فرهنگ عاشورا(6)
ثار
ثار الله
جهاد
جهاد،گاهى با دشمنان متجاوز و كفار مهاجم است،گاهى با منافقان و گاهى با متجاوزانداخلى كه بر ضد حكومتحق مىشورند،گاهى بر ضد ظالمان،بدعتگذاران، تحريفگران،ترويجكنندگان باطل،تعطيلكنندگان حدود الهى،برهم زنندگان امنيتجامعه اسلامى و غاصبان حكومت مشروع و الهى از شايستگان است.
سيد الشهدا«ع»در عصرى قرار گرفته بود كه امويان،كمر به هدم اسلام و محو شريعتبسته بودند و دين خدا در معرض نابودى بود.جهاد آن حضرت،جانى تازه به اسلام داد وخونى تازه در رگهاى جامعه دوانيد.آن حضرت با استناد به اين كلام پيامبر خدا«ص»كهفرمود:«من راى سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله ناكثا عهده مخالفا لسنة رسول الله يعمل فىعباد الله بالاثم و العدوان فلم يغير عليه بفعل و لا قول كان حقا على الله ان يدخله مدخله».
اين شرايط را بر گروه حاكم و امويان تطبيق كرده،فرمود:اينان،پيروى از شيطان كرده واطاعتخدا را واگذاشتهاند،فساد را آشكار،حدود الهى را تعطيل و بيت المال رامخصوص خود ساخته،حرام خدا را حلال كرده،حلال الهى را حرام كردهاند.سپس خودرا شايسته رهبرى و حكومت دانسته،مردم را به تبعيت از نمايندهاش«مسلم بن عقيل»
فرمان مىدهد،تا خودش به كوفه برسد.[10]سكوت نكردن در برابر سلطه ستم و اعتراض بهبدعتها و كشتن بىگناهان و هتك نواميس مسلمانان و قطع حقوق حقداران،از مظاهرديگر جهاد است كه حسين بن على«ع»پيشتاز اين جبهه نيز بود.در نامههايى هم كه پس ازورود به مكه،به مردم بصره و كوفه نوشت،سخن از نابود كردن سنت و احياى بدعتتوسط بنى اميه و دعوت كوفيان و بصريان به اطاعت از خويش است تا در مبارزهاى باباطل،آنان را به«راه رشد»هدايت كند.در وصيتنامهاش به محمد بن حنفيه نيز هنگامخروج از مدينه،حركتخود را براى«اصلاح»در امت پيامبر و بر اساس امر به معروف ونهى از منكر مىشمارد(و انى لم اخرج اشرا...)[11] در خطبهاى هم كه در مكه مىخواند،پساز بيان زيبايى شهادت براى انسان و اشتياق خويش به پيوستن به نياكان شهيدش،از مردمدعوت مىكند كه هر كس آماده فدا كردن جان در اين راه است،به او بپيوندند(من كانباذلا فينا مهجته موطنا على لقاء الله نفسه فليرحل معنا).[12]جهاد حسين بن على«ع»براى احياء دين بود.در اين راه و با اين انگيزه،هم كشتن وهم كشته شدن حيات و پيروزى است.جهاد و شهادت آزادمردان،هميشه با بذل جان وايثار و نثار خون است و ثمره آن بيدارى مردم و احياى حق است.اين خط و برنامه،معامله با خداست كه مشترى جانها و اموال مؤمنان است و به پيكارگران در راهش،نويدبهشت داده است،چه بكشند،چه كشته شوند،[13] و اين همان فرهنگ«احدى الحسنين»
است كه قرآن آن را تعليم و الهام مىدهد.هم سيد الشهداء،مجاهد در راه خدا بود و همياران شهيدش.مبارزه آنان،عمل به وظيفه اسلامى و تكليف خدايى در مقابل ترويجبدعتها و انحرافات و زدودن حقايق دين بود.هر چند دشمنان مىكوشيدند جهادشان راياغيگرى و آن مجاهدان راه خدا را«خارجى»و شورشى معرفى كنند.از اين رو درزيارتنامههاى امام حسين و يارانش،از جمله اوصاف آن حضرت،نسبت به«جهاد»تاكيدشده است.در زيارتهاى مختلف، نسبت به سيد الشهدا اين تعابير ديده مىشود:«الزاهدالذائد المجاهد،جاهد فيك المنافقين و الكفار،جاهدت فى سبيل الله،جاهدت الملحدين،جاهدت عدوك،جاهدت فى الله حق جهاده»[14].و در باره شهداى كربلا نيز اين كلمات وتعابير به كار رفته است:«نصحتم لله و جاهدتم فى سبيله،اشهد انكم جاهدتم فى سبيل الله،الذابون عن توحيد الله.»[15] و براى خنثى كردن تبليغات دشمن،در زيارتنامهها همه اينصفات و اعمال،براى سيد الشهدا و يارانش با مطلع«اشهد انك...»آمده است،گواهىزائر بر اينكه اينان مجاهدان راه خدا بودند و مبارزهشان،جهادى مقدس بر ضد باطل بود.
عاشورا،سرمايه الهامبخش مجاهدان در طول تاريخ گشت و خون سيد الشهدا و شهداىكربلا، خون حماسهسازان ظلمستيز را به جوش آورد.
چاووش خوانى
ز تربتشهدا بوى سيب مىآيد
ز طوس،بوى رضاى غريب مىآيد
هر كه دارد هوس كرب و بلا،بسم الله
هر كه دارد هوس حب خدا،بسم الله
بر مشامم مىرسد هر لحظه بوى كربلا
ترسم آخر جان دهم در آرزوى كربلا[18]
اين مراسم سنتى،در جاهاى مختلف،تشريفات خاص و اشعار متفاوتى دارد.بهنوشته دهخدا: «چاووش خوان كسى است كه دعوت رفتن به زيارت عتبات عاليات كند.
در اصطلاح روستاييان خراسان،كسى باشد كه در فصل مناسب زيارت در دهات وروستاها سواره يا پياده به راه افتد و روستاييان را به وسيله جار زدن يا خواندن اشعار مهيجو مناسب،به زيارت اعتاب مقدسه تشويق و تهييج نمايد.»[19]
خطبه كربلا
به گلستان خزان ديده حق سامان داد
خطبه،خطابه و سخنانى است آشكار كه خطيب در برابر ديگران ايراد مىكند.مانندخطبه جمعه،خطبه عيد،خطبه نماز باران و خطبه هنگام كسوف.معمولا مشتمل بر حمدو ثناى الهى و توصيه به تقوا و مواعظ ديگر است.خطبههايى كه اميران و خلفا و واعظانمىخواندند، از اين قبيل است.به آن،خطابه هم گفته مىشود.
در نهضت عاشورا،يك سرى خطابهها و سخنرانيها توسط سيد الشهدا،امام سجاد،حضرت زينب و ياران امام انجام گرفته كه در كتب تاريخى و روايى ثبت است و اغلبتعيين كننده بوده است،چه آنها كه پيش از عاشورا و در طول راه و در خود مكه بوده،چهخطبههايى كه روز عاشورا ايراد شده و چه آنچه از زبان اسيران آزاده در كوفه و شام صادرشده است.خطبههاى سيد الشهدا و نيز خطبه امام سجاد«ع»در مجلس يزيد،همچنينخطابه زينب كبرى در كوفه و دمشق،معروفترين آنهاست.خطبههاى امام،اغلب درمجموعههايى كه سخنان آن حضرت را گرد آورده،آمده است.[15] برخى از خطبههاىسيد الشهدا«ع»كه در طول نهضت عاشورا بيان شده است،چنين مطلعهايى دارد:
هنگام خروج از مكه به سوى عراق:«خط الموت على ولد آدم مخط القلادة علىجيد الفتاة...»[20] پس از برخورد با سپاه حر در«ذو حسم»:«ايها الناس!...انى لم اقدم على هذا البلدحتى اتتنى كتبكم و قدمت على رسلكم ان اقدم الينا انه ليس علينا امام...».[21]همان هنگام:«انه قد نزل من الامر ما قد ترون و ان الدنيا قد تغيرت و تنكرت و ادبرمعروفها...الا ترون الى الحق لا يعمل به و الى الباطل لا يتناهى عنه...».[22]در منزلگاه بيضه،خطاب به ياران خويش و سپاه حر:«ايها الناس!انرسول الله«ص»قال:من راى سلطانا جائرا مستحلا لحرم الله،ناكثا لعهد الله مخالفا لسنةرسول الله...الا و ان هؤلاء قد لزموا طاعة الشيطان و تركوا طاعة الرحمن...».[23]شب عاشورا،خطاب به اصحاب خويش:«اثنى على الله احسن الثناء و احمده علىالسراء و الضراء...اما بعد،فانى لا اعلم اصحابا اوفى و لا خيرا من اصحابى و لا اهل بيت ابرو لا اوصل من اهل بيتى فجزاكم الله عنى خيرا...».[24]صبح عاشورا،خطاب به سپاه دشمن:«الحمد لله الذى خلق الدنيا فجعلها دار فناء وزوال،متصرفة باهلها حالا بعد حال فالمغرور من غرته و الشقى من فتنته...».[25] خطاب به سپاه كوفه،آنگاه كه نزديك اردوى امام آمده بودند:«ايها الناس!اسمعواقولى و لا تعجلونى حتى اعظكم بما لحق لكم على...اما بعد،فانسبونى فانظروا من انا؟ثمارجعوا الى انفسكم و عاتبوها،فانظروا هل يحل لكم قتلى و انتهاك حرمتى؟!الست ابن بنتنبيكم«ص»و ابن وصيه و ابن عمه...».[26]روز عاشورا،خطابه به نيروهاى ابن سعد:«تبا لكم ايتها الجماعة و ترحا،افحيناستصرختمونا وليهن متحيرين فاصرخناكم مؤدين مستعدين،سللتم علينا سيفا فى رقابنا وحششتم علينا نار الفتن...الا و ان الدعى بن الدعى قد ركز بين اثنتين،بين السلة و الذلة وهيهات منا الذلة...».[27]و اما خطبههاى ديگر:
خطبه حضرت زينب در كوفه خطاب به مردم:«اما بعد،يا اهل الكوفة!يا اهل الختلو الغدر،فلا رقات الدمعة و لا هدءت الرنة،انما مثلكم كمثل الذى نقضت غزلها من بعد قوةانكاثا...».[28] خطبه ام كلثوم،دختر امير المؤمنين،خطاب به كوفيان:«يا اهل الكوفة سواة لكم،مالكم خذلتم حسينا و قتلتموه و انتهبتم امواله و ورثتموه و سبيتم نسائه و نكبتموه...».[29]خطبه پر شور زينب كبرى«ع»در مجلس يزيد:«اظننتيا يزيد حيث اخذت علينااقطار الارض و آفاق السماء فاصبحنا نساق كما تساق الاسارى ان بنا على الله هوانا...امنالعدل يابن الطلقاء تخديرك حرائرك و امائك و سوقك بنات رسول الله«ص»
سبايا؟...».[30]خطبه شور انگيز افشاگر امام سجاد«ع»در مجلس يزيد در شام:«ايها الناس! اعطيناستا و فضلنا بسبع:اعطينا العلم و الحلم و السماحة و الشجاعة...فمن عرفنى فقد عرفنى و منلم يعرفنى انباته بحسبى و نسبى،انا ابن مكة و منى،انا ابن زمزم و الصفا...».[31]محتواى اينگونه خطبهها كه در معرفى دين راستين و افشاى چهره دشمنان اهل بيت وتبيين مظلوميت عترت پيامبر«ص»است،از ارزشمندترين اسناد تاريخى است كه هم خطمشى سيد الشهدا«ع»را در حادثه عاشورا بيان مىكند،و هم عمق معرفتخاندان او وحمايت آگاهانه آنان را از راه حق.
خطبه يعنى اعتراض آتشين
خطبه يعنى درد زين العابدين
خطبه يعنى همچو زينب استوار
با تبسم ايستادن پاى دار
خطبه يعنى تشنگى آموختن
در كنار آب،لب را دوختن
خطبه يعنى با خدا ساغر زدن
در جنون پيمانه آخر زدن
خطبه يعنى زن،حريم پاكى است
جلوهاى از حجب و از بى باكى است
آنكه مست از باده تلخ شب است
آشنا كى با صداى زينب است؟[32]
پي نوشت :
1- بحار الانوار:ج 44،ص 218.
2- عوالم(امام حسين)،ص 474.
3- مفاتيح الجنان.
4- بحار الانوار،ج 52،ص 308.
5- مفاتيح الجنان،محدث قمى،ص 557(صلوات بر حسن و حسين)
6- مفاتيح الجنان.
7- بحار الانوار:ج 98،ص 148،168،و 180.
8- ثار،على شريعتى،ص 18.
9- كيهان فرهنگى،تيرماه 1367،ص 55.
10- از سخنرانى امام حسين«ع»در منزل بيضه،كامل ابن اثير،ج 3 ص 280،حياة الامام الحسين،ج 3،ص 80.
11- مقتل خوارزمى،ج 1،ص 188.
12- لهوف،ص 3.
13- ان الله اشترى من المؤمنين انفسهم و اموالهم...(توبه،آيه 111).
14- در مفاتيح الجنان،خط طاهر خوشنويس،دفتر نشر فرهنگ اسلامى،صفحات 418،423 تا 425،441،444.
15- همان،صفحات 440،444،448.
16- فرهنگ فارسى،معين.
17- لغتنامه،دهخدا.
18- به تحليل اين مراسم و نمونههايى از متن چاووش خوانيها در«درآمدى بر نمايش و نيايشدر ايران»از جابرعناصرى مراجعه كنيد.
19- لغتنامه،كلمه«چاووش».
20- همچون:بلاغة الحسين،ادب الحسين و حماسته،نهج الشهادة،الصحيفة الحسينيه، موسوعة كلمات الامامالحسين،سخنان حسين بن على از مدينه تا كربلا و كتابهايى مثل بحار الانوار،كشف الغمه و....
21- اعيان الشيعه،ج 1،ص 593.
22- مقتل الحسين،خوارزمى،ج 1،ص 231.
23- بحار الانوار،ج 44،ص 387.
24- موسوعة كلمات الامام الحسين،ص 360.
25- الكامل فى التاريخ،ابن اثير،ج 2،ص 559.
26- مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 100،بحار الانوار،ج 45،ص 5.
27- بحار الانوار،ج 5،ص 6،اعيان الشيعه،ج 1،ص 602.
28- نفس المهموم،ص 131،مقتل خوارزمى،ج 2،ص 7.
29- بحار الانوار،ج 45،ص 109.
30- همان،ص 112.
31- اعلام النساء،ج 2،ص 504،حياة الامام الحسين،ج 3،ص 378.
32- مقتل خوارزمى،ج 2،ص 69،بحار الانوار،ج 45،ص 174.