امام صادق ( علیه السلام) و مسلک های انحرافی

دوران امامت امام صادق ( علیه السلام) از نظر فرهنگی دوران تحول فکرها و پدید آمدن و رشد فرقه های مختلف اسلامی و غیر اسلامی بود. برخی از این فرقه ها که از قبل تشکیل شده بودند توانسته بودند تا حدی برای خود چارچوبی تنظیم کنند و پیروان خود را با نام ها و نشانه های خاصی از دیگران متمایز سازند.
دوشنبه، 11 آذر 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
امام صادق ( علیه السلام) و مسلک های انحرافی
امام صادق ( علیه السلام) و مسلک های انحرافی
امام صادق ( علیه السلام) و مسلک های انحرافی

تعمیق مبانی اعتقادی اسلام و مبارزه با مسلک های انحرافی

دوران امامت امام صادق ( علیه السلام) از نظر فرهنگی دوران تحول فکرها و پدید آمدن و رشد فرقه های مختلف اسلامی و غیر اسلامی بود. برخی از این فرقه ها که از قبل تشکیل شده بودند توانسته بودند تا حدی برای خود چارچوبی تنظیم کنند و پیروان خود را با نام ها و
نشانه های خاصی از دیگران متمایز سازند.
امام صادق ( علیه السلام) ناگزیر بود و در برابر همه ی آنها موضع بگیرد و نظر قاطع اسلام را ارائه دهد و به شبهات و اشکالات آنان پاسخ گوید.
اینک برای پی بردن به عمق تلاش ها و اقدامات فرهنگی امام صادق ( علیه السلام) در برابر مذاهب دیگر و مکاتب مادی ، نخست مهم ترین آنها را ذکر کرده ، سپس به اقدامات و موضع گیری های امام صادق ( علیه السلام) اشاره می کنیم.

مکاتب انحرافی دوران امام صادق ( علیه السلام)
مکاتب مادی

در عصر امام صادق ( علیه السلام) اندیشه های الحادی به سرعت در حال گسترش بود .
جمعی از سران مکتب مادی همچون : ابن ابی العوجاء ، ابن طالوت ، ابن اعمی و ابن مقفع ، با طرح بحث های کلامی و اعتقادی از قبیل اینکه : جهان و همچنین قرآن قدیم است یا حادث؟ انسان ها در اعمال خود مجبورند یا مختار ؟ آیا به آنچه دیده نمی شود می شود ایمان پیدا کرد؟ آیا پس از این جهان عالم دیگری به نام عالم آخرت وجود دارد؟ و آیا ... و آیا ... ، تمام تلاش خود را در جهت نشر وگسترش افکار مادی و الحادی و مخدوش کردن معارف اسلامی به کار گرفته بودند.
تلاش های آنان برای مبارزه با افکار اسلامی تا آنجا گسترش پیدا کرد که تصمیم گرفتند به مبارزه با قرآن برخیزند . از این رو ، یک سال همگی در مکه گرد آمدند و وقتشان را صرف اشکال به قرآن و به استهزا گرفتن دستورهای اسلام کردند.
روزی ابن ابی العوجاء به دوستان خود پیشنهاد کرد که هر کدام یک چهارم قرآن را انتخاب کنند و همانند آن را بیاورند ؛ چون با نقض کردن قرآن نبوت پیامبر ابطال خواهد شد و در نتیجه اسلام از بین خواهد رفت و مدعای ما ثابت می شود.
مدت یک سال به دنبال هدف خود رفتند ولی با سرافکندگی و شرمساری ، بدون اینکه توانسته باشند حتی یک آیه در مقابل قرآن بیاورند ، دوباره دور هم جمع شدند و به عجز و ناتوانی خود اعتراف کردند.
هشام بن حکم می گوید:
هنگامی که آنان ازناتوانی خود سخن می گفتند ، امام صادق علیه السلام از کنار آنان عبور کرد و این آیه را تلاوت فرمود : « قل لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یأتوا بمثل هذا القران لا یأتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیرا » (1)
اگر همه ی انس و جن فراهم آیند که نظیر این قرآن را بیاورند ، هرگز نمی توانند، هر چند برخی پشتیبان برخی دیگر شوند.
آنان با دیدن امام ( علیه السلام) و شنیدن این آیه بر خود لرزیدند و در حالی که زبان به عجز خود گشوده بودند متفرق شدند.(2)
بخش عظیمی از مناظرات و گفتگوهای علمی و اعتقادی امام صادق ( علیه السلام) را گفتگوهای آن حضرت با مادی گرایان تشکیل می دهد. (3)
امام ( علیه السلام) در تمام این برخوردها با بیانی روشن و منطقی استوار ، مبانی اعتقادی اسلام را تشریح و ادعای خصم را با دلیل و برهان ابطال می کرد.

سایر مذاهب اسلامی

در دوران امام صادق ( علیه السلام) فرقه های زیادی به نام اسلام ، اما منحرف از خط امامت و ولایت به وجود آمده ، یا رشد کردند و هر کدام عده ای را به دور خودگرد آوردند .
مهم ترین و مشهورترین این فرقه ها عبارت بودند از :
معتزله : فرقه ی معتزله در اوائل قرن دوم هجری و در دوران امامت امام باقر ( علیه السلام) پدید آمد .
در آن زمان که به تدریج ایجاد شبهه در اصول مذهب و تأویل آیات قرآن از سوی جمعی از مسلمانان غیر عرب قوت می گرفت ، مهم ترین مسأله ای که مورد بحث قرار داشت مسأله قضا و قدر و جبر و اختیار بود.
معبد جهنی ، غیلان دمشقی و یونس اسواری نخستین کسانی بودند که نسبت افعال خیر و شر را به خداوند انکار کردند و گفتند : انسان در انجام افعال قادر و تواناست و خداوند در افعال بندگانش هیچ نقشی ندارد. (4)
فکر آنان مورد اعتراض اصحاب پیامبر ( صلی الله علیه و آله) که هنوز در قید حیات بودند قرار گرفت . آنان از این فرقه تبری جسته و به یاران خود توصیه کردند با « قدریه » ( که بعدها معتزله نامیده شدند ) رابطه برقرار نکنند ، به آنان سلام ندهند ، به عیادت بیمارانشان نروند و بر جنازه ی مرده هایشان نماز نگزارند .(5)
پس از کشته شدن « معبد » ، « و اصل بن عطا » که از موالی ایرانی و از شاگردان « حسن بصری » بود از استاد کناره گرفت و به تبلیغ و نشر آراء « معبد» پرداخت . از آن پس پیروان اوبه نام « معتزله » (6) معروف شدند . (7) وی موفق شد با همکاری « عمرو بن عبید » اصول پنج گانه ای را برای عقاید خود تنظیم کند و سر و سامانی به آن بدهد . (8)
موضع گیری امام ( علیه السلام) : علی رغم کشمکش ها و اختلافات فکری موجود ، امام صادق ( علیه السلام) موفق شد با تعلیمات و راهنمایی های لازم ، پیروان خود را از فرو افتادن در دام جریانات فکری حفظ کند. شیعیان در پرتو رهبری های امام صادق ( علیه السلام) به شاهراه هدایت راه یاافته بودند و اندیشه های سخیف دیگران نمی توانست در ایمان و عقاید استوار آنان که از منبع وحی گرفته شده بود تزلزلی ایجاد کند.
امام صادق ( علیه السلام) در گیر و دار جدال فکری بین جبری ها و قدری ها با بیان این جمله:
لا جبر صحیح و لا تفویض و لکن امر بین امرین. (9)
نه جبر صحیح است و نه تفویض بلکه امری است میان آن دو .
هر دو تفکر انحرافی ( جبر و تفویض ) را نفی کردو شیعیان را از آشفتگی و حیرت رهایی بخشید.
مرجئه : یکی از فرقه هایی که بعد از شهادت امیر مؤمنان ( علیه السلام) پدید آمد فرقه ی «مرجئه » (10) بود. این گروه در ابتدا با انگیزه ای سیاسی به وجود آمد و بنی امیه در پدید آوردن آن نقش بسزایی داشتند.
پس از شهادت علی( علیه السلام) حکمرانان اموی خود را در برابر دو جناح معترض و پرخاشگر دیدند : یکی شیعه و دیگری خوارج ، هر یک از این دو جناح برای اثبات ادعاهای خود دلایل دینی در دست داشتند که بنی امیه قادر به پاسخگویی آنها نبودند . از این رو، برای آنکه برای اعمال و جنایات خود پوشش دینی درست کنند « مرجئه » را به وجود آوردند و از عقاید و از عقاید آنان حمایت کردند.
مرجئه ایمان را تنها اعتقاد قلبی می دانستند و معتقد بودند با وجود ایمان ، هیچ گناهی ضرر نمی رساند . کسی که در دل ، مؤمن به خدا باشد هر چند با زبان اظهار کفر نماید و یا در عمل بت بپرستد و یا طبق آیین یهود و نصارا رفتارکند ، چون ازدنیا رود اهل بهشت خواهد بود.(11)
هدف آنان از القای این مطلب این بود که وانمود کنند مخالفت خلفای اموی با دستورهای قرآن و سنت پیامبر ( صلی الله علیه و آله) و ارتکاب ده ها گناه کبیره ، باعث خروج آنان از اسلام و عدم صلاحیت برای جانشینی پیامبر ( صلی الله علیه و آله) نمی شود.
مرجئه با این اعتقاد سخیف انسان ها را در ارتکاب گناهان جری ساختند و از آنان پشتیبانی کردند و یاور ستمگران و جنایتکاران شدند. (12)
موضع گیری پیشوایان علیهم السلام : ائمه ی اطهار علیهم السلام در تعلیمات خود همواره این نکته را یادآوری می کردند که ایمان ، اعتقاد قلبی توأم با عمل است. مؤمن واقعی کسی است که گفتار و کردارش تأیید کننده ی ایمان او باشد . (13)
علاوه بر آن ، پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و آله) و امامان علیهم السلام در بیانات خود صریحا « مرجئه » را نام برده و آنان را مورد لعن قرار داده اند.
رسول خدا ( صلی الله علیه و آله) می فرماید:
هفتاد پیامبر مرجئه را لعنت و نفرین کرده اند.
پرسیدند : مرجئه چه کسانی هستند ؟ فرمود :
کسانی که معتقدند ایمان گفتاری بدون عمل است.(14)
امام باقر ( علیه السلام) فرمود:
خدایا ! مرجئه ی را لعنت فرما ، همانا آنان دشمنان ما در دنیا و آخرتند. (15)
عمر بن معمر نقل می کند :
امام صادق ( علیه السلام) فرمود: خدا « قدریه » را لعنت کند. خدا حروریه ( خوارج ) را از رحمت خود دور گرداند . خداوند « مرجئه » را لعنت کند، خداوند « مرجئه » را لعنت کند.
راوی می گوید : عرض کردم : فدایت شوم ، قدریه و خوارج را یک بار لعنت کردید اما مرجئه را دو بارنفرین فرمودید؟
فرمود: به خاطر اینکه اینان معتقدند کشندگان ما مؤمن هستند . لباس های آنان ( بر اثر این اعتقاد ) تا روز قیامت آغشته به خون ماست... (16)

انشعابات شیعه ( کیسانیه و زیدیه )

شیعه در لغت به معنای پیرو ، و اصطلاحا به کسانی گفته می شود که جانشینی پیامبر اکرم
( صلی الله علیه و آله) را حق اختصاصی امیر مؤمنان ( علیه السلام) می دانند و در معارف اسلام پیرو مکتب اهل بیت ( علیه السلام) هستند . و در اصطلاح اهل سنت شیعه به کسانی
می گویند که علی علیه السلام را افضل از خلفاء ثلاثه را از علی ( علیه السلام) افضل
نمی دانند.
جمع شیعه که برای اولین بار به شیعه ی علی علیه السلام معروف شدند ، در زمان حیات پیامبر ( صلی الله علیه و آله) شکل گرفت و نام شیعه ی علی ( علیه السلام) در سخنان پیامبر ( صلی الله علیه و آله) بسیار دیده می شود . (17)
پس از رحلت پیامبر ( صلی الله علیه و آله) ،حوادث ناگواری که در سقیفه برای انتخاب جانشین رسول خدا ( صلی الله علیه و آله) پیش آمد و علی ( علیه السلام) را در مقابل عمل انجام شده ای قرار داد ، گروه شیعه را بیش از پیش از دیگر مسلمانان جدا ساخت و پیروان علی ( علیه السلام) را به همین نام (شیعه ی علی ( علیه السلام) به جامعه شناسانید .
مذهبی شیعه تا دوران امامت امام سوم ( علیه السلام) انشعابی پیدا نکرد . پس از شهادت امام حسین ( علیه السلام) هر چند اکثریت شیعه به امامت حضرت علی بن حسین ( علیه السلام) بن حسین قائل شدند ولی اقلیتی معروف به « کیسانیه » قائل به امامت « محمد حنفیه » فرزند علی علیه السلام شدند .(18)
پس از رحلت امام سجاد ( علیه السلام) گروه اندکی از شیعیان به فرزندش «زید» گرویدند و به « زیدیه » معروف شدند.(19)
بدین ترتیب شیعه تا دوران امامت امام صادق ( علیه السلام) در امر امامت به سه شعبه ( شیعه دوازده امامی ، کیسانیه ، و زیدیه ) منقسم شد.
موضع امام صادق ( علیه السلام) : امام صادق ( علیه السلام) در برابر هر دو جریان منحرف
« کیسانیه » و « زیدیه » موضع گرفت و با بیانات و سخنان روشنگرانه ی خود ، ضمن ابطال پندار آنان ، افراد گمراه شده را که زمینه اصلاح و بازگشت به حق در آنان وجود داشت ، هدایت می فرمود.
سید حمیری ، شاعر نامی شیعی می گوید :
من در ابتدا به امامت محمد بن حنفیه معتقد بودم و مدتی در گمراهی بسر می بردم؛ تا آن که خداوند شرف حضور جعفر بن محمد ( علیه السلام) را نصیبم کرد و به وسیله او مرا از آتش نجات داد و به راه مستقیم هدایتم کرد.(20)
اما نسبت به « زیدیه » امام ( علیه السلام) ضمن آنکه سران آنان ، مانند کثیر ، سالم بن ابی حفصه و ابو جارود را افرادی کذاب و دروغگو می خواند ، (21) اصل تشکیلات « زیدیه » را منحرف از خط ولایت می دانست و یارانش را از هر گونه همکاری و کمک به این گروه منع می فرمود . « عمر بن یزید » نقل می کند :
از امام صادق ( علیه السلام) از صدقه دادن و کمک کردن به ناصبی ها و زیدیه پرسیدم . امام ( علیه السلام) فرمود:
هیچ گونه کمکی به آنان نکن و اگر می توانی حتی آب به آنان نده و افزود : زیدیه همان افراد ناصبی و دشمنان سرسخت ما هستند . (22)
غلات (23) : در اواخر زندگی حضرت علی ( علیه السلام) در درون جامعه اسلامی فرقه ای به نام « غلات » شکل گرفت. این فرقه در اثر پیشگویی ها و معجزاتی که از حضرت علی ( علیه السلام) و سایر ائمه علیهم السلام می دیدند در دوستی خود نسبت به آن بزرگواران غلو کرده ، آنان را به مرتبه خدایی رسانیده ، یا قائل به حلول روح خدایی در آنان شدند.
در دوران امامت امام باقر و امام علیهماالسلام به خاطر فراهم شدن شرایط آزادی نشر
اندیشه های مختلف بر تعداد غلات افزوده شد. کسانی مانند « بیان » ، « مغیره بن سعید» و « ابوالخطاب » پیدا شدند و به نشر این تفکر کفرآمیزپرداختند . (24)
موضع امام صادق ( علیه السلام) : تفکر « غلات » از طرف دیگر مسلمانان به ویژه رهبران معصوم علیهم السلام به شدت مورد نفی و انکار قرار گرفت. ائمه علیهم السلام به صراحت بیزاری خود را از فرقه ی مزبور اعلام کرده آنان را مورد غضب الهی دانسته اند.
امام صادق ( علیه السلام) درباره آنان می فرماید:
گوش ، چشم ، موی ، پوست ، گوشت و خون من از غلات » بیزار است . خدا و پیامبرش نیز از آنان بیزارند . آنان با دین من و آیین پدرانم رابطه ای ندارند.(25)
امام ( علیه السلام) در روایتی دیگر خطاب به شیعیان می فرماید :
جوانان خود را از خطر غلات بر حذر دارید تا ایشان را فاسد نکنند . همانا غلات بدترین مخلوقات خدا هستند . بزرگی خداوند را کوچک شمارند و نسبت به بندگان خدا ادعای ربوبیت می کنند . به خدا سوگند ، غلات از یهود ، نصاری ، مجوس و مشرکان بدترند.(26)
صوفیه : در اوائل قرن دوم هجری در درون جامعه اسلامی افرادی پیدا شدند که خود را زاهد و صوفی می نامیدند.(27) این عده علاوه بر اعتقادات باطل و ضد اسلامی از نظر بهره گیری از نعمت های الهی و مواهب طبیعی روش خاصی اتخاذ کردند و چنین وانمود می کردند که راه دین همان است که آنان می روند.
آنان مدعی بودند که به طور مطلق و در هر شرایطی باید از لذائذ و نعمت های دنیا دوری جست . مؤمن آن است که از پوشیدن جامعه خوب ، خوردن غذای مطبوع و سکونت در خانه وسیع اجتناب ورزد.(28)
طبعا کسانی که این مواهب را مورد استفاده قرار می دادند از سوی این گروه به دنیا دوستی متهم شده ، سخت مورد تحقیر و ملامت قرار می گرفتند.
خلفا ، بنابر اغراض سیاسی و برای اینکه به مردم عوام وانمود کنند که اهل دنیا نیستند از این گروه حمایت کرده و آنان را مورد توجه خاص قرار می دادند .
موضع امام صادق ( علیه السلام) : امام صادق ( علیه السلام) در برابر این جریان انحرافی موضع گرفت و ضمن تأکید و توصیه برتهذیب نفس و توجه به معنویت ، رهبران این گروه را « فاسد العقیده » و دشمن اهل بیت علیهم السلام قلمداد کرد.
از امام عسکری ( علیه السلام) نقل شده که فرمود:
از امام صادق درباره ابوهاشم کوفی ( مؤسس فرقه ی صوفیه ) سؤال شد، فرمود: او مردی فاسد العقیده بود. او کسی است که مذهبی به نام تصوف رااختراع کرد و آن را راه فراری برای عقیده ناپاک خود قرار داد.(29)
یکی از یاران امام صادق ( علیه السلام) به آن حضرت عرضه داشت: در این ایام گروهی پیدا شده اند به نام « صوفیه » ، درباره آنان چه می فرمایید؟ امام ( علیه السلام) فرمود:
ایشان دشمنان ما هستند .کسانی که به آنان تمایل پیدا کنند جزو ایشان خواهند بود و با آنان محشور می شوند . به همین زودی ها عده ای که نسبت به ما اظهار محبت می کنند به آنان تمایل و شباهت پیدا می کنند و خود را با القاب آنها ملقب می نمایند و سخنان آنان را تأویل می کنند. کسانی که متمایل به آنان شوند از ما نیستند و ما از ایشان بیزاریم و آنان که سخنان ایشان را رد و انکار کنند مانند کسانی هستند که در خدمت پیامبر ( صلی الله علیه و آله) با کفار نبرد کنند.(30)

شهادت امام صادق ( علیه السلام)

پس از آنکه منصور از جلب امام صادق ( علیه السلام) نسبت به حکومت ننگین خود مأیوس شد چهره ی واقعی خود راآشکار کرد و پس از تعطیل کردن حوزه درسی امام ( علیه السلام) و ایجاد محدودیت برای فعالیت های فرهنگی آن بزرگوار ، عده ای جاسوس را پنهانی گمارد تا کردار و گفتار امام ( علیه السلام) را به وی گزارش کنند . به دنبال گزارش های این جاسوسان بود که بارها حتی در دل شب امام ( علیه السلام) را نزد خود فرا خواند و با حالت خشم آن حضرت را مورد بازجویی قرار می داد و احیانا تصمیم به قتل او می گرفت . ولی سیمای الهی و روحانی امام ( علیه السلام) و تأثیر و جذبه کلامش در برابر منصور او را از تصمیمش منصرف می کرد.
سرانجام ، خلیفه خون آشام عباسی نتوانست وجود امام ( علیه السلام) را که آوازه اش در همه جا پیچیده بود تحمل کند و تصمیم گرفت آن بزرگوار را به شهادت برساند.
پیشوای ششم شیعیان در 25 ماه شوال سال 148 هجری پس از 34 سال امامت ، در سن 65 سالگی به دست عوامل منصور مسموم شد و به شهادت رسید و پیکر پاکش در بقیع به خاک سپرده شد.(31)

پي نوشت :

1- اسراء ، آیه ی 87 .
2- احتجاج طبرسی ، ج 2 ، ص 377 ، اعلمی ، بیروت ، 1401 هـ.ق .
3-برای آگاهی بیشتر ازمناظرات و احتجاجات امام ( علیه السلام) رجوع کنید به احتجاج طبرسی ، ج 2 ، ص 331 -354 و بحارالانوار ، ج 47 ، ص 213 -240 .
4-الملل و النحل ، شهرستانی ، ج 1 ، ص35 و 49 -50 ، نشر رضی ، قم .
5-الفرق بین الفرق ، ص 19-20 .
6-وجه تسمیه به معتزله این بود که واصل بن عطا بر خلاف ازارقه ( فرقه ای از خوارج ) که معتقد بودند مرتکب گناه ، مشرک و کشتن او واجب است و بر خلاف نظریه ی استادش حسن بصری که مرتکب گناه کبیره را مؤمن فاسق می دانست راهی بین این دو را برگزید و گفت: انسان فاسق نه مؤمن است و نه کافر بلکه در مرحله ای بین آن دو است و چون از نظر استاد که نظر اکثریت امت بود کناره گرفت از آن تاریخ به بعد به پیروان او معتزله گفتند
( ر.ک همان مدرک ، ص 117-118 ) .
7-ر.ک . مروج الذهب ، ج 4 ، ص 22 و الملل و النحل ، شهرستانی ، ج1 ، ص 36 ، نشر رضی ، قم .
8-برای آگاهی از اصول پنجگانه معتزله که مورد اتفاق و پذیرش تمام فرقه های معتزلی بود رجوع کنید به الملل و النحل ، ج 1 ، ص 47-53.
9-اصول کافی کتاب التوحید ، ج 1 ، ص 160 ، حدیث 13 ، باب « الجبر و القدر و الامر بین الامرین » امام ( علیه السلام) در ذیل همین روایت « امر بین امرین » را چنین توضیح می دهد که اگر کسی را مشغول انجام دادن گناه ببینی و او را نهی کنی ولی او نپذیرفت و مرتکب گناه شد، در این صورت آیا تو او را به گناه وادار کرده ای ؟ !
10-ارجاء به معنای تأخیر است و مرجئه به گروهی گفته می شود که اعمال را مؤخر می دانند و ثواب و عقابی بر آن مترتب نمی دانند بلکه قائلند مؤمن به خاطر ایمان قلبی ای که دارد اهل بهشت است. کافرنیز اهل جهنم است به خاطر کفر قلبی اش نه ارتکاب گناهان .
11-ر.ک.الفصل فی الملل و الاهواء و النحل ، ج 4 ، ص 204 -205 .
12-یک نمونه از حمایت این گونه افراد از جنایات خلفا این بود که وقتی اعمال ضد اسلامی و جنایات یزید بن عبدالملک مورد اعتراض عده ای قرار گرفت و از او خواستند طبق سیره ی عمر بن عبدالعزیز رفتار کند ، او چهل پیرمرد رفتار کند، او چهل پیرمرد را جمع کرد ، آنان شهادت دادند که خلفا از پس دادن حساب و همچنین عذاب الهی مصون هستند ( ر.ک.تاریخ الخلفا ، ص 246 ) .
13-برای آگاهی از مضمون این روایات رجوع کنید به بحار الانوار ، ج 66 ، ص 72 ، ح 26 و ص 73 ، ح 28 و کنزالعمال ، ج 1 ، ص 23 ،ح 2-3 و ص 25 ، ح 11 .
14-کنز العمال ، ج 1 ، ص 135 ، ح 637 و الفرق ، ص 302 .
15-روضه ی کافی ، ص 276 و بحارالانوار ، ج 46 ، ص 291 ، ح 16 .
16-بحارالانوار ، ج 97 ، ص 94 ، ح 2 ، به نقل از تفسیر عیاشی ، ج 1 ، ص 208 .
17-برای آگاهی از مضمون این روایات رجوع کنید به ارشاد مفید ، ص 26 و بحارالانوار ، ج 65 ، ص 7 ، حدیث 1 ، و ص 9 ، ح 3-5 و ص 11 ، ح 9 و ص 15 و ح 18 ، ص 19 ، ح 31 و ص 20 ، ح 33 و احادیث فراوان دیگری که در این باب نقل شده است.
18-ر.ک.بحارالانوار ، ج 37 ، ص 1-2.
19-ر.ک.الملل و النحل ، شهرستانی ، ج 1 ، ص 137 نشر رضی ، قم .
20-بحارالانوار ، ج 42 ، ص 79.
21-همان مدرک ، ج 37 ، ص 32 .
22-همان مدرک ، ص 34 .
23-غلات جمع غالی ، به معنایغلو کننده است و غلو در لغت به معنای گزافه گویی و زیاده روی در کاری است.
24-ر.ک.الفرق بین الفرق ، ص 236 و 238 و 247 و الملل و النحل ، ج 1 ، ص 176-180 .
25-« سمعی و بصری و شعری ، بشری و لحمی و دمی من هؤلاء براء بریء الله منهم و رسوله . ما هولاء علی دینی و دین ابائی » ( بحارالانوار ، ج 25 ، ص 298 ، ح 62 ) .
26-بحارالانوار ، ج 25 ، ص 265 ، ح 6 ، به نقل از امالی شیخ طوسی ، ص 54.
27-مقدس اردبیلی در حدیقه الشیعه ، ص 560 می نویسد : اولین کسی که به این نام خوانده شد ( و بذر این مسلک را در سرزمین اسلام پاشید ) « ابوهاشم کوفی » بود.
28-لازم به یادآوری است که بطلان مذهب صوفیه از این جهت است که آنان به طور مطلق حکم به ترک لذات و نعمت های دنیوی می کنند و گرنه از دیدگاه اسلام گاهی ترک
پاره ای از لذت ها و نعمت های دنیوی برای خودسازی و یا همدردی با محرومان و نیز برای رهبری جامعه اسلامی – در شرایطی که رهبری را بر عهده دارد و عامه مردم در فقر و تنگدستی به سر می برند –مانند پیامبر ( صلی الله علیه و آله) و امیرمؤمنان ( علیه السلام)لازم است . ولی این غیر از تفکر صوفیان است.
29-حدیقه الشیعه ، ص 564.
30-حدیقه الشیعه ، ص 526 .
31-ر.ک.بحارالانوار ، ج 47 ، ص 1 و مناقب ، ج 4 ، ص 280 .

منبع: کتاب تاریخ اسلام در عصر امامت امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام

تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.