مقدمه:
سند حاضر وقفنامهای است که در سال 815 هجری در شهر دامغان تنظیم شده و به تأیید 109 تن از شهود و بزرگان قرن نهم دامغان مسجّل است.
این وقفنامه که نمونه بسیار زیبایی از شیوه سندنویسی در قرن نهم را به دست میدهد به خط تعلیق هزاربیگ بن عزّالدین عوض شاه خواری، بر کاغذ سمرقندی کتابت شده است. بخش خطبه سند از بین رفته و طول و عرض فعلی آن 622 در 5/ 17 سانتیمتر است.
واقف، امیر سیفالدین علی کیا ابن سراجالدین رستم بن حاجی [هزار جریبی] است، وی ظاهرا از امرای سلسله کار کیای گیلان است که شرح حالشان در تاریخ رویان آملی و تاریخ طبرستان ظهیرالدین مرعشی آمده است.
موقوفعلیه، بقعه متبرک امامزاده جعفر دامغان است. منابع و مآخذ معتبر انساب، وی را از نسل امام زینالعابدین ـ علیهالسلام ـ دانسته و محل شهادت او را به اختلاف، دروازه نیشابور و دامغان ذکر کردهاند [ترجمه مقاتل الطالبین، ابوالفرج اصفهانی، ص643 ـ المجدی فی النساب الطالبیین، ص152 ـ لباب الانساب، بیهقی، صص277 و 421 ـ خلاصة المقال فی احوال الائمة و آلال، ص365 ـ منتهی آلامال، یک جلدی، ص629.]
لازم است یادآور شویم که محمدحسنخان اعتمادالسلطنه (1) در ذکر شهر دامغان به بقعه متبرک امامزاده جعفر اشاره کرده و پس از توضیح درباره بقعه، متن وقفنامهای را که بر لوح سمت چپ ایوان جنوبی ـ در اصلی ورودی به امامزاده ـ نقر شده، نقل کرده است. مضمون این دو وقفنامه یکی است؛
اما انشای آنها کاملاً متفاوت است. بنابراین متن وقفنامه همراه با عکس سند و نام شهود وقفنامه ـ که برای شناخت بزرگان و مشاهیر دامغان در قرن نهم حایز اهمیت فراوانی است ـ در اینجا درج میگردد.
در پشت سند حاضر، وقفنامه دیگری مربوط به امامزاده جعفر نوشته شده است که متن و عکس آن نیز در اینجا آورده میشود. واقف، آیدینبیگ پسر محمدبیگ پهلوینی از امرای لرستان بوده و تاریخ این وقفنامه 948 هجری است.
اصل این سند، هماکنون در آرشیو سازمان مرکزی اوقاف نگهداری میشود.
1 ـ گردانیدن ـ لامُحاله ـ مثبت ثبات دولت دنیوی و [مُنتج] سعادت اخروی باشد،
2 ـ به تعلیم رسد که آیه [کریمه فی] «یوم لاینفع مال و لابنون» تواند بود.
3 ـ... نیز که کیا و امیر اعظم مستخدَم ارباب السّیف والقلم ساحب اَذیال المجد والهِمَم
4 ـ غوث الضّعفاء والمساکین، عون المظلومین، عضد الملوک والسّلاطین
5 ـ الواثق بفضلاللّه و الی عفوه، الراجی
6 ـ امیر سیفالدّولة والدّین علی کیا ابن امیر مرحوم، ملک الاُمرا فی زمانه، سراجالدولة والدین [رستم بن حاجی]
7 ـ اعلیاللّه تعالی شأنه و رحماللّه آباؤه و اسلافه ـ که فی الواقع به کمال محبت اهل البیت
8 ـ آراسته بود و پیوسته کمر متابعت و مطاوعتِ اولاد نبی و احفاد علی ـ علیهم افضل الصلوة حیّا و میتا
9 ـ و حاضرا و غایبا ـ بر میان جان بسته، میخواست که رونق مزار متبرکه و روضه مقدسه امام ابن الامام
10 ـ جعفر بن علی بن حسن بن علی بن عمر بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب ـ
11 ـ علیه و علیهم افضل الصلوة و اکمل التحیّات ـ که مدفون است به بلده دامغان خارج درب عراق
12 ـ زیادت گردد تا جماعتی از فقرا و مساکین و صادر و وارد از آن آستانِ فلک آشیان مُستفید و محظوظ شوند
13 ـ و ثواب آن به روزگار و روزگار واقف و اصل و متواصل گردد. انشاءاللّه و من اللّه التوفیق.
14 ـ وقف کرد و تصدّق نمود از اَخلص املاک و اَطیب اسباب خود که به مبایعه شرعیه بدو منتقل شده بود
15 ـ و در تعمیر و آبادانی آن سعی و اجتهادِ بلیغ فرموده، جمیع
16 ـ سهمی از اصل دو سهم که نصف کامل باشد از قنات قریهای که معروف و مشهور است به «دِهُو»
17 ـ من مضافات [توابع] «دامغان» و اراضی و حیطان و قنوات و آبار و مجاری و مقاسم آن،
18 ـ مستغینا عن التّحدید والتّوصیف لِشهرتها، و جمیع
19 ـ سهمی از اصل دوازده سهم که نیمدانگِ کاملِ مُشاع باشد، از جمله مزرعهای که موصوف است به «مهرآباد»
20 ـ من توابع «دامغان» که مجاریِ میاه مزرعه مذکوره از چشمه [......] میآید و در میان زمین و املاک
21 ـ بر شش شبانروز قسمت میشود و هر شبانروزی بر یازده فهیجه مُنقسم میگردد که
22 ـ آن نیم دانگ، پنج فهیجه (2) نیمآب باشد به اصطلاح ارباب مزرعه مذکوره.
23 ـ با اراضی که تابع آن است و جمیع طاحونه، به بلده «دامغان» دایر بر آب و جوی صامغان
24 ـ معروف به آسیای فیروزی با تمامی حیطان و اراضی که تابع آن طاحونه است.
25 ـ و چنین گفت واقف مذکور ـ تقبلاللّه منه ـ که وقف کردم و صدقه نمودم این نصف قریه مذکوره
26 ـ و پنج فهیجه نیمآبِ مزرعه موصوفه و تمامی طاحونه مشروحه با اراضی و حیطان که تابع آن مواضع است،
27 ـ در حال حیاتِ خود و بعد طول بقاء خود بر فقرا و مستحقّان و ابناء السّبیل
28 ـ و صادر و وارد و زایرانِ آن مزار متبرکه تا محصولات این مواضع را خادمان
29 ـ امین که معیّن شده به مصارف استحقاق رسانند. مقرّر بر آن جمله که محصولات این مواضع را
30 ـ بعد از تخم قائم [؟] مقدارِ بیست خروار گندم به «وزن دامغان»، نقیبی که بر سرِ روضه مقدسه مجاور باشد جهت خاصه خود
31 ـ تصرف نماید و مقدار ده خروار غلّه مناصفه، خادمی که در مطبخ معموره طبخ کند
32 ـ و به خدمتکاری فقرا و صادر و وارد قیام نماید، جهت معیشت و اخراجات خود تصرف کند کائنا مَن کان.
33 ـ نقیب و خادم زیادت از این سی خروار غلهای که مقرر شده، متصرف نشود و جهت خاصه خود تصرف ننماید.
34 ـ مشروط بر آن جمله که هر روز بیست من گندم غُلور (3) پزد؛ بامداد ده من و نماز دیگر ده من.
35 ـ از این جمله چیزی قاصر و منکسر نگردانند، و آنچه این مقرّری فاضل آید، به قسط شهور و ایام
36 ـ در نماز پیشین نان پخته، آماده دارند تا فقیری که برسد و به طبخ نرسیده باشد، بدیشان رسانند.
37 ـ و از محصولات صیفی، بعد از اخراجاتِ حوایجِ مطبخ، روغن چراغ مرتب دارند؛ هر شب در هر مزاری
38 ـ یک چراغ برافروزند و در خانقاه (4) یک چراغ برافروزند و اگر مهمان رسیده باشند،
39 ـ در هر وثاق که مهمان باشد، یک چراغ بنهند. مقرر بر آن جمله که بر موجبی که ذکر رفته، محصولات
40 ـ و ارتفاعاتِ این مواضع را خادمان به موجب شروط واقف به فقرا و ابناء السبیل رسانند.
41 ـ و بیرون از آنچه به جهت ایشان مقرر گشته به زیادتی در آن طمع و توقّع نکنند، و وصیت کرد واقف مذکور چنین:
42 ـ ختماللّه بالخیر اعماله ـ که مرا و فرزندان مرا در این موقوفات مخلودات حقی از حقوق به ملکیت نیست، و به اجاره طویله ندهند؛
43 ـ و اصلاً با متغلّبان و کسانی که انتزاع از دست ایشان دشوار بود، عقد اجاره نبندند و هر کس که
44 ـ این املاک را به اجاره طویله گیرد، و هر متغلّب که این موقوفات را به اجاره طویله طلبد، تا قیامت
45 ـ در غضب و سخطِ حق ـ سبحانه و تعالی ـ باشد و در نفرین خدای ـ عزّوجلّ ـ بوَد.
46 ـ و روانیست که زیادت از سهسال به کسانی که لایق و معتمد نیستند به اجاره داده شود و اگر زیادت از سهسال
47 ـ به اجاره دهند، عقد اجاره باطل باشد، و واجب و لازم است بر سادات و قضات و حکّام عصر که اگر کسی
48 ـ به تقلّب در این اوقات مدخل [افتد، مانع] شوند و اگر نشوند، چنان باشد که در آن ظلم شریک باشند.
49 ـ سعی و اجتهاد نمایند که حق در مرکز خود قرار گیرد؛ ثواب آن به روزگار همگنان واصل گردد. روانیست که هیچ قاضی
50 ـ و والی و حاکم را که در ابطال این وقفیت کوشند و تصرفی به ناحق کنند. و هر که در این وقف
51 ـ به ناحق متصرف شود و تغییرِ شروطِ واقف مدخل کند، در لعنت و سخط الهی گرفتار گردد
52 ـ تا دامن قیامت؛ در دو جهان مردود و سیاهرو باشد، و حقالتّولیت این مواضع کسی راست که مجاور و ملازم این مزار باشد
53 ـ و به کمال امانت و دیانت آراسته بود. و بعد از رعایت شرایطی که بیان کرده شد، حاکم شرع
54 ـ بر وقفیت این مواضع حکم فرمود و این وقف ثابت و لازم گشت؛ حاکمی نافذ الحکم والقضا،
55 ـ تا این وقف از محل نزاع بیرون آمد و در حیّز اجتماع و اتفاق قرار گرفت.
56 ـ و واقف مذکور ـ تقبّلاللّه منه ـ سادات و قضات و ارباب و اهالی را بر این موجب استشهاد فرمود و وصیت نمود که
57 ـ هر ده سال قضات عصر، این وقفیت را مجدّد گردانند و تغییر [و] تبدیل به قواعد آن راه ندهند.
58 ـ فمن بدّله بعد ما سَمعه فانّما اِثمه علی الّذین یُبدّلونه.
59 ـ و این وقفیت در سه نسخه ثبت افتاد و به امناء سپارده شد. توفیق رفیق همگنان باد. تحریرا فی
60 ـ غرة محرم الحرام سنة خمس عشر و ثمانمائة الهجریّة النبویّة علیه افضل الصّلوات
61 ـ الحمدُللّه رب العالمین والصلوة والسلام علی خیر خلفه محمد و اولاده اجمعین الطیّبین الطّاهرین.
63 ـ هجریة النبویّة [؟]شهادت و اقرار واقف به خط خودش
64 ـ رب احکم باخیر والسعادة والحُسنی.
65 ـ املاک و طاحونه و غیره که در این وقفنامه مسطور است وقف کردهام و از املاک خود
66 ـ جدا گردانیدهام و به تصرف متولی این وقف گذاشتهام.وقف مؤبّد و صدقه مُخلّد
67 ـ الی ان یرثاللّه الارض. و بعد الیوم مرا و فرزندان مرا و هیچ مُتنفّس را در این
68 ـ موقوفات مذکورات حقی به ملکیّت نیست. کتبه العبد
69 ـ علی بن رستم بن ابراهیم حاجی غفراللّه له و تقبَّل منه.
70 ـ حرّره العبد الضّعیف الَمحتاج الی رحمةاللّه الباری هزاربیگ بن عزالدین عوض شاه الخواریاصلحاللّه شأنه.
سجلات وقفنامه
1 ـ واحد من الشهود، العبد... بن محمد ابن خیام الدامغانی
2 ـ تشهد علی اقرار الواقف المذکور ـ جعلاللّه سعیه مشکورا ـ بجمیع ما فیه حرّره العبد زینالدین [؟] بن محمد بن علی بن کمال الدامغانی
3 ـ تشهد بما فیه. حرّره علی شاه بجاورینی
4 ـ اشهد فی الواقف المتصدق ـ تقبّلاللّه منه/ بجمیع ما صدر فی الصدر. حرّره العبد/ طیبشاه بخطه.
5 ـ بنده... علی، حسین بن شیخ محمد.
6 ـ اشهد فی الواقف المذکور علی/ النهج المسطور. حرّره العبد علی بن محمود الخیام یُعرف بشیخ.
7 ـ علی ذلک من الشاهدین/ محمد بن نظام کامگار الدامغانی.
8 ـ واحد من الشهود العبد/ حرّره حیدر بن محمد مغانی.
9 ـ تشهد بمضمونه العبد الضعیف/ الحبیب [؟] بن محمد بن ابوالبدر بخطه فی مورخه.
10 ـ اشهد فی الواقف المذکور علی النهج المسطور/ ـ تقبلاللّه عنه ـ حرّره الفقیر احمد بن/ فتحاللّه احمد القوینی
11ـ شهد بما فیه علی شاه بن عماد قمی.
12 ـ علی ذلک من الشاهدین/ حرّر ما حرّره العبد/ الحسین بن محمد عفیف/ فی مورخه.
13 ـ شهد فی الواقف المتصدّق ـ تقبّلاللّه منه ـ/ عوض بن محمود الدار الصامغانی.
14 ـ المحتاج الی اللّه الغنی. تشهد العبد الضعیف، ناصرالدین محمود بن علی صفی.
15 ـ بر این موجبِ ذکر رفته بنده گواه باشد. حرّره العبد، فتحاللّه بن احمد قوینی.
16 ـ تشهد بمضمونه کتبا لعبد الضعیف الی اللّه الغنی محمود بن ناصرالدین الصفی.
17 ـ بشهادة العبد علی بن محمد... بخطه.
18 ـ تشهد بما فیه، جلالالدین بن تاجالدین محمد... بخطه.
19 ـ شهد بمضمونه. حرّره محمود بن حسین الدارا.
20 ـ بشهادة العبد صدرالدین بن شمسالدین کمال.
21 ـ تشهد بمضمونه. حرّره العبد زینالدین محمد بن شیخ مغانی.
22 ـ علی ذلک من الشاهدین. حسین بن علی شاه [؟] دامغانی.
23 ـ من الواقفین بمضمونه. حرّره العبد محمد بن علیشاه الدارا الدامغانی.
24 ـ بشهادة العبد. سعد بن الیاس، سعد علی عزالدین مغاوری بخطه.
25 ـ بشهادة العبد حسین بن... الدین ابورضا. کتبه بامره.
26 ـ اشهـدنی الـواقـف الـمتصدق ـ تـقبّـلاللّه منه ـ بجمیع ماصدر فی الصدر. حرّره العبد محمود بن علی الصرابی الدامغانی.
28 ـ بشهادة العبد ناصر بن عمادِ سفید چشم]؟]
29 ـ بشهادة العبد... بن مطهر...
30 ـ بشهادة جلال بن حسین شیروانی
31 ـ تشهد بمضمونه اقل العباد... احمد بن علی مغانی [؟]
32 ـ اشهدنی عن لفظ الواقف المذکور الی رحمةاللّه الرحیم علی بن قوامالدین، مجدالدین النعیمی. احسناللّه عواقبه.
33 ـ واحد من الشهود؛ العبد محمد بن مطهر...
34 ـ بشهادة العبد مجدالدین بن سفید چشم بخطه
35 ـ اشهد الواقف المتصدق ـ تقبّلاللّه منه ـ...حرّره حرّره اللّه المنان/ محمود بن حسن سپاه مردان.
36 ـ شهـد علی ذلک. حـرّره العبـد، حسیـن بن علی... الدامغانی.
37 ـ علی ذلک من الشاهدین. نعمةاللّه بن محمد بن یحیی
38 ـ بشهادة العبد محمد بن عطاءاللّهِ باباعلی.
39 ـ 40 ـ بشهادة العبد حسن جلالالدین...[؟]
41 ـ تشهد العبد علی بن مبارکشاه نقیبی [؟]
42 ـ تشهد بما فیه. حرّره العبد علی بن علی لاغری [؟]
43 ـ بشهادة العبد، علی بن عطاءاللّه باباعلی.
44 ـ بشهادة العبد علی بن محمد العاری [؟]
45 ـ واحـد من الشهـود العبـد... بن حـافظ... احسـن اللّه اجلاله.
46 ـ شهد بمضمونه الواثق برحمة الصمدانی، مجدالدین بن علی المشهدی.
47 ـ بشهادة العبد عطاءاللّه بن محمد عطاءاللّه الدامغانی.
48 ـ شهد بمضمونه العبد الراجی سلطان.
49 ـ شهد بما فیه علی حسن.
50 ـ ممن تشهد بما فیه. حرّره العبد احمد بن حسن الدارا.
51 ـ تشهد بما فیه محمود بن محمد...
52 ـ بشهادة العبد حسن بن حسین شاه رودباری.
53 ـ بشهادة العبد محمد حاجی....
54 ـ بشهادة العبد رستمِ سهراب.
55 ـ تشهد بما فیه محمود بن علی احمد غریوی الدامغانی.
56 ـ بشهادة العبد حسن بن حسین.
57 ـ تشهد بمضمونه. حرّره المحتاج الی رحمةاللّه الغنی، احمد بن علی بن محمد بن نصراللّه الدامغانی.
58 ـ شهد بمضمونه حرره العبد. الخضر بن...
59 ـ تشهد العبد محمد بن علی... حسن خراز.
60 ـ بشهادة العبد عزالدین بن محمد....
61 ـ بشهادة العبد... فخرالدین بن نصر.
62 ـ واحد من الشهود العبد. حرّره محمد علی... بخطه
63 ـ بشهادة العبد عبدالحسین بن علاءالدین قل طبی [؟]
64 ـ بشهادة العبد علی بن علی بن علی الدا... بخطه
65 ـ تشهد بما فیه علی بن حسن....
66 ـ تشهد بمضمونه نجیب بن محمد بن عزیز...
67 ـ تشهد بمضمونه. حرّره العبد الفقیر درویش محمد بن حسنالدارا.
68 ـ واحد من الشهود العبد/ حسن بن حاجی نادار مهماندوستی.
69 ـ واحد من الشهود العبد کامگار الدامغانی بخطه
70 ـ تشهد بمضمونه. حرّره العبد النحیف الی اللّه الغنی/ علی بن اسحاق بن علی بندار الدامغانی.
71 ـ واحد من الشهود. العبد لطف اللّه بن محمود نادار.
72 ـ تشهد بمضمونه. حرّره العبد الضعیف المحتاج الی رحمةاللّه الغنی محمود بن علی بن محمد حسینی[؟] الدامغانی
73 ـ شهد بمضمونه. حرّره العبد الضعیف الی رحمةاللّه الغنی علی بن محمدِ ابوالمهدی دامغانی.
74 ـ شهد بما فیه. العبد حسن بختیار.
75 ـ اشهدنی الواقف المذکور علی النهج المسطور. عبدالرشید بن دارانی.
76 ـ واحد من الشهود. حرّره العبد محمود بن موسی بن محمود....
77 ـ واحـد من الشهـود. العبـد. حـرّره فخـرالدین بن عـلـی....
78 ـ تشهد بما فیه اسکندرِ سهراب.
79 ـ علی ذلـک من الشاهدیـن. محمد بن احمـد بن فتـحاللّه قوینی.
80 ـ واحد من الشهود. العبد. حرّره حسین بن حسینِ سپاهمردان.
81 ـ بشهادة العبد محمد بن مجدالدین مبارک دامغانی
82 ـ بشهادة العبد محمود بن حاجی حسین صاحب.
83 ـ بشهادة العبد محمود بن عمادِ سفید چشم
84 ـ بشهادة العبد همامالدین بن فخرالدین ابوالبدر.
85 ـ واحد من الشهود. العبد جلالالدین بن یحیی بن جلالالدین.
86 ـ شهد بما فیه غیاث بن الیاس بن محمد [؟]
87 ـ تشهد بما فیه العبد حسنِ عبدالحق
88 ـ بشهادة العبد محمد بن اسحاق همدانی.
89 ـ تشهد بما فیه شیخ داود بن نوروز[؟] خوارزمی.
90 ـ تشهد العبد شمسالدین سعد....
91 ـ بشهادة العبد درویش علی بن سعدالدین خیام.
92 ـ بشهادة العبد امینالدینِ بهاءالدین....
93 ـ تشهد بما فیه حسن بن حسینِ عمادشاه.
94 ـ واحد من الشهود. العبد سیفالدین بن... داورانی.
95 ـ بشهادة العبد جلالالدین علی خاموش.
96 ـ بشهادة العبد... کامگار.
97 ـ تشهد بما فیه... معلم.
98 ـ بشهادة العبد الحسین بن محمد بن جامی مغانی.
99 ـ تشهد بما فیه نظام بن کمال علی.
100 ـ واحد من الشهود بایزید بن طیفور.
101 ـ تشهد بما فیه... علیِ سفیدچشم
102 ـ بشهادة العبد محمد بن فخرالدین الخیام.
103 ـ بشهادة العبد علی بن محمد بن....
104 ـ تشهد بما فیه عزالدین شیخ.
105 ـ تشهد بما فیه حسین بن علی المقری [؟]
106 ـ به گواهی محمد بن دادار[؟] بن حُر الخیام.
107 ـ تشهد بما فیه شیخ محمود بن علی خیام.
108 ـ تشهد بما فیه حسام بن حسینشاه.
109 ـ شهد بما فیه علی شاه بن اسماعیل.
2 ـ الحمدُللّه رب العالمین والعاقبة للمتقین والصلوة والسلام علی نبیّه و ولیّه، محمد علیهما و آلهما الطیبین
3 ـ والطاهرین و سلّم تسلیما کثیرا. اما بعد، باعث بر تحریر این سطور، آنکه
4 ـ وقف گردانید از اطیب مال خود جناب دولتمآبِ سعادت ایاب
5 ـ آیدینبیگ ابن المرحوم المغفور المبرور پیر محمدبیگ پهلوینی از امرای
6 ـ اکراد لورستان از آنچه نمود که ملک او بود و در تحت تصرف مالکانه
7 ـ خود داشت، جمیع طاحونه و اراضی که تابع آن است که یکربع و نیم از یک... [که واقع]
8 ـ در قریه «مغونه» من توابع بلده معموره الدامغان ـ حُمیت عن الحدثان ـ است،
9 ـ بر آستانه متبرکه حضرت امامزاده معصوم، امام جعفر ابن
10 ـ علی بن حسن ابن علی ابن عمر بن علی ابن حسین ابن
11 ـ علی بن ابیطالب ـ علیه و علیهم الصلوة والسلام ـ که مدفون
12 ـ است در بلده دامغان در بیرون دروازه عراق، و واقف
13 ـ مذکور، این موقوفه را به تصرف جناب سیادتمآبِ سعادت نصاب
14 ـ امیر بدرالدین محمد الحسینی و اولاد او بازگذاشت که منافع آن را
15 ـ صرف این آستانه بزرگوار و فرش و روشنایی نمایند تا
16 ـ اجر و ثواب آن به روزگار واقف مذکور بازگردد و ایضا
17 ـ شرط کرد واقف مذکور که مِن بعد مرا و هیچ آفریده را از
18 ـ فرزندان من دعوی ملکیت نباشد در این طاحونه مذکوره.
19 ـ هر که خلاف این عمل نماید در سخط و غضب و لعنت حضرت
20 ـ حق سبحانه و تعالی باشد تا مادام قیام قیامت و...
21 ـ که مسطور شد، گواه گرفت جمعی که از واقف مذکور...
22 ـ و اسامی خود در ذیل این صحیفه مسطور کردند. الاخر من شهراللّه
23 ـ شوال المعظم سنة ثمان اربعین و تسعمائه... علی ذلک... حان ابن نعمتاللّه فیروزکوهی. عفی عنه.
ـ تقبلاللّه بجوده ـ کتبه العبد مهر (عبدالمذنب محمدمهدی
ـ لا اله الا اللّه، محمدا رسولاللّه علی ولیاللّه. افوض [امری الیاللّه... یا صاحب] الزمان ادرکنی)
ب: الواقـف الموفق حَضَـر و اعتـرف. مهـر (عبدالاثیم محمد قاسم)
ج: ما سطر فیه وضح وصحّ لدیّ. انا العبد الفقیر حسین بن جعفر الحسین عفی عنهما بلطفه.
د: من الشاهدین علی ذلک. مهر. (عبدالمذنب مطهّر)
ه••: من الشاهدین. حرّره مرتضی الحسین.
و: شهد بما فیه. حرّره طاهر بن فضلاللّه الحسین.
ز: شهدت بما فیه. مهر. (العبد محمدحسین)
ح: من الشاهدین بما فیه. حرّره محمدباقر الحسینی.
ط: واقف علیه. زینالعابدین الحسینی.
ی: من الشاهدین. حرّره علی بن احمد الدامغانی. عفی عنهما.
ک: شهد بما فیه... بن علی. مهر. (کمرنگ و ناقص است.)
ل: من الشاهدین. حرّره علاءالدین....
م: شهد بما فیه. حرّره نظامالدین بن....
میراث جاویدان
این وقفنامه که نمونه بسیار زیبایی از شیوه سندنویسی در قرن نهم را به دست میدهد به خط تعلیق هزاربیگ بن عزّالدین عوض شاه خواری، بر کاغذ سمرقندی کتابت شده است. بخش خطبه سند از بین رفته و طول و عرض فعلی آن 622 در 5/ 17 سانتیمتر است.
واقف، امیر سیفالدین علی کیا ابن سراجالدین رستم بن حاجی [هزار جریبی] است، وی ظاهرا از امرای سلسله کار کیای گیلان است که شرح حالشان در تاریخ رویان آملی و تاریخ طبرستان ظهیرالدین مرعشی آمده است.
موقوفعلیه، بقعه متبرک امامزاده جعفر دامغان است. منابع و مآخذ معتبر انساب، وی را از نسل امام زینالعابدین ـ علیهالسلام ـ دانسته و محل شهادت او را به اختلاف، دروازه نیشابور و دامغان ذکر کردهاند [ترجمه مقاتل الطالبین، ابوالفرج اصفهانی، ص643 ـ المجدی فی النساب الطالبیین، ص152 ـ لباب الانساب، بیهقی، صص277 و 421 ـ خلاصة المقال فی احوال الائمة و آلال، ص365 ـ منتهی آلامال، یک جلدی، ص629.]
لازم است یادآور شویم که محمدحسنخان اعتمادالسلطنه (1) در ذکر شهر دامغان به بقعه متبرک امامزاده جعفر اشاره کرده و پس از توضیح درباره بقعه، متن وقفنامهای را که بر لوح سمت چپ ایوان جنوبی ـ در اصلی ورودی به امامزاده ـ نقر شده، نقل کرده است. مضمون این دو وقفنامه یکی است؛
اما انشای آنها کاملاً متفاوت است. بنابراین متن وقفنامه همراه با عکس سند و نام شهود وقفنامه ـ که برای شناخت بزرگان و مشاهیر دامغان در قرن نهم حایز اهمیت فراوانی است ـ در اینجا درج میگردد.
در پشت سند حاضر، وقفنامه دیگری مربوط به امامزاده جعفر نوشته شده است که متن و عکس آن نیز در اینجا آورده میشود. واقف، آیدینبیگ پسر محمدبیگ پهلوینی از امرای لرستان بوده و تاریخ این وقفنامه 948 هجری است.
اصل این سند، هماکنون در آرشیو سازمان مرکزی اوقاف نگهداری میشود.
1 ـ گردانیدن ـ لامُحاله ـ مثبت ثبات دولت دنیوی و [مُنتج] سعادت اخروی باشد،
2 ـ به تعلیم رسد که آیه [کریمه فی] «یوم لاینفع مال و لابنون» تواند بود.
3 ـ... نیز که کیا و امیر اعظم مستخدَم ارباب السّیف والقلم ساحب اَذیال المجد والهِمَم
4 ـ غوث الضّعفاء والمساکین، عون المظلومین، عضد الملوک والسّلاطین
5 ـ الواثق بفضلاللّه و الی عفوه، الراجی
6 ـ امیر سیفالدّولة والدّین علی کیا ابن امیر مرحوم، ملک الاُمرا فی زمانه، سراجالدولة والدین [رستم بن حاجی]
7 ـ اعلیاللّه تعالی شأنه و رحماللّه آباؤه و اسلافه ـ که فی الواقع به کمال محبت اهل البیت
8 ـ آراسته بود و پیوسته کمر متابعت و مطاوعتِ اولاد نبی و احفاد علی ـ علیهم افضل الصلوة حیّا و میتا
9 ـ و حاضرا و غایبا ـ بر میان جان بسته، میخواست که رونق مزار متبرکه و روضه مقدسه امام ابن الامام
10 ـ جعفر بن علی بن حسن بن علی بن عمر بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب ـ
11 ـ علیه و علیهم افضل الصلوة و اکمل التحیّات ـ که مدفون است به بلده دامغان خارج درب عراق
12 ـ زیادت گردد تا جماعتی از فقرا و مساکین و صادر و وارد از آن آستانِ فلک آشیان مُستفید و محظوظ شوند
13 ـ و ثواب آن به روزگار و روزگار واقف و اصل و متواصل گردد. انشاءاللّه و من اللّه التوفیق.
14 ـ وقف کرد و تصدّق نمود از اَخلص املاک و اَطیب اسباب خود که به مبایعه شرعیه بدو منتقل شده بود
15 ـ و در تعمیر و آبادانی آن سعی و اجتهادِ بلیغ فرموده، جمیع
16 ـ سهمی از اصل دو سهم که نصف کامل باشد از قنات قریهای که معروف و مشهور است به «دِهُو»
17 ـ من مضافات [توابع] «دامغان» و اراضی و حیطان و قنوات و آبار و مجاری و مقاسم آن،
18 ـ مستغینا عن التّحدید والتّوصیف لِشهرتها، و جمیع
19 ـ سهمی از اصل دوازده سهم که نیمدانگِ کاملِ مُشاع باشد، از جمله مزرعهای که موصوف است به «مهرآباد»
20 ـ من توابع «دامغان» که مجاریِ میاه مزرعه مذکوره از چشمه [......] میآید و در میان زمین و املاک
21 ـ بر شش شبانروز قسمت میشود و هر شبانروزی بر یازده فهیجه مُنقسم میگردد که
22 ـ آن نیم دانگ، پنج فهیجه (2) نیمآب باشد به اصطلاح ارباب مزرعه مذکوره.
23 ـ با اراضی که تابع آن است و جمیع طاحونه، به بلده «دامغان» دایر بر آب و جوی صامغان
24 ـ معروف به آسیای فیروزی با تمامی حیطان و اراضی که تابع آن طاحونه است.
25 ـ و چنین گفت واقف مذکور ـ تقبلاللّه منه ـ که وقف کردم و صدقه نمودم این نصف قریه مذکوره
26 ـ و پنج فهیجه نیمآبِ مزرعه موصوفه و تمامی طاحونه مشروحه با اراضی و حیطان که تابع آن مواضع است،
27 ـ در حال حیاتِ خود و بعد طول بقاء خود بر فقرا و مستحقّان و ابناء السّبیل
28 ـ و صادر و وارد و زایرانِ آن مزار متبرکه تا محصولات این مواضع را خادمان
29 ـ امین که معیّن شده به مصارف استحقاق رسانند. مقرّر بر آن جمله که محصولات این مواضع را
30 ـ بعد از تخم قائم [؟] مقدارِ بیست خروار گندم به «وزن دامغان»، نقیبی که بر سرِ روضه مقدسه مجاور باشد جهت خاصه خود
31 ـ تصرف نماید و مقدار ده خروار غلّه مناصفه، خادمی که در مطبخ معموره طبخ کند
32 ـ و به خدمتکاری فقرا و صادر و وارد قیام نماید، جهت معیشت و اخراجات خود تصرف کند کائنا مَن کان.
33 ـ نقیب و خادم زیادت از این سی خروار غلهای که مقرر شده، متصرف نشود و جهت خاصه خود تصرف ننماید.
34 ـ مشروط بر آن جمله که هر روز بیست من گندم غُلور (3) پزد؛ بامداد ده من و نماز دیگر ده من.
35 ـ از این جمله چیزی قاصر و منکسر نگردانند، و آنچه این مقرّری فاضل آید، به قسط شهور و ایام
36 ـ در نماز پیشین نان پخته، آماده دارند تا فقیری که برسد و به طبخ نرسیده باشد، بدیشان رسانند.
37 ـ و از محصولات صیفی، بعد از اخراجاتِ حوایجِ مطبخ، روغن چراغ مرتب دارند؛ هر شب در هر مزاری
38 ـ یک چراغ برافروزند و در خانقاه (4) یک چراغ برافروزند و اگر مهمان رسیده باشند،
39 ـ در هر وثاق که مهمان باشد، یک چراغ بنهند. مقرر بر آن جمله که بر موجبی که ذکر رفته، محصولات
40 ـ و ارتفاعاتِ این مواضع را خادمان به موجب شروط واقف به فقرا و ابناء السبیل رسانند.
41 ـ و بیرون از آنچه به جهت ایشان مقرر گشته به زیادتی در آن طمع و توقّع نکنند، و وصیت کرد واقف مذکور چنین:
42 ـ ختماللّه بالخیر اعماله ـ که مرا و فرزندان مرا در این موقوفات مخلودات حقی از حقوق به ملکیت نیست، و به اجاره طویله ندهند؛
43 ـ و اصلاً با متغلّبان و کسانی که انتزاع از دست ایشان دشوار بود، عقد اجاره نبندند و هر کس که
44 ـ این املاک را به اجاره طویله گیرد، و هر متغلّب که این موقوفات را به اجاره طویله طلبد، تا قیامت
45 ـ در غضب و سخطِ حق ـ سبحانه و تعالی ـ باشد و در نفرین خدای ـ عزّوجلّ ـ بوَد.
46 ـ و روانیست که زیادت از سهسال به کسانی که لایق و معتمد نیستند به اجاره داده شود و اگر زیادت از سهسال
47 ـ به اجاره دهند، عقد اجاره باطل باشد، و واجب و لازم است بر سادات و قضات و حکّام عصر که اگر کسی
48 ـ به تقلّب در این اوقات مدخل [افتد، مانع] شوند و اگر نشوند، چنان باشد که در آن ظلم شریک باشند.
49 ـ سعی و اجتهاد نمایند که حق در مرکز خود قرار گیرد؛ ثواب آن به روزگار همگنان واصل گردد. روانیست که هیچ قاضی
50 ـ و والی و حاکم را که در ابطال این وقفیت کوشند و تصرفی به ناحق کنند. و هر که در این وقف
51 ـ به ناحق متصرف شود و تغییرِ شروطِ واقف مدخل کند، در لعنت و سخط الهی گرفتار گردد
52 ـ تا دامن قیامت؛ در دو جهان مردود و سیاهرو باشد، و حقالتّولیت این مواضع کسی راست که مجاور و ملازم این مزار باشد
53 ـ و به کمال امانت و دیانت آراسته بود. و بعد از رعایت شرایطی که بیان کرده شد، حاکم شرع
54 ـ بر وقفیت این مواضع حکم فرمود و این وقف ثابت و لازم گشت؛ حاکمی نافذ الحکم والقضا،
55 ـ تا این وقف از محل نزاع بیرون آمد و در حیّز اجتماع و اتفاق قرار گرفت.
56 ـ و واقف مذکور ـ تقبّلاللّه منه ـ سادات و قضات و ارباب و اهالی را بر این موجب استشهاد فرمود و وصیت نمود که
57 ـ هر ده سال قضات عصر، این وقفیت را مجدّد گردانند و تغییر [و] تبدیل به قواعد آن راه ندهند.
58 ـ فمن بدّله بعد ما سَمعه فانّما اِثمه علی الّذین یُبدّلونه.
59 ـ و این وقفیت در سه نسخه ثبت افتاد و به امناء سپارده شد. توفیق رفیق همگنان باد. تحریرا فی
60 ـ غرة محرم الحرام سنة خمس عشر و ثمانمائة الهجریّة النبویّة علیه افضل الصّلوات
61 ـ الحمدُللّه رب العالمین والصلوة والسلام علی خیر خلفه محمد و اولاده اجمعین الطیّبین الطّاهرین.
63 ـ هجریة النبویّة [؟]شهادت و اقرار واقف به خط خودش
64 ـ رب احکم باخیر والسعادة والحُسنی.
65 ـ املاک و طاحونه و غیره که در این وقفنامه مسطور است وقف کردهام و از املاک خود
66 ـ جدا گردانیدهام و به تصرف متولی این وقف گذاشتهام.وقف مؤبّد و صدقه مُخلّد
67 ـ الی ان یرثاللّه الارض. و بعد الیوم مرا و فرزندان مرا و هیچ مُتنفّس را در این
68 ـ موقوفات مذکورات حقی به ملکیّت نیست. کتبه العبد
69 ـ علی بن رستم بن ابراهیم حاجی غفراللّه له و تقبَّل منه.
70 ـ حرّره العبد الضّعیف الَمحتاج الی رحمةاللّه الباری هزاربیگ بن عزالدین عوض شاه الخواریاصلحاللّه شأنه.
سجلات وقفنامه
1 ـ واحد من الشهود، العبد... بن محمد ابن خیام الدامغانی
2 ـ تشهد علی اقرار الواقف المذکور ـ جعلاللّه سعیه مشکورا ـ بجمیع ما فیه حرّره العبد زینالدین [؟] بن محمد بن علی بن کمال الدامغانی
3 ـ تشهد بما فیه. حرّره علی شاه بجاورینی
4 ـ اشهد فی الواقف المتصدق ـ تقبّلاللّه منه/ بجمیع ما صدر فی الصدر. حرّره العبد/ طیبشاه بخطه.
5 ـ بنده... علی، حسین بن شیخ محمد.
6 ـ اشهد فی الواقف المذکور علی/ النهج المسطور. حرّره العبد علی بن محمود الخیام یُعرف بشیخ.
7 ـ علی ذلک من الشاهدین/ محمد بن نظام کامگار الدامغانی.
8 ـ واحد من الشهود العبد/ حرّره حیدر بن محمد مغانی.
9 ـ تشهد بمضمونه العبد الضعیف/ الحبیب [؟] بن محمد بن ابوالبدر بخطه فی مورخه.
10 ـ اشهد فی الواقف المذکور علی النهج المسطور/ ـ تقبلاللّه عنه ـ حرّره الفقیر احمد بن/ فتحاللّه احمد القوینی
11ـ شهد بما فیه علی شاه بن عماد قمی.
12 ـ علی ذلک من الشاهدین/ حرّر ما حرّره العبد/ الحسین بن محمد عفیف/ فی مورخه.
13 ـ شهد فی الواقف المتصدّق ـ تقبّلاللّه منه ـ/ عوض بن محمود الدار الصامغانی.
14 ـ المحتاج الی اللّه الغنی. تشهد العبد الضعیف، ناصرالدین محمود بن علی صفی.
15 ـ بر این موجبِ ذکر رفته بنده گواه باشد. حرّره العبد، فتحاللّه بن احمد قوینی.
16 ـ تشهد بمضمونه کتبا لعبد الضعیف الی اللّه الغنی محمود بن ناصرالدین الصفی.
17 ـ بشهادة العبد علی بن محمد... بخطه.
18 ـ تشهد بما فیه، جلالالدین بن تاجالدین محمد... بخطه.
19 ـ شهد بمضمونه. حرّره محمود بن حسین الدارا.
20 ـ بشهادة العبد صدرالدین بن شمسالدین کمال.
21 ـ تشهد بمضمونه. حرّره العبد زینالدین محمد بن شیخ مغانی.
22 ـ علی ذلک من الشاهدین. حسین بن علی شاه [؟] دامغانی.
23 ـ من الواقفین بمضمونه. حرّره العبد محمد بن علیشاه الدارا الدامغانی.
24 ـ بشهادة العبد. سعد بن الیاس، سعد علی عزالدین مغاوری بخطه.
25 ـ بشهادة العبد حسین بن... الدین ابورضا. کتبه بامره.
26 ـ اشهـدنی الـواقـف الـمتصدق ـ تـقبّـلاللّه منه ـ بجمیع ماصدر فی الصدر. حرّره العبد محمود بن علی الصرابی الدامغانی.
28 ـ بشهادة العبد ناصر بن عمادِ سفید چشم]؟]
29 ـ بشهادة العبد... بن مطهر...
30 ـ بشهادة جلال بن حسین شیروانی
31 ـ تشهد بمضمونه اقل العباد... احمد بن علی مغانی [؟]
32 ـ اشهدنی عن لفظ الواقف المذکور الی رحمةاللّه الرحیم علی بن قوامالدین، مجدالدین النعیمی. احسناللّه عواقبه.
33 ـ واحد من الشهود؛ العبد محمد بن مطهر...
34 ـ بشهادة العبد مجدالدین بن سفید چشم بخطه
35 ـ اشهد الواقف المتصدق ـ تقبّلاللّه منه ـ...حرّره حرّره اللّه المنان/ محمود بن حسن سپاه مردان.
36 ـ شهـد علی ذلک. حـرّره العبـد، حسیـن بن علی... الدامغانی.
37 ـ علی ذلک من الشاهدین. نعمةاللّه بن محمد بن یحیی
38 ـ بشهادة العبد محمد بن عطاءاللّهِ باباعلی.
39 ـ 40 ـ بشهادة العبد حسن جلالالدین...[؟]
41 ـ تشهد العبد علی بن مبارکشاه نقیبی [؟]
42 ـ تشهد بما فیه. حرّره العبد علی بن علی لاغری [؟]
43 ـ بشهادة العبد، علی بن عطاءاللّه باباعلی.
44 ـ بشهادة العبد علی بن محمد العاری [؟]
45 ـ واحـد من الشهـود العبـد... بن حـافظ... احسـن اللّه اجلاله.
46 ـ شهد بمضمونه الواثق برحمة الصمدانی، مجدالدین بن علی المشهدی.
47 ـ بشهادة العبد عطاءاللّه بن محمد عطاءاللّه الدامغانی.
48 ـ شهد بمضمونه العبد الراجی سلطان.
49 ـ شهد بما فیه علی حسن.
50 ـ ممن تشهد بما فیه. حرّره العبد احمد بن حسن الدارا.
51 ـ تشهد بما فیه محمود بن محمد...
52 ـ بشهادة العبد حسن بن حسین شاه رودباری.
53 ـ بشهادة العبد محمد حاجی....
54 ـ بشهادة العبد رستمِ سهراب.
55 ـ تشهد بما فیه محمود بن علی احمد غریوی الدامغانی.
56 ـ بشهادة العبد حسن بن حسین.
57 ـ تشهد بمضمونه. حرّره المحتاج الی رحمةاللّه الغنی، احمد بن علی بن محمد بن نصراللّه الدامغانی.
58 ـ شهد بمضمونه حرره العبد. الخضر بن...
59 ـ تشهد العبد محمد بن علی... حسن خراز.
60 ـ بشهادة العبد عزالدین بن محمد....
61 ـ بشهادة العبد... فخرالدین بن نصر.
62 ـ واحد من الشهود العبد. حرّره محمد علی... بخطه
63 ـ بشهادة العبد عبدالحسین بن علاءالدین قل طبی [؟]
64 ـ بشهادة العبد علی بن علی بن علی الدا... بخطه
65 ـ تشهد بما فیه علی بن حسن....
66 ـ تشهد بمضمونه نجیب بن محمد بن عزیز...
67 ـ تشهد بمضمونه. حرّره العبد الفقیر درویش محمد بن حسنالدارا.
68 ـ واحد من الشهود العبد/ حسن بن حاجی نادار مهماندوستی.
69 ـ واحد من الشهود العبد کامگار الدامغانی بخطه
70 ـ تشهد بمضمونه. حرّره العبد النحیف الی اللّه الغنی/ علی بن اسحاق بن علی بندار الدامغانی.
71 ـ واحد من الشهود. العبد لطف اللّه بن محمود نادار.
72 ـ تشهد بمضمونه. حرّره العبد الضعیف المحتاج الی رحمةاللّه الغنی محمود بن علی بن محمد حسینی[؟] الدامغانی
73 ـ شهد بمضمونه. حرّره العبد الضعیف الی رحمةاللّه الغنی علی بن محمدِ ابوالمهدی دامغانی.
74 ـ شهد بما فیه. العبد حسن بختیار.
75 ـ اشهدنی الواقف المذکور علی النهج المسطور. عبدالرشید بن دارانی.
76 ـ واحد من الشهود. حرّره العبد محمود بن موسی بن محمود....
77 ـ واحـد من الشهـود. العبـد. حـرّره فخـرالدین بن عـلـی....
78 ـ تشهد بما فیه اسکندرِ سهراب.
79 ـ علی ذلـک من الشاهدیـن. محمد بن احمـد بن فتـحاللّه قوینی.
80 ـ واحد من الشهود. العبد. حرّره حسین بن حسینِ سپاهمردان.
81 ـ بشهادة العبد محمد بن مجدالدین مبارک دامغانی
82 ـ بشهادة العبد محمود بن حاجی حسین صاحب.
83 ـ بشهادة العبد محمود بن عمادِ سفید چشم
84 ـ بشهادة العبد همامالدین بن فخرالدین ابوالبدر.
85 ـ واحد من الشهود. العبد جلالالدین بن یحیی بن جلالالدین.
86 ـ شهد بما فیه غیاث بن الیاس بن محمد [؟]
87 ـ تشهد بما فیه العبد حسنِ عبدالحق
88 ـ بشهادة العبد محمد بن اسحاق همدانی.
89 ـ تشهد بما فیه شیخ داود بن نوروز[؟] خوارزمی.
90 ـ تشهد العبد شمسالدین سعد....
91 ـ بشهادة العبد درویش علی بن سعدالدین خیام.
92 ـ بشهادة العبد امینالدینِ بهاءالدین....
93 ـ تشهد بما فیه حسن بن حسینِ عمادشاه.
94 ـ واحد من الشهود. العبد سیفالدین بن... داورانی.
95 ـ بشهادة العبد جلالالدین علی خاموش.
96 ـ بشهادة العبد... کامگار.
97 ـ تشهد بما فیه... معلم.
98 ـ بشهادة العبد الحسین بن محمد بن جامی مغانی.
99 ـ تشهد بما فیه نظام بن کمال علی.
100 ـ واحد من الشهود بایزید بن طیفور.
101 ـ تشهد بما فیه... علیِ سفیدچشم
102 ـ بشهادة العبد محمد بن فخرالدین الخیام.
103 ـ بشهادة العبد علی بن محمد بن....
104 ـ تشهد بما فیه عزالدین شیخ.
105 ـ تشهد بما فیه حسین بن علی المقری [؟]
106 ـ به گواهی محمد بن دادار[؟] بن حُر الخیام.
107 ـ تشهد بما فیه شیخ محمود بن علی خیام.
108 ـ تشهد بما فیه حسام بن حسینشاه.
109 ـ شهد بما فیه علی شاه بن اسماعیل.
وقفنامه دوم پشت سند
1 ـ و ما توفیقی الاّ باللّه، علیه توکّلت و الیه اُنیب.2 ـ الحمدُللّه رب العالمین والعاقبة للمتقین والصلوة والسلام علی نبیّه و ولیّه، محمد علیهما و آلهما الطیبین
3 ـ والطاهرین و سلّم تسلیما کثیرا. اما بعد، باعث بر تحریر این سطور، آنکه
4 ـ وقف گردانید از اطیب مال خود جناب دولتمآبِ سعادت ایاب
5 ـ آیدینبیگ ابن المرحوم المغفور المبرور پیر محمدبیگ پهلوینی از امرای
6 ـ اکراد لورستان از آنچه نمود که ملک او بود و در تحت تصرف مالکانه
7 ـ خود داشت، جمیع طاحونه و اراضی که تابع آن است که یکربع و نیم از یک... [که واقع]
8 ـ در قریه «مغونه» من توابع بلده معموره الدامغان ـ حُمیت عن الحدثان ـ است،
9 ـ بر آستانه متبرکه حضرت امامزاده معصوم، امام جعفر ابن
10 ـ علی بن حسن ابن علی ابن عمر بن علی ابن حسین ابن
11 ـ علی بن ابیطالب ـ علیه و علیهم الصلوة والسلام ـ که مدفون
12 ـ است در بلده دامغان در بیرون دروازه عراق، و واقف
13 ـ مذکور، این موقوفه را به تصرف جناب سیادتمآبِ سعادت نصاب
14 ـ امیر بدرالدین محمد الحسینی و اولاد او بازگذاشت که منافع آن را
15 ـ صرف این آستانه بزرگوار و فرش و روشنایی نمایند تا
16 ـ اجر و ثواب آن به روزگار واقف مذکور بازگردد و ایضا
17 ـ شرط کرد واقف مذکور که مِن بعد مرا و هیچ آفریده را از
18 ـ فرزندان من دعوی ملکیت نباشد در این طاحونه مذکوره.
19 ـ هر که خلاف این عمل نماید در سخط و غضب و لعنت حضرت
20 ـ حق سبحانه و تعالی باشد تا مادام قیام قیامت و...
21 ـ که مسطور شد، گواه گرفت جمعی که از واقف مذکور...
22 ـ و اسامی خود در ذیل این صحیفه مسطور کردند. الاخر من شهراللّه
23 ـ شوال المعظم سنة ثمان اربعین و تسعمائه... علی ذلک... حان ابن نعمتاللّه فیروزکوهی. عفی عنه.
سجلات وقفنامه پشت سند
الف: وقد اجریت صیغة الوقف، وکالة عن الواقف المؤمی الیهـ تقبلاللّه بجوده ـ کتبه العبد مهر (عبدالمذنب محمدمهدی
ـ لا اله الا اللّه، محمدا رسولاللّه علی ولیاللّه. افوض [امری الیاللّه... یا صاحب] الزمان ادرکنی)
ب: الواقـف الموفق حَضَـر و اعتـرف. مهـر (عبدالاثیم محمد قاسم)
ج: ما سطر فیه وضح وصحّ لدیّ. انا العبد الفقیر حسین بن جعفر الحسین عفی عنهما بلطفه.
د: من الشاهدین علی ذلک. مهر. (عبدالمذنب مطهّر)
ه••: من الشاهدین. حرّره مرتضی الحسین.
و: شهد بما فیه. حرّره طاهر بن فضلاللّه الحسین.
ز: شهدت بما فیه. مهر. (العبد محمدحسین)
ح: من الشاهدین بما فیه. حرّره محمدباقر الحسینی.
ط: واقف علیه. زینالعابدین الحسینی.
ی: من الشاهدین. حرّره علی بن احمد الدامغانی. عفی عنهما.
ک: شهد بما فیه... بن علی. مهر. (کمرنگ و ناقص است.)
ل: من الشاهدین. حرّره علاءالدین....
م: شهد بما فیه. حرّره نظامالدین بن....
پی نوشت :
1-مطلعالشمس، ج3، ص275.
2-فهیجه: مطلعالشمس «فهجه» آورده و در توضیح نوشته است: «اندازهای به قدر پنجانگشت مضموم یعنی یک مشت بطولها» در لغتنامه دهخدا نیامده و در لهجه کنونی دامغان فیجّه تلفظ میشود.
3-غلور: مطلعالشمس «بلغور» آورده است. غلور گونهای از واژه «غلول» است به معنی طعام نرم؛ طعامی که به اندرون شکم پیر و ناتوان زودگوار باشد. [لغتنامه دهخدا].
4-خانقاه: همان ساختمان کوچکی است که در ضلع غربی امامزادهجعفر قرار دارد و به قبر شاهرخ شهرت دارد. ر.ک: نشریه فرانسوی LEMONDE IRANIEN ET L ISLAM. شماره2. یادداشتی درباره قبر شاهرخ دامغان، شهریار عدل، صص185ـ173. پاریس 1974.
میراث جاویدان
نویسنده: عمادالدین شیخ الحکمایی
این مقاله در تاریخ 1403/2/8 بروز رسانی شده است
این مقاله در تاریخ 1403/2/8 بروز رسانی شده است