... برخاست

آزاده مرد از همه خواهش‌ها، خود را رهیده یافت، رها برخاست عالم به احترام سزاوارش، از جایگاه خویش به‌پا برخاست وقتی که مرگ سرخ مسلّم شد، در ذهن آن مقدس ربانی
دوشنبه، 12 مهر 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
... برخاست
 اشعار عاشورایی
 
 

شاعر: شرینعلی گلمرادی

 

 

 

 

 

آزاده مرد از همه خواهش‌ها، خود را رهیده یافت، رها برخاست
عالم به احترام سزاوارش، از جایگاه خویش به‌پا برخاست
وقتی که مرگ سرخ مسلّم شد، در ذهن آن مقدس ربانی
پیغمبران سلام فرستادند، تکبیر، از زبان منا برخاست
آن ایستاده تا که فراز آمد، از مشرق مقدّس آزادی
از جان دردپرور مظلومان، در ناگهان سرود و صدا برخاست
خورشید بود، آمده بود آنجا تا نور و آفتاب بیفشاند
افسوس! از خرابه خاموشان، فریاد شوم جغد بلا برخاست
عقل از درون جان توانمندش، فریاد زد که «فاجعه در پیش است»
آهنگ عشق گفت که برخیزد، مرد از میان چون و چرا برخاست
دریایی از تلاطم دشمن را در پیش روی خویش تماشا کرد
در جنگل تهاجم پیکان‌ها بی وقفه از برای غزا برخاست
تردید را ز چشم دلش وا کرد کانجا مقام نور حقیقت بود
با انتخاب مقصد برحقّش، از پیچ و تاب وسوسه‌ها برخاست
سردار بی‌تکلف عاشورا، بی آن‌که سر به خصم فرود آرد
لبّیک گفت بر سر پیمانش، وان گاه از برای خدا برخاست
هرچند داغ‌های شهیدان را، در سینه گداخته پنهان داشت
در ساحت مقدّس جانبازی، از روی اشتیاق و رضا برخاست
ای خفتگان به محبس رخوتها! تا چند خامشی و فراموشی؟
آغاز باصلابت انسان بود، مردی که از برای شما برخاست

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط