فعاليت ها و موضع گيري هاي امام صادق ( عليه السلام )

اوضاع آشفته و نابسامان اواخر حكومت امويان ، و اشتغال سردمداران اموي به مسائل داخلي خود ، و سركوبي حركت ها و شورش هاي پي در پي مخالفان ، و همچنين شرايط و زمينه هايي كه امام سجاد و امام باقر عليهماالسلام از قبل فراهم كرده بودند همه از عواملي بود كه امام صادق ( عليه السلام ) را در يك برنامه اصلاحي بنيادي در زمينه هاي فرهنگي ، سياسي و اعتقادي ياري مي رساند.
دوشنبه، 11 آذر 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فعاليت ها و موضع گيري هاي امام صادق ( عليه السلام )
فعاليت ها و موضع گيري هاي امام صادق ( عليه السلام )
فعاليت ها و موضع گيري هاي امام صادق ( عليه السلام )

اوضاع آشفته و نابسامان اواخر حكومت امويان ، و اشتغال سردمداران اموي به مسائل داخلي خود ، و سركوبي حركت ها و شورش هاي پي در پي مخالفان ، و همچنين شرايط و زمينه هايي كه امام سجاد و امام باقر عليهماالسلام از قبل فراهم كرده بودند همه از عواملي بود كه امام صادق ( عليه السلام ) را در يك برنامه اصلاحي بنيادي در زمينه هاي فرهنگي ، سياسي و اعتقادي ياري مي رساند.
امام صادق ( عليه السلام ) بااستفاده از فرصت به دست آمده ، برنامه هاي بنيادي و رسالت الهي خود را در محورهاي ذيل شكل داد.

تبليغ و تبيين مسأله امامت

اين بخش از فعاليت هاي امام ( عليه السلام ) در دو مرحله خلاصه مي شد:

1-مرحله نفي امامت حكمرانان معاصر

امام ( عليه السلام ) در اين مرحله به شكل ها و شيوه هاي مختلف موضع باطل و ستمگرانه خلفا را – حتي در حضور خود آنان – گوشزد مي كرد و مردم را از مساعدت آنان و همچنين مراجعه به محاكم قضايي وابسته به آنان باز مي داشت . اينك چند نمونه :
-روزي مگسي چندين بار بر چهره منصور ، خليفه عباسي نشست . منصور هر چه كرد نتوانست آن را از خود دور كند. سرانجام به ستوه آمد و با ناراحتي از امام صادق ( عليه السلام ) –كه در آنجا حضور داشت-پرسيد:
خداوند براي چه منظوري مگس را آفريد؟
امام ( عليه السلام ) بي درنگ فرمود :
براي آنكه جباران و ستمگران را خوار كند.(1)
-روزي يكي از اصحاب امام صادق ( عليه السلام ) از او پرسيد : برخي از ياران ما در مضيقه و تنگدستي بسر مي برند . از ناحيه حكومت به آنان پيشنهاد كار بنايي ، نهر كني و اصلاح سيل بند ، مي شود . نظر شما در اين باره چيست ؟ امام ( عليه السلام ) فرمود:
من دوست ندارم براي آنان ( بني عباس ) گرهي بزنم يا در كيسه اي را ببندم و نه حتي با قلم خطي بكشم ، هر چند در برابر آن ، ما بين دو بخش از سرزمين هاي سنگلاخ مدينه را به من بدهند، زيرا كمك رسانان ستمگران روز قيامت در سراپرده اي از آتش قرار دارند تا زماني كه خداوند ميان همه بندگان حكم كند.(2)
-عمر بن حنظله نقل مي كند:
از امام صادق ( عليه السلام ) پرسيدم : دو نفر ز شيعيان ، منازعه اي در مورد بدهكاري يا ارث پيدا مي كنند آيا مي توانند به محاكم وقت و قضات وابسته به حكومت رجوع نمايند ؟ امام ( عليه السلام ) فرمود: هر كس درباره حق يا باطلي به آنان مراجعه كند بي گمان بي طاغوت مراجعه كرده است و هر چيزي كه از اين راه به دست آورد غير مشروع است هر چند حق خودش باشد؛ چون بر اساس حكم طاغوت حقش را دريافت كرده است ، در صورتي كه خداوند دستور داده است كه به طاغوت كفر بورزند؛ آنجا كه مي فرمايد: « يريدون ان يتحاكموا الي الطاغوت و قد امروا ان يكفروا به » .(3)
-ابي خديجه نقل مي كند:
امام صادق ( عليه السلام ) مرا به سوي گروهي از شيعيان اعزام كرد و فرمود به آنان بگو : اگر در موردي با هم نزاع پيدا كرديد مبادا به يكي از اين افراد فاسق ( قضات وابسته ) رجوع كنيد . در ميان خود مردي را كه حلال و حرام ما را مي شناسد به عنوان قاضي برگزينيد . من او را براي شما به عنوان قاضي تعيين كرده ام . مبادا يكي از شما به سلطان ستمگري براي حل اختلاف مراجعه كند . (4)

2-مرحله اثبات امامت خويش

امام صادق ( عليه السلام ) در اين مرحله ، خود را به عنوان صاحب اصلي حكومت و خلافت از پيامبر ( صلي الله عليه و آله ) معرفي مي كرد . و گاه كه لازم مي ديد در كنار نام خود، اسامي ديگر پيشوايان عليهم السلام را كه سلسله وار به پيامبر اسلام ( صلي الله عليه و آله ) منتهي مي شد ذكر مي كرد تا از اين طريق امامت خود را از كانالي مطمئن و مورد قبول مسلمانان به رسول اكرم ( صلي الله عليه و آله ) پيوند دهد.
عمرو بن ابي مقدام نقل مي كند:
امام صادق ( عليه السلام ) را ديدم كه در روز عرفه ( نهم ذي الحجه ) در صحراي عرفات و در حضور انبوه حجاج به پا خاست و با صداي بلند سه بار فرمود:
ايها الناس ان رسول الله كان الامام ، ثم كان علي بن ابيطالب ثم الحسن ، ثم الحسين ثم علي بن الحسين ، ثم محمد بن علي ، ثم هه .(5)
مردم ! رسول خدا امام و پيشواي مردم بود . و پس از او علي بن ابيطالب و پس از آن حضرت، امام حسن و آنگاه امام حسين و بعد امام سجاد و پس از او امام باقر و آنگاه من پيشوا هستم، مسائلتان را از من بپرسيد . آنگاه امام ( عليه السلام ) به سه جهت ديگر رو كرد و در هر سمت پيام خويش را سه بار تكرار نمود، به گونه اي كه در مجموع ، دوازده بار اين سخنان را تكرار فرمود.
و با اين اهتمام ، پيام امامت را با فريادي رسا به گوش مردمي كه از سراسر بلاد اسلامي در صحراي عرفات اجتماع كرده بودند رساند.
امام صادق ( عليه السلام ) در روايتي ديگر مي فرمايد:
خداوند اطاعت ما را بر همگان واجب كرده است « انفال » و « صفوالمال » از آن ماست .... (6)
انفال و صفو المال در حيات رسول خدا ( صلي الله عليه و آله ) از آن حضرت بود و ديگران در آن سهمي نداشتند . پس از رحلت پيامبر ( صلي الله عليه و آله ) در اختيار جانشين آن حضرت قرار مي گيرد .
نتيجه اين مي شود كه امروز ، من جانشين پيامبر ( صلي الله عليه و آله ) و حاكم اسلامي هستم و اين اموال بايد به من سپرده و با نظر من مصرف شود.

رهبري تشكيلات پنهاني سياسي –عقيدتي

موضوع تشكيلات و ارتباطات مخفي در صحنه زندگي سياسي ائمه عليهم السلام يكي از مهم ترين و درعين حال ناشناخته ترين فصل هاي زندگي آن بزرگواران است.(7)
براي اثبات وجود چنين تشكيلاتي نبايد در انتظار اسناد و مدارك صريح بود . خاصيت كار مخفي ، ناشناخته بودن آن براي دشمنان است. بديهي است بدون شواهد و قراين قانع كننده اي هم نمي توان وجود يك تشكيلات پنهاني اطمينان پيدا كرد.
شواهد و قرايني كه وجود سازمان گسترده اي را تحت رهبري ائمه عليهم السلام تأييد مي كند فراوان است كه در ذيل به برخي از آنها اشاره مي كنيم .
1-حمل وجوه شرعي از نقاط مختلف كشور اسلامي به مدينه ، ارسال صدها نامه محتوي پرسش هاي ديني، انبوه محدثان و راويان قمي ، خراساني ، سيستاني ،‌كوفي ، بصري،‌ يمني و مصري و تبليغ گسترده به نفع تشيع و ارتباط پيوسته آنان با پيشوايان عليهم السلام ،‌همه گوياي اين است كه مركزيت واحد و دست مقتدري اين همه را مي چرخاند ؛ چندانكه سياست خشن و استبدادي حكمرانان اموي و عباسي نسبت به جمع به هم پيوسته شيعه و تبليغات سوء گسترده آنان عليه رهبران شيعيان ، نتوانست تزلزلي در اصل رابطه امامان عليهم السلام با پيروانشان و منزوي كردن آن بزرگواران در سطح جامعه به وجود آورد ؛ هر چند در كيفيت رهبري و رابطه تأثير داشت.
ما از ميان روايات فراواني كه بيان گر تبليغات گسترده شيعيان در امر امامت و نحوه ارتباط ائمه عليهم السلام با آنان مي باشد براي نمونه تنها يك روايت را ذكر مي كنيم .
مردي از اهل كوفه به خراسان رفت و مردم را به ولايت امام جعفر صادق ( عليه السلام ) دعوت كرد. جمعي پاسخ مثبت دادند و گروهي نپذيرفتند و عده اي احتياط كردند. سپس از هر گروهي يك نماينده به مدينه رفت و جريان را به امام صادق ( عليه السلام ) گزارش كرد. امام ( عليه السلام ) به آن كه جزو متوقفان و احتياط كنندگان بود رو كرد و با لحن تندي فرمود : تو كه اهل ورع و احتياط بودي چرا در فلان شب كه فلان عمل ناشايست را مرتكب شدي احتياط نكردي؟(8)
چنان چه مي بينيم ، دعوت كننده كوفي است ولي منطقه تبليغ خراسان و نام مبلغ نامعلوم و محتواي دعوت ، ولايت و امامت جعفر بن محمد ( عليه السلام ) و در آخر تأييد امام از دعوت او . همه اينها خبر از يك سازمان تبليغاتي منظم مي دهد .
2-وجود افرادي در دستگاه ائمه عليهم السلام تحت عنوان هاي « صاحب سر » ، « باب » و «وكيل » . به عنوان نمونه در شرح زندگي امام صادق ( عليه السلام ) نقل شده است كه « و بابه محمد بن سنان » (9) و در مورد زراره ، بُرَيد، محمد بن مسلم و ابوبصير تعبير « مستودع سري» يعني امانت دار راز من ، (10) و درباره « معلي بن خنيس » تعبير وكيل نقل شده است . (11)
اين گونه تعبيرات ، بيانگر وجود يك تشكيلات پنهاني براي ائمه عليهم السلام است.(12)

تأييد و حمايت از برخي جنبش هاي شيعي

امام صادق ( عليه السلام ) نسبت به برخي قيام هايي كه با اهداف اسلامي در برابر رژيم فاسد اموي رخ مي داد موضع مثبت داشت و حمايت مادي و معنوي خود را از آنها اعلام كرده در فرصت هاي مناسب و مناسبت هاي مختلف مردم را به شركت در اين گونه قيام ها تشويق مي فرمود. ابوعبدالله سياري از يكي از يارانش نقل مي كند:
در محضر امام صادق ( عليه السلام ) ، پيرامون قيام كنندگان از آل محمد ( صلي الله عليه و آله ) يادي شد، امام ( عليه السلام ) فرمود: « مادام كه انقلابيون آل محمد ( صلي الله عليه و آله ) خروج و قيام كنند، من و شيعه من در خير و صلاح هستيم . و من دوست دارم كه يك انقلابي از آل محمد ( صلي الله عليه و آله ) قيام كند و من مسئوليت مخارج و نفقه خانواده او را بر عهده گيرم . (13)
اما در تأييد و حمايت آن حضرت از برخي جنبش هاي علويان به خصوص ، بايد گفت :
اصيل ترين و گسترده ترين جنبشي كه در دوران امامت امام صادق ( عليه السلام ) بر ضد حكومت امويان صورت گرفت جنبش زيد بن علي بن حسين بود كه در سال 121 هجري اتفاق افتاد.(14)
امام صادق ( عليه السلام ) هر چند – به لحاظ اينكه در سخت ترين شرايط سياسي به سر مي برد و جاسوسان حكومت اموي به دقت ، رفتار و حركات او را زير نظر داشتند –نمي توانست نظر صريح خود را درباره نهضت زيد بيان كند، اما تلويحا و به مناسبت هاي گوناگون قيام زيد را تأييد و مردم را به شركت در آن تشويق مي كرد.
قيام زيد بن علي براي از بين بردن منكراتي بود كه به وسيله ي خلفاي ستمكار و دستگاه آنان انجام مي گرفت، نهي از منكر در بسياري موارد وظيفه همه ي افراد امت اسلامي است و در موارد خاصي به ريختن خون يا كشته شدن و مانند آن مي انجامد مي بايد به وسيله ي امام و ولي امر مسلمين يا با اذن او انجام گيرد.
با توجه به اينكه زيد بن علي در خانواده ي وحي تربيت شده، در روايتي نيز از او به عنوان يكي از علماي آل محمد نام برده شده است ، طبعا بدون اذن امام معصوم زمان خويش (امام صادق ( عليه السلام ) يا احساس رضايت آن حضرت اقدام به اين قيام نمي كند و اگر گزارش هايي وجود دارد كه نشان عدم اذن امام صادق عليه السلام است بايد بر تقيه حمل شود، زيرا بنا بر اين بوده كه همزمان با اين قيام حتي الامكان خون افراد بيشتري حفظ شود .
اينك نمونه هايي از سخنان و بيانات آن حضرت در اين رابطه (15):
1-امام رضا ( عليه السلام ) از پدر بزرگوارش موسي به جعفر ( عليه السلام ) نقل مي كند كه آن حضرت از پدرش امام صادق ( عليه السلام ) شنيد كه مي فرمود :
خداوند عمويم زيد را رحمت كند. او مردم را به سوي رضاي آل محمد ( صلي الله عليه و آله ) فرا خواند و اگر پيروز مي شد و به وعده خود وفا مي كرد( و حكومت را به ما وا مي گذاشت ) او درباره قيامش با من مشورت كرد . به او گفتم : عموجان اگر دوست داري همان ( زيد ) كشته به دار آويخته در كُناسه باشي (16) راه تو همين است. آن گاه پس از آن كه زيد از نزد آن حضرت بيرون رفت فرمود:
ويل لمن سمع واعيته فلم يجبه . (17)
واي به حال آن كس كه نداي او را بشنود ولي به ياري اش نشتابد .
2-گروهي از شيعيان ، پيش از قيام زيد به حضور امام جعفر صادق ( عليه السلام ) رسيدند و از آن حضرت درباره بيعت با زيد نظر خواستند . امام ( عليه السلام ) در پاسخ فرمود:
با وي بيعت كنيد . (18)

3-فضيل مي گويد:

پس از شهادت زيد به مدينه رفته و به حضور امام صادق ( عليه السلام ) رسيدم . با خود گفتم از شهادت زيد چيزي نگويم مبادا امام ( عليه السلام ) ناراحت شود. امام ( عليه السلام ) خود آغاز به سخن كرد و پرسيد : اي فضيل ، عمويم چه مي كرد ؟ اشك در چشمم حلقه زد و بي اختيار گريستم . امام فرمود: او را كشتند ؟
-آري ، به خدا سوگند او راكشتند.
-آيا پس از كشتن به دارش آويختند؟
-آري ، سوگند به خدا او را به دار آويختند.
قطرات اشك همچون دانه هاي مرواريد بر گونه هاي مباركش جاري شد سپس فرمود: اي فضيل ! آيا تو هم در ركاب عمويم با شاميان جنگيدي ؟
- آري .
- از دشمن چند نفر را كشتي ؟
- شش نفر .
- نكند در ريختن خون آنان ترديد داري ؟
- اگر ترديد داشتم آنان را نمي كشتم.
در پايان گفتگو شنيدم كه امام ( عليه السلام ) چنين دعا كرد : « اشركني الله في تلك الدماء» .
خداوند مرا در ( پاداش ) ريختن اين خون هاي ناپاك شريك گرداند.
سپس فرمود: « سوگند به خدا ، عمويم زيد و يارانش راه شهيدان حق را پيمودند.
آنان به راه علي بن ابيطالب و اصحابش گام نهادند.(19)

4-امام صادق ( عليه السلام ) هنگامي كه خبر شهادت زيد را شنيد كلمه استرجاع « انا لله و انا اليه راجعون » به زبان آورد و با حالت گرفته و محزون فرمود:

شهادت عمويم را به حساب خدا مي گذارم ، او خوب عمويي بود. همانا عموي من سبب عزت دنيا و عظمت آخرت ما بود. به خدا سوگند ، عمويم به مقام شهادت نائل شد . مقام او همچون مقام شهدايي است كه در ركاب رسول خدا ( صلي الله عليه و آله ) و علي ( عليه السلام ) و امام حسن و امام حسين صلوات الله عليهم به شهادت رسيدند . (20)

5-عبدالرحمان بن سيابه مي گويد:

امام صادق ( عليه السلام ) مقداري پول به من داد و فرمود: اين مبلغ را در ميان خانواده هايي كه مردانشان در جريان قيام عمويم زيد به شهادت رسيده اند ، تقسيم كن ... . (21)

عوامل پيدايش دانشگاه جعفري و دستاوردهاي آن
ايجاد دانشگاه بزرگ جعفري ( عليه السلام )

تأسيس ، دانشگاه جعفري ،‌از مهم ترين فعاليت هاي فرهنگي امام صادق عليه السلام به شمار مي رود .
براي پي بردن به اهميت و تأثير اين دانشگاه در احيا و گسترش اسلام لازم است به عواملي كه در پيدايش مكتب جعفري مؤثر بوده اند اشاره كنيم . مهمترين اين عوامل عبارتند از :

تلاش هاي امام سجاد و امام باقر عليهماالسلام

تلاش هاي طاقت فرساي امام چهارم و امام پنجم عليهما السلام زمينه را براي تشكيل حوزه علمي و تربيتي امام صادق ( عليه السلام ) آماده كرد.
امام سجاد و امام باقر عليهما السلام در دوران امامت خود به منظور ايجاد حكومت اسلامي و احياي قرآن و سنت پيامبر ( صلي الله عليه و آله ) ، حركت پيگير و دراز مدتي را آغاز كردند.
امام سجاد عليه السلام گام هاي نخست اين اقدام بزرگ را با كمك ياراني اندك برداشت. و با فعاليتي آرام و مخفي ، مردمي را كه بر اثر دور ماندن از حقايق اسلام در مرداب انديشه هاي جاهلي فرو رفته بودند، ولي زمينه هدايت و رشد روحي داشتند ، تحت تربيت گرفت و توانست از ميان آنان ، انسان هاي صالح بسازد ، انسان هايي كه بتوانند بار سنگين تجديد حيات دوباره ي اسلام را به دوش بگيرند.
امام باقر عليه السلام فعاليت هاي فرهنگي پدر بزرگوارش را در شعاع وسيع تري پي گرفت . در دوران امام پنجم
( عليه السلام ) تعداد شيعيان رو به افزايش بود و هنگامي كه آن حضرت وارد مسجد پيامبر( صلي الله عليه و آله ) مي شد . جمعيت انبوهي از شيعيان گرد او را مي گرفتند و از مسائل مربوط به حلال و حرام خود را كه بدان احتياج داشتند ، ناچار از عامه فرا مي گرفتند – خود حوزه درس تشكيل داده و مردم ، از جمله عامه را آموزش مي دادند.
بدين ترتيب ، تلاش هاي امام سجاد ( عليه السلام ) در دوره – نزديك به بيست سال – امامت امام باقر ( عليه السلام ) در شعاع وسيع تري به نتيجه رسيد ، ولي هنوز عامه مردم بر اثر تربيت هاي ويرانگر امويان ،‌از خط امامت فاصله داشتند.

آزادي نشر انديشه هاي گوناگون

در قرن نخست هجري ، - به ويژه اول آن – در داخل كشور اسلامي ، براي پيشوايان و ديگر خدمتگزاران به اسلام ، يك جبهه بيشتر وجود نداشت ؛ و آن مبارزه با دستگاه فاسد خلافت بود . ساير جبهه هاي فكري و سياسي اگر هم به وجود آمده بودند از شهرت و اهميت سياسي چنداني برخوردار نبودند.
اما به تدريج ، با گذشت زمان و فتح سرزمينه اي جديد و آشنايي مسلمانان با مكتب ها و مرامهاي گوناگون ، جبهه هاي ديگري نمودار شد . شيوع ترجمه فلسفه يونان ،گسترش مجادلات كلامي ، پيدايش و توسعه مكاتب مادي و الحادي كه به طور دائم سعي در ايجاد شبهه و ابهام در معارف و عقايد اسلامي داشتند ، رشد فرقه هاي مذهبي و سربرآوردن مشايخ صوفي و فقها و علماي وابسته به حكومت و ... همه از خصوصيات دوران امام صادق ( عليه السلام ) است.
جهت و سير كلي اين فرقه ها متزلزل كردن افكار اسلامي و خدشه دار نمودن حقيقت اسلام بود .
در چنين شرايطي امام صادق ( عليه السلام ) به منظور حفظ و حراست از مباني عقيدتي اسلام و مبارزه با افكار انحرافي ، جهاد علمي خود را آغاز كرد.

ضعف و پريشاني دولت اموي

پس از شهادت زيد بن علي و فرزندش يحيي ، موج اختلافات و كشمكش ها در درون جامعه ي اسلامي بالا گرفت و پايه هاي حكوت ننگين امويان بر اثر شورش ها و قيام هاي پي در پي مردم متزلزل شد.
از سوي ديگر اختلافات و منازعات دولت مردان اموي به منظور تصاحب قدرت بر اوضاع نابسامان كشور مي افزود . همه اينها مسائلي بود كه حكمرانان اموي را به خود مشغول ساخته بود . و امام صادق ( عليه السلام ) توانست از اين فرصت حداكثر استفاده را در جهت تبيين و گسترش معارف اسلامي و تربيت افرادي زبده و لايق بنمايد . وبا تأسيس دانشگاه بزرگ جعفري ، اقدامات بنيادي در جهت احيا و گسترش فرهنگ اسلام انجام دهد .
اينك با رعايت اختصار ، برخي از بركات و دستاوردهاي دانشگاه امام صادق ( عليه السلام ) را يادآور مي شويم :

بركات و دستاوردهاي دانشگاه جعفري
تربيت گروه زيادي از افراد مستعد

در دانشگاه بزرگ امام صادق ( عليه السلام ) شاگردان بسياري جذب شده و پرورش يافتند كه مايه ي افتخار و سربلندي جهان اسلام و به ويژه جامعه ي تشيع مي باشند.
آنان در زمينه ي فراگيري علوم مختلف از محضر امام صادق ( عليه السلام ) و انتقال آن به ديگران و همچنين مبارزه با كج انديشي ها و هدايت افكار مردم ، گام هاي برجسته اي برداشتند و برخي به مرتبه اي از دانش رسيدند كه تا هم اكنون نيز مورد توجه مراكز بزرگ علمي و دانشگاهي جهان هستند و به عنوان پايه گذاران علوم جديد شناخته شده اند.
حلقه ها ي درس امام صادق ( عليه السلام ) رشته هاي تخصصي مختلفي را در برداشت و هر گروه در يك رشته ي خاص آموزش مي ديدند :
« حمران بن اعين » در علم قرائت قرآن ، « ابان بن تغلب » در علم عربيت ، « زراره » و « محمد بن مسلم » و ... در فقه و حديث ، « مؤمن طاق » در كلام و تفسير قرآن ، « هشام بن سالم » و « هشام بن حكم » در علم كلام و عقائد و « جابر بن حيان » در علوم طبيعي و ...
پرسش هايي كه در موضوعات مختلف از امام صادق ( عليه السلام ) مي شد، گاه اتفاق مي افتاد كه آن حضرت پاسخ را به يكي از شاگردانش كه در آن رشته مهارت داشت واگذار مي كرد. (22)
شمار كساني كه از محضر پر فيض امام صادق عليه السلام بهره ي علمي برده اند به چهار هزار تن مي رسد . تشكيل چنين حوزه ي وسيعي و تربيت جمع كثيري از دانشمندان ، محدثان و فقيهان با آن همه فشار سياسي و دشواري هايي كه به همراه داشت، يكي از بزرگترين خدمات امام صادق ( عليه السلام ) در آن شرايط است.

تبيين فقه و تفسير قرآن به روش ناب محمدي ( صلي الله عليه و آله )

امام صادق ( عليه السلام ) در فرصت به دست آمده به تبليغ و تبيين معارف اسلام پرداخت و با بيان حقايق ، پرده هاي تيرگي را كه ساليان درازي بر روي فقه ، حديث ، عقائد و تفسير سايه افكنده بود از چهره ي اسلام كنار زد و اسلام ناب محمدي ( صلي الله عليه و آله ) را بار ديگر متجلي ساخت. امام صادق ( عليه السلام ) با تلاشي پيگير ، فقه اسلام را به صورتي منظم و منسجم درآورد و اصول و مباني اي عرضه كرد كه منبع و مبناي بسياري از قوانين و فروعات فقهي گرديد.
هم اكنون بيش از 150 قاعده ي مهم در فقه و اصول فقه وجود دارد كه هزاران مسأله و فرع فقهي از آنها استخراج مي شود و بيشتر آنها از سخنان و تعاليم آن بزرگوار است.(23)
بر اثر مجاهدت هاي امام صادق ( عليه السلام ) در راه احياي اسلام و گسترش فقه شيعه ، مذهب شيعه را مذهب جعفري و فقه آن را فقه جعفري مي نامند.
فعاليت هاي امام ( عليه السلام ) در اين مرحله دو جهت داشت: نخست بيان حقيقت اسلام و زدودن زنگارها و اوهام از چهره ي آن . جهت ديگر ، موضع گيري عليه دستگاه خلافت و فقيهان وابسته به دستگاه .
خلفاي اموي و عباسي كه از اسلام و حقايق آن بيگانه بودند، سعي مي كردند اين كمبود را از طريق جذب رجال ديني وابسته ي به خود تأمين كنند ، تا به وسيله ي آنان بتوانند مردم را به دستگاه خلافت خوش بين سازند و هم در مواقع لازم قوانين دين را به اقتضاي مصالح حكومتي و خواسته هاي نفساني خود تغيير دهند.(24)
امام صادق ( عليه السلام ) با ايجاد دانشگاه جعفري و تدريس و تعليم فقه ، تفسير ، عقائد و ساير معارف اسلامي به شيوه اي غير از شيوه فقهاي وابسته به حكومت ، رو در روي دستگاه خلافت قرار گرفت. و بدين وسيله تمام تشكيلات مذهبي و فقاهتي را تخطئه كرد و دستگاه خلافت را از بعد مذهبي اش تهي ساخت.
امام صادق ( عليه السلام ) در كشمكش اين دو جريان فكري و سياسي ، وظيفه ي مردم را چنين بيان مي كند:
نحن قوم فرض الله طاعتنا و انتم تأتمون بمن لا يعذر الناس بجهالته . (25)
ما كساني هستيم كه خداوند اطاعت ما را واجب قرار داده است و شما ( مردم ) از كساني تبعيت مي كنيد كه عذر مردم در نشناختن آنان ( معصومين عليهم السلام ) پذيرفته نيست .
امام ( عليه السلام ) در اين بيان از يك سو مسأله رهبري و امامت خود را حكمي الهي مي داند؛ و از سوي ديگر مردمي را كه بر اثر جهالت ، دچار انحراف گشته و راهي جز راه ائمه عليهم السلام رفته اند در پيشگاه الهي معذور نمي داند و آنان را موظف مي كند كه پيروي رهبران باطل را رها كرده ، امامت پيشوايان معصوم عليهم السلام را بپذيرند .
منصور دوانيقي به نقش اين مبارزه ي غير مستقيم توجه داشت . از اين رو نسبت به فعاليت هاي آموزشي و فقهي امام ( عليه السلام ) سختگيري ها و محدوديت هايي اعمال مي كرد و براي مقابله با تلاش هاي امام ( عليه السلام ) فقهاي معروف حجاز و عراق را در مقر حكومت خود گرد آورد . ولي پيشواي ششم شيعيان با گرد آوردن جع كثيري ازمشتاقان دانش در پيرامون خود و مشخص كردن موارد تحريف در فقه رسمي كه ناشي از مصلحت انديشي فقيهان وابسته و ملاحظه كاري آنان در برابر درخواست حكومت وقت بود، عملا بيگانگي دستگاه خلافت را از دين و سنت پيامبر ( صلي الله عليه و آله ) و در نهايت ، عدم صلاحيتش را براي مقام خلافت به اثبات رسانيد.

احياء احاديث نبوي

بر اثر تشويق ها و تأكيدهاي فراوان امام باقر و امام صادق عليهما السلام مبني بر كتابت و ضبط احاديث ، نقل و ثبت روايات بعد تازه اي به خود گرفت به طوري كه در زمان امام باقر و امام صادق عليهما السلام صدها هزار حديث انتشار يافت و گروه زيادي از راويان و حاملان احاديث ، آنها را در سينه هاي خود جاي داده و به ديگران منتقل مي كردند (26) كه بعدها به صورت « اصول اربعماه » ( اصول چهار صد گانه ) جمع آوري شد و اساس جوامع روايي شيعه را تشكيل داد.
احاديثي كه از امام باقر و امام صادق عليهماالسلام نقل شده از مجموع رواياتي كه از پيامبر اكرم ( صلي الله عليه و آله ) و ديگر پيشوايان معصوم عليهم السلام روايت شده بيشتر است.(27)
بر اثر تلاش هاي اين دو امام بزرگ ، فقها و محدثان برجسته اي چون « بريد بن معاويه »، « ابوبصير بن بختري » ، « محمد بن مسلم » « زراره بن اعين » و ... تربيت شدند كه امام صادق ( عليه السلام ) درباره آن فرمود :
اگر اين چهار نفر نبودند آثار نبوت ، منقطع و مندرس مي شد . (28)

پي نوشت :

1-« فقال المنصور : يا ابا عبدالله لم خلق الله الذباب ؟ ( عليه السلام ) : ليذل به الجبابره » (ر.ك.مناقب ، ج 4 ، ص 251 و الفصول المهمه ، ص 234 ) .
2-« ما احب اني عقدت لهم عقده او وكيت لهم وكاء و ان لي ما بين لا بتيها ، لا و لا مده بقلم . ان اعوان الظلمه يوم القيامه في سرادق من نار حتي يحكم الله بين العباد » . (ر.ك.فروغ كافي ، ج 5 ، ص 107 ، حديث 7 و وسائل الشيعه ، ج 12 ، ص 129 ، حديث 6 و مكاسب شيخ انصاري ، با شرح كلانتر ، ج 4 ،‌ص 264 ) .
3-من تحاكم اليهم في حق او باطل فانما تحاكم الي الجبت و الطاغوت المنهي عنه و ما حكم له به فانما ياخذ سحتا و ان كان حقه ثابتا له لانه اخذه بحكم الطاغوت و قد امر الله ان يكفر به (وسائل الشيعه ، ج 18 ، ابواب صفات القاضي ، باب 11 ، ح 1 ، ص 99 ) .
4-عن ابي خديجه قال :بعثني ابو عبدالله ( عليه السلام ) الي اصحابنا فقال : قل لهم : اياكم اذا وقعت بينكم خصومه او تداري في شييء من الاخذ و العطاء ان تحاكموا الي احد من هؤلاء الفساق ، اجعلوا بينكم رجلا قد عرف حلالنا و حرامنا فاني قد جعلته عليكم قاضيا و اياكم ان يخاصم بعضكم بعضا لي السلطان الجائر ( وسائل الشيعه ، ج 18 ، ص 100 ابواب صفات القاضي ، باب 11 ، ح 6 ) .
5-بحارالانوار ، ج 47 ، ص 58 .
لغت «هه» لغت محلي برخي از قبائل است و معناي آن چنين است : « انا فاسئلوني » ( من ، پس از من بپرسيد) .
6-«‌نحن قوم فرض الله عزوجل طاعتنا ، لنا الانفال و لنا صفو المال » ( كافي ، ج 1 ، ص 186 ، كتاب الحجه، باب فرض طاعه الائمه ) .
انفال جمع نفل در لغت به معناي زياده است و دراصطلاح فقهي به غنائمي گفته مي شود كه بدون جنگ و درگيري از دشمن گرفته شده باشد و همچنين سرزميني كه اهلش آن را ترك كرده اند و ميراث كسي كه وارثي نداشته باشد و سرزمين و اموالي كه پادشاهان به اين و آن بخشيده اند و در جنگ بدست مسلمانان افتاده است و بيشه زارها و جنگلها و دره ها و سرزمينهاي موات .
وصفو المال گزيده اي است كه پادشاهان و سران دشمن به خود اختصاص مي دادند و ديگران در آن سهمي نداشتند ( ر.ك.مرآه العقول ، ج 2 ، ص 326 ) .
7-بايد توجه داشت كه منظور از تشكيلات ، مفهوم امروزي آن كه مجموعه اي متشكل از كادرهاي سازمان يافته و فرماندهي مركزي،‌منطقه اي و شهري باشد، نيست ؛ بلكه بدين معناست كه جمعيتي از مردم با هدفي مشترك ، وظايف مختلفي را در رابطه با يك مركز فرمان دهنده انجام مي دهند و در ميان خود نوعي ارتباط و نيز احساسات نزديك دارند.
8-بحارالانوار ، ج 47 ، ص 72-73 ، روايت نقل به مضمون شده است.
9-مناقب ، ج 4 ، ص 280 .
10-رجال كشي ، ج 1 ، ص 348 -349 ، آل البيت .
11-معجم رجال الحديث ،‌ج 18 ،ص 238 .
12-براي آگاهي بيشتر در اين زمينه رجوع كنيد به كتاب « پيشواي صادق » نوشته رهبر معظم انقلاب ، حضرت آيه الله خامنه اي دام ظله .
13-ابو عبدالله السياري عن رجل من اصحابه قال : ذكر بين يدي ابي عبدالله ( عليه السلام ) من خرج من آل محمد ( صلي الله عليه و آله ) فقال ( عليه السلام ) : لا ازال و شيعت بخير ما خرج الخارجي من آل محمد ( صلي الله عليه و آله ) ، و لوددت ان الخارجي من آل محمد خرج و علي نفقه عياله ( بحارالانوار ، ج 46 ، ص 172 ، به نقل از سرائر ابن ادريس ) .
14-تاريخ طبري ، ج 7 ، ص 160 .
15-البته به جز امام صادق ( عليه السلام ) ائمه ديگرر عليهم السلام نيز در مورد قيام زيد اظهار نظر مثبت كرده اند كه به لحاظ رعايت اختصار از ذكر آنها خودداري كرديم . بخشي از سخنان آن بزرگواران را در قسمت پاياني كتاب خواهيم آورد.
16-كناسه محلي بوده در كوفه متعلق به قبيله بني اسد.
17-بحارالانوار ، ج 46 ، ص 174 ، به نقل از عيون اخبار الرضا ، ج 1 ، ص 248 .
18-كامل ، ابن اثير ، ج 5 ف ص 243 .
19-« مضي و الله زيد عمي و اصحابه شهداء مثل ما مضي عليه علي بن ابيطالب و اصحابه » ( بحارالانوار ، ج 46 ، ص 171 ، به نقل از عيون اخبار الرضا ( عليه السلام ) و امالي صدوق ) .
20-« انا لله و انا اليه راجعون . عند الله احتسب عمي انه كان نعم العم ، ان عمي كان رجلا لدنيانا و آخرتنا . مضي و الله عمي شهيدا كشهداء استشهدوا مع رسول الله و علي و الحسن و الحسين صلوا ت الله عليهم »
( بحار الانوار ، ج 46 ، ص 175 ، به نقل از عيون اخبار الرضا ( عليه السلام ) .
21-همان مدرك ، ص 194 ، به نقل از رجال كشي .
22-براي نمونه رجوع كنيد به رجال كشي ، جزء سوم ، شرح حال هشام بن حكم ، ص 275 -627 ، حديث 494 .
23-براي آگاهي بيشتر از اين قواعد رجوع كنيد به كتاب هاي : قواعد شهيد ، القواعد الفقهيه بجنوردي و اصطلاحات الاصول مشكيني .
24-در زندگي امام باقر ( عليه السلام ) با تفصيل بيشتر و با معرفي دو نمونه از فقيهان وابسته به اين سياست خلفا اشاره كرديم .
25-اصول كافي ، ج 1 ، كتاب الحجه ، ص 186 ، حديث 3 ، باب فرض طاعه الائمه ( عليه السلام ) .
26-به عنوان نمونه جابر بن يزيد جعفي تنها از امام باقر ( عليه السلام ) هفتاد هزار حديث در سينه داشته كه به خاطر فراهم نبودن شرايط ، آنها را براي كسي نقل نكرده است ( رجال كشي ، جزء سوم ، ص 194 ، حديث 343 ) . و يا مجموع احاديثي كه محمد بن مسلم از امام باقر و امام صادق عليهما السلام پرسيده بالغ بر 46 هزار حديث مي شود ( رجال كشي ، جزء سوم ، ص 163 ، حديث 276 ) .
27-شيعه در اسلام ، علامه طباطبائي ، ص 140 .
28-رجال كشي ، جزء دوم ، شرح حال بريد ، ص 170 ، حديث 286 .

منبع: كتاب تاريخ اسلام در عصر امامت امام صادق و امام كاظم عليهماالسلام

تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط