ترنم شیدایی

دستها باید قد بکشند تا آسمان را لمس کنند. دستهایمان از خدا بی نصیب مانده. کاش اندکی خدا بر شانه هایمان می بارید! چرا هیچ شانه ای نمی لرزد؟ چرا دستها تهی مانده اند؟ بالهایمان کوتاه شده. ببین سمت خدا راهها باز است. ابرها را کنار بزن برو. نگذار روحت از قابیل پر شود. نگذار نفس کشیدن، از یاد دستهایت برود. ابرها را بیندیش، آفتاب را تنفس کن. تنها نباش. بگذار آن دست بی نیاز، دستت را بگیرد و پر و بالت بدهد.
جمعه، 8 آذر 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ترنم شیدایی
ترنم شیدایی
ترنم شیدایی

خدا دستمان داده تا قنوت بگیریم

دستها باید قد بکشند تا آسمان را لمس کنند. دستهایمان از خدا بی نصیب مانده. کاش اندکی خدا بر شانه هایمان می بارید! چرا هیچ شانه ای نمی لرزد؟ چرا دستها تهی مانده اند؟ بالهایمان کوتاه شده. ببین سمت خدا راهها باز است.
ابرها را کنار بزن برو. نگذار روحت از قابیل پر شود. نگذار نفس کشیدن، از یاد دستهایت برود. ابرها را بیندیش، آفتاب را تنفس کن. تنها نباش. بگذار آن دست بی نیاز، دستت را بگیرد و پر و بالت بدهد.
درختها را ببین! آنقدر بی ادعا بودند که خدا پر و بال سبزشان بخشید. نه از درخت کمتریم. خدا پایمان داده تا بدویم. بگذار ریگها زیر پایمان به تپش درآیند. خدا زبانمان داده تا مدد بجوییم. بگذار گوش آفتاب از حرفهایمان پر شود. خدا دستمان داده تا قنوت بگیریم. بگذار جبرئیل به دستهایمان بچکد. بگذار دستهایت کبوتر شوند. از آستین پر بکشند و به جستجو بروند. باید مثل همیشه گدای کوی او شد. چقدر او به ما نزدیک شده. دیگر نزدیک تر از اینکه: ادعونی استجب لکم؟ روز عرفه، روز نیایش، نزدیک است.

شبیه آرزوهای قشنگ

( به یاد روزهای آمدن امام )
می رسی از دورها دستت پر از لبخند و گل
چشمهایت فصلی از امید می آرند و گل
اندک اندک می رود از یاد باروت و تفنگ
می رسد از دورها رودی پر از پیوند و گل
باد می آید تمام ابرها را می برد
چشمها از آسمان، پروانه می چینند و گل
تا بخندی ای شبیه آرزوهای قشنگ !
می شکوفد در نگاه خیس من حتما دو گل
می وزد از سینه ها از سینه ها یک بند، شعر
می چکد از آسمان، از آسمان، یک بند گل
س.حسینی

بعد از قرنها...

نذر شاهکار خلقت، علی (ع)
تو مثل مسئله ای بی جواب و لا ینحل!
زمان، نشسته هنوز ابتدای این جدول
برای کشف تو در لابه لای این تارخ
به پای خسته‏ى ذهنم نشسته صد تاول
کسی که در تو سفر کرده عاقبت گم شد
شبیه گم شدن یک پرنده در جنگل
تویی! دلیل وقوع تمام حادثه ها
نظام خلقت دنیا نمی شود منحل!
صدای غربت تو - بعد قرنها - تشویش
شنیده می شود از زخمهای بدر و جمل
گمان کنم که خدا بوده در شمایل تو
کنار کعبه شکست اقتدار «لات و هبل»
برای عصر تمدن و پیشرفت علوم
... هنوز... مثل سؤالی که مانده لا ینحل
خدیجه پنجی

به ساحت مقدس امام حسین (ع)

قلم زدند به خون سر بریده‏ى تو
فرشتگان نگارنده‏ى جریده‏ى تو
شب از دعای درختان روشن ملکوت
گذشت کفتر آه به خون تپیده‏ى تو
شب از دعای تو خون شد، وصیتت را هم
چکید خون تو بر کاغذ سپیده‏ى تو
دوید، خون تو تا ظهر، ظهر خونین شد
پس آفتاب گذشت از سر بریده‏ى تو
و دشت بود و مفاتیح غیبی باران
زمان چیدن گلهای برگزیده‏ى تو
صلات ظهر درختی شدی، اذان گفتی
شهادتین تو، خون به لب رسیده‏ى تو
صلات ظهر درختی شدی، به خاک افتاد
سر بریده‏ى تو، میوه‏ى رسیده‏ى تو
و خون تو که گلوبند ارغوانی شد
برای یاس کبود گلو بریده‏ى تو
و شب که شد سر زد، ماه منبعث، خونین
به شام غربت تو تنها گل نچیده‏ى تو
ظهور رایت سبز تو را درختان
به روی خاک، علامات قد کشیده‏ى تو
همان بهار که شاید دوباره می جوشد
ز سنگهای زمین، خون آرمیده‏ى تو.
محمد سعید میرزایی
منبع:مجله ی حدیث زندگی

تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.