نویسنده: محمدرضا افضلی
ما به اومید توایم ای پیشوا *** که بنگذاری تو ما را در فنا
چون بیارایند روز حشر تخت *** خود شفیع ما توی آن روز سخت
در چنان روز و شب بیزینهار *** ما به اکرام توایم اومیدوار
دست ما و دامن تست آن زمان *** که نماند هیچ مجرم را امان
گفت پیغامبر که روز رستخیز *** کی گذارم مجرمان را اشکریز
من شفیع عاصیان باشم به جان *** تا رهانمشان ز اشکنجه گران
عاصیان و اهل کبایر را به جهد *** وا رهانم از عتاب نقض عهد
ای راهبر، ما به تو امید بستهایم که در این عالم فانی ما را رها نکنی، بلکه منتظریم که رحم آری و ما را از این سرای زوال یافتنی بِرَهانی و نگذاری که در پیشگاه حق هیچ باشیم. وقتی که در روز محشر، تخت عدالت را بر پا و آراستند، در آن روز دشوار، شفاعت کنندهی ما تویی. روز سخت اشاره به آیهی 9 سورهی «مدثر» است: (فَذَلِکَ یَومَئِذٍ یَومٌ عَسِیرٌ)؛ آن روز، روزی بسیار دشواری است. در چنان روز و شبی که هیچ امانی در کار نیست، ما به بزرگواری و بخشش تو امیدواریم. در آن زمان، ما دست به دامان تو خواهیم زد، زیرا در آن روز هیچ گناه کاری در امان نیست. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: در روز قیامت کی خواهم گذاشت که گناهکاران اشک بریزند؟ مضمون این بیت به این حدیث اشاره دارد: «شفاعتی لاهل الکبائر من امتی»؛ شفاعت من، ویژهی انجامدهندگان گناهان کبیره است. من از صمیم قلب، شفیع گناهکاران هستم تا آنان را از عذاب سخت برهانم.
شفع و شفاعت از نظر معنای لغوی یعنی: ضمیمه کردن چیزی به نظیر و قرین آن، زیرا کسی که شفاعت میکند در واقع آبرو و اعتبار خود را ضمیمهی شفاعت خواهنده میکند و به او نیز اعتبار میبخشد. اصل شفاعت، مورد اتفاق همهی فرقهها و نحلههای اسلامی، اعم از شیعه و سنی بوده و تنها برخی از تیرههای معتزله و خوارج نسبت به این اصل تردید کردهاند و بعضی دیگر از آنان نیز شفاعت را مخصوص پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و آن هم در مورد نیکوکاران و ارتقای مرتبهی معنوی آنان دانسته و گناهکاران را از این موهبت مستثنا کردهاند. همانگونه که در ابیات آمده و میآید، شفاعت مورد ایقان و اعتقاد مولاناست و او طبق مشرب عشق و محبت و رحمت واسعهی الهی، شفاعت را شامل گناهکاران نیز دانسته و میگوید: با شفاعت انبیا و اولیا حتی عاصیان و گناهکاران از عذاب خواهند رست.
صالحان امتم خود فارغاند *** از شفاعت های من روز گزند
بلکه ایشان را شفاعتها بود *** گفتشان چون حکم نافذ میرود
هیچ وازر وزر غیری برنداشت *** من نیم وازر خدایم برفراشت
مولانا از زبان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) میگوید که نیکوکاران و درستکاران امت، به شفاعت من نیاز ندارند. البته عین این مضمون در احادیث نبوی نیست، اما مواردی هست که در آنها صحبت از شفاعت مردم نیکوکار است. در بسیاری از تفسیرهای مثنوی، عبارتی با مضمون همین بیت به عنوان حدیث آمده و آن هم در منابع معتبر حدیث نیست: «صلحاء امتی لا یحتاجون لشفاعتی و انما لهم شفاعة فی المذنبین». حتی امت صالح من در آن روز، خود به شفاعت از دیگران میپردازند و گفتار ایشان فرمانی نافذ و حتمیالاجراست. مضون این سخن به این حدیث اشاره دارد: «لیدخلن الجنه بشفاعه رجل من امتی اکثر من بنی تمیم؛ به شفاعت یک تن از امت خوبم. جمعیتی بیش از تعداد قبیلهی بنی تمیم به بهشت درخواهند شد». هم چنین در حدیث دیگرآمده است: «ما من اهل بیت یَدخل واحدٌ منهُم الجنّه الا دلخوا اجمعین الجنّه، قیل و کیف ذلک؟ قال یشفع فیهم فیشع؛ هیچ یک از اهل خانهای به بهشت درنوشد، مگر آن که جملگی ایشان به بهشت اندر شوند. گفتند: این امر چگونه باشد؟ فرمود: شفاعت آنان کند و شفاعت او مقبول افتد».
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی، قم: مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، چاپ اول
چون بیارایند روز حشر تخت *** خود شفیع ما توی آن روز سخت
در چنان روز و شب بیزینهار *** ما به اکرام توایم اومیدوار
دست ما و دامن تست آن زمان *** که نماند هیچ مجرم را امان
گفت پیغامبر که روز رستخیز *** کی گذارم مجرمان را اشکریز
من شفیع عاصیان باشم به جان *** تا رهانمشان ز اشکنجه گران
عاصیان و اهل کبایر را به جهد *** وا رهانم از عتاب نقض عهد
ای راهبر، ما به تو امید بستهایم که در این عالم فانی ما را رها نکنی، بلکه منتظریم که رحم آری و ما را از این سرای زوال یافتنی بِرَهانی و نگذاری که در پیشگاه حق هیچ باشیم. وقتی که در روز محشر، تخت عدالت را بر پا و آراستند، در آن روز دشوار، شفاعت کنندهی ما تویی. روز سخت اشاره به آیهی 9 سورهی «مدثر» است: (فَذَلِکَ یَومَئِذٍ یَومٌ عَسِیرٌ)؛ آن روز، روزی بسیار دشواری است. در چنان روز و شبی که هیچ امانی در کار نیست، ما به بزرگواری و بخشش تو امیدواریم. در آن زمان، ما دست به دامان تو خواهیم زد، زیرا در آن روز هیچ گناه کاری در امان نیست. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: در روز قیامت کی خواهم گذاشت که گناهکاران اشک بریزند؟ مضمون این بیت به این حدیث اشاره دارد: «شفاعتی لاهل الکبائر من امتی»؛ شفاعت من، ویژهی انجامدهندگان گناهان کبیره است. من از صمیم قلب، شفیع گناهکاران هستم تا آنان را از عذاب سخت برهانم.
شفع و شفاعت از نظر معنای لغوی یعنی: ضمیمه کردن چیزی به نظیر و قرین آن، زیرا کسی که شفاعت میکند در واقع آبرو و اعتبار خود را ضمیمهی شفاعت خواهنده میکند و به او نیز اعتبار میبخشد. اصل شفاعت، مورد اتفاق همهی فرقهها و نحلههای اسلامی، اعم از شیعه و سنی بوده و تنها برخی از تیرههای معتزله و خوارج نسبت به این اصل تردید کردهاند و بعضی دیگر از آنان نیز شفاعت را مخصوص پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و آن هم در مورد نیکوکاران و ارتقای مرتبهی معنوی آنان دانسته و گناهکاران را از این موهبت مستثنا کردهاند. همانگونه که در ابیات آمده و میآید، شفاعت مورد ایقان و اعتقاد مولاناست و او طبق مشرب عشق و محبت و رحمت واسعهی الهی، شفاعت را شامل گناهکاران نیز دانسته و میگوید: با شفاعت انبیا و اولیا حتی عاصیان و گناهکاران از عذاب خواهند رست.
صالحان امتم خود فارغاند *** از شفاعت های من روز گزند
بلکه ایشان را شفاعتها بود *** گفتشان چون حکم نافذ میرود
هیچ وازر وزر غیری برنداشت *** من نیم وازر خدایم برفراشت
مولانا از زبان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) میگوید که نیکوکاران و درستکاران امت، به شفاعت من نیاز ندارند. البته عین این مضمون در احادیث نبوی نیست، اما مواردی هست که در آنها صحبت از شفاعت مردم نیکوکار است. در بسیاری از تفسیرهای مثنوی، عبارتی با مضمون همین بیت به عنوان حدیث آمده و آن هم در منابع معتبر حدیث نیست: «صلحاء امتی لا یحتاجون لشفاعتی و انما لهم شفاعة فی المذنبین». حتی امت صالح من در آن روز، خود به شفاعت از دیگران میپردازند و گفتار ایشان فرمانی نافذ و حتمیالاجراست. مضون این سخن به این حدیث اشاره دارد: «لیدخلن الجنه بشفاعه رجل من امتی اکثر من بنی تمیم؛ به شفاعت یک تن از امت خوبم. جمعیتی بیش از تعداد قبیلهی بنی تمیم به بهشت درخواهند شد». هم چنین در حدیث دیگرآمده است: «ما من اهل بیت یَدخل واحدٌ منهُم الجنّه الا دلخوا اجمعین الجنّه، قیل و کیف ذلک؟ قال یشفع فیهم فیشع؛ هیچ یک از اهل خانهای به بهشت درنوشد، مگر آن که جملگی ایشان به بهشت اندر شوند. گفتند: این امر چگونه باشد؟ فرمود: شفاعت آنان کند و شفاعت او مقبول افتد».
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی، قم: مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، چاپ اول