از تولد تا دوران کودکی رضا شاه
پهلوی اول، رضاشاه، در عصر ناصری (1256/1295 ش) در یک خانوادهی نظامی در قریهی آلاشت سوادکوه مازندران به دنیا آمد. وی سی و دومین و آخرین فرزند عباسعلی خان (عباسقلی) معروف به داداش بیگ از افسران هنگ سوادکوه بود. مادرش، نوش آفرین، از مهاجران مسلمان گرجستان و پنجمین همسر عباسعلی خان بود1 که، پس از درگذشت همسر، به دنبال نزاع خانوادگی بر سر وراثت، با فرزند خردسالش، رضا، راهی تهران شد. 2برخی تبار رضاشاه را ترک خواندهاند3که محل تردید است. رضا در دوران نخست زندگی به همراه مادر در منزل داییاش، ابوالقاسم بیگ که خیاط قزاقخانه بود، در محلهی سنگلج تهران مأوا گزید و تحت سرپرستی وی به تدریج زبان روسی را (در حد محاوره) آموخت. 4دوران نوجوانی رضا شاه
رضا در 1270 ش در سن چهارده سالگی 5 یا به گفتهی بهار6 در پانزده سالگی به کمک داییاش وارد «بریگاد قزاق»7 شد. زندگی نظامی وی ابتدا به صورت ذخیره و به عنوان پیادهی قزاق در فوج اول قزاقخانه آغاز شد.8 نخستین منصب او سمت وکیل باشیِ (جانشین و قائم مقام فرمانده) گروهان شصت تیر بود که بعدها به فرماندهی آن رسید و به رضاخان شصت تیر معروف شد9و در همین دوران بود که به رسم قزاقها با قمه کشی و قرق کردن راهها به خودنمایی و ابراز رشادت میپرداخت.10دوران بزرگسالی رضا شاه
زندگی رضاخان تا سنین میانه در بیسوادی گذشت و از آن پس به کمک یکی از دوستانش در قزاقخانه شروع به خواندن و نوشتن کرد. 11 در این دوره با اشخاصی همچون سردار اسعد بختیاری و یپرم خان ارمنی در برخی از مأموریتها همراهی کرد. از جمله مأموریتهای وی دفع شورش سالارالدوله، برادر محمدعلی شاه، در غرب کشور بود که تحت فرماندهی عبدالحسین میرزای فرمانفرما به مقابله با وی شتافت. 12مأموریتهای او در نقاط مختلف کشور و ارتقا تا درجهی سرتیپی (میرپنجی) از موفقیتهای نظامی وی در دوران قزاقی محسوب میشود. در دورهای که درجهی نایبی (ستوان سومی) داشت به دلیل مهارتش در استفاده از مسلسلهای ماکسیم به رضا ماکسیم شهرت یافت. 13فعالیت های رضا شاه قبل از دوران پهلوی
در سالهای حکومت محمدعلی شاه، به سبب اغتشاشهایی که در تهران و سایر نقاط کشور وجود داشت، قزاقخانه مسئولیت حفاظت سفارتخانهها را به عهده گرفت که همین امر موجبات نخستین مأموریت مستقل رضاخان در سفارت بلژیک و سپس سفارت آلمان را فراهم کرد.14 در جنگ جهانی اول، زمانی که وی درجهی سرهنگی و فرماندهی گردان پیادهی همدان را به عهده داشت (پس از وقوع انقلاب اکتبر روسیه)، با زمینه سازی انگلیسیها به عنوان مُهرهای برای تصفیهی لکشر قزاق از فرماندهی هواخواه حکومت انقلابی روسیه (سرهنگ کلرژه15) وارد عمل شد و با همکاری معاون بریگاد قزاق، ضمن موفقیت در کنار زدن آنها در 1296 ش به ریاست فوج تیراندازان همدان منصوب شد.16 این اقدام رضاخان که نخستین مورد همکاری وی با انگلیسیها بود، به کودتای اول رضاخان معروف شده است. 17در پی اغتشاشات گیلان و وقوع قیام جنگل در 1298 ش، رضاخان که درجهی سرتیپ سومی (میرپنجی) داشت از سوی دولت وثوق الدوله به همراه سایر گروهها به گیلان اعزام شد و پس از شکست میرزا کوچک خان به تهران بازگشت. 18اما نهضت جنگل همواره موجب نگرانی دولتهای وقت بود، چنان که بار دیگر در کابینهی حسن پیرنیا (مشیرالدوله) رضاخان که فرماندهی پیاده اتریاد19 تهران را به عهده داشت، به دستور دولت به همراه سایر گروههای قزاق راهی سرکوب قیام جنگل شد، ولی نیروهای قزاق شکست خوردند و ناگزیر از عقب نشینی و تجمع در اردوگاه آقابابا (اردوگاه انگلیسیها در نزدیکی قزوین بر سر راه منجیل) شدند. به نظر میرسد که در همان زمان انگلیسیها بار دیگر برای اجرای مقاصد خود و تمهید مقدمات کودتا، با رضاخان وارد مذاکره شدند و وی را نامزد براندازی دولت کردند.20رضاخان بعدها اعتراف کرد که انگلیسیها او را بر سر کار آوردند، گرچه انگیزهاش را از کودتای سوم حوت 1299 وطن دوستی خواند. 21در هر صورت، رضاخان فردی بود که سیاسیون انگلیسی برای تحولات آیندهی ایران و رهایی از شرایط بغرنج آن روزگار برگزیدند. 22
با وقوع کودتا، نیروهای قزاق پایتخت را اشغال و دولت سپهدار رشتی را ساقط کردند. رهبر سیاسی کودتا، سیدضیاء الدین طباطبایی روزنامه نگار هواخواه انگلیس، با همراهی رضاخان میرپنج که به عنوان فرمانده دیویزیون قزاق در رأس قوهی نظامی قرار داشت، حکومت را به دست گرفت. در بیانیههایی که رضاخان در روزهای نخست کودتا صادر کرد، ضمن تأکید بر حفظ سلطنت، خود را رئیس کل قوا خواند و با عنوان «حکم میکنم» بر لزوم حفظ ا نتظام امور تأکید کرد.23اندکی بعد، وی از سوی احمدشاه با لقب سردار سپه به درجهی سرداری نایل شد.24 احراز پست وزارت جنگ در کابینهی سید ضیاء، که در کابینههای بعدی نیز تداوم داشت، زمینهی کافی را برای افزایش قدرت رضاخان فراهم ساخت. گرچه واگذاری این پست با تبانی محمدحسن میرزا (ولیعهد) و گروهی از مخالفان به منظور دل مشغولی رضاخان به امر وزارت و تقلیل قدرت نظامی وی صورت گرفت، اما نتیجهی عکس داشت. 25
این مرحله از زندگی رضاخان، که از این پس سردار سپه خوانده میشد، با نفوذ به قوهی اجرایی کشور همراه بود. نخستین برنامهی او جمع آوری قوای پراکندهی قزاق، ساماندهی آنان و در نهایت یکپارچه کردن تمام قوای نظامی کشور بود.26
انحلال ژاندارمری و یکی شدن آن بر بریگاد قزاق و ایجاد قشون متحدالشکل با لباس واحد، به رغم مخالفت قوام السلطنه نخست وزیر، تحقق یافت؛27 سردار سپه حتی شاه و ولیعهد را نیز وادار به پوشیدن لباس متحدالشکل نظامی کرد. 28 در همین دوران (زمان نخست وزیری قوام السلطنه) بود که سردار سپه در رأس اردویی به سمت گیلان رفت و نهضت جنگل را سرکوب کرد. 29
رضا شاه و مقام سردار سپه
با ایجاد تغییرات در ارتش و واگذاری امور کشوری به صاحب منصبان قزاق، سردار سپه پایهی قدرت خود را مستحکم کرد. از جمله اقدامات او در این خصوص باید به این موارد اشاره کرد:- ترفیع و تشویق افسران ارتش
- توسعهی مدارس نظام
- توجه خاص به خوراک و پوشاک و حقوق سپاهیان و تجهیزات نظامی
- ایجاد کارخانههای اسلحه سازی30
- اعزام افسران به اروپا برای آشنایی با فنون و اطلاعات جدید نظامی
- تأسیس دفتر مخصوص هواپیمایی ارتش در وزارت جنگ که با خرید یک فروند هواپیما از کمپانی یونکرس 31 آلمان آغاز به کار کرد.32
- تأمین هزینهی قشون، مالیات و عایدات خالصه و انبار غلهی دولتی را در اختیار وزارت جنگ قرار داد.33
مداخلهی نظامیان در مسائل مالی انتقاد جراید را به دنبال داشت، اما رضاخان با ضرب و شتم عدهای از روزنامه نگاران آنها را سرکوب کرد34و در سالگرد کودتا در پاسخ به ابهام بسیاری از جراید که در جستجوی عامل کودتا بودند، با انتشار اعلامیهای در اسفند 1300 بدون هیچ واهمهای خود را مجری کودتا خواند. 35 در نتیجهی تداوم حکومت نظامی، که از زمان کودتا برقرار بود، و مداخلات سردار سپه در امور کشوری و لشکری و مالی، گروهی از روزنامه نگاران، از جمله فرخی یزدی مدیر روزنامهی طوفان، با اعتراض به روش وزیر جنگ در سفارت روس متحصن شدند. از طرفی اعتراض نمایندگان مخالف مجلس، از جمله آیت الله سید حسن مدرس، به قدرت طلبی روز افزون رضاخان، وی را ناچار ساخت تا به حربهی استعفا توسل جوید و از همین رو پس از شرح خدماتش در شورای نظامی، استعفای خود را اعلام کرد36 ولی تهدید نظامیان و مخابرهی تلگرامهایی از شهرستانها به مجلس و ریاست وزرا دایر بر نپذیرفتن استعفای سردار سپه و اخلال در امنیت شهر، که تعمداً از سوی وزیر جنگ پس از تعطیلی حکومت نظامی برای ایجاد رُعب به وجود آمد، دربار و مجلس را وادار به مصالحه ساخت. سردار سپه نیز که در پی چنین فرصتی بود، برای اولین بار در مجلس حضور یافت و الغای حکومت نظامی و انفکاک ادارهی مالیات و خالصجات را از وزارت جنگ اعلام کرد. 37 از آن پس وی، با توجه به قدرت مجلس، به گروه سوسیالیستهای مجلس به رهبری سلیمان میرزا اسکندری نزدیک شد تا از حمایت آنان سود جوید 38 و به همین منظور تعهدنامهای سرّی در 1302 ش بین او و سوسیالیستها منعقد شد که کماکان ریاست عالیهی وی را در نظام ایران تضمین میکرد. 39
وی همچنین با نزدیکی به ملّیون که به سبب انتظامات قشونی و امنیتی مملکت مورد توجه آنان قرار گرفته بود، و تلاش در جلب نظر مخالفان خود نظیر مدرس و شور و مشورت با وی در موضوعات مختلف 40 و با حضور در مجالس مذهبی و شرکت در مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام به همراهی دستهی قزاقها، کوشید که افکار عمومی را به خود جلب کند. در خرداد 1302، در پی کشف طرح ترور سردار سپه، که گفته میشد از سوی قوام السلطنه و محمدحسن میرزا طراحی شده است، قوام، رقیب سرسخت وی، تبعید شد.41با افتتاح دورهی قانونی مجلس پنجم که کانون حامیان وی (شامل اعضای فراکسیون تجدد به رهبری سید محمد تدین 42 و سوسیالیستها به رهبری سلیمان میرزا) بود و تصمیم احمدشاه برای رفتن به فرنگ زمینهی ریاست وزرایی رضاخان مهیا شد. در آبان 1302 شاه با امضای دو دست خط که یکی حکم ریاست وزرائی سردار سپه و دیگری اعلام مسافرتش بود، عازم فرنگ شد43 و متعاقب آن سردار سپه برنامهی دولت خود را با انتشار بیانیهای دایر بر حفظ حقوق مملکت و اجرای قانون 44 آغاز کرد.
مقدمات پادشاهی رضاشاه
در اواخر 1302 ش، ندای جمهوری خواهی برخاست که گفته میشد برنامهای از سوی رضاخان برای برچیدن سلسلهی قاجاریه و مقدمات سلطنتش بوده است.45 همزمان، هواخواهان رضاخان در مجلس طرحی دایر بر تبدیل رژیم مشروطه به جمهوریت ارائه دادند، 46 ولی در پی تحریکات دربار از یک سو و مخالفت گروه اقلیت مجلس به رهبری آیت الله مدرس از سوی دیگر که منجر به اهانت تدین، از هواخواهان رضاخان در مجلس، به او شد و نیز اعتراض علمای مهاجر بلاد در قم، این حرکت متوقف شد. در پی آن، رضاخان که اهانت طرفدارانش به مدرس را خدمت به شاه و دربار و دشمنی با خود قلمداد میکرد، ضمن ملاقات با علما در قم، موافقت کرد که دولت از جمهوریت جلوگیری کند.47دامنهی مخالفتها با تلگراف احمدشاه از اروپا به مجلس مبنی بر بیاعتمادی وی به رئیس الوزرا بالا گرفت و در نهایت رضاخان مجبور به استعفا شد و به رودهن رفت. اما این استعفا با تهدید قشون به کودتا و عدم اطاعت از مرکز همراه بود و به ناچار عدهای از نمایندگان به رودهن رفته وی را بازگرداندند.48رضاخان پس از بازگشت، کابینه را ترمیم کرد و برای مقابله با شاه و ولیعهد خواستار اختیارات کامل از مجلس شد که این خواسته با تصویب مادّهی واحدهای مشعر بر ریاست عالیهی وی بر قوای دفاعیه و تأمینیهی مملکت تحقق یافت. گفتنی است که رضاخان قبل از آن نیز خود را فرمانده کل قوا میدانست و از این تاریخ رسماً به ا ین سمت دست یافت.49
پس از آن رضاخان با ایجاد حاکمیت قوی و تمرکز قدرت در مرکز، به تحکیم پایههای قدرت خود پرداخت. او سانسور شدیدی بر جراید حاکم کرد و در این میان قتل میرزاده عشقی، شاعر مشهور و مدیر روزنامهی قرن بیستم که بیمحابا به رضاخان میتاخت و جمهوریخواهی او را به سُخره گرفته بود، خشم مردم را بر انگیخت و تشییع بیسابقهی جنازهاش رضاخان را آمر این قتل قلمداد کرد. 50واقعهی قتل ماژور ایمبری (کنسولیار دولت امریکا) در سقاخانهی شیخ هادی موجب تجدید حکومت نظامی شد. در پی این امر، نظمیه تعداد زیادی از طرفداران مدرس را به بهانهی دست داشتن در واقعهی قتل ایمبری حبس و تبعید کرد.51 وقایع مذکور اقلیت مجلس را بر آن داشت تا به پیشنهاد مدرس دولت را استیضاح کنند.
مواد استیضاح شامل سوء سیاست در امور داخلی و خارجی، اقدام بر ضد قانون اساسی و حکومت مشروطه و عدم تحویل اموال مقصران به دولت بود که شدیدترین حمله به دولت محسوب میشد، ولی ضرب و جرح نمایندگان اقلیت و فقدان امنیت جانی مانع حضور آنان در مجلس و طرح استیضاح گردید. پس از این واقعه رضاخان برای بار سوم کابینه را اصلاح کرد و افرادی چون سردار اسعد و تیمورتاش52 وارد کابینه شدند.53 به علاوه، او چون واقف بود که مخالفت با مدرس سدّی در برابر اجرای منویاتش خواهد بود، ضمن مماشات با وی دو تن از نامزدهای پیشنهادی وی (قوام الدوله و نصرت الدوله فیروز) را در کابینهی چهارم خود وارد کرد.54
رضاخان در پی اجرای سیاست انحلال مراکز قدرت و ایجاد حکومت مرکزی مقتدر، به تحدید قدرت خانها و براندازی ملوک الطوایفی پرداخت.55 وی بسیاری از خوانین چون قوام الملک و اسماعیل خانِ صولت الدوله را به بهانههای مختلف از جمله نمایندگی مجلس از مراکز قدرت خود دور کرد.56 تعدادی از آنان چون اقبال السلطنه ماکوبی سرکوب شدند 57 و خوانینی چون شیخ خزعل در پی لشکرکشی رضاخان به قلمرو حکومتشان از در اطاعت درآمدند. 58 موفقیت رضاخان در سرکوب خوانین، به ویژه شیخ خزعل، به سبب سلب حمایت انگلیسیها از آنان بود. 59 رضاخان همچنین پس از مصوبهی مجلس در خصوص الغای القاب اشرافی و تعیین نام خانوادگی و گرفتن شناسنامه، نام خانوادگی پهلوی را برای خود برگزید60و به وزارتخانهها ابلاغ نمود که از آن پس در مکاتبات دولتی تنها به ذکر نام پهلوی اکتفا کنند (سند ش فیش 00820064 مربوط به میکروفیلم ش 240004501 موجود در آرشیو سازمان اسناد ملی ایران).
آغاز دوران حکومت پهلوی توسط رضا شاه
اقامت طولانی احمدشاه در ا روپا که به اجبار رضاخان صورت گرفته بود 61 و تبلیغات مداوم جراید کشور بر ضد شاه و طرفداری از اقدامات رضاخان، خصوصاً به دلیل ایجاد امنیت، در شرایطی که بسیاری از جراید مخالف تعطیل و منحل شده بود، و نیز تلاش مستمر حامیان رضاخان در مجلس سبب شد تا بر اساس طرح تغییر سلطنت از سوی داور، 62 در 9 آبان 1304 مجلس شورای ملی عزل احمدشاه و انقراض سلسلهی قاجاریه را اعلام و حکومت موقت را تا تأسیس مجلس مؤسسان به رضاخان بسپارد. هنگام طرحِ مادهی واحدهی تغییر سلطنت، مدرس با اعلام اخطار و خلاف قانون خواندن طرح نسبت به آن اعتراض کرد 63 ولی با وجود مخالفت او و چهار تن دیگر از نمایندگان (دکتر مصدق، حسین علاء، تقی زاده، دولت آبادی) طرح با اکثریت آرا به تصویب رسید. در آذر همان سال، با تشکیل مجلس مؤسسان و تغییر چند اصل در متمم قانون اساسی که ضامن بقای سلطنت در سلسلهی قاجاریه بود، سلطنت به رضاشاه پهلوی و نسل او تفویض شد 64 و او در 4 اردیبهشت 1305 تاج گذاری کرد.کابینه حکومت پهلوی اول
رضاشاه که در آذر 1304 نخستین کابینهاش را به ریاست ذکاء الملک فروغی تشکیل داده بود، 65 سیاست واگذاری مقام نخست وزیری به رجال قاجاریه را تا سالهای میانهی حکومت کماکان ادامه داد که غالباً در میان چند تن از آنان، از جمله مستوفی الممالک و مخبرالسلطنهی هدایت و فروغی، در گردش بود. او در عین حال، از زمان تشکیل دومین کابینهاش به ریاست مستوفی الممالک تجددگرایانی چون داور و فیروز را با تصدی وزارت عدلیه و مالیه در 1305 وارد کابینه کرد 66 و در طول شانزده سال حکومت حدود ده کابینه تشکیل داد.روابط بین المللی حکومت پهلوی
بعد از اعلام جمهوریت در ترکیه و پیروزی ترکها بر یونان، رضاشاه هر چه بیشتر به حکومت آن کشور نزدیک شد 67 و در 1313 ش به منظور «تحکیم دوستی» به ترکیه سفر کرد؛ 68 این دومین سفر خارجی وی بود (نخستین سفر وی به عتبات عالیات پس از پایان غائلهی شیخ خزعل در دورهی ریاست وزرائی صورت گرفت). حاصل این سفر (به تعبیر هدایت: «سوغات آنکارا») اقدام به رفع حجاب اجباری از بانوان بود. 69انقراض حکومت پهلوی اول
تا سالهای میانهی سلطنت، رجالی چون تیمورتاش و فیروز و سردار اسعد و تقی زاده70 در صحنهی سیاست حضور داشتند و گردانندهی امور کشور بودند، ولی به سبب سوءظن شاه به تدریج از چرخهی سیاست خارج شدند و غالب آنها به نحو ذلت باری با طراحی رضاشاه به قتل رسیدند. از این مرحله بود که وی با قدرت مطلق و کاملاً مستبدانه به حکمرانی پرداخت. سوءظن شدید وی به انگلیس71 او را به آلمانیها متمایل کرده بود. این امر در اشغال کشور از وی متفقین در شهریور 1320 بیتأثیر نبود و با آنکه وی آمادهی همکاری و و اگذاری تسهیلات لازم به آنان بود، دریافت که خواست و تصمیم متفقین کناره گیری وی از سلطنت است، 72 از این رو تصمیم به استعفا به سود پسر ارشدش، محمدرضا، گرفت و ذکاء الملک فروغی را برای تشکیل کابینهی بحران فراخواند. وی استعفای شاه را نوشت ودر 25 شهریور 1320 آن را به اطلاع نمایندگان مجلس رساند. 73رضاشاه، بعد از استعفا، به قصد خروج از ایران عازم اصفهان شد و در آنجا سند واگذاری املاک خود به جانشینش را امضا کرد. 74 قصد وی امریکای جنوبی بود و از بندرعباس با یک کشتی پستی به نام «بندرا» که متعلق به انگلیسیها بود، ایران را ترک کرد، اما انگلیسیها پیشتر جزیرهی موریس در ا قیانوس هند را برای اقامت وی برگزیده بودند و اعتراض او در این خصوص به جایی نرسید. 75 ظاهراً به همین سبب بود که گفتهاند پس از ورود به جزیرهی موریس حاضر نشد مهمان دولت انگلیس باشد. 76پس از مدتی اقامت در جزیره رهسپار ژوهانسبورگ در افریقای جنوبی شد و تا زمان مرگش در مرداد 1323 به حال تبعید در آنجا ماند. 77
خصوصیات شخصی رضا خان
از خصایص فردی رضاشاه این موارد را ذکر کردهاند:
- حفظ ظاهر و پنهان ساختن مکنونات قلبی،78
- وقت شناسی و نظم در امور روزانه،
- طمع و آزمندی به گردآوری ثروت که در دوران سلطنت
- قسمت اعظم مازندران را ضمیمهی املاک خود نمود.79
نظر سفرای کشورها دربارهء رضا شاه پهلوی
سفیران خارجی معاصر وی، از جمله سفیر افغانستان، شاه را مردی خشن و بیرحم و بیوفا تصویر کردهاند (چنین خصایصی از نظر وی به صرفه و صلاح دولت بوده است)؛ سفیر آلمان نیز وی را حیلهگر خوانده است. 80
سخن آخر
سیاستهای شاه در امور کشورداری ناشی از خصوصیات فردی او بود، نظیر پرهیز جدّی از مشارکت سیاسی و رایزنی با سیاستمداران و رجال، با این شعار که «هر مملکتی رژیمی دارد، رژیم ما یک نفره است». 81 خودداری از سیاست تشویقی خصوصاً در مورد هیئت وزیران که گاه با تنبیه نیز همراه بود و استفاده از تکیه کلام «معدوم» در مورد کسانی که قصد نابودی آنان را داشت 82 از دیگر خصایص وی شمرده شده است.پینوشتها
1. خلیلی، ص 52.
2. ارفع، ص 105.
3. آبراهامیان، ص 147.
4. خلیلی، ص 56؛ بلوشر، ص 150.
5. محمدرضا پهلوی، ص 48؛ ارفع، همان جا.
6. ج 1، ص 70.
7. واحد سواره نظام ارتش ایران از زمان ناصرالدین شاه تا دورهی احمدشاه که بر اساس نمونهی واحد قزاقهای ارتش روسیه بود. برای تفصیل ر.ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «بریگاد قزاق».
8. همان جا.
9. همان، ج 1، ص 70-71.
10. مستوفی، ج 3، ص 324.
11. بنی احمد، ج 2، ص 443.
12. بهار، ج 1، ص 71-72.
13. نیازمند، ص 52.
14. همان، ص 58، 60.
15. Clerge.
16. بهار، ج 1، ص 73-75.
17. همان، ج 1، ص 74-77.
18. نیازمند، ص 179-181.
19. Otryad.
20. بهار، ج 1، ص 80-81.
21. دولت آبادی، ج 4، ص 343.
22. ر.ک. آیرونساید، ص 79؛ سیروس غنی، ص 167-183، 216-219.
23. دولت آبادی، ج 4، ص 229-231.
24. بهار، ج 1، ص 86.
25. بهبودی، ص 25.
26. دولت آبادی، ج 4، ص 246.
27. مکی، ج 1، ص 555-556.
28. بهار، ج1، ص 181.
29. برای اطلاعات بیشتر ر.ک. فخرائی، ص 372-383؛ نیز ر.ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «جنگل، نهضت».
30. بنی احمد، ج 2، ص 239-240، 252.
31. Junkers.
32. اسکندری خوئینی، ص 143؛ حکمت، ص 268.
33. هدایت، ص 349؛ مکی، ج1، ص 565.
34. نوبهار، سال 13، ش 3، 16 میزان 1301، ص 48.
35. مستوفی، ج 3، ص 486-489؛ اعظام قدسی، ج 2، ص 43-48.
36. بهار، ج 1، ص 226.
37. همان، ج 1، ص 203، 228؛ مستوفی، ج 3، ص 544.
38. مستوفی، ج 3، ص 546-547.
39. بهبودی، ص 69.
40. دولت آبادی، ج 4، ص 280، 286.
41. بهبودی، ص 26.
42. دربارهی او ر.ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «تدین، سید محمد».
43. مستوفی، ج 3، ص 567، 583.
44. ایران، سال 7، ش 1471، 6 عقرب 1302، ص 1.
45. دولت آبادی، ج 4، ص 345؛ مستوفی، ج 3، ص 584.
46. مکی، ج 2، ص 555.
47. بهار، ج 2، ص 42، 62.
48. بهبودی، ص 131-132.
49. بهار، ج 2، ص 206، 208.
50. مستوفی، ج3، ص 616؛ بهار، ج 2، ص 107-108.
51. برای اطلاع بیشتر از واقعه و عوامل پنهان و ریشههای آن ر.ک. مستوفی، ج 3، ص 618-626؛ بهار، ج 2، ص 115-122.
52. دربارهی او ر.ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «تیمورتاش، عبدالحسین».
53. مستوفی، ج 3، ص 626-631؛ خواجه نوری، ص 116-119.
54. فرخ، ص 202.
55. بصری، ص 129.
56. دولت آبادی، ج 4، ص 259.
57. بهار، ج 2، ص 134.
58. لورین، ص 63، 89.
59. قاسم غنی، ج 3، ص 192.
60. آبراهامیان، ص 166.
61. بصری، ص 41.
62. دشتی، ص 132.
63. خواجه نوری، ص 155.
64. سند ش فیش 00380030 مربوط به میکروفیلم ش 293005207 موجود در سازمان اسناد ملی ایران
65. هدایت، ص 370.
66. همان، ص 373.
67. «خاطرات حسن ارفع»، ص 11، سند ش 27، پرونده ش 331 موجود در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
68. هدایت، ص 403.
69. همان، ص 405.
70. دربارهی او ر.ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «تقی زاده، سید حسن».
71. ر.ک. تقی زاده، ص 192.
72. بنی احمد، ج 3، ص 479، 536؛ فرخ، ص 419.
73. فرخ، ص 422، 451-453.
74. سپهر، ص 51.
75. شمس پهلوی، ص 415-422.
76. ر.ک. استوارت، ص 348.
77. ایزدی، ص 465-480.
78. ارفع، ص 315؛ هدایت، ص 386.
79. لمتون، ص 455؛ برای اطلاعات بیشتر از املاک اختصاصی و ثروت رضاشاه ر.ک. گذشته چراغ راه هدایت است. ص 102-118.
80. بلوشر، ص 273، 325.
81. هدایت، همان جا.
82. تقی زاده، ص 233.
پرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب: درآمدی بر جامعه شناسی سیاسی ایران معاصر، ترجمهی احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتّاحی مولی لایی، تهران 1377ش.
ادموند آیرونساید، خاطرات و سفرنامهی ژنرال آیرونساید در ایران، ترجمهی بهروز قزوینی، تهران 1361ش.
حسن ارفع، در خدمت پنج سلطان، ترجمهی احمد نواب صفوی، تهران 1377ش.
ریچارد آنتونی استوارت، در آخرین روزهای رضاشاه: تهاجم روس و انگلیس به ایران در شهریور 1320، ترجمهی عبدالرضا هوشنگ مهدوی و کاوه بیات، تهران 1370ش.
مهدی اسکندری خوئینی، قرن پهلوی، تهران 1355 ش.
حسن اعظام قدسی، خاطرات من، یا، روشن شدن تاریخ صد ساله، تهران 1349ش.
علی ایزدی، «خاطرات علی ایزدی: مرگ رضاشاه»، در رضاشاه: خاطرات سلیمان بهبودی، شمس پهلوی، علی ایزدی، چاپ غلامحسین میرزا صالح، تهران 1372 ش.
علی بصری، بخوان تاریخ ایران قرن بیستم را، ترجمهی محمد حسین استخر، [بی جا، بیتا.].
ویپرت فون بلوشر، سفرنامهی بلوشر، ترجمهی کیکاووس جهانداری، تهران 1363ش.
احمد بنی احمد، تاریخ شاهنشاهی پهلوی، ج 2 و 3، تهران 1356 ش.
محمدتقی بهار، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، تهران 1357-1363ش.
سلیمان بهبودی، «خاطرات سلیمان بهبودی: بیست سال با رضاشاه»، در رضاشاه: خاطرات ...
حسن تقی زاده، زندگی طوفانی: خاطرات سید حسن تقی زاده، چاپ ایرج افشار، تهران 1368ش.
علی اصغر حکمت، سی خاطره از عصر فرخندهی پهلوی، [تهران] 1355ش.
رضا خلیلی، بازگشت، تهران 1329ش.
ابراهیم خواجه نوری، بازیگران عصر طلایی: سید حسن مدرس، تهران 1358ش.
علی دشتی، پنجاه و پنج، تهران 1354ش.
یحیی دولت آبادی، حیات یحیی، تهران 1362ش.
دانشنامهی جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران: بنیاد دایرة المعارف اسلامی، 1375ش- .
احمدعلی سپهر، ایران در جنگ دوم جهانی، تهران 1355ش.
شمس پهلوی خاطرات شمس پهلوی: تبعید پدرم»، در رضاشاه: خاطرات ...
سیروس غنی، ایران: برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها، ترجمهی حسن کامشاد، تهران 1377ش.
قاسم غنی، یادداشتهای دکتر قاسم غنی، چاپ سیروس غنی، تهران 1367ش.
ابراهیم فخرائی، سردار جنگل: میرزا کوچک خان، تهران 1354ش.
مهدی فرخ، خاطرات سیاسی فرخ، تهران [1345ش].
گذشته، چراع راه آینده است، ویراستار: بیژن نیک بین، تهران 1362ش.
آن کاترین سواین فورد لمتون، مالک و زارع در ایران، ترجمهی منوچهر امیری، تهران 1362ش.
سرپرسی لورین، شیخ خزعل و پادشاهی رضاخان، ترجمهی محمد رفیعی مهرآبادی، تهران 1363ش.
محمدرضا پهلوی، شاه مخلوع ایران، مأموریت برای وطنم، تهران 1353ش.
عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دورهی قاجاریّه، تهران 1360ش.
حسین مکی، تاریخ بیست سالهی ایران، تهران 1362-1364ش.
رضا نیازمند، رضاشاه: از تولد تا سلطنت، لندن 1375ش.
مهدیقلی هدایت، خاطرات و خطرات، تهران 1363ش.