فرهنگ عاشورا(15)
كام برداشتن با تربت
*********
كتابنامه عاشورا
در اينجا برخى از كتب ياد شده را در دو بخش عربى و فارسى نام مىبريم:
عربى :[2]ائمتنا(ج 1)-على محمد دخيلابصار العين فى انصار الحسين«ع»-محمد بن طاهر سماوىابو الشهداء-عباس عقادالامام الحسين«ع»-عبد الله العلائلىالامام الحسين بن على الشهيد-عبد الودود الامينالامام الحسين فى حلة البرفير-سليمان الكتانىانصار الحسين«ع»-محمد على عابدينانصار الحسين«ع»-محمد مهدى شمس الديناسرار الشهادة-فاضل دربندىبحار الانوار(ج 44-45)-علامه مجلسىثورة الحسين«ع»-محمد مهدى شمس الدينثورة الحسين في الوجدان الشعبى-محمد مهدى شمس الدينالحسين، فى طريقه الى الشهادة-على بن الحسين الهاشمىالحسين و بطلة كربلاء-محمد جواد مغينه.
حياة الامام الحسين بن على-باقر شريف القرشىالخصائص الحسينيه-شيخ جعفر شوشترىالدوافع النفسية لانصار الحسين-محمد على عابدينالشهيد و الثورة-هادى المدرسعلى طريق كربلا-محمد حسين فضل اللهعوالم(الامام الحسين)-عبد الله البحرانىالعيون العبرى-سيد ابراهيم الميانجىفرسان الهيجاء-ذبيح الله محلاتىفى رحاب ثورة الحسين-احمد زكى تفاحهكتاب العاشوراء-هادى المدرسىاللهوف-سيد بن طاووسمثير الاحزان-ابن نماء حلىمع الحسين فى نهضته-اسد حيدرمقاتل الطالبيين-ابو الفرج اصفهانىمقتل الحسين«ع»-خوارزمىمقتل الحسين-ابى مخنفمقتل الحسين-عبد الرزاق المقرمنفس المهموم-شيخ عباس قمىالمنابع النوراء فى وقايع عاشوراء-سيد محمد صادق البحرانىموسوعة كلمات الامام الحسين«ع»-پژوهشكده باقر العلوم«ع»
نهضة الحسين-سيد هبة الدين شهرستانىالوثاق الرسمية لثورة الامام الحسين-عبد الكريم الحسينى القزوينى فارسى:
الفباى فكرى امام حسين«ع»-محمد رضا صالحى كرمانىبررسى تاريخ عاشورا-محمد ابراهيم آيتىپرتوى از عظمتحسين«ع»-لطف الله صافىپيشواى شهيدان-سيد رضا صدرچشمه خورشيد-مجموعه مقالات كنگره امام خمينى و فرهنگ عاشوراحسين بن على را بهتر بشناسيم-محمد يزدىحسين،پيشواى انسانها-محمود اكبرزادهحماسه حسينى-شهيد مرتضى مطهرىخون خدا-جواد محدثىدرسى كه حسين«ع»به انسانها آموخت-شهيد هاشمىنژادسخنان حسين بن على از مدينه تا كربلا-صادق نجمىسوگنامه آل محمد-محمد محمدى اشتهاردىعنصر شجاعت-خليل كمرهاىقمقام زخار-فرهاد ميرزاقيام جاودانه-محمدرضا حكيمىناسخ التواريخ-سپهرمنتهى الآمال-شيخ عباس قمىمنهاج الدموع-قرنى گلپايگانىمطلع الشمس-محمد جواد صاحبىمرثيهاى كه ناسروده ماند-پرويز خرسندالوقايع و الحوادث(محرم)-محمد باقر ملبوبىيك شب و يك روز عاشورا-خليل كمرهاىو...[3]در يك تقسيمبندى ديگر مىتوان همه كتابهاى مربوط به امام حسين«ع»و حادثه كربلارا به انواع زير،فهرست نمود:
1-زندگينامه و شرح حال امام حسين«ع»
2-تحليل حادثه كربلا
3-مقتل و جريانهاى ريز واقعه
4-تحقيقات و تاليفات مستشرقان پيرامون عاشورا
5-منابع مربوط به جغرافياى كربلا و سابقهاش
6-كتب مربوط به بناى حرم و تحولات ساختمانى حائر و حرم حسينى
7-كتابهاى مربوط به مشروعيتيا عدم مشروعيت گريه،نوحه،عزادارى،قمهزنى،زنجيرزنى،مراسم سنتى،شبيه خوانى،توسل و...(چه از سوى خودشيعه يا ديگران)
8-مجموعههاى شعرى مربوط به امام حسين«ع»
9-مجموعههاى شعرى مرتبط با عاشورا
10-مجموعه نوحههاى سينهزنى
11-مجموعه متن تعزيهها و شبيهخوانى
12-كتابهاى معرفى اصحاب امام حسين«ع»بصورت مجموعهاى
13-كتابهاى تكنگارى پيرامون قهرمان عاشورا(همچون ابوالفضل،علىاكبر،مسلم، زينب و...)
14-كتابهاى تكنگارى مربوط به ياران برجسته امام در عاشورا(مثل حبيب،حر،زهير و...)
15-مجموعههايى كه سخنان امام حسين«ع»و خطبهها را گردآورى كرده است(مثل موسوعة كلمات الامام الحسين)
16-كتابهاى تحقيقى پيرامون تعزيه و نمايشهاى مذهبى و مرثيهسرايى
*********
كتل
*********
كتيبه
*********
كجاوه
*********
كربلا
كربلا،او قبله اهل ولاست
گر چه دارد كعبه،مروه با صفا
ليك،كى دارد مناى كربلا؟
كعبه را گر زمزم است آب حيات
كربلا را آب خضر آمد فرات
رو نما عارف،صلات ركعتين
در خم ابروى محراب حسين
«كربلا»،مدفن سيد الشهداست،سرزمينى كه عظيمترين حماسه خدايى بشر،درعاشوراى سال 61 در آن اتفاق افتاد و موجش سراسر تاريخ و پهنه جهان را فرا گرفت.
خاك آن،بوى خون مىدهد و تربت كربلا مقدس و الهامبخش است و در فضيلت آن،روايات بسيارى نقل شده است.[10]امام على«ع»پس از جنگ صفين،هنگام عبور از كربلا همراه برخى همراهان،چشمانش پر از اشگ شد و فرمود:اينجاست محل فرودآمدنشان...و ينجاستشهادتگاهعاشقان بىنظير كه در گذشته و آينده،نمونه ندارند:«...مصارع عشاق شهداء لا تسبقهم منكان قبلهم و لا يلحقهم من بعدهم...»[11] و به همين خاطر،«كربلا»سمبل ايثار و جانبازى وشهادتطلبى و شوق و شور حماسى شناخته شده است و در طول تاريخ نيز، كانونعشقهاى برتر بوده و همچون مغناطيسى،دلهاى مشتاق و شيداى معرفت را به سوى خودكشيده است.در حماسه دفاع مقدس ايران نيز،بسيارى از رزمندگان اسلام،به شوق كربلاو زيارت حرم حسينى،جبههها را درمىنورديدند و با بعثيان كافر مىجنگيدند و رو بهكعبه عشق،كربلاى سيد الشهدا«ع»شهيد مىشدند،چون كربلا سمبل هر جايى است كهصحنه ديگرى حق و باطل باشد.
در حسرت كوى كربلا مىرفتند
مشتاق به سوى كربلا مىرفتند
گلگون تن و خونين كفن و بىپر و بال
اينگونه به سوى كربلا مىرفتند[12]
در روايات آمده است كه سيد الشهدا«ع»نواحى اطراف قبر خويش را از اهل نينوا وغاضريه به مبلغ شصت هزار درهم خريدارى كرد و به خود آنان صدقه داد و با آنان شرطكرد كه مردم را به جايگاه قبرش راهنمايى كنند و هر كه را به زيارت آن حضرت آيد،سهروز مهمان نمايند و پذيرايى كنند.[13]بارى،كربلا نام يكى از شهرهاى كشور عراق است كه در كنار رودخانه فرات قرارداشته است.اين شهر،تا سال 61 هجرى،بيابان بوده است.از آن زمان به بعد،بر اثرشهادت حسين بن على«ع»در آن محل،بتدريج مورد توجه شيعيان آل على قرار گرفت وپس از بناى مرقدهاى شهدا،متدرجا مركز جمعيت گرديد و امروز،يكى از شهرهاىزيارتى عراق مىباشد كه قريب 65000 تن جمعيت دارد و در ماههاى محرم و صفر وهنگام زمستان،به سبب ورود زايران،جمعيتشهر به 000/100 تن مىرسد.[14]در اين كه«كربلا»يعنى چه و ريشه لغوى آن چيست و از چه گرفته شده،بحثهاىمفصلى انجام گرفته است.[15] طبق برخى نقلها،اين نام از تركيب«كرب»و«ال»ساخته شدهاست،يعنى حرم الله،يا مقدس الله،«كرب»در لغتسامى به معناى«قرب»در عربىاست(كرب:قرب).اگر«ال»هم به معناى«الله»باشد،كربلا به معناى محلى است كه نزدخدا،مقدس و مقرب است،يا«حرم خدا»است.[16] برخى هم آن را تركيب يافته از«كوربابل»دانستهاند،يعنى مجموعهاى از آباديها و روستاهاى بابل.موقعيتى كه كربلا در آنقرار دارد،در بين النهرين است.اين منطقه در گذشتههاى دور،مهد حوادث و احياناتمدنها بوده است و بخشهاى گوناگونى از اين ناحيه،نامهاى مختلف داشته است.كربلا، كور بابل،نينوا،غاضريه،كربله،نواويس،حير،طف،شفيه،عقر،نهر علقمى،عمورا،ماريهو...كه بعضى از اينها نام روستاها و آباديهايى در اين منطقه وسيع بوده است.[17]حرم مطهر امام حسين«ع»كه در اين شهر قرار دارد،تاريخچهاى مفصل دارد و دردورههاى مختلف تاريخى، بناى آن تغييرات و تعميراتى يافته است.كربلا،شهرى است كهخاندانهاى ريشهدار در آن ساكن بودهاند.حوزه علميه داشته و خانوادههايى شريف،اديب و علماى برجسته از آن برخاسته و در آن زيستهاند.قبر حضرت عباس«ع»نيز درهمين شهر است.در قرون اخير نيز شاهد تعدادى حوادث و انقلابها و فتنهها بوده است.[18]ولى به هر حال،در كربلا بيش از نشانهاى جغرافيايى و تاريخى،بايد مفاهيم والاى انسانىو شورگستريها و الهامبخشيهاى قداست آفرين را سراغ گرفت.
*********
كربلايى
*********
كل يوم عاشورا
و [20] درپيامى به مناسبت 17 شهريور فرمود:«عاشورا،قيام عدالتخواهان با عددى قليل و ايمان وعشقى بزرگ،در مقابل ستمگران كاخ نشين و مستكبران غارتگر بود و دستور آن بود كهاين برنامه،سرلوحه زندگى امت در هر روز و در هر سرزمين باشد.روزهايى كه بر ماگذشت، عاشوراى مكرر بود و ميدانها و خيابانها و كوى و برزنهايى كه خون فرزنداناسلام در آن ريخت، كربلاى مكرر.».«17 شهريور،مكرر عاشورا و ميدان شهدا مكرركربلا و شهداى ما مكرر شهداى كربلا و مخالفان ما مكرر يزيد و وابستگان او هستند.»[21]نبرد عاشورا،گر چه از نظر زمان، كوتاهترين درگيرى بود(نيم روز)ولى از نظر امتداد،طولانىترين درگيرى با ستم و باطل است و تا هر زمان كه هر آرزومندى آرزو كند كهكاش در كربلا بود و در يارى امام شهيدان،به فوز عظيم شهادت مىرسيد(يا ليتنا كنا معكمفنفوز فوزا عظيما)،[22] جبهه كربلا گرم و درگيرى عاشورا داير است.آنگونه كه حسين«ع»،وارث آدم و ابراهيم و نوح و موسى و عيسى و محمد«عليهم السلام»است،پيروانعاشورايى او نيز وارث خط سرخ جهاد و شهادتاند و پرچم كربلا را بر زمين نمىنهند،واين جوهر تشيع در بعد سياسى است.
شيعه بايد آبها را گل كند
خط سوم را به خون كامل كند
خط سوم خط سرخ اولياست
كربلا بارزترين منظور ماست
شيعه يعنى تشنه جام بلا
شيعگى يعنى قيام كربلا
شيعه يعنى بازتاب آسمان
بر سر نى جلوه رنگين كمان
از لب نى بشنوم صوت تو را
صوت«انى لا ارى الموت»تو را
شيعه يعنى سالك پا در ركاب
تا كه خورشيد افكند از رخ نقاب
اين سخن كوتاه كردم و السلام
شيعه يعنى تيغ بيرون از نيام[23]
يكى از نويسندگان محقق مىنويسد:ما يقين داريم كه اگر حسين«ع»در زمان ما بود،ازقدس، جنوب لبنان و بيشتر مناطق اسلامى كربلاى دومى مىساخت و همان موضعى رامىگرفت كه در برابر معاويه و يزيد ايستاد و از همه مدعيان اسلام و تشيع و از آنان كه برقدس و جنوب لبنان مىگريند و در اعلاميهها،سخنرانيها و صفحه مطبوعات بر سرفلسطين و لبنان معامله مىكنند و در خيابانها و مجامع،سلاح با خود حمل مىكنند،بيش ازتعدادى كه در كربلاى اول كنار آن حضرت ايستادند و ياريش كردند،او را يارىنمىكردند.»[24]اين ديدگاه،ردكننده نظريهاى است كه كربلا و قيام حسينى را تكليفى خاص اماممىداند كه نمىتوان از آن تبعيت كرد.وقتى ابا عبد الله الحسين«ع»ضرورت قيام بر ضدسلطه ستمگرى را كه حلال را حرام مىكند و عهد الهى را شكسته،بر خلاف سنت پيامبرعمل مىكند و تجاوزكارانه عمل مىنمايد،در خطبه خويش مىآورد و اين صفات را درسلطه يزيدى محقق مىداند،در پايان مىافزايد«فلكم فى اسوة»[25] در كار من براى شماالگوى تبعيت است،اين مىرساند كه گستره زمين و زمان،كربلا و عاشوراست و هميشه وهمه جا بايد با الهام از اين مكتب،بر ضد ستم قيام كرد و در راه آزادى و عزت،فداكارىنمود.
امام خمينى«ره»فرموده است:«اين كلمه كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا،يك كلمهبزرگى است...همه روز بايد ملت ما اين معنى را داشته باشد كه امروز روز عاشورا است وما بايد مقابل ظلم بايستيم و همين جا هم كربلاست و بايد نقش كربلا را ما پيادهكنيم،انحصار به يك زمين ندارد.انحصار به يك افراد نمىشود.قضيه كربلا منحصر به يكجمعيت هفتاد و چند نفرى و يك سرزمين كربلا نبوده،همه زمينها بايد اين نقش را ايفاكنند.»[26]
*********
كوفه
روحيه فرصتطلبى،تبعيت از زور،زودباورى و تاثيرپذيرى از شايعات و تبليغات،ازويژگيهاى ديگر جامعه كوفه بود.پولدارترين افراد هم كه نبض مالى شهر را در دستداشتند،همچون اشعث بن قيس،عمرو بن حريث،شبث بن ربعى از بازوان اصلى ابن زيادمحسوب مىشدند. شهرى با عناصر مختلف و ساكنان ناهمگون و ناهمدل و اغلب مهاجربه آن شهر تازه تاسيس، سبب شده بود كه ثبات سياسى نداشته باشد و همواره دستخوشامواج گردد.روح قبايلى و تعصبهاى طايفگى در اقوام ساكن كوفه شديد بود و ابن زياد،باتحتسلطه گرفتن بزرگان قبايل و عشاير،براحتى توانسته بود اوضاع شهر را در كنترلخويش در آورد.اين بود كه آن همه دعوت و بيعت،كارساز نشد و هزاران دست بيعتگر،در برابر طوفان«ابن زياد»،از هم گسيخت و حسين«ع»تنها ماند.
حادثه كربلا در نزديكى اين شهر اتفاق افتاد و سپاه يزيدى عموما از اين شهر براىجنگ با حسين«ع»آمدند.پس از عاشورا نيز،اسراى اهل بيت وارد اين شهر شدند وزينب كبرى«ع»آنجا خطبه خواند و شادى كوفيان را به عزا مبدل ساخت.نهضت توابين بهرهبرى سليمان بن صرد و نيز قيام مختار در همين شهر به وقوع پيوست.مردم كوفه،همانگونه كه در ركاب على«ع»در جنگ جمل و صفين شركت داشتند،همواره درفعاليتهاى ضد اموى حضور چشمگير داشتند. اين شهر در تاريخ اسلام،هموارهدستخوش امواج سياسى،انقلابها،حوادث و آشوبها بوده است. حجر بن عدى،با اصحابپاكبازش در كوفه قيام كرد و به شهادت رسيد.عمرو بن حمق خزاعى، در كوفه شهيد شد.
ميثم تمار به دستور ابن زياد،در كوفه به دار آويخته شد.رشيد هجرى نيز كه از يارانخالص على«ع»بود،در آنجا به شهادت رسيد.جنايات و فجايع«حجاج بن يوسف ثقفى»
و كشتارهايش از شيعيان آل على در كوفه بود،كه كسانى همچون قنبر،كميل،سعيد بنجبير و...به دست او به شهادت رسيدند.خروج زيد بن على بن الحسين«ع»و شهادتش در«كناسه»،در اين شهر بود.قيامهاى سادات طباطبايى در نيمه قرن دوم هجرى،قيام ابنطباطباى علوى، خروج ابى السرايا در زمان مامون،شورشهاى قرمطيان و...همه در اينشهر اتفاق افتاده است. قبر بزرگانى چون كميل،خباب بن ارت،اخنف بن قيس،سهل بنحنيف انصارى و بسيارى ديگر در اين شهر است.[30]در اين شهر،«مسجد كوفه»از عظيمترين و مقدسترين مساجد و قطعههاى روى زميناست.محل مسجد كوفه،بنا به روايات،خانه آدم و نوح،مصلاى ابراهيم و مصلاىحضرت مهدى«ع»و محل عصاى موسى و شجره يقطين و خاتم سليمان است و جايىاست كه كشتى نوح از آنجا جريان يافته و قبور انبياء و مرسلين و اوصياء است و در مسجدكوفه،«دكة القضاء»،محل قضاوتهاى امير المؤمنين قرار دارد.امام صادق«ع»در باره آنفرموده است:«...تربة تحبنا و نحبه،اللهم ارم من رماها و عاد من عاداها»[31] كوفه تربتى استكه ما را دوست دارد،ما نيز آن را دوست داريم،خدايا هر كه سوء قصد به آن كند به تيربلايش بزن و هر كه با آن دشمنى كند،دشمنش باش.
*********
كوفيان
ساكن اين شهر شده و قدرت و نفوذى يافته بودند و جمعيتى از نژاد فارس كه در كوفهمىزيستند،سبب گرايشهاى مختلفى در مردم شده بود.از سردمداران اموى نيز برخىكوفه را در تحت نفوذ خود داشتند و مردم را به هوادارى بنىاميه فرا مىخواندند و سلطهاموى را گسترده و ريشهدار مىساختند.
شيعيان اهل بيت نيز در كوفه كم نبودند،اما تشيعشان در بعد خطبههاى حماسى ونطقهاى پر شور و عواطف سرشار نسبت به خاندان پيامبر«ص»،بيش از پيروى از خطسرخ آل على و پا نهادن در ميدانهاى درگيرى بود.بىآنكه بخواهيم سختگيريها و شدتعمل امويان را در محدود ساختن يارى شيعيان نسبت به حسين بن على«ع»ناديدهبگيريم،از روحيه سستى و بىوفايى آنان نمىتوان بسادگى گذشت.حتى جمعى از آنان باديدن پيكرهاى حسين و يارانش در دم تيغها،مىگريستند و دعا مىكردند كه خدايا پسرپيامبرت را يارى كن.يكى از خودشان بر آنان خروشيد كه چرا به جاى دعا،به ياريشنمىشتابيد«هلا تهبون الى نصرته بدل هذا الدعاء؟».[34]
واى بر كوفه و بر رسم پذيرايى او
سست عهدى و رياكارى و خودرايى او
خاك عالم به سرش باد كه در خاك كشيد
هر كه بنشستسر خوان پذيرايى او
رسم او غدر و دورنگى،ره او كيد و نفاق
شش جهت پر شد از آوازه رسوايى او[35]
اى كوفه!اى كتيبه بيداد
وى گور دادخواهى و فرياد
اى پايگاه بازى شيطان
وى شرح خاطرات پريشان
خوردى فريب ديو هوى را
كشتى به جهل،شير خدا را
كشتى دو عاشق ازلى را
نشناختى حسين و على را
پشت على ز درد تو خم شد
نام تو در فساد،علم شد
در هفت رنگ تفرقه،طاقى
بيتوتهگاه جهل و نفاقى
اى جويبار جارى ناپاك
اى آبروى ريخته بر خاك...[36]
*********
كهيعص
*********
گريه
اشگ ريختن،نشانه پيوند قلبى با اهل بيت و سيد الشهدا است.اشك،دل راسيراب مىكند، عطش روح را بر طرف مىسازد و حاصل محبتى است كه نسبت بهاهل بيتحاصل مىشود. همدلى و هماهنگى روحى با ائمه،ايجاب مىكند كه در شادىآنان شاد و در غمشان محزون باشيم.اين نشان شيعه است كه«يفرحون بفرحنا و يحزنونلحزننا...»[39] قلبى كه مهر حسين«ع»را داشته باشد،بى شك به ياد مظلوميت و شهادت اومىگريد.اشك،زبان دل و شاهد عشق است.
آنچنان كز برگ گل،عطر و گلاب آيد برون
تا كه نامت مىبرم از ديده آب آيد برون
رشته الفت بود در بين ما،كز قعر چاه
كى بدون رشته،آب بىحساب آيد برون؟
تا نسوزد دل،نريزد اشگ و خون از ديدهها
آتشى بايد كه خوناب كباب آيد برون
مهر تو شيرازه«ام الكتاب»خلقت است
مشكل اين شيرازه از قلب كتاب آيد برون
گر نباشد مهر تو دل را نباشد ارزشى
برگ بىحاصل شود گل،چون گلاب آيد برون[40]
گريستن در سوگ شهداى كربلا،تجديد بيعت با عاشورا و فرهنگ شهادت و تغذيهفكرى و روحى با اين مكتب است و اشك ريختن،نوعى امضا كردن پيمان و قراردادمودت با سيد الشهدا است.ائمه شيعه،گريستن بر مظلوميت اهل بيت و عزاى حسينى راتاكيد كرده و شهادت اشك را بر صداقت عشق،پذيرفتهاند.امام صادق«ع»فرموده است:
«نزد هر كس كه ما ياد شويم و چشمانش اشگآلود شود،حتى اگر به اندازه بال مگسىباشد، خداوند گناهانش را مىبخشايد،هر چند چون كف دريا فراوان باشد.»[41] به گفته صائب:
در سلسله اشگ بود گوهر مقصود
گر هست ز يوسف خبر،اين قافله دارد
دستور امامان به گريستن بر امام حسين«ع»بسيار اكيد است.امام رضا«ع»به ريان بنشبيب در حديث مفصلى فرمود:«يابن شبيب!ان كنت باكيا لشىء فابك للحسين بن على بنابى طالب فانه ذبح كما يذبح الكبش...».[42] اگر بر چيزى گريه مىكنى،بر حسين بن على گريهكن، كه او را همچون گوسفند،سر بريدند.در حديث ديگرى فرموده است:«محرم،ماهىاست كه مردم دوره جاهليت جنگ در آن را ناروا مىدانستند،ولى در اين ماه،دشمنان،خون ما را بناحق ريختند و هتك حرمت ما نمودند و فرزندان و بانوان ما را به اسارتگرفتند و به خيمههاى ما آتش زدند و غارت كردند و در كار ما،براى رسول خدا هيچحرمتى را رعايت نكردند.روز حسين( عاشورا)پلكهاى ما را مجروح و اشگهايمان راجارى كرد و ما از سرزمين كربلا،گرفتارى و رنج به ميراث برديم.پس بايد بر كسىهمچون حسين،گريهكنندگان بگريند، كه گريه بر او،گناهان بزرگ را هم فرو مىريزد.»[43]خود امام حسين«ع»فرموده است:«انا قتيل العبرة،لا يذكرنى مؤمن الا بكى»،[44] منكشته اشكم،هيچ مؤمنى مرا ياد نمىكند مگر آنكه(بخاطر مصيبتهايم)مىگريد.امامسجاد«ع»بيستسال بر امام حسين عليه السلام گريست و هرگز طعامى پيش اونمىگذاشتند مگر آنكه گريه مىكرد.[45] به فرموده امام صادق«ع»:هر ناله و گريهاى ناپسند ومكروه است،مگر ناليدن و گريستن بر حسين عليه السلام:«كل الجزع و البكاء مكروهسوى الجزع و البكاء على الحسين».[46]هم گريستن،هم گرياندن،هم خود را شبيه گريهكنندگان در آوردن(تباكى)پسنديدهاست و اجر دارد.اين همه فضيلت كه براى گريه بر حسين«ع»بيان شده و اينكه اشكچشم،آتش دوزخ را فرو مىنشاند و غمگين شدن در سوگ شهيدان كربلا ايمنى از عذاباست،در صورتى است كه گناه و فسق و آلودگى انسان در حدى نباشد كه مانع رسيدن اينفيض الهى گردد.اشگى كه مبين پيوند عاطفى و رابطه مكتبى و اتصال روحى با راه و فكرو خط ائمه و سيد الشهداست،حتما زمينهساز پرهيز از گناه مىگردد.به تعبير شهيدمطهرى:«گريه بر شهيد،شركت در حماسه او و هماهنگى با روح او و موافقت با نشاط اوو حركت اوست...امام حسين«ع»بواسطه شخصيت عاليقدرش،بواسطه شهادتقهرمانانهاش،مالك قلبها و احساسات صدها ميليون انسان است. اگر كسانى كه بر اينمخزن عظيم و گرانقدر احساسى و روحى گمارده شدند،يعنى سخنرانان مذهبى،بتوانند ازاين مخزن عظيم در جهت هم شكل كردن و همرنگ كردن و هم احساس كردن روحها باروح عظيم حسينى بهرهبردارى صحيح كنند،جهانى اصلاح خواهد شد.»[47] پس مهم،شناخت فلسفه گريه در راستاى احياى عاشورا و زنده نگهداشتن مراسم حسينى وفرهنگ كربلاست،نه گناه كردن و آلودگى،به اميد پاك شدن با چند قطره اشك! معلومنيست كه دل و جان آلوده،آن همسويى را با امام داشته باشد كه با ياد مصائبش گريه كند.
گريه در فرهنگ عاشورا،سلاح هميشه برانى است كه فرياد اعتراض به ستمگران رادارد. «اشك»،زبان دل است و گريه،فرياد عصر مظلوميت.رسالت اشك نيز پاسدارى از«خون شهيد»است.امام خمينى«ره»فرمود:«هر مكتبى،تا پايش سينهزن نباشد،تا پايشگريهكن نباشد،تا پايش توى سر و سينهزن نباشد حفظ نمىشود...»،[48]«گريه كردن برشهيد، نگهداشتن،زنده نگهداشتن نهضت است»،[49]«گريه كردن بر عزاى امام حسين، زندهنگهداشتن نهضت و زنده نگهداشتن همين معنى است كه يك جمعيت كمى در مقابل يكامپراطور بزرگ ايستاد...،آنها از همين گريهها مىترسند،براى اينكه گريهاى است كه گريهبر مظلوم است،فرياد مقابل ظالم است.»[50]
هر چند نيست درد دل ما نوشتنى
از اشگ خود،دو سطر به ايما نوشتهايم[51]
اشگ،سر فصل محبت و مودت است و برخاسته از عشقى است كه خداوند در دلهاقرار داده كه نسبت به حسين بن على«ع»مجذوب مىشود.به فرموده رسول خدا«ص»:
«ان لقتل الحسين حرارة فى قلوب المؤمنين لا تبرد ابدا».[52] براى شهادت حسينعليه السلام حرارت و گرمايى در دلهاى مؤمنان است كه هرگز سرد و خاموش نمىشود.
كدام عاشق در اين ره در بلا نيست؟
كدامين دل شما را مبتلا نيست؟
اگر در سوگتان شد ديده نمناك
اگر از عشقتان دل گشت غمناك
گواه عشق ما اين ديده و دل
رساند«اشگ»و«غم»ما را به منزل
كنون ماييم و درد داغدارى
كنون ماييم و اشگ و سوگوارى
هنوز اشگ عزا پيوسته جارى است
رواق چشممان آيينهكارى است
غدير ما محرم دارد امروز
محرم،بذر غم مىكارد امروز[53]
امروز هم،اشگ و گريه،رابط ما با حسين است و ما با شورى اشگهايمان،سر سفرهمحبتسيد الشهدا نشستهايم و نمك پرورده ابا عبد الله هستيم،از اين رو،اين مهر با شيرمادر در جان ما وارد شده و با جان هم به در مىشود.
*********
گلوى بريده
آزردهاش ز خنجر فولاد كردهاى[54]
پس از شهادت امام حسين«ع»،سر مطهرش را از پيكر جدا كردند.تيغ بر حلقومىنهادند كه بوسهگاه رسول خدا«ص»بود.از اين رو،لقب«ذبيح»بر آن حضرت دادهاند وهمچنين تعبير«مجزور الراس»از زبان زينب كبرى نقل شده است.در برخى مقتلها آمدهاست كه حضرت زينب،هنگام وداع جسد برادرش،پيكر او را در آغوش گرفت،لب برحلقوم بريده سيد الشهدا«ع»نهاد و بوسيد و با آن بدن خونين وداع كرد.[55]
آن سو نگران،نگاه پيغمبر بود
خورشيد،رسول آه پيغمبر بود
اى تيغ پليد،مىشكستى اى كاش
آن حنجره،بوسهگاه پيغمبر بود[56]
*********
گودال قتلگاه
«در فكرم آن گودالم كه خون تو را مكيده است.هيچ گودالى چنين رفيع نديده بودم.
در حضيض هم مىتوان عزيز بود،از گودال بپرس».[57]
*********
گوشواره
*********
گهواره
پی نوشتها:
1-بحار الانوار،ج 98،ص 124 و 136.
2-اغلب اين كتابها به فارسى ترجمه شده است.
3-پيرامون محورهاى گوناگون عاشورا و حوادث و شخصيتها و موضوعاتش،جزوه«فهرست كتب و موضوعاتپيرامون واقعه كربلا»،(از نويسنده)چاپ شده است،ناشر:سازمان تبليغات اسلامى.
4-لغتنامه،دهخدا.
5-تاريخ تكايا و عزادارى قم،ص 214.
6-لغتنامه،دهخدا.
7-همان.
8 -الفتوح،ابن اعثم،ج 5،ص 147.
9 و 10-ر.ك:سفينة البحار،ج 2،ص 11 و 475.معروفست كه:«كل ارض كربلاء و كل يوم عاشورا».در باره اين مرقد مطهر ازجمله«چهل حديث كربلا»،نشر معروف نيز منتشر شده است.
11 و 12-على مرادى.
13-مجمع البحرين،طريحى،واژه«كربل».
14 -فرهنگ فارسى،معين.براى آشنايى با تاريخ اين شهر از دير باز تا عصر حاضر،ر.ك:«تراث كربلا»از سلمان هادىالطعمه(اين كتاب به فارسى هم ترجمه شده است:ميراث كربلا) همچنين ر.ك:«موسوعة العتبات المقدسه»جلد 8(قسم كربلا)از جعفر الخليلى.
15-از جمله ر.ك:«موسوعة العتبات المقدسه»،ج 8،ص 9 به بعد.
16-همان،ص 10.
17-تراث كربلا،ص 19.
18-ر.ك:«تراث كربلا»،سلمان هادى الطعمه.
19-لغتنامه،دهخدا.
20-صحيفه نور،ج 20،ص 195.
21-همان،ج 9،ص 57.
22-زيارت عاشورا.
23-ابياتى از مثنوى:«شيعه نامه»،محمد رضا آقاسى(كيهان 12/6/71).
24-الانتفاضات الشيعيه،هاشم معروف الحسنى،ص 387.
25-تاريخ طبرى،ج 4،ص 304.
26-صحيفه نور،ج 9،ص 202.
27-سفينة البحار،ج 2،ص 498.احاديث مربوط به فضيلت كوفه در بحار الانوار،ج 97،ص 385 است.
28 -مجمع البحرين،طريحى،واژه كوفه.
29-موسوعة العتبات المقدسه،ج 8،ص 46.براى آگاهى از نام محلهها،قبايل،تاريخچه،اعصار گوناگون و موقعيتجغرافيايى و محصولات و...آن رجوع كنيد به بحث مفصل و مفيد كتاب«عنصر شجاعت»،خليل كمرهاى،ج 1،ص 359 تا 411.و فصل پنجم كتاب«تشيع در مسير تاريخ»ترجمه سيد محمد تقى آيت اللهى،نيز«الكوفة،نشاة المدينةالاسلاميه»،هشام جعيط،دار الطليعه،بيروت.
30-براى آشنايى مفصلتر با تاريخ كوفه،ر.ك:«تاريخ الكوفه»سيد حسين براقى نجفى،دار الاضواء،بيروت،«موسوعةالمصطفى و العترة»،محسن الشاكرى،ج 2،ص 109.و«سيماى كوفه»، غلامرضا گلى زواره.
31-سفينة البحار،ج 2،ص 499.
32-در مورد كوفه و كوفيان،ر.ك:«تاريخ الكوفه»،سيد حسين البراقى،ص 139.
33-با استفاده از«حياة الامام الحسين»،باقر شريف القرشى،ج 2،ص 420.
34-همان،ص 442،به نقل از«بلاذرى».
35-محمد حسين بهجتى(شفق).
36-از مثنوى غمآلود«كتيبه بيداد»قادر طهماسبى(فريد)،در سوگ على،امام مظلوم«ع».
37-تفسير البرهان،ج 3،ص 3،بحار الانوار،ج 44،ص 223.آيات ديگرى نيز به شهادت امام حسين«ع»تاويل شدهاست.ر.ك:بحار الانوار،ج 44،ص 217 باب«الايات الماولة لشهادته».
38- سفينة البحار،ج 1،ص 97،بحار الانوار،ج 45،ص 220 به بعد.
39- ميزان الحكمه،ج 5،ص 233.
40- اى اشكها بريزيد،حسان،ص 131.
41- وسائل الشيعه،ج 10،ص 391.
42- بحار الانوار،ج 44،ص 286.
43- همان،ص 283.
44- همان،ص 279.
45- همان،ج 46،ص 108.
46- بحار الانوار،ج 45،ص 313.
47- شهيد(ضميمه قيام و انقلاب مهدى)،ص 124 و 125.
48- صحيفه نور،ج 8،ص 70.
49- همان،ج 10،ص 31.
50- همان-ج 10،ص 31.
51- صائب تبريزى.
52- جامع احاديث الشيعه،ج 12،ص 556.
53- از مثنوى«اهل بيت آفتاب»از مؤلف.
54- محتشم كاشانى.
55 معالى السبطين،ج 2،ص 55.
56- ساعد باقرى.
57- خط خون،موسوى گرمارودى،ص 140.
58- حياة الامام الحسين،ج 3،ص 301.
59- بحار الانوار،ج 45،ص 61.
60- عوالم(امام حسين)،ص 305.