عازم سرزمینهای عربی، قرار داشت. این بازار مرکز مبادلهی کالاها بین شمال و جنوب و جهان اسلام و جهان مسیحیّت بود و در آن پارچههای گرانبها، پوستهای قیمتی، اسب، قاطر، و بردگان یونانی به فروش میرسید. (30) صرفنظر از نحوهی پیدایش این بازارها و دلایل رونق آنها، همه یا بیشتر آنها خصوصیات مشترکی دارند: هیچیک از آنها در شهرهای بزرگ ساحلی و تجاری که بر آن قرارداد تسلیم (کاپیتولاسیون) حاکم بود، برپا نشده است. تعداد اندکی از آنها جنبهی زیارتی و دینی دارد و موارداستثنایی به ویژه در اروپا، بیشتر نهادهی مسیحیان است تا مسلمانان. وانگهی، در میان بازرگانان، عنصر ترک چندان نمایان نبود و بازرگانان یهودی و مسیحی، و مقدّم بر همه، یونانیان و ارامنه، جایگاه مهمتری داشتند. در مورد مقررات حکومتی و نوع و میزان مداخلهی دولت در این بازارها باید گفت که در قرن سیزدهم اماراتی دال بر نظر مساعد دولت، نسبت به این بازارها و مشارکتش در برقراری تأسیسات و تأمین مصالح و ملزومات و تضمین ایمنی کاروانها وجود داشت. (31)
این بازارها، با تراکم متفاوت، در همهی ایالات ترکیه پخش بودند بیشتر آنها تنها اهمیّت منطقهای داشتند و دامنهی برخی از آنها وسیعتر بود و با شرکت خارجیان خصلت بینالمللی پیدا میکرد.
میان بازارهای موسمی بزرگ، رقابتی شدید بود. برای نمونه بازار شهر سِرِس در مقدونیهی شرقی در قرن دوازدهم با بازار شهر موسکوپولیه، در سرحد آلبانی و صربستان و یونان، رقابت میکرد.و علیپاشا، فرماندار یانینا (یوآنینای کنونی، سال 1215) شهر ثروتمند و مسیحینشین موسکوپولیه را ویران کرد و همین، سبب افزایش رونق بازارهای موسمی یانینا شد. بازار موسمی سِرِس، که از ماه بهمن تا فروردین دایر بود، با رهایی از رقابتی پرخطر و در پرتو محاصرهای دریایی، رونق و اعتلای بیسابقهای یافت تا سرانجام سیاست گمرکی و مواصلاتی عثمانیها بر آن ضربهای مهلک وارد کرد. (32)
در اواسط قرن سیزدهم، در قریهی اوزونجه اوده در جلگهی روم ایلیشرقی، هر سال در ماه شهریور، به مدت پانزده روز، مشهورترین بازار موسمی قلمرو اروپایی ترکیهی عثمانی دایر میشد. در این بازار، معرکهگیران مردم را سرگرم میکردند. از جمله کالاهای عرضه شده در این بازار، غلات، مواد رنگرزی، برنج، چرم، ماهوت، پارچههای نخی، شیشهآلات، ظروفِ چینی، اسلحه، پشم، ابریشم، شال کشمیر، فرش، و احجار کریمه بوده است. بهای کالاها را با شمش طلا و نقره میپرداختند. در این بازارِ پرجمعیت بوی ناخوشایندی به مشام نمیرسید. (33) بلانکی، اقتصاددان فرانسوی، طرفدار بازرگانی آزاد، در سال 1257 به دیدن این بازار رفته و شرحی هیجانانگیز در وصف آن به جای گذاشته است. در این گزارش از اعتبار و اهمیت چندتن از بازرگانان، کثرت تعداد شرکت کنندگان (بیش از پنجاه هزار نفر)، هماهنگی افراد از اقوام و ادیان گوناگون با یکدیگر، از جمله یونانی و بلغاری، مولداویایی و والاشیایی، ترک و ایرانی، اتریشی و روس، یهودی و مسیحی، و نیز از نظم کاملِ مأموران انتظامی با ستایش فراوان یاد شده است.
در آسیای صغیر، بازارهای موسمی موجب رونق محصولات محلی و ورود کالاهای خارجی میشد. در میانهی قرن اخیر، بازار موسمی بالِکِسیر در اواسط بهار هر سال، در اعتبار و شهرت، از رقبای خود پیشی میگرفت. بازارهای دیگری هر ساله در آنقره (آنکارا)، اواخر پاییز و قَسطمونی، اوایل تابستان، برپا میشد. (34) از بازارهای مانیسا و زیله نیز پیش از این یاد کردیم.
بازارهای مکاره یا نمایشگاههای بینالمللی که به روزگار ما در بعضی از کشورهای اسلامی از جمله، ترکیه، برگزار میشود تقلیدی است از غرب که با گذشتهی اسلام پیوندی ندارد.
پینوشتها
1. گودفروا - دمومبین، ص 104.
2. ص 225.
3.ج 1، ص 389.
4. ابنجبیر، ص 145 و 228؛ بورکهارت، ج 1، ص 353 - 354، 395.
5.راتیِنس (Rathjens) ، ص 43 - 44.
6. واندرمولن - فُن ویسمان، ص 83، 102 - 103.
7.ابنبطوطه، ج 1، ص 221.
8.طبری، ج 1، ص 2203؛ کائتانی، ج 3، ص 274 - 275.
9. یاقوت حموی، ج 5، ص 176؛ یعقوبی، ص 17.
10.شرح حال آباء مسیحی لاتینی (Patrologie Latine)، ج 88، ستون 780.
11. نرشخی، ص 29.
12.شوارشتس به نقل از ابنفقیه، ص 490، 897.
13. ص 216.
14.ص 107.
15. مقدسی، ص 274.
16.ص 111.
17. بکری، ص 111- 112، 218 - 220.
18.وسترمارک، ص 175-178؛ مونتانی، ص 49، 235، 324.
19.ج 1، ص 101، 144 - 146.
20. لنتس، ج 1، ص 350-351؛ فوکو، ص 168-169، 342.
21.Léon L’ Africain
22. ژاک مونیه، ص 198 - 217.
23. ژوستینار، ص 87 - 88؛ لاشاپل، ص 31، 45-46؛ مونتی، ص 21.
24. ژیرار، ص 627 - 628؛ کوویدو، ص 231 - 233.
25. ابنبطوطه، ج 1، ص 117.
26. هید، ص 171، پانوشت 7.
27. رستوفتسف، 1941، ج 1، ص 589، ج 3، ص 1454، پانوشت 349.
28. استرابون، ج 11، ص 4، 8، ج 12، ص 3، 37؛ تِکسیه، ص 602-603.
29. هید، ج 1، ص 244.
30. قول شفاهی پروفسور عثمان توران از دانشگاه آنکارا.
31. آندره، ص 64؛ تِسوی ییچ (Cvijic)، ص 196.
32. تِسوی ییچ، همانجا؛ برار، ص 272 - 275.
33. بلانکی، ص 252 - 257.
34. آندره، ص 205.
ابنبطوطه، سفرنامهی ابنبطوطه، ترجمهی محمّدعلی موحد، تهران 1370 ش.
محمّدبن احمدابن جبیر، سفرنامهی ابنجُبَیر، ترجمهی پرویز اتابکی، مشهد، 1370 ش.
ابن فقیه، مختصر کتاب البلدان چاپ دخویه، لیدن 1885/1302.
عبداللهبن عبدالعزیز بکری، کتاب المسالک، بلاد مغرب و افریقیه، ترجمه و چاپ دسلان، پاریس 1913.
حدودالعالم، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1362 ش.
محمّدبن جریر طبری، کتاب تاریخ الرسل و الملوک، چاپ دخویه، و دیگران، لیدن 1964.
علی عبدلی، تالشیها کیستند؟، بندرانزلی 1363 ش.
علی مظاهری، زندگی مسلمانان در قرون وسطا، ترجمهی مرتضی راوندی، تهران 1348 ش.
محمّدبن احمد مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفةالاقالیم، لیدن 1906.
ناصرخسرو، سفرنامه، ترجمهی شفر، پاریس 1881.
محمّدبن جعفر نرشخی، تاریخ بخارا، چاپ مدرس رضوی، تهران 1351 ش.
یاقوت حموی، معجمالبلدان، چاپ محمّد امین خانجی کتبی، قاهره 1323- 1325 / 1906 - 1907.
احمدبن اسحاق یعقوبی، البلدان، ترجمهی محمّدابراهیم آیتی، تهران 1356 ش.
Karl Theodor Andrew Geographie des welthandels. Mitgeschichtlichan er läuterungen, Stuttgart 1867-1877.
Marcel Bazin, "Les bazars saisonniers de montagne dans le Tāleš, "in G. Schweizer,ed., Beiträge zur Geographie orientalischer Städte und Märkte, Beihefte zum Tübinger Atlas des Vorderen Orients, Series B, no. 24, Wiesbaden 1977.
ـــــ , Le Tâlech, une region ethnique au nord de I’Iran, Paris 1980,2
vols.
M. Bazin and C. Bromberger, Gilân et Âzarbâyjân oriental: Cartes et documents ethnographiques,Paris 1982.
Victor Bérard, ...La Macédoine, Paris 1900.
B. J. L. Berry, Geography of market centers and retail distribution, Englewood Cliffs 1967.
Adolphe Blanqui, Voyage en Bulgarie pendant l"année 1841, Paris 1843.
M. E. Bonine, Yazd and its hinterland. A central place system of dominance in the central Iranian Plateau, Marburger Geographische Schriften 83, Marburg an der Lahn 1980.
John Lewis Burckhardt, Voyages en Arabie (en 1814), Paris 1835.
Alexander Burnes, Travels into Bokhara, London 1835.
Leone Caetani, Annali delI" Islam, Milano 1905-1926.
Pierre Centlivres, Un bazar d’Asie Centrale: Forme et organisation du bazar de Tāshqurghān (Afghanistan), Wiesbaden 1972.
Arthur Conolly, Journey to the north of India (in 1830), London 1838. Couvidou, Etude sur I"Egypte contemporaine, le Caire 1876.
Vital Cuinet, Syrie, Liban et Palestine, géographie administrative, statistique, descriptive et raisonnée, Paris 1898.
Jovan Cvijić, La Péninsule balkanique, géographiehumaine, avec 31 cartes et croquis dans le texte et 9 cartes hors texte, Paris 1918.
J. P. Digard, Techniques des nomades baxtyâri dlran, Cambridge and Paris 1981.
E. Ehlers, "Der Alvand Kuh. Zur Kulturgeographie eines iranischen Hochgebirges und seines Vorlandes," in Fragen Geographischer Forschung (A Leidlmair Festschrift), Innsbrucker Geographische Schriften 5, Innsbruck 1979.
D. Ehmann, Bahtiyaren- Persische Bergno maden im Wandel der Zeit, Beihefte zum Tübinger Atlas des Vorderen Orients, series B, no. 15; Wiesbaden 1975.
K. Ferdinand, "Nomad expansion and commerce in central Afghânistân", Folk 4 (1962), 123-59.
ـــــ, "Nomade-bazarer i Central-Afghanistan,Et rids af deresopstaen,
udvikling og bortvisnen", in Venner af Prins Peter (Friends of Prince Peter), Copenhagen 1978.
Charles Eugène, Viconte de Foucauld, ...Reconnaissance au Maroc 1883-1884, Paris 1888.
J. B. Fraser, Travels and adventures in the Persian provinces on the southern banks of the Caspian sea, London 1826.
Maurice Gaudefroy-Demombynes, ...Les institutions musulmanes, Paris 1946.
Pierre-Simon Girard, In Description de I’Egypt, Etat moderne, vol. II, Paris 1812.
Erwin Grötzbach, "periodische Märkte in Afghanistan, Erdkunde 30/1, (1976).
ــــ, Städte und Basare in Afghanistan. Eine stadtgeographische
Untersuchung. Beihefte zum Tübinger Atlas des Vorderen Orients, Series B, no. 16, Wiesbaden 1979.
Wilhelm von Heyd, Historie du commerce du Levant au Moyen-âge, Leipzig 1885-1886.
D. Jacques-Meunié, Greniers-Citadelles au Matoc, Paris 1951.
C. Jentsch, Das Nomadentum in Afghanistan, Afghanische Studien 9 Meisenheim am Gian, 1973.
Justinard, Les Aït Ba Amrän, Paris 1930.
K. Khosravi, "Les marchés hebdomadaires pay sansen Iran, Etudes rurales 67 (1977),F. de La Chapelle,Les Tekna du sud Marocain, Paris 1934.
Pere de la Maze, "Journal du voyage du P. de la Maze de Chamakié à Ispahan, par la province du Guilan",in Lettres édifiantes et curieuses, paris 1838.
Oskar Lenz, Timbouctou, voyage au Maroc au Sahara et au Soudan, Paris 1886.
Jean Léonl, Africain, Description de I’Afrique, éd. Ch. Schefer,Paris 1896- 1898.
G. Marcy, "Une tribu berbère de la confédération Ait Warain: Les Ait J ellidasen" ,Hespéris, 9 (1929),pp. 79-142.
G. Melgunof, Das südliche Ufer des Kaspischen Meeres, oder die Nordprovinzen Persiens, Leipzig 1868.
Jacques-Paul Migne, Patrologie Latine, Paris 1844-1864.
Robert Montagne, ...Les Berbères et le Makhzen dans le sud du Maroc, Paris 1930.
Vincent Monteil, Notes sur Ifni et les Aït Ba- Amrān, Paris 1948.
ـــــ, Notes sur les Tekna, Paris, 1948.
Prince Peter of Greece and Denmark, "The Abul camp in Central Afghanistan" ,Royal Central Asian journal 41/1(1954),44-53.
H. L.Rabino, Mazanderan and Astarabad, GMS London 1928.
ــــ , Les provinces caspiennes de la perse. Le Guilan, Revue du monde
musulman, 32. Paris 1915-16.idem Carl Rathjens, Die Pilgerfahrt nach Mekka, Hamburg 1948.
Mikhail Ivanovich Rostovtsêv, The social and economic history of the Hellenistic world, Oxford 1941,1954.
G. Schweizer,"Nordost-Azerbaidschan und Schah Sevan-Nomaden- Strukturwandel einer nordwestiranischen Landschaft und ihrer Bevölkerung", Strukturwandlungen im nomadisch- bäuerlichen
Lebensraum des Orients, Erdkundliches Wissen 26, Wiesbaden 1970, 81-148.
Strabon, Géographie, Paris 1966,vols. XI, XII.
Charles Felix Marie Texier, Asie Mineure: description géographique, historique et archeologique des provinces et des villes de la chersonnèse d’Asie, Paris 1882.
C. T.Thompson, "Impetus for change: the transformation of peasant marketing in Mazandaran",in Khodadad Farmanfarmaian, ed., The social sciences and problems of development, Princeton 1976,226-43.
ـــــ , "Petty traders in Iran," in M. E. Bonine and N. R. Keddie, eds.,
Modern Iran. The dialectics of continuity and change, Albany 1981.
J. K. Thorpe, "Cyclicmarkets and central place systems: The changing temporal and locational spacing of markets in the Caspian llittoral of Iran, in E. Ehlers, ed., Beiträge zur Kulturgeographie des islamischen Orients, Marburger Geographische Schriften78, Marburg an der Lahn 1979.
ــــ, "Periodic markets in the Caspian lowlands of Iran," in R. H. T.
Smith, ed., Market-Place trade-Periodic markets, hawkers, and traders in Africa, Asia, and Latin America, Vancouver 1978,81-98.
Van Der Meuln-Von Wissmann, Hadramaut, some of its mysteries unveiled, Leyde 1932.
Edward Westermarck, "Ritual and belief in Morocco", in Morocco, Londres 1926.
E. wirth, "Zur Theorie periodischer Mäekte aus der Sicht von Wirtschaftswissen-schaften und Geographie", Erdkunde 30/1 (7946), 10-15.
منبع مقاله :
پروشانی، ایرج و دیگران؛ (1389)، بازار در تمدن اسلامی، ترجمهی سعید اربابشیرانی، تهران، نشر کتاب مرجع، چاپ اوّل