حسین فردوست (مأمور امنیتی رژیم محمدرضا شاه) حمایت ایادی از هژبر یزدانی را از عوامل مهم و مؤثر در رسیدن به قدرت اقتصادی بر میشمارد و در خاطرات خود مینویسد:
«هژبر یزدانی با حمایت ایادی به قدرتی تبدیل شد و اراضی وسیعی را در باختران و مازندران و اصفهان و غیره در اختیار گرفت و برای من معلوم شد که تمام این وجوه متعلق به بهائیت است و این معاملات را یزدانی برای آنها ولی به نام خود انجام میدهد.» (2)
فردوست همچنین در مورد چگونگی و میزان قدرت وی در معاملات مینویسد:
«چند مورد از معاملات یزدانی را شخصا شنیدم، یک روز ابتهاج، مدیر عامل بانک ایرانیان، به من تلفن کرد که از این پس در بانک ایرانیان سمتی ندارد و تمام سهام بانک و ساختمان و وسایل آن به هژبر یزدانی فروخته شده است. یک روز هم سمیعی رئیس بانک توسعه کشاورزی، به من شکایت کرد که فرد بی تربیتی دو گارد مسلح به مسلسل بدون اجازه وارد دفتر کارم شده و گفته که نامش یزدانی است و میخواهد سهام بانک با ساختمان و وسایل به او واگذار شود! سمیعی پاسخ داده که این امر منوط به اجازه وزارت کشاورزی و تصویب دولت است. یزدانی با خشونت جواب داده که ترتیب آن را میدهم...»
در جای دیگر فردوست در مورد حمایت بیدریغ دربار پهلوی از هژبر چنین مینویسد:
«در حوالی سال 1354ش، شکایتی از معینیان رئیس دفتر مخصوص شاه به دستم رسید، مبنی بر این که هژبر یزدانی در سنگسر به مراتع چوپانها تجاوز کرده و برای آنان مزاحمت ایجاد میکند، محمدرضا دستور داده بود که تحقیق و گزارش شود. دو افسر خود را به همراه عکاس ساواک به منطقه اعزام کردم. در مراجعت گزارش آنان حاکی از این بود که اهالی ده مرزن آباد در ارتفاعات سنگسر همه بهائی هستند و رئیس آنها هژبر یزدانی است و آنها همه مراتع ده مجاور را، که مسلمان نشین است به زور تصرف کردهاند، مدارک مستند جمع آوری شد و آلبومی نیز تهیه و ضمیمه گزارش شد و مستقیماً به اطلاع محمدرضا رسید. فردای آن روز سپهبد ایادی تلفن کرد و گفت شاه گزارش را به من نشان داده، گزارش سراپا مغرضانه است و به شاه گفتم و ایشان دستور داد که مجدداً هیئت بی غرضی را اعزام دارید! پاسخ دادم که گزارش هیئت مستند است و اعزام مجدد لزومی ندارد و افزودم که شاه میخواهد یزدانی به مناطق چرای دیگران تجاوز کند من که مدعی نیستم. به هر حال یزدانی به کار خود ادامه داد.» (3)
هژبر از سرمایه دارانی بود که به قول مادر فرح، دور شمس پهلوی خواهر بزرگتر شاه جمع شده بودند و با استفاده از نفوذ او در رژیم پهلوی به سودجوییهای کلان در عرصهی اقتصادی میپرداختند و سهمی هم به شمس میدادند. (4)
فریده دیبا (مادر فرح)، همچنین ضمن اشاره به باج دادن سرمایهداران به شمس (و نیز اشراف) پهلوی برای وارد کردن کالاهای خود (به عنوان محمولهی دربار شاهنشاهی، و بدون هر گونه بازرسی و مالیات به داخل کشور)، از صدور اشیاء عتیقه و غیرقابل ارزش گذاری و میراث فرهنگی و ملی (در بسته بندیهای منقوش با مهر دربار شاهنشاهی) بدون هیچ وارسی از کشور سخن میگوید و میافزاید:
«عدهی دیگری از این سرمایهداران که به پشتیبانی خواهران محمدرضا مستحضر بودند با جسارت بیشتری عمل میکردند. مثلاً سرمایه سالار بهائی به نام هژبر یزدانی برای خریدن یک بانک دولتی مراجعه کرده بود و چون مدیر عامل بانک با پیشنهاد وی مبنی بر خرید بانک مخالفت کرده، او را مورد ضرب و شتم قرار داده و به شدت مجروح و مصدوم ساخته بود. هژبر یزدانی در حلقه دوستان و نزدیکان شمسی پهلوی قرار داشت. من بارها هژبر را با آن صورت گوشت آلود و هیکل خپله و قد کوتاه در میهمانیهای کاخ مهر شهر دیده بودم... به انگشتان دستش انگشترهای گرانبهائی داشت که یک فقره آن انگشتر الماس به ارزش 5 میلیون دلار بود!...... هژبر از بهائیان سرشناس ایران بود. بهائیان ثروت و سرمایه خود را به دست او سپرده بودند و هژبر با این سرمایهها کار میکرد. تجربه او در امور و قانون شکنی به اندازهای بود که وقتی تصمیم به احداث یک مجتمع دامداری در سنگسر گرفت همه روستاییان و زمینداران مسلمان را با زور از آن منطقه اخراج و زمینهای آنها را تصاحب کرد. هژبر علاوه بر دامداری، بانکداری و اداره صنایع و کشاورزی، قاچاق جواهر و طلای ایران را اداره میکرد. بر هیچ کس پوشیده نبود که هژبر نمیتواند بدون داشتن پشتوانهای قوی به راحتی محمولههای گرانبهای خود را از مبادی ورود و خروج عبور دهند. محمدرضا به خاطر آنکه متهم به حمایت از بهائیان نشود هرگز هژبر را به میهمانیها و محافل و مجالس خود راه نمیداد. فرح هم از او انزجار داشت به طوری که وقتی به مناسبت سالروز تولد فرح یک سری جواهر عتیقه متعلق به کاترین دوم (امپراطور نامی روسیه) را به عنوان هدیه فرستاد، فرح از قبول آن امتناع کرد. ما چند هفته بعد این جواهر را برگردن و لباس شمس دیدیم.» (5)
یزدانی برای جلب توجه و رضایت خاندان پهلوی از هیچ کوششی فروگذار نمیکرد و به مناسبتهای مختلف ارادت خود را با ارسال هدایا و اقداماتی نظیر آن اعلام میداشت. برای نمونه در نامهای که از دفتر مخصوص فرح برای هژبر یزدانی ارسال گردیده و در آن به خاطر ارسال و تقدیم هدایا به علیا حضرت شهبانوی ایران، تقدیر و تشکر شده، چنین آمده است:
«جعبه سیگار طلا با تاج برلیان زمرد تقدیمی جنابعالی از لحاظ پیشگاه مبارک علیا حضرت شهبانوی ایران گذشت. حسب الامر، چون قوطی سیگار قدیمی مربوط به دوره پهلوی است، عیناً به وزارت جنگ و هنر فرستاده شد که با ذکر نام اهدا کننده در موزهی پهلوی واقع در کاخ مرمر حفظ و نگهداری کنند.» (6)
هژبر با پهن کردن دام احسان و ریخت و پاش برای درباریان و افراد ذی نفوذ در صحنههای سیاسی، نظامی و اقتصادی رژیم پهلوی، سعی در گسترش هر چه بیشتر نفوذ خود و در واقع قوت گرفتن روزافزون بهائیت در این زمینه داشت. او که با حمایت مستقیم و علنی و بی چون و چرای سپهبد ایادی کار خرید و توسعه شرکتهای زراعی، دامپروری و صنعتی را به پیش میبرد، کم کم وارد صحنه بانکداری کشور نیز گردید و با در اختیار داشتن سرمایه عظیم و بیمانند به خرید و اضافه نمودن کارخانجات و واحدهای صنعتی روی آورد. (7)
یزدانی در عرصه بانکداری، بانکهای ترانه و نونهالان را تأسیس کرد که بانک نونهالان، مأمور پرداخت وام به بهائیان و انجام معاملات غیرقانونی بود. (8)
هژبر از سال 1350ش، به بعد به خرید سهام شرکتهای مختلف پرداخت و از قبل آن اعتبارات کلانی از شعب مختلف بانک ملی ایران و بانک صادرات دریافت نمود و با همکاری غیرقانونی بانک ملی ایران و برخی بانکهای دیگر، وامهای هنگفتی دریافت نمود و از این طریق شرکتهایی به نام خود و خانوادهاش تأسیس نمود از جمله شرکت کفش اطمینان، شرکت کشاورزی مکانیزه و دامداری کیخسرو، شرکت سهامی قند قزوین، شرکت پوست آریا زمین، شرکت سهامی قند شاه زند و شرکت سهامی قند شیروان (9) که این ترفندها از نمونههای بارز شگردهای یزدانی بود.
هژبر در خرید کارخانجات و شرکتهای مختلف از اعتبارات کلانی که از شعب مختلف بانک ملی ایران و سایر بانکها دریافت مینمود: بهره میجست. با این عمل شرکتهای وابسته به هژبر به بانکها مبالغ هنگفتی بدهکار میشدند. ولی در هیچ یک از موارد، بانکها پیگیری جدی برای وصول مطالبات نمیکردند و این بدهیها طی مدت طولانی باقی میماند و هیچ مرجع قانونی هم مسئله را دنبال نمیکرد.
هژبر بابت معاملات مختلف، وامهایی با بهرههای متفاوت را از 5 درصد تولید تا 12 درصد اعتبار در حساب جاری دریافت میکرد که هیچ گاه بانک ملی و ادارهی امور اقتصادی و دولتی بر آن کنترلی نداشت تا مصرف واقعی این اعتبارات و وامها را مورد رسیدگی و بررسی قرار دهند؛ زیرا در همه جا هژبر یزدانی از ارائهی دفترها و اسناد خود، خودداری میکرد و ترازنامههایی هم که در مورد پرداخت مالیات میفرستاد، بیشترشان با واقعیت منطبق نبود، به طوری که وزارت اقتصاد و دارایی در مورد مشارکتهای وی ناچار شد اساساً به تشخیص مالیات اقدام کند. با این حال، هژبر از پرداخت میلیونها ریال مالیات به دولت استنکاف میورزید و مطالبات دولت را پرداخت نمیکرد. (10)
ب.کیا، پژوهشگر معاصر، ضمن شرح فعالیتهای اقتصادی مخرب هژبر یزدانی، به معرفی هویت اعضای دیگر شبکهی مافیابی بهائی که حامی و هم کیسهی یزدانی بودهاند وی میپردازد. همچنین از دستهای خارجی پشت پردهی فعالیتهای یزدانی و گروه همبستهی او سخن میگوید، این نویسنده مطلع ایرانی مینویسد:
«هژبر یزدانی اهل سنگسر سمنان و در اصل از گله داران این منطقه بود. پس از نفوذ بهائیها در حکومت و با وساطت دوست نزدیک خود حبیب ثابت، به تهران آمد و تشکیلاتی کاملاً مافیایی در تهران به راه انداخت. در تمام مدت، سه یا چهار محافظ مسلح اطراف او بودند. حتی در میهمانیهای خصوصی با اسلحه وارد میشد. به زودی با ثروت بی نهایتی که با انحصار گوشت به دست آورده بود و با نزدیکی به افرادی مانند دکتر ایادی و هرمز قریب (رئیس تشریفات دربار) حکومتی در داخل حکومت برای خود ایجاد کرد.» (11)
ب. کیا در ادامه هژبر یزدانی را عامل دو فاجعه بزرگ اقتصادی در جهت منافع خصوصی بهائیها و کارتلها و صدمه زدن به اقتصاد ایران میداند. اولین فاجعه این که هژبر با در دست گرفتن تولید و توزیع گوشت در ایران، با وارد کردن گوشت ارزان از خارج از کشور ضربه ضدیدی به ایلات و عشایر که همه گله دار بودند وارد کرد. فاجعه دوم مسأله کارخانههای قند کشور بود که پس از ایجاد چندین کارخانه قند در کشور و خودکفایی در تولید قند و شکر، کارتلهای معروف شکر در آمریاک به وحشت افتادند. هژبر با سرمایهای که این کارتلها در اختیارش گذاشتند، شروع به خرید کارخانههای شکر کشور کرد و بعد با از بین بردن تأسیسات این کارخانهها و جلوگیری از کشت چغندرقند، بار دیگر ایران با چند برابر بهای شکر محتاج شد.
اظهارات محمد یگانه (12) در مورد هژبر یزدانی قابل تأمل است. دکتر یگانه با اشاره به سابقه چوپانی و چوبداری هژبر یزدانی و دسترسی سریع به ثروت هنگفت میافزاید:
«برای ما این سؤال وجود داشت که هژبر این همه ثروت را از چه طریقی به دست آورده است؟ در تحقیقات خود در بانک مرکزی به اینجا رسیدیم که وی از طریق زدو بند با عالیترین مقامها در کشور که مهمترین.... ایشان، هم کیش بهائی وی، تیمسار دکتر ایادی طبیب مخصوص شاه بود، میرود از بانکهای قرض میکند و با پول بانکها از این دست به آن دست شروع کرد این کارخانه را خریدن، آن زمین را خریدن، قیمتش بالا رفته مقداری فروخته استفاده کرده و مرتب به این و آن پول میدهد و خودش را به این ترتیب نگه داشته است.» (13)
یزدانی در سالهای آخر رژیم پهلوی در فکر آن بود که به تقویت پایههای اقتصادی شبکهی بهائیت در مناطق مطمئنتر جهان بپردازد و سرمایههایی را که در ایران به دست آورده بود در این راه به مصرف برساند. او میزان وسیعی از سرمایههای خود را در استرالیا برای تولید گوسفند به کار انداخت، اما متعاقب این سرمایه گذاری مرتکب قتل جهان بخش کنارسری انهاری شد. علت قتل این بود که هژبر میخواست جهان بخش انهاری با پنجاه میلیون تومان به آمریکای جنوبی برود و مقدمات سرمایه گذاری او را با دویست میلیون تومان فراهم کند. مخالفت جهانبخش کنارسری با این کار و شهادت وی علیه هژبر، موجب قتل کنارسری توسط چماقداران یزدانی شد. (14)
سرانجام زمانی که مبارزات مردمی عرصه را بر رژیم پهلوی تنگ نموده بود و رژیم در مقابل صفوف تودهی عظیم مردم انقلابی درمانده شده بود، طی این اقدام فرمایشی به جهت عوام فریبی، هژبر یزدانی را به همراه چند تن دیگر دستگیر و زندانی نمودند. با این کار رژیم که خود با حمایتهای همه جانبه، او را از چوگانی ساده به قدرتی عظیم در صحنه اقتصاد مبدل ساخته بود، با این سعی کرد تا قدری از خشم و نفرت مردم را نسبت به خود بکاهد. با پیروزی انقلاب در زندانها باز شد و زندانیان آزاد شدند. در این حرکت، برخی از رجال وابسته به رژیم پهلوی از جمله هژبر یزدانی از فرصت پیش آمده بهره برد و پس از آزادی از زندان، به کمک ایادیاش به خارج از کشور گریخت. (15)
پینوشتها:
1- هژبر یزدانی به روایت اسناد ساواک، صص 12-11.
2- حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج1، صص 376-375.
3- حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج1، صص 376-375.
4- فریده دیبا، دخترم فرح، ترجمهی دکتر الهه رئیس فیروز، صص 258-257.
5-فریده دیبا، دخترم فرح، ترجمهی دکتر الهه رئیس فیروز، صص 262-261.
6- مرکز اسناد انقلاب اسلامی، فرازهایی از تاریخ انقلاب به روایت اسناد ساواک و آمریکا، ص 16.
7- هژبر یزدانی به ر وایت اسناد ساواک، ص 15.
8- اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت، ص 361
9- علی اکبر خدری زاده، گوشههایی از زندگی هژبر یزدانی، فصلنامه مطالعات تاریخ معاصر ایران، س پنجم، ش17، بهار1380ف ص 94.
10- همان، ص 94.
11- ب.کیا، ارتش در تاریکی، صص 84-83.
12- یگانه در سه کابینه هویدا، آموزگار و شریف امامی، وزیر دارایی و مسکن و مشاور بود و افزون بر این سالها ریاست کل بانک مرکزی ایران را به عهده داشت.
13- خاطرات محمد یگانه، به کوشش حبیب لاجوردی، صص 191-190.
14- جهان بخش کنارسری انهاری از کارکنان بانک اصناف بود که از حدود سال 1340ش به علت نوع کار با هژبر یزدانی آشنا شد و از سال 1353 همکاری خود را با او آغاز نمود و عهدهدار سمتهایی نظیر مدیریت کفش اطمینان، عضویت هیئت مدیرهی کارخانجات قند اصفهان و قزوین، مدیریت عامل شرکت کشت و صنعت شاهین کی بود. علیاکبر خدری زاده، گوشههایی از زندگی هژبر یزدانی، فصلنامه مطالعات تاریخ معاصر ایران، س پنجم، ش 17، بهار 1380، ص 98.
15- هژبر یزدانی به روایت اسناد ساواک، ص 22.
صادقی، مریم، (1392) واکاوی در لُجنه: نقش بهاییان در پیدایش و استمرار رژیم پهلوی، تهران: شرکت انتشارات کیهان، چاپ اول