دولت و حكومت اسلامي از ديدگاه امام راحل
چكيده
اين مقاله سعي دارد با اشاره به اصليترين موارد و زمينههاي مطرح شده در سخنرانيها و نوشتههاي حضرت امام در رابطه با دولت و حكومت اسلامي و تفكيك آنها به تبيين ديدگاهها و تئوريهاي ايشان در اين عرصه بپردازد.
مقدمه
حضرت امام با نگاه ژرف و تحليل عميقي كه در مواجهه با مسائل سياسي، اجتماعي و فرهنگي اجتماع آن روز ايران داشتند، به عنوان عالم ديني و سياسي نميتوانستند، نسبت به اين مسائل مهم امت اسلامي بيتفاوت باشند و با احاطه بر اوضاع زمانه، منتظر فرصتي بودند تا با آگاهي دادن به جامعه زمان خويش، اعتراض صريح و واكنش مثمرثمري را نسبت به افشا ساختن اين وضعيت داشته باشند.
رحلت آيتالله بروجردي، گستاخي و جسارت محمدرضا شاه را در پي داشت تا با سوءاستفاده از اين موقعيت برنامههاي موردنظر خويش، بخصوص برنامههايي را كه مخالف با منافع اسلام يا ميهن و به نفع اربابان بيگانهاش بود اجرا نمايد. حضرت امام در چنين موقعيت حساسي وارد عمل شدند. ايشان در وهله اول با سخنرانيهاي صريح و واكنش سريع در اعتراض به برنامههاي غيراسلامي و ضد مردمي شاه ضمن اعلام مواضع خود، با تبيين برنامههاي خيانتكارانه شاه از مردم و نهادهاي اسلامي بخصوص مراجع و مجتهدين و حوزههاي علميه درخواست ميكردند كه در چنين موقعيتهايي واجب است با واكنش نشان دادن مؤثر به داد اسلام و مردم برسد.
تداوم سخنرانيهاي امام و تلاشهاي ايشان در جهت تنوير افكار مردم جامعه، سرانجام منجر به غيرقانوني اعلام شدن حكومت شاه و دعوت حضرت امام از مردم ايران براي جايگزين كردن حكومت اسلامي به جاي استبداد شاهنشاهي بود.
آنچه در اين مقاله خواهد آمد اشاره و تحليل اين قضيه خواهد بود.
ضرورتها و لزوم تشكيل دولت و حكومت اسلامي
محور عقيدتي ـ تاريخي اسلام
«پيغمبر اسلام ميخواست در تمام دنيا وحدت كلمه ايجاد كند. ميخواست تمام ممالك دنيا را در تحت يك كلمه توحيد... قرار بدهد.»1
امام خميني با استناد به حكومت پيامبر(ص) و علي(ع) حكومت آنها را حكومتي انسانساز دانسته و با محور قرار دادن حكومتشان، به مبارزه با عملكردهاي شاه و دفاع از تلاشهاي خود و عالمان ديگر اسلام در راه تشكيل حكومت اسلامي واقعي و مبارزة فكري و تبليغي عليه افكار باطل و تهمتهاي ناروا به حكومتي كه مد نظرشان بوده است پرداخته و برخي مشخصههاي آن را به رؤسا و مقامات بلندپايه نظام اسلامي توصيه مينمودند:
«آن طرز حكومت اسلام طرز حكومت آدمسازي است. شما خود رؤساي اسلام را بايد ملاحظه كنيد، مثل پيغمبر اسلام كه رئيس اسلام است، اميرالمؤمنين كه بعد از او رئيس اسلام بود. شما خود آنها را ببينيد كه وضعشان چه جوري بوده، ديكتاتوري بوده است؟! پيغمبري كه با مردم ديگر وقتي مينشست معلوم نبود آقا كدام است و نوكر كدام است... حكومت اسلامي ميخواهيم يك حكومتي باشد كه يك قدري شبيه باشد به اين حاكمهاي ما. اينها كجاي حكومت اسلام ديكتاتوري بوده است كه آقايان سخت از اين ميترسند. ديكتاتوري چيست؟! حكومت اسلام حكومت قانون است...» 2
امام با توجه به طرح حكومت اسلامي، روز غدير را روزي ميدانند كه پيامبر تكليف حكومت را معين و آن را الگويي سياسي ـ حكومتي براي جهان اسلام تا آخر تعيين فرموده است. اين تفكر و عملكرد، صددرصد درست و مفيد به حال جامعه و پيشرفت آن در ازمنه و امكنه مختلف بوده است. منتهي از نظر امام آن چيزي كه سياست اسلام را به خطر انداخت. انحراف پيدا نمودن اين برنامه در طول تاريخ اسلام و دور شدن و حتي تغييرات 180 درجهاي حكومتهايي كه خود را حكومت اسلام معرفي ميكردهاند، از آن بوده است. 3
مكتب اسلام مكتبي سياسي ـ حكومتي ـ عبادي
«گمان نشود اسلام مثل مسيحيت هست فقط يك رابطة معنوي مابين افراد و خداي تبارك و تعالي است و بس... اسلام برنامه حكومت دارد، اسلام قريب پانصد سال ـ تقريباً يا بيشتر ـ حكومت كرده است، سلطنت كرده است... سياست دارد اسلام، ادارة مملكتي دارد اسلام، ممالك بزرگ را اداره ميكند...» 4
از طرف ديگر امام در رابطه با مكاتبي كه داعية سياست و كشورداري در ميان ممالك پيشرفته را داشتند و با انتقاد از برخي عملكردهايي كه مورد تأييد سردمداران اجراكنندة اين سياستها بوده است، احكام سياسي اسلام را مدونتر و كاملتر از آنها تلقي نمودهاند به طوري كه اجراي برخي از احكام آن را براي زندگي شخصي افراد در جهت مصونيت جامعه لازم و ضروري دانستهاند:
«... حكومت اسلام مثل ساير حكومتها نيست. ساير حكومتهاي مادي ـ به هر رژيمي كه هستند ـ اينها فقط كار به اين دارند كه نظم مملكت خودشان محفوظ باشد... فقط متكفل نظم مملكت خودشان هستند... ميخواهد ساير كثافتكاريها را بكند حكومت به او كاري ندارد... كاري به او ندارند كه در خانهات تو چه ميكني... اما اسلام و حكومتهاي الهي اينجور نيستند... به تمام شئون انسان از آن مرتبه پايين مرتبة درجة پايين، تا هر درجهاي كه بالا برود همه اينها را سر و كار با آن دارد. مثل اين حكومتها نيست كه فقط به باب سياست ملكي كار داشته باشند...» 5
امام خواستههاي مردم در راه تشكيل حكومت اسلامي را دقيقاً مبتني بر احكام سياسي اسلام و مباني پيشرفته آن ميدانستند و نمونه بارز و عيني عمل كرد مردم به اين احكام را شعارها و تظاهراتي كه آنها در شهرها و دهات ايران در قبل از پيروزي انقلاب به راه ميانداختند، دانستهاند.6
حضرت امام اعتقاد داشتند:
«... ما كه به ولايت معتقديم و به اين كه رسول اكرم(ص) تعيين خليفه كرده و خدا او را واداشته تا تعيين خليفه كند و ولي امر مسلمانان را تعيين كند بايد به ضرورت تشكيل حكومت معتقد باشيم و بايد كوشش كنيم كه دستگاه اجراي احكام و ادارة امور برقرار شود. مبارزه در راه تشكيل حكومت اسلامي لازمة اعتقاد به ولايت است...» 7
برداشتي چون اجراي احكام پس از رسول اكرم و تا ابد ضرورت دارد تشكيل حكومت و برقراري دستگاه اجرا و اداري ضرورت مييابد 8
تشكيل حكومت واقعي اسلام
«... همه با هم همصدا بگويند كه آقا ما نميخواهيم كه يهود بر مقدرات مملكت ما حكومت كند. ما نميخواهيم كه مملكت ما با مملكت يهود همپيمان بشود در مقابل پيمان اسلامي...»9
لحن پرقدرت امام در سخنرانيهاي خود و در انتقاد تند و صريح از شاه، محمدرضا پهلوي و اعمال وي را بيمحابا زير سؤال ميبرد و نه تنها وي را يك حاكم اسلامي نميدانستند، بلكه او را جنايتكار و خاطي از احكام و قوانين اسلام ميخوانند:
«... جنايتكاري كه عليه تمام شعائر مذهبي و اسلامي مبارزه ميكند و با همة مظاهر اسلامي مخالف است، نميتواند، در بين مسلمين موافق داشته باشد. جنايتكاري كه ميگويد مذهب در حكومت من نقشي ندارد، چطور ممكن است موافق داشته باشد...» 10
حضرت امام با اشاره به گزارش تاريخي منابع مربوط به عدم سازش امام علي(ع) با معاويه از همان ابتداي خلافت، آن را حجتي آشكار بر مردم زمانة خود در عدم رضايت به حكومت جور ميدانند و معتقدند كه:
«رضايت بر حكومت اينها... رضايت بر غارتگري مال مردم است و هيچ مسلمي حق ندارد كه رضايت بدهد به حكومت ظالمي ولو يك ساعت.» 11
وضعيت سياسي ـ فرهنگي و تمدنياي را كه محمدرضا شاه در ايران ايجاد كرده بود، يعني با اقدامات و عملكردهاي خود سعي ميكرد تا ايران را يكسره به دامن استعمارگران ببرد و به اصطلاح آنها را پناهگاه خود قرار دهد و هر روز بيش از پيش ما را وابسته و محتاج به آنها در تمامي شئون زندگي حتي در مسائل خصوصي نمايد و اين كار را تمدن و تجدد به حساب ميآورد، مورد انتقاد و اعتراض حضرت امام قرار ميگرفت. ايشان معتقد بودند: حكومتي كه ملاكهاي علومش و تربيت و تعليمش، وابسته كردن مردم جامعه اسلامي باشد، اين حكومت اسلامي نيست. 12
«... ما كه ميگوييم حكومت اسلامي، ميگوييم اين وضع بايد از بين برود...» 13
امام با برشمردن برخي اعمال ننگين شاه معتقد بودند كه رژيم حتي به حداقل احكام و دستورات اسلامي نيز عمل نميكند. بنابراين چنين حاكمي شايستگي و صلاحيت حكومت بر امت اسلام را ندارد:
«لااقل به بعض احكام اين حاكم عمل بكند، خيانت نكند به اين ملت، نخورد مال اين ملت را. برندارد مال اين ملت را ببرد به آمريكا و به ساير ممالك و ويلا براي خودش و بچههايش و طايفهاش درست بكند»14
«... ما دنبال يك حاكم تقوادار، تقواي سياسي لااقل داشته باشد. نخورد مال اين ملت را، هدر ندهد مال اين ملت را...» 15
سياستهاي بينالمللي و لزوم تشكيل حكومت اسلامي
«... در مرحلة اول، هدف مستقل نمودن كشور و قطع ايادي و سلطة خارجي و داخلي متكي به خارج است و نيز قطع هر نحو سلطه چه سياسي و نظامي و چه فرهنگي و اقتصادي است و بيرون راندن استعمار و استثمارگران هر كه باشند و اختصاص دادن مخازن و منابع كشور به مردم رنج كشيده...» 16
حضرت امام با آگاهي و اشراف كامل بر مسائل بينالمللي در جهت ريشهيابي عوامل كه مخل در كار برقرار شدن حكومت اسلامي بودند، از دستهاي آلوده و پيدا و پنهان استكبار و استعمار جهاني در اين كار غافل نبودند. ايشان با گوشزد كردن توطئههاي بيگانگان در ممالك اسلامي از موج تبليغات منفي كه بر عليه اسلام از جانب استعمارگران به افكار مردمان مسلمان تزريق ميگشت، پرده برداشتهاند:
«... استعمارگران به نظر ما آوردند كه اسلام حكومتي ندارد، تشكيلات حكومتي ندارد... واضح است كه اين تبليغات جزئي از نقشة استعمارگران است براي بازداشتن مسلمين از سياست و اساس حكومت...» 17
از ديدگاه حضرت امام نقشة ديگر استعمار براي تضعيف حكومتهايي كه داعيه اسلامخواهي در مملكت خويش داشتهاند، تبليغ و تحليل ناروا در رابطه با عدم سازگاري ديانت اسلام با سياست و ترساندن اقشار علما و روحانيون از ورود به عالم سياست و منع آنها از داخل شدن به دستگاههاي سياسي حتي براي نظارت، جهت حفظ احترام و منزلت خويش در ميان مردم و جامعه اسلامي است. با تبليغ اينكه دخالت در امور سياسي در واقع همان روي آوردن عالم و روحاني به امور دنيوي و مصداق فرد فاسق ميباشد! انديشههاي مسموم خود را به خورد برخي از روشنفكران منحرف و برخي از اهالي حوزه داده و با اين اقدامات و تبليغات، سعي در منزوي كردن علما و روحانيون كه از پيشروان مردم در نهضتهاي انقلابي به حساب ميآمدند و جديترين عناصر مخالف با سلطة استعمارگران و از اصليترين منهيان متخلفان از قوانين و احكام اسلامي در كشور بودند، نمودند. متأسفانه برخي از روحانيون و روشنفكران نيز ناآگاهانه و بدون اطلاع از انديشههاي شوم استعمار آب به آسياب دشمن ميريختند و آنها را در راه پيشبرد اهداف شومشان ياري ميكردند.
«... اين را كه ديانت بايد از سياست جدا باشد و علماي اسلام در امور اجتماعي و سياسي دخالت نكنند، استعمارگران گفته و شايع كردهاند. اين را بيدينها ميگويند. ...اين حرفها را استعمارگران و عمال سياسي آنها درست كردهاند تا دين را از تصرف امور دنيا و از تنظيم جامعة مسلمانان بركنار سازند و ضمناً علماي اسلام را از مردم و مبارزان راه آزادي و استقلال جدا كنند. در اين صورت ميتوانند، بر مردم مسلط شده و ثروتهاي ما را غارت كنند. منظور آنها همين است...» 18
«... اين تبليغ سوء را عمال سياسي استعمال ميكنند تا شما را از سياست كنار بزنند و از دخالت در امور اجتماعي بازدارند و نگذارند با دولتهاي خائن و سياستهاي ضد ملي و ضد اسلامي مبارزه كنيد و آنها هر كاري ميخواهند بكنند... كسي نباشد، جلو آنها را بگيرد...» 19
هدف از تأسيس دولت اسلامي
امام حكومتي مدنظرشان بود كه اهم مقاصد و خواستههاي مردمان مسلمان را برآورده كرده و به نيازهاي آنان پاسخ گويد. در واقع حكومتي كه آرزوي حضرت امام بود، حكومتي بود كه پس از تأسيس شدن آن، مايه افتخار و مباهات مردم مسلمان ايران باشد و اين حكومت نمونهاي باشد، براي نشان دادن حكومت صحيح به ديگر حكومتهاي اسلامي و حتي امتهاي غيراسلامي ممالك ديگر:
«... اگر چنانچه ما بتوانيم انشاءالله حكومت اسلامي را اجرا بكنيم، در اين ممالك، يا در مملكت خودمان كه ايران است، آن وقت معلوم ميشود كه طرز حكومت چطور است...»21
سادهزيستي يكي از اصليترين فاكتورهاي مهم و از اهداف حضرت امام بود كه آن را از طرز زندگي حضرت علي(ع) در هنگام حكومت پنج ساله حضرتش الگوبرداري نموده بودند و با استناد به چنين زندگاني بود كه خواسته خودشان را مطرح ميكردند و از شاه و عملكرد غيراسلامي او انتقاد مينمودند:
«... ما ميخواهيم يك حاكمي در همه ايران ـ اگر انشاءالله موفق بشوند مسلمين ـ در همه ممالك اسلامي يك حكومت باشد اين جوري يك حكومت باشد كه مال مردم را نخورد. يك حكومت باشد كه براي قانون متواضع باشد، يعني سر پيش قانون فرود بياورد...» 22
مهمترين مقصود و هدف حضرت امام از تشكيل حكومت اسلام، معرفي كردن حكومتي نمونه به جهان معاصر براي خروج بشريت از بنبستهاي سياسياي بود كه حكومتهاي غيرقانوني و فاسد آنها، آگاهانه يا ناآگاهانه امتها را گرفتار ساخته بودند و مرتب اظهار اميدواري ميكردند تا در آيندهاي نزديك اين امر به وقوع بپيوندد و آنها بفهمند كه حكومت اسلامي چه حكومت باارزشي است و مشخصههاي يك حكومت صحيح چيست:
«... من اميدوارم كه حكومت اسلامي در ايران تشكيل بشود و از مزايايي كه در حكومت اسلام هست، بر بشر روشن بشود تا بشريت بفهمد كه دين اسلام چه ديني است، و در روابط بين حكومت و ملتها چه روابطي است و در طرز اجراي عدالت چه نحوي است و شخص اول مملكت با رعيت چه جور فرقي دارد در زندگي...» 23
«... اگر چنانچه اسلام به آن طوري كه هست پياده بشود و اجرا بشود اميد آن را داريم كه تمام بشر در تحت لواي اسلام بيرون بيايد، تمام مكتبها شكست بخورد. معالاسف نگذاشتند كه اسلام را بشناسند مردم...» 24
امام خميني نوعي حكومت اسلامي ميخواستند، در كشور برقرار بشود كه همه اركان حكومتي آن، از شخص حاكم تا پايينترين ردههاي مديريتي و رياستي آن، رفتار و زندگي و عملكردي شبيه به نظام خلافتي امام علي(ع) داشته باشند. هدف و منظور حاكمش از حكومت همان هدفي باشد كه امام علي از بدست گرفتن حكومت از ابتداي بيعتشان با مردم مدنظرشان بود. وضع زندگي و معيشت او، حتي در زمان حكومت، از افراد طبقه سه پايينتر و با مردم و با همين طبقه فقرا همدرجه در زندگي بود.25
دادرسي حاكم اسلام در حكومتي كه مقصود و هدف حضرت امام بود ميبايد، با رؤساي جمهوري و حاكمان ديگر تفاوت داشته باشد:
«... حكومت اسلام مثل حكومتهاي ديگر از قبيل سلاطين، از قبيل رؤساي جمهوري نيست. حاكم اسلام حاكمي است كه در بين مردم، در همان مسجد كوچك مدينه ميآمد، جلوس ميكرد و آنهايي كه مقدرات مملكت دستشان بود، مثل ساير طبقات مردم در مسجد اجتماع ميكردند...»26
هدف حضرت امام از تشكيل حكومت اسلامي در اين گفتارشان تبلور يافته است:
«... ما ميخواهيم، يك حاكمي در همه ايران ـ اگر انشاءالله موفق بشوند مسلمين ـ همه ممالك اسلامي يك حكومت باشد اين جوري يك حكومت باشد كه مال مردم را نخورد. يك حكومت باشد كه براي قانون متواضع باشد؛ يعني سر پيش قانون فرود بياورد...»27
آفات دولت اسلامي و موانع تشكيل آن
دستهاي ناپاك و عقلهاي ناقص يا ضعيف نيز ممكن است، بر سر راه تشكيل يا تداوم حكومت اسلامي قرار گرفته و مانع تحقق آرمان ملت در راه تشكيل شدن يا ادامه يافتن و يا كند شدن حركت جامعه به سمت تشكيل دولت ناب اسلامي گردد. همانطور كه به قول حضرت امام همين عوامل بعد از رسول الله و در صدر اسلام موجب انحراف جامعه اسلامي و دور كردن آن از بستر صددرصد اسلامي خويش شدند.29
يكي ديگر از آفتهاي فكري كه خطر بزرگ داخلي از ديدگاه امام محسوب ميشود و همين نقيصه فكري و تفسيري از اسلام، باعث رخنه استعمار و ضربه زدن به دولت و يا مانعتراشي عمده بر سر راه تشكيل دولت ميگردد:
«... تصور نادرستي كه از اسلام در اذهان عامه بوجود آورده و شكل ناقصي كه در حوزههاي علميه عرضه ميشود، براي اين منظور است كه خاصيت انقلابي و حياتي اسلامي را از آن بگيرند و نگذارند، مسلمانان در كوشش و جنبش و نهضت باشند؛ آزاديخواه باشند، دنبال اجراي احكام باشند حكومتي بوجود بياورند كه سعادتشان را تأمين كند...»30
همانطور كه اشاره شد حضرت امام در سخنرانيهاي خود مؤكداً به تبيين آفتهاي انديشه انحرافي در درون جامعه اسلامي و هشدار دادن نسبت به خطرات آن ميپردازند.31
ويژگيها و مزاياي حكومت جمهوري اسلامي
«... حكومت سلطان اسلام «ظل الله» است. معني «ظل» اين است كه حركتي ندارد؛ خودش، حركت به حركت اوست...»32
در حكومت اسلامي كه مدنظر امام بود، نائل شدن جامعه اسلامي به پيشرفت و بالا رفتن سطح زندگي مردم و پاسداشت ارزشهاي اسلامي، همچنين تأمين امنيت آنها تا زماني كه به عنوان يك شهروند در مملكت اسلامي زندگي ميكنند، جزء اصليترين ويژگيها و مزيتهايي بود كه مردم از آن برخوردار ميشدند. در همين راستا حضرت امام در سخنراني خويش در برابر تبليغات منفي اقدام به موضعگيري كردهاند:
«اين جور نيست كه اگر يك حكومت اسلامي پيدا بشود، ديگر زندگي مردم را به هم ميزند و توپ و تانك و اين چيزها ديگر نميخواهيم و ما ميخواهيم، الاغ سوار بشويم حرفهاي مفت است كه ميزنند.»33
به فرمايش امام به ما ميگويند كه شما حكومت اسلامي ميخواهيد بكنيد؛ ميخواهيد كه اصلاً چرخ اين مملكت را بخوابانيد! اين غلط است ميگويند؛ اينها تبليغات باطل است34ما كه ميگوييم اسلام، اينها تبليغات ميكنند كه اينها ميخواهند هرج و مرج كنند.35
حضرت امام پس از موضعگيري در برابر تبليغات منفي دشمنان و معترضان انديشه حكومت اسلامي، مزايا و ويژگيهاي حكومت اسلامي را از ديدگاه خودشان مطرح نمودهاند:
«... ما كه حكومت اسلامي ميگوييم، [يعني] اين هرج و مرج نبايد باشد... ما چرخها را به راه ميخواهيم بياندازيم... نفتهاي شما الآن به اروپا و آمريكا دارد ميرود، ما ميخواهيم جلوي اين گرفته بشود؛ يك مقدار عاقلانهاش فروش برود، آن هم ارز دست ما بيايد؛ نه اينكه نفت ما را ببرند...»36
حضرت امام معتقد بودند كه حكومت اسلامي حكومتي است كه به همان شكلي كه حكومتهاي ديگر تشكيلات حكومتي و اداري دارند و براي آن قوانين و مقررات وضع كردهاند، دين اسلام نيز داراي چنين ويژگيهاي حكومتي است و قانون اساسي اسلام بايد با تفسير و تحليل صحيح از دل احكام و عقايد آن بيرون كشيده شود.
«... اسلام حكومت دارد و حكومتش همان نحوي كه حكومتهاي ديگري هست و تشكيلات دارد؛ تشكيلات دارد لكن تشكيلاتي كه تمامش بر مبناي عدالت است. روابط حكومت با رعيت، با اصناف رعيت، روابط رعيت با حكومت، روابط حكومت با مذاهب اقليت، روابط مردم جامعه با اقليتها، روابط حكومت با حكومتهاي ديگر، روابط خود جامعة اسلامي با جوامع ديگر، تمام اينها قوانين دارد...»37
«... وقتي حكومت اسلامي تشكيل شود همه تابع قانون اسلامند و اسلام يك جناح يكپارچه و واحد است؛ حكومت ما جمهوري اسلامي است كه متكي بر آيات قرآني است و قانونش، قانون اسلام است و جناحهاي سياسي در آنجا در اظهار عقايد خود آزادند...»38
عدالت، مشخصه اصلي دولت اسلامي
حكومت اسلامي از ديدگاه امام در واقع همان حكومت عدالت است. از آنجا كه مهمترين انديشههاي امام حول محور مردم و ياري رساندن به آنها بود، برنامهها و نقشههاي ايشان نيز در جهت رفاه مردم و برآورده ساختن خواستههاي آنها بود. از آنجا كه عدالت مهمترين ركني است كه همة مردم و در همه زمانها تشنه آن بوده و منتظر اجراي آن هستند، بنابراين اين مشخصه در انديشهها و سخنرانيهاي حضرت امام تبلور يافته است:
«... ما كه ميگوييم حكومت اسلامي، ميگوييم حكومت عدالت. ما ميگوييم يك حاكمي بايد باشد كه به بيتالمال مسلمين خيانت نكند؛ دستش را دراز نكند، بيتالمال مسلمين را بردارد...»40
ايشان با عنايت به دوران حكومت سراسر عدالتگستر پيامبر و مخصوصاً علي(ع)، خطاب به ملت رنج كشيده ايران تأكيد ميكردند كه:
«... ما يك همچو حكومتي ميخواهيم، كه توجه به امر عدالت همچون پيامبر و علي(ع) داشته باشد...»41
«... از حكومت اسلامي شما را نترسانند، حكومت عدالت است؛ حكومتي است كه زندگي شما را زندگي مرفه انشاءالله قرار ميدهد. براي مردم نفع دارد. براي مردم همهاش منفعت است...»42
حضرت امام در انديشه حكومتي خويش معتقد بودند كه بايد برنامهاي مستقل مبني بر عدالت، دموكراسي و قانون اساسي، آن هم قوانيني مطابق اسلام در جامعة مسلمانان بكار گرفته شود؛ چرا كه نتيجه و حاصل عملي شدن قوانين اسلام، عدالت اجتماعي بود كه به تبع آن به وجود ميآمد.43
«... حكومت اسلامي يعني يك حكومت مبتني بر عدل و دموكراسي و متكي بر قواعد و قوانين اسلام... حكومتي مبتني بر عدل و انصاف نسبت به همة اقشار وطن ميسازيم...»44
«...ما ميخواهيم يك حكومت عدل بر قوانين اسلام در ايران حكمفرما باشد...»45
حضرت امام مردم و حضور يكپارچة مردمي در تشكيل حكومت اسلامي را مهمترين پشتوانه براي عدالت و برقراري آن در جامعة اسلامي ميدانستند و با اشاره به حكومت غيرمردمي محمدرضا شاه معتقد بودند كه:
«... همه اينها براي اين است كه پشتوانة اين اشخاصي كه حكومتها به دستشان هست، ملت نيست...»46
اما از ديدگاه امام، مردم بايد در يك فضاي گسترده و انديشههاي فرامرزي با حضور خودشان در صحنه، براي برقراري عدل در جهان اسلام تلاش ميكردند:
«... بايد كوشش كنيد تا طرز حكومت اسلام و رفتار حكام اسلامي را با ملتهاي مسلمان به اطلاع دنيا برسانيد تا زمينه فراهم شود كه حكومت عدل و انصاف به جاي اين حكومتهاي استعمار زده كه اساس آن بر ظلم و چپاولي است، برقرار شود... اگر حكومت اسلام كه رئيسش با رعيت يكسان و دارالحكومهاش مسجد روي خاكهاي گرم و سلطانش با كفش و جامة كهنه حكومت ميكند و ملت در پناه آن با آرامش و در ساية عدل زندگاني ميكند، روي كار آيد، اساس انحرافات چپ و راستي بر باد ميرود...»47
«... ما بايد دولت اسلامي را همة مردم همه انسانها دولت اسلامي را تقويت كنند تا بتواند، اقامة عدل بكند...»48
« حفظ معنويات و تقويت معنويات مردم و اقامة عدل بينشان و نجات دادن مظلومان از دست ظالمان... اسلام براي اين دو جهت آمده است و ما تابع اسلاميم و بايد اين دو جهت را حفظ كنيم.»49
برنامههاي حكومت اسلامي
استقلال و رسيدن به خودكفايي لازمة حكومت اسلامي، براي قطع وابستگي به اجانب از برنامههاي ديگر امام بوده است. همچنين برنامهها و سياستهاي خارجي و بينالمللي نيز كه ايشان بر آنها تأكيد داشتند، نوعي خوار كردن و در تنگنا قرار دادن حتي قطع رابطه كردن با دولتهاي معاند با اسلام و حكومت اسلامي بود:
«... همه با هم همصدا بگويند كه آقا! ما نميخواهيم كه يهود بر مقدرات مملكت ما حكومت كند. ما نميخواهيم كه مملكت ما با مملكت يهود همپيمان بشود، در مقابل پيمان اسلامي...»50
از ديدگاه حضرت امام نشريات و نوشتههاي آنها هم بايد، در راستاي اسلام و آماده كردن مقدمات يك حكومت اسلامي باشد:
«بايد برنامه و نشريات همه جناحها، بدون ابهام متكي به اسلام و حكومت اسلامي باشد و در مقدمه، سرنگون كردن طاغوت و شاخها و شاخههاي آن...»51
در جامعة اسلامي كه آرمان و آرزوي حضرت امام به حساب ميآمد، برنامهها طي دو مرحله، هم استقلال و خودكفايي مملكت اسلامي و اختصاص يافتن سرمايهها به مردم را شامل ميشده است و هم مجموعه اقداماتي در درون تشكيلات اين جامعه هم به لحاظ منابع انساني كه تصفيه دروني و پالايش نيروهايش ميخوانيم و هم به لحاظ منابع و امكانات مالي، جهت انجام اصلاحات تشكيلاتي به طور همهجانبه مدنظر بوده است:
«... در مرحله اول هدف مستقل نمودن كشور و قطع ايادي و سلطة خارجي و داخلي متكي به خارج است و نيز قطع هر نحو سلطه چه سياسي و نظامي و چه فرهنگي و اقتصادي است و بيرون راندن استعمار و استثمارگران هر كه باشند و اختصاص دادن مخازن و منابع كشور به مردم رنج كشيده... مرحله دوم تصفيه كامل وزارتخانهها و ادارات دولتي و مؤسسات دولتي و ملي از اشخاص خائن و استفادهجو و انگلهاست و سپردن كار به كاردانان وطنخواه امين و نيز حذف زوايد شعبهها و كرسيهايي كه كار مفيد براي كشور ندارند... و حذف هزينههاي فوقالعاده و حاتمبخشيها كه موجب تزلزل بودجة دولت شده است و پس از آن مراحل ديگري است كه به تدريج اصلاح ميشود...»52
برنامه سياسياي كه مدنظر حضرت امام بوده است، از سوي تبليغات مخالفان بخصوص رسانههاي رژيم و تبليغاتچيان شاه قلب شده و آنها درصدد بودند تا انديشه امام و برنامههاي حكومتي ايشان را نوعي نقشهها و اهدافي شبيه آنچه امپراطوري عثماني در قرنهايي كه اين امپراطوري از قدرت جهاني برخوردار بود، تعبير نمايند و آن را خطري قريبالوقوع براي غربيان و كشورهاي منطقه تلقي كنند. سؤالي كه لوسين ژرژ خبرنگار روزنامه لوموند فرانسه در تاريخ 4/2/57 از ايشان پرسيده بود، نيز ناشي از تأثير همين شايعات و فرضيات مغرضانه بود. اما آنچه پاسخ حضرت امام بود، در واقع استناد ايشان به نوع تشكيلات حكومتي پيامبر(ص) و علي (ع) بود:
«... تنها مرجع استناد براي ما زمان پيغمبر و زمان امام علي است...»53
مسئوليتهاي فردي يا گروهي در دولت اسلامي
از ديدگاه حضرت امام در حكومت اسلامي چه قبل از برپايي آن و چه پس از برقرار شدن، از كوچكترين واحد اين امت يعني فرد تا بزرگترين حزب و تشكيلات، در قبال آن مسئوليتهاي فردي، گروهي و اجتماعي دارند. در اين ميان شخصيت حاكم تا رئيس حكومت يا رئيس جمهوري اسلامي به عنوان اولين فرد در حكومت اسلامي، مسئوليت فردي بيشتري داشت و همينطور مجموعه تشكيلاتي تحت امر وي نيز در رأس هرم قدرت و حكومت ميبايست، بار اصلي حكومت اسلامي را بر دوش داشته باشند:
«... كساني كه مسئوليتشان خيلي زياد است، دولتهاي اسلامي است. رؤساي جمهور اسلام، سلاطين اسلام، اينها مسئوليتشان خيلي زياد است و شايد بيشتر از همه طبقات باشد...»55
«بر دول اسلامي است كه اسلام را معرفي كنند به عالم...»56
در همين راستا حضرت امام، خطاب به نيروهاي اصلي جامعه، يعني جوانان و روشنفكران و كلاً طبقات ملت، وظايف آنها در قبل از ايجاد شدن حكومت اسلامي را مشخص ساختهاند.
وظايفي همچون:
2ـ بايد قشرهاي غير اسلامي را كه عقيده و عملشان برخلاف اسلام است و داراي گرايش به مكتبهاي ديگرند هر نوع از آن باشد به مكتب مترقي عدالتپرور اسلام دعوت كنيد و در صورت نپذيرفتن از آنها هر نوع كه باشد و هر شخصيت كه هست، تبري يا لااقل احتراز كنيد و بايد جوانان ما بدانند تا معنويت و عقيده به توحيد و معاد در كسي نباشد، محال است از خود بگذرد و در فكر امت باشد...
3ـ بايد جوانان روحاني و دانشگاهي قسمتي از وقت را صرف كنند، در شناخت اصول اساسي اسلام كه در رأس آن توحيد و عدل و شناخت انبياي بزرگ... و در شناخت طرز تفكر آنها از نقطه اقصاي معنويت و توحيد تا تنظيم جامعه و نوع حكومت و شرايط امام و اوليالامر و طبقات ديگر از امرا و ولات، و قضات و فرهنگيان كه علما هستند و متصديان ماليات اسلامي و شرايط آنها تا برسد به شُرطه و كارمندان شهرباني...
4ـ بايد شما دانشجويان دانشگاهها و ساير طبقات روحاني و غيره... ملتزم به احكام اسلام به همه ابعادش باشيد...؛ لازم است مراقب باشيد با كمال دقت و هوشمندي كه كساني كه التزام به اسلام ندارند به جميع ابعادش ولو در اصلي از اصول با شما موافق نيستند، آنها را دعوت به التزام كنيد و اگر مؤثر نشد، از شركت دادن آنها در اجتماعات و انجمنهاي اسلامي احتراز كنيد و گمان نكنيد، زيادي افراد هر چه باشد شما را به هدف نزديك ميكند و پس از وصول به هدف آنها قابل تصفيه هستند...
5ـ بايد برنامه و نشريات همه جناحها بدون ابهام متكي به اسلام و حكومت اسلامي باشد و در مقدمه سرنگون كردن طاغوت و شاخها و شاخههاي آن...57
حضرت امام مسئوليتهاي احزاب و گروهها را نيز در قبال دولت اسلامي مشخص ساختهاند:
«بايد... [احزاب و گروهها] بدون مناقشات ملت را به سوي هدف غايي كه ايجاد حكومت اسلامي است، هدايت نمايند...»58
وظيفه علما و نخبگان و مسئولان رده بالاي حكومت اسلامي نيز توسط حضرت امام تبيين گرديده است:
«...[اين وظيفه] اين به عهده علماي اسلام و محققين و كارشناسان اسلامي است كه براي جايگزين كردن سيستم ناصحيح اقتصاد حاكم بر جهان اسلام، طرحها و برنامههاي سازنده و دربرگيرنده منافع محرومين و پابرهنهها را ارائه دهند و جهان مستضعفين و مسلمين را از تنگنا و فقر معيشت به در آورند...»59
«... شما قوانين اسلام و آثار اجتماعي و فوايد آن را [در رابطه با تشكيل حكومت اسلامي] بنويسيد و نشر كنيد. روش و طرز تبليغ و فعاليت خودتان را تكميل كنيد؛ توجه داشته باشيد كه شما وظيفه داريد، حكومت اسلامي تأسيس كنيد...»60
«... منظور اين نيست كه رهبران مذهبي خود حكومت را اداره كنند، لكن مردم را براي تأمين خواستههاي اسلام رهبري ميكنند...»61
حضرت امام ارزش هر فرد در جامعه را با ملاك تقوي سنجيده و رؤسا و مديران را به سادهزيستي، در عين قبول مسئوليت سفارش ميكنند.
«... در حكومت اسلامي بهاي بيشتر و فزونتر از آن كسي است كه تقوي داشته باشد، نه ثروت و مال و قدرت و همه مديران و كارگزاران و رهبران و روحانيون نظام و حكومت عدل موظفند كه با فقرا و مستمندان و پابرهنهها بيشتر حشر و نشر و جلسه و مراوده و معارفه و رفاقت داشته باشند تا متمكنين و مرفهين...»62
مسئوليتهاي مردم نيز در قبال دولت اسلامي در سخنرانيها و رهنمودهاي امام مشخص شده است:
«... از مردم ميخواهيم تا بر پايههاي اسلامي خويش تكيه زنند و بر غرب و غربزدگان كه موجب نابودي فرهنگ آنان شده است، پشت پا زنند. خود را از وابستگي نظامي، اقتصادي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي به هر وسيله كه شده است، نجات ميدهيم. البته خوب ميدانيم كه با چه گرفتاريهايي روبرو خواهيم شد...»63
«... ما موظفيم حالا كه جمهوري اسلامي رژيم رسمي ما شده است، همه بر طبق جمهوري اسلامي عمل كنيم؛ جمهوري اسلامي يعني رژيم به خواست مردم و احكام، احكام اسلام. رژيم به خواست مردم تحقق پيدا كرد و از صد، نود و نه رأي دادند و الان رژيم رسمي ما جمهوري اسلامي است؛ مانده است اينكه احكام، احكام اسلامي بشود.»64
نتيجهگيري
مزايا و ويژگيهايي كه حضرت امام در افكار و انديشههاي خودشان در تئوري حكومتي اسلام مطرح ميساختند، نوعي تلاشهاي فكري در مسير احياي انديشههاي اصيل حكومتي و بازگشت به حكومت راستين اسلام و در رأس آنها حكومت كوتاه پيامبر(ص) در دوران 11 ساله مدينه و دوران خلافت پنج ساله حضرت علي(ع) و خلافت موقت و چند روزه امام حسن(ع) بود.
برنامههاي حضرت امام در انديشه دولت اسلامي، برخاسته از نوعي تفكرات پيشبرنده و مبارزه بيامان با هر نوع ديكتاتوري و استبداد بوده كه مانع از رسيدن جامعه به خواستههاي اصيل خويش در راه تحقق حكومت اسلامي ميشد. مسئوليتهاي افراد، گروهها و در يك كلام قاطبه مردم در جامعه مسلمانان نسبت به حكومت اسلامي و وظيفه متقابل حكومت كاملاً نسبت به مردم مشخص شده بود. اين نوع انديشه، افراد جامعه را از كسالت و رخوت در راه حركت به تعالي اسلامي در سايه حكومتي اصيل و راستين بدر ميآورد. گزينه جمهوري اسلامي نيز در واقع همان فراخواني همگاني مردم به تلاش در راه تحقق اين هدف و احساس مسئوليت همگاني است. و همين انديشه باعث موضعگيري صريح استعمار خارجي و كجانديشان داخلي گرديد.
عدالت مهمترين مشخصه در انديشه حكومت و دولت اسلامي از ديدگاه حضرت امام محسوب ميگشت. زور، تبعيض، بيعدالتي، حق كشي و...، عوامل اصلي نارضايتي مردم از حكومتها ميباشد. در واقع برپايي و تداوم حكومت اسلامي در افكار و انديشههاي حكومتي حضرت امام زمينه گرايش مردمي و پشتيباني همگاني از آن را فراهم ميساخت. مسألهاي كه در منشور حكومتي علي(ع) به مالك اشتر نيز به خوبي مشخص گرديده است.65
آفتهاي دولت اسلامي در انديشه حضرت امام در واقع بيتوجهي به وظايف اصلي هر فرد در جامعه اسلامي است. بيتفاوتي و احساس عدم مسئوليت هر فرد در جامعه و دنياطلبي مسئولين علت اصلي بروز آفتهاي اساسي و مهم در انديشه دولت و حكومت اسلامي از ديدگاه حضرت امام بود.
پينوشت ها:
1. صحیفه امام ، ج 2، ص 32
2. همان ، ج 4، صص397-395
3. همان ، ج 5، ص 28
4. همان ، ج 2، صص 30-1
5. همان ، ج 3، صص 219-20
6. همان ، ج 5، ص 175
7. امام خمینی ، حکومت اسلامی ، ص 21
8. امام خمینی ، ولایت فقیه ، ص 21
9. صحیفه امام ، ج 1 ، ص216
10. همان ، ج 3 ، ص 322
11. همان ، ج 5، ص 29
12. همان ، همان ، ص 263
13. همان ، ج 3، ص 508
14. همان ، ج 4، ص 396
15. همان ، همان ، ص 397
16. همان ، ج 3، ص 468
17. امام خمینی ، حکومت اسلامی ، صص 21-20
18. همان، ص 22
19. همان ، ص 23
20. صحیفه امام ، ج3 ، ص 372
21. همان ، ج 4، صص 39-38
22. همان ، همان ، صص 328- 9
23. همان ، همان ، ص 417
24. همان ، همان ، ص 418
25. همان ، همان ، ص 418-417
26. همان ، همان ، ص 417
27. همان ، همان ، ص 328-9
28. همان ، ج 16، ص 328
29. امام خمینی ، حکومت اسلامی، ص 23
30. امام خمینی ، ولایت فقیه ، ص 10
31. صحیفه امام ، ج 4 ، ص 54
32. همان ، ج 3، ص 348
33. همان ، ج 4، ص 54
34. همان ، همان ، ص 181
35. همان ، همان ،ص 182
36. همان همان ،ص 181
37. همان همان ، ص 419
38. همان ، ج 5، ص 223
39. همان ، ج 3، ص227
40. همان ، همان ، ص 509
41. همان همان ، ص 182
42. همان ، ج 4 ، ص 182
43. همان ، ج 5، ص 71
44. همان ، همان، ص 133
45. همان ،همان ، ص 360
46. همان ، ج 3، ص 229
47. همان ، ج 2، ص 346
48. همان ، ج 17، ص 528
49. همان ، همان
50. همان ، ج 1، ص 216
51. همان ، ج3، ص 323
52. همان ، همان، ص 468
53. همان ، همان ، ص 372
54. همان ، ج 8، ص 134
55. همان ، ج 2، ص 30
56. همان ، همان ، ص 31
57. همان ، ج 3، ص 3 و 322
58. همان ، همان ، ص 448
59. همان ، ج 20، ص 340
60. امام خمینی ، حکومت اسلامی ، صص 22-21
61. صحیفه امام ، ج 3،ص 467
62. همان ، ج 20،صص 341-340
63. همان ، ج 5،ص 133
64. همان ، ج 8،ص 281
65. نهج البلاغه ، ترجمه محمد دشتی، نامه شماره 53