امام سجاد (ع) در مدينه

کاروان اسيران پس از گذراندن يک دوره پر از رنج و محنت مضاعف در کوفه و شام، رهسپار مدينه شدند. در مسير راه براي تجديد ميثاق با شهيدان وارد کربلا شدند و همراه جابر بن عبدالله انصاري به مدت سه روز به عزاداري و نوحه سرايي پرداختند. آنگاه راه مدينه را در پيش گرفتند. رسالت امام سجاد عليه السلام در مدينه از قبل از ورود اعضاي کاروان به شهر و سخنراني و گزارش امام عليه السلام از حادثه ي کربلا در جمع استقبال کنندگان آغاز
دوشنبه، 11 آذر 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
امام سجاد (ع) در مدينه
امام سجاد (ع) در مدينه
امام سجاد (ع) در مدينه

کاروان اسيران پس از گذراندن يک دوره پر از رنج و محنت مضاعف در کوفه و شام، رهسپار مدينه شدند. در مسير راه براي تجديد ميثاق با شهيدان وارد کربلا شدند و همراه جابر بن عبدالله انصاري به مدت سه روز به عزاداري و نوحه سرايي پرداختند. آنگاه راه مدينه را در پيش گرفتند.
رسالت امام سجاد عليه السلام در مدينه از قبل از ورود اعضاي کاروان به شهر و سخنراني و گزارش امام عليه السلام از حادثه ي کربلا در جمع استقبال کنندگان آغاز شد و تا زمان رحلت آن حضرت ادامه داشت.
پيشواي چهارم در اين مرحله از پيام رساني، علاوه بر سخنراني هاي عمومي و خصوصي براي افراد که در جريان برگزاري مراسم عزاداري براي شهيدان و ديدارهاي خصوصي به منظور عرض تسليت به پيشگاه امام عليه السلام صورت مي گرفت، و تبيين ابعاد حادثه عاشورا از منظر دو جبهه حق و باطل، در عمل و رفتار نيز رسالت الهي خويش را به بهترين شکل انجام داد. در ذيل به پاره اي از اقدامات عملي اهل بيت عليهم السلام در مدينه که در راستاي زنده نگهداشتن رويداد کربلا و پاسداري از دستاوردهاي آن انجام مي گرفت، اشاره مي کنيم:
با ورود اهل بيت عليهم السلام به مدينه چهره شهر دگرگون و يکپارچه عزا و ماتم شد. مردم به احترام خاندان پيامبر صلي الله عليه و اله لباس شادماني را از تن بيرون کرده لباس عزا و ماتم پوشيدند و گروه گروه در مجالس سوگواري که از سوي بازماندگان شهدا برگزار مي شد شرکت کرده به امام سجاد و زينب کبري عليهماالسلام و ديگر بازماندگان تسليت مي گفتند.
بطور طبيعي در اين گونه مجالس، مردم از چگونگي واقعه عاشورا، اهداف و انگيزه هاي دو جبهه درگير، فرجام کار، ماجراي اسارت اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و اله، حوادث و وقايعي که در طول سفر اسارت در کوفه و شام رخ داده و دهها موضوع ديگر از امام زين العابدين و زينب کبري عليهماالسلام مي پرسيدند. آنان نيز به تناسب نياز و درک مخاطبان، پاسخ مي دادند و اين بهترين و مناسب ترين فرصت تبليغاتي بود که امام سجاد عليه السلام بخوبي از آن بهره جست.
امام سجاد عليه السلام ـ بنابر نقل منتسب به پيشواي ششم ـ مدت چهل سال(1) در حالي که روزها را به روزه و شب ها را به عبادت و نماز سپري مي کرد بر پدر بزرگوارش گريست. زماني که بر سفره افطار مي نشست و چشمش به غذا و آب مي افتاد در حالي که گريه مي کرد مي فرمود:
فرزند رسول خدا صلي الله عليه و اله گرسنه و تشنه به شهادت رسيد و اين سخن را آنقدر تکرار مي کرد که غذايش با اشک هاي ديدگانش تر مي شد و زندگي اش بدين گونه بود تا به پروردگارش پيوست.(2)
زنان بني هاشم به مدت پنج سال به رسم عزا لباس سياه و خشن پوشيده و در گرما و سرما به همان اکتفا مي کردند. در اين مدت خضاب نکردند، سرمه بر چشم نکشيدند و از خانه هاي ايشان براي پختن غذا دودي بلند نشد تا زماني که عبيداله بن زياد کشته شد.(3)
رباب همسر امام حسين عليه السلام و مادر سکينه و طفل شيرخوار امام عليه السلام تا زنده بود بر همسر شهيد خود گريست و به مدت يک سال ملازم مرقد مطهر او بود. پس از آن نيز زير سقف خانه اي نرفت تا از فرط اندوه و تأسف درگذشت.(4)
ام البنين هر روز دست نوه اش عبيدالله بن عباس را مي گرفت و به بقيع مي برد و براي چهار فرزند شهيدش بويژه حضرت ابوالفضل به عزاداري و نوحه سرايي مي پرداخت؛ چندان که جمعيتي بسيار بر گردش فراهم مي آمدند و متأثر از نوحه سرايي هاي وي به گريه و زاري مي پرداختند؛ حتي مروان بن حکم نيز که از سرسخت ترين دشمنان بني هاشم بود در مجلس عزا و ندبه ي او شرکت مي کرد و اشک مي ريخت.(5)
بدون شک، اين حرکات و اقدامات عملي از سوي بازماندگان شهدا بويژه امام سجاد عليه السلام يک حرکت حساب شده تبليغاتي و يک مبارزه سياسي بود که درآن شرايط خفقان به عنوان سلاحي برنده و کوبنده در اختيار خاندان پيامبر صلي الله عليه و اله قرار داشت و موجب شد ياد و خاطره حماسه آفرينان کربلا همواره در ذهنها بماند.

قيام ها و نهضت ها

قيام خونين اباعبدالله الحسين عليه السلام و پيام رساني درست، روشنگر و منطقي امام سجاد و زينب کبري عليهاالسلام در سه پايگاه کوفه، شام و مدينه روح مبارزه و پرخاشگري عليه حکومت پليسي اموي را در کالبد امت اسلامي دميد که نتيجه آن بروز قيام ها و مخالفت ها عليه نظام طاغوتي اموي بود. اين قيام ها در دوران امامت امام سجاد عليه السلام عبارت بودند از:
1ـ نهضت توابين، که به رهبري سليمان بن صرد و به انگيزه خونخواهي سالار شهيدان در سال 61، در کوفه انجام گرفت. فعاليت آنان در دوران يزيد پنهاني بود. پس از مرگ وي آشکارا مردم را به جهاد دعوت کردند و با نيروهاي حکومتي به نبرد پرداختند و پس از سه روز مقاومت دليرانه در برابر لشکر شام، رهبري نهضت و بسياري از ياران او به شهادت رسيدند و بقيه پراکنده شدند.
2ـ قيام مردم مدينه که در پي اعزام هيأتي از بزرگان مدينه به شام و افشاگري آنان عليه يزيد و خلع وي از خلافت درسال 63 هجري آغاز گشت و منجر به بيرون کردن فرماندار و امويان از شهر شد. يزيد، مسلم بن عقبه را با دوازده هزار نيرو به جنگ انقلابيون فرستاد. نيروهاي شامي پس از قتل عام مردم و سرکوبي نهضت به مدت سه روز به قتل و غارت و هتک حرمت ناموس مسلمانان پرداختند و جنايات فراواني مرتکب شدند.
3ـ قيام مختار که در سال 66 هجري و به انگيزه خونخواهي امام حسين در کوفه صورت گرفت. مختار پس از تسلط بر کوفه و نواحي آن به نبرد با عبيدالله پرداخت و در يک لشکرکشي، وي و بسياري از سران اموي و قاتلان امام حسين عليه السلام را به هلاکت رسانيد.

حفظ ميراث امامت

اين همه، بخشي از آثاري بود که خون مقدس امام حسين عليه اسلام و در پي آن تلاش هاي طاقت فرساي پيام آوران کربلا و در رأس آنان امام سجاد عليه السلام، در جامعه اسلامي بر جاي گذاشت و منجر به بيداري شعور ديني و خودآگاهي وجدانهاي زنده شد، ليکن تا رسيدن به وضع مطلوب و تحول بينش ها و نگرش ها در اصول و مباني فکري و اعتقادي جامعه و دگرگون شدن ارزش ها و قرار گرفتن آنها در بستر اصلي خود، هنوز راه دراز و دشواري در پيش بود. اين بود که رسالت امام سجاد عليه السلام به همين جا خاتمه نيافت. حضرت به خوبي مي دانست که جامعه اسلامي از نظر فکري و فرهنگي نياز به بازسازي اساسي دارد و اين امکان ندارد جزآنکه نيروهايي با فرهنگ و تربيت هاي بايسته اسلامي تربيت شوند و انواع مسائل تربيتي ـ فردي و اجتماعي ـ و اعتقادي در سطح جامعه نشر پيدا کند؛ نگراني ها، بهت زدگي ها، يأس ها و توقف ها جاي خود را به اطمينان، اميد و تحرک و پويايي بدهد.
شيعيان با بيدادگري هاي امويان آشنا و در حيات سياسي خود از سوي دشمن طعم انواع شکنجه و ظلم و تعقيب و قتل را چشيده بودند، ليکن با پديد آمدن حادثه عاشورا، ديدند سياست سياستي ديگر و فاجعه از آنچه تاکنون حدس مي زدند عميق تر است، کسي باور نمي کرد کار به اينجا بکشد. اين ناباوري حتي در کلام حضرت زينب عليهاالسلام منعکس شده است:

ما توهمت يا شقيق فؤادي++

کان هذا مقدرا مکتوبا(6)
اي پاره قلب من ! نمي پنداشتم که چنين سرنوشتي برايت مقدر باشد.
اين رويداد بي سابقه تکان سختي در ارکان سياسي جامعه شيعي بلکه جهان اسلام وارد کرد و رعب شديدي بر همه دل ها افکند و در پي آن روحيه ي يأس و بي تفاوتي نسبت به دين و اهداف و ارزش هاي متعالي آن، همه گام ها را از حرکت و تلاش باز داشت. عبيدالله بن سليمان ـ يکي از وزراي برجسته ي حکومت عباسيان ـ مي گويد:
شهادت حسين بن علي عليه السلام بزرگ ترين و شديدترين ضربه اي که در اسلام بر مسلمانان وارد شد؛ زيرا مسلمانان پس از شهادت آن حضرت از هر موفقيت و گشايشي که بدان اميدوار بودند و عدالت و دادگري که انتظار آن را مي کشيدند، مأيوس شدند.(7)
نااميدي مردم از موفقيت اسلام ناب محمدي صلي الله عليه و اله در برابر اسلام ابوسفياني، آنان را از مکتب اهل بيت عليهم السلام که در آن زمان در وجود مبارک امام سجاد عليه السلام متجلي بود، منحرف کرده آن بزرگوار را در غربت و انزواي کامل قرار داده بود. از آن حضرت نقل شده است که فرمود:
«ما بمکه و المدينه عشرون رجلا يحبنا»(8)
در همه مکه و مدينه بيست نفر که دوستدار ما باشد نيست.
امام صادق عليه السلام نيز از اين دوران، به دوران ارتداد مردم ياد کرده مي فرمايد:
بعد از شهادت امام حسين عليه السلام مردم مرتد شدند و تنها سه نفر ماندند: ابوخالد کابلي، يحيي بن ام طويل و جبير بن مطعم؛ سپس ( به تدريج) مردم (به امام سجاد عليه السلام) پيوستند و جمعشان افزون گشت.(9)

نقش امام سجاد عليه السلام در بازسازي جامعه ديني

امام سجاد عليه السلام در دومين مرحله از انجام رسالت الهي خود در آن شرايط حساس و دشوار، با تدبيري پخته و سنجيده در پرتو انديشه راهنما و تربيت عناصري صالح به تجديد حيات اسلام و بازآفريني مکتب امامت و مسلح و توانمند کردن آن در برابر جبهه ي خلافت همت گمارد. پيشواي چهارم براي تحقق اهداف دراز مدت خود به اقدامات اساسي دست زد که مهمترين آنها عبارتند از:

1ـ بيان معارف دين و پرورش عناصر صالح

تأسف بارترين مصيبت و گرفتاري مردم در دوران امامت امام سجاد عليه اسلام انحطاط فکري مردم و بيگانگي آنان با معارف ديني بود. اين بيگانگي تا آنجا بود که نه تنها از پذيرش حق استنکاف داشتند بلکه حقايق را به تمسخر مي گرفتند.امام سجاد عليه السلام در بيان درد دل گونه اي اين وضع اسفناک را چنين ترسيم کرده است:
نمي دانيم با مردم چگونه رفتار کنيم؟ اگر با آنان بدانچه از رسول خدا صلي الله عليه و اله شنيده ايم سخن بگوييم (از سر تمسخر) مي خنديدند و از سوي ديگر سکوت نيز نمي توانيم بکنيم.(10)
پيشواي چهارم با درک عميق از اين واقعيت تلخ در نخستين اقدام خود به بيان معارف و دستورات اسلام ناب محمدي صلي الله عليه و اله و ترويج آن در ميان مردم پرداخت. از اين رو مي بينيم بيشتر سخنان امام عليه السلام بيان معارف اسلام و مسائل اخلاقي بويژه ترغيب مسلمانان به زهد و بي رغبتي نسبت به دنيا است.
بر اثر تلاش هاي امام عليه السلام افراد زبده اي تربيت شدند و وجودشان منشأ آثار و برکات فراواني شد. اسامي 170 نفر از پرورش يافتگان مکتب آن حضرت در کتابهاي رجالي آمده است.(11) و بدين ترتيب هرچه از حيات پر برکت آن گرامي مي گذشت، وضع بهتر مي شد و رقم شيعيان و دوستان اهل بيت عليهم السلام رو به فزوني مي نهاد. امام صادق عليه السلام در حديثي که پيش از اين يادآور شديم به اين تحول اشاره کرده و فرموده است: «ثم ان الناس لحقوا و کثروا».
نکته اي که يادآوري آن در اينجا لازم است بهره برداري امام عليه السلام از روش و تاکتيک جديدي است که در زندگي سياسي و مبارزاتي امامان پيشين به اين عنوان مطرح نبود و آن بهره گيري از سلاح دعا است. دعاهايي که از امام چهارم وارد شده و هم اکنون در دسترس است از مجموع دعاهايي که از پيامبر صلي الله عليه و اله و بقيه امامان رسيده بيشتر است. بيشتر دعاهاي آن حضرت در مجموعه اي به نام «صحيفه ي سجاديه» که زبور آل محمد صلي الله عليه و اله(12) و انجيل اهل بيت عليهم السلام(13) نام گرفته، گرد آمده است.
اتخاذ اين روش از سوي امام عليه السلام در آن شرايط دو جنبه داشت: نخست جنبه سياسي که در آن جو اختناق، اولا حکومت به ماهيت سياسي، عقيدتي و اخلاقي آن پي نمي برد و گمان مي کرد امام عليه السلام به خاطر گرفتاري هاي فراواني که برايش پيش آمده از دنيا روي گردانده با دعا به اصلاح امر آخرت خويش پرداخته است؛ در نتيجه کاري به حکمت و مسائل سياسي ندارد. ثانيا بر فرض آنکه حکومت به اين حرکت آرام ولي عميق و کوبنده امام عليه السلام پي مي برد، نمي توانست اعتراض کند؛ زيرا اين اعتراض براي مردم نه تنها قابل قبول نبود بلکه زننده مي نمود و خشم و نفرت عمومي مردم را بيش از پيش متوجه دستگاه خلافت اموي مي کرد.
و ديگر، جنبه ي آموزشي و تربيتي آن به عنوان عامل ارتباط ميان بنده و خدا و بريدن از خود و همه قدرتهاي پوشالي و پيوستن به قدرت لايزال الهي است. توجه و انديشه در مضامين بلند دعاهاي رسيده از امام زين العابدين عليه السلام بسياري از مسائل مبهم را در زمينه ي اعتقادات، اخلاقيات و سير و سلوک براي ما روشن مي کند. و تعليمات فراواني را به افراد بشر در هر نقطه و از هر مذهب، به ويژه امت اسلامي مي دهد. از مسائل خداشناسي گرفته تا مسأله نبوت، امامت، نظام رهبري و حکومت، اخلاق، حقوق مدني، احکام و آداب و سنن.

2ـ تبيين و تثبيت امامت

مسأله امامت، با همه جايگاه بلندي که در نظام اعتقادي اسلام دارد پس از رحلت پيامبر صلي الله عليه و اله مورد بي اعتنايي و انزواي گردانندگان دستگاه خلافت قرار گفت و در دوران سلطنت معاويه و يزيد يک مسأله مهجوري شده و بطور کلي از ذهنها دور گشته و يا بد تفسير شده بود.
امام سجاد در مقابل اين توطئه مي بايد مفهوم اصلي امامت و جهت و شرايط آن را از نظر اسلام تبيين کند تا مردم با آگاهي از آن شرايط، امام عدل و پيشواي حق را از پيشواي جور بازشناسند. اين بعد از تلاش امام عليه السلام در خطبه ها، گفتگوها، بويژه در دعاهاي آن حضرت نمودار است. به عنوان نمونه، تکرار فراوان جمله: «اللهم صلي علي محمد و آل محمد» در دعاهاي صحيفه سجاديه صرف نظر از جنبه تربيتي و آموزشي آن، از نظر سياسي، در آن شرايط خفقان، ضمن تأييد و تثبيت نظام صالح محمدي و حکومت حقه ي علوي و جهت دهي مردم به اين سمت، حکومت فاسد امويان را که نه تنها سنخيت و وابستگي به پيامبر صلي الله عليه و اله و خاندانش نداشت که در ضديت و دشمني با آن بود، نفي مي کرد.
بعد ديگر فعاليت امام عليه السلام در ارتباط با مسأله امامت، تعيين مصداق آن بود و اينکه آن فردي که واجد شرايط امامت است و مي بايد در مصدر آن قرار گيرد، آن حضرت است. امام عليه السلام اين موضوع را به خاطر اهميتش با صراحت و بدون پرده اعلام کرد؛ حتي در سخت ترين شرايط دوران اسارت از ايفاي اين رسالت مهم دريغ نورزيد. ابومنها، نصر بن اوس طايي مي گويد:
علي بن حسين عليه السلام از من پرسيد: مردم بسوي چه کسي مي روند؟ عرض کردم: بدين جا و بدان جا. فرمود: به آنان بگو بسوي من بيايند.(14)

3ـ نظارت بر جريانهاي فکري

امام سجاد عليه السلام در اين صحنه علاوه بر ارائه انديشه درست اسلامي در مسائل و موضوعات مختلف اعتقادي، با انحرافات و لغزشهاي فکري گروه هاي مختلف همچون غاليان، جبرگرايان، مشبهه، صوفيان و روشنفکران و عالمان درباري برخورد مي کرد و در هر مورد آنچه وظيفه بود انجام مي داد. به عنوان نمونه:
محمد بن مسلم زهري از فقها و قضات بود و نزد خلفاي اموي منزلتي ارجمند داشت. امام سجاد عليه السلام وقتي متوجه شد وي به ستمگران روي خوش نشان داده است، نامه اي هشدار دهنده به وي نوشت و در آن يادآور شد:
... تو اکنون سبکترين و زر و وبالي را که بر گردن نهاده اي اين است که با ستمگران مأنوس شده راه ظلم و تجاوز را براي ايشان هموار ساخته اي ... تو با کسي رابطه برقرار کرده اي که با خدا دشمني مي کند. مگر نه اين است که وقتي دعوتت مي کنند براي آن است که از تو به عنوان محوري براي آسياي ستم خود و وسيله اي براي بدبخت کردن مردم ... و ابزاري براي ستمگري و تجاوز بهره بگيرند...؟(15)

شهادت امام عليه السلام

امام سجاد عليه السلام در دوران 34 ساله امامت خود با پنج تن از خلفاي اموي از خاندان سفيان و مروان معاصر بود: يزيد بن معاويه، معاويه بن يزيد، مروان بن حکم، عبدالملک بن مروان و وليد بن عبدالملک. وليد بن عبدالملک مانند ديگر زمامداران ستمگر آن زمان فرد جنايت پيشه و زورگويي بود و سياست پدرش را در باز گذاشتن دست حجاج براي فشار بر شيعيان دنبال کرد. وي از شهرت و محبوبيت روزافزون امام چهارم و از شخصيت الهي و نفوذ روحاني و معنوي آن حضرت در ميان قشرهاي مختلف مردم بشدت رنج مي برد. او مي ترسيد مردم گرد آن بزرگوار جمع شده براي سلطنت و حکومت وي ايجاد خطر کنند. از اين رو، نتوانست وجود آن گرامي را تحمل کند و سرانجام وي را ـ پس از يک زندگي سراسر رنج و مبارزه ـ در 25 محرم سال 95 هجري به وسيله ي هشام بن عبدالملک مسموم کرد و به شهادت رسانيد.(16) هم اکنون قبر آن بزرگوار در قبرستان بقيع در کنار قبور پاک امام مجتبي، امام باقر و امام صادق عليهم السلام بدون گنبد و بارگاه است.

پي نوشت ها:

1- روايت چهل سال با نقل يعقوبي (ج 2، ص 303) که شهادت آن حضرت را در سال 100 هجري ذکر کرده منطبق است؛ ولي اگر قول مشهور ـ يعني سال 95) را در مورد شهادت امام عليه السلام بپذيريم، مدت امامت پيشواي چهارم کمتر از چهل سال خواهد بود.
2- نفس المهموم، ص 472.
3- همان، ص 473.
4- همان، صص 470-472.
5- اعيان الشيعه، ج 8، ص 389.
6- بحارالانوار، ج 45، ص 115.
7- جهاد الامام السجاد عليه اسلام، ص 82.
8- بحارالانوار، ج 46، ص 143.
9- رجال کشي، ج 1، ص 338، رديف 194 و بحارالانوار ج 46، ص 144.
10- کافي، ج 3، ص 234 و بحارالانوار، ج 46، ص 142.
11- ر.ک: رجال کشي، ص 119 و رجال طوسي، ص 181.
12- معالم العلماء، ابن شهر آشوب، ص 125، شرح حال: متوکل بن عمير بن متوکل.
13- همان، ص 131، شرح حال: يحيي بن علي بن محمد بن حسين رقي.
14- جهاد الامام السجاد عليه السلام، ص 111.
15- تحف العقول، ص 198.
16- مصباح کفعمي، ص 509 و 522 (جدول) البته ايشان در صفحه 522 در جدول روز شهادت را 22 محرم ذکر کرده است.

منبع: تاريخ تحليلي پيشوايان عليهم السلام

تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط