قیمت فلسفه

وقتی دانشجو بودیم بولتسمان قهرمان ما بود، حتی مثلاً بیش از اینشتین، چون ما شیمیدان بودیم و بولتسمان بیشتر با شیمی ارتباط مستقیم داشت، قانون توزیع بولتسمان و معادله شیوای او S=klogW برای ما اهمیت اساسی داشت. چگونه می‌شد
شنبه، 8 آبان 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
قیمت فلسفه
 قیمت فلسفه

 

مترجم: زهرا هدایت منش
منبع:راسخون



 

چارلز تنفورد و ژاكلین رینولدز

وقتی دانشجو بودیم بولتسمان قهرمان ما بود، حتی مثلاً بیش از اینشتین، چون ما شیمیدان بودیم و بولتسمان بیشتر با شیمی ارتباط مستقیم داشت، قانون توزیع بولتسمان و معادله شیوای او S=klogW برای ما اهمیت اساسی داشت. چگونه می‌شد بدون آن‌ها شیمی را فهمید؟ این معادلات تا امروز هم درخشش حود را حفظ كرده‌اند. در موضوعاتی از تعبیر داده‌های ترمودینامیكی یا جنبشی در فرآیندهای زیست شناختی گرفته تا مباحثات فعلی درباره سیاه‌چاله‌ها و مطالب كیهان شناختی دیگر، معادلات بولتسمان اجتناب ناپذیرند.
و البته می‌دانیم كه وجه تاریكی هم در زندگی بولتسمان هست – او به تدریج علوم فیزیك را به خاطر فلسفه رها كرد و وقتی با خانواده تعطیلات را به كنار دریا رفته بود (در 62 سالگی) خودش را به دارآویخت و كشت. تاریخچه مستندی كه جان بلك‌مور تهیه كرده محدود به این دوره سال‌های آخر زندگی بولتسمان است. او مجموعه‌ای از اسناد، نامه‌هایی كه به بولتسمان نوشته شده بود، نامه‌هایی كه بولتسمان نوشته بود، و نامه‌هایی كه درباره او نوشته شده بود، گرد آورده و آن‌ها را در میان یادداشت‌های درسی و خاطراتی لطیفه گونه پراكنده است. نحوه كنار هم نهادن مطالب قابل تحسین است. تصویر بولتسمان در سال‌های آخر زندگی‌اش با وضوح كمیابی از میان صفحات كتاب شكل می‌گیرد (باید اضافه كنیم كه چاپ كتاب بد است چون كمتر كتابی دیده‌ایم كه غلط‌های چاپی فاحش بیشتری داشته باشد). اما خواننده را باید هشدار داد كه هیچ چیز در كتاب درباره جوانی بولتسمان وجود ندارد. مثلاً، به وجود هفده نامه‌ای كه بین سال‌های 1886 تا 1897 بین بولتسمان و لورنتس رد و بدل شد اشاره می‌شود اما هیچ نشانی از محتوای آن‌ها نیست. همان‌طور كه از عنوان كتاب برمی‌آید. می‌توان آن را از دو دیدگاه مطالعه كرد. می‌توان فلسفه را مدنظر قرار داد و نقش بولتسمان را در آن ارزیابی كرد – مثلاً اینكه آیا بولتسمان بر ویتگنشتاین تأثیری داشته است؟ یا می‌توان زندگی بولتسمان را زیر ذره‌بین گذاشت. ما (مروركنندگان) توانایی چندانی در فلسفه نداریم و به هر حال موضوع دوم احتمالاً با مزاج اغلب خوانندگان مجله نیچر سازگارتر است. اما از قضا موضوع اصلی در هر دو برخورد یك چیز است: جنگی طولانی – كه بخش جدایی‌ناپذیر فرهنگ عمومی علم شده است – بین انرژی‌گرایان و اتم‌گرایان، كه به ترتیب در ارنست ماخ و بولتسمان شخصیت می‌پذیرند. سابقه انرژی‌گرایان به اسقف بركلی می‌رسد كه هر چه را كه مستقیماً برحواس آشكار نبود انكار می‌كرد و در زمان ماخ اتم‌ها و مولكول‌ها از این دست بودند. اتم‌گرایان البته وارثان مكانیك ذره‌ای نیوتون بودند. در آلمان و اتریش (بر خلاف انگلستان) مخالفان نظریه دوم زمام امور مؤسسات رسمی را در دست داشتند و قهرمان ما در نبردش تنها بود. یكی از منتقدان اعلام كرد: بولتسمان آخرین نماینده بزرگ نظریه اتمی است. این منتقد احتمالاً ویلهلم استولد بود و طرفه آنكه استوالد خودش بنیان‌گذار علم شیمی فیزیك شناخته می‌شود. آیا هیچ پیش‌بینی هرگز این‌گونه مهمل و غلط از آب درآمده است؟

 

شاید عجیب باشد اما آنچه به قوت از اسناد این كتاب بر می‌آید این است كه در مباحثات داغ فلسفی نشانی از بدخواهی شخصی وجود نداشته است. دوستی حریفان پابرجا بود و حمایت استوالد نقشی عمده در عزیمت بولتسمان به آلمان و پیوستن او به هیئت علمی دانشگاه لایپزیگ داشت. بولتسمان خودش از بحث‌ها لذت می‌برد و مكاتباتش به كرات خلق و خوی خوش او را آشكار می‌كنند. مثلاً در نامه‌ای به فرانتس برتانو می‌نویسد: .... نه آرزو دارم و نه حتی فكر می‌كنم نشان ادب است كه كسی با هر چه من می‌گویم موافقت كند، این كاملاً واضح است. من فقط از مجادلات محكم و حساب شده فایده می‌برم. بخشندگی روح او به خصوص در نامه‌هایش به سوانته آرنیوس آشكار می‌شود، كه بیشتر دانشجوی او بود و در سال 1905 جایزه نوبل گرفت – افتخاری كه خود بولتسمان غلی‌رغم بارها نامزد شدن به آن دست نیافت. بولتسمان این موفقیت را به آرینوس تبریك می‌گوید و، چنانكه چندین بار پیش از آن نیز كرده بود، برایش در كارهای آتی آرزوی موفقیت می‌كند. در اینجا نشانی از حسادت نیست و هیچ جا هم نشانی دیده نمی‌شود كه كم الطفاتی به كارهای علمی او سهمی در اندوهی داشته باشد كه منجر به خودكشی‌اش شد. به همین ترتیب از میان نوشته‌های خود بولتسمان و از گفته‌های كسانی كه او را می‌شناختند استعداد طنز پردازی او آشكار می‌شود. سرزندگی او تا آخرین روزها دوام داشته است چنانكه نمونه‌اش را می‌توان در سفرنامه سرگرم كننده‌اش تحت عنوان درباره سفر پروفسوری آلمانی به آلدورادو دید. در این سفرنامه بولتسمان مسافرت خود به دانشگاه كالیفرنیا در بركلی را، كه در سال 1904 به عنوان استاد مدعو به آن‌جا رفته بود، شرح می‌دهد.
قسمت غمناك‌تر زندگی بولتسمان از اشارات متعدد او به بیماری‌هایش ظاهر می‌شود. او از بیماری‌های تنفسی، سوءهاضمه، لارنژیت، جوش، و (بنا به گفته همسرش) عفونت مجاری ادرار رنج می‌برد. خودش اغلب از نوعی ناراحتی عصبی شكوه می‌كند كه این روزها ممكن است اختلال خلقی ارزیابی شود اما حتی پروپاقرص‌ترین طرفداران فروید هم نمی‌توانند وجود خون در ادرار را به گردن افسردگی و شیدایی بیندازند. با اینهمه بولتسمان در نامه‌هایش به دوره‌های افسردگی، اغتشاش فكری، و عدم توانایی در به پایان رساندن كار نیمه تمام اشاره می‌كند. در بهار سال 1906 او آن‌قدر بیمار (روحی؟) بود كه درسهایش لغو شد و همكارانش باور داشتند كه دیگر به كار بازنخواهد گشت. خودكشی بولتسمان در سپتامبر همان سال خیلی غم‌انگیز بود، اما برای آن‌ها كه او را می‌شناختند چندان غیر مترقبه نبود (یكبار پیش از این هم، در سال 1901، در لایپزیگ در حالت افسردگی دست به خودكشی زده بود).
بلك‌مور می‌گوید كه هدف كتابش متقاعد كردن نیست، اطلاع رساندن است و آوردن مطالب تازه . . . . او خواننده را دعوت می‌كند كه درباره اعتقاد فلسفی واقعی بولتسمان (اگر بولتسمان چنین اعتقادی داشته بود) مستقلاً به نتیجه برسد و خودش نظری اظهار نمی‌كند. فقط اشاره‌ای می‌كند كه درگیری بولتسمان با فلسفه شاید سهمی در افسردگی بعدی‌اش داشته است، اما مخالف این نظر است كه حملاتی كه به نظریه‌های اتمی بولتسمان می‌شده است ربطی به ماجرا داشته باشد.
آیا بولتسمان خودش ردپایی برجا گذاشته است؟ در این نمونه برگرفته از یادداشت‌های او برای درس فلسفه در سال 1904 جای تعمق هست: فلسفه مرا عصبی می‌كند. اگر بخواهیم اساس همه چیز را تحلیل كنیم، آن‌وقت همه چیز در هیچ غرق می‌شود. اما من تصمیم گرفته‌ام كه درسهایم را از سر بگیرم و در چشم‌های هیولای چند سر تردید زل بزنم، و این برای هر كسی كه زندگی را عزیز بدارد می‌تواند خیلی بدیمن باشد.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط