کاربرد چوب در هنرهای عاشورایی

در این مقاله به کاربرد چوب در ساخت اشیاء ویژه عزاداری، از جمله علم های چوبی، نخل عزاداری، توغ و پاتوغ، حجله چوبی، شش گوشه چوبی و آیین مذهبی سنگ زنی و چوب زنی پرداخته‌ایم، پس با ما همــراه باشید با بررســـی تاریخچه‌ای مختصر در مورد ابزار چوبی ویژه عزاداری‌ها.
يکشنبه، 15 مهر 1403
تخمین زمان مطالعه:
گردآورنده : ابوالفضل رنجبران
موارد بیشتر برای شما
کاربرد چوب در هنرهای عاشورایی
کاربرد چوب در ساخت اشیاء ویژه عزاداری
تاریخچه‌ای مختصر در مورد ابزار چوبی: چوب بی‌گمان نخستین ماده‌ای بوده که به وسیله آدمی به صورت افزارهای گوناگون درآمده است هزار سال پیش بسیاری از بخش‌های سرزمین ایران از جنگل‌های انبوه پوشیده بود. سنندج که در میان جنگل‌های بزرگ گردو و گلابی قرار دارد از دیرباز به ساختن مصنوعات چوبی معروف بوده است، نقش‌های ابر مانند و مواج و گره‌های چوب گردو، پذیرای تعبیر هنری‌اند و هنرمندان را به این فکر انداخت تا شیئی را که می‌خواهند بسازند، با الهام از این نقوش باشد. ستون‌های عظیم تخت جمشید از تیرهای چوبی پوشیده شده بود و همین تیرها چوبی بود که، سوختن آن را تبدیل به آتشی سخت و سهمگین کرد، تخت داریوش آن چنان که در نقش برجسته تخت جمشید دیده می‌شود از چوب خراطی شده بوده است. از گورهای پازیریک نیز بشقاب‌های چوبی مخصوص اهدای نذورات بدست آمده است(سیری در صنایع دستی ایران صفحه ۳۴۵).

منبت‌کاری در ایران باستان
چوب با گذشت زمان به خرابی و فساد می‌گرداید و می‌پوسد به همین علت نمونه‌هایی از صنعت چوب که قابل توجه باشد به دستمان نرسیده است چوب یکی از عناصر دائمی معماری ایران بوده و هنرمندان این رشته از آنچه طبیعت در دسترسشان گذاشته است کاملاً بهره وری کرده‌اند و با شور و علاقه و مهارت و چیره دستی از وسایل بسیار ساده و طبیعی شاهکارهای بزرگ هنری پدید آورده اند. این دست یافته ها که از نظر حُسن تناسب و هماهنگی شکل و رنگ و تزیین ستودنی است، نشانه ذوق و سلیقه سرشار و قدرت ابتکار و خلاقیت هنرمندان این سرزمین می‌باشد. هنر منبت‌کاری در ایران باستان رواج داشته اما تا امروز نمونه های متعدد و برجسته‌ای از این هنر که به روزگاران پیش از اسلام مربوط باشد، به دست نیامده است. از نمونه های چوبین یافته شده از کاوش‌ها ساغر چوبینی را می‌توان نام برد، که در حفاری‌های شهرستان گرمی آذربایجان کشف شده است. این ظرف چوبی نسبتاً سالم است و قدمت آن به دوران اشکانیان می‌رسد. از دوران سلجوقیان به بعد نمونه‌های فراوانی از آثار منبت‌کاری در مساجد و تکایا و مقابر و امامزاده‌ها به جای مانده است که تحوّل این هنر را به خوبی نشان می‌دهد. آثار باقی مانده بیشتر در مساجد و اماکن متبرکه وجود دارند، مانند مسجد جامع بایزید بسطامی(سلطان‌العارفین از عارفان ایران) به جای مانده و تزیینات آن شامل اشکال هندسی است که طرح‌های هندسی آن مشابه حجاری و گچبری‌های متعدد و متداول آن زمان می‌باشد. (کتاب تجلی عاشورا در هنر ایرانی/ صفحه 65)

هنر منبت کاری عصر صفویه 
طبق شواهد موجود در دوره صفویه هنر منبت‌کاری بسیار مورد توجه بوده و از این عصر نمونه‌های متعدد بسیار به جای مانده است پس از دوران صفوی نشاندن شیشه های رنگین در چوب‌های مشبّک رایج شد و تحولاتی نیز در شیوه‌های معرق که احتمال می‌رود در دوره قاجار از خاور دور به ایران آمده باشد پیدا شد اما پیش از آن هنر معرق در کاشی‌کاری سنتی ایران رواج داشته است. درها و پنجره های مشبّک در عین حال که حفاظ مناسبی در برابر آفتاب گرم و تابان ایران به حساب می آمد نور را نیز در رنگ‌های متنوع و متعدد منعکس می‌کرده و جلوه ای خاص به گچ‌بری و آیینه کاری اتاق‌ها می داده است. (کتاب تجلی عاشورا در هنر ایرانی/ انتشارات آستان قدس)

هنرهای چوبی در شهرهای دور و نزدیک ایران
منبت‌کاری به رشته‌های مختلفی از صنایع ظریفه ساخته شده با چوب اطلاق می‌شود که اساس آن‌ها با هم تفاوت دارد با آن که در پاره‌ای آثار گاهی، طریقه‌های مختلف با هم تلفیق می شوند، ولی بر روی هم می‌توان این روش‌ها را به طریق زیر طبقه بندی کرد. منبت‌کاری با کیفیت برجسته که این شیوه تا اندازه ای به فنّ مجسمه سازی شباهت دارد در واقع استاد منبت کار با تراشیدن چوب پیکره سازی می‌کند، به این رشته باید« بخشهای نیم برجسته کاری» را که با گرد ساختن زمینه اثر به دست می‌آید و گاهی نیز با پیوستن و چسباندن گل و برگ‌ها و نقوش افزوده بر روی آنها انجام می‌گیرد بی‌افزاییم. در هنر معرق، هنرمند از ایجاد هرگونه برجستگی روی سطح احتراز و اجتناب می‌کند و در حقیقت نقوش و طرح‌هایی را که از پیش بر روی کاغذ نقش کرده بر روی چوب‌های مختلف دارای رنگ‌های طبیعی گوناگون قرار داده و می‌برد و در متن کار در کنار هم قرار می‌دهد هنرهای چوبی در شهرهای دور و نزدیک ایران اهمیت به سزا داشته و با پژوهش آموزش و نمایش دائمی آن‌ها چه در داخل کشور و چه در خارج از آن بازار گرم و پر رونقی یافته است و این استقبال و علاقه ای که مردم از هنرهای بومی و سنتی نشان می‌دهند در گرمی دوام و اعتلای این هنرها نقشی مؤثر و جـدی دارد(مجله میراث فرهنگی سال اول شماره ۱ صفحه ۲۰ و ۲۱).
 
علم‌های چوبی
در بیشتر بقعه‌ها روز اول محرم، مراسم علم بندی بر پا می شود. غذای مفصلی تهیه می‌کنند و سینه زنان پس از سینه زدن چوب عَلم را می آورند و عده‌ای به خانه متولی می‌روند و پنجه علم و بقچه هایی که در آنها انواع پارچه های رنگین قیمتی است می‌آورند. پنجه را به سر چوب علم نصب می‌کنند و پارچه را یکی پس از دیگری بر چوب علم گره می زنند، علم از حالت لاغری بیرون می‌آید و هیکل قطور و تنومندی پیدا می‌کند. بعد آن را در جلو در ورودی بقعه به یکی از ستونها می‌بندند در طول دهه محرم علم نیز در آداب و رسوم عزاداری سهم دارد و هرکس پارچه ای که نذر آن کرده است می‌آورد و روی سایر پارچه‌ها می بندد. سرانجام روز علم واچینی(باز کردن پارچه های که به علم آویخته شده) می‌رسد. معمولاً علم را روز سوم امام(علیه السلام)، یعنی سیزدهم محرم یا روز قتل امام حسن(علیه السلام) که روز بیست و هشتم صفر است، می‌چینند. واچیدن نیز نظیر عَلَم بستن آدابی دارد، غذایی آماده می‌کنند، سینه‌ای می‌زنند و پارچه ها را یکی پس از دیگری از چوبه علم باز می کنند و در بقچه‌ها می‌گذراند و به خانه متولّی می‌برند. بیشتر امامزادگان، عَلَمی مخصوص دارند از ستون‌های جلو ایوان امامزاده دو ستون را مزیّن و منقّش می‌کنند و چوب منقش افقی بر بالای بدنه آنها می‌کوبند و چوب چهار الی پنج متری کنده کاری شده علم را روی آنها قرار می‌دهند.(کتاب تجلی عاشورا در هنر ایرانی/ صفحه 63)

انواع علم چوبی در شهرهای مختلف ایران
دکتر منوچهر ستوده با مشاهده این گونه علم‌ها به توصیف آنها پرداخته است: علم قدیمی بقعه آقا سیّد زکریا، علم مسجد جامع امشه، علم بقعه آقا سیّد مهدی و علم بقعه سیّد علی کیا که همگی از توابع استان گیلان می‌باشند، که بیشتر شباهت را به نقش ترنج دارد از علم‌های ظریف و دیدنی است. بقعه میرشاه محمود بن امام موسی الکاظم(علیه السلام) که در روستا لشت‌نشاه بود، چوب علم این بقعه، به صورت ستون چوبی گرد، یا چهار نبش که بدنه آن کنده‌کاری بود و جای آن در ایوان شرقی است، دیده شد.(از آستارا تا از استارباد جلد اول صفحه ۴۳۴، ۱۰).
علم چوبی، فرمی است شبیه به درخت سرو که معمولاً روی آن را با پارچه ای مشکی می‌پوشانند و در بالای آن یک تیغه علم، پنجه یا قبه وصل کرده و پارچه های رنگی نیز از آن می‌آویزند. در شهر خور و بیابانک که از توابع شهرستان نائین در استان اصفهان می‌باشد در ماه محرم از شب پنجم به بعد دو علم سیاهپوش در جلو دسته و نخل حرکت می‌کند طوق یا سر یکی از علم‌های چوبی نقش تاج است و دیگری نقـــش دست که آن‌ها را بنا بر شـهادت نوشته روی آن سید رضا فرزند سید شهـاب موسـوی خوری در سال ۹۸۳ قمری بر حسینیه خور وقف کرده است(تعزیه در خور، صفحه ۲). بجز این فرم ، یعنی علم چوبی که به وسیله پارچه پوشانیده می‌شود در منطقه نیشابور علم دیگری نیز وجود دارد که روی آن را نقاشی می‌کنند. در ماه محرم و صفر این علم‌ها را در داخل مسجد یا مکانی که عزاداری برپاست در داخل زمین فرو می‌کنند و بعد از اتمام مراسم آن را بر می‌دارند.(کتاب تجلی عاشورا در هنر ایرانی/ صفحه 66)
 
تاریخچه علم‌های چوبی
قدمت علم‌های چوبی حدود چهارصد سال می‌باشد و گذشته آن به دوره شاه عباس می‌رسد. آموختن این هنر در برخی خانواده به صورت موروثی بوده است.

انواع مختلف این نوع عَلَم چوبی 
علم ساده: علمی است که روی آن نقاشی می‌شود و داخل آن با کنده کاری تو خالی می‌شود.

علم کُردی: طرز کار بر روی این علم و تزیینات آن شبیه به علم ساده است با این تفاوت که از چوب یک تکه ساخته می‌شود و به اصطلاح توپر است.

علم جَریده: از چوب یک تکه ساخته می‌شود ولی باریک‌تر است و نقاشی‌ها و تزیینات آن ساده‌تر از دو نوع دیگر است و در روستاهایی که از نظر مالی در مضیقه‌اند معمولاً از علم جریده استفاده می‌شود، زیرا از نظر هزینه مقرون به صرفه است.

شکل و فرم عَلَم
شکل: شکل و فرم این علم شبیه به درخت سرو می‌باشد به این ترتیب که طرف بالایی آن باریک‌تر و قسمت پایین آن پهن تر است.

جنس: جنس این علم از چوب سفید که همان چوب درخت سپیدار است می‌باشد.

طول: در گذشته طول این علم‌ها پنج متر بوده و از پنج گویک(یکی از وسایل اصلی در ساخت این علم است که به صورت حلقه‌های چوبی توپری می‌باشد که وسط آن به اندازه قطر محور علم خالی شده است) برای ساخت آن استفاده می‌شده است ولی امروزه طول این علم‌ها سه متر و هشتاد سانت است و از سه گویک استفاده می شود.

نقوش: از خطوط مختلف ایرانی و اسلامی، بخصوص نسخ، ثلث و نستعلیق که شامل احادیث و اشعار محتشم است و نیز طرح‌های سنتی گل و بوته استفاد می‌شود.
 
مراحل ساخت
مراحل ساخت این علم‌ها به ترتیب عبارت است از:
خرّاطی، اتصال گویک، اتصال تخته‌ها، فرنگی‌کشی، کرباس‌کشی، بتونه‌کشی و صیقل‌کاری، تقسیم بندی و ته رنگ، واشور زنی، اجرای طرح قلم گیری به وسیله رنگ سیاه رنگ گذاری، جلا‌کشی.
 
طرز ساخت علم های چوبی با جنس چوب سپیدار، در گذشته
ابتدا چوبی به اندازه سه متر و هشتاد سانتی‌متر که قطر یک سر آن حدود ده سانتی‌متر و سر دیگر آن هشت سانتی‌متر می‌باشد خرّاطی می‌کنند و پس از این که آن را به سه قسمت در اندازه های ۹۰ سانتی متری تقسیم کردند گویک‌هایی را که قبلاً برای این کار آماده کرده اند، در فاصله های ۹۰ سانتی متری قرار می‌دهند و به وسیله میخ آن‌ها را به محور اصلی متصل می‌کنند آنگاه فاصله بین گویک‌ها را با تخته های نازکی که از جنس چوب سپیدار و قطر آن یک سانتی متر است پر می‌کنند به طوری که هیچ فاصله ای بین آنها وجود نداشته باشد و پس از این کار برای استحکام بخشیدن علم، شیارهایی به صورت مایل در حد فاصل تخته ها با اره ایجاد می‌کنند و داخل آنها را با تخته های نازکی پر می‌کنند که به این کار فرنگی کشی می‌گویند پس از آن ، سطوح برجسته تخته ها را رنده می‌کشند تا همسطح تخته های اصلی شود و به صورت کاملاً صاف و گرد در آید سپس تمام سطح علم را با بتونه ای که از مخلوط خاک اره و سریش تهیه شده است می پوشانند به طوری که سطح علم به علت وجود خاک اره‌ها حالت زبری پیدا کند.(کتاب تجلی عاشورا در هنر ایرانی/ صفحه 66).

کرباس‌کِشی علم‌های چوبی
پارچه‌ای را که از جنس کرباس (کتان یا پارچه نخی) است و به اندازه طول و عرض علم بریده شده در مایع سریش می‌خوابانند و بعد از آغشته شدن در روی علم می‌کشند لازم به تذکر است که به هنگام چسبانیدن پارچه، سطح علم باید زبر باشد و به این عمل کرباس‌کِشی می‌گویند.(کتاب تجلی عاشورا در هنر ایرانی/ صفحه 67).

گونه کِشی علم‌های چوبی
با گچ نرم و سریشم(چسبی طبیعی‌ست) حیوانی خمیری تهیه می‌کنند و به قطر ۴ تا ۵ سانتی‌متر برروی کرباس می‌کشند پس از خشک شدن دوباره آن را مرطوب می‌کنند و با کاردک تیز لایه مزبور را تراش می‌دهند تا این که سطح کار یکدست شود و سپس آن را صیقل می‌دهند. مرحله بعدی، تقسیم سطح کار به پنج قسمت است سه قسمت بزرگ آن طلایی و دو قسمت دیگر را که پُر کننده فاصله بین سه قسمت اصلی است ته رنگ نقره ای می‌زنند مخلوطی از زرده تخم مرغ و آب قند درست می‌کنند و روی سطح کار را کاملاً به وسیله این مخلوط آغشته می‌کنند، به این مرحله از کار گونه کِشی می‌گویند.(کتاب تجلی عاشورا در هنر ایرانی/ صفحه 67).

رنگهای مورد استفاده از علم چوبی
طرح مورد نظر را که روی کاغذ کشیده شده است به وسیله سوزن سوراخ می‌کنند و سپس طرح را در محل‌های مورد نظر بر روی عَلَم قرار می‌دهند و به وسیله گرده زغال طرح را بر روی علم پیاده می‌کنند که اثر آن بر روی رنگ طلایی و نقره‌ای باقی می‌ماند سپس با رنگ مشکی شروع به قلم گیری طرح‌ها می‌کنند و مرحله بعد رنگ گذاری است که هر رنگی در جای مخصوص به خود قرار می‌گیرد رنگ‌هایی که در علم مورد استفاده قرار می‌گیرد عبارت است از: طلایی، نقره ای، سبز متالیک، لاجورد، صورتی و سفید.

خط ثلث، نسخ و نستعلیق و طرح‌های سنتی گل و بوته
طرح‌هایی که مورد استفاده قرار می‌گیرد به این صورت است که در قسمت‌های طلایی بالا و پایین علم، حدیث معروفی از یکی از علما به خط خوش مورد استفاده قرار می‌گیرد:
مَنْ بَکَى أَوْ أَبْکَى اَوْ تَباکَى فَلَهُ الجَنّة: کسی که بگرید یا دیگری را بگریاند یا شکل گریستن به خود گیرد بهشت برای اوست. (کتاب معالی السبطین فی احوال الحسن و الحسین) در دو قسمت نقره ای علم، از اشعار بند اول ترکیب بند محتشم کاشانی و در قسمت (وسط) شکم علم از خط ثلث، نسخ و نستعلیق و طرح‌های سنتی گل و بوته استفاده می‌شود گاهی در بین این گلها آیینه هایی گرد در شکم علم به کار می‌برند که این عمل در هنگام نجّاری انجام می‌گیرد.(کتاب تجلی عاشورا در هنر ایرانی/ صفحه 67).
 
 عَلَم خبری 
یکی از مراسمی که مربوط به این علم‌ها می‌شود علم خبری است به این صورت که مراسم شبیه گردانی یا تعزیه در هر روستایی که قرار است برگزار شود هر دسته و یا روستایی علم مخصوص به خود دارد که به این مراسم می‌رود و هر یک در جای مخصوص به خود قرار می‌گیرد و همه افرادی که علم را بلند می‌کنند در کنار علم‌های مربوط به روستای خود می‌ایستند، ولی امروزه همه این علم‌ها یک فرم و طرح تکراری دارد.(کتاب تجلی عاشورا در هنر ایرانی/ صفحه 68).
 
تزیینات علم‌ چوبی 
ابتدا حتی فرم اصلی خود علم هم با علم‌های امروزی متفاوت بوده که یک نوع آن معروف به علم خیاره است و طرح‌های آن به جای این که به صورت افقی بر روی علم پیاده شود به صورت عمودی یعنی هم جهت با خود علم بر روی آن پیاده می‌شده است. ضمنا در گذشته به جای رنگ طلایی که امروزه از اکلیل استفاده می‌شود از ورقه‌های طلا استفاده می‌شده است که این ورقه‌های طلا بر روی علم چسبانده می‌شده سپس مراحل بعدی بر روی آن انجام می‌گرفته است. تزیینات مورد استفاده بر روی این علم‌ها معمولاً در قسمت بالای علم از یک پنجه یا تیغه کوچک و یا قبه و نیز از پارچه های رنگی و یا سوزن‌دوزی شده استفاده می‌شود(کتاب تجلی عاشورا در هنر ایرانی/ صفحه 68).
 
نخـــل عزاداری
نخل عزاداری، حجله مانندی است که از چوب می‌سازند و با انواع شال‌های ابریشمی رنگارنگ و پارچه‌های قیمتی و آیینه و چراغ و غیره آن را آرایش می‌دهند و به گل و سبزه می‌آرایند و در روز عاشورا آن را به محلی که مراسم روضه خوانی و تعزیه بر پاست می‌برند بزرگی و سنگینی این نخل‌ها گاهی به اندازه‌ای است که چندین نفر مرد قوی باید تا آن را از زمین بردارند و بر دوش گیرند و حمل کنند و در معنای نخل گفته اند: تابوت بزرگ و بلندی است که بر آن خنجر و شمشیر و پارچه های قیمتی و چندین آیینه بسته شده و در روز عاشورا به عنوان تابوت امام حسین(علیه السلام) حرکت داده می‌شود و چون شبیه به درخت خرما ساخته می‌شود، نخل گفته شده است (فرهنگ نظام. لغت‌نامه دهخدا جلد ۴۷ صفحه ۳۹۷).

بزرگترین نخل‌ عزاداری
در مورد نخل استاد فقیهی چنین می‌گوید: در شهر قم نخل عزاداری نیست، ولی در روستاهای اطراف آن وجود دارد. مثلا در «کهک» نخل عزاداری بسیار بزرگی وجود دارد در جاهای دیگر هم هست اما بزرگترین نخل‌ها در یزد است. قبل از این که حجاز به تصرف وهابیان در بیابد همه ساله دو محمل در موسم حج یکی از کشور مصر و دیگری از شام به همراه امیر الحاج(فردی که سرپرستی امور حاجیان را بر عهده دارد) با سپاه و تشریفات دیگر به حجاز برده می‌شد، همراه این محمل‌ها مقداری گندم و قدری پول هم بود که آن را برای فقرا می‌بردند قبل از صفویه در ایران هم محمل بوده است. حتی یکبار محملی را از یزد به قم آوردند که در قم چند نفر حاجی آن را گرداندند و از آن جا به مکّه بردند.

نخل نماد تابوت شهیدان
در موزه مردم شناسی در شهر دمشق، قصر العظم محملی وجود دارد که عین نخل عزاداری است. یک مجسمه شتر ساخته‌اند و یک محمل هم روی آن قرار داده‌اند و یک امیر الحاج هم با لباس دوره عثمانی درست کرده‌اند و در کنار آن گذاشته‌اند. من حدس میزنم نخل به جای محمل است یا نشان دهنده تابوت شهید است. در قدیم با درست کردن و نشان دادن این وسایل نظیر علم و کتل و توغ و همین طور استفاده از طبل و شیپور و سنج در ایامی مثل عاشورا و ۲۸ ماه صفر یاد این روزها را زنده نگه می‌داشتند( کیهان فرهنگی سال سوم شماره ۶ صفحه ۹).

نخل موزه مردم شناسی 
در موزه مردم شناسی در فضای روحانی و مذهبی تالار بزرگ، نخل عظیمی نهاده شده است. این نخل به قولی نشان دهنده تابوتی است که بدن قطعه قطعه شده حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) را در آن نهادند و صدها نفر آن را حمل کردند یا به قولی هودج است و نشانه ستون‌های نوری است که در سه نقطه که سر حضرت در آنجا بود فرود آمده است و علامت‌ها و علم‌ها و کتیبه‌هایی که اشعار مذهبی با خط‌های مختلف ایرانی و عربی روی آن نوشته شده بیننده را با سنت‌های مذهبی و اسلامی در امر عزاداری ماه محرم آشنا می‌سازد و در گوشه ای از آن ابزار مربوط به تعزیه گذاشته شده است(هنر و مردم دوره جدید شماره ۱۲۰ و ۱۱۹ صفحه ۵۱).
 
توغ چوبی
تُوغ، عَلَمی به شکل و شمایلی خاص که شیعیان بعضی مناطق ایران در مراسم سوگواری معصومین به ویژه در سوگواری محرم بر پا می‌کنند و آن را با خود در محله‌ها می‌گردانند. این علم در مواقع دیگر سال در تکیه، حسینیه، قهوه‌خانه و یا خانه یکی از بزرگان محله نگهداری می‌شود توغ، در گذشته کاربردهای دیگری نیز داشته است. توغ، در زمان صفویه در زمرۀ  علم‌های مقدس دینی در ایران قرار گرفت. توغ واژه‌ای ترکی و در لهجه اویغوری «تغ» و برگرفته از «تو»ی چینی است. که به صورت طوغ، طوق و توق نیز آمده است.(دورفر، جلد ۲، صفحه ۶۲۱)

توغ، نمادی مذهبی در عصر صفوی
پس از رسمی شدن مذهب تشیع در زمان شاه اسماعیل صفوی در ایران، نوعی توغ با این مفهوم نمادین نقش مذهبی یافت و به تجمعات مذهبی و طریقت‌های عرفانی راه پیدا کرد و در زمرۀ  علم‌های مقدس دینی قرار گرفت. توغ‌هایی از دورۀ صفوی بازمانده که کاربُرد مذهبی داشته است و وقف تکیه‌ها و مراسم عزاداری امام حسین(علیه السلام) بوده‌اند؛ از جمله کهن‌ترین آنها، توغ اهدایی شیخ حیدر، پدر شاه اسماعیل، مؤسس سلسلۀ صفویه به تکیۀ اردبیل بوده است که شاه طهماسب آن را به قزوین آورد.(گلریز، ص۳۸۰- ۳۸۱)

توغ چوبی در اصفهان و کاشان
از توغ‌های کتیبه‌دار با تاریخ دوره صفوی، توغ‌های موجود در حسینیه‌های کاشان و اصفهان هستند، مانند:
1)توغ چوبی محله سیغن کاشان با تاریخ ۱۰۲۰ ق
2)توغ چوبی حسینیه محلۀ تودۀ بیدگل کاشان، ۱۱۰۰ ق
3)توغ چوبی شهشهان اصفهان، ۱۱۱۳ ق
4)توغ چوبی حسینیه خانقاه بیدگل، ۱۰۹۵ق.(معتمدی، ج۱، ص۵۷۹-۵۸۰، ۵۸۳)

توغ گردانی
در ایام عزاداری، مردم هر محله توغ مخصوص محلۀ خود را که نشان و امتیاز محله‌شان به شمار می‌رفت، حرکت می‌دادند و پیشاپیش دستۀ سینه زن در شهر می‌گرداندند. توغ را پیش از حرکت دادن با انداختن چند تخته طاق شال ترمه و چند قواره پارچۀ سبز بر روی محور افقی آن می‌آراستند(کتاب علی بلوکباشی، قهوه خانه‌ها، ص۱۷۳)

زمان حرکت توغ در کاشان
توغ را در روزهای خاصی حرکت می‌دهند. مثلاً در کاشان توغ را در شب و روز عاشورا، روز هفتِ امام حسیــن(علیه السلام)، در روز رحلت پیامبـر(صلی الله علیه و آله و سلم) در ۲۸ صفر و روز شهادت حضرت امیرالمؤمنین امام علی(علیه السلام) در ۲۱ رمضان از محلۀ خود بیرون می‌آورند و در پای آن سینه می‌زنند و بعد آن را در محلات قدیمی و بازار می‌گردانند. توغ کشان توغ را به نشانۀ کشته شدن حضرت ابوالفضل عباس(علیه السلام)، علمدار امام حسین(علیه السلام) و واژگون شدن علم او، به طور خمیده حمل می‌کنند.(معتمدی، ج۱، ص۵۷۶)

زمان حرکت توغ در شاهرود
در شاهرود هر ساله مراسم توغ بندان و توغ گردان روز پنجم ماه محرم برگزار می‌شود. در این روز پیر غلامان محلۀ تکیه زنجیری بازار، توغ‌ها را از خانه‌های محله‌ها جمع می‌کنند و به مساجد و تکیه‌های محله‌های خود می‌برند. بعداً توغ‌ها را از آنجا به محلۀ قلعه ولووا منتقل می‌کنند و در آنجا آنها را به یکدیگر وصل می‌کنند و دسته‌های «طوق بندان» یا «توغ بندان» تشکیل می‌دهند و با سینه زنی و نوحه خوانی آنها را به مزار کهنه می‌برند و باز می‌گردانند.(شریعت زاده، ص۲۹۲-۲۹۵)

پاتوغ چوبی
در قدیم، در برخی از شهرها، هر محله توغی داشت که آن را در تکیه، حسینیه و قهوه‌خانه یا در خانۀ یکی از بزرگان و روحانیان یا سر محله‌ها نگهداری می‌کردند. مثلاً شهر قم پنج توغ تاریخی داشت که هر یک به یکی از محله‌های پنج گانۀ قدیمی شهر تعلق داشت. محله‌های قدیمی شهر کاشان نیز هر یک توغ مخصوص خود داشتند. توغ‌ها علامت و نماد محله‌ها و جماعت ساکن در آنها بودند. جاها و محله‌هایی را که توغ در آنها نگهداری می‌شد، پاتوغ می‌نامیدند.(بلوکباشی، نخل گردانی، ص۱۰۲)
در تهران پیش از دورۀ قاجار و در دورۀ شاه طهماسب، فقط یک پاتوغ به نام «پاتوغ دانگی»، در شمال محلۀ یهودی‌ها معروف بود. در دورۀ مظفرالدین شاه، شهر تهران را به پنج محله، و هر محله را به چند پاتوغ، و هر پاتوغ را به چند گذر تقسیم کردند؛ هر محله را به یک کد خدا، و هر پاتوغ را به نایبی با چند مامور سپردند.(آمار دارالخلافه تهران، صفحه 354)
پاتوغ، محل نگهداری توغ‌ها(لغت‌نامه دهخدا جلد ۱۲ صفحه ۱۱).
نظریه استاد فقیهی درباره توغ در این مورد به این صورت است که قدیمی ترین تاریخی که وجود دارد زمان سلجوقیان است و در کتاب سیاحت نامه هم به آن اشاره شده است. ظاهراً توغ علمی بوده است مخصوص سپهسالاران و هر کجا که توغ نصب می‌شده نشان دهنده آن بود که سپهسالاری از جایی به جای دیگر می رود.

معنای کلمه توغ
خود کلمه توغ به معنای هیزم یا چوب درخت تاغ است. این درخت هنوز هم وجود دارد و در اطراف شهر قم می‌توان آن را یافت چوب بسیار محکمی دارد و به همین مناسبت پایه توغ را از چوب درخت تاغ تهیه میکردند و به آن توغ میگفتند در واقع توغ و تاغ یکی است و با هم فرقی ندارد، یعنی هم توغ و هم تاغ به آن درخت به خصوص اطلاق شده است.

قدیمی‌ترین توغ ها در شهر قم
در عصر صفویه، توغ جزو تجهیزات دسته عزاداری بود. با این تفاوت که زبانه نداشت زبانه توغ از دوران صفویه به بعد دیده شده است. احتمالاً از اواخر صفویه یا اوایل قاجاریه توغ به آن صورت که اکنون در شهر قم هست در هیچ کجای دیگر یافت نمی‌شد. البته چیزهایی شبیه به آن هست، ولی عین آن نیست. قدیمی ترین توغ متعلق به زمان آقا محمدخان است(حدود سال ۱۲۰۳هـ ق) قابل ذکر است که در شهر قم تنها ۶ محله حق دارند که در مراسم عزاداری از توغ استفاده کنند و مهمترین توغ در میان آنها توغ سیغا است که مردم به آن اعتقاد دارند. گویا سازنده‌اش و یا کسی که دستور ساخت آن را داده شخصی بوده به نام «سیف الله» این توغ را که زبانه بسیار بلندی دارد در محله امامزاده موسی مبرقع نگهداری می‌کنند و فقط در روز عاشورا بیرون می‌آورند.(کیهان فرهنگی سال سوم شماره ۶ صفحه ۸). دکتر بروجردی در مورد توغ چنین می‌گوید: یکی از ادواتی که در مراسم عزاداری حضرت امام حسین(علیه السلام) بسیار جالب توجه است «توغ» است. باید یاد آور باشیم که قدیمی ترین «توغ» که در عزاداری‌ها به کار برده می‌شده در شهر قم است.
 
حجله چوبی
حِجْلِۀ عَزا، یا حجلۀ ماتم، شعار و تابوت‌‌واره‌ای نمادین از حجله یا حجله‌ خانۀ عروس که در مراسم عزاداری محرم و تعزیه‌ خوانی‌ها و مراسم سوگواری جوانان ناکام و شهیدان، تزیین و به نمایش گذاشته می‌شود. در ماه محرم و مراسم سوگ جوانان این نوع حجله‌ها را با لاله و شمع‌های سیاه و سفید و فانوس یا چراغ روشن شده و گل لاله تزیین می‌کنند. حجله‌های مخصوص محرم را در جلو مجالس عزاداری و روضه‌ خوانی می‌گذارند و در روزهای تاسوعا و عاشورا آنها را معمولاً همراه برخی از دسته‌های سینه‌زنی حمل می‌کنند. حجله‌های مخصوص جوانان را در تمام ایام مراسم سوگواری، به‌ویژه شب سوم، هفتم و چهلم(چله) جوانِ درگذشته در جلو حسینیه و مسجد محل، خانۀ بازماندگان او، و سرگذرها و چهارسوهای بازار می‌گذارند و در شب هفت و چلۀ جوان نیز آنها را به آرامگاه می‌برند و بر سر مزار او می‌نهند. (کتاب استاد فقیهی، صفحه ۲۸۰).

حجله چوبی در بوشهر
آئین حجله حضرت قاسم(علیه السلام) از جمله مناسک زنانه، بوشهر، شهر دزفول، شوشتر و اکثر نقاط جنوبی ایران است. که وجه شاخص بودن آن استفاده از کودکان پسر و دختر است؛ آنها در نقش حضرت قاسم(علیه السلام) و عروس حضرت ظاهر می‌شوند و این آئین در یک زمان هم اتفاق سور و هم سوگ را به نمایش می‌گذارد، از این روی" سروگ "خوانده می‌شود. در استان بوشهر به این مناسبت آئین سوگواری زنانه تمثیل حجله حضرت قاسم(علیه السلام) به‌ عنوان یکی از آئین‌های خاص و باشکوه از غروب روز هفتم محرم در حسینیه‌ها و خانه‌هایی که مراسم روضه خانگی دارند، برگزار می‌شود. در این آئین حجله نمادین حضرت قاسم(علیه السلام) را با پارچه‌ها و نوارهای رنگی تزئین و چراغانی می‌کنند، ۲ نوجوان ۱۳ ساله دختر و پسر در حالی که به طور کامل صورت خود را با پارچه‌های سبز پوشانده با لباس مردانه و زنانه به شکل نمادین در نقش قاسم بن الحسن(علیه السلام) و عروسش حاضر می‌شوند. افزون براین سینی‌هایی که با پارچه‌های سبز پوشانده شده و حاوی حنا، شمع، شیرینی، عود، میوه، مشکل گشا و گل تزئین می‌شوند و پس از آغاز مراسم سینه‌زنی و خواندن شعرهایی با این مضمون که: حجله ببندید که داماد آمد / قاسم تازه جوان با قد شمشاد آمد.
عروس و داماد به یاد حضرت قاسم(علیه السلام) دشت کربلا می‌آیند، پشت سر آن‌ها نیز زنان با چهره های پوشانده و سینی‌های بر سر نهاده به صورت دواری وارد مجلس عزا می‌شوند. برخی‌ها پارچه‌های سبزی که در سینی قرار داده شده را به نیت برآورده شدن حاجت گرو برمی‌دارند و سال آینده با برآورده شدن حاجت یک سینی به سینی‌های حجله حضرت قاسم(علیه السلام) اضافه می‌کنند به همین دلیل است که تعداد سینی‌هایی که زنان در مراسم حجله حضرت قاسم(علیه السلام) بر سر می‌گذارند، از قبل مشخص نیست. به لحاظ نگاه تاریخی هیچ حجله‌گاهی در صحرای کربلا وجود ندارد و در عمل چیزی به عنوان اینکه حضرت قاسم(علیه السلام) به دامادی برود و یا حنا ببندد وجود ندارد، به تعبیری در واقعه کربلا فرصت این اتفاق نبود اما رویکرد آن در آئین با توجه به شبیه سازی‌های غنی که در آئین سوگ در بوشهر انجام می‌شود متفاوت است. شکل‌گیری آئین حجله قاسم هرچند قدمت زیادی دارد اما بعد از انقلاب و همزمان با جنگ تحمیلی و به شهادت رسیدن جوانان دم بخت و درست کردن حجله برای آنان از حجله حضرت قاسم(علیه السلام) که او هم نوداماد بود و در رکاب امام حسین (علیه السلام) به شهادت رسید قوت بیشتری گرفت.

یادبود شهادت حضرت قاسم(ع)
این نوع حجله را اساساً به یادبود شهادت حضرت قاسم، فرزند امام حسن(علیه السلام) و نمایش مراسم عروسی او با حضرت سکینه(فاطمۀ کبرى)، فرزند امام حسین(علیه السلام) پیش از شهادتش در واقعۀ کربلا و در «تعزیۀ عروسی حضرت قاسم» به‌کار می‌برند، اتفاقی که هرگز روی نداده است و از نظر مورخان و محدثان سندیت تاریخی نـدارد. این حجله در میان شیعیان ایران و تاتارهای شیعه به «حجلۀ حضرت قاسم»، و در میان هندیان هندوستان و میان شیعیان برخی نواحی هند، به «حجله مهندی» معروف است. به هنگام اجرای «تعزیۀ حضرت قاسم(علیه السلام)» با پارچه‌های رنگین و آینه و چراغ و زیورهای گوناگون و در اجرای تعزیه‌های دیگر مانند «تعزیۀ شهادت علی‌اکبر(علیه السلام)» و «تعزیۀ حجة‌الوداع» فقط با پارچه‌های سیاه می‌‌آراستند. در تعزیه‌های پر زرق و برق تکیۀ دولت «تعزیۀ عروسی قاسم(علیه السلام)» را بسیار مجلل اجرا می‌کردند و حجله را با چلچراغ و تزیینات بسیار می‌کردند. به هنگام تعزیه‌گردانی، چند تن به زیر حجله می‌رفتند و سر دستکهای تیرهای آن را می‌گرفتند و بلند می‌کردند و در تکیه یا حسینیۀ دور تخت و میدانگاه اجرای تعزیه می‌گرداندند. حجلۀ مخصوص حجة‌الوداع (به زبان تعزیه‌خوانان عوام، حجة‌الوداع) را تماماً سیاه‌پوش می‌کردند و همچون مظهری از کعبه به نمایش می‌گذاشتند. در این تعزیه، شبیه امام حسین (علیه السلام) با یارانش با گشتن به دور حجله و طواف آن، به طور نمادین رفتن امام از مدینه به مکه را برای حج و زیارت خانۀ خدا نشان می‌دادند(مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی/مرکز پژوهش‌ها).

حجلۀ عزاداری در قم
در قم حجلۀ عزاداری محرم را که «طبق» می‌نامیدند، با پارچه‌های رنگارنگ و نفیس و آینه و اشیاء بلورین به‌صورت زیبایی می‌آراستند و حجله‌کشان یا طبق‌کشان، که معمولاً سازندۀ حجله‌ها هم بودند، آنها را روی سر می‌گذاشتند و همراه دسته‌های سینه‌زن بنا بر سنّت تا صحن حضرت معصومه‌ (سلام الله علیها) می‌بردند و باز می‌گرداندند. گاهی کودکی سه یا چهار ساله را نیز در حجله می‌نشاندند. طبق‌کشان به‌ هنگام حمل حجله به یکدیگر کمک می‌کردند و وقتی که حجله‌بر خسته می‌شد، با ندای «ببندید»، دیگران را فرا می‌خواند تا آن را از روی سر او بردارند و روی سر حجله‌بر دیگری بگذارند. در طول راه، پیوسته دور و بر حجله اسفند دود می‌کردند. قمی‌ها حجلۀ حضرت قاسم(علیه السلام) را که کم و بیش شبیه حجلۀ تعزیه‌خوانی تهرانی‌ها می‌ساختند، «حجله‌گاه» می‌نامیدند. حجله‌گاه یک عماری(تابوت یا محملی) بزرگ چهار پایه بود که در محرم دورادور آن را با پارچه‌های سیاه می‌پوشاندند و شبیه پیکر مطهر حضرت قاسم(علیه السلام) را جلو آن می‌خواباندند و ۴ نفر پایه‌های آن را بر دوش می‌گرفتند و در تعزیه‌خوانی‌های سیار ایام تاسوعا و عاشورا حمل می‌کردند(دانشنامه فرهنگ مردم ایران؛ کتاب استاد فقیهی، صفحه ۲۸۰).

حجله‌های رایج در ایران
حجله‌های رایج در ایران معمولاً در دو شکل ساخته می‌شوند:
1) حجله‌های مخصوص مراسم سوگواری مرگ جوانان ناکام و مجالس و دسته‌های عزاداری محرم؛ این نوع حجله‌ها را معمولاً به شکل اتاقکی استوانه‌ای، ستون‌دار، بدون دیواره و با سقفی گنبدی یا تاجی‌شکل روی صفحه یا طبقی چوبی مدور می‌سازند و سطوح نمای ستون‌ها و دورادور کتیبۀ زیر سقف آن را آینه‌کاری و نقاشی یا با کاغذهای رنگین و آویختن اشیاء بلورین و گوی‌های رنگارنگ تزیین می‌کنند.
2)حجله‌های مخصوص تعزیه‌خوانی، که در اجرای تعزیه‌خوانی‌های ثابت در تکیه‌ها و حسینیه‌ها و تعزیه‌خوانی‌های سیار همراه دسته‌های عزادار در محرم به کار می‌رفته‌است. این نوع حجله را کم‌و‌بیش به شکل نخل یا تابوت و تخت روان و یا کجاوه یا محمل می‌ساختند. 

حجله گردانی در هند
حجله‌گردانی به یادبود عروسی و شهادت حضرت قاسم (علیه السلام) در میان شیعیان و هندوهای برخی شهرهای هندوستان مرسوم بوده و هست. مثلاً هندوها در هفتمین شب محرم که «شب مهندی» نامیده می‌شود، دسته‌های عزا، معروف به دسته‌های مهندی راه می‌اندازند و مشعل به‌‌دست تابوت‌واره‌هایی به‌ نام «مهندی» را همراه با عَلَم و ذوالجناح حمل می‌کنند. هندوها این مهندی‌ها را که نمونه‌ای از حجلۀ مراسم عروسی است، به نشانۀ عروسی حضرت قاسم(علیه السلام) در پیش از شهادتش در واقعۀ کربلا، می‌بندند و با آدابی خاص به محل برگزاری مراسم مذهبی شیعیان در ماه ‌محرم به نام «امام‌باره» می‌فرستند. یکی از امام‌‌باره‌های مشهور که هندوها مهندیهایشان را به آنجا می‌برند، امام‌بارۀ شاه نجف است که نمونه و مظهری کوچک از مقبرۀ حضرت علی(علیه السلام) واقع در ساحل رودخانۀ گومْتی در نزدیکی شهر لکهنو پایتخت ایالت اوتار پرادش در هنــد است.

امام‌باره محلی برای عزاداری محرم
اِمام‌باره یا امام‌بارا، به مفهوم امام‌خانه، بناهایی در سرزمین هند که شیعیان برای برگزاری مراسم مذهبی خاص خود، در ماه محرم، در آنها گردهم می‌آیند.در روزهای سوگواری، غالباً مرسوم بوده است که امام‌‌باره را چراغان کنند. گاه در بیرون امام‌‌باره در گودالی آتش روشن می‌کنند تا نشانه آتش‌افروزی یزیدیان در خیمه‌گاه امام حسین(علیه السلام) و یادآور ظلم آنان باشد. عبور از روی آتش(زغال‌های گداخته) با پای برهنه از جمله رسوم این سوگـــواری‌ها بوده است. نواب صفـــدر جنگ، فرمانروای ایالت اوده، نخستین امام‌باره را بنا نهاده است. امام‌ باره آصف الدوله در لکهنو(پایتخت ایالت اوتار پرادش در هنـد) معتبرترین بنا از این نوع است.

شش گوشه چوبی
چیزی نظیر حجله که از چوب ساخته شده و شش ضلعی است و نمادی از مرقد مطهر حسین بن علی(علیه السلام) است و آن را تزیین می‌کنند و در دسته های عزاداری محرم به راه می اندازند. بقعه چهار پادشاه در لاهیجان یک شش گوشه و دو حجله دارد. شش گوشه یاد آور مرقد مطهر حسین بن علی(علیه السلام) است. آن را تزیین می‌کنند و چهار تن بر دوش می‌گیرند(از آستارا تا استارباد، جلد دوم صفحه ۴۴۴، ۱۱۳).
 
چوب زنی؛ آیین سنتی عزاداری
سنگ‌زنی یا چوب‌زنی عاشورایی، یکی از آیین‌های عزاداری در ایران است که به باور برخی از مردم، این آیین واکنش به سم‌کوبی اسبان اشقیا بر بدن شهدای کربلا و کنایه از ماتم سنگ و چوب، و به‌صدا‌ در آمدن آن‌ها است. ابزاری که به هم می‌کوبند دو قطعه چوب خرّاطی شده به شکل نیم کره است اگر چه در فارسی سنگ‌زنی گویند ولی از جنس چوب ساخته شده است. آیین سنگ‎زنی با نا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌م‌ها و اشکال متفاوت در ایران رایج است.

چوب زنی در شهرهای مختلف
در زفرۀ اصفهان، جاق‎جاقی یا چق‌چقی می‌نامند / در لاهیجان، کرب‎زنی یا کارب‌زنی می‌نامند؛ در هرمزگان و استهبان فارس، چک‎چکو می‌نامند؛ در آران کاشان: سنج‎زنی می‌نامند؛ در سمنان و سبزوار، سنگ‎زنی می‌نامند؛ و در نائین، چق‌چقی‌زدن می‌نامند، و این عمل رواج دارد. در روستاهای شهرستان میبد یزد این مراسم را جغجغه‌‎زنی می‌نامند و پیران و پیش‌کسوتان در کنار جوانان آن را اجرا می‌کنند. در روستای ابیانه، به آن چاق‌جاقازنی می‌‎گویند، که صبح روز تاسوعا آن را در صف و با زدن دو چوب خراطی‌شده اجرا می‌‎کنند. مردم زفرۀ کوهپایۀ اصفهان به سنگ‎زنی، جاق‌جاقی یا چق‌چقی می‎گویند و تا اوایل دهۀ ۱۳۳۰ شمسی، این آیین را با دو قطعه چوب خراطی‌شده، به شکل نیم‌گوی، اجرا می‌کردند. این مراسم سنتی به گواهی اسناد تاریخی، قدمتی طولانی دارد.

چوبزنی در زفرۀ اصفهان
سنگ‎زنی در زفرۀ اصفهان: سنگ‎زنان دو‌به‌دو مقابل هم پیرامون دایره‌‎ای در حسینیه می‌‎ایستند. اگر سنگ‎زنان بیش از ۷۰-۸۰ تن باشند، دو دایرۀ متحد‌المرکز تشکیل می‎‌دهند. شخصی که مرثیه می‎‌خواند «واقعه‎‌خوان» نامیده می‎‌شود. او در وسط دایره است و با تکان‌دادن دست خود یا بر‌سینه‎‌زدن، سنگ‎زنان را هدایت می‌‎کند. طبال و علم‌دار نیز در وسط دایره‌‎اند. علم یا کتل چوب بلندی است به طول حدود ۵ متر که نخست آن را کفن می‌کنند و سپس در فاصله‎‌های معین، به آن چارقد‌الوان می‌بندند و وقتی علم را تکان می‌دهند، چارقدها چین‎دار می‎‌شود. علم‌دار شالی به کمر می‌بندد و پایۀ علم را بر روی شال در جلو شکم می‎‌گذارد و آن را با دو دست می‎گیرد و بالای سر سنگ‎زنان می‎‌گرداند. ممکن است سنج‌‎زن هم باشد که در وسط دایره قرار می‌گیرد. سنگ‌‎زنان در هر بند از واقعه‎‌خوانی، دو به‌‎ دو مقابل هم، سنگ را به هم می‎‌کوبند و چون بند تمام شد، به هوا می‌‎جهند و سنگ‌ها را یک‌ بار بالای سر خود به هم می‎‌کوبند و در برگشت، به حالت اول می‌‎ایستند. سنگ‎زن این بار رو به‎ روی کسی می‌‎ایستد که وقتی بندی(ابیاتی) از واقعه را می‌‎خواندند، پشت به او بود. باز در این بند، سنگ به هم می‎‌زنند تا بند مرثیه تمام شود و باز هم می‌‎جهند و یک ‌بار بالای سر خود سنگ‌ها را به هم می‌کوبند و باز عقب‎گرد می‎‌کنند(پشت به کسی می‎‌ایستند که در این بند روبه ‎روی هم بودند). در بیشتر بندهای یک واقعه که خوانده می‌‎شود، سنگ‌ها را معمولی به هم می‌‎کوبند. هر بند واقعه وزن مخصوص دارد و معمولاً هر مصراع ۲ یا ۳ یا ۴ ضربه است؛ یعنی در هر مصراع، ۲ یا ۳ یا ۴ بار سنگ‌ها را به هم می‎‌کوبند. واقعه‎‌خوانی ۳ نوع، و هر‌کدام به مناسبت شهادت امامی است که در آن روز به شهادت رسیده است(عاشورا، ۲۸ صفر، و ۲۱ رمضان)؛ واقعه‌‎ها نیز دو نوعِ مفصل و مختصر دارد: اگر وقت مناسب نباشد، از نوع مختصر استفاده می‌‎کنند که حدود ۳۰-۴۰ بیت است.(بنجامین، سمیوئل گرین ویلر، ایران و ایرانیان، ترجمۀ رحیم رضازادۀ ملک، تهران، ۱۳۶۳ ش)
نوحه‌‎خوان با چوب یا عصا، نظم سنگ‎زنی را به ‎عهده دارد، به‌طوری‌که همراه با پایین‌آمدن عصا، سنگ‌ها یکنواخت به هم می‌‎خورد. نوحه‎‌‌خوان شعری را در دستگاه نوا به‌صورت بریده‌‎بریده و مقطع می‎‌‌خواند. آهنگ نوحه تنها شامل دو میزان موسیقایی از نوع  ۸/ ۶ است. از‌آنجا‌که هر میزان ۸/ ۶  دارای دو ضرب است، در‌نتیجه، هر مصراع شعر طی ۴ ضرب ادا می‎‌گردد. در ۳ ضرب نخست، موسیقی همراه شعر است، ولی از ضرب چهارم، موسیقی قطع می‎‌شود و کلام همچنان ادامه دارد، البته با شدت کمتر و به‌‌صورت خفیف؛ به ‌عبارتی، هجای پایانی همۀ مصراع‌ها شنیده نمی‎‌شود؛ کلمات «فاطمه»، «واهمه»، «کربلا» و «خیمه‎‌ها» نیز به‌صورت ناقص «فا»، «وا»، «کر» و «خی» شنیده می‎‌شود که شاید نمادی از شدت تأثر و اندوه باشد و نوحه‎‌خوان با این طرز خواندن که تعمدی هم هست، می‌خواهد با مصیبت‎‌ دیدگان آن واقعه همراه گردد.(روزنامۀ ایران، تهران، ۱۳۷۶ ش)

نحوه اجرای چوبزنی شهرهای مختلف
پیترو دلاواله، جهانگرد ایتالیایی، در گزارشی از ایران مربوط به سال‌های ۱۰۲۶-۱۰۳۲ ق / ۱۶۱۷-۱۶۲۳ م، اشاره به کسانی دارد که در ماه محرم، به نشانۀ خون شهدا، بدن خود را به رنگ قرمز در می‌آورند و همه با ‌هم در مصائب امام حسین(علیه السلام) آهنگ‌های غم‌انگیز می‌خوانند و دو قطعه چوب را به یکدیگر می‌کوبند که صدای حزن‌انگیزی از آن خارج می‌شود. در بیشتر مناطق ایران، در عصر روز عاشورا، سنگ‎زنی انجام می‎‌گیرد. در زفرۀ اصفهان این مراسم در روز عاشورا، ۲۸ صفر و ۲۱ رمضان و در سبزوار در رمضان انجام می‎‌شده است. در استان سمنان، مراسم سنتی سنگ‎زنی همه‌ساله در عصر روز عاشورا در روستای کهن‌‎آباد گرمسار، روستاهای جزن و صالح‌‎آباد، دامغان، اعلاء سمنان، بیارجمند شاهرود و شهر بسطام برگزار می‌شود. منحصر‌به‌فرد‌بودن شکل عزا، صدای حاصل از رفتار و گفتار عزاداران و صدای برخورد سنگها و چوب‌ها، نوعی موسیقی در دستگاه نوا را که بسیار مهجور بوده است، یادآور می‎‌شود. زمان برگزاری آن در شهرستان سامان، سالی یک بار و آن هم در سپیده‎‌دم عاشوراست. سنگ‎زنان در این مراسم، دو چوب خراطی‎‌شده و یا به گفتۀ هانری ماسه، دو دندۀ کوچک حیوانی را، که به شکل نیم‌کرۀ کوچک به اندازۀ کف دست است، به دست می‌گیرند و با هدف عزاداری، همراه با آهنگ نوحه و در دو شیوۀ تک‌ضرب و سه‌ضرب به هم می‌‎زنند. در شهر استهبان، عزاداران سنگ‌ها یا چوب‌ها را بالا می‎برند و در بالای سر، دو سنگ یا دو چوب را به هم می‌‎زنند و بعد هم‌زمان با ضرب‌آهنگ نوحه، خم می‌‎شوند و سنگ‌ها را میان دو پایشان به یکدیگر می‌‎زنند؛ سپس به‌صورت هماهنگ، یک گام به جلو و یک گام به عقب برمی‌‎دارند و دم یا بیت ترجیع نوحه را تکرار می‎‌ کنند.(اعظم واقفی، حسین، میراث فرهنگی، تهران، ۱۳۸۶ ش)

سنگ‌زنی و چوب‌زنی 
اصطلاح سنگ برگرفته از مهره‌‎های مکعب‌شکل چوبی است که بندی چرمی دارد که انگشت میانی در آن جای می‌‎گیرد و تسمه‌ه‎ای دارد که دور مچ می‎‌پیچند. سنگ‎زنی مستلزم نیروی جسمانی قابل توجه از سوی مجریان است. ظاهراً به‌سبب ضایعات ناشی از پرتاب تکه‌‎های سنگ، به‎‌تدریج چوب جای سنگ را گرفته، و به جای «سنگ‎زنی»، عبارت جغجغه‎‌زنی جایگزین آن شده است. در هنگام اجرای مراسم، هر نفر در هر دست یک سنگ دارد که با آهنگ نوحه بدن را یک بار به جلو خم می‎‌کند و دو سنگ را به هم می‌‎زند؛ بار دیگر در طرف چپ، بار سوم در طرف راست و سرانجام در بالای سر سنگ‌ها را به هم می‌زند. هر حرکت دست با حرکت بدن هماهنگ است؛ اگر دست به چپ رفت، بدن نیز به چپ متمایل می‎‌شود. به‌همین‌ترتیب، وقتی که به جلو می‌‎روند، پای راست به جلو می‎‌رود و وقتی دست‌ها را بالای سر بردند، پاها جفت می‎‌‌‌شود.(مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی/مرکز پژوهش‌ها).

چوبزنی، از هرمزگان تا قم و فارس
در هرمزگان، این مراسم در کوچه‌‎ها و محله‌ها انجام می‎‌شود و به هنگام رسیدن به در خانه‌‌‌‎ای، همه یک‌صدا، در‌حالی‌که سنگ‌ها یا چوب‌ها را در بالای سر و بین پاها به هم می‌‎زنند و گامی به جلو و گامی به عقب برمی‌‎دارند، می‌گویند: «چک‌چکو ماه محرم رسید»؛ صاحب‌خانه با شنیدن این نوا خبردار می‌شود و این روند ادامه پیدا می‌‎کند تا همۀ محله را بگردند. سنگ‎زنی گاه مختص برخی اصناف بوده است، چنان‌که در قم، صنف کلاه‎‌مال‌ها این مراسم را اجرا می‌کردند. این رسم در میان برخی اصناف فارس نیز دیده شده است. گویا در گذشته، لباس آنان نیز مخصوص بوده است. نوشته‌‎اند که در اواخر دورۀ قاجار، دسته‎‎‌ای از سنگ‎زنان کاشی با لباس متحدالشکل دیده می‌‎شدند؛ لباسی با یک شال کرمانی و کلاهی شبیه کلاه خاص بود و هر‌یک دو تکه چوبِ هشت‌‎گوشۀ قطوری را با تسمه به کف دست‌های خود می‌بستند.(مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی/مرکز پژوهش‌ها).

در پایان:
جا دارد که از دلسوزی، همراهی و راهنمایی اساتید معظم و ارجمند خود در تعلیم و تربیت، برای کسب هنر و دانش تاریخ هنر جهان اسلام، بر خود وظیفه می‌دانم در کسوت شاگردی از زحمات ارزشمند استاد مسعود نجابتی، استاد عبدالرسول یاقوتی تقدیر و تشکر نمایم. از خداوند متعال برای این اساتید عزیزم، سلامتی، موفقیت و همواره شاگرد پروری را مسئلت دارم.
شاگرد شما، ابوالفضل رنجبران
 
© کلیه حقوق متعلق به صاحب اثر و پرتال فرهنگی راسخون است. استفاده از مطالب و آثار فقط با ذکر منبع بلامانع است.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط