تفسير مخزن العرفان و مفسر آن
نويسنده: نهله غروى نائينى
مقدمه
زندگانى مفسر
مرحومه امين، روزگار كودكى را به تحصيل و تفكر پرداخت و اكثر علوم از نزد علامه فقيه مير سيد على اصفهانى نجف آبادى و شيخ مظاهرى اصفهانى در منزل خويش پشت پرده فرا گرفت. كليه دروس نحو، صرف، بلاغت، تفسير، علوم حديث، فقه و اصول و فلسفه را به خوبى آموخت و در آنها مهارت يافت،(علومى كه براى يك مفسر ضروريست).به حدى كه به درجه اجتهاد رسيد و قادر به استنباط احكام شرعى شد. اين بانوى عارف ربانى چنان به مبدأ اقيانوس رحمت الهى وابسته بود كه نغمات ملكوتى، تهليل گلها و رياحين را به گوش جان مى شنيد؛ و تا سن چهل سالگى دوران تهذيب و رياضت و تحصيل را طى كرد پس از آن مراحل ترقى و كمال را پيمود. نهايتاً در خرداد 1362 شمسى، برابر رمضان 1403 قمرى پس از قريب 95 سال عمر پر بركت و با عزت، به جوار رحمت حق شتافت.
ويژگىهاى اخلاقى و علمى
كمالات نفسانى و كرامات مختلفى كه خداوند سبحان نصيب اين علويه فرموده است از مقدمه كتاب النفحات الرحمانيهاش آشكار است، ايشان در مقدمه چنين گفته است:
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله الذى اضأ قلب اوليائه بنوره، فانكشف لهم به اسرار الوجود، و رشح عليهم من بحر المعارف و العلوم، و... و وجدت فى نفسى و روعى فى بعض الايام و الساعات اشراقات غيبيْ، ليست مسبوقْ بامور كسبيه فكريه، تفطنت آنهاهى النفحات التى اشير اليها فى الحديث و هى من رحمْ ربى، فأحببت...»
به نام خداوند بخشنده مهربان. سپاس خداوندى را كه قلوب اوليائش را به نور خود منور كرد و به مدد آن نور، اسرار وجود را بر ايشان هويدا نمود و از درياى معارف و علوم بر آنان باراند، و...، در نفس خويش و ضميرم يكى از روزها در لحاظاتى، انوارى غيبى يافتم كه از نوع دريافتهاى كسبى و فكرى نبود. دريافتم كه اين انوار از آن نفحاتى است كه در حديث به آنها اشاره شده و در حقيقت از رحمت پروردگار است. دوست داشتم كه بعضى از آنها را كه در ذهنم باقى مانده تدوين كنم تا فراموش نشود و برايم تذكرى باشد تا شايد هنگامى كه به ياد مى آورم، تجديد شكر كنم/
از آنجا كه بانو امين عارف به معناى واقعى است و خويش را از بند شهوات دنيايى رها ساخته، همواره توجهات عرفانى، خلوص و پاكى در كلمات و گفتارش درباره قرب الهى آشكار مى باشد. وى درباره آغاز سخن با خدا و قرائت سوره حمد و تفسير آن، و از شيطان رجيم به خداوند پناه بردن مى گويد:
«كسى كه خواهد مهيا گردد براى مناجات با قاضى الحاجات و در مقام ستايش و اظهار بندگى در حضور سلطان السلاطين برآيد، وظيفه وى اين است كه ظاهر و باطن خود را از قذارات و كثافات، صورى و معنوى، جسمى و روحى، پاك گرداند وگرنه هرگز لايق حضور در پيشگاه آن ذات پاك قدوس لا يزال نباشد.
دلى كه آلوده به كثافات صورى و معنوى است چگونه لايق پيشگاه قرب است و چطور وى را قدرت است كه از راه خلوص با حبيب خود راز و نياز كند، و چون بالاترين قذارات آن قذارات معنوى است كه در اثر وسوسه و دسيسههاى شيطانى در قلب پديد مى گردد، و در دل بشر نفوذ مى نمايد و قلب و جان را آلوده مى گرداند. اين است كه اول بايستى به حق تعالى پناه برد از شر شيطان لعين و از او استعانت و امان طلبد و قلب و دل را از آلودگى هايى كه در اثر خواطر شيطانى كه در قلب نفوذ كرده پاك كند، سپس شروع كند در حمد و ثناى آن ذات فرد سرمدى.»
آثار
- تفسير قرآن مجيد، به زبان فارسى به نام مخزن العرفان در تفسير قرآن مجيد در 15 مجلد؛
- نفحات الرحمانيه، به زبان عربى و مشتمل بر 96 عنوان؛
- سير و سلوك در روش اوليا و طريق سير سعدا؛
- معاد يا آخرين سير بشر؛
- روش خوشبختى، توصيه به خواهران دينى و ايمان؛
- اربعين هاشميه(چهل حديث)؛
- جامع الشتات؛ به عربى، شامل مسايل و احكام؛
- اخلاق؛
- مخزن اللئالى، در فضايل على عليهالسلام/
تفسير مخزن العرفان
نويسنده علت تأليف اين تفسير را چنين بيان مى كند:
«مدت زمانى بود كه گاه و بيگاه در فكر بودم كه تفسير مختصرى بنويسم و از كلمات آل عصمت عليهالسلام اقتباس نموده و از بيانات مفسرين خوشه چينى نمايم كه شايد به اين واسطه مفسرين و از متدبرين در قرآن محسوب گردم، لكن متأسفانه موانعى حلو راه خود مى ديدم كه طى اين طريق پر خطر را متعذر، بلكه متعسر مى پنداشتم. از طرفى ضعف نفس و فرومايگى سد راه مى شد؛ از طرفى تهديد و منع شارع از تفسير به رأى جلوگيرى بود و جرأت وارد شدن در اين وادى هولناك را نمىكردم لكن از طرف ديگر حسن طلب نمىگذاشت راحت باشم. مدتى بين خوف و رجا بودم، گاهى حسن طلب امر مى نمود، گاهى خوف و جبن غالب مى گشت، و سأس كلى دامن گيرم مى شد. لكن پس از آنكه مأيوس شدم كه بتوانم تفسير كاملى بنويسم نظر به اينكه(الميسور لا يسقط بالمعسور) بنا گذارم اقتباس نمايم از مشكلات انوار ولايت و اقتصار نمايم به ترجمه تحت اللفظى آيات و توضيح دهم بعض آيات محكمات را و پيرامون متشابهات نگردم.» (2)
قرآن از ديدگاه نويسنده
«بايد دانست كه قرآن مجيد كلام بزرگى است كه از معدن الوهيت نازل گرديده و البته مطالب مندرجه در آن از حيطه ذهن كوچك بشر خارج است و مخصوص به كسى است كه مخاطب به آن گرديده و پس از آن محول به خلفا و جانشينان آن بزرگوار است و مثل گفتگوها و مكاتبات بشر با يكديگر نيست. قرآن، معجزه موجز فصيح و بليغ است. اختصار قرآن از بلاغت و اعجاز آن است؛ اگر احكام و جزئيات، مقدمات عبادات همه و همه را داشت از حد فصاحت و بلاغت و اعجاز خارج مى شد و يكى از كتابهاى مفصل معمولى به شماره مى رفت.
امام صادق عليهالسلام فرمود: خداوند قرآن را تبيان هر چيز قرار داده و چيزى فرو نگذارده كه مردم محتاج به آن باشند مگر آن كه در قرآن نازل شده و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بيان فرموده است.
قرآن دواى هر دردى و درمان هر مرضى است، قرآن حبل الله متين است.آن ريسمان محكى كه از حق تعالى به سوى خلق كشيده شده است. به وسيله تعليمات قرآن صميميت و قوميت بين افراد بيشتر تحقق مى پذيرد. به وسيله تعليمات قرآن امور آشفته زندگى بشر جمع مى گردد، هر كس وظيفه اجتماعات و تكاليف زندگى خود را مى شناسد. قرآن جامع تمام قوانين اجتماعى و فردى بشر است. وظايف، عبادات، طريق تهذيب اخلاق، قانون معاملات و معاشرات، حقوق اقتصادى، جنايى و جزايى و قضايى هر يك را به جاى خود و روى قانون عدل به نيكوترين وجهى تأسيس كرده است. هر كه اين كتاب آسمانى را پيش روى خود دارد و برنامه زندگى خويش را روى ميزان و قوانين و دستورات آن اجرا كنند، هيچ وقت قدمش از صراط انسانيت نلغزد و حقيقت عبوديت و روح صميميت و علاقه مليت در وى ايجاد گردد و فضيلت و سعادت نشأتين نصيب او مى شود.
اسرار و رموز قرآن منحصر به كسى است كه مخاطب قرآن است(يعنى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم) و بعد از آن به كسانى محول مى شود كه خلفا و جانشينان وى هستند و راسخان در علم مىباشند، همان گونه كه امام صادق عليهالسلام فرمود:«ماييم راسخون در علم» رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مسلمانان را از تفسير به رأى نهى فرمود و از طرقى قرآن كريم امر به تدبر و تفكر در آيات كرده تا فهم معناى آن ميسر گردد. بديهى است كه تفكر و تدبر درس قرآن همان فهم معانى موجود در آن است كه با تفكر در قرآن بعضى از اسرار و رموز آن كشف مى گردد و فهم معانى لفظ، غير از تفسير به رأى است.»
مفسر گرامى مخزن العرفان پس از يك بحث طولانى درباره تدبر و تفسير به رأى مى گويد:
«در فهم ناسخ و منسوخ و تمييز بين محكم و متشابه و نيز در متشابهات و آنچه از آيات معنى آن ظاهر و جلى نيست بايستى به ابواب علم پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم تمسك جوييم از مشكات نور ائمه استضائه و استفاده كنيم و به فهم ناقص خود متكى نباشيم كه در خلاف افتيم.»
مرحومه امين در مقدمه تفسيرش به فضيلت خواندن قرآن و تدبر در آن مى پردازد و اقوال مختلفى از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و امام سجاد عليهالسلام و ساير ائمه عليهالسلام درباره فضيلت خواندن(قرائت) قرآن ذكر مى كند. به عنوان مثال مى نويسد:
در منهج از عبدالله بن مسعود از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم روايت شده: قرآن خواندن، احسان خداوند است كه به آن تمامى افراد بشر را دعوت فرموده، پس از خوان نعمت او بهرهمند شويد و هر چند توانيد فايده آن را برگيريد، زيرا قرآن ريسمان محكم است، هر كس دست (چنگ) در آن زند هرگز از رحمت واسع حق تعالى محروم نگردد.
حديث ظهور قرآن در قيامت به بهترين وجه را، ذكر مى كند و مى گويد كه: اخبار درباره مجسم شدن قرآن در قيامت و شفاعت كردن آن زياد است و گمان مكن كه اخبار و احاديثى كه از طرف معصومين عليهالسلام رسيده كه قرآن در قبر به صورت نيكو انيس مؤمن مى گردد و در آخرت مجسم مى شود و تكلم مى كند و شفاعت مى نمايد، ضرب المثل باشد و تأويل كنى و حمل بر غير ظاهرش نمايى.
تفسير اخلاقى و تربيتى
<اهل معرفت گويند: هر كس خود را به صفت عبوديت شناسد پروردگار خود را به صفت ربوبيت شناسد و هر كس خدا را به عظمت و بزرگوارى و سلطنت شناسد خود را به فقر و ذلت و مسكنت شناسد. از يكى از عرفا پرسيدند خدا را به چه چيز شناختى؟ گفت به اين شناختم كه هر وقت قصد معصيتى مى نمايم عظمت و جلال خداوندى را به ياد مى آورم و از معصيت خود دارى مى كنم.
آرى اگر ذرهاى از نور معرفت در قلبى بتابد اثر آن در ظاهر پديد مى گردد و پديد شدن آثار، نتيجه ذوق و حال است نه حاصل علم و تصور.
اگر خواهى بدانى كه نسبت به معرفت حايز چه مقامى گشتهاى...
اگر در قلب خود محبت حق يافتى بدان.
نيز اگر در خود صفت رضا ديدى بدان كه.
زيرا جذابيت حق است كه بنده را به سوى خود مى كشاند. اگر مورد الطاف الهى نبودى چنين توفيقى نصيب تو نمىگرديد.»
آرى مفسر، خود اين مراحل را درك كرده كه به اين سادگى بيان مى كند. درباره وظايف دنيوى انسان، وظايف زناشويى را مطرح مى كند؛ حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل كرده كه مضمونش چنين است: بهترين مردهاى امت من كسى است كه نسبت به زن خود بهتر باشد و بهترين زنان امت زنى است كه نسبت به شوهر خود بهتر باشد. بهترين زنان امت من زنى است كه در آنچه معصيت نباشد رضايت شوهر را به دست آرد و بهترين مردان امت من مردى است كه با اهلش با لطف و مدارا زندگى كند، مانند مادر نسبت به اولاد و چنين مردى در هر شبانه روزى اجر شهيد كه در راه خدا كشته شده دارد. مؤلف پس از ذكر برخى اقوال در اين باره، خود مى گويد:
«زن و مرد اگر چه در انسانيت شريك اند لكن شالوده خلقت زن و مرد از قواى دماغى جسمى، احساسات طبيعى و مزاجى تفاوت دارد.»
سپس گفتار برخىاز دانشمندان را مى آورد(3)و پس از آن گفتار صاحب تفسير الميزان را در اين خصوص مى آورد بدين مضمون، خلاصه آن كه زن و مرد در غالب احكام عبادات و حقوق اجتماعى مساوى مى باشند و همان طورى كه مرد مستقل در امور اجتماعى است زن نيز استقلال دارد و در غالب امور اجتماعى حق مداخله دارد مثل كسب، عمل، ارث، تجارت، زراعت، تعليم، تعلم، اخذ حقوق، دفاع در برابر دشمن و غير اينها از مواردى كه خلاف اقتضاى طبعش نباشد.
روش مفسر
با اينكه در سراسر تفسير چهره مفسر به عنوان يك عارف واقعى جلوه گر است لكن آيات و احاديث را به روشى باطنى و تأويلات عرفانى بيان نمىكند.
علوم قرآنى
«خود را كوچكتر از آن مى دانم كه از دانشمندان عالى انتقاد كنم و به گفتارشان خردهگيرى نمايم. روى سخن به ديگران است، آن هايى كه چندان بصيرتى در فهم آيات قرآن ندارند، از اين فرمايشات (متشابهات) ممكن است خود را ببازند و از حد خود تجاوز كنند و در تفسير و تأويل كلام الله به فريب نفس گرفتار گردند و گمان كنند به محض فرا گرفتن اندازه يى از قواعد عربى مى توانند بدون تمسك به اخبار آل عصمت عليهالسلام آيات متشابهات را به رأى و سليقه خود تفسير و تأويل كنند و مبتلا به تفسير به رأى منهى عنه گردند.»
توجه به مسايل كلامى
در ذكر صفات و اسماى الهى، مفسر به ارتباط عارف با اين اسما يا صفات مى پردازد و در پايان گفتار، درباره حمد و ثنا و شكر و صفات خداوند در اول سوره حمد مى گويد:
«اول سوره بيان حال عارف است از ذكر و فكر و تأمل در اسما و اوصاف جلال و جمال آن فرد بى همتا و تفكر و تدبر در لطايف صنع و آثار خلقت و اقتدار او تا آن كه سر انجام منتهى گرددبه جايى كه خوض مى نمايد در لجه وصول او يعنى واصل مى گردد به رحمت حق تعالى و از اهل مشاهده و عيان مى گردد و گويا او را عياناً مى بيند و شفاهاً با او سخن مى گويد.»
سپس گفتار ماديين را درباره روح و روان ذكر و مفصلاً پاسخ مى گويد(11).
مباحث فلسفى
1. آن آتش اخروى است نه دنيوى و به اين حواس درك نمىشود، مگر وقتى كه از اين نشأ تحول نمايد به نشأ قيامت، آن وقت مى توان آتش را « بعين اليقين» مشاهده نمود چنانچه الان علما مشاهده مى كنند آن آتش را<بعلم اليقين» و شاهد بر اين مطلب قول حق تعالى است در سوره تكاثر، آيه 9
2. آن آتشى است كه در كمون اشيأ واقع است و از باطن به ظاهر سرايت مى نمايد
3. آن آتشى است كه از سيئات و متابعت شهوات توليد مى گردد نه از چوب و زغال و غير آن
4. آن آتشى است كه در قلب نفوذ مى نمايد...؛
5. آتش دنيا تقريباً يك نوع است، چندان اختلافى بين اقسام آن نيست، لكن آتش جهنم هفت طبقه دارد...(13)
بيان نكات نحوى
بيان احكام فقهى
مفسر مى نويسد: ظاهراً از اين جمله«كتب عليكم» حكم لزومى بر مى آيد و دلالت دارد بر وجوب وصيت كه هر كسى هنگام مردنش اگر مالى دارد بايستى وصيت كند و براى پدر و مادر و نزديكان، براى هر يك سهمى از مال خود معين نمايد، خصوصاً به قرينه«حقاً على المتقين» كه در آخر آيه ذكر شده، لكن نظر به آياتى كه راجع به ارث رسيده و ورثه معين شده، جمع بين آيات اين طور مى شود كه نسبت به خويشاوندان حكم وجوبى برداشته مى شود، لكن استحباب آن به حال خود باقى مى ماند.
مفسر به گفتار خود ادامه مى دهد و نتيجه مى گيرد كه لازمه آدم متقى اين است كه هنگام مردنش وصيت نمايد براى خويشاوندان خود و آنان را از مال خود محروم ننمايد ولو اينكه براى او واجب نيست. سپس به اخبار درباره فضيلت وصيت مى پردازد و بعد از آن حكم بقيه آيه را گزارش مى كند(15).
بهرهگيرى از تفاسير
تفسير قرآن حكيم(صدر المتألهين)، مجمع البيان(طبرسى)، تفسير على بن ابراهيم قمى، روض الجنان و روح الجنان(ابوالفتوح رازى)، تفسير عياشى، كشف الاسرار(ميبدى)، منهج الصادقين(مولا فتح الله كاشانى)، الميزان(علامه طباطبايى)، البرهان(بحرانى)، جواهر(طنطاوى)، روح البيان(آلوسى)، انوار التنزيل و اسرار التأويل(بيضاوى) و در المنثور(سيوطى). در لابلاى گفتارش از مفسران صحابه و تابعين چون ابن عباس، ابن مسعود و عكرمه نيز بهره جسته است.
در برخى موارد، مفسر بدون ذكر نام عالم يا مفسرى با گفتن«بعضى از علماى تفسير يا برخىاز عرفا يا يكى از عرفا گفتهاند»(16)، مطلبى را بيان مى كند. بر ما معلوم نيست كه اين افراد چه كسانى هستند؛ و يا شايد از تراوشات عقلى و مغزى و روحى خود ايشان باشد، لكن اين بانوى بزرگ ترجيح داده كه مطلب را اين گونه ادا كند و نخواسته اسم خويش را در رديف نام مفسران و عرفاى بزرگ قرار دهد.
بهرهگيرى از روايات
پی نوشت :
1- محمد الحسون و ام على مشكور، اعلام النسأ المؤمنات / 233 - 248؛ الاجازْ الكبيرْ، آيت الله مرعشى نجفى 245 2- مقدمه مخزن العرفان، 1 / 2/
3- همان / 324/
4- مخزن العرفان، 1 / در تفسير سوره بقره/
5- همان، 1 / 78، 79/
6- همان / 168/
7- همان، در آغاز تفسير سوره بقره/
8- همان، 3 / 168.
9- همان، 1 / 168 - 180.
10- همان / 206/
11- همان، 2 / 134 - 141/
12- همان، 1 / 71 - 74 و 9 / 121/
13- همان / 180 - 182/
14- همان 2 / 446/
15- همان، 2 / 198 - 210/
16- ر. ك: همان، 2 / 198/