اشکواره

خم شد گذاشت روی زمین گوشواره را تا قدری التیام دهد گوش پاره را آتش گرفته گوشه دامان کوچکش آبی نبود چاره کند این شراره را
دوشنبه، 12 مهر 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
اشکواره
 اشعار عاشورایی
 
 

شاعر: پروانه نجاتی
 

خم شد گذاشت روی زمین گوشواره را
تا قدری التیام دهد گوش پاره را
آتش گرفته گوشه دامان کوچکش
آبی نبود چاره کند این شراره را
از خیمه‌های سوخته تا گود قتلگاه
هاجر شد و دوید به هر سو اشاره را
باران تازیانه و سیلاب سیلی، اشک
تاریک کرده بود نگاه ستاره را
از حال رفت، بوته خاری پناه شد
در خواب دید کودکی و گاهواره را
در خواب دید رفته مدینه و تشنه نیست
لب باز کرد و خوردن آبی دوباره را
زینب تمام همسفران را ردیف کرد
گم کرده بود دختر چندم... شماره را!

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط