نقش‌ زنان‌ در نهضت‌ حسيني‌

در كربلا امام‌ حسين‌(ع) همراهاني‌ داشت‌ كه‌ اگرچه‌ اندك‌ بودند، اما در برابرتوصيه‌هاي‌ اكيد آن‌ حضرت‌ به‌ ترك‌ نمودن‌ صحنة‌ نبرد هرگز او را تنها نگذاردند. در اين‌ميان‌، سهم‌ بانوان‌، گاه‌ سنگين‌تر از سهم‌ مردان‌ كاروان‌ بود، به‌ ويژه‌ كه‌ پس‌ از عصرعاشورا و شهادت‌ امام‌ حسين‌(ع) با تحمل‌ اسارت‌ و آزار همواره‌ بر اهداف‌ حسيني‌ پاي‌فشردند و مكتب‌ عاشورا را زنده‌ نگهداشتند.
شنبه، 7 دی 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش‌ زنان‌ در نهضت‌ حسيني‌
نقش‌ زنان‌ در نهضت‌ حسيني‌
نقش‌ زنان‌ در نهضت‌ حسيني‌

نويسنده:زهرا فخر روحاني‌
يكي‌ از شگفتي‌هايي‌ كه‌ در حادثة‌ كربلا به‌ وضوح‌ مشاهده‌ مي‌شود، و چهرة‌حماسي‌ حادثة‌ عاشورا را برجسته‌تر مي‌سازد، حضور فعال‌ همة‌ اقشار اجتماع‌ در تولد آن‌تحوّل‌ عظيم‌ بوده‌ است‌.
كارواني‌ كه‌ از شهر مكّه‌ و از لابه‌ لاي‌ مناسك‌ حج‌ راه‌ خويش‌ را يافته‌ وراهي‌سرزمين‌ حماسه‌ و عشق‌ «كربلا» مي‌شود، كارواني‌ است‌ متشكل‌ از زن‌، مرد، پير، جوان‌،نوجوان‌، خردسال‌ و حتي‌ كودك‌ شيرخوار و غلام‌ و برده‌.
بررسي‌ داستان‌ كربلا و نقش‌ اقشار مختلف‌ اجتماعي‌ در اين‌ حركت‌ پيام‌ آور نكات‌قابل‌ توجهي‌ است‌ كه‌ از آن‌ جمله‌ مي‌توان‌ به‌ موارد زير اشاره‌ كرد:
الف‌) ايجاد تحول‌هاي‌ اجتماعي‌، تنها با تحوّل‌ در كلية‌ اقشار اجتماع‌ متصوروممكن‌ است‌.
ب‌)(اِن‌َّ اللّ'ه‌ ل'ايُغَيِّرُ ما بِقَوْم‌ٍ حَتّ'ي‌ يُغَيِّرُوا م'ا بِاَنْفُسِهِم‌ْ)
برخلاف‌ قوم‌ حضرت‌ موسي‌(ع) كه‌ او را در برابر صحنة‌ نبرد با دشمنان‌ تنها گذارده‌و رها مي‌كردند و مي‌گفتند:(اءِذْهَب‌ْ اَنْت‌َ وَ رَبُّك‌َ فَق'اتِلا' اءِنّ'ا ه'هُنا ق'اعِدُون‌َ)؛ موسي‌' تو وخدايت‌ به‌ جنگ‌ برويد ما همين‌ جا مي‌نشينيم‌ و منتظر نتيجة‌ نبرد مي‌شويم‌.
در كربلا امام‌ حسين‌(ع) همراهاني‌ داشت‌ كه‌ اگرچه‌ اندك‌ بودند، اما در برابرتوصيه‌هاي‌ اكيد آن‌ حضرت‌ به‌ ترك‌ نمودن‌ صحنة‌ نبرد هرگز او را تنها نگذاردند. در اين‌ميان‌، سهم‌ بانوان‌، گاه‌ سنگين‌تر از سهم‌ مردان‌ كاروان‌ بود، به‌ ويژه‌ كه‌ پس‌ از عصرعاشورا و شهادت‌ امام‌ حسين‌(ع) با تحمل‌ اسارت‌ و آزار همواره‌ بر اهداف‌ حسيني‌ پاي‌فشردند و مكتب‌ عاشورا را زنده‌ نگهداشتند.
ج‌) امامان‌ معصوم‌ و رهبران‌ اجتماعي‌ مي‌بايست‌ با همة‌ اقشار اجتماع‌ مرتبط‌ بوده‌و چون‌ پدري‌ مهربان‌ كه‌ با همة‌ اعضاي‌ خانواده‌ مرتبط‌ است‌، از حضور و نقش‌ همة‌ اقشاراجتماعي‌ در عرصة‌ تحولات‌ اجتماع‌ استقبال‌ نمايند. آنچه‌ اين‌ مجموعه‌ در صدد بيان‌ آن‌است‌ بررسي‌ حضور و نقش‌ بانوان‌ در حادثة‌ كربلاست‌. بر خلاف‌ تصور مألوف‌، حادثة‌ كربلايك‌ جريان‌ حماسي‌ و عرفاني‌ ويژة‌ مردان‌ نيست‌، بلكه‌ نقش‌ بانوان‌ در اين‌ راستا چنان‌مشهود و واضح‌ است‌ كه‌ به‌ جرأت‌ مي‌توان‌ گفت‌: اگر فداكاري‌ ها و از خود گذشتگي‌ هاي‌بانوان‌ و به‌ ويژه‌ حضرت‌ زينب‌ كبري‌'(3) نبود، هرگز خون‌ امام‌ حسين‌(ع) در مجراي‌صحيحي‌ كه‌ بنيان‌ يك‌ انقلاب‌ بود و به‌ جاودانگي‌ انجاميد، جريان‌ نمي‌يافت‌. اگر روشن‌گري‌هاي‌ بانوان‌ كاروان‌ كربلا نبود، هرگز خبر حادثة‌ كربلا به‌ رغم‌ تصور دشمنان‌ با اين‌سرعت‌ و صراحت‌ در اقصي‌ نقاط‌ كشور پهناور اسلامي‌ آن‌ زمان‌ منتشر نمي‌شد و يا چنان‌كه‌ در بعضي‌ حوادث‌ اجتماعي‌ ديگر ديده‌ مي‌شود، دست‌ خوش‌ تحريف‌ يا تغيير و ابهام‌مي‌شد.
هدف‌ از بررسي‌ نقش‌ بانوان‌ در عرصة‌ حادثة‌ كربلا، بيان‌ شگفتي‌ هايي‌ است‌ كه‌زن‌ِ مسلمان‌ مي‌تواند در عين‌ حفظ‌ حجاب‌ و عفّت‌ و در عين‌ برخورداري‌ از ارزش‌هاي‌يك‌ زن‌ مسلمان‌ لرزش‌هاي‌ اجتماعي‌ و فرهنگي‌ بيافريند. او مي‌تواند با وفاداري‌ به‌ مقام‌ولايت‌ و امام‌ معصوم‌ و رهبر و مقتداي‌ خويش‌ مثمر ثمرات‌ بنيادين‌ اجتماعي‌ باشد و بدون‌نياز به‌ طرح‌ پيش‌ فرض‌ هايي‌ چون‌ فمنيسم‌ و تساوي‌ حقوق‌ زن‌ و مرد در عين‌ حفظ‌ جاي‌گاه‌ شخصيتي‌ و اجتماعي‌ خويش‌ در ايجاد تحولات‌ اجتماعي‌، چنان‌ موثر باشد كه‌ همه‌جا نامش‌ و يادش‌ و حماسة‌ اش‌ تلألؤ نام‌ امام‌ معصوم‌(ع) قرار گيرد و همچون‌ چراغ‌ روشني‌فرا راه‌ آيندگان‌باشد.
گفتني‌ است‌ كه‌ نقش‌ بانوان‌ در كربلا تنها ويژة‌ كساني‌ نبود كه‌ قافله‌ را همراهي‌مي‌كردند. گاه‌ بانواني‌ در اين‌ حركت‌ صاحب‌ نقش‌ و اثر بوده‌اند كه‌ اصلاً موفق‌ به‌ حضور دركربلا نگرديدند، ولي‌ نقش‌ مؤثر آنان‌ غير قابل‌ انكار است‌. از اين‌ دسته‌ مي‌توان‌ به‌ نقش‌بانوي‌ پيراسته‌ و مهذّبي‌، چون‌ ام‌البنين‌ همسر حضرت‌ اميرمؤمنان‌(ع) اشاره‌ كرد، با آن‌ كه‌ در كربلا حاضر نبود، ولي‌ چهار گل‌ به‌ آستان‌ حسيني‌ تقديم‌ داشت‌ و پرچمدار سپاه‌ سيدالشهدا از دامان‌ وي‌ بود. او هم‌ چنين‌ با سوگواري‌ پيوستة‌ خود در شهرمدينه‌ همواره‌ ياد شهيدان‌ كربلا را زنده‌ مي‌داشت‌ و حوادث‌ دلخراش‌ و مصايب‌ كربلا رايادآور مي‌شد.
به‌ اين‌ ترتيب‌ در اين‌ مجموعه‌ كوشش‌ مي‌شود، تا نقش‌ بانوان‌ را در ده‌ بخش‌مجزّا تقسيم‌ و بررسي‌ نموده‌. اگر چه‌ به‌ يقين‌ اين‌ مختصر نمي‌تواند انعكاس‌ كامل‌ همة‌حقايق‌ باشد كه‌ گفته‌اند: آب‌ دريا را اگر نتوان‌ كشيد، هم‌ به‌ قدر تشنگي‌ بايد چشيد. بدان‌اميد كه‌ اسوة‌ نيكو و الگوي‌ شايستة‌ همة‌ كساني‌ باشد كه‌ مي‌كوشند تا با متابعت‌ از اولياي‌دين‌، راه‌ صحيح‌ هدايت‌ را بپيمايند.
1ـ بانواني‌ كه‌ در كربلا به‌ شهادت‌ رسيدند
اكنون‌ شايسته‌ است‌ جهت‌ تيّمن‌ و تبرك‌، سخن‌ را با نام‌ بانوان‌ سعادت‌ مندي‌ آغازكنيم‌ كه‌ با نثار خون‌ خود بر پهناي‌ زمين‌ كربلا نام‌ خود را در جوار نام‌ شهيدان‌ كربلاجاودانه‌ گردانيدند.
«يا ليتنا كنا معكم‌ فنفوز فوزاً عظيماً»
از اين‌ گروه‌ مي‌توان‌ به‌ نام‌ «ام‌ وهب‌» همسر عبدالله‌ بن‌ عمير كلبي‌ يكي‌ ازشهيدان‌ كربلا اشاره‌ كرد.
ابو مخنف‌، راوي‌ اولين‌ مقتل‌ شهيدان‌ كربلا، مي‌گويد:
عبدالله‌ بن‌ عمير كلبي‌ به‌ ميدان‌ جنگ‌ رفت‌ و با حضور او كارزار سختي‌ در گرفت‌،به‌ گونه‌اي‌ كه‌ گرد و غبار اين‌ زد و خوردها از افق‌ ديد مي‌كاست‌.
وقتي‌ گرد و غبار ميدان‌ فرو نشست‌، همسر عبدالله‌ بن‌ عمير از خيمه‌ها خارج‌ شد وبه‌ سوي‌ ميدان‌ شتافت‌ و چون‌ با منظرة‌ شهادت‌ همسرش‌ مواجه‌ شد، خود را به‌ نزديك‌بدن‌ او رسانيد و بالاي‌ سرش‌ نشست‌ و پيوسته‌ مي‌گفت‌: بهشت‌ گواراي‌ تو باد. اميدوارم‌خدا مرا نيز در كنار تو بپذيرد. چيزي‌ نگذشت‌ كه‌ شمر به‌ غلامش‌ رستم‌ دستور داد، تا باستون‌ خيمه‌ بر سرش‌ بكوبد. عمود آهنين‌ سرش‌ را شكافت‌. او نيز در جاي‌ گاه‌ شهيدان‌كربلا جاي‌ گرفت‌.
هم‌ چنين‌، عاتكه‌ فرزند مسلم‌ بن‌ عقيل‌ نيز از كساني‌ بود كه‌ در اثر حملة‌ دشمن‌ به‌خيام‌، زيردست‌ و پاي‌ اسبان‌ قرار گرفت‌ و به‌ گونه‌اي‌ سخت‌ و مشقت‌آور به‌ شهادت‌ رسيد.
هم‌ چنين‌، نام‌ هانيه‌، نوعروسي‌ كه‌ در كربلا به‌ همراه‌ همسرش‌ از روز اول‌ محرم‌ ودر مسير حركت‌ سيدالشهداء اسلام‌ آورده‌ و به‌ كاروان‌ آن‌ حضرت‌ ملحق‌ گرديدند، ازشهيدان‌ كربلا شمرده‌ شده‌ است‌. او نيز پس‌ از شهادت‌ همسرش‌ وارد ميدان‌ شد و چون‌ برسر جسد بي‌ جان‌ همسرش‌ نشست‌، غلام‌ شمر او را به‌ شهادت‌ رسانيد.
گروه‌ ديگري‌ از بانوان‌ كه‌ تأثير حضور آنان‌ در كربلا غيرمستقيم‌ بود، بانواني‌ بودندكه‌ با تقديم‌ فرزندانشان‌ به‌ آستان‌ حسيني‌، در ياري‌ گري‌ فرزند غريب‌ رسول‌ اكرم‌(ص)سهم‌ داشتند.
از اين‌ دسته‌، مي‌توان‌ به‌ نام‌ «ام‌ البنين‌» اشاره‌ كرد كه‌ مادر پرچمدار سپاه‌ حسيني‌است‌. او علاوه‌ بر تقديم‌ فرزند رشيدش‌ اباالفضل‌ العباس‌ به‌ آستان‌ حسيني‌، سه‌ تن‌ ديگراز فرزندانش‌ را به‌ گلستان‌ حسيني‌ تقديم‌ كرد و از اين‌ روي‌ سهم‌ به‌ سزايي‌ در كربلاداشت‌.
ام‌ ليلا مادر حضرت‌ علي‌اكبر(ع) همسر امام‌ حسن‌ و مادر قاسم‌ بن‌ الحسن‌(ع) ورباب‌ همسر با وفاي‌ سيدالشهدا كه‌ فرزندش‌ علي‌اصغر(ع) را به‌ آستان‌ حسيني‌ تقديم‌كرد، نيز از اين‌ گروه‌ بانوان‌ سعادت‌ منداند.
بخشي‌ از اين‌ گروه‌، زناني‌ بودند كه‌ خود در خيمه‌هاي‌ حسيني‌ صحنة‌ شهادت‌فرزندانشان‌ را نظاره‌ مي‌كردند و در كربلا حضور داشتند. از آن‌ جمله‌ حضرت‌ زينب‌كبري‌'3 بود كه‌ دو فرزندش‌ «عون‌ و محمد» در كربلا به‌ شهادت‌ رسيدند.
ليلي‌' مادر حضرت‌ علي‌اكبر، مادر قاسم‌ بن‌ حسن‌ (رمله‌)، مادر عمرو بن‌ جنادة‌ وعبدالله‌ بن‌ مسلم‌ از اين‌ گروه‌ بودند.
دستة‌ سوم‌، بانوان‌ بزرگواري‌ بودند كه‌ ضمن‌ حضور در كربلا، همسرانشان‌ را به‌آستان‌ حسيني‌ تقديم‌ داشتند. از اين‌ دسته‌ مي‌توان‌ به‌ نام‌ «ام‌ هاني‌» فرزند اميرمؤمنان‌ و«ام‌ كلثوم‌» دختر حضرت‌ زينب‌3 اشاره‌ كرد.
هم‌ چنين‌ همسر عبدالله‌ بن‌ عمير كلبي‌ و همسر جنادة‌ بن‌ كعب‌ انصاري‌ از اين‌قسم‌ بانوان‌ اند. اگر چه‌ تأثير بانواني‌، چون‌ همسر زهير «دلهم‌» با آن‌ كه‌ در كربلا حاضرنبود، كمتر از تأثير حضور اينان‌ نبود. به‌ ويژه‌ آن‌ كه‌ زهير از مشورت‌ با او، توفيق‌ و سعادت‌ياري‌ سيدالشهدا3 را دريافت‌. يكي‌ از همراهان‌ زهير بن‌ قين‌ كه‌ در بازگشت‌ از سفر حج‌با او هم‌ سفر بود، گويد: ما به‌ ناچار با قافله‌ حسيني‌ كه‌ راه‌ به‌ سوي‌ كربلا مي‌پيمود، هم‌مسير بوديم‌. به‌ همين‌ جهت‌ زهير مي‌كوشيد كه‌ هر كجا قافلة‌ حسيني‌ توقف‌ مي‌كند، اوحركت‌ كند و بالعكس‌، تا آن‌ كه‌ به‌ ناچار در يكي‌ از منازل‌، هر دو در يك‌ بيابان‌ توقف‌كرديم‌. مشغول‌ صرف‌ غذا بوديم‌ كه‌ فرستادة‌ امام‌ حسين‌(ع) آمد و زهير را به‌ نزد خويش‌خواند. زهير نمي‌خواست‌ آن‌ حضرت‌ را در اين‌ سفر همراهي‌ كند، به‌ همين‌ جهت‌ از ديدن‌فرستادة‌ او خيلي‌ ناراحت‌ شد. ولي‌ «دلهم‌» همسر زهير گويد، به‌ او گفتم‌: سبحان‌ ا...!نمي‌خواهي‌ به‌ پسر رسول‌ خدا جواب‌ مثبت‌ بدهي‌؟ مي‌تواني‌ نزد او بروي‌ و سخنش‌ رابشنوي‌ و بازگردي‌. زهير به‌ پيشنهاد همسرش‌ و علي‌ رغم‌ ميل‌ باطني‌ خود به‌ سوي‌ خيام‌حسيني‌ رفت‌ و از جمله‌ برجسته‌ترين‌ ياران‌ حسيني‌ و در شمار شهيدان‌ سرشناس‌ دشت‌گلگون‌ كربلا جاي‌ يافت‌.
4ـ بانواني‌ كه‌ همسر و فرزند خود را تقديم‌ نمودند
از اين‌ قسم‌ مي‌توان‌ بانويي‌ به‌ نام‌ «بحرّيه‌» را نام‌ برد كه‌ وي‌ همسر جنادة‌ بن‌ كعب‌انصاري‌ خزرجي‌ و مادر عمرو بن‌ جنادة‌ است‌.
جنادة‌ از ياران‌ سيدالشهدا: بود كه‌ در جريان‌ اولين‌ حملة‌ دشمن‌ به‌ شهادت‌رسيد. پس‌ از شهادت‌ اين‌ صحابي‌ با وفا، فرزند نوجوان‌ او كه‌ يازده‌ سال‌ بيشتر نداشت‌خدمت‌ امام‌ حسين‌(ع) رسيد و اجازة‌ ميدان‌ خواست‌. امام‌ حسين‌(ع) فرمود: اين‌ نوجوان‌پدرش‌ در جنگ‌ كشته‌ شده‌ و ممكن‌ است‌ مادرش‌ ناراضي‌ باشد.
امّا عمرو پاسخ‌ داد: مادرم‌ به‌ من‌ دستور داده‌ كه‌ در جنگ‌ شركت‌ نمايم‌. در نقل‌ديگري‌ چنين‌ آمده‌ كه‌ امام‌ حسين‌(ع) به‌ او فرمود: پسرم‌! پدرت‌ به‌ شهادت‌ رسيده‌ و اگر توهم‌ كشته‌ شوي‌، مادرت‌ در اين‌ بيابان‌ به‌ چه‌ كسي‌ پناه‌ ببرد؟
جوان‌ با شنيدن‌ سخن‌ امام‌ خواست‌ برگردد، امّا مادرش‌ به‌ او گفت‌: پسرم‌! آياسلامتي‌ خودت‌ را بر ياري‌ پسر رسول‌ خدا(ص) ترجيح‌ مي‌دهي‌؟ نوجوان‌ به‌ سوي‌ ميدان‌رزم‌ شتافت‌ و جنگيد تا به‌ شهادت‌ رسيد.
دشمن‌ سرش‌ را از بدن‌ جدا كرد و به‌ سوي‌ خيمه‌ها پرتاب‌ كرد. مادر جلو آمد سرش‌را برداشت‌ و گفت‌: آفرين‌ پسرم‌. آن‌ گاه‌ سر بريده‌ را برداشت‌ و آن‌ را چنان‌ به‌ سوي‌ دشمن‌پرتاب‌ كرد كه‌ با ضربة‌ آن‌ يكي‌ از دشمنان‌ به‌ هلاكت‌ رسيد و خودش‌ عمود خيمه‌اي‌ را ازجا كند و رجز خوانان‌ به‌ سوي‌ دشمن‌ حمله‌ كرد كه‌ امام‌(ع) در حق‌ او دعا كرد و او را به‌خيمه‌ باز گرداند.
از ديگر بانوان‌ اين‌ دسته‌ مي‌توان‌ به‌ ام‌ كلثوم‌ صغري‌' (رقيه‌) دختر اميرمؤمنان‌(ع)اشاره‌ كرد كه‌ همسر مسلم‌ بن‌ عقيل‌ سفير امام‌ حسين‌(ع) بود. او كه‌ در مسير كربلا خبرشهادت‌ همسرش‌ را دريافت‌، در روز عاشورا فرزندش‌ را نيز به‌ آستان‌ حسيني‌ تقديم‌ كرد.
5ـ بانواني‌ كه‌ علي‌ رغم‌ اصرار همسرانشان‌ خاندان‌ حسيني‌ را ترك‌ نكردند
از خلال‌ حديث‌ طولاني‌ و زيبايي‌ كه‌ از زبان‌ شيرزن‌ كربلا حضرت‌ زينب‌ كبري‌'3در بيان‌ حوادث‌ شب‌ عاشورا و احوال‌ خيام‌ حسيني‌ در آن‌ شب‌ شنيده‌ايم‌ در مي‌يابيم‌ كه‌:پس‌ از آن‌ كه‌ امام‌ حسين‌(ع) با ياران‌ ثابت‌ قدم‌ خود اتمام‌ حجت‌ نمود و بيعت‌ خويش‌ را ازآنان‌ برداشت‌ تا بازگردند، ولي‌ هرگز كسي‌ بازنگشت‌ به‌ آنان‌ فرمود: خدا شما را رحمت‌ كندو به‌ شما جزاي‌ خير عنايت‌ فرمايد؛ اكنون‌ هر كه‌ به‌ همراه‌ خود خانمي‌ آورده‌ برخيزد و او رابه‌ قبيلة‌ بني‌اسدـ در نزديكي‌ زمين‌ كربلاـ بسپارد. بانواني‌ كه‌ به‌ همراه‌ من‌ هستند، پس‌ ازمرگ‌ من‌ به‌ اسارت‌ دشمن‌ در مي‌آيند، مي‌ترسم‌ كه‌ زنان‌ شما هم‌ اسير شوند، پس‌برخيزيد و آنها را به‌ بني‌اسد بسپاريد. علي‌ بن‌ مظاهر با شنيدن‌ اين‌ سخن‌ از جاي‌برخاست‌ و به‌ سوي‌ خيمه‌ رفت‌. همسرش‌ با ديدن‌ او به‌ احترام‌ از جاي‌ برخاست‌ و پرسيد:شنيدم‌ كه‌ غريب‌ فاطمه‌ در ميان‌ شما خطبه‌ مي‌خواند، اما در پايان‌ جمله‌ هايي‌ فرمود كه‌به‌ خاطر همهمة‌ مجلس‌، چيزي‌ نشنيدم‌. آن‌ جناب‌ در جمع‌ شما چه‌ فرمود؟
علي‌ بن‌ مظاهر، پيغام‌ امام‌ را ابلاغ‌ كرد و گفت‌: اكنون‌ برخيز تا به‌ سوي‌ قبيلة‌بني‌اسد برويم‌ و من‌ تو را به‌ آنها ملحق‌ نمايم‌.
اما همسر علي‌ بن‌ مظاهر با شنيدن‌ اين‌ سخنان‌ از جاي‌ برخاست‌ و سرش‌ را به‌عمود خيمه‌ كوبيد و اظهار داشت‌: به‌ خدا قسم‌ بي‌انصافي‌ كردي‌، اي‌ پسر مظاهر! آيا براي‌تو سهل‌ است‌ كه‌ دختران‌ رسول‌ خدا(ص) به‌ اسارت‌ بروند و من‌ از اسارت‌ دشمن‌ در امان‌باشم‌؟ برايت‌ سهل‌ است‌ كه‌ چادر از سر بانوان‌ اهل‌ بيت‌ بردارند و من‌ چادر بر سر داشته‌باشم‌؟ برايت‌ سهل‌ است‌ كه‌ زينت‌هاي‌ دختران‌ رسول‌ خدا(ص) را بربايند و من‌ خود را به‌زينت‌ مزين‌ كرده‌ باشم‌؟ آيا مي‌خواهي‌ تو روز قيامت‌ نزد رسول‌ خدا(ص) به‌ خاطر ياري‌فرزندش‌ روسفيد باشي‌ و من‌ نزد فاطمة‌ زهرا3 روسياه‌؟ به‌ خدا سوگند! كه‌ شما با مردان‌اهل‌ بيت‌: همراهي‌ مي‌كنيد، ما نيز زنانشان‌ را تنها نمي‌گذاريم‌.
علي‌ بن‌ مظاهر با ديدگان‌ گريان‌ نزد فرزند رسول‌ خدا(ص) بازگشت‌ و عرض‌ كرد:همسرم‌ با آن‌ كه‌ از قبيلة‌ بني‌اسد است‌، اكنون‌ از رفتن‌ خودداري‌ مي‌كند و مي‌خواهد با شماهمراهي‌ نمايد. امام‌ با شنيدن‌ اين‌ خبر گريست‌ و فرمود: خداوند به‌ شما از جانب‌ ما جزاي‌خير عنايت‌ فرمايد.
6ـ بانواني‌ كه‌ خانه‌هاشان‌ مركز تجمع‌ شيعيان‌ و بحث‌ و تحليل‌هاي‌ سياسي‌ بود
در ميان‌ اهل‌ كوفه‌ كه‌ به‌ تعبير حضرت‌ زينب‌3 اهل‌ دروغ‌ و فريب‌ كاري‌ بودند ورفتار ناجوان‌ مردانه‌شان‌ با حضرت‌ علي‌(ع) و مسلم‌ بن‌ عقيل‌ سفير امام‌ حسين‌(ع) و خودآن‌ حضرت‌ شهره‌ گرديده‌ است‌. گاه‌ بانوان‌ غيرت‌ مندي‌ چون‌ «مارية‌ عبديه‌» را مي‌بينيم‌كه‌ نه‌ تنها در دل‌ هواي‌ ياري‌ سيدالشهدا را دارد، كه‌ خانه‌اش‌ را در مركز حوادث‌ توطئه‌آميزعبيدالله‌ به‌ محلي‌ امن‌ براي‌ هواداران‌ سيدالشهدا تبديل‌ مي‌كند. اين‌ بانوي‌ شيعه‌ - كه‌ ازطايفه‌ «عبدالقيس‌» بود و او را مارية‌ بنت‌ سعد مي‌ناميدند - مركزي‌ براي‌ گفت‌ و شنودها وتحليل‌ اخبار سياسي‌ آن‌ روز به‌ نفع‌ سيدالشهدا: داير نموده‌ بود. وقتي‌ اين‌ خبر به‌ گوش‌ابن‌ زياد رسيد، به‌ عاملانش‌ دستور داد از اين‌ عمل‌ ممانعت‌ كنند و راه‌ منزل‌ اين‌ بانو رابراي‌ شيعيان‌ مشتاق‌ سدّ نمايند. اما اين‌ بانو، اگرچه‌ خود در عرصة‌ كربلا حضور نيافت‌،توانست‌ مردان‌ جنگي‌ را از خلال‌ مباحث‌ اين‌ خانه‌ راهي‌ كاروان‌ حسيني‌ نمايد. از آن‌جمله‌ يزيد بن‌ ثبيت‌ و دو فرزند عبدا...و عبيدا...بن‌ يزيد از خلال‌ مباحث‌ و نقد وتحليل‌هاي‌ سياسي‌ در اين‌ خانه‌ بود كه‌ راه‌ خويش‌ را يافتند و به‌ مكه‌ براي‌ ياري‌ فرزندرسول‌ خدا(ص) شتافتند.
6 ـ 1 ـ بانويي‌ كه‌ به‌ حضرت‌ مسلم‌(ع) در شهر كوفه‌ پناه‌ داد و خانه‌اش‌را دراختيار او گذارد
از اين‌ دسته‌ از بانوان‌ كه‌ به‌ گونة‌ غيرمستقيم‌ فرزند رسول‌ خدا(ص) را ياري‌ كردند،مي‌توان‌ از «طوعه‌» بانوي‌ مجاهد و شيرزني‌ نام‌ برد كه‌ در شهر نامردان‌ - شهر پيمان‌شكنان‌ كوفه‌ - به‌ سفير سيدالشهدا: پناه‌ داد و او را در غربت‌ شهر كوفه‌ تنها نگدارد.طوعه‌ همان‌ بانوي‌ سعادت‌ مندي‌ است‌ كه‌ يك‌ شب‌، سفير سيدالشهدا: در خانه‌اش‌شب‌ تا صبح‌ را با عبادت‌ به‌ سرآورد و آمادة‌ فوز عظيم‌ شهادت‌ گرديد.
6ـ 2 ـ بانويي‌ از طايفة‌ بكر بن‌ وائل‌
پس‌ از شهادت‌ امام‌ حسين‌(ع) و ياران‌ با وفايش‌ در كربلا، لشگر عمر سعد به‌سوي‌ خيمه‌هاي‌ حسيني‌ هجوم‌ آورده‌، به‌ غارت‌ و آتش‌ زدن‌ خيام‌ و آزار اهل‌ حرم‌ اقدام‌نمودند. در اين‌ ميان‌، يكي‌ از بانوان‌ كه‌ لشكر عمر سعد را همراهي‌ مي‌كرد و از قبيلة‌ بكربن‌ وائل‌ بود، با ديدن‌ اين‌ منظره‌ شمشير كشيد و به‌ سوي‌ خيمة‌ بانوان‌ شتافت‌ و صدا زد:اي‌ آل‌ بكر بن‌ وائل‌! چگونه‌ ايستاده‌ايد و غارت‌ خيمه‌هاي‌ دختران‌ رسول‌ خدا(ص)را تماشامي‌كنيد؟ مردانگي‌ و غيرتتان‌ كجا رفته‌؟ آن‌ گاه‌ با شعار يا لثارات‌ رسول‌ ا...(ص) به‌ حمايت‌از بانوان‌ اهل‌ بيت‌ پرداخت‌. سخن‌ از دل‌ برخاستة‌ اين‌ بانو، سرلوحة‌ قيام‌هاي‌ شيعي‌ شد وبه‌ همين‌ جهت‌ قيام‌ هايي‌ كه‌ پس‌ از آن‌ براي‌ خون‌ خواهي‌ امام‌ حسين‌(ع) انجام‌ يافت‌،غالباً با شعار يالثارات‌ الحسين‌(ع) شناخته‌ مي‌شد.
6 ـ 3 ـ بانوان‌ قبيلة‌ بني‌اسد
مطابق‌ نقل‌ مورخّان‌، بانوان‌ قبيلة‌ بني‌اسد كه‌ در نزديكي‌ سرزمين‌ كربلا بودند،پس‌ از شهادت‌ امام‌ حسين‌(ع) به‌ سرزمين‌ كربلا آمده‌ و چون‌ ديدند كه‌ سپاه‌ عمر سعد،كشتگان‌ خود را دفن‌ كرده‌، ولي‌ شهيدان‌ اهل‌ بيت‌: و ياران‌ امام‌ حسين‌(ع) را بابدن‌هاي‌ پاره‌ پاره‌ بر روي‌ زمين‌ رها كرده‌اند، نزد همسرانشان‌ رفتند و گفتند: شما درپيشگاه‌ خدا چه‌ عذري‌ داريد كه‌ فرزندان‌ او را ياري‌ نكرديد. اكنون‌ كه‌ از سعادت‌ حمايت‌آل‌ پيغمبر محروم‌ شديد، برخيزيد و اين‌ پيكرهاي‌ به‌ خون‌ آغشته‌ را دفن‌ كنيد و راضي‌نشويد كه‌ بيش‌ از اين‌ آفتاب‌ بر اين‌ بدن‌ها بتابد.
مردان‌ قبيلة‌ بني‌اسد با شنيدن‌ اين‌ سخنان‌ غيرت‌ ورزيدند و به‌ دفن‌ شهيدان‌كربلا اقدام‌ نمودند....همين‌ بانوان‌ِ سعادت‌مند بودند كه‌ در اربعين‌ شهداي‌ كربلا سه‌ روزحضرت‌ زينب‌3 و همراهان‌ او را در كربلا تنها نگذاردند و با همدردي‌ با آنان‌، خود را درمصيبت‌ اهل‌ بيت‌ شريك‌ دانستند.
7ـ بانواني‌ كه‌ بر همسرانشان‌ به‌ خاطر يزيدي‌ بودن‌ آنها شوريدند
الف‌) عيوّف‌، همسر خولي‌
عمر سعد پس‌ از واقعة‌ كربلا، سرِ مقدس‌ امام‌ حسين‌(ع) را به‌ خولي‌ بن‌ يزيداصبحي‌ داد، تا نزد ابن‌ زياد ببرند. منزل‌ خولي‌ در يك‌ فرسخي‌ كوفه‌ بود؛ شب‌ يازدهم‌خولي‌ سر سيدالشهدا: را به‌ خانه‌ آورد تا صبحگاهان‌ نزد ابن‌ زياد ببرد.
خولي‌ دو همسر به‌ نامهاي‌ «عيوف‌» و «نوار» داشت‌. عيوف‌ از مسلمانان‌ مدينه‌(انصار) بود و سخت‌ دل‌ بستة‌ اهل‌ بيت‌ عترت‌ و طهارت‌ بود. خولي‌ كه‌ از علاقة‌ همسرش‌به‌ اهل‌ بيت‌: مطلع‌ بود، سر را مخفيانه‌ درون‌ تنوري‌ پنهان‌ كرد، ولي‌ عيوف‌ نيمه‌هاي‌شب‌ نوري‌ ديد كه‌ از تنور به‌ آسمان‌ ساطِع‌ بود. او با اندوه‌ فراوان‌ از جاي‌ برخاست‌ و شيون‌كنان‌ در سوگ‌ سيدالشهدا: لباس‌ ماتم‌ به‌ تن‌ كرد.
ب‌) نوار، همسر خولي‌
خولي‌ همسر ديگري‌ به‌ نام‌ «نوار» داشت‌. آن‌ هنگام‌ كه‌ خولي‌ به‌ ناچار سر بريدة‌امام‌ حسين‌(ع) را به‌ خانه‌ برد، تا در فرصت‌ مناسب‌ به‌ كاخ‌ ابن‌ زياد ببرد، همسرش‌ متوجه‌شد و به‌ او گفت‌:
واي‌ بر تو! مردم‌ طلا و نقره‌ به‌ خانه‌هاشان‌ مي‌برند و تو سر فرزندِ رسول‌ خدا(ص) رابه‌ خانه‌ آورده‌اي‌؟ به‌ خدا سوگند! ديگر هرگز مرا در خانة‌ خويش‌ نخواهي‌ ديد و به‌ اين‌ترتيب‌ از همسرش‌ جدا شد. او مي‌گفت‌: نوري‌ ديدم‌ كه‌ از آن‌ سر به‌ سوي‌ آسمان‌ مي‌رفت‌و پرندگان‌ سفيدي‌ در اطراف‌ آن‌ تا صبح‌ در پرواز بودند.
ج‌ ـ هند، همسر يزيد
هند فرزند عبدا...بن‌ عامر در خانواده‌اي‌ يهودي‌ متولد شده‌ بود. او در اثر يك‌بيماري‌ مادرزادي‌ فلج‌ بود. پدرش‌ براي‌ درمان‌ وي‌ پزشكان‌ فراواني‌ را تجربه‌ كرده‌ بود،ولي‌ نتيجه‌اي‌ نگرفت‌. بهمين‌ جهت‌ به‌ رسم‌ آن‌ روز در شهر مدينه‌ او را به‌ خانة‌ حضرت‌علي‌(ع) برد تا اگر در اين‌ خانه‌ شفا يافت‌، او را به‌ كنيزي‌ در آن‌ خانه‌ بگذارد.
هند به‌ دست‌ امام‌ حسين‌(ع) شفا يافت‌ و به‌ همين‌ جهت‌ در اين‌ خانه‌ ماند و پس‌از شهادت‌ حضرت‌ علي‌(ع) براي‌ كنيزي‌ به‌ خانة‌ امام‌ حسن‌(ع) رفت‌. در زمان‌ خلافت‌معاويه‌ به‌ حسب‌ تقدير به‌ ازدواج‌ يزيد درآمد و از مدينه‌ رفت‌. امّا به‌ جهت‌ آن‌ كه‌ همة‌خاطرات‌ دوران‌ كودكي‌ و نوجواني‌ او متعلق‌ به‌ شهر مدينه‌ و خانة‌ اهل‌ بيت‌: بود، سخت‌به‌ اين‌ خانه‌ دل‌ بسته‌ بود.
او كه‌ در شهر شام‌ بود و از داستان‌ حوادث‌ كربلا خبري‌ نداشت‌؛ روزي‌ به‌ همراه‌ يكي‌از بانوان‌ به‌ خرابة‌ شام‌ رفت‌، تا از اسيراني‌ كه‌ به‌ تازگي‌ آنها را به‌ شام‌ آورده‌ بودند، ديدن‌كند. حضرت‌ زينب‌3 و ام‌ كلثوم‌(ع) با ديدن‌ هند او را شناختند، اما هند متوجه‌ اين‌ امرنشد. به‌ همين‌ جهت‌ از كاروان‌ اسيران‌ سؤال‌ كرد: شما از كدام‌ شهرها به‌ اين‌ جا آمده‌ايد؟ابتدا كسي‌ پاسخي‌ نداد، ولي‌ چون‌ سؤال‌ را تكرار كرد؛ حضرت‌ زينب‌3 فرمود: از شهرمدينه‌ هستيم‌. هند با شنيدن‌ نام‌ مدينه‌ از جاي‌ برخاست‌ و گفت‌: بهترين‌ سلام‌هاي‌ من‌بر اهل‌ مدينه‌. سپس‌ گفت‌: مي‌خواهم‌ در مورد خانه‌اي‌ از شهر مدينه‌ سؤال‌ كنم‌. آيا شماخانه‌ و خاندان‌ حضرت‌ علي‌(ع) را در اين‌ شهر مي‌شناسيد؟ حضرت‌ زينب‌3 بازپرسيدند: از كدام‌ يك‌ از اعضاي‌ اين‌ خاندان‌ مي‌پرسي‌؟
هند گفت‌: مي‌خواهم‌ از احوال‌ حسين‌(ع) و برادران‌ و فرزندان‌ او و خانم‌ زينب‌3 وخواهرش‌ ام‌كلثوم‌ و ساير بانوان‌ بپرسم‌. حضرت‌ زينب‌3 با گرية‌ جان‌ سوزي‌ در پاسخ‌ اوفرمود: اگر از خانة‌ علي‌(ع) مي‌پرسي‌، ما خانة‌ او را در شهر مدينه‌ ترك‌ كرده‌ايم‌ و منتظريم‌تا خبر مرگ‌ بستگانش‌ را به‌ آن‌ خانه‌ ببريم‌. اما اگر از حسين‌(ع) مي‌پرسي‌، سر بريده‌اي‌كه‌ در برابر يزيد نهاده‌ شده‌، از آن‌ِ حسين‌ است‌. و اگر از عباس‌ و ساير فرزندان‌ علي‌(ع)مي‌پرسي‌، ما آنها را در كربلا با بدن‌هاي‌ قطعه‌ قطعه‌ شده‌ بر روي‌ خاك‌ رها كرده‌ و به‌ اينجاآمده‌ايم‌. اگر از زينب‌ و ام‌ كلثوم‌ مي‌خواهي‌، بداني‌، من‌ زينب‌3 دختر علي‌(ع) و اين‌ هم‌خواهرم‌ ام‌كلثوم‌ هست‌.
هند با شنيدن‌ اين‌ سخن‌ شيون‌ سر داد و نعره‌كشان‌ مي‌گفت‌: آه‌، امام‌ من‌، آقاي‌من‌ حسين‌ِ! كاش‌ پيش‌ از اين‌ مرده‌ بودم‌ و دختران‌ فاطمه‌3 به‌ اين‌ حال‌ نمي‌ديدم‌. و آن‌چنان‌ گريست‌ كه‌ بي‌ هوش‌ بر روي‌ زمين‌ افتاد. وقتي‌ به‌ هوش‌ آمد، حضرت‌ زينب‌3كوشيد تا او را آرام‌ كند و به‌ خانه‌ برگرداند، ولي‌ هند پيوسته‌ گفت‌: به‌ خدا سوگند! به‌ خانه‌نمي‌روم‌، تا آن‌ كه‌ براي‌ آقا و مولايم‌ اباعبدا...الحسين‌(ع) اقامة‌ ماتم‌ و عزا كنم‌ و همة‌بانوان‌ هاشمي‌ را با خود به‌ خانه‌ ببرم‌. هند در ميان‌ يك‌ مجلس‌ عمومي‌، بر يزيد به‌ خاطراين‌ بدرفتاري‌ با خاندان‌ اهل‌ بيت‌: شوريد و او را سرزنش‌ كرد و يزيد هم‌ به‌ ناچار گناه‌ رابه‌ گردن‌ ابن‌ زياد انداخت‌ و او را لعن‌ و نفرين‌ كرد....
8ـ بانواني‌ كه‌ با افشاگري‌ و خطبه‌خواني‌ پيام‌ عاشورا را فرياد كردند
اگرچه‌ در اين‌ خصوص‌ برجسته‌ترين‌ شخصيت‌ مورد ذكر حضرت‌ زينب‌3 است‌كه‌ پيام‌ خط‌ سرخ‌ حسيني‌ را به‌ شيوة‌ زيبايي‌ كه‌ ويژگي‌ خاندان‌ اهل‌ بيت‌: بود، فريادكرد. امّا در مسير اين‌ كاروان‌ با حركت‌هاي‌ زيباي‌ ديگري‌ نيز در اين‌ خصوص‌ مواجه‌مي‌شويم‌، از آن‌ جمله‌:
الف‌) ام‌ كلثوم‌
ام‌ كلثوم‌3 در شهر كوفه‌ در روز يازدهم‌ محرّم‌ در خطاب‌ سرزنش‌آميز به‌ اهل‌كوفه‌ چنين‌ فرمود:
«اي‌ اهل‌ كوفه‌، واي‌ به‌ حالتان‌! با حسين‌(ع) چه‌ كرديد؟ او را تنها گذاشتيد، به‌ قتل‌رسانيديد و اموالش‌ را به‌ غارت‌ برديد و خود را وارث‌ او شمرديد. زنانش‌ را اسير كرده‌، و آزارداديد. هلاكت‌ بر شما باد، از رحمت‌ خدا به‌ دور باشيد! كه‌ مصيبت‌ بزرگي‌ آفريديد! آيامي‌دانيد بار چه‌ گناه‌ سنگيني‌ را بر دوش‌ خود نهاده‌ايد و چه‌ خون‌هاي‌ پاك‌ و مطهري‌ را برزمين‌ ريختيد؟ و چه‌ اموال‌ محترمي‌ را به‌ غارت‌ برديد؟ شما برترين‌ انسان‌ پس‌ از پيامبررا كشتيد».
«قساوت‌ باد شما را كه‌ از رحمت‌ و مهرباني‌ به‌ دوريد. به‌ درستي‌ كه‌ ياران‌ خدارستگارانند و حزب‌ شيطان‌ زيان‌ كاران‌».
سپس‌ در خلال‌ اشعاري‌ كه‌ سرود. فرمود:
شما برادرم‌ را به‌ گونه‌ زجر و سختي‌ به‌ شهادت‌ رسانيديد، واي‌ بر شما...! كه‌ به‌زودي‌ آتش‌ پاداشتان‌ خواهد بود. خوني‌ را بر زمين‌ ريختيد كه‌ خداي‌ آن را محترم‌ شمرده‌بود و قرآن‌ و سپس‌ رسول‌ خدا ريختن‌ آن‌ را حرام‌. آتش‌ روز قيامت‌ پاداشتان‌ باد كه‌ به‌يقين‌ در آن‌ جاودانه‌ايد. من‌ پيوسته‌ تا زنده‌ام‌ بر برادرم‌ مي‌گريم‌، بر آن‌ برادري‌ كه‌ پس‌ ازرسول‌ خدا(ص) برترين‌ بود و اشك‌ هايم‌ همچون‌ سيل‌ و باران‌ پيوسته‌ بر گونه‌هايم‌ جاري‌مي‌شوند و هرگز خشك‌ نخواهند شد».
صاحبان‌ مقاتل‌ گويند: پس‌ از آن‌ كه‌ ام‌كلثوم‌ اين‌ عبارات‌ را بيان‌ كرد، مردم‌ از گريه‌و شيون‌ جنجالي‌ به‌ پا كردند و خاك‌ بر سر خود مي‌ريختند و صورت‌ مي‌خراشيدند و سيلي‌به‌ صورت‌ مي‌زدند و واويلا مي‌گفتند. سيد بن‌ طاووس‌ در لهوف‌ و محدث‌ قمي‌ در نفس‌المهموم‌ مي‌فرمايد:
پس‌ از استماع‌ اين‌ خطبه‌، مردان‌ به‌ سختي‌ گريستند و هرگز ديده‌ نشد، مردم‌ به‌شدت‌ آن‌ روز گريه‌ كنند.
ب‌) رباب‌ همسر باوفاي‌ امام‌ حسين‌(ع)
رباب‌ يكي‌ از همسران‌ سيدالشهدا: بود كه‌ در كربلا كودك‌ شيرخواره‌اش‌ درميان‌ دستان‌ امام‌ حسين‌(ع) شربت‌ شهادت‌ نوشيد و خود نيز به‌ همراهي‌ كاروان‌ كربلا تاشام‌ رفت‌. او در مجلس‌ جشن‌ يزيد در شام‌ چون‌ سر بريدة‌ امام‌(ع) را ديد سر را در آغوش‌گرفته‌ بوسيد و در ضمن‌ اشعاري‌ فرمود:
آه‌ حسينم‌! من‌ هرگز حسين‌ را كه‌ در برابر تير و نيزة‌ دشمنان‌ قرار گرفت‌، فراموش‌نمي‌كنم‌. حسين‌ را در كربلا فريب‌ دادند، دعوت‌ كردند و سپس‌ با لب‌ تشنه‌ به‌ شهادت‌رسانيدند. خداوند دشمنانش‌ را در قيامت‌ سيراب‌ نگرداند.
اين‌ اشعار كه‌ در آن‌ مجلس‌ بيان‌ گرديد، سندي‌ شد كه‌ شهادت‌ امام‌(ع) را به‌ دست‌دشمنان‌ اثبات‌ مي‌كرد و گرنه‌ چه‌ بسا دشمن‌ در صدد آن‌ بود كه‌ شهادت‌ امام‌ را مخفي‌داشته‌ و چنان‌ وانمود كند كه‌ در اثر بيماري‌ از دنيا رفته‌ است‌.
اين‌ بانوي‌ سعادت‌مند وقتي‌ كه‌ در اربعين‌، كاروان‌ به‌ كربلا بازگشت‌، همراه‌ آن‌ به‌مدينه‌ نرفت‌ و مدت‌ يك‌ سال‌ در كنار قبر امام‌ حسين‌(ع) خيمه‌ زد و به‌ سوگواري‌ پرداخت‌و گريست‌ و عهد كرد كه‌ زير آفتاب‌ بنشيند و هرگز زير سايه‌ نرود، چون‌ بدن‌ امام‌حسين‌(ع) را زير آفتاب‌ كربلا ديده‌ بود و سوگند ياد كرد كه‌ هرگز موهايش‌ را شانه‌ نزند.
صاحب‌ مقتل‌ لواعج‌ الاشجان‌ گويد: او پس‌ از واقعة‌ كربلا يك‌ سال‌ بيشتر زنده‌نماند و در اين‌ مدت‌ هرگز زير سايه‌بان‌ نرفت‌.
ج‌) فاطمه‌ صغري‌
فاطمه‌ بنت‌ الحسين‌(ع) فرزند سيدالشهدا و مادرش‌ ام‌ اسحق‌ بود. وي‌ نيز در كوفه‌پس‌ از خطبة‌ حضرت‌ زينب‌3 با رشادت‌ ويژه‌اي‌ كه‌ شايستة‌ فرزندي‌ امام‌ حسين‌(ع)است‌ ابراز سخن‌ كرد. او فرمود:
«اي‌ اهل‌ كوفه‌، اي‌ اهل‌ مكر و فريب‌! ما را كافر شمرديد و ريختن‌ خونمان‌ راحلال‌؟ خون‌ از شمشيرهاتان‌ مي‌چكد و شادماني‌ مي‌كنيد؟ به‌ زودي‌ عذاب‌ بر شما نازل‌مي‌شود. واي‌ بر شما! با چه‌ دستي‌ بر ما ظلم‌ كرديد؟ و چگونه‌ نفسي‌ شما را بر كشتن‌ ماترغيب‌ كرد؟ چگونه‌ پاهايتان‌ ياري‌ كرد كه‌ به‌ جنگ‌ ما بياييد؟ قلب‌ هايتان‌ را قساوت‌گرفته‌ و بر دل‌ هايتان‌ مهر زده‌ شده‌ است‌؟ چشم‌ها و گوش‌ هايتان‌ از شنيدن‌ و ديدن‌ آيات‌الهي‌ ناتوان‌ گرديده‌اند و شيطان‌ عمل‌ زشت‌ شما را برايتان‌ زيبا جلوه‌داد و بر چشم‌ها يتان‌پرده‌اي‌ نهاد، كه‌ ديگر هدايت‌ نمي‌شويد.
«اي‌ مردم‌ كوفه‌ هيچ‌ مي‌دانيد كه‌ چند خون‌ از رسول‌ خدا بر ذمّة‌ شماست‌ كه‌ از شماطلب‌ خواهد كرد؟ آن‌ مكرها و حيله‌ها كه‌ با برادرش‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ كرديد. حال‌ با اين‌ همه‌ ظلم‌ و مكرها عده‌اي‌ بر اين‌ اعمال‌ زشت‌ به‌ ديدة‌ فخر و بزرگ‌ منشي‌ مي‌نگرند.آيا به‌ كشتن‌ مردمي‌ مي‌نازيد كه‌ خداوند آنان‌ را به‌ پاكي‌ ستود و پليدي‌ را از آنان‌
دور كرد؟ پس‌ خشم‌ خود را فرو بريد كه‌ البته‌ براي‌ هر كس‌ آنچه‌ پيش‌ مي‌فرستد، باقي‌خواهد ماند.
سخن‌ كه‌ به‌ اين‌ جا رسيد، اهل‌ كوفه‌ با چشمان‌ گريان‌ نزد دختر رسول‌ آمدند و از اوخواستند كه‌ خاموش‌ شود و بيشتر آنان‌ را رسوا نگرداند.
9ـ بانواني‌ كه‌ در كربلا امانتدار امامت‌ بودند
الف‌) ام‌ سلمه‌
ام‌ سلمه‌، يكي‌ از برترين‌ همسران‌ پيامبر پس‌ از حضرت‌ خديجه‌3 بانوي‌ بزرگوارو والا مقامي‌ بود كه‌ به‌ جهت‌ شخصيت‌ وي‌، اوّلاً: آية‌ تطهير در شأن‌ اهل‌ بيت‌: در خانة‌او نازل‌ شد. به‌ علاوه‌ رسول‌ خدا(ص) داستان‌ كربلا و مصائب‌ سيدالشهدا: را بر او بازگونموده‌ و خاك‌ كربلا را برايش‌ به‌ وديعه‌ نهاده‌ بود كه‌ به‌ محض‌ وقوع‌ آن‌ حادثه‌ عظيم‌ وهولناك‌ از آن‌ مطلع‌ گردد، كه‌ هم‌ چنين‌ نيز شد. عصر عاشورا، اهل‌ مدينه‌ ديدند كه‌ از خانة‌ام‌المؤمنين‌ «ام‌ سلمه‌» صداي‌ شيون‌ برخاست‌، چون‌ علت‌ را جويا شدند. فرمود: اكنون‌ درعالم‌ رؤيا پيامبر را ديدم‌ كه‌ غبارآلود و خسته‌ بود. پرسيدم‌ يا رسول‌ا...!كجا رفته‌ بودي‌ كه‌چنين‌ غبار آلوده‌اي‌؟ فرمود: اكنون‌ از كربلا برمي‌گردم‌ و شاهد شهادت‌ فرزندم‌ حسين‌(ع)بودم‌. ام‌ سلمه‌ گويد: چون‌ از خواب‌ بيدار شدم‌، به‌ سوي‌ تربت‌ِ كربلا دويدم‌، ديدم‌ خون‌ِ تازه‌،درون‌ شيشه‌ مي‌جوشد؛ دانستم‌ كه‌ حسين‌ در كربلا به‌ شهادت‌ رسيد.
به‌ همين‌ سبب‌ اولين‌ مجلس‌ عزاي‌ امام‌ حسين‌(ع) در مدينه‌ مقارن‌ با شهادت‌امام‌ حسين‌(ع) در خانة‌ام‌ سلمه‌ برگزار گرديد و اهل‌ مدينه‌ او را در اين‌ ماتم‌ تسلامي‌دادند.
ام‌ سلمه‌، يكي‌ از بانواني‌ بود كه‌ امام‌ حسين‌(ع) به‌ هنگام‌ خروج‌ از مدينه‌ با اوخداحافظي‌ كرد و او را «مادر» خطاب‌ نمود. او به‌ اصرار مي‌كوشيد تا امام‌(ع) را از مأموريت‌رفتن‌ به‌ كربلا به‌ خاطر عواقب‌ آن‌ باز دارد، ولي‌ امام‌ حسين‌(ع) اين‌ امر را مشيت‌ پروردگارشمرد.
امام‌ باقر(ع) فرمود: هنگامي‌ كه‌ امام‌ حسين‌(ع) به‌ سوي‌ عراق‌ رهسپار گرديدوصيت‌ نامه‌ و كتاب‌ هايش‌ را به‌ ام‌ سلمه‌ سپرد و فرمود: هنگامي‌ كه‌ فرزند بزرگم‌، نزد توآمد و وصيت‌ نامه‌ را طلب‌ كرد، آنها را به‌ او بده‌. توجه‌ به‌ اهميت‌ اين‌ امانت‌، مي‌تواندبيانگر شخصيت‌ يگانة‌ اين‌ بانوي‌ بزرگوار باشد.
ب‌) فاطمه‌ بنت‌ الحسين‌
فاطمه‌ دختر امام‌ حسين‌(ع) نيز يكي‌ از بانوان‌ محترمي‌ بود كه‌ امام‌ حسين‌(ع)امانت‌هاي‌ امامت‌ را به‌ او سپرد، تا به‌ امام‌ سجاد(ع) برساند.
ج‌ ـ حضرت‌ زينب‌
بي‌شك‌، يكي‌ از برجسته‌ترين‌ بانواني‌ كه‌ امانت‌هاي‌ امامت‌ را به‌ نحو شاخص‌ وويژه‌اي‌ حمل‌ نمود و در زمان‌ شايسته‌ به‌ صاحب‌ آن‌ امام‌ عصر خويش‌، حضرت‌ سجاد(ع)تحويل‌ داد؛ حضرت‌ زينب‌ كبري‌'3 بود كه‌ نقش‌ ويژه‌ و شاخص‌ اين‌ بزرگوار در حوادث‌كربلا برجسته‌تر از آن‌ است‌ كه‌ نيازي‌ به‌ ذكر و تحليل‌ آن‌ باشد.
10ـ بانواني‌ كه‌ عزّت‌ اهل‌بيت‌ را پاس‌ داشتند
اگرچه‌ بانواني‌ كه‌ كاروان‌ حسيني‌ را همراهي‌ مي‌كردند از طبقات‌ مختلف‌ اجتماعي‌بودند، بانواني‌، چون‌ «كبشه‌» ام‌ سليمان‌، كنيزي‌ بود كه‌ همسرش‌ از ياران‌ امام‌ حسن‌(ع)بود و وقتي‌ به‌ عنوان‌ پيك‌ امام‌ حسن‌(ع) به‌ سوي‌ اشراف‌ بصره‌ رفت‌ به‌ دستور عبيدالله اورا به‌ شهادت‌ رسانيدند. در كربلا به‌ همراه‌ پسرش‌ افتخار همراهي‌ سيدالشهدا(ع) و حضوردر ركاب‌ آن‌ حضرت‌ را يافت‌ و پس‌ از شهادت‌ فرزندش‌ به‌ همراه‌ اهل‌ بيت‌ به‌ اسارت‌ به‌شام‌ رفت‌ و سپس‌ به‌ مدينه‌ بازگشت‌. و يا ام‌ وهب‌ كه‌ بانويي‌ تازه‌ مسلمان‌ بود... حضوربزرگواراني‌ چون‌ «فضه‌» كنيز حضرت‌ زهرا3 به‌ جمع‌ كاروانيان‌ كربلا، معنايي‌ ديگرمي‌بخشيد. اين‌ جمع‌ به‌ ظاهر ناهمگون‌ و متفاوت‌ در يك‌ خصوصيت‌ اشتراك‌ يافتند كه‌آن‌ غيرتمندي‌ شان‌، در پرتو عزّت‌ اهل‌ بيت‌: بود. مطابق‌ تواريخ‌ وقتي‌ امام‌ حسين‌(ع)براي‌ وداع‌ آخر نزديك‌ خيمه‌ها آمد، بانوان‌ را يك‌ يك‌ به‌ نام‌ صدا كرد و از آنان‌ خداحافظي‌كرد و فرمود:
«استعدّوا للبلاء... و لاتشكوّا؛
خود را براي‌ بلايا و مصايب‌ آماده‌ كنيد و هرگز شكايت‌ نكنيد كه‌ اجرتان‌ كم‌مي‌شود. مصايب‌ بانوان‌ چندان‌ سخت‌ بود كه‌ امام‌ حسين‌(ع) در وداع‌ آخر خودمي‌گريست‌. وقتي‌ حضرت‌ زينب‌3 علت‌ را جويا شدند فرمودند: «كيف‌ لاابكي‌ و عمّاقليل‌ تساقون‌ بين‌ العِدي‌'؛ چگونه‌ نگريم‌ كه‌ مي‌دانم‌ به‌ زودي‌ شما را به‌ اسارت‌ مي‌برند.
اگرچه‌ در طول‌ تاريخ‌ كربلا به‌ نام‌هايي‌ از بانوان‌ بر مي‌خوريم‌ كه‌ گاه‌ به‌ همراه‌همسر و فرزند خويش‌ به‌ كربلا آمده‌ و آنها را در راه‌ نهضت‌ حسيني‌ فدا كردند و خم‌ به‌ ابرونياورده‌ و خود به‌ اسارت‌ رفتند، تا با اهل‌ بيت‌ امام‌ حسين‌(ع) مواسات‌ كنند، اما به‌ يقين‌توجه‌ به‌ حوادث‌ پس‌ از شهادت‌ امام‌ حسين‌(ع) همواره‌ از مميزاتي‌ است‌ كه‌ به‌ وجود بانوان‌در كاروان‌ حسيني‌ معنا مي‌دهد. به‌ يقين‌ اين‌ بانوان‌ بودند كه‌ حوادث‌ عاشورا را روايت‌كردند و سينه‌ به‌ سينه‌ و منزل‌ به‌ منزل‌ در طول‌ سفر كربلا تا شام‌ ياد شهيدان‌ و اهداف‌ آنهارا زنده‌ نگه‌ داشتند. اين‌ بانوان‌ بودند كه‌ با حفظ‌ عزّت‌ اهل‌ بيت‌: با وجود همة‌ مصايب‌روز عاشورا و شب‌ و روز يازدهم‌ و پس‌ از آن‌ تا شام‌ كه‌ امام‌ سجاد(ع) نزديك‌ سي‌ و سه‌سال‌ بر آنها گريست‌، خم‌ به‌ ابرو نياوردند و ذره‌اي‌ عقب‌ نشيني‌ نكردند و با تحمل‌ همة‌سختي‌ها و شدايد هر كجا كاروان‌ كربلا پا مي‌گذاشت‌، زمينة‌ قيام‌ و انقلابي‌ را فراهم‌مي‌كردند؛
چنان‌ كه‌ حضور آنان‌ در شهر شام‌ ـ مركز خلافت‌ يزيد ـ چنان‌ كار را بر يزيد دشواركرد كه‌ ناچار شد در مقابل‌ كارهاي‌ زشت‌ خود زبان‌ به‌ عذرخواهي‌ بگشايد و گناه‌ را به‌ گردن‌ديگران‌ بيندازد و از آن‌ مهم‌تر آن‌ كه‌ به‌ كاروانيان‌ اجازه‌ دهد درون‌ كاخ‌ او مجلس‌ ماتم‌حسيني‌ به‌ پا كنند و بر سوگ‌ امام‌ شهيدان‌ بگريند و....
اگر چه‌ در كربلا درس‌هاي‌ متفاوتي‌ نهفته‌ است‌ و اين‌ حضور بانوان‌ در آن‌ مرحلة‌حسّاس‌ِ تاريخ‌، بيانگر نقش‌ حساس‌ آنان‌ در اجتماع‌ مي‌تواند باشد، اما به‌ يقين‌ درس‌ديگري‌ كه‌ از اين‌ داستان‌ مي‌توان‌ آموخت‌ آن‌ است‌ كه‌ كربلا صحنة‌ نمايش‌ توفيق‌هاي‌الهي‌ بود. كه‌ «في‌ تقلُّب‌ الأحوال‌ِ عِلْم‌َ جواهرُ الرّجال‌؛ در سختي‌ها جوهرة‌ انسان‌ها آشكارمي‌شود». كربلا نمايش‌ حضور بانوي‌ كنيزي‌ چون‌: فكيهه‌ در كنار بانوي‌ متمولّي‌ چون‌دُلهم‌ همسر زهير است‌. نمايش‌ نقش‌ بانواني‌ كه‌ آسيه‌وار در خانة‌ فرعون‌ زمان‌ بر اوشوريدند و خود راه‌ خويش‌ را يافته‌ و رسالت‌ خود را به‌ انجام‌ رسانيدند و سال‌ها پس‌ از آن‌هم‌، بانويي‌ چون‌ ام‌ البنين‌ با ياد مصايب‌ كربلا همه‌ روزه‌ مصايب‌ كربلا را در برابر ديدگان‌اهل‌ مدينه‌ زنده‌ مي‌كرد و بر مصايب‌ راد مردان‌ِ حقيقتي‌ سترگ‌ اشك‌ مي‌ريخت‌.
سخن‌ را با كلامي‌ از رهبر فرزانة‌ انقلاب‌ به‌ پايان‌ مي‌بريم‌ كه‌ فرمود:
«اگر كشور بتواند جامعة‌ زنان‌ را با تكيه‌ بر تعليمات‌ اسلامي‌ با همان‌ معارفي‌ كه‌اسلام‌ خواسته‌ آشنا كند، من‌ ترديدي‌ ندارم‌ كه‌ پيشرفت‌ و ترقي‌ كشور در آينده‌ مضاعف‌خواهد شد. در هر ميداني‌ كه‌ بانوان‌ مسئولانه‌ وارد شوند، پيشرفت‌ در آن‌ چندين‌ برابرخواهد شد. خصوصيت‌ حضور خانم‌ها در ميدان‌هاي‌ مختلف‌ اين‌ است‌ كه‌ وقتي‌ زن‌ِخانواده‌ وارد ميدان‌ مي‌شود؛ يعني‌ همسر و فرزند او هم‌ وارد شده‌اند. حضور مرد به‌ اين‌معنانيست‌.»
منابع‌
1. قرآن‌ كريم‌
2. موسوعة‌ كلمات‌الحسين‌(ع)، معهدتحقيقات‌ باقرالعلوم‌،نشردارالمعروف‌، 1373 ه ش‌.
3. ابصار العين‌، سماوي‌، ترجمه‌: عقيقي‌ بخشايشي‌، نشر: نويد اسلام‌، 1368.
4. سوگنامه‌ آل‌ محمد(ص): محمد محمدي‌ اشتهاردي‌ نشر: ناصر، 1369.
5. مقتل‌ الحسين‌(ع)، مقرّم‌، نشر: دارالاضواء، بيروت‌، 1420 ه ق‌.
6. منتهي‌ الآمال‌، شيخ‌ عباس‌ قمي‌، نشر: مكتبه‌ اسلاميه‌، 1410 ه ق‌.
7. نفس‌ المهموم‌، شيخ‌ عباس‌ قمي‌، نشر: آفتاب‌، 1363.
8. منتخب‌ التواريخ‌: خراساني‌، نشر: مكتبه‌ اسلاميه‌، 1347.
9. وقايع‌ الايام‌، خياباني‌، نشر: مكتبه‌ مصطفوي‌، 1410 ه ق‌.
10. لهوف‌ علي‌ قتل‌ الطفوف‌، ابن‌ طاووس‌، نشر: شريف‌ رضي‌، 1371.
11. لواعج‌ الاشجان‌، سيد محسن‌ امين‌، نشر: دارالتعارف‌ بيروت‌، 1402ه .ق‌.
12. محدثات‌ شيعه‌، نهلا غروي‌ نائيني‌، نشر: امين‌، 1372.
13. مقتل‌ الحسين‌. ابي‌ مخنف‌، نشر: دارالكتاب‌، 1405 ه ق‌.
مجمع جهانی اهل البیت




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما