وقفن نامه کهن امامزاده جعفر دامغان

وقفنامه کهن امامزاده جعفر دامغان سند حاضر وقفنامه‏ ا ی است که در سال 815 هجری در شهر دامغان تنظیم شده است.
شنبه، 8 ارديبهشت 1403
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
وقفن نامه کهن امامزاده جعفر دامغان
مقدمه:
سند حاضر وقفنامه‏ای است که در سال 815 هجری در شهر دامغان تنظیم شده و به تأیید 109 تن از شهود و بزرگان قرن نهم دامغان مسجّل است.

این وقفنامه که نمونه بسیار زیبایی از شیوه سندنویسی در قرن نهم را به دست می‏دهد به خط تعلیق هزاربیگ بن عزّالدین عوض شاه خواری، بر کاغذ سمرقندی کتابت شده است. بخش خطبه سند از بین رفته و طول و عرض فعلی آن 622 در 5/ 17 سانتی‏متر است.

واقف، امیر سیف‏الدین علی کیا ابن سراج‏الدین رستم بن حاجی [هزار جریبی] است، وی ظاهرا از امرای سلسله کار کیای گیلان است که شرح حالشان در تاریخ رویان آملی و تاریخ طبرستان ظهیرالدین مرعشی آمده است.

موقوف‏علیه، بقعه متبرک امامزاده جعفر دامغان است. منابع و مآخذ معتبر انساب، وی را از نسل امام زین‏العابدین ـ علیه‏السلام ـ دانسته و محل شهادت او را به اختلاف، دروازه نیشابور و دامغان ذکر کرده‏اند [ترجمه مقاتل الطالبین، ابوالفرج اصفهانی، ص643 ـ المجدی فی النساب الطالبیین، ص152 ـ لباب الانساب، بیهقی، صص277 و 421 ـ خلاصة المقال فی احوال الائمة و آلال، ص365 ـ منتهی آلامال، یک جلدی، ص629.]

لازم است یادآور شویم که محمدحسن‏خان اعتمادالسلطنه (1) در ذکر شهر دامغان به بقعه متبرک امامزاده جعفر اشاره کرده و پس از توضیح درباره بقعه، متن وقفنامه‏ای را که بر لوح سمت چپ ایوان جنوبی ـ در اصلی ورودی به امامزاده ـ نقر شده، نقل کرده است. مضمون این دو وقفنامه یکی است؛

اما انشای آنها کاملاً متفاوت است. بنابراین متن وقفنامه همراه با عکس سند و نام شهود وقفنامه ـ که برای شناخت بزرگان و مشاهیر دامغان در قرن نهم حایز اهمیت فراوانی است ـ در اینجا درج می‏گردد.

در پشت سند حاضر، وقفنامه دیگری مربوط به امامزاده جعفر نوشته شده است که متن و عکس آن نیز در اینجا آورده می‏شود. واقف، آیدین‏بیگ پسر محمدبیگ پهلوینی از امرای لرستان بوده و تاریخ این وقفنامه 948 هجری است.

اصل این سند، هم‏اکنون در آرشیو سازمان مرکزی اوقاف نگهداری می‏شود.
1 ـ گردانیدن ـ لامُحاله ـ مثبت ثبات دولت دنیوی و [مُنتج] سعادت اخروی باشد،
2 ـ به تعلیم رسد که آیه [کریمه فی] «یوم لاینفع مال و لابنون» تواند بود.

3 ـ... نیز که کیا و امیر اعظم مستخدَم ارباب السّیف والقلم ساحب اَذیال المجد والهِمَم
4 ـ غوث الضّعفاء والمساکین، عون المظلومین، عضد الملوک والسّلاطین
5 ـ الواثق بفضل‏اللّه‏ و الی عفوه، الراجی

6 ـ امیر سیف‏الدّولة والدّین علی کیا ابن امیر مرحوم، ملک الاُمرا فی زمانه، سراجالدولة والدین [رستم بن حاجی]
7 ـ اعلی‏اللّه‏ تعالی شأنه و رحم‏اللّه‏ آباؤه و اسلافه ـ که فی الواقع به کمال محبت اهل البیت
8 ـ آراسته بود و پیوسته کمر متابعت و مطاوعتِ اولاد نبی و احفاد علی ـ علیهم افضل الصلوة حیّا و میتا

9 ـ و حاضرا و غایبا ـ بر میان جان بسته، می‏خواست که رونق مزار متبرکه و روضه مقدسه امام ابن الامام
10 ـ جعفر بن علی بن حسن بن علی بن عمر بن علی بن حسین بن علی بن ابی‏طالب ـ
11 ـ علیه و علیهم افضل الصلوة و اکمل التحیّات ـ که مدفون است به بلده دامغان خارج درب عراق

12 ـ زیادت گردد تا جماعتی از فقرا و مساکین و صادر و وارد از آن آستانِ فلک آشیان مُستفید و محظوظ شوند
13 ـ و ثواب آن به روزگار و روزگار واقف و اصل و متواصل گردد. ان‏شاءاللّه‏ و من اللّه‏ التوفیق.
14 ـ وقف کرد و تصدّق نمود از اَخلص املاک و اَطیب اسباب خود که به مبایعه شرعیه بدو منتقل شده بود

15 ـ و در تعمیر و آبادانی آن سعی و اجتهادِ بلیغ فرموده، جمیع
16 ـ سهمی از اصل دو سهم که نصف کامل باشد از قنات قریه‏ای که معروف و مشهور است به «دِهُو»
17 ـ من مضافات [توابع] «دامغان» و اراضی و حیطان و قنوات و آبار و مجاری و مقاسم آن،
18 ـ مستغینا عن التّحدید والتّوصیف لِشهرتها، و جمیع

19 ـ سهمی از اصل دوازده سهم که نیم‏دانگِ کاملِ مُشاع باشد، از جمله مزرعه‏ای که موصوف است به «مهرآباد»
20 ـ من توابع «دامغان» که مجاریِ میاه مزرعه مذکوره از چشمه [......] می‏آید و در میان زمین و املاک
21 ـ بر شش شبان‏روز قسمت می‏شود و هر شبان‏روزی بر یازده فهیجه مُنقسم می‏گردد که

22 ـ آن نیم دانگ، پنج فهیجه (2) نیم‏آب باشد به اصطلاح ارباب مزرعه مذکوره.
23 ـ با اراضی که تابع آن است و جمیع طاحونه، به بلده «دامغان» دایر بر آب و جوی صامغان
24 ـ معروف به آسیای فیروزی با تمامی حیطان و اراضی که تابع آن طاحونه است.
25 ـ و چنین گفت واقف مذکور ـ تقبل‏اللّه‏ منه ـ که وقف کردم و صدقه نمودم این نصف قریه مذکوره
26 ـ و پنج فهیجه نیم‏آبِ مزرعه موصوفه و تمامی طاحونه مشروحه با اراضی و حیطان که تابع آن مواضع است،

27 ـ در حال حیاتِ خود و بعد طول بقاء خود بر فقرا و مستحقّان و ابناء السّبیل
28 ـ و صادر و وارد و زایرانِ آن مزار متبرکه تا محصولات این مواضع را خادمان
29 ـ امین که معیّن شده به مصارف استحقاق رسانند. مقرّر بر آن جمله که محصولات این مواضع را
30 ـ بعد از تخم قائم [؟] مقدارِ بیست خروار گندم به «وزن دامغان»، نقیبی که بر سرِ روضه مقدسه مجاور باشد جهت خاصه خود
31 ـ تصرف نماید و مقدار ده خروار غلّه مناصفه، خادمی که در مطبخ معموره طبخ کند

32 ـ و به خدمتکاری فقرا و صادر و وارد قیام نماید، جهت معیشت و اخراجات خود تصرف کند کائنا مَن کان.
33 ـ نقیب و خادم زیادت از این سی خروار غله‏ای که مقرر شده، متصرف نشود و جهت خاصه خود تصرف ننماید.
34 ـ مشروط بر آن جمله که هر روز بیست من گندم غُلور (3) پزد؛ بامداد ده من و نماز دیگر ده من.
35 ـ از این جمله چیزی قاصر و منکسر نگردانند، و آنچه این مقرّری فاضل آید، به قسط شهور و ایام
36 ـ در نماز پیشین نان پخته، آماده دارند تا فقیری که برسد و به طبخ نرسیده باشد، بدیشان رسانند.
37 ـ و از محصولات صیفی، بعد از اخراجاتِ حوایجِ مطبخ، روغن چراغ مرتب دارند؛ هر شب در هر مزاری
38 ـ یک چراغ برافروزند و در خانقاه (4) یک چراغ برافروزند و اگر مهمان رسیده باشند،

39 ـ در هر وثاق که مهمان باشد، یک چراغ بنهند. مقرر بر آن جمله که بر موجبی که ذکر رفته، محصولات
40 ـ و ارتفاعاتِ این مواضع را خادمان به موجب شروط واقف به فقرا و ابناء السبیل رسانند.
41 ـ و بیرون از آنچه به جهت ایشان مقرر گشته به زیادتی در آن طمع و توقّع نکنند، و وصیت کرد واقف مذکور چنین:
42 ـ ختم‏اللّه‏ بالخیر اعماله ـ که مرا و فرزندان مرا در این موقوفات مخلودات حقی از حقوق به ملکیت نیست، و به اجاره طویله ندهند؛
43 ـ و اصلاً با متغلّبان و کسانی که انتزاع از دست ایشان دشوار بود، عقد اجاره نبندند و هر کس که
44 ـ این املاک را به اجاره طویله گیرد، و هر متغلّب که این موقوفات را به اجاره طویله طلبد، تا قیامت
45 ـ در غضب و سخطِ حق ـ سبحانه و تعالی ـ باشد و در نفرین خدای ـ عزّوجلّ ـ بوَد.

46 ـ و روانیست که زیادت از سه‏سال به کسانی که لایق و معتمد نیستند به اجاره داده شود و اگر زیادت از سه‏سال
47 ـ به اجاره دهند، عقد اجاره باطل باشد، و واجب و لازم است بر سادات و قضات و حکّام عصر که اگر کسی
48 ـ به تقلّب در این اوقات مدخل [افتد، مانع] شوند و اگر نشوند، چنان باشد که در آن ظلم شریک باشند.
49 ـ سعی و اجتهاد نمایند که حق در مرکز خود قرار گیرد؛ ثواب آن به روزگار همگنان واصل گردد. روانیست که هیچ قاضی
50 ـ و والی و حاکم را که در ابطال این وقفیت کوشند و تصرفی به ناحق کنند. و هر که در این وقف
51 ـ به ناحق متصرف شود و تغییرِ شروطِ واقف مدخل کند، در لعنت و سخط الهی گرفتار گردد

52 ـ تا دامن قیامت؛ در دو جهان مردود و سیاه‏رو باشد، و حق‏التّولیت این مواضع کسی راست که مجاور و ملازم این مزار باشد
53 ـ و به کمال امانت و دیانت آراسته بود. و بعد از رعایت شرایطی که بیان کرده شد، حاکم شرع
54 ـ بر وقفیت این مواضع حکم فرمود و این وقف ثابت و لازم گشت؛ حاکمی نافذ الحکم والقضا،
55 ـ تا این وقف از محل نزاع بیرون آمد و در حیّز اجتماع و اتفاق قرار گرفت.

56 ـ و واقف مذکور ـ تقبّل‏اللّه‏ منه ـ سادات و قضات و ارباب و اهالی را بر این موجب استشهاد فرمود و وصیت نمود که
57 ـ هر ده سال قضات عصر، این وقفیت را مجدّد گردانند و تغییر [و] تبدیل به قواعد آن راه ندهند.
58 ـ فمن بدّله بعد ما سَمعه فانّما اِثمه علی الّذین یُبدّلونه.

59 ـ و این وقفیت در سه نسخه ثبت افتاد و به امناء سپارده شد. توفیق رفیق همگنان باد. تحریرا فی
60 ـ غرة محرم الحرام سنة خمس عشر و ثمانمائة الهجریّة النبویّة علیه افضل الصّلوات
61 ـ الحمدُللّه‏ رب العالمین والصلوة والسلام علی خیر خلفه محمد و اولاده اجمعین الطیّبین الطّاهرین.
63 ـ هجریة النبویّة [؟]شهادت و اقرار واقف به خط خودش

64 ـ رب احکم باخیر والسعادة والحُسنی.
65 ـ املاک و طاحونه و غیره که در این وقفنامه مسطور است وقف کرده‏ام و از املاک خود
66 ـ جدا گردانیده‏ام و به تصرف متولی این وقف گذاشته‏ام.وقف مؤبّد و صدقه مُخلّد

67 ـ الی ان یرث‏اللّه‏ الارض. و بعد الیوم مرا و فرزندان مرا و هیچ مُتنفّس را در این
68 ـ موقوفات مذکورات حقی به ملکیّت نیست. کتبه العبد
69 ـ علی بن رستم بن ابراهیم حاجی غفراللّه‏ له و تقبَّل منه.
70 ـ حرّره العبد الضّعیف الَمحتاج الی رحمة‏اللّه‏ الباری هزاربیگ بن عزالدین عوض شاه الخواریاصلح‏اللّه‏ شأنه.

سجلات وقفنامه
1 ـ واحد من الشهود، العبد... بن محمد ابن خیام الدامغانی
2 ـ تشهد علی اقرار الواقف المذکور ـ جعل‏اللّه‏ سعیه مشکورا ـ بجمیع ما فیه حرّره العبد زین‏الدین [؟] بن محمد بن علی بن کمال الدامغانی
3 ـ تشهد بما فیه. حرّره علی شاه بجاورینی

4 ـ اشهد فی الواقف المتصدق ـ تقبّل‏اللّه‏ منه/ بجمیع ما صدر فی الصدر. حرّره العبد/ طیب‏شاه بخطه.
5 ـ بنده... علی، حسین بن شیخ محمد.
6 ـ اشهد فی الواقف المذکور علی/ النهج المسطور. حرّره العبد علی بن محمود الخیام یُعرف بشیخ.

7 ـ علی ذلک من الشاهدین/ محمد بن نظام کامگار الدامغانی.
8 ـ واحد من الشهود العبد/ حرّره حیدر بن محمد مغانی.
9 ـ تشهد بمضمونه العبد الضعیف/ الحبیب [؟] بن محمد بن ابوالبدر بخطه فی مورخه.

10 ـ اشهد فی الواقف المذکور علی النهج المسطور/ ـ تقبل‏اللّه‏ عنه ـ حرّره الفقیر احمد بن/ فتح‏اللّه‏ احمد القوینی
11ـ شهد بما فیه علی شاه بن عماد قمی.
12 ـ علی ذلک من الشاهدین/ حرّر ما حرّره العبد/ الحسین بن محمد عفیف/ فی مورخه.

13 ـ شهد فی الواقف المتصدّق ـ تقبّل‏اللّه‏ منه ـ/ عوض بن محمود الدار الصامغانی.
14 ـ المحتاج الی اللّه‏ الغنی. تشهد العبد الضعیف، ناصرالدین محمود بن علی صفی.
15 ـ بر این موجبِ ذکر رفته بنده گواه باشد. حرّره العبد، فتح‏اللّه‏ بن احمد قوینی.

16 ـ تشهد بمضمونه کتبا لعبد الضعیف الی اللّه‏ الغنی محمود بن ناصرالدین الصفی.
17 ـ بشهادة العبد علی بن محمد... بخطه.
18 ـ تشهد بما فیه، جلال‏الدین بن تاج‏الدین محمد... بخطه.

19 ـ شهد بمضمونه. حرّره محمود بن حسین الدارا.
20 ـ بشهادة العبد صدرالدین بن شمس‏الدین کمال.
21 ـ تشهد بمضمونه. حرّره العبد زین‏الدین محمد بن شیخ مغانی.

22 ـ علی ذلک من الشاهدین. حسین بن علی شاه [؟] دامغانی.
23 ـ من الواقفین بمضمونه. حرّره العبد محمد بن علیشاه الدارا الدامغانی.

24 ـ بشهادة العبد. سعد بن الیاس، سعد علی عزالدین مغاوری بخطه.
25 ـ بشهادة العبد حسین بن... الدین ابورضا. کتبه بامره.
26 ـ اشهـدنی الـواقـف الـمتصدق ـ تـقبّـل‏اللّه‏ منه ـ بجمیع ماصدر فی الصدر. حرّره العبد محمود بن علی الصرابی الدامغانی.

28 ـ بشهادة العبد ناصر بن عمادِ سفید چشم]؟]
29 ـ بشهادة العبد... بن مطهر...
30 ـ بشهادة جلال بن حسین شیروانی
31 ـ تشهد بمضمونه اقل العباد... احمد بن علی مغانی [؟]

32 ـ اشهدنی عن لفظ الواقف المذکور الی رحمة‏اللّه‏ الرحیم علی بن قوام‏الدین، مجدالدین النعیمی. احسن‏اللّه‏ عواقبه.
33 ـ واحد من الشهود؛ العبد محمد بن مطهر...
34 ـ بشهادة العبد مجدالدین بن سفید چشم بخطه

35 ـ اشهد الواقف المتصدق ـ تقبّل‏اللّه‏ منه ـ...حرّره حرّره اللّه‏ المنان/ محمود بن حسن سپاه مردان.
36 ـ شهـد علی ذلک. حـرّره العبـد، حسیـن بن علی... الدامغانی.
37 ـ علی ذلک من الشاهدین. نعمة‏اللّه‏ بن محمد بن یحیی

38 ـ بشهادة العبد محمد بن عطاءاللّه‏ِ باباعلی.
39 ـ 40 ـ بشهادة العبد حسن جلال‏الدین...[؟]
41 ـ تشهد العبد علی بن مبارکشاه نقیبی [؟]

42 ـ تشهد بما فیه. حرّره العبد علی بن علی لاغری [؟]
43 ـ بشهادة العبد، علی بن عطاءاللّه‏ باباعلی.
44 ـ بشهادة العبد علی بن محمد العاری [؟]

45 ـ واحـد من الشهـود العبـد... بن حـافظ... احسـن اللّه‏ اجلاله.
46 ـ شهد بمضمونه الواثق برحمة الصمدانی، مجدالدین بن علی المشهدی.
47 ـ بشهادة العبد عطاءاللّه‏ بن محمد عطاءاللّه‏ الدامغانی.

48 ـ شهد بمضمونه العبد الراجی سلطان.
49 ـ شهد بما فیه علی حسن.
50 ـ ممن تشهد بما فیه. حرّره العبد احمد بن حسن الدارا.

51 ـ تشهد بما فیه محمود بن محمد...
52 ـ بشهادة العبد حسن بن حسین شاه رودباری.
53 ـ بشهادة العبد محمد حاجی....
54 ـ بشهادة العبد رستمِ سهراب.

55 ـ تشهد بما فیه محمود بن علی احمد غریوی الدامغانی.
56 ـ بشهادة العبد حسن بن حسین.
57 ـ تشهد بمضمونه. حرّره المحتاج الی رحمة‏اللّه‏ الغنی، احمد بن علی بن محمد بن نصراللّه‏ الدامغانی.

58 ـ شهد بمضمونه حرره العبد. الخضر بن...
59 ـ تشهد العبد محمد بن علی... حسن خراز.
60 ـ بشهادة العبد عزالدین بن محمد....

61 ـ بشهادة العبد... فخرالدین بن نصر.
62 ـ واحد من الشهود العبد. حرّره محمد علی... بخطه
63 ـ بشهادة العبد عبدالحسین بن علاءالدین قل طبی [؟]

64 ـ بشهادة العبد علی بن علی بن علی الدا... بخطه
65 ـ تشهد بما فیه علی بن حسن....
66 ـ تشهد بمضمونه نجیب بن محمد بن عزیز...

67 ـ تشهد بمضمونه. حرّره العبد الفقیر درویش محمد بن حسن‏الدارا.
68 ـ واحد من الشهود العبد/ حسن بن حاجی نادار مهماندوستی.

69 ـ واحد من الشهود العبد کامگار الدامغانی بخطه
70 ـ تشهد بمضمونه. حرّره العبد النحیف الی اللّه‏ الغنی/ علی بن اسحاق بن علی بندار الدامغانی.
71 ـ واحد من الشهود. العبد لطف اللّه‏ بن محمود نادار.

72 ـ تشهد بمضمونه. حرّره العبد الضعیف المحتاج الی رحمة‏اللّه‏ الغنی محمود بن علی بن محمد حسینی[؟] الدامغانی
73 ـ شهد بمضمونه. حرّره العبد الضعیف الی رحمة‏اللّه‏ الغنی علی بن محمدِ ابوالمهدی دامغانی.

74 ـ شهد بما فیه. العبد حسن بختیار.
75 ـ اشهدنی الواقف المذکور علی النهج المسطور. عبدالرشید بن دارانی.
76 ـ واحد من الشهود. حرّره العبد محمود بن موسی بن محمود....
77 ـ واحـد من الشهـود. العبـد. حـرّره فخـرالدین بن عـلـی....

78 ـ تشهد بما فیه اسکندرِ سهراب.
79 ـ علی ذلـک من الشاهدیـن. محمد بن احمـد بن فتـح‏اللّه‏ قوینی.
80 ـ واحد من الشهود. العبد. حرّره حسین بن حسینِ سپاه‏مردان.
81 ـ بشهادة العبد محمد بن مجدالدین مبارک دامغانی

82 ـ بشهادة العبد محمود بن حاجی حسین صاحب.
83 ـ بشهادة العبد محمود بن عمادِ سفید چشم
84 ـ بشهادة العبد همام‏الدین بن فخرالدین ابوالبدر.

85 ـ واحد من الشهود. العبد جلال‏الدین بن یحیی بن جلال‏الدین.
86 ـ شهد بما فیه غیاث بن الیاس بن محمد [؟]
87 ـ تشهد بما فیه العبد حسنِ عبدالحق
88 ـ بشهادة العبد محمد بن اسحاق همدانی.

89 ـ تشهد بما فیه شیخ داود بن نوروز[؟] خوارزمی.
90 ـ تشهد العبد شمس‏الدین سعد....
91 ـ بشهادة العبد درویش علی بن سعدالدین خیام.
92 ـ بشهادة العبد امین‏الدینِ بهاءالدین....

93 ـ تشهد بما فیه حسن بن حسینِ عمادشاه.
94 ـ واحد من الشهود. العبد سیف‏الدین بن... داورانی.
95 ـ بشهادة العبد جلال‏الدین علی خاموش.
96 ـ بشهادة العبد... کامگار.
97 ـ تشهد بما فیه... معلم.

98 ـ بشهادة العبد الحسین بن محمد بن جامی مغانی.
99 ـ تشهد بما فیه نظام بن کمال علی.
100 ـ واحد من الشهود بایزید بن طیفور.
101 ـ تشهد بما فیه... علیِ سفیدچشم

102 ـ بشهادة العبد محمد بن فخرالدین الخیام.
103 ـ بشهادة العبد علی بن محمد بن....
104 ـ تشهد بما فیه عزالدین شیخ.

105 ـ تشهد بما فیه حسین بن علی المقری [؟]
106 ـ به گواهی محمد بن دادار[؟] بن حُر الخیام.
107 ـ تشهد بما فیه شیخ محمود بن علی خیام.
108 ـ تشهد بما فیه حسام بن حسین‏شاه.
109 ـ شهد بما فیه علی شاه بن اسماعیل.
 

وقفنامه دوم پشت سند

1 ـ و ما توفیقی الاّ باللّه‏، علیه توکّلت و الیه اُنیب.
2 ـ الحمدُللّه‏ رب العالمین والعاقبة للمتقین والصلوة والسلام علی نبیّه و ولیّه، محمد علیهما و آلهما الطیبین
3 ـ والطاهرین و سلّم تسلیما کثیرا. اما بعد، باعث بر تحریر این سطور، آنکه
4 ـ وقف گردانید از اطیب مال خود جناب دولت‏مآبِ سعادت ایاب

5 ـ آیدین‏بیگ ابن المرحوم المغفور المبرور پیر محمدبیگ پهلوینی از امرای
6 ـ اکراد لورستان از آنچه نمود که ملک او بود و در تحت تصرف مالکانه
7 ـ خود داشت، جمیع طاحونه و اراضی که تابع آن است که یک‏ربع و نیم از یک... [که واقع]

8 ـ در قریه «مغونه» من توابع بلده معموره الدامغان ـ حُمیت عن الحدثان ـ است،
9 ـ بر آستانه متبرکه حضرت امام‏زاده معصوم، امام جعفر ابن
10 ـ علی بن حسن ابن علی ابن عمر بن علی ابن حسین ابن

11 ـ علی بن ابی‏طالب ـ علیه و علیهم الصلوة والسلام ـ که مدفون
12 ـ است در بلده دامغان در بیرون دروازه عراق، و واقف
13 ـ مذکور، این موقوفه را به تصرف جناب سیادت‏مآبِ سعادت نصاب

14 ـ امیر بدرالدین محمد الحسینی و اولاد او بازگذاشت که منافع آن را
15 ـ صرف این آستانه بزرگوار و فرش و روشنایی نمایند تا
16 ـ اجر و ثواب آن به روزگار واقف مذکور بازگردد و ایضا

17 ـ شرط کرد واقف مذکور که مِن بعد مرا و هیچ آفریده را از
18 ـ فرزندان من دعوی ملکیت نباشد در این طاحونه مذکوره.
19 ـ هر که خلاف این عمل نماید در سخط و غضب و لعنت حضرت

20 ـ حق سبحانه و تعالی باشد تا مادام قیام قیامت و...
21 ـ که مسطور شد، گواه گرفت جمعی که از واقف مذکور...
22 ـ و اسامی خود در ذیل این صحیفه مسطور کردند. الاخر من شهراللّه‏

23 ـ شوال المعظم سنة ثمان اربعین و تسعمائه... علی ذلک... حان ابن نعمت‏اللّه‏ فیروزکوهی. عفی عنه.

سجلات وقفنامه پشت سند

الف: وقد اجریت صیغة الوقف، وکالة عن الواقف المؤمی الیه
ـ تقبل‏اللّه‏ بجوده ـ کتبه العبد مهر (عبدالمذنب محمدمهدی
ـ لا اله الا اللّه‏، محمدا رسول‏اللّه‏ علی ولی‏اللّه‏. افوض [امری الی‏اللّه‏... یا صاحب] الزمان ادرکنی)

ب: الواقـف الموفق حَضَـر و اعتـرف. مهـر (عبدالاثیم محمد قاسم)
ج: ما سطر فیه وضح وصحّ لدیّ. انا العبد الفقیر حسین بن جعفر الحسین عفی عنهما بلطفه.
د: من الشاهدین علی ذلک. مهر. (عبدالمذنب مطهّر)
ه••: من الشاهدین. حرّره مرتضی الحسین.

و: شهد بما فیه. حرّره طاهر بن فضل‏اللّه‏ الحسین.
ز: شهدت بما فیه. مهر. (العبد محمدحسین)
ح: من الشاهدین بما فیه. حرّره محمدباقر الحسینی.
ط: واقف علیه. زین‏العابدین الحسینی.

ی: من الشاهدین. حرّره علی بن احمد الدامغانی. عفی عنهما.
ک: شهد بما فیه... بن علی. مهر. (کمرنگ و ناقص است.)
ل: من الشاهدین. حرّره علاءالدین....
م: شهد بما فیه. حرّره نظام‏الدین بن....
 

پی نوشت :

1-مطلع‏الشمس، ج3، ص275.
2-فهیجه: مطلع‏الشمس «فهجه» آورده و در توضیح نوشته است: «اندازه‏ای به قدر پنج‏انگشت مضموم یعنی یک مشت بطولها» در لغتنامه دهخدا نیامده و در لهجه کنونی دامغان فیجّه تلفظ می‏شود.
3-غلور: مطلع‏الشمس «بلغور» آورده است. غلور گونه‏ای از واژه «غلول» است به معنی طعام نرم؛ طعامی که به اندرون شکم پیر و ناتوان زودگوار باشد. [لغتنامه ‏دهخدا].
4-خانقاه: همان ساختمان کوچکی است که در ضلع غربی امامزاده‏جعفر قرار دارد و به قبر شاهرخ شهرت دارد. ر.ک: نشریه فرانسوی LEMONDE IRANIEN ET L ISLAM. شماره2. یادداشتی درباره قبر شاهرخ دامغان، شهریار عدل، صص185ـ173. پاریس 1974.
 

منبع:
میراث جاویدان
نویسنده: عمادالدین شیخ ‏الحکمایی
این مقاله در تاریخ 1403/2/8 بروز رسانی شده است


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.