آيا دومين درياچه شور جهان حفظ ميشود؟
درياچه اروميه بزرگترين درياچه داخل ايران و دومين درياچه شور جهان است.
درياچهاي كه در گذشته به خاطر رنگ فيروزهاي به آن فيروزه ايران نيز اطلاق ميشد همچنانكه آنرا چي چست، طلا و زر نيز ميناميدند. اين زيستبوم كه 50 هزار كيلومتر مربع وسعت دارد در تعيين آب وهواي منطقه، نقشي اثرگذار دارد تا آنجا كه افزون بر ايران، آب و هواي كشورهاي تركيه و عراق هم از اين درياچه متاثر است. به عبارت ديگر، هر دانه سيب و انگوري كه در منطقه ميرويد مرهون همين درياچه است. با اين همه، اخيرا بر اثر عوامل دست ساز و دخالتهاي غيرمسئولانه و همچنين بيمهري طبيعت(كاهش بارندگي) اين درياچه به وضعيت اسفباري مبتلا شده است.
عوارض ناشي از ساخت سدهاي متعدد بر روي رودخانههاي بالادست اين درياچه، مجال زندگي را از آن گرفته است. ساخت ميان گذر كه باعث توقف چرخه آب در اين درياچه شده از ديگر عوامل تهديدكننده آن است. روزگار نهچندان دوري عمق آب در اين درياچه 12 متر بود اما اينك به كمتر از 6 متر رسيده است. در يك عبارت ميتوان گفت آنچه امروز بر اين درياچه حكمفرماست متأسفانه نشان از خشك شدن آن در آينده نزديك دارد.با اين همه امضاي سند جامع اروميه در اواخر مهرماه امسال ميتواند گام مثبتي براي حفظ اين زيستبوم ارزشمند تلقي شود به شرط آنكه اين سند فداي برخي ملاحظات نشود. گرچه كارشناسان ميگويند؛ تنها راه نجات اروميه تخريب ميان گذر و اختصاص حداقل 20 درصد آب سدهاي بالادست به اين درياچه است. آنچه در پي ميآيد نقدي است بر سند ياد شده.
سرانجام پس از كش و قوسهاي فراوان و مجادلات حقوقي كه بيش از يكسال به طول انجاميد، سند ملي راهبردي مديريت جامع پارك ملي درياچه اروميه به امضاي عاليترين مقامات وزارتين نيرو و جهاد كشاورزي، سازمان حفاظت محيطزيست ايران و نيز استانداران سه استان آذربايجان شرقي، غربي و كردستان رسيد. با اين وجود و با وجود آنكه نفس چنين اقدامي ميتواند بسيار مثبت تلقي شود، بهنظر ميرسد كه توافقنامه مزبور داراي نارسايي هاي فراوان و ابهاماتي است كه كارايياش را ميكاهد.
بايد دانست درياچه اروميه در شمار مهمترين اركان پايداركننده محيطزيست در شمال غرب كشور محسوب ميشود؛ تالاب پهنپيكري كه آثاري فرامنطقهاي نيز بر زيستمندان و محيطزيست منطقه برجاي گذارده و خواهد گذارد، از اين رو، به درستي در رده بالاترين تمهيدات حفاظتي كشور (پارك ملي) قرار گرفته است. امّا شوربختانه – همانگونه كه اشاره شد - برنامه حاضر از صراحت، دقت و شفافيت لازم براي حراست از اين بومسازگان ناهمتاي ايران برخوردار نيست. مهمترين نارساييها اين سند عبارتاند از:
۱ - از آنجا كه ۹۴ درصد از آب قابل استحصال حوضه آبخيز درياچه اروميه به بخش كشاورزي اختصاص مييابد، بايد هر چه سريعتر تمهيداتي مؤثر، ضربتي و پايدار براي افزايش راندمان آبياري و استفاده از سامانههاي آبياري تحت فشار در اين حوضه در اولويت برنامههاي زيربنايي دولت قرار بگيرد. نزديك كردن راندمان آبياري استان به مرز ۶۵ الي ۷۰ درصد، كمترين كاري است كه بايد در كوتاهترين زمان ممكن عملي و اجرايي شود؛ راهبردي كه متأسفانه در اين برنامه از شفافيت و صراحت لازم برخوردار نيست.
۲ - به موازات افزايش راندمان آبياري، بايد از زدن سد جديد روي رودخانه باراندوز – تنها رودخانه عمده از بين ۱۴ رودخانهاي كه آبشان به درياچه اروميه ميريزد – جلوگيري كرد و مطالعات احداث آن متوقف شود. همچنين پيشبيني شود كه تا سال ۱۴۰۰، دست كم يكي ديگر از سدهاي موجود تخريب و رودخانه آزاد شود.
۳ - در شرايط فوقالعاده بحراني كنوني كه حتي جزاير درياچه، ماهيت جزيرهاي بودن خود را از دست داده و سطح آب آن به يك سوم كاهش يافته است، ميبايست دستكم ۴۰ درصد از ظرفيت كنوني سدهاي موجود بهعنوان حقابه درياچه اختصاص يابد. بايد در نظر داشت كه چنانچه درياچه نابود شود، تمامي اراضي كشاورزي منطقه و سكونتگاههاي اطراف آن تا شعاع كشورهاي مجاور از اين پيامد ناميمون آسيب جدي ديده و اين ميتواند تجربه تلخ درياچه آرال را كه منجر به شورشدن ۴۰۰ هزار هكتار از پنبهزارهاي اتحاد جماهير شوروي سابق شدرا زنده كند. بنابراين، براي پاسداري پايدار از معيشت مردم، لازم است تا سطح آب درياچه به وضعيت طبيعي آن بازگردد.
۴ - استفاده از مشاركت مردم محلي و تقويت سازمانهاي مردمنهاد بايد در اين توافقنامه بسيارپررنگتر ديده شود و اعتباري خاص و رديف بودجهاي مستقل به آن تعلق گيرد.
۵ - لازم است تا راهكار دقيق تحقق اهداف يادشده در ذيل هريك از جداول موجود در برنامه آورده شوند.
۶ - با يك سياست درازمدت مديريت منطقه، بايد كوشش براي كاستن از وابستگي معيشتي به سرزمين تلاش شود. بايد با تقويت ديگر مزيتهاي نسبي منطقه، بهويژه در حوزه تجارت فرامرزي، مناطق آزاد تجاري، بومگردي و تقويت صنايع سازگار با محيطزيست، مديريت شايستهتري در بخش توزيع و مصرف آب اعمال شود.
درياچهاي كه در گذشته به خاطر رنگ فيروزهاي به آن فيروزه ايران نيز اطلاق ميشد همچنانكه آنرا چي چست، طلا و زر نيز ميناميدند. اين زيستبوم كه 50 هزار كيلومتر مربع وسعت دارد در تعيين آب وهواي منطقه، نقشي اثرگذار دارد تا آنجا كه افزون بر ايران، آب و هواي كشورهاي تركيه و عراق هم از اين درياچه متاثر است. به عبارت ديگر، هر دانه سيب و انگوري كه در منطقه ميرويد مرهون همين درياچه است. با اين همه، اخيرا بر اثر عوامل دست ساز و دخالتهاي غيرمسئولانه و همچنين بيمهري طبيعت(كاهش بارندگي) اين درياچه به وضعيت اسفباري مبتلا شده است.
عوارض ناشي از ساخت سدهاي متعدد بر روي رودخانههاي بالادست اين درياچه، مجال زندگي را از آن گرفته است. ساخت ميان گذر كه باعث توقف چرخه آب در اين درياچه شده از ديگر عوامل تهديدكننده آن است. روزگار نهچندان دوري عمق آب در اين درياچه 12 متر بود اما اينك به كمتر از 6 متر رسيده است. در يك عبارت ميتوان گفت آنچه امروز بر اين درياچه حكمفرماست متأسفانه نشان از خشك شدن آن در آينده نزديك دارد.با اين همه امضاي سند جامع اروميه در اواخر مهرماه امسال ميتواند گام مثبتي براي حفظ اين زيستبوم ارزشمند تلقي شود به شرط آنكه اين سند فداي برخي ملاحظات نشود. گرچه كارشناسان ميگويند؛ تنها راه نجات اروميه تخريب ميان گذر و اختصاص حداقل 20 درصد آب سدهاي بالادست به اين درياچه است. آنچه در پي ميآيد نقدي است بر سند ياد شده.
سرانجام پس از كش و قوسهاي فراوان و مجادلات حقوقي كه بيش از يكسال به طول انجاميد، سند ملي راهبردي مديريت جامع پارك ملي درياچه اروميه به امضاي عاليترين مقامات وزارتين نيرو و جهاد كشاورزي، سازمان حفاظت محيطزيست ايران و نيز استانداران سه استان آذربايجان شرقي، غربي و كردستان رسيد. با اين وجود و با وجود آنكه نفس چنين اقدامي ميتواند بسيار مثبت تلقي شود، بهنظر ميرسد كه توافقنامه مزبور داراي نارسايي هاي فراوان و ابهاماتي است كه كارايياش را ميكاهد.
بايد دانست درياچه اروميه در شمار مهمترين اركان پايداركننده محيطزيست در شمال غرب كشور محسوب ميشود؛ تالاب پهنپيكري كه آثاري فرامنطقهاي نيز بر زيستمندان و محيطزيست منطقه برجاي گذارده و خواهد گذارد، از اين رو، به درستي در رده بالاترين تمهيدات حفاظتي كشور (پارك ملي) قرار گرفته است. امّا شوربختانه – همانگونه كه اشاره شد - برنامه حاضر از صراحت، دقت و شفافيت لازم براي حراست از اين بومسازگان ناهمتاي ايران برخوردار نيست. مهمترين نارساييها اين سند عبارتاند از:
۱ - از آنجا كه ۹۴ درصد از آب قابل استحصال حوضه آبخيز درياچه اروميه به بخش كشاورزي اختصاص مييابد، بايد هر چه سريعتر تمهيداتي مؤثر، ضربتي و پايدار براي افزايش راندمان آبياري و استفاده از سامانههاي آبياري تحت فشار در اين حوضه در اولويت برنامههاي زيربنايي دولت قرار بگيرد. نزديك كردن راندمان آبياري استان به مرز ۶۵ الي ۷۰ درصد، كمترين كاري است كه بايد در كوتاهترين زمان ممكن عملي و اجرايي شود؛ راهبردي كه متأسفانه در اين برنامه از شفافيت و صراحت لازم برخوردار نيست.
۲ - به موازات افزايش راندمان آبياري، بايد از زدن سد جديد روي رودخانه باراندوز – تنها رودخانه عمده از بين ۱۴ رودخانهاي كه آبشان به درياچه اروميه ميريزد – جلوگيري كرد و مطالعات احداث آن متوقف شود. همچنين پيشبيني شود كه تا سال ۱۴۰۰، دست كم يكي ديگر از سدهاي موجود تخريب و رودخانه آزاد شود.
۳ - در شرايط فوقالعاده بحراني كنوني كه حتي جزاير درياچه، ماهيت جزيرهاي بودن خود را از دست داده و سطح آب آن به يك سوم كاهش يافته است، ميبايست دستكم ۴۰ درصد از ظرفيت كنوني سدهاي موجود بهعنوان حقابه درياچه اختصاص يابد. بايد در نظر داشت كه چنانچه درياچه نابود شود، تمامي اراضي كشاورزي منطقه و سكونتگاههاي اطراف آن تا شعاع كشورهاي مجاور از اين پيامد ناميمون آسيب جدي ديده و اين ميتواند تجربه تلخ درياچه آرال را كه منجر به شورشدن ۴۰۰ هزار هكتار از پنبهزارهاي اتحاد جماهير شوروي سابق شدرا زنده كند. بنابراين، براي پاسداري پايدار از معيشت مردم، لازم است تا سطح آب درياچه به وضعيت طبيعي آن بازگردد.
۴ - استفاده از مشاركت مردم محلي و تقويت سازمانهاي مردمنهاد بايد در اين توافقنامه بسيارپررنگتر ديده شود و اعتباري خاص و رديف بودجهاي مستقل به آن تعلق گيرد.
۵ - لازم است تا راهكار دقيق تحقق اهداف يادشده در ذيل هريك از جداول موجود در برنامه آورده شوند.
۶ - با يك سياست درازمدت مديريت منطقه، بايد كوشش براي كاستن از وابستگي معيشتي به سرزمين تلاش شود. بايد با تقويت ديگر مزيتهاي نسبي منطقه، بهويژه در حوزه تجارت فرامرزي، مناطق آزاد تجاري، بومگردي و تقويت صنايع سازگار با محيطزيست، مديريت شايستهتري در بخش توزيع و مصرف آب اعمال شود.