ایل تشنه

انی صد دشنه در تن یک ایل تشنه می‌شود از برنگشتنت یک ایل تشنه، تشنه اگر بود زنده بود با تکیه بر ترنم چشمان روشنت
سه‌شنبه، 13 مهر 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
ایل تشنه
 اشعار عاشورایی

 

نویسنده: سپیده مختاری




 

انی صد دشنه در تن
یک ایل تشنه می‌شود از برنگشتنت
یک ایل تشنه، تشنه اگر بود زنده بود
با تکیه بر ترنم چشمان روشنت
حس می‌کنم به سمت «کسی نیست» می‌‎روم
سمتی که نیست خلوت «آغوش گشتنت»
برگرد از هجوم، غرق می‌شود فرات
باز آمدن ندارد از این خیمه رفتنت
من واقفم به عشق عجیبت به بچه‌ها
من واقفم به شوق «عموجان شنفتنت»
این بچه‌ها به مهر تو سیراب می‌شوند
با یک بهانه می‌شکنند از شکستنت
برگرد با دو دست، دو تا دست آهنین
نه، دست نه، درخت که جان داشت در نتت
آن بازوان که دور تنم قفل می‌شدند
آن بازوان سخت‌تر از گرز و آهنت
این جا چه می‌شود چه دگرگونه می‌شود
شاید اراده کرده سپاهی به کشتنت
من قامتم شکست از این غفلت بزرگ
از ماجرای تلخ به سرنیزه بستنت



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط