بهترین دلیل بر این نزول تدریجی و پراكنده و گهگاه آمدن وحی الهی، قول خداوند است كه فرمود:
«وَ قُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُکْثٍ (17: 106) و قرآنی كه آن را پراكنده فرستادیم تا با درنگ آن را به مردم بخوانی» (و نیز 25: 32 و 33).
روایات میگویند كه یهودان و مشركان، این نزول پراكنده و گهگاه قرآن را بر رسول خرده میگرفتند و چون تصور میرفت كه كتب پیشین یكباره و جملگی بر انبیاء سلف فرود آمده (1) آنها هم كه از پیامبر میخواستند كه قرآن نیز همچون كتب پیشین یكباره و به جملگی نازل شود. پس این آیهها بر ردّ آنان فرود آمد. سیوطی میگوید: (2) كتب پیشین هر یك به جمله و یكباره نازل شده و آن در میان دانشمندان مشهور است و بر زبانها جاری كه تقریباً بر آن اجماع شده، ولی یكی از دانشمندان عصر را دیدم كه این سخن را انكار میكرد و میگفت این دلیل نیست، بلكه سخن صواب آن است كه آنها همچون قرآن پراكنده نازل شده باشند. و من میگویم صواب سخن اول است و از دلایل بر آن آیات 32 و 33 سورهی فرقان است (كه كافران اعتراض میكردند چرا قرآن به جملگی فرود نمیآید؟) گذشته از این كه احادیث آن را تأیید میكنند، وقتی یهودان و مشركان نزول یكبارهی قرآن را میخواهند خداوند از ردّ بر آنان سكوت میكند و به بیان حكمت آن میپردازد. چه، اگر كتب پیشین به تفریق و پراكندگی نازل شده بود آنان را رد میكرد و میگفت این سنت خدائی است. چنانكه وقتی طعنه میزدند بر رسول كه این چه پیامبری است كه غذا میخورد و در بازارها راه میرود، آنان را رد میكرد و میگفت: «و نفرستادیم پیش از تو فرستادگانی مگر ایشان غذا میخوردند و در بازارها راه میرفتند. » (25: 20)و... (3)
فرّاء (م207) از نحویان بزرگ جواب میدهد كه این آیه نقل قول مشركان است و آنها بودند كه چنین گمان میكردند (4) و آیهی بعد نیز كه میگوید: «مَثلی نگویند كافران مگر این كه ما در برابر، سخن حق را با بهترین بیان به تو بگوئیم» پس خود این ردّ قول كافران است. اما ابن فُورَك (5) موضع دفاع از نزول دفعی تورات را میگیرد و میگوید: گفته شده كه تورات جملگی یكباره نازل شده، زیرا آن بر پیامبری نازل شده كه میخواند و مینوشت، و او موسی بود، ولی قرآن به تفریق و پراكنده آمده، زیرا آن ننوشته بر پیغمبری امی نازل شده است. (6) در این مورد گویا ابن فُورَك به تورات نظر داشته كه در مورد الواح در آن آمده: «و خداوند به موسی گفت: این سخنان را تو بنویس، زیرا كه به موجب این سخنان با تو و با اسرائیل عهد بستهام. و چهل روز و چهل شب آنجا نزد خداوند ماند، نان نخورد و آب ننوشید، و سخنان عهد یعنی ده فرمان را بر لوحها نوشت. » (7)
اما صرف نظر از نزول كتب پیشین، نزول تدریجی قرآن مجید به دلیل تصریح كتاب و تأیید سنت و نقل تاریخ، مسلم و قطعی است.
چگونگی این نزول
نزول آیههای قرآن به مقتضای حكمت عالیه و مناسب حوادث و پیش آمدهایی بود كه رخ میداد، گاه حادثهای پیش میآمد كه دستوری میطلبید، وقتی هم كسانی پرسشی داشتند كه جواب اقتضاء میكرد و یا اساساً تشریع حكمی لازم مینمود، و یا ترغیب مردم به فضایل و نهی از رذایل دربایست بود، و یا به اقتضای حكمتی، حكایتی از انبیای سلف باید سروده میشد. در چنین هنگامی، چند آیه مربوط به یك موضوع یكجا نازل میگشت.ابن أشتة اصفهانی (8) از عكرمه نقل میكند كه دربارهی كریمهی «بمواقع النجوم» (56: 75) گفت: خداوند قرآن را به تدریج 3 آیه و 4 آیه و 5 آیه فرستاد. نكزاوی (م683) در كتاب وقف میگوید: قرآن پراكنده نازل میشد. یك آیه و دو آیه و 3 تائی و 4 تائی و بیشتر از آن. ابوسعید خدری قرآن را 5 آیه به صبح و 5 آیه به شام به شاگردان میآموخت و میگفت كه جبرئیل قرآن را 5 آیه 5 آیه میآورد. از علی بن ابی طالب (علیه السلام) نیز شبیه بدین مضمون روایتی نقل كردهاند. سایر راویان و اخباریان نیز از صحابه و تابعین شبیه آن را بازگفتهاند. (9) روی هم رفته، نگاهی به روایات نشان میدهد كه بیشتر قرآن 4 آیه و 5 آیه و در همین حدود نازل میشده، ولی این ترتیب همیشگی نبوده است. گاه بوده است كه حتی قسمتی از یك آیه یكجا نازل میشده و قسمت دیگر وقت دیگری. گفتهاند كه ده آیهی قصهی افك (24: 11-20) (10) و ده آیهی اول سورهی مؤمنین یكجا نازل شده، ولی نزول جملهی «غیر اولی الضرر» (11) به تنهایی بوده و هم چنین نزول «وَ إِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً» (9: 28) تا آخر آیه بعد از نزول اول آیه بوده است. 5 آیهی اول سورهی «اقرأ» و 5 آیهی اول سورهی «والضحی» یكجا آمده و سورههای كوتاه را هم میگویند بیشتر یكجا آمده و «معوذتین» هر دو با هم آمده است. (12) زمانی هم سورهی مفصلی مثل «انعام» و «المرسلات» یكجا و یكباره نازل شده است. ابن مسعود گفت: «ما با نبی اكرم به مَنَی در غاری بودیم (13) كه «والمرسلات عرفاً» نازل شد و من آن را از دهان مباركش شنیدم، هنوز دهانش به آن مرطوب بود كه ناگاه ماری به ما حمله كرد. پیامبر فرمود آن را بكشید و ما حمله بردیم و مار رفت. ولی ندانستم به كدام آیه ختم فرمود به آیهی (فبأی حدیث بعده یؤمنون) (77: 50) و یا «وَ إِذَا قِیلَ لَهُمُ ارْکَعُوا لاَ یَرْکَعُونَ» (77: 48). یا سورهی «انعام» شبی در مكه یكجا فرود آمد و در اطراف آن هفتاد هزار فرشته بود. (14) روایات زیادی در این باره هست كه برای داوری درست باید به موضوع مورد بحث و متن آیات و ارتباط و تناسب میان آنها نیز اهمیت كافی دارد.
راز این نزول
حركت تاریخی اسلام و تحركی كه در مسلمانها ایجاد كرد و شور و نشاطی كه در پیكر جامعهی بشری دمانید، آن روح قوی و پرصلابت مسلمانها، آن ایثار و فداكاریها، آن گذشتها و بذل جانها، همه و همه جریان عظیمی بود كه از حركت و ایمان مسلمین صدر مایه میگرفت و آن حركت و ایمان اولیه هیچ سرّ و رمزی نداشت جز این نزول تدریجی آیات! رمز و انگیزهی اصلی پیروزی اسلام همین نزول تدریجی بود. هر بار كه مصلحتی ایجاب میكرد و مایهی تحركی برای پیامبر و یارانش لازم مینمود، فرشتهی وحی نازل میشد و جان تازهای بر پیكر اسلام میدمید. جاهلیان دانسته و یا ندانسته، این نزول تدریجی را به ریشخند میگرفتند و كتابی نوشته و مدوّن و یكپارچه طلب میكردند. كتاب نوشته هم البته آیات مقدسهی جامدی میشد كه برای تبرّك و تیّمن زینت بخش زندگیهاشان باشد. اما آیات پراكنده كه گهگاه نازل میشد بر دل و جان مؤمنان مینشست، سینه به سینه و دست به دست میگشت و مایهی حركت و نشاط تازهای میشد و همین حركت و نشاط در نسل بعد و نسلهای بعدتر، همچون ادامهی موج، تداوم مییافت. مایهی قوام و استحكام جامعهی اسلام و تداوم آن روح و نشاط در نسلهای بعدی و اقوام دیگر میگشت. این است راز اصلی این نزول تدریجی. در این تدریجی بودن نزول، جز این، رازها و حكمتهاست كه ما از آن دریای بیكران به چند قطرهی نمونه، سخن كوتاه میكنیم. (15)1) نخستین حكمت را خداوند خود بیان فرمود:
«کَذلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَکَ (25: 32)
بدینسان (قرآن را پراكنده فرستادیم) تا دل ترا بدان نیرو بخشیم. »
نزول تدریجی، پیامبر اكرم را پایدارتر میسازد و بر دلش نیرو میبخشد. چه در هر تجدید وحی و تكرار نزول فرشته از جانب حق، نشاط دل او را پر میكند و شادمانی سینهاش را میگشاید. این عنایت الهی و تعهد پروردگارش در هر مرتبه از نزول تجدید میشود.
این نزول تدریجی حفظ و فهم و شناسائی فرمانها و حكمهایش را آسانتر ساخته است.
هر بار از این نزول تدریجی معجزهی جدیدی همراه دارد. چنانكه هر دفعه مشركان را به مبارزه میخواند كه اگر میتوانند همانند یكبار از آن وحی را بیاورند.
هنگام سختگیری دشمنان و درگیر شدن او با بدخواهان، خدای او را تعهد میكند و او را وا نمیگذارد و این سختیها را بر او خوار میگرداند. بیشبهه این سختیها در زمانهای مختلف پیش میآمد، پس به ناچار دلداری نیز در مراحل گوناگون رخ میكرد. (16) هر وقت دشمن او را به تنگنا میانداخت، پروردگار او را دلداری میداد. گاه این دلداری از راه داستانهای پیامبران بوده كه در قرآن پهنای وسیعی دارد. در سورهی هود آیهی 120 میگوید: «و همهی اخبار پیامبران را بر تو میسرائیم تا دل تو را بر آن استوار داریم. » و زمانی این دلداری از راه وعدهی پروردگار به فرستادهی خود، برای پیروزی و تأیید و حفظ او بود. چنانكه در سورهی طور آیهی 48 گفت: «بر حكم خدا صبر كن كه تو منظور نظر مائی» و در سورهی مائده آیهی 67: «و خدای ترا از مردمان نگهدارد» و هم چنان در دو سورهی «والضحی» و «الم نشرح» از وعدههای گرامی و عطایای بزرگ سخن میگوید. (17) بسیار جالب توجه و درخور تأمل است كه گاه نیز او را مأیوس میگرداند تا آرام گیرد و قرار یابد. چون آیهی 35 از سورهی انعام: «و اگر چنان است كه روی گردانیدن آنها بر تو گران آمده، اگر توانی راهی در زیر زمین و بساز و یا نردبانی بر آسمان برفراز تا آیتی بر آنها آوری، و اگر خدای میخواست همهی ایشان را به راه راست میآورد، پس بنگر تا از نادانان نباشی. »
2) فرمود: «لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُکْثٍ (17: 106)
تا آن را با درنگ و آهسته بر مردم بخوانی. »
پرورش و تربیت علمی و عملی مردم را درجه بندی میكند:
چنانكه میدانیم مردم عرب مردمی امّی بودند و ابزار نوشتن برای نویسندگان كمیاب بود. به كار زندگی سرگرم بودند و مردم گرویده، از دین تازهشان به خون و شمشیر دفاع میكردند. پس قرآن اگر یكباره نازل میشد از حفظش ناتوان میگردیدند. ولی نزول تدریجی قرآن حفظ آن را آسانتر ساخت. گذشته از آن، فهم آیات قرآنی نیز بدین ترتیب سادهتر و آسانتر گشت.
نزول تدریجی موجب شد كه اندك اندك عقاید باطله و پرستشهای فاسده و عادات رذیله را ترك گویند. هروقت كه اسلام، باطلی را نابود میساخت، مردم را آمادهی خراب كردن باطل دیگری میكرد. و بدین سان بنیان و پایههای عقاید سخیفه را به هدم و خرابی داد و سرانجام آنان را، بیآنكه سختی و خشونتی احساس كنند، از آن نجاسات جاهلیت پاك كرد، چنین تدبیر و سیاستی لازم میبود، بخصوص برای چنان قومی كه جهت حفظ مرده ریگ گذشتگان تعصب سختی میورزیدند و در ریختن خونها و به غارت دادن اموال، تهوّر و جسارتی بزرگ داشتند.
نمونهی بارزی از این تربیت اجتماعی و از بین بردن آن عصبیّت جاهلی و تبدیل تفاخر به تقوا و بزرگداشت پرهیزگاری را در داستان بلال سیاه حبشی میبینیم كه روز فتح مكه، روزی كه اوج پیروزی اسلام میدرخشد و اعلام این پیروزی درخشان، افتخاری بس بزرگ را در پی خواهد داشت، این بلال سیاه حبشی است كه بر فراز كعبه میرود و اذان میگوید. مشركان سخت دلتنگ میشوند. این را به دل میگیرند و با بغض میگویند: «این بندهی سیاه باید بر فراز كعبه اذان گوید؟» اینجاست كه میزان قسط برای اشخاص و ارزشها بر دل پیامبراكرم نازل میشود: «ای مردم! ما همهی شما را از مرد و زنی آفریدیم و شعبهها و قبیلههایتان كردیم تا همدیگر را بشناسید. بزرگوارترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، كه خدا دانا و آگاه است. » (49: 13)
به همان سان كه آنان را به تدریج از عقاید باطله دور میساخت، اندك اندك آنها را به عقاید حَقّه و عبادات صحیحه و اخلاق فاضله آراسته گرداند. نخست دلهایشان را به نور توحید روشن كرد و آن گاه براهین زنده شدن بعد از مرگ و دلایل مسؤولیت و حساب و جزا را بیان نمود. در عبادات نیز در آغاز قبل از هجرت نماز را واجب ساخت. البته در آغاز نماز صبح و عِشَی بود و بعد تعداد ركعات و اوقات روز و شب و شكلهای آن پیش از هجرت تعیین شد. (18) مسلمانها از همان آغاز اسلام انواع صدقه و روزه را میشناختند، اما مقادیر زكوة و شرایط روزه دو سالی پس از هجرت تعیین شد. (19) و در سال ششم هجرت، حج از واجبات شناخته گشت. هم چنین در عادات، اول از كبایر منعشان كرد و بعد نهی از صغایر را پیش آورد و با چنین درجه بندی حكیمانهای، تربیت امتی را به پایان رساند.
این را هم باید اضافه كرد كه البته همهی احكام، تدریجی نازل نشده و در آن مورد كه لازم بوده قاطع و بیتردید، بدون درجه بندی و جازم حكم لازم صادر شده است. احكام دربارهی قتل و سرقت و غصب و مال مردم خوردن و انواع غش در معاملات، و زنا بدون سهل انگاری و مسامحه و تساهل یكباره و قطعی نازل شده و تحریم گردیده است. درست است كه بیشتر این تحریم به حكم حكمت بالغهی الهی در مدینه پیش آمد، اما به هر صورت به نحو قاطع و محكم بیان شده و تدریج و مرتبهای بعد مرتبه و درجهای بعد درجه در آن دیده نمیشود. اما آنجا كه لازم بوده نزول حكم تدریجی بوده است.
این تنزل تدریجی خود تطابقی با فطرت انسانی و بخصوص تغییرات در اجتماعات بشری دارد، و همین توافق میان سنت خدایی در تغییرات اجتماعی و فطرت انسانی خود آیتی است از آیات الهی و دلیلی دیگر بر صدور كتاب از مصدر ربّانی. تغییرات اجتماعی، از نظر فرد و اجتماع، یك عمل مكانیكی نیست، بلكه خود یك حركت دینامیكی است كه در آن محتوای جامعه و مظاهر عمومی زندگی اجتماعی تغییر میكند. و مهمترین خصیصهی این تغییر، نفوذ آن به اعماق روح بشری و بروز و تجلی خصائص اصیل فطرت انسانی است. طبیعی است كه برای بدست آوردن این اثر، باید این تغییر منطبق با حاجات اصیل انسانی باشد و الا در مدتی كوتاه یا دراز محكوم به فنا خواهد بود. فطرت انسانی پیشرفت تدریجی را عمیقتر پذیراست. تندباد طوفان لمحهای میخروشد و درهم میریزد و میرود، اما نم نم باران تا اعماق زمین نفوذ میكند. طبیعت جامعه با این پیشرفت تدریجی، تغییر نهادی و بنیادی را بهتر سازگار است.
این نزول تدریجی به پایدار ساختن مؤمنان و مجهز ساختن آنان به سلاح صبر و یقین، كمك بزرگی كرد. زیرا هر ساعت و هر لحظه بر آنان از داستان رسولان و امم سلف و عاقبت كار ایشان بر آنها فرو میخواند و آنچه بر گذشتگان و امتهای پیش رسیده بود و آن وعدههایی كه خداوند به بندگان شایستهی خود داده، از پیروزی و پاداش و تأیید و تمكین، همه را بازگو میكرد.
3) فرمود:
«وَ لاَ یَأْتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلاَّ جِئْنَاکَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسِیراً (25: 33)
و هیچ مَثَلی برای تو نیاورند مگر آن را به حق جواب دهیم، به نیكوتر تفسیری».
با گذشتِ زمان، رویدادها و پیش آمدهای گوناگونی رخ میداد. این حوادث مسائل تازهای همراه داشت و قرآن نیز مناسب چنین وقایعی نازل میگشت و خداوند احكامش را موافق آن تفصیل میداد.
پرسندگانی با رسول خدا روبرو میشدند و از او پرسشها داشتند. خواه این پرسشها برای بررسی چگونگی رسالت او باشد، چنانكه در پاسخ سؤال دشمنانش به سورهی اسراء آیه 85 گفت: «می پرسند ترا از روح، بگو روح از امر خداوند من است و به شما جز اندكی از دانش ندادند. » و یا در سورهی كهف آیهی 83: «و میپرسند ترا از ذوالقرنین، بگو: آری! قصهی وی را بر شما میخوانم. » و خواه این سؤالات برای روشن شدن و آگاهی از حكم خدا بوده، مانند قول او در سورهی بقره آیهی 219: «و ترا میپرسند كه چه نفقه كنند؟ بگو: عفو» و آیهی 220: «و ترا میپرسند از یتیمان، بگو شایسته بار آوردنشان به است. »
بیشبهه این پرسشها در زمانهای مختلف پیش میآمد و گریزی نبود جز اینكه پاسخ آنها نیز در اوقات مختلفه و نوبتهای متعدد فرود آید.
همراه این حوادث و وقایع، حكم خداوندی بیان میشد. معلوم است كه این پیش آمدها همگی یكباره و با هم روی نمیداد و به تدریج و گاهگاه رخ میداد. پس چارهای نبود جز اینكه قرآن نیز تفصیلی و تدریجی نازل شود. چنانكه در حادثهی اتهام عایشه زوجهی رسول خدا در سورهی نور آیهی 11 فرمود: «كسانی كه این دروغ بزرگ بپرداختند، گروهی از شمایند، آن را برای خودتان شرّی مپندارید، بلكه آن بهتر بود برای شما، هر یك از ایشان به قدر كردهی خود گناه دارد و آن كس كه مهینهی آن كار را پذیرفت عذابی بزرگ دارد. » همچنین تا ده آیهی بعد از آن. از مثال های دیگر آن 3 آیهی ابتدای سورهی مجادله است. خولَة دختر ثَعْلبَه از شوهرش أوس بن الصامت كه از وی روی گردانیده بود شكایت نزد رسول خدا برد و با رسول خدا مجادله میكرد. آنها دختر كوچكی داشتند كه اگر به پدر واگذاشته میشد ضایع میگردید و اگر به مادر واگذار میشد گرسنه میماند. در این گفتگو بودند كه آیات صدر سورهی مجادله نازل شد.
گاه مسلمانان دچار اشتباهاتی گشته و برای تصحیح اشتباه و ارشاد و راهنمایی خود، راه صواب را از او میخواستند. بیگفتگو این اغلاط در زمانهای مختلف پیش میآمد و اصلاح آنان نیز میباید برابر همان زمان نازل میگشت.
از این موارد آیهی 118 سورهی آل عمران و چند آیهی بعدش است كه همه در غزوهی اُحد برای ارشاد مسلمین به خطاهایشان در آن تنگنای سخت نازل شد.
حكمتی بالاتر و برتر در این نزول تدریجی نهفته است و آن ارشاد مردم به مصدر و منشاء قرآن است كه این كلام خداست و بس. این نمیتواند كلام هیچ آفریدهای باشد. قرآن در طول بیست سال و در انواع حوادث مختلف از رنج و شادی، جنگ و صلح، آرامش و آشوب نازل گشت و در تمام این احوال آیات الهی یك دست و یكنواخت و در كمال فصاحت و بلاغت باقی مانده و دَم اعجاز در همگی آن از «باء» بسم الله تا «س» و الناس جریان دارد. تو گوئی نقرهی گداختهی یكپارچهای است كه یكباره بیروزن از بوته برون آمده و در هیچ جزئش انفكاك و روزنه و سستی نیست و همهی آن چون گوهر یكدانه و درّ شاهواری است. آخرش همانند اولش و آغازش همسان پایانش! و بیشك «اگر از دیگری جز خدا بود اختلاف فراوان در آن مییافتند» (4: 82).
از این جنبه كه بگذریم، نزول تدریجی را در سه وجههی كلی دیگر میبینیم:
1) در موضوع رسالت: در بحث از مكی و مدنی بودن آیات، آیات دوران مكه بیان صورت كلی عقاید است و در آیات مدنی است كه بیان احكام شرع و دستورات كلی پیش میآید.
2) در نشر رسالت نیز همین سیر تدریجی به خوبی به چشم میآید. نخست دعوت بستگان نزدیك است «و انذر عشیرتك الاقربین» و بعد دعوت شامل مردم دیگر میشود «فاصدع بما تؤمر» سپس عام میگردد و همهی ملوك جهان و مردم دنیا را دربرمیگیرد. البته این نه بدان معنی است كه رسول خدا در آغاز به فكر دعوت عام نبوده و بعد به صرافت آن افتاده است. بلكه این تدریجی بودن، انطباق با شرایط محیط و مقتضیات زمان داشته، والا اسلام از همان آغاز، دعوت عام و جهان شمول برای همهی مردم در همهی زمان بوده است. پس مستشرقانی كه میگویند پیامبر اسلام در آغاز تنها به فكر دعوت قریش و بستگان بوده و به جهانیان دیگر نمیاندیشیده، به دلایل فراوان قرآن، راه باطل و تهمت و افتراء را پیمودهاند.
3) تدریجی بودن در اسلوب: در آغاز گفتار نرم و ارشاد و موعظهی حسنه است و نرمشی با دشمنان دارد و بعد مرحلهی مقاومت در برابر متعدیان میرسد و سپس حكم جهاد صادر میگردد.
طبیعی است كه اگر نزول یكباره میبود این سیر تدریجی دعوت و آن نشر رسالت بدان كیفیت دیگر منتفی بود.
پینوشتها:
1. در روایات نیز اشارههایی به نزول دفعی و یكبارگی كتب پیشین شده است: الدرالمنثور1: 189، تفسیر عیاشی1: 80، مسند احمد 51، 17 شاكر (4: 107حلبی)، تفسیر ابن كثیر 1: 216، الاسماء و الصفات بیهقی 234، اتقان سیوطی1: 152، المرشد الوجیز ابوشامه: 12.
2. الاتقان1: 152 به بعد نوع 16 تذنیب و معترك الاقران فی اعجاز القرآن1: 207.
3. و آیات دیگری (17: 94 و 12: 109 و 7: 144، 145، 150، 154، 171) را نیز به استناد میگیرد.
4. معانی القرآن 2: 267 به بعد.
5. ابوبكر محمد بن حسن اصفهانی از متكلمین و اصولیین مشهور كه گفتهاند بیش از یكصد كتاب در معانی قرآن و اصول فقه داشته است (م406) و بدست محمود سبكتكین مسموم شد. الاعلام 6: 313 و انباهالرواة 3: 110.
6. البرهان زركشی1: 231، اتقان1: 152، معترك الاقران سیوطی2: 206، دارالفكر العربی 1969.
7. سفر خروج34: 27-28.
8. ابوبكر، محمد بن عبدالله (م360) از علمای قرائت و علوم قرآن، دو كتابش المحبر و المفید در قراآت شاذ معروف است. غایة النهایه2: 184. گویا كتاب مصاحف هم داشته كه سیوطی از آنجا نقل میكند.
9. اتقان1: 155 به بعد.
10. داستان افك مشهور است كه در آن آیات زوجهی رسول خدا از تهمت و افتراء تبرئه گردید.
11. در آیهی «لاَ یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَ الْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ (4: 95)
12. اتقان نوع 16 فرع و نوع 3.
13. در شب عرفه، شب نهم ذی الحجه بوده و یا در لیلةالجن در غار حِراء بوده، اتقان نوع3، ص84.
14. اتقان1: 136 نوع 13 و فتح القدیر 5: 344.
15. تفصیل این قسمت در مناهل العرفان زرقانی1: 46 به بعد دیده شود. ایضاً صحیح بخاری، فضائل القرآن باب6، موجز علوم قرآن، دكتر داود العطار 117-123.
16. رجوع كنید قرآن مجید 3: 176 و 5: 41، 68 و6: 10، 33-35 و 10: 64 و 11: 12، 120 و 12: 110 و 13: 19، 32 و 15: 88، 97-99 و 16: 127، 128 و 18: 6 و 19: 64 و 20: 130 و موارد متعدد دیگر در فهرست مطالب فهارس القرآن از نویسنده.
17. مثلاً 54: 45 و 41: 13 و 46: 35 و 35: 8 و 16: 127 و 26: 3.
18. نماز را در آغاز جبرئیل در غار حراء به پیامبر آموخت (مفتاح كنوز السنة 268/ 1 و طبری و بلاذری). نخست نماز صبح و عصر بود و هر نمازی دو ركعت (مفتاح كنوز 270/ 1) در شب معراج وجوب نمازها تأیید (مفتاح 268/ 1) و به هر حال، پیش از هجرت، نمازهای پنجگانه نازل شده بود. تفصیل را ببینید: سفینة البحار2: 42-50، ادوار فقه1: 73 به بعد.
19. ادوار فقه1: 170 به بعد و 353 به بعد.
رامیار، محمود؛ (1392)، تاریخ قرآن، تهران: انتشارات امیركبیر، چاپ سیزدهم