فرهنگ عاشورا(20)

ارث برنده،ميراث دار،كسى كه مال،خانه،زمين،صفات يا افتخاراتى را از پدر يااجداد و گذشتگان به ارث مى‏برد.هم نام زيارتنامه‏اى است معروف،كه سيد الشهدا«ع‏»رابا آن زيارت مى‏كنند.مرحوم‏«ابن قولويه‏»سند آن را به جابر جعفى از اصحاب امام صادق‏عليه السلام رسانده كه وى آن را از آن حضرت روايت كرده است و با جمله‏«السلام عليك‏يا وارث آدم صفوة الله...»شروع مى‏شود.[1] و هم لقب سيد الشهدا«ع‏»است كه در ادعيه وزيارات،از آن حضرت به عنوان وارث آدم،وارث نوح،وارث ابراهيم،وارث
چهارشنبه، 4 دی 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فرهنگ عاشورا(20)
فرهنگ عاشورا(20)
فرهنگ عاشورا(20)

نويسنده:حجت الاسلام جواد محدثی

وارث

ارث برنده،ميراث دار،كسى كه مال،خانه،زمين،صفات يا افتخاراتى را از پدر يااجداد و گذشتگان به ارث مى‏برد.هم نام زيارتنامه‏اى است معروف،كه سيد الشهدا«ع‏»رابا آن زيارت مى‏كنند.مرحوم‏«ابن قولويه‏»سند آن را به جابر جعفى از اصحاب امام صادق‏عليه السلام رسانده كه وى آن را از آن حضرت روايت كرده است و با جمله‏«السلام عليك‏يا وارث آدم صفوة الله...»شروع مى‏شود.[1] و هم لقب سيد الشهدا«ع‏»است كه در ادعيه وزيارات،از آن حضرت به عنوان وارث آدم،وارث نوح،وارث ابراهيم،وارث موسى،وارث عيسى،وارث محمد،وارث على،و وارث حسين...ياد شده است.[2]وراثت‏حسين بن على‏«ع‏»از انبيا و اوصيا،براى آن است كه خط جهاد در راه حق و مبارزه با باطل و ستم و طاغوت،سر لوحه دعوت همه انبياى الهى بوده است و«كربلا»
تجلى اين خط ممتد درگيرى حق و باطل است.«عاشورا،حضور مجدد آدم و نوح وابراهيم و موسى و عيسى-على نبينا و آله و عليهم السلام-است در قله فريادگرى وهدايت.اين كه حسين را وارث آدم‏«ع‏»مى‏خوانيم و زيارت‏«وارث‏»را با سلام بر آن‏پيمبران الهى آغاز مى‏كنيم براى همين است،يعنى نقطه اتصال همه حركتهاى الهى وانقلابهاى خدايى،به صورت تجسم دوباره آدم و نوح و ابراهيم و اسماعيل و موسى وعيسى و محمد و على و فاطمه و امام حسن(عليهم السلام)در لحظه‏هاى خورشيدى‏عاشورا و واقعيت‏سرشار كربلا....»[3]در متن زيارتنامه‏ها نيز به وارث بودن حسين بن على‏«ع‏»نسبت به خط انبيا اشاره شده‏است:از جمله: «اكرمته بطيب الولادة و اعطيته مواريث الانبياء»[4] و بر اساس آيه‏«لقدارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط...»[5] چون بر پايى‏قسط و عدالت اجتماعى، رسالت همه انبيا و ميراث مشترك رسولان الهى است،حسين بن‏على‏«ع‏»هم كه وارث همه انبياست،پس وارث خط قسط و عدل آنان نيز مى‏باشد و قيام‏كربلا،از جمله دعوت به عدل و مبارزه با بى عدالتى و ستم را هم در سرلوحه دعوت واهداف خويش دارد.از اين رو،منكرهاى اجتماعى و اقتصادى را هم بايد در شمارمنكراتى كه آن حضرت براى مقابله با آنها قيام كرد، به حساب آوريم،كه لازمه وراثت‏عدل و قسط انبياست.

*********
واعظ

موعظه كننده،سخنران،اندرزگو،كسى كه در مجالس حسينى و در مناسبتهاى مختلف‏دينى به منبر رفته و به موعظه و صحبت مى‏پردازد و در پايان هم مصيبت‏مى‏خواند.منبرى.اين لقب، همواره با احترام آميخته بوده است و خود واعظ،اهل‏تعهد و وارستگيهاى اخلاقى و تاثير گذارى در نفوس و دلهاى مستمعين بوده است.
لقب واعظ،در آغاز نام تعدادى از خطباى گذشته به كار مى‏رفته است،مثل واعظ كاشفى، واعظ قزوينى و....

*********
واقعه حره

واقعه حره،قيام مردم مدينه بر ضد حكومت‏يزيد بود.پس از شهادت حسين بن‏على‏«ع‏»،ظلم و فسق يزيد فراگيرتر و آشكارتر شد و مردم فساد دستگاه حاكم و ظلم‏عمال او را ديدند و در مدينه،آگاهان از اوضاع،مردم را به زشتكاريهاى حكام آگاه‏ساختند.والى مدينه در آن زمان، «عثمان بن محمد بن ابى سفيان‏»بود.اهل مدينه عليه اوشوريدند و او و مروان و ديگر امويان را از مدينه بيرون كردند و با«عبد الله بن حنظله‏»
بيعت كردند.خبر قيام مردم مدينه،با گزارش مروان به گوش يزيد رسيد.وى سپاهى انبوه‏را تحت فرمان‏«مسلم به عقبه‏»[6]به مدينه گسيل داشت.[7] مهاجمان در منطقه‏«حره واقم‏»
فرود آمده،به مدينه تاختند و سه روز به كشتار و غارت پرداخته و به نواميس مسلمانان‏تجاوز كردند.مردم به حرم پيامبر«ص‏»پناه بردند.لشكريان يزيد،حرمت‏حرم را نگه‏نداشتند و با اسبها به داخل حرم آمدند و مردم را قتل عام كردند.كشتگان اين واقعه هزاران‏نفر بودند.از جمله‏«عبد الله بن جعفر نيز در اين حادثه شهيد شد.واقعه حره در 28 ذيحجه‏سال 63 هجرى اتفاق افتاد.يزيد،دو ماه نيم پس از اين حادثه مرد.[8]اين قيام كه به قيام حره،حره واقم،قيام اهل مدينه و...هم معروف است،از پيامدهاى‏حادثه عاشورا محسوب مى‏شود و افشاگريهاى اهل بيت و اقامه عزا در مدينه و انگيزشهاى‏زينب كبرى،در بذر پاشى آن مؤثر بوده است.[9] «حره‏»به سرزمينهاى پر سنگلاخ كه پر از سنگهاى سياه و سوخته باشد گفته مى‏شد. درمناطقى از جمله اطراف مدينه از اين حره‏ها وجود داشت و براى هر كدام نام بخصوصى‏هم بود،به تناسب كسانى كه در آن منطقه مى‏زيستند.[10] هم اكنون نيز در مدينه بزرگ،بقاياى اندكى از آنها به چشم مى‏خورد.

*********
وفا

از الفباى فرهنگ عاشورا«وفا»است و در قاموس شهداى كربلا جايگاه بلندى دارد.
وفا به معناى عمل به پيمان و ايستادگى بر سر قول و عهد و عمل به وظايف انسانى واسلامى در قبال ديگرى،بخصوص‏«امام‏»و از برترين خصلتها و نشانه جوانمردى،خداباورى،شرافت نفس و صدق و راستى است.به فرموده على‏«ع‏»:«اشرف الخلايق‏الوفاء».[11]عاشورا،صحنه وفا از يك سو و بى وفايى از سوى ديگر بود.سيد الشهدا«ع‏»در مسيركوفه،پس از شنيدن خبر شهادت نماينده‏اش قيس بن مسهر،با خواندن آيه‏«رجال صدقواما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا»(احزاب/23)
مقام وفاى او را بر شمرد.شب عاشورا نيز،ياران خويش را صادقترين و با وفاترين ياران‏معرفى كرد(لا اعلم اصحابا اوفى و لا خيرا من اصحابى...).آنان نيز در چند نبوت،وقتى‏امام يعت‏خويش را برداشت و از آنان خواست كه بروند،يكصدا اعلام وفادارى كردند وامام خويش را تنها نگذاشتند.عباس بن على‏«ع‏»امان نامه دشمن را رد كرد و برادر را تنهانگذاشت.روز عاشورا نيز با لب تشنه به فرات رفت،اما با ياد عطش سيد الشهدا و اطفال،آب ننوشيد.
بر خلاف جمعى از كوفيان كه بى‏وفايى كردند و پس از نامه نوشتن و دعوت كردن،به‏جنگ آن حضرت آمدند،عده‏اى هم جان بر سر پيمان باختند و فداى حسين‏«ع‏»شدند:وعلى الارواح التى حلت بفنائك...»[12] امام حسين‏«ع‏»در خطبه‏هاى طول راه و روز عاشورابه‏«غدر»، «خذلان‏»،«نقض عهد»«خلع بيعت‏»،«نكث‏»«غرور»،و...كوفيان اشاره كرده،آنان را بر نقض بيعت و پيمان شكنى نكوهش كرده است.
سيد الشهدا«ع‏»،خود بر پيمان خويش با خدا وفا كرد.در زيارتنامه او به تعبيراتى‏همچون‏«اشهد انك قد بلغت و نصحت و وفيت و اوفيت‏»[13] بر مى‏خوريم.از زيارتنامه‏حضرت عباس‏«ع‏»نيز مى‏خوانيم:«و اشهد انك...ممن وفى ببيعته و استجاب له دعوته‏و اطاع ولاة امره...»[14] و عاشورائيان ميثاق با خون شهدا مى‏بندند كه راه و پيامشان رافراموش نكنند.
مبادا عهد خود را واگذاريم
امام خويش را تنها گذاريم

*********
وقف

در اصطلاح شرعى عبارت است از«تحبيس مال و تسبيل منفعت و ثمره‏»،يعنى منافع‏زمين، ملك يا وسيله‏اى را به خاطر خدا براى مقصود معينى و استفاده خاصى اختصاص‏دهند و با نگهداشتن دائمى اصل مال،بهره‏ورى از منافع آن در جهت‏خيرات و خدمات‏صرف شود و نوعى كمك رسانى و خير انديشى نسبت به مردم است،با انگيزه‏هاى دينى.
چنين مال يا زمين يا جنسى را«موقوفه‏»مى‏نامند.منافع و استفاده از موقوفات،بايدطبق وقفنامه و نظر واقف انجام گيرد و تخلف از آن گناه و خيانت است.وقف،نوعى صدقه جاريه است كه براى دراز مدت،عموم مردم از آن بهره‏مند مى‏شوند و حتى‏پس از فوت واقف نيز، ثواب آن به روح او مى‏رسد.همواره افراد متمكن براى‏باقى گذاشتن خيرات،اقدام به وقف مى‏كردند و از همين رهگذر،مساجد،مدارس،تكيه‏ها،آب انبارها،كتابها،كتابخانه‏ها، بيمارستانها و امور خيريه بسيار پديد مى‏آمد.
براى اداره موقوفه‏هايى كه وقف مساجد،مدارس،حرمها،زيارتگاهها و اقشار خاصى‏شده، تشكيلات ادارى پيدا شد تا آنها در مورد خود صرف شود و از حيف و ميل و سوءاستفاده جلوگيرى گردد.[15]علاقه‏مندان به اهل بيت و ائمه،بويژه محبان سيد الشهدا«ع‏»،مال و املاك بسيارى را درطول تاريخ بر اساس اين سنت‏حسنه،وقف ابا عبد الله‏«ع‏»كرده‏اند كه در آمد حاصله از اين‏املاك،صرف امام حسين‏«ع‏»و برپايى مجالس عزاى حسينى،نوحه خوانى،بنا و تعميرحرمها و بقاع متبركه،زوار و خدام آن حضرت،كمك به بينوايان و اطعام مستمندان ومحرومان مى‏شود.موقوفات امام حسين‏«ع‏»،بودجه مردمى عظيمى است كه هميشه وهمه جا پشتوانه زنده نگهداشتن نام و ياد عاشورا و اهل بيت‏«ع‏»بوده است.به بركت‏مجالس حسينى و تبليغات دينى كه در آنها مى‏شود،اسلام و احكام الهى زنده مى‏ماند وجانبازيها و ايثارگريهاى حسين بن على‏«ع‏»و يارانش،به مردم درس عزت و آزادگى‏مى‏دهد.اين گونه وقفها، كه با صدق نيت و خلوص و اعتقادى پاك انجام مى‏گيرد و تامين‏كننده هزينه بسيارى از مراسم و سنتهاى دينى است،هم روحيه ياريگرى و مردم‏دوستى وحب اهل بيت را تقويت مى‏كند و هم نشانه خلوص و عشق به خاندان پيامبر«ص‏»است وهميشه ارزش و داست‏خاصى داشته است.وقف،گاهى در حال حيات اشخاص انجام‏مى‏گيرد،گاهى وصيت مى‏كنند كه پس از فوتشان بخشى از مال،صرف عزادارى امام‏حسين‏«ع‏»يا امور خيريه ديگر شود.مبناى چنين كار خيرى،احاديثى است كه تشويق به‏انجام كارهايى مى‏كند كه سود آن به مردم مى‏رسد.از قبيل:«اذا مات ابن آدم انقطع عمله الامن ثلاث:صدقة جارية،و علم ينتفع به او ولد صالح يدعو له‏»[16] و همين فرهنگ،سبب پديدآمدن مدرسه‏هاى عظيم و كتابخانه‏هاى غنى و مساجد و حسينيه‏ها و مراسم پر شكوه گشته‏است.در آنچه به موقوفات ابا عبد الله‏«ع‏»و عاشورا مربوط مى‏شود،نكات جالبى وجوددارد كه مشاركت مردمى را در هزينه اقامه مجالس عزا براى آن حضرت مى‏رساند.دربرخى وقفنامه‏ها مثلا در آمد املاكى در كاشان وقف شده است‏«براى تعزيه حضرت‏خامس آل عبا...كه همه ساله به مصرف تعزيه‏دارى آن سرور رسيده شود،از پول‏روضه خوان و آش و حلوا و تنباكو و قهوه و چاى به هر نحو كه صلاح دانند...».[17]

*********
هجرت

در بسيارى از نهضتها«هجرت‏»،نقش عمده داشته است.در نهضت عاشورا نيزسيد الشهدا«ع‏»از مدينه جدش به مكه و از آنجا به كربلا هجرت كرد.همچنان كه رسول‏خدا از مكه به مدينه هجرت نمود و آن هجرت،مبدا تحول در وضع مسلمانان و سر آغازتاريخ گشت، هجرت امام حسين‏«ع‏»نيز در زنده كردن دين پيامبر تاثير بسزا داشت ومحرم آغاز سال هجرى قمرى حساب شد و هر دو هجرت بخاطر دين و بقاى رسالت‏بود.همچنانكه حضرت موسى هجرت كرد و از مصر با حالت‏خوف بيرون رفت(فخرج‏منها خائفا يترقب-قصص/21) چون گروه فرعونى در فكر كشتن موسى بودند،سيد الشهدا«ع‏»نيز مخفيانه و خائفانه از جوار قبر رسول خدا«ص‏»كوچيد و راه مكه را درپيش گرفت،در حالى كه همان آيه را مى‏خواند.[18] هجرت از مكه نيز براى فرار از مرگ‏تحميلى بود كه يزيد مى‏خواست بر او تحميل كند و رو به شهادتى رفت كه خونش‏ثمر بخش باشد،آنگونه كه هجرت رسول خدا«ص‏»نيز،خنثى كننده توطئه كسانى بود كه‏در«ليلة المبيت‏»به قصد كشتن او به خانه‏اش ريختند،اما آن حضرت راه غار ثور و سپس‏مدينه را پيش گرفته بود.
هجرت،لازمه هر نهضت عاشورايى و انقلاب مكتبى است،هم دل كندن از زندگى وحيات مادى و دست‏شستن از جان در راه هدف،هم كوچيدن از خاك،خانه،اقوام و همه‏دلبستگيها و تعلقات است.هجرت،هم مهاجر را پخته و آبديده مى‏كند،هم افق افكار راگسترده مى‏سازد،هم مناطق هجرت را از تحول و دگرگونى برخوردار مى‏كند.هجرت امام‏خمينى نيز از نجف به فرانسه،انقلاب اسلامى را در سطح جهان مطرح ساخت و پيام‏نهضت را به همه جا رساند.امام امت تصميم داشت اگر هيچ كشورى اجازه ورود ندهد،سوار بر كشتى شده و درياها را در نوردد و پيام مظلوميت ملت ايران را به گوش جهانيان‏برساند.سفرهاى تبليغى مبلغان دينى در طول سال،بويژه در ايام محرم و رمضان نيز نوعى هجرت است.

*********
هر روز عاشورا...كل يوم عاشورا

هر كه دارد هوس كرب و بلا بسم الله
اين شعر كه در چاووش خوانيهاى كاروانهاى مسافر كربلا خوانده مى‏شد،بر گرفته ازكلام امام حسين‏«ع‏»هنگام خروج از مكه و حركت به سوى مسلخ عشق،كوفه وكربلاست:«الا...و من كان باذلا فينا مهجته موطنا على لقاء الله نفسه فليرحل معنا فانى‏راحل مصبحا ان شاء الله‏»[19] كه دعوتى بود به آنكه هر كس آماده فدا كردن خون و جان ومهياى ديدار خداست،سحرگاهان همراه امام حركت كند.دعوت به خط شهادت و ايثار،در مرام حسينيان و عاشورائيان نهفته است و كربلا و زيارت مرقد سيد الشهدا«ع‏»،رمز اين‏دل سپردن به كعبه عشق و مناى شهادت است.
هر كه دارد هوس كرب و بلا،بسم الله
هر كه دارد سر همراهى ما،بسم الله

*********
هفتاد و دو تن

معروف است كه تعداد ياران و همراهان سيد الشهدا«ع‏»كه روز عاشورا در ركاب آن‏حضرت شهيد شدند،هفتاد و دو تن بود.اما در منابع مختلف،آمار كشته شدگان و سرهاى‏شهدا كه بين قبايل مختلف تقسيم و به كوفه حمل شد،بيش از آن را نشان مى‏دهد،حتى تانود نفر هم ياد شده است.در اسامى آنان نيز اختلافهايى ديده مى‏شود.اما در هر صورت،هفتاد و دو،رمز آن فدائيان راه خدا در ركاب حسين‏«ع‏»است و در زبان عارفانه شاعران،كربلا مناى عشق محسوب مى‏شود كه امام،هفتاد و دو قربانى به پيشگاه خدا هديه نمود وخود،قربانى عظيم آن قربانگاه بلا و ابتلا بود.در تاريخ انقلاب اسلامى نيز،تعداد شهداى‏دفتر حزب جمهورى اسلامى كه در هفتم تير سال 1360 ش.در كربلاى‏«سرچشمه‏»باانفجار بمب توسط منافقين به شهادت رسيدند،هفتاد و دو تن بود و سيد الشهداى آن‏گروه،شهيد مظلوم آية الله بهشتى بود.

*********
هل من ناصر

آيا يارى كننده‏اى هست؟فرياد استغاثه و ياريخواهى امام حسين‏«ع‏»در روز عاشوراپس از شهادت همه ياران،فرزندان و خويشاوندان است.چون دشمن قصد حمله به‏خيمه‏هاى اهل بيت را داشت و صداى آنان به گريه و فغان بلند بود،امام حسين‏«ع‏»اينگونه‏استغاثه كرد،شايد غيرت شنوندگان را برانگيزد تا مانع هجوم لشكريان به حريم حرم‏شوند.
نداى‏«هل من ناصر»حسين‏«ع‏»هنوز و هميشه در گوش تاريخ طنين انداز است ووجدانهاى بيدار و همه آزادگان را به مقاومت در برابر ستم فرا مى‏خواند و به نصرت دين‏خدا و يارى ولى خدا مى‏طلبد.كسى كه نداى نصرت خواهى و«استنصار»حجت‏خدا رابشنود ولى پاسخ ندهد، اهل دوزخ است.امام حسين‏«ع‏»در مسير كوفه به دو نفر برخوردو پس از گفتگو وقتى از آنان دعوت به يارى كرد،آنان كهنسالى و قرضهاى خود را بهانه‏آوردند تا همراه امام نشوند.حضرت فرمود:پس از منطقه دور شويد تا مرا نبينيد و صداى‏مرا نشنويد كه به عذاب الهى گرفتار مى‏شويد:«فانطلقا فلا تسمعالى واعية و لا تريالى سوادافانه من سمع واعيتنا او راى سوادنا فلم يجبنا و لم يغثنا كان حقا على الله عز و جل ان يكبه‏على منخريه فى النار».[20]«ز عاشوراى آن سال به خون آغشته تا اكنون‏هماره،همچنان فرياد«هل من ناصر»ش در سينه تاريخ،پا برجاست‏از آن فرياد دعوتگر كه در«متن زمان‏»جارى است‏و پيغامش،شعار شور و بيدارى است، ميان حق و باطل،«داد»با«بيداد»،نبردى جاودان برپاست.
در اين ميدان و اين پيكارنداى دعوتش چشم انتظار پاسخى از«ما»ست.
اين جمله كه بصورت‏«هل من ناصر [21] ينصرنى‏»شهرت يافته است،در منابع تاريخى‏دقيقا به همين صورت نيست و با اندك تفاوتى يا با عبارتهاى ديگرى نقل شده است،ازقبيل:«هل من ذاب عن حرم رسول الله؟هل من موحد يخاف الله فينا؟هل من مغيث‏يرجو الله فى اغاثتنا،اما من طالب حق ينصرنا...»،[22]«هل من ذاب يذب عن حرم‏رسول الله؟»،[23]«اما من مغيث‏يغيثنا لوجه الله؟»،[24]«هل من ناصر ينصر ذريته الاطهار؟»[25] وعبارتهاى ديگر.

*********
هيئت

نوعى تشكل مذهبى،بر محور عزادارى براى سيد الشهدا و ائمه عليهم السلام.
مجموعه‏هايى از مردم هر محله،در شهرها يا روستاها كه براى سوگوارى و روضه‏خوانى‏نسبت به امام حسين‏«ع‏»بويژه در ايام عاشورا تشكيل مى‏شود.هيئت،سنتى دير پا ومردمى است و با بودجه علاقه‏مندان به امام حسين‏«ع‏»تشكيل مى‏يابد.در طول سال هم‏فعاليت مى‏كند و جلسات هيئت برگزار مى‏گردد.اما روز عاشورا،براى سينه‏زنى وعزادارى از حسينيه يا محله بيرون مى‏آيند و به حرمها و امامزاده‏ها و تكيه‏ها مى‏روند.هرهيئت،نام خاص و پرچم و علامت ويژه دارد.هيئتهاى عزادارى،گاهى متوسلين به يكى‏از ائمه يا شهداى كربلا هستند.هيئت،كه نوعى سوگوارى گروهى است،در قديم هم رايج‏بوده و شيعيان بصورت جمعى نوحه‏خوان و با تشكيلات طعام،به زيارت قبر حسين‏«ع‏»
مى‏رفتند.امام صادق‏«ع‏»به فائد حناط كه خبر اينگونه زيارتهاى جمعى را باز مى‏گفت،فرمود: هر كس قبر حسين‏«ع‏»را زيارت كند،در حالى كه به حق او آشنا باشد،خداوند،گناهان گذشته و آينده او را مى‏آمرزد.[26]

*********
هيهات منا الذلة

شعار عاشورايى حسين بن على‏«ع‏»و شعار همه آزادگانى كه زير بار ظلم نمى‏روند وسلطه جباران را نمى‏پذيرند.به معناى‏«ذلت از ما دور است‏»و جمله‏اى است كه امام‏حسين‏«ع‏»در يكى از خطبه‏هايش روز عاشورا بيان فرمود،خطبه‏اى با آغاز«تبا لكم ايتهاالجماعة...»كه چون همان روز نيز اصرار داشتند آن حضرت را به تسليم و بيعت وادارند،حضرت نپذيرفت و حيات ذلت‏بار در سايه حكومت‏يزيد و ابن زياد را با كرامت دودمان‏پيامبر و شرافت زندگى مؤمنانه منافى دانست و سر دو راهى مرگ شرافتمندانه يا زندگى‏ذليلانه،«شرافت‏شهادت‏»را برگزيد: «الا و ان الدعى بن الدعى قد تركنى(ركزنى)بين‏السلة و الذلة،و هيهات له ذلك منى،هيهات منا الذلة،ابى الله ذلك لنا و رسوله و المؤمنون‏و حجور طهرت و جدود طابت و انوف حمية و نفوس ابية ان يؤثر طاعة اللئام على مصارع‏الكرام‏»[27].
اين نوع نگرش به زندگى،تعليم مكتب است كه انسان بايد سر دو راهى شهادت ياذلت،عزت شهادت را برگزيند و زندگى زير ستم را مرگ بداند.حضرت على‏«ع‏»درجنگ صفين،وقتى ديد كه سپاه معاويه بر شريعه فرات دست‏يافتند و ياران او در مضيقه‏آب قرار گرفتند و چه بسا ذليلانه تسليم شوند،در خطبه‏اى آنان را تشويق كرد كه‏شمشيرها را با خون دشمن سيراب سازند تا خود سيراب شوند،مرگ،در زندگى ذليلانه‏است و زندگى در مرگ قاهر و پيروز«فالموت فى حياتكم مقهورين و الحياة فى موتكم‏قاهرين‏».[28] اين فرهنگ،در خط حماسه علوى و حسينى متبلور است و سرمايه زندگى باكرامت به شمار مى‏رود.امام خمينى‏«ره‏»نيز در برابر تهديدهاى استكبار جهانى،در پيام‏خويش فرمود:«هيهات كه امت محمد«ص‏»و سيراب شدگان كوثر عاشورا و منتظران‏وراثت صالحان،به مرگ ذلت بار تن در دهند و هيهات كه خمينى در برابر تجاوز ديوسيرتان و مشركان و كافران به حريم قرآن كريم و عترت رسول خدا و امت محمد«ص‏»وپيروان ابراهيم حنيف،ساكت و آرام بماند و يا نظاره‏گر صحنه‏هاى ذلت و حقارت‏مسلمانان باشد.»[29]
از آستان همت ما ذلت است دور
و اندر كنام غيرت ما نيستش ورود
بر ما گمان بردگى زور برده‏اند
اى مرگ،همتى كه نخواهيم اين قيود
اكنون كه ديده هيچ نبيند به غير ظلم
بايد ز جان گذشت،كزين زندگى چه سود؟[30]
سيد الشهدا«ع‏»در پاسخ برخى از افراد سپاه كوفه كه از او مى‏خواستند گردن به حكومت وفرمان يزيد بنهد تا سالم بماند،فرمود:«لا و الله!لا اعطيكم بيدى اعطاء الذليل و لا اقر اقرارالعبيد(لا افر فرار العبيد)».[31] اينگونه تسليم شدن را ذلتى برده‏وار مى‏داند و نمى‏پذيرد. ابونصر بن نباته،در باره اين ديدگاه حسين‏«ع‏»سروده است:«و الحسين الذى راى الموت فى‏العز حياة و العيش فى الذل قتلا»[32]حسين‏«ع‏»كسى است كه مرگ همراه عزت را«زندگى‏»
ديد و زندگى در ذلت و خوارى را«مرگ‏».

*********
يا حسين‏«علیه السلام‏»

سوزناكترين ناله برخاسته از ژرفاى جان،كه شيعه كربلايى با آن ندا،سيد الشهدا راصدا مى‏زند،ندايى كه قلبهاى عاشق حسين‏«ع‏»را به هم متصل مى‏كند و حسينيان را زيرخيمه‏«ذكر»گرد مى‏آورد.شعارى كه بر پرچم عزاداران محرم،بر پيشانى رزمندگان اسلام،بر لبهاى نوحه سرايان عاشورا مى‏درخشد و مى‏شكفد.نداى شوق آميزى كه صحابى‏بزرگوار، جابر بن عبد الله انصارى،وقتى همراه عطيه بر سر تربت‏حسين‏«ع‏»آمد و بيهوش‏شد،چون عطيه آب به صورتش پاشيد و به هوش آمد،سه بار گفت:«يا حسين!يا حسين!
يا حسين!»آنگاه گفت:«احبيب لا يجيب حبيبه؟»و سپس به زيارت ابا عبد الله عليه السلام‏پرداخت.

*********
ياد امام حسين‏«علیه السلام‏» ،هنگام آب نوشيدن

شهادت تشنه كامانه امام حسين‏«ع‏»،چنان داغ و غم سنگينى بر دلها نهاده است كه‏مى‏سزد با ديدن هر نهر و چشمه و با نوشيدن هر آب و شربت گوارا،از لبهاى عطشان آن‏حضرت،ياد شود، چرا كه آب،ياد آور آن عاشوراى عطش ريز و آن كامهاى تشنه‏عاشورائيان شهيد است.امام صادق‏«ع‏»فرمود:«من هرگز آب سرد ننوشيدم مگر آنكه‏حسين بن على را به ياد مى‏آوردم‏»و نيز فرمود:«ما من عبد شرب الماء فذكر الحسين و لعن‏قاتله الا كتب له ماة الف حسنة و حط عنه ماة الف سيئة‏»[33] هر كه آب بنوشد و حسين‏«ع‏»را يادكند و قاتل او را لعن نمايد،براى او هزار حسنه نوشته مى‏شود و هزار گناه از او محومى‏گردد.از اين رو،شيعه،هنگام نوشيدن آب، بر حسين بن على سلام مى‏دهد و مى‏گويد:
سلام بر لب تشنه‏ات،يا حسين،سلام الله على الحسين و اصحابه.نيز در سقاخانه‏ها ومنبعهاى آب خنك،در تابستان و در ايام محرم،مى‏نويسند:«آبى بنوش و لعنت‏حق بريزيد كن‏»يا«بنوش به ياد لبهاى تشنه حسين‏».از زبان خود سيد الشهدا هم نقل شده كه‏فرمود:
شيعتى ما ان شربتم عذب ماء فاذكرونى
او سمعتم بغريب او شهيد فاندبونى[34]
امام سجاد«ع‏»نيز سالهاى سال،از شهادت پدر با لب تشنه ياد مى‏كرد و مى‏گريست وهر گاه هنگام افطار غذا مى‏آوردند يا نگاهش به آب مى‏افتاد،مى‏گريست و مى‏فرمود:«قتل‏ابن رسول الله جائعا،قتل ابن رسول الله عطشانا»[35] و نيز هر گاه قصابى را مى‏ديد كه‏مى‏خواهد گوسفندى سر ببرد،مى‏گفت آبش بدهيد،پدرم را با لب تشنه سر بريدند.اين‏ياد كرد پيوسته از شهادت مظلومانه حسين‏«ع‏»با لب تشنه،احياى خاطره آن روز پر حادثه‏است.

*********
ياد يحيى‏«علیه السلام‏»

ميان ماجراى شهادت امام حسين‏«ع‏»و برخى پيامبران،شباهتهايى وجود دارد.ازجمله ميان آن حضرت و حضرت يحيى بن زكريا،سر يحيى را در طشت طلا نهاده،نزد زن‏بد كاره‏اى هديه فرستادند.[36]سر سيد الشهدا را نيز پس از شهادت نزد ابن زياد و يزيدفرستادند،آن هم در طشت طلا.خداوند به انتقام خون يحيى،بخت النصر را بر آن قوم‏مسلط ساخت كه هفتاد هزار از آنان را كشت.[37]خداوند به پيامبر اكرم‏«ص‏»وحى فرمود:
در مقابل قتل يحيى هفتاد هزار را كشتم،در مقابل قتل پسر دختر تو دو برابر آن را خواهم‏كشت.[38] آنگونه كه سر يحيى را در طشت نهادند،حسين بن على را هم در كربلا ذبح‏كردند.[39]شايد به خاطر اين شباهتها با پيامبران و حضرت زكريا بود كه سيد الشهدا در مسيركربلا،در هر منزلى كه فرود مى‏آمد يا از آن كوچ مى‏كرد،از يحيى بن زكريا ياد مى‏كرد وروزى هم فرمود:از خوارى و پستى دنيا همين بس كه سر يحياى پيامبر،به يكى از زنان‏زنا كار بنى اسرائيل هديه مى‏شود![40]

*********
يا فتح يا شهادت

در فرهنگ عاشورا،هم شهادت‏«فتح‏»محسوب مى‏شود،و هم فتح،فراتر از پيروزى‏نظامى است. بر اساس آموزش قرآنى‏«احدى الحسنيين‏»،مجاهدان راه خدا چه بكشند وچه كشته شوند، پيروزند و پيروزى در سايه عمل به تكليف است.شوق شهادت درابا عبد الله‏«ع‏»چنان بود كه به فرموده امام باقر«ع‏»روز عاشورا،نصرت الهى براى آن‏حضرت نازل شد و ميان زمين و آسمان بود.حسين بن على را مخير كردند كه پيروز شوديا شهيد گردد.وى شهادت و ديدار الهى را ترجيح داد:«لما نزل النصر على الحسين بن على‏حتى كان بين السماء و الارض ثم خير:النصر او لقاء الله،فاختار لقاء الله‏».[41] آن حضرت،كشته شدن را هم پيروزى مى‏دانست،چون هم به رستگارى ابدى مى‏رسيد،هم دين رازنده مى‏كرد.امام حسين‏«ع‏»خود فرمود:«اما و الله انى لارجو ان يكون خيرا ما اراد الله‏بنا،قتلنا ام ظفرنا»[42] به خدا سوگند،اميدوارم آنچه را خداوند براى ما بخواهد.«خير»باشد،چه كشته شويم،چه پيروز گرديم!
گر چه از داغ لاله مى‏سوزيم
ما همان سر بلند ديروزيم
چون به تكليف خود عمل كرديم
روز فتح و شكست،پيروزيم[43]
امام خمينى‏«ره‏»فرمود:«من اميدوارم به فوز«احدى الحسنيين‏»نائل شوم،يا پيشرفت‏مقصودو اقامه عدل و حق يا شهادت در راه آنكه حق است.[44]

*********
يا لثارات الحسين‏«علیه السلام‏»

نداى خونخواهى حسين عليه السلام.اين جمله،شعار ياوران حسين‏«ع‏»و شعارفرشتگانى و اقامه عدل و حق،يا شهادت در راه آنكه حق است.» است كه كنار قبر او تا ظهور امام زمان‏«ع‏»مى‏مانند.[45] نيز،شعار حضرت‏مهدى‏«ع‏»است، هنگام قيام براى انتقام خون شهداى كربلا.[46] همچنين شعار ياوران‏شهادت طلب امام زمان‏«ع‏»كه آرزوى مرگ در راه خدا دارند«شعارهم:يا لثارات‏الحسين‏».[47] در نهضت توابين به رهبرى سليمان بن صرد نيز كه در سال 65 هجرى در كوفه‏قيام كردند،شعارشان همين بود. در قيام مختار هم همين شعار مطرح بود.در برخى نقلها«يا اهل ثارات الحسين‏»آمده است.[48] نيز«يا لثارات الحسين‏»نام نشريه‏اى است كه به همت جمعى از نيروهاى بسيجى وحزب اللهى و دردمند،با انگيزه دفاع از ارزشهاى انقلاب اسلامى،از سال 1373 شمسى‏منتشر مى‏شود و افشاگر برخى از برنامه‏هاى تهاجم فرهنگى غرب،عليه اسلام و انقلاب‏است.

*********
يا ليتنا كنا معك

آرزوى رستگار شدن و رسيدن به فوز و فيض شهادت در ركاب ولى خدا،براى‏كسانى كه در معركه كربلا نبوده‏اند،آرزوى شيرينى است.شهادت را رستگارى دانستن وآرزومندى براى درك آن فيض،هم خطى با سيد الشهداء«ع‏»است.اين آرزو درزيارتنامه‏هاى آن حضرت با عبارتهاى مختلفى بيان شده است.از قبيل:«فزتم و الله فليت‏انى معكم فافوز فوزا عظيما»،[49] «يا ليتنى كنت معكم فافوز فوزا عظيما»،«فيا ليتنى كنت‏معكم فافوز معكم‏».[50] جلوه اين آرمان والا،در هر عصرى مى‏تواند آشكار شود،چرا كه‏وقتى هر روز عاشورا و همه جا كربلا باشد و خط جهاد و شهادت به روى پيروان حق‏گشوده باشد،صداقت زائر در اين ادعا،در جبهه‏هاى نبردش با ستمگران ديده مى‏شود واين آرزو به عمل مى‏رسد.نمونه آن در جبهه‏هاى دفاع مقدس در جمهورى اسلامى مكررديده شد.
آنان كه عمرى خطاب به مولايشان‏«يا ليتنا كنا معكم...»گفته و بر غربت و تنهايى مظلوميت‏حسين‏«ع‏»گريسته بودند،وقتى كربلاى جبهه‏هاى حق،براى حسين زمان ناصرو ياور مى‏طلبيد،به ميدانهاى رزم شتافتند و جان فدا كردند و نشان دادند كه اگر در عاشوراهم بودند،همچون اصحاب شهيد آن امام،عاشقانه جان نثار مى‏كردند.جمله‏«يا ليتنا....»
هم اعلام موضع و جانبدارى از برنامه و حركت عاشورايى شهداى كربلاست،هم اعلام‏آمادگى براى حضور در كربلاهاى مكرر تاريخ.شعار شهادت طلبان است و آرزوى‏وارستگان از تعلقات دنيوى.چرا كه نوع شهادتى كه حسين‏«ع‏»و اصحابش در كربلا پذيراشدند،غبطه همه انسانهاى آزاده در دورانهاست.در حديث مفصل امام رضا«ع‏»خطاب به‏ريان بن شبيب آمده است:«يا ريان!ان سرك ان يكون لك من الثواب مثل ما لمن استشهدمع الحسين‏«ع‏»فقل متى ما ذكرته:يا ليتنى كنت معهم فافوز معهم فوزا عظيما»[51].اگر دوست‏دارى كه ثواب شهيدان كربلا را داشته باشى،هر گاه به ياد آن حادثه افتادى بگو:كاش من‏نيز با آنان بودم و با آنان به رستگارى بزرگ مى‏رسيدم.اين آرزو،نشان دهنده زمينه‏تفكرات عاشورايى در دل انسان است.

*********
يزيديان

وابستگان و پيروان يزيد،چه در فكر و چه در عمل،چه در گذشته و چه عصر حاضر.
همه هواداران يزيد و عمل كنندگان در آن راه،از دودمان يزيد و«آل يزيد»محسوب‏مى‏شوند و مورد لعن خدا و نفرت مردمند.تعبير«آل يزيد»در برخى زيارتنامه‏ها هم آمده‏است، همچون‏«زيارت عاشوراى غير معروفه‏»كه مى‏خوانيم:«اللهم العن يزيد و آل يزيدو بنى مروان جميعا»و همانجاست كه:روز عاشورا،روزى است كه خشم و لعنت الهى بريزيديان و آل زياد و شمر و عمر سعد،تجديد و نازل مى‏شود:«هذا يوم تجدد فيه النقمة وتنزل فيه اللعنة على اللعين يزيد و على آل يزيد و على آل زياد و عمر بن سعد و الشمر».[52]بعلاوه همه كسانى كه راضى به گفتار و رفتار يزيد باشند و از اولين و آخرين هر كس كه ازآنان پيروى و تبعيت نموده و با آنان بيعت كرده باشد و آن گروه را مساعدت كرده يارضايت داشته باشد،مورد لعن قرار گرفته‏اند،نيز همه آنان كه ماجراى عاشورا را شنيده وبه آن راضى شدند،تا روز قيامت،همه آل يزيدند و ملعون خدا و خلق:«اللهم و العن كل‏من بلغه ذلك فرضى به من الاولين و الآخرين و الخلايق اجمعين الى يوم الدين‏».[53]اين لعن و نفرينها نشان دهنده گستردگى جبهه يزيديان است كه همه زمانها و مكانها رافرا مى‏گيرد و هر كس كه حامى آن تفكر و مخالف و دشمن اهل بيت باشد و با داشتن‏ماهيتى يزيدى به قلع و قمع مبارزان راه حق و آزادى بپردازد«آل يزيد»است.امروزصهيونيستها و عوامل استكبار جهانى از مصاديق روشن‏«يزيديان‏»اند.امام خمينى‏«ره‏»
شهادت زائران خانه خدا را در«حج‏خونين‏»و در كربلاى حجاز و قتلگاه حرم،تكرارفاجعه همان يزيديان صدر اسلام مى‏داند كه شمشير كفر و نفاق را در لباس دروغين احرام‏پنهان كرده بودند.[54] و نسبت به جبهه متحد كفر بر ضد انقلاب اسلامى و مسلمانان مظلوم‏ايران مى‏فرمايد:«...شهداى ما مكرر شهداى كربلا و مخالفان ما مكرر يزيد و وابستگان اوهستند.»[55]

*********
يوم الطف

طف،نام سرزمين كربلاست،به معناى سرزمين مرتفع و بلند.و«يوم الطف‏»،اشاره به‏حادثه كربلا و شهادت امام حسين‏«ع‏»در آن سرزمين است.روز طف كه همان‏عاشوراست،در ادبيات، بويژه در اشعار عرب و مراثى شاعران شيعه بسيار به كار رفته‏است و از حسين‏«ع‏»بعنوان‏«قتيل الطف‏»ياد شده است.

*********
يوم الله

از نامهاى روز عاشوراست،به معناى روز خدا.گر چه همه روزها و مكانها و زمانها ازآن خداست، ولى گاهى زمان و مكان خاصى به دليل اهميت آن يا عظمت‏حادثه‏اى كه درآن اتفاق افتاده و قدرت نمايى خداوند در آن روز،به خدا انتساب پيدا مى‏كند و«ماه خدا ياروز خدا»مى‏شود.در قرآن نيز از«ايام الله‏»ياد شده و به گراميداشت آن توصيه شده‏است،چرا كه در سرنوشت اقوام و ملل،تاثير عمده داشته است(ذكرهم بايام الله:ابراهيم،آيه 5).[56]در روز عاشورا،حوادث مهمى اتفاق افتاده كه مهمترين آن حماسه كربلا و شهادت‏امام حسين‏«ع‏»است.طبق روايات فراوان،بخصوص در كتب اهل سنت،عاشورا روزمهمى بوده كه پيشينيان آن روز را،روزه مى‏گرفتند و پيامبر«ص‏»هم روزه مى‏گرفت،ولى‏پس از شهادت حسين بن على‏«ع‏»در اين روز، بنى اميه بخاطر كينه‏اى كه با عترت پيامبرداشتند،آن روز را روز فرخنده و مبارك و عيد قرار دادند و به شادمانى پرداختند(اللهم ان‏هذا يوم تبركت به بنو امية...و هذا يوم فرحت به آل زياد و آل مروان بقتلهم الحسين)[57] ازاين رو پس از آن حادثه،امامان شيعه آن را روز شومى دانسته و از روزه گرفتن در آن نهى‏كردند.
در روايات عامه نقل شده كه از رسول خدا«ص‏»در باره عاشورا و روزه آن پرسيدند،فرمود:«ان يوم عاشورا يوم من ايام الله تعالى،فمن شاء صامه و من شاء تركه‏»[58] عاشورايكى از ايام الله است،هر كه خواست روزه بگيرد و هر كه خواست،نگيرد.از امام‏صادق‏«ع‏»روايت است كه آل اميه و شاميانى كه در كشتن حسين‏«ع‏»آنان را يارى كرده‏بودند،نذر كرده بودند كه اگر حسين‏«ع‏»كشته شود و سپاه كوفه سالم از جبهه كربلابرگردند و خلافت در دودمان آل ابى سفيان مستقر گردد،آن روز را روز عيد و جشن‏بگيرند و به شكرانه‏اش،آن روز،روزه بگيرند.از اين رو روزه گرفتن عاشورا تا امروز درميان آل ابى سفيان رسم شده است و مردم از آنان تبعيت مى‏كنند و روزه مى‏گيرند و در اين‏روز،به خانواده و بستگان خويش،شادى مى‏رسانند.[59] به هر حال،در تاريخ اسلام،واقعه خونين عاشورا عظيمترين جلوه فداكارى خالصانه‏در راه دين و فدا شدن گراميترين انسان آن روزگار در راه حق و عدالت و احياى اسلام بودو تاثيرات مهمى در بيدارى ملتها در طول تاريخ و الهام گرفتن افراد و امتها در راه مبارزه باستم داشته است و اگر در اسلام،چند روز بسيار مهم و به ياد ماندنى و ستودنى داشته‏باشيم،يكى هم عاشوراست،كه راز و رمز كرامت بخشيدن انسان بر فرشتگان از سوى‏خدا را نشان مى‏دهد و براى امت محمد«ص‏»همين بس كه اسوه‏هايى چون‏سيد الشهدا«ع‏»و شهداى كربلا دارد كه جهان را در مكتب شرافت و آزادى خود،تربيت‏مى‏كند.در حديثى قدسى آمده است كه حضرت موسى به خداوند عرض كرد:پروردگارا،چرا و به چه خاطر امت محمد«ص‏»را بر ساير امتها فضيلت بخشيدى؟فرمود:به خاطر ده‏خصلت و ويژگى آنان را برترى دادم. موسى‏«ع‏»پرسيد:آن ده خصلت چيست كه امت‏محمدى به آن عمل مى‏كنند،تا من هم بنى اسرائيل را فرمان دهم تا به آنها عمل كنند؟
خداى متعالى فرمود:«الصلاة و الزكاة و الصوم و الحج و الجهاد و الجمعة و الجماعة و القرآن‏و العلم و العاشوراء...»[60] آنها عبارت است از:نماز،زكات،روزه،حج،جهاد،نماز جمعه،نماز جماعت، قرآن،دانش،و عاشورا!شگفتا كه عاشورا در كنار نماز و حج و جهاد وقرآن و...از خصلتهاى امتياز بخش امت اسلام بر امتهاى ديگر است.و اين راز عظمت‏عاشورا و يوم الله بودن آن است. در ادامه حديث فوق،حضرت موسى از مفهوم‏«عاشورا»مى‏پرسد،خداوند در پاسخ به روز گريه و تباكى بودن عاشورا در سوگ فرزندپيغمبر و فضيلت گريستن و اطعام و خرج در راه زاده زهرا و ماتم آن شهيد بزرگوار اشاره‏مى‏فرمايد و بر چشمهاى گريان در روز عاشورا و قطرات اشك،پاداش بهشت را وعده‏مى‏دهد.
امام خمينى‏«قدس سره‏»نيز روزهايى همچون 22 بهمن،15 خرداد،17 شهريور را«يوم الله‏»مى‏داند و به تكريم و احياى آنها دستور مى‏دهد و تعبير«عاشورا و 17 شهريور وديگر ايام الله...»[61] نشان مى‏دهد كه عاشورا را نيز از ايام الله مى‏داند و در جايى هم‏15 خرداد را با عاشورا مقايسه مى‏كند و هر دو را«روز الهى‏»مى‏داند كه همان يوم الله‏است:«بزرگداشت روز حماسه آفرين 15 خرداد،بزرگداشت ارزشهاى انسانى در طول‏تاريخ است،همان سان كه بزرگداشت روز سرنوشت‏ساز عاشورا،بزرگداشت اسلام وقرآن كريم است.ملت‏شريف ما،بلكه ملتهاى مظلوم،از هر چه غفلت كنند،از اين دو روزالهى نبايد غفلت كنند.عاشورا با«نه‏»خود، يزيديان را در طول تاريخ نفى كرد و به‏گورستان فرستاد،15 خرداد پهلويان و پهلوى صفتان و ابر قدرتها را مدفون كرد...»و درپايان اين پيام،مى‏فرمايد:«درود بر عاشورا،درود بر 15 خرداد و 22 بهمن،درود برايام الله‏»[62]

پی نوشتها:

1 مفاتيح الجنان و بحار الانوار،ج 101،ص 163.
2- مفاتيح الجنان:زيارت مطلقه سوم،زيارت وارث،زيارت امام حسين روز عرفه.
3- قيام جاودانه،محمد رضا حكيمى،نقل از چشمه خورشيد،ج 1،ص 330.
4- مفاتيح الجنان،زيارت امام حسين در عيد فطر و قربان(ص 48).
5- حديد،آيه 25.
6- مسرف بن عقبه.
7- مروج الذهب،مسعودى،ج 3،ص 69.
8- منتهى الآمال،محدث قمى،ج 2،ص 35(چاپ جاويدان)در حالات امام سجاد«ع‏».
9- براى تفصيل بيشتر قضيه ر.ك:«واقعه حره در تاريخ‏»،محمد جواد چنارانى،تاريخ الاسلام، ذهبى،ج 5،حوادث‏سال 68 هجرى.
10- دائرة المعارف الاسلامية،ج 7،ص 363.
11- غرر الحكم.
12- زيارت عاشورا،مفاتيح الجنان،ص 458.
13- زيارت مطلقه امام حسين،مفاتيح الجنان،ص 423.
14- مفاتيح الجنان،ص 435.
15- در زمينه وقف ر.ك:«مقدمه‏اى بر فرهنگ وقف‏».ابو سعيد احمد بن سلمان،«تاريخچه وقف در اسلام‏»،محمودشهابى،سلسله گزارشهاى‏«نگاهى به جايگاه وقف در جامعه ما»،روزنامه كيهان،10 اسفند 72،به بعد،«وقف‏»ميراث‏جاويدان‏»،فصلنامه سازمان اوقاف و امور خيريه.
16- نهج الفصاحه،ص 46.
17- وقف،ميراث جاويدان(مجله)،شماره 6،ص 142.
18- مقتل الحسين،مقرم،ص 157
19- كشف الغمه،ج 2،ص 241،حياة الامام الحسين،ج 3،ص 48.
20- موسوعة كلمات الامام الحسين،ص 369 به نقل از ثواب الاعمال
21- قبله اين قبيله،جواد محدثى،ص 74.
22- حياة الامام الحسين،ج 3،ص 274.
23- بحار الانوار،ج 45،ص 46،مقتل خوارزمى،ج 2،ص 32.
24- قمقام زخار،ص 404
25- ذريعة النجاة،ص 129.
26- بحار الانوار،ج 101،ص 25.
27- نفس المهموم،ص 131،مقتل خوارزمى،ج 2،ص 7،بحار الانوار،ج 45،ص 83،(با تفاوتهايى اندك در تعابير).
28- نهج البلاغه،صبحى صالح،خطبه 51.
29- صحيفه نور،ج 20،ص 113.
30- حسين پيشواى انسانها،محمود اكبرزاده،ص 27.
31- مقتل الحسين،مقرم،ص 280،تاريخ طبرى،ج 4،ص 323.
32- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد،ج 3،ص 245.در اين كتاب،اشعار،سخنان و حكايات تاريخى فراوانى در باره‏روحيه عزت و بزرگوارى و جوانمردى،بويژه در ميدانهاى جنگ نقل شده است(ص 245 تا 331).
33- امالى صدوق،ص 122.
34- الخصائص الحسينيه،شوشترى،ص 99.
35- لهوف،ص 209.
36-بحار الانوار،ج 45،ص 299.
37- عوالم(امام حسين)،ص 607.
38- مناقب،ابن شهر آشوب،ج 3،ص 253.
39- عوالم،ص 608،بحار الانوار،ج 45،ص 298.
40- اصول كافى،ج 1،ص 465.
41- اعيان الشيعه،ج 1،ص 597.
42- از شعر«ياد»،جواد محدثى.
43- صحيفه نور ج 4،ص 279.
44- بحار الانوار،ج 44،ص 286 و ج 98،ص 103.
45- منتهى الامال(چاپ هجرت)ج 1،ص 542.
46- بحار الانوار،ج 52،ص 308.
47- همان،ج 45،ص 334،358،367.
48- مفاتيح الجنان،زيارت اول امام حسين،ص 424.
49- همان،زيارت ششم،ص 427.
50- همان،زيارت وارث،ص 430.
51- بحار الانوار،ج 44،ص 286.
52- مفاتيح الجنان،زيارت عاشوراى غير معروفه،ص 465.
53- همان،ص 466.
54- صحيفه نور،ج 20،ص 228.
55- همان،ج 9،ص 57.
56- در باره مفهوم و جايگاه ايام الله،ر.ك:«روايت انقلاب‏»،جواد محدثى،ج 1،ص 11، مقاله‏«نگاهى تازه به مفهوم‏ايام الله‏»و«صحيفه نور»،ج 9،ص 59.
57- مفاتيح الجنان،ص 451(زيارت عاشورا).
58- كنز العمال،علاء الدين على الهندى،ج 8،ص 658،المعجم المفهرس لالفاظ الحديث النبوى،ج 4،ص 224 واژه «عشر»
59- بحار الانوار،ج 45،ص 95 حديث 41.
60- مجمع البحرين،طريحى،واژه‏«عشر»،مستدرك سفينة البحار،نمازى شاهرودى،ج 7،ص 234.
61- صحيفه نور،ج 16،ص 181.
62- همان ج 14،ص 264.

منبع: فرهنگ عاشورا




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.