فرهنگ عاشورا(20)
وارث
تجلى اين خط ممتد درگيرى حق و باطل است.«عاشورا،حضور مجدد آدم و نوح وابراهيم و موسى و عيسى-على نبينا و آله و عليهم السلام-است در قله فريادگرى وهدايت.اين كه حسين را وارث آدم«ع»مىخوانيم و زيارت«وارث»را با سلام بر آنپيمبران الهى آغاز مىكنيم براى همين است،يعنى نقطه اتصال همه حركتهاى الهى وانقلابهاى خدايى،به صورت تجسم دوباره آدم و نوح و ابراهيم و اسماعيل و موسى وعيسى و محمد و على و فاطمه و امام حسن(عليهم السلام)در لحظههاى خورشيدىعاشورا و واقعيتسرشار كربلا....»[3]در متن زيارتنامهها نيز به وارث بودن حسين بن على«ع»نسبت به خط انبيا اشاره شدهاست:از جمله: «اكرمته بطيب الولادة و اعطيته مواريث الانبياء»[4] و بر اساس آيه«لقدارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط...»[5] چون بر پايىقسط و عدالت اجتماعى، رسالت همه انبيا و ميراث مشترك رسولان الهى است،حسين بنعلى«ع»هم كه وارث همه انبياست،پس وارث خط قسط و عدل آنان نيز مىباشد و قيامكربلا،از جمله دعوت به عدل و مبارزه با بى عدالتى و ستم را هم در سرلوحه دعوت واهداف خويش دارد.از اين رو،منكرهاى اجتماعى و اقتصادى را هم بايد در شمارمنكراتى كه آن حضرت براى مقابله با آنها قيام كرد، به حساب آوريم،كه لازمه وراثتعدل و قسط انبياست.
*********
واعظ
لقب واعظ،در آغاز نام تعدادى از خطباى گذشته به كار مىرفته است،مثل واعظ كاشفى، واعظ قزوينى و....
*********
واقعه حره
بيعت كردند.خبر قيام مردم مدينه،با گزارش مروان به گوش يزيد رسيد.وى سپاهى انبوهرا تحت فرمان«مسلم به عقبه»[6]به مدينه گسيل داشت.[7] مهاجمان در منطقه«حره واقم»
فرود آمده،به مدينه تاختند و سه روز به كشتار و غارت پرداخته و به نواميس مسلمانانتجاوز كردند.مردم به حرم پيامبر«ص»پناه بردند.لشكريان يزيد،حرمتحرم را نگهنداشتند و با اسبها به داخل حرم آمدند و مردم را قتل عام كردند.كشتگان اين واقعه هزاراننفر بودند.از جمله«عبد الله بن جعفر نيز در اين حادثه شهيد شد.واقعه حره در 28 ذيحجهسال 63 هجرى اتفاق افتاد.يزيد،دو ماه نيم پس از اين حادثه مرد.[8]اين قيام كه به قيام حره،حره واقم،قيام اهل مدينه و...هم معروف است،از پيامدهاىحادثه عاشورا محسوب مىشود و افشاگريهاى اهل بيت و اقامه عزا در مدينه و انگيزشهاىزينب كبرى،در بذر پاشى آن مؤثر بوده است.[9] «حره»به سرزمينهاى پر سنگلاخ كه پر از سنگهاى سياه و سوخته باشد گفته مىشد. درمناطقى از جمله اطراف مدينه از اين حرهها وجود داشت و براى هر كدام نام بخصوصىهم بود،به تناسب كسانى كه در آن منطقه مىزيستند.[10] هم اكنون نيز در مدينه بزرگ،بقاياى اندكى از آنها به چشم مىخورد.
*********
وفا
وفا به معناى عمل به پيمان و ايستادگى بر سر قول و عهد و عمل به وظايف انسانى واسلامى در قبال ديگرى،بخصوص«امام»و از برترين خصلتها و نشانه جوانمردى،خداباورى،شرافت نفس و صدق و راستى است.به فرموده على«ع»:«اشرف الخلايقالوفاء».[11]عاشورا،صحنه وفا از يك سو و بى وفايى از سوى ديگر بود.سيد الشهدا«ع»در مسيركوفه،پس از شنيدن خبر شهادت نمايندهاش قيس بن مسهر،با خواندن آيه«رجال صدقواما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا»(احزاب/23)
مقام وفاى او را بر شمرد.شب عاشورا نيز،ياران خويش را صادقترين و با وفاترين يارانمعرفى كرد(لا اعلم اصحابا اوفى و لا خيرا من اصحابى...).آنان نيز در چند نبوت،وقتىامام يعتخويش را برداشت و از آنان خواست كه بروند،يكصدا اعلام وفادارى كردند وامام خويش را تنها نگذاشتند.عباس بن على«ع»امان نامه دشمن را رد كرد و برادر را تنهانگذاشت.روز عاشورا نيز با لب تشنه به فرات رفت،اما با ياد عطش سيد الشهدا و اطفال،آب ننوشيد.
بر خلاف جمعى از كوفيان كه بىوفايى كردند و پس از نامه نوشتن و دعوت كردن،بهجنگ آن حضرت آمدند،عدهاى هم جان بر سر پيمان باختند و فداى حسين«ع»شدند:وعلى الارواح التى حلت بفنائك...»[12] امام حسين«ع»در خطبههاى طول راه و روز عاشورابه«غدر»، «خذلان»،«نقض عهد»«خلع بيعت»،«نكث»«غرور»،و...كوفيان اشاره كرده،آنان را بر نقض بيعت و پيمان شكنى نكوهش كرده است.
سيد الشهدا«ع»،خود بر پيمان خويش با خدا وفا كرد.در زيارتنامه او به تعبيراتىهمچون«اشهد انك قد بلغت و نصحت و وفيت و اوفيت»[13] بر مىخوريم.از زيارتنامهحضرت عباس«ع»نيز مىخوانيم:«و اشهد انك...ممن وفى ببيعته و استجاب له دعوتهو اطاع ولاة امره...»[14] و عاشورائيان ميثاق با خون شهدا مىبندند كه راه و پيامشان رافراموش نكنند.
مبادا عهد خود را واگذاريم
امام خويش را تنها گذاريم
*********
وقف
چنين مال يا زمين يا جنسى را«موقوفه»مىنامند.منافع و استفاده از موقوفات،بايدطبق وقفنامه و نظر واقف انجام گيرد و تخلف از آن گناه و خيانت است.وقف،نوعى صدقه جاريه است كه براى دراز مدت،عموم مردم از آن بهرهمند مىشوند و حتىپس از فوت واقف نيز، ثواب آن به روح او مىرسد.همواره افراد متمكن براىباقى گذاشتن خيرات،اقدام به وقف مىكردند و از همين رهگذر،مساجد،مدارس،تكيهها،آب انبارها،كتابها،كتابخانهها، بيمارستانها و امور خيريه بسيار پديد مىآمد.
براى اداره موقوفههايى كه وقف مساجد،مدارس،حرمها،زيارتگاهها و اقشار خاصىشده، تشكيلات ادارى پيدا شد تا آنها در مورد خود صرف شود و از حيف و ميل و سوءاستفاده جلوگيرى گردد.[15]علاقهمندان به اهل بيت و ائمه،بويژه محبان سيد الشهدا«ع»،مال و املاك بسيارى را درطول تاريخ بر اساس اين سنتحسنه،وقف ابا عبد الله«ع»كردهاند كه در آمد حاصله از ايناملاك،صرف امام حسين«ع»و برپايى مجالس عزاى حسينى،نوحه خوانى،بنا و تعميرحرمها و بقاع متبركه،زوار و خدام آن حضرت،كمك به بينوايان و اطعام مستمندان ومحرومان مىشود.موقوفات امام حسين«ع»،بودجه مردمى عظيمى است كه هميشه وهمه جا پشتوانه زنده نگهداشتن نام و ياد عاشورا و اهل بيت«ع»بوده است.به بركتمجالس حسينى و تبليغات دينى كه در آنها مىشود،اسلام و احكام الهى زنده مىماند وجانبازيها و ايثارگريهاى حسين بن على«ع»و يارانش،به مردم درس عزت و آزادگىمىدهد.اين گونه وقفها، كه با صدق نيت و خلوص و اعتقادى پاك انجام مىگيرد و تامينكننده هزينه بسيارى از مراسم و سنتهاى دينى است،هم روحيه ياريگرى و مردمدوستى وحب اهل بيت را تقويت مىكند و هم نشانه خلوص و عشق به خاندان پيامبر«ص»است وهميشه ارزش و داستخاصى داشته است.وقف،گاهى در حال حيات اشخاص انجاممىگيرد،گاهى وصيت مىكنند كه پس از فوتشان بخشى از مال،صرف عزادارى امامحسين«ع»يا امور خيريه ديگر شود.مبناى چنين كار خيرى،احاديثى است كه تشويق بهانجام كارهايى مىكند كه سود آن به مردم مىرسد.از قبيل:«اذا مات ابن آدم انقطع عمله الامن ثلاث:صدقة جارية،و علم ينتفع به او ولد صالح يدعو له»[16] و همين فرهنگ،سبب پديدآمدن مدرسههاى عظيم و كتابخانههاى غنى و مساجد و حسينيهها و مراسم پر شكوه گشتهاست.در آنچه به موقوفات ابا عبد الله«ع»و عاشورا مربوط مىشود،نكات جالبى وجوددارد كه مشاركت مردمى را در هزينه اقامه مجالس عزا براى آن حضرت مىرساند.دربرخى وقفنامهها مثلا در آمد املاكى در كاشان وقف شده است«براى تعزيه حضرتخامس آل عبا...كه همه ساله به مصرف تعزيهدارى آن سرور رسيده شود،از پولروضه خوان و آش و حلوا و تنباكو و قهوه و چاى به هر نحو كه صلاح دانند...».[17]
*********
هجرت
هجرت،لازمه هر نهضت عاشورايى و انقلاب مكتبى است،هم دل كندن از زندگى وحيات مادى و دستشستن از جان در راه هدف،هم كوچيدن از خاك،خانه،اقوام و همهدلبستگيها و تعلقات است.هجرت،هم مهاجر را پخته و آبديده مىكند،هم افق افكار راگسترده مىسازد،هم مناطق هجرت را از تحول و دگرگونى برخوردار مىكند.هجرت امامخمينى نيز از نجف به فرانسه،انقلاب اسلامى را در سطح جهان مطرح ساخت و پيامنهضت را به همه جا رساند.امام امت تصميم داشت اگر هيچ كشورى اجازه ورود ندهد،سوار بر كشتى شده و درياها را در نوردد و پيام مظلوميت ملت ايران را به گوش جهانيانبرساند.سفرهاى تبليغى مبلغان دينى در طول سال،بويژه در ايام محرم و رمضان نيز نوعى هجرت است.
*********
هر روز عاشورا...كل يوم عاشورا
اين شعر كه در چاووش خوانيهاى كاروانهاى مسافر كربلا خوانده مىشد،بر گرفته ازكلام امام حسين«ع»هنگام خروج از مكه و حركت به سوى مسلخ عشق،كوفه وكربلاست:«الا...و من كان باذلا فينا مهجته موطنا على لقاء الله نفسه فليرحل معنا فانىراحل مصبحا ان شاء الله»[19] كه دعوتى بود به آنكه هر كس آماده فدا كردن خون و جان ومهياى ديدار خداست،سحرگاهان همراه امام حركت كند.دعوت به خط شهادت و ايثار،در مرام حسينيان و عاشورائيان نهفته است و كربلا و زيارت مرقد سيد الشهدا«ع»،رمز ايندل سپردن به كعبه عشق و مناى شهادت است.
هر كه دارد هوس كرب و بلا،بسم الله
هر كه دارد سر همراهى ما،بسم الله
*********
هفتاد و دو تن
*********
هل من ناصر
نداى«هل من ناصر»حسين«ع»هنوز و هميشه در گوش تاريخ طنين انداز است ووجدانهاى بيدار و همه آزادگان را به مقاومت در برابر ستم فرا مىخواند و به نصرت دينخدا و يارى ولى خدا مىطلبد.كسى كه نداى نصرت خواهى و«استنصار»حجتخدا رابشنود ولى پاسخ ندهد، اهل دوزخ است.امام حسين«ع»در مسير كوفه به دو نفر برخوردو پس از گفتگو وقتى از آنان دعوت به يارى كرد،آنان كهنسالى و قرضهاى خود را بهانهآوردند تا همراه امام نشوند.حضرت فرمود:پس از منطقه دور شويد تا مرا نبينيد و صداىمرا نشنويد كه به عذاب الهى گرفتار مىشويد:«فانطلقا فلا تسمعالى واعية و لا تريالى سوادافانه من سمع واعيتنا او راى سوادنا فلم يجبنا و لم يغثنا كان حقا على الله عز و جل ان يكبهعلى منخريه فى النار».[20]«ز عاشوراى آن سال به خون آغشته تا اكنونهماره،همچنان فرياد«هل من ناصر»ش در سينه تاريخ،پا برجاستاز آن فرياد دعوتگر كه در«متن زمان»جارى استو پيغامش،شعار شور و بيدارى است، ميان حق و باطل،«داد»با«بيداد»،نبردى جاودان برپاست.
در اين ميدان و اين پيكارنداى دعوتش چشم انتظار پاسخى از«ما»ست.
اين جمله كه بصورت«هل من ناصر [21] ينصرنى»شهرت يافته است،در منابع تاريخىدقيقا به همين صورت نيست و با اندك تفاوتى يا با عبارتهاى ديگرى نقل شده است،ازقبيل:«هل من ذاب عن حرم رسول الله؟هل من موحد يخاف الله فينا؟هل من مغيثيرجو الله فى اغاثتنا،اما من طالب حق ينصرنا...»،[22]«هل من ذاب يذب عن حرمرسول الله؟»،[23]«اما من مغيثيغيثنا لوجه الله؟»،[24]«هل من ناصر ينصر ذريته الاطهار؟»[25] وعبارتهاى ديگر.
*********
هيئت
مجموعههايى از مردم هر محله،در شهرها يا روستاها كه براى سوگوارى و روضهخوانىنسبت به امام حسين«ع»بويژه در ايام عاشورا تشكيل مىشود.هيئت،سنتى دير پا ومردمى است و با بودجه علاقهمندان به امام حسين«ع»تشكيل مىيابد.در طول سال همفعاليت مىكند و جلسات هيئت برگزار مىگردد.اما روز عاشورا،براى سينهزنى وعزادارى از حسينيه يا محله بيرون مىآيند و به حرمها و امامزادهها و تكيهها مىروند.هرهيئت،نام خاص و پرچم و علامت ويژه دارد.هيئتهاى عزادارى،گاهى متوسلين به يكىاز ائمه يا شهداى كربلا هستند.هيئت،كه نوعى سوگوارى گروهى است،در قديم هم رايجبوده و شيعيان بصورت جمعى نوحهخوان و با تشكيلات طعام،به زيارت قبر حسين«ع»
مىرفتند.امام صادق«ع»به فائد حناط كه خبر اينگونه زيارتهاى جمعى را باز مىگفت،فرمود: هر كس قبر حسين«ع»را زيارت كند،در حالى كه به حق او آشنا باشد،خداوند،گناهان گذشته و آينده او را مىآمرزد.[26]
*********
هيهات منا الذلة
اين نوع نگرش به زندگى،تعليم مكتب است كه انسان بايد سر دو راهى شهادت ياذلت،عزت شهادت را برگزيند و زندگى زير ستم را مرگ بداند.حضرت على«ع»درجنگ صفين،وقتى ديد كه سپاه معاويه بر شريعه فرات دستيافتند و ياران او در مضيقهآب قرار گرفتند و چه بسا ذليلانه تسليم شوند،در خطبهاى آنان را تشويق كرد كهشمشيرها را با خون دشمن سيراب سازند تا خود سيراب شوند،مرگ،در زندگى ذليلانهاست و زندگى در مرگ قاهر و پيروز«فالموت فى حياتكم مقهورين و الحياة فى موتكمقاهرين».[28] اين فرهنگ،در خط حماسه علوى و حسينى متبلور است و سرمايه زندگى باكرامت به شمار مىرود.امام خمينى«ره»نيز در برابر تهديدهاى استكبار جهانى،در پيامخويش فرمود:«هيهات كه امت محمد«ص»و سيراب شدگان كوثر عاشورا و منتظرانوراثت صالحان،به مرگ ذلت بار تن در دهند و هيهات كه خمينى در برابر تجاوز ديوسيرتان و مشركان و كافران به حريم قرآن كريم و عترت رسول خدا و امت محمد«ص»وپيروان ابراهيم حنيف،ساكت و آرام بماند و يا نظارهگر صحنههاى ذلت و حقارتمسلمانان باشد.»[29]
از آستان همت ما ذلت است دور
و اندر كنام غيرت ما نيستش ورود
بر ما گمان بردگى زور بردهاند
اى مرگ،همتى كه نخواهيم اين قيود
اكنون كه ديده هيچ نبيند به غير ظلم
بايد ز جان گذشت،كزين زندگى چه سود؟[30]
سيد الشهدا«ع»در پاسخ برخى از افراد سپاه كوفه كه از او مىخواستند گردن به حكومت وفرمان يزيد بنهد تا سالم بماند،فرمود:«لا و الله!لا اعطيكم بيدى اعطاء الذليل و لا اقر اقرارالعبيد(لا افر فرار العبيد)».[31] اينگونه تسليم شدن را ذلتى بردهوار مىداند و نمىپذيرد. ابونصر بن نباته،در باره اين ديدگاه حسين«ع»سروده است:«و الحسين الذى راى الموت فىالعز حياة و العيش فى الذل قتلا»[32]حسين«ع»كسى است كه مرگ همراه عزت را«زندگى»
ديد و زندگى در ذلت و خوارى را«مرگ».
*********
يا حسين«علیه السلام»
يا حسين!»آنگاه گفت:«احبيب لا يجيب حبيبه؟»و سپس به زيارت ابا عبد الله عليه السلامپرداخت.
*********
ياد امام حسين«علیه السلام» ،هنگام آب نوشيدن
سلام بر لب تشنهات،يا حسين،سلام الله على الحسين و اصحابه.نيز در سقاخانهها ومنبعهاى آب خنك،در تابستان و در ايام محرم،مىنويسند:«آبى بنوش و لعنتحق بريزيد كن»يا«بنوش به ياد لبهاى تشنه حسين».از زبان خود سيد الشهدا هم نقل شده كهفرمود:
شيعتى ما ان شربتم عذب ماء فاذكرونى
او سمعتم بغريب او شهيد فاندبونى[34]
امام سجاد«ع»نيز سالهاى سال،از شهادت پدر با لب تشنه ياد مىكرد و مىگريست وهر گاه هنگام افطار غذا مىآوردند يا نگاهش به آب مىافتاد،مىگريست و مىفرمود:«قتلابن رسول الله جائعا،قتل ابن رسول الله عطشانا»[35] و نيز هر گاه قصابى را مىديد كهمىخواهد گوسفندى سر ببرد،مىگفت آبش بدهيد،پدرم را با لب تشنه سر بريدند.اينياد كرد پيوسته از شهادت مظلومانه حسين«ع»با لب تشنه،احياى خاطره آن روز پر حادثهاست.
*********
ياد يحيى«علیه السلام»
در مقابل قتل يحيى هفتاد هزار را كشتم،در مقابل قتل پسر دختر تو دو برابر آن را خواهمكشت.[38] آنگونه كه سر يحيى را در طشت نهادند،حسين بن على را هم در كربلا ذبحكردند.[39]شايد به خاطر اين شباهتها با پيامبران و حضرت زكريا بود كه سيد الشهدا در مسيركربلا،در هر منزلى كه فرود مىآمد يا از آن كوچ مىكرد،از يحيى بن زكريا ياد مىكرد وروزى هم فرمود:از خوارى و پستى دنيا همين بس كه سر يحياى پيامبر،به يكى از زنانزنا كار بنى اسرائيل هديه مىشود![40]
*********
يا فتح يا شهادت
گر چه از داغ لاله مىسوزيم
ما همان سر بلند ديروزيم
چون به تكليف خود عمل كرديم
روز فتح و شكست،پيروزيم[43]
امام خمينى«ره»فرمود:«من اميدوارم به فوز«احدى الحسنيين»نائل شوم،يا پيشرفتمقصودو اقامه عدل و حق يا شهادت در راه آنكه حق است.[44]
*********
يا لثارات الحسين«علیه السلام»
*********
يا ليتنا كنا معك
آنان كه عمرى خطاب به مولايشان«يا ليتنا كنا معكم...»گفته و بر غربت و تنهايى مظلوميتحسين«ع»گريسته بودند،وقتى كربلاى جبهههاى حق،براى حسين زمان ناصرو ياور مىطلبيد،به ميدانهاى رزم شتافتند و جان فدا كردند و نشان دادند كه اگر در عاشوراهم بودند،همچون اصحاب شهيد آن امام،عاشقانه جان نثار مىكردند.جمله«يا ليتنا....»
هم اعلام موضع و جانبدارى از برنامه و حركت عاشورايى شهداى كربلاست،هم اعلامآمادگى براى حضور در كربلاهاى مكرر تاريخ.شعار شهادت طلبان است و آرزوىوارستگان از تعلقات دنيوى.چرا كه نوع شهادتى كه حسين«ع»و اصحابش در كربلا پذيراشدند،غبطه همه انسانهاى آزاده در دورانهاست.در حديث مفصل امام رضا«ع»خطاب بهريان بن شبيب آمده است:«يا ريان!ان سرك ان يكون لك من الثواب مثل ما لمن استشهدمع الحسين«ع»فقل متى ما ذكرته:يا ليتنى كنت معهم فافوز معهم فوزا عظيما»[51].اگر دوستدارى كه ثواب شهيدان كربلا را داشته باشى،هر گاه به ياد آن حادثه افتادى بگو:كاش مننيز با آنان بودم و با آنان به رستگارى بزرگ مىرسيدم.اين آرزو،نشان دهنده زمينهتفكرات عاشورايى در دل انسان است.
*********
يزيديان
همه هواداران يزيد و عمل كنندگان در آن راه،از دودمان يزيد و«آل يزيد»محسوبمىشوند و مورد لعن خدا و نفرت مردمند.تعبير«آل يزيد»در برخى زيارتنامهها هم آمدهاست، همچون«زيارت عاشوراى غير معروفه»كه مىخوانيم:«اللهم العن يزيد و آل يزيدو بنى مروان جميعا»و همانجاست كه:روز عاشورا،روزى است كه خشم و لعنت الهى بريزيديان و آل زياد و شمر و عمر سعد،تجديد و نازل مىشود:«هذا يوم تجدد فيه النقمة وتنزل فيه اللعنة على اللعين يزيد و على آل يزيد و على آل زياد و عمر بن سعد و الشمر».[52]بعلاوه همه كسانى كه راضى به گفتار و رفتار يزيد باشند و از اولين و آخرين هر كس كه ازآنان پيروى و تبعيت نموده و با آنان بيعت كرده باشد و آن گروه را مساعدت كرده يارضايت داشته باشد،مورد لعن قرار گرفتهاند،نيز همه آنان كه ماجراى عاشورا را شنيده وبه آن راضى شدند،تا روز قيامت،همه آل يزيدند و ملعون خدا و خلق:«اللهم و العن كلمن بلغه ذلك فرضى به من الاولين و الآخرين و الخلايق اجمعين الى يوم الدين».[53]اين لعن و نفرينها نشان دهنده گستردگى جبهه يزيديان است كه همه زمانها و مكانها رافرا مىگيرد و هر كس كه حامى آن تفكر و مخالف و دشمن اهل بيت باشد و با داشتنماهيتى يزيدى به قلع و قمع مبارزان راه حق و آزادى بپردازد«آل يزيد»است.امروزصهيونيستها و عوامل استكبار جهانى از مصاديق روشن«يزيديان»اند.امام خمينى«ره»
شهادت زائران خانه خدا را در«حجخونين»و در كربلاى حجاز و قتلگاه حرم،تكرارفاجعه همان يزيديان صدر اسلام مىداند كه شمشير كفر و نفاق را در لباس دروغين احرامپنهان كرده بودند.[54] و نسبت به جبهه متحد كفر بر ضد انقلاب اسلامى و مسلمانان مظلومايران مىفرمايد:«...شهداى ما مكرر شهداى كربلا و مخالفان ما مكرر يزيد و وابستگان اوهستند.»[55]
*********
يوم الطف
*********
يوم الله
در روايات عامه نقل شده كه از رسول خدا«ص»در باره عاشورا و روزه آن پرسيدند،فرمود:«ان يوم عاشورا يوم من ايام الله تعالى،فمن شاء صامه و من شاء تركه»[58] عاشورايكى از ايام الله است،هر كه خواست روزه بگيرد و هر كه خواست،نگيرد.از امامصادق«ع»روايت است كه آل اميه و شاميانى كه در كشتن حسين«ع»آنان را يارى كردهبودند،نذر كرده بودند كه اگر حسين«ع»كشته شود و سپاه كوفه سالم از جبهه كربلابرگردند و خلافت در دودمان آل ابى سفيان مستقر گردد،آن روز را روز عيد و جشنبگيرند و به شكرانهاش،آن روز،روزه بگيرند.از اين رو روزه گرفتن عاشورا تا امروز درميان آل ابى سفيان رسم شده است و مردم از آنان تبعيت مىكنند و روزه مىگيرند و در اينروز،به خانواده و بستگان خويش،شادى مىرسانند.[59] به هر حال،در تاريخ اسلام،واقعه خونين عاشورا عظيمترين جلوه فداكارى خالصانهدر راه دين و فدا شدن گراميترين انسان آن روزگار در راه حق و عدالت و احياى اسلام بودو تاثيرات مهمى در بيدارى ملتها در طول تاريخ و الهام گرفتن افراد و امتها در راه مبارزه باستم داشته است و اگر در اسلام،چند روز بسيار مهم و به ياد ماندنى و ستودنى داشتهباشيم،يكى هم عاشوراست،كه راز و رمز كرامت بخشيدن انسان بر فرشتگان از سوىخدا را نشان مىدهد و براى امت محمد«ص»همين بس كه اسوههايى چونسيد الشهدا«ع»و شهداى كربلا دارد كه جهان را در مكتب شرافت و آزادى خود،تربيتمىكند.در حديثى قدسى آمده است كه حضرت موسى به خداوند عرض كرد:پروردگارا،چرا و به چه خاطر امت محمد«ص»را بر ساير امتها فضيلت بخشيدى؟فرمود:به خاطر دهخصلت و ويژگى آنان را برترى دادم. موسى«ع»پرسيد:آن ده خصلت چيست كه امتمحمدى به آن عمل مىكنند،تا من هم بنى اسرائيل را فرمان دهم تا به آنها عمل كنند؟
خداى متعالى فرمود:«الصلاة و الزكاة و الصوم و الحج و الجهاد و الجمعة و الجماعة و القرآنو العلم و العاشوراء...»[60] آنها عبارت است از:نماز،زكات،روزه،حج،جهاد،نماز جمعه،نماز جماعت، قرآن،دانش،و عاشورا!شگفتا كه عاشورا در كنار نماز و حج و جهاد وقرآن و...از خصلتهاى امتياز بخش امت اسلام بر امتهاى ديگر است.و اين راز عظمتعاشورا و يوم الله بودن آن است. در ادامه حديث فوق،حضرت موسى از مفهوم«عاشورا»مىپرسد،خداوند در پاسخ به روز گريه و تباكى بودن عاشورا در سوگ فرزندپيغمبر و فضيلت گريستن و اطعام و خرج در راه زاده زهرا و ماتم آن شهيد بزرگوار اشارهمىفرمايد و بر چشمهاى گريان در روز عاشورا و قطرات اشك،پاداش بهشت را وعدهمىدهد.
امام خمينى«قدس سره»نيز روزهايى همچون 22 بهمن،15 خرداد،17 شهريور را«يوم الله»مىداند و به تكريم و احياى آنها دستور مىدهد و تعبير«عاشورا و 17 شهريور وديگر ايام الله...»[61] نشان مىدهد كه عاشورا را نيز از ايام الله مىداند و در جايى هم15 خرداد را با عاشورا مقايسه مىكند و هر دو را«روز الهى»مىداند كه همان يوم اللهاست:«بزرگداشت روز حماسه آفرين 15 خرداد،بزرگداشت ارزشهاى انسانى در طولتاريخ است،همان سان كه بزرگداشت روز سرنوشتساز عاشورا،بزرگداشت اسلام وقرآن كريم است.ملتشريف ما،بلكه ملتهاى مظلوم،از هر چه غفلت كنند،از اين دو روزالهى نبايد غفلت كنند.عاشورا با«نه»خود، يزيديان را در طول تاريخ نفى كرد و بهگورستان فرستاد،15 خرداد پهلويان و پهلوى صفتان و ابر قدرتها را مدفون كرد...»و درپايان اين پيام،مىفرمايد:«درود بر عاشورا،درود بر 15 خرداد و 22 بهمن،درود برايام الله»[62]
پی نوشتها:
1 مفاتيح الجنان و بحار الانوار،ج 101،ص 163.
2- مفاتيح الجنان:زيارت مطلقه سوم،زيارت وارث،زيارت امام حسين روز عرفه.
3- قيام جاودانه،محمد رضا حكيمى،نقل از چشمه خورشيد،ج 1،ص 330.
4- مفاتيح الجنان،زيارت امام حسين در عيد فطر و قربان(ص 48).
5- حديد،آيه 25.
6- مسرف بن عقبه.
7- مروج الذهب،مسعودى،ج 3،ص 69.
8- منتهى الآمال،محدث قمى،ج 2،ص 35(چاپ جاويدان)در حالات امام سجاد«ع».
9- براى تفصيل بيشتر قضيه ر.ك:«واقعه حره در تاريخ»،محمد جواد چنارانى،تاريخ الاسلام، ذهبى،ج 5،حوادثسال 68 هجرى.
10- دائرة المعارف الاسلامية،ج 7،ص 363.
11- غرر الحكم.
12- زيارت عاشورا،مفاتيح الجنان،ص 458.
13- زيارت مطلقه امام حسين،مفاتيح الجنان،ص 423.
14- مفاتيح الجنان،ص 435.
15- در زمينه وقف ر.ك:«مقدمهاى بر فرهنگ وقف».ابو سعيد احمد بن سلمان،«تاريخچه وقف در اسلام»،محمودشهابى،سلسله گزارشهاى«نگاهى به جايگاه وقف در جامعه ما»،روزنامه كيهان،10 اسفند 72،به بعد،«وقف»ميراثجاويدان»،فصلنامه سازمان اوقاف و امور خيريه.
16- نهج الفصاحه،ص 46.
17- وقف،ميراث جاويدان(مجله)،شماره 6،ص 142.
18- مقتل الحسين،مقرم،ص 157
19- كشف الغمه،ج 2،ص 241،حياة الامام الحسين،ج 3،ص 48.
20- موسوعة كلمات الامام الحسين،ص 369 به نقل از ثواب الاعمال
21- قبله اين قبيله،جواد محدثى،ص 74.
22- حياة الامام الحسين،ج 3،ص 274.
23- بحار الانوار،ج 45،ص 46،مقتل خوارزمى،ج 2،ص 32.
24- قمقام زخار،ص 404
25- ذريعة النجاة،ص 129.
26- بحار الانوار،ج 101،ص 25.
27- نفس المهموم،ص 131،مقتل خوارزمى،ج 2،ص 7،بحار الانوار،ج 45،ص 83،(با تفاوتهايى اندك در تعابير).
28- نهج البلاغه،صبحى صالح،خطبه 51.
29- صحيفه نور،ج 20،ص 113.
30- حسين پيشواى انسانها،محمود اكبرزاده،ص 27.
31- مقتل الحسين،مقرم،ص 280،تاريخ طبرى،ج 4،ص 323.
32- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد،ج 3،ص 245.در اين كتاب،اشعار،سخنان و حكايات تاريخى فراوانى در بارهروحيه عزت و بزرگوارى و جوانمردى،بويژه در ميدانهاى جنگ نقل شده است(ص 245 تا 331).
33- امالى صدوق،ص 122.
34- الخصائص الحسينيه،شوشترى،ص 99.
35- لهوف،ص 209.
36-بحار الانوار،ج 45،ص 299.
37- عوالم(امام حسين)،ص 607.
38- مناقب،ابن شهر آشوب،ج 3،ص 253.
39- عوالم،ص 608،بحار الانوار،ج 45،ص 298.
40- اصول كافى،ج 1،ص 465.
41- اعيان الشيعه،ج 1،ص 597.
42- از شعر«ياد»،جواد محدثى.
43- صحيفه نور ج 4،ص 279.
44- بحار الانوار،ج 44،ص 286 و ج 98،ص 103.
45- منتهى الامال(چاپ هجرت)ج 1،ص 542.
46- بحار الانوار،ج 52،ص 308.
47- همان،ج 45،ص 334،358،367.
48- مفاتيح الجنان،زيارت اول امام حسين،ص 424.
49- همان،زيارت ششم،ص 427.
50- همان،زيارت وارث،ص 430.
51- بحار الانوار،ج 44،ص 286.
52- مفاتيح الجنان،زيارت عاشوراى غير معروفه،ص 465.
53- همان،ص 466.
54- صحيفه نور،ج 20،ص 228.
55- همان،ج 9،ص 57.
56- در باره مفهوم و جايگاه ايام الله،ر.ك:«روايت انقلاب»،جواد محدثى،ج 1،ص 11، مقاله«نگاهى تازه به مفهومايام الله»و«صحيفه نور»،ج 9،ص 59.
57- مفاتيح الجنان،ص 451(زيارت عاشورا).
58- كنز العمال،علاء الدين على الهندى،ج 8،ص 658،المعجم المفهرس لالفاظ الحديث النبوى،ج 4،ص 224 واژه «عشر»
59- بحار الانوار،ج 45،ص 95 حديث 41.
60- مجمع البحرين،طريحى،واژه«عشر»،مستدرك سفينة البحار،نمازى شاهرودى،ج 7،ص 234.
61- صحيفه نور،ج 16،ص 181.
62- همان ج 14،ص 264.