بررسی ابعاد ساختاری مراکز رشد فناوری دانشگاه‌ها

در دانشگاه‌ها یکی از چندین نهادی می‌باشند که در کنار نهادها و مؤسسات تحقیقاتی در یک کشور اقدام به توسعه دانش و فناوری‌های نوین برای صنایع مختلف می‌کنند. در حقیقت رسالت علمی دانشگاه‌ها را می‌توان تحت عناوین اصلی تولید و
شنبه، 15 آبان 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
بررسی ابعاد ساختاری مراکز رشد فناوری دانشگاه‌ها
 بررسی ابعاد ساختاری مراکز رشد فناوری دانشگاه‌ها

 

نویسنده: سید محمد باقری (2)


 
مطالعه‌ی موردی دانشگاه کویمبرا (1) پرتقال و دانشگاه شهید بهشتی تهران

مقدمه

در دانشگاه‌ها یکی از چندین نهادی می‌باشند که در کنار نهادها و مؤسسات تحقیقاتی در یک کشور اقدام به توسعه دانش و فناوری‌های نوین برای صنایع مختلف می‌کنند. در حقیقت رسالت علمی دانشگاه‌ها را می‌توان تحت عناوین اصلی تولید و انتقال نوآوری‌ها و دانش‌های کاربردی طبقه‌بندی کرد؛ بدین منظور دانشگاه‌ها اقدام به تأسیس مراکز رشد فناوری در ساختار درونی خود کرده‌اند تا بدین ترتیب با صنایع مختلف ارتباط نزدیک‌تری برقرار کنند. در حقیقت یکی از مهم‌ترین لوازم موفقیت دانشگاه‌ها جهت انجام رسالت علمی خویش، ارتباط مداوم با صنعت و دولت است که تشکیل شبکه سه بعدی صنعت - دانشگاه - دولت، ارتباط با پارک‌های فناوری و همچنین تأسیس و پشتیبانی علمی از شرکت‌های فناوری - محور جدید به عنوان مصادیق ارتباط دانشگاه با صنعت و دولت در این تحقیق تشریح می‌شود. علاوه بر این، دفاتر انتقال فناوری و تیم مدیریت ارشد مراکز رشد نیز به عنوان دو عامل اساسی موفقیت این مراکز، معرفی می‌شوند.
توسعه این برنامه‌ها موجب شده است تا ارتباط نزدیک‌تری میان دانشگاه‌ها و صنایع مختلف برقرار شود تا بدین ترتیب دانشگاه‌ها بتوانند نقش فعال‌تری در اقتصاد کشورها ایفا کنند. از جمله نتایج ارتباط میان دانشگاه و صنعت می‌توان به توسعه دانش کاربردی جدید، پرورش نیروهای انسانی ماهر در قالب مشاوران دانشگاهی، کاهش هزینه تحقیقات در نتیجه دستیابی سریع‌تر شرکت‌های بزرگ و کوچک به آزمایشگاه‌ها و کتابخانه‌های دانشگاه‌ها، ایجاد شبکه‌های اجتماعی منسجمی از دانشگاهیان که ارتباط میان دانشگاه‌ها و مراکز علمی و صنعت را درک می‌کنند، امکان توجیه راحت‌تر سرمایه‌گذاران داخلی و خارجی و بهبود جایگاه و موقعیت دانشگاه‌ها و دانشجویان در سطح جامعه اشاره کرد. اگر چه کلیه این منافع در نتیجه ارتباط میان دانشگاه با صنعت دور از انتظار نست، اما سازوکار توسعه این روابط در کشورهای مختلف بسیار متفاوت بوده و مستلزم برنامه‌ریزی‌های دقیق است.
نتایج تحقیقات مختلف نشان می‌دهد شرکت‌هایی که در نتیجه فعالیت مراکز رشد و فناوری دانشگاه‌ها تأسیس می‌شوند از هنجارهای علمی و دانشگاهی پیروی می‌کنند و در پاره‌ای از موارد، با پویایی‌های صنعت آن کشور بیگانه‌اند. بدین ترتیب یکی از دغدغه‌های مدیران صنایع، پر کردن این شکاف میان صنعت و دانشگاه است.

1- دانش و دانشگاه

در دنیای کسب و کار کنونی علاوه بر دارایی‌های فیزیکی و نیروی انسانی، «دانش» نیز به عنوان یکی از مهم‌ترین لازمه‌های رشد اقتصادی لازم و حیاتی است. دانش به محصولات و خدماتی تبدیل می‌شود که در چرخه‌ی اقتصاد کشور، مبنای توسعه اقتصاد را تشکیل می‌دهد. توانایی بهره‌گیری از دانش بستگی به سطح دانش کنونی درکشور و نیز ظرفیت تولید دانش توسط نهادهای اقتصادی و نهادهای تحقیقاتی همچون دانشگاه‌ها دارد. در حقیقت، باید بستری فراهم شود تا دانش کنونی و دانش جدید به حوزه‌های تجاری و صنایع منتقل شوند و در شکل فناوری‌های نوین، در تولید محصولات و خدمات مختلف بکار گرفته شوند (Mueller, 2006: 1499-1500).
در واقع، دانش جدید مهم‌ترین درونداد و عامل توسعه نوآوری است و بدین منظور باید قابلیت انتقال آن به فرایندهای تولیدی در بنگاه‌های اقتصادی فراهم شود. دانشگاه‌ها یکی از چندین نهادی می‌باشند که در کنار واحد تحقیق و توسعه بنگاه‌های اقتصادی و همچنین نهادها و مؤسسات تحقیقاتی اقدام به توسعه دانش و فناوری‌های نوین برای بنگاه‌های اقتصادی می‌کنند. علاوه بر توسعه دانش و فناوری‌های نوین، دانشگاه‌ها توانایی کاربردی کردن و تجاری سازی دانش جدید را نیز دارند.
بدین ترتیب، می‌توان ادعا کرد که دو مأموریت اصلی دانشگاه‌ها در حوزه‌ی دانش، انجام تحقیقات و کاربردی کردن آن است و وظیفه‌ی آن تنها در خلق دانش جدید خلاصه نمی‌شود. در واقع، توسعه ارتباط با صنعت از طریق تشکیل مشارکت‌های تحقیقاتی و تشکیل نهادهای مختلف همچون مراکز رشد فناوری و پارک‌های فناوری بعنوان فعالیت‌هایی محسوب می‌شوند که در کاربردی کردن دانش جدید نقش اساسی دارند و در واقع یکی از رسالت‌های اصلی دانشگاه‌ها را در عرصه‌ی کسب و کار پیچیده‌ی کنونی تشکیل می‌دهند (Etzkovitz et al, 2000: 110).
مهم‌ترین عامل تجاری سازی تحقیقات دانشگاهی، تشکیل مشارکت میان دانشگاه و صنعت و همچنین تأسیس شرکت‌های کوچک وابسته به دانشگاه است (Hall, et al, 2003: 485-491). بسیاری از تحقیقات حاکی از آن است که بکارگیری دانش در بسیاری از حوزه‌ها مستلزم خلق شبکه‌ای منسجم میان دانشگاه و نهادهای صنعتی و دولتی است (Ansellin, et al, 2000: 435-448).
آروندل و گونا (2004) دریافتند که وجود ارتباط قوی میان دانشگاه و صنعت یکی از مهم‌ترین لازمه‌های کاربردی کردن دانش در حوزه‌ی علوم عمومی است.

2- دانش و صنعت

برای اولین بار، ACS در سال 2005 مفهوم «فیلتر دانش» (3) را معرفی کرد که همانند یک مانع، از تبدیل شدن دانش نظری به محصولات و فرایندهای جدید جلوگیری می‌کند. دانش باید توسط شرکت‌های فعال در صنعت و یا شرکت‌های کوچک جدیدالتأسیس کاربردی شود. به تحقیق ثابت شده است که اغلب شرکت‌های قدیمی و جا افتاده‌ی فعال در صنعت، به دلیل مخاطره‌ی ناشی از بکارگیری نوآوری جدید و شکست محصول حاصل از فناوری جدید، از سرمایه‌گذاری بر روی آن اجتناب می‌ورزند و تنها شرکت‌های جدید که حاصل توسعه مراکز رشد فناوری و پارک‌های فناوری دانشگاه‌ها هستند، اقدام به سرمایه‌گذاری بر روی فناوری‌های جدید و معرفی آن - در شکل محصول جدید - به بازار می‌کنند. از سوی دیگر، کارآفرینی نیز همانند ارتباط میان صنعت - دانشگاه یکی دیگر از مکانیزم‌های انتقال دانش به عرصه‌ی صنعت است. این مکانیزم‌ها بر فیلترهای دانش غلبه می‌کنند و موجب انتشار نوآوری در سطح صنعت می‌شوند. طبق تحقیقات Audretsch، در سال 1996 بسیاری از نوآوری‌های انقلابی توسط شرکت‌های نوپا به بازار عرضه می‌شوند و این در حالی است که شرکت‌های جا افتاده از این امر امتناع می‌ورزند.

3- ارتباط میان دانشگاه با صنعت

تعامل میان دانشگاه و صنعت، نرخ توسعه نوآوری را در صنایع مختلف افزایش می‌دهد و بدین دلیل بسیاری از دولت‌ها تمهیداتی را جهت افزایش ارتباط میان این دو حوزه فراهم می‌نمایند (Laurenson & Salter, 2004: 1201-1202).
انواع روابطی که میان دانشگاه و صنعت در اروپا و آمریکا برقرار می‌شود شامل تشریک غیر رسمی اطلاعات میان مراکز تحقیقاتی مختلف، تشکیل مشارکت‌های تحقیقاتی میان مراکز تحقیقاتی مستقل، عقد قرارداد دانشگاه با یک شرکت جهت حلّ یک مسأله خاص و یا برگزاری سمینارهایی توسط دانشگاه برای صاحبان صنایع می‌باشد (Hertzfeld, et al , 2002).
تحقیقات کوهن (4) در سال 2002 در سطح صنایع کشور آمریکا نشان داد که مهم‌ترین کانال‌های انتقال دانش در این کشور از طریق انتشارات و گزارش‌های تحقیقاتی بوده است. علاوه بر این، وی دریافت که بسیاری از شرکت‌های بزرگ آمریکایی از خدمات مشاوره‌ای مراکز تحقیقات دانشگاهی استفاده می‌نمایند (Cohen, et al, 2002: 19).
اسکات (5) (2003) خاطر نشان ساخت که اغلب شرکت‌های بزرگ در اروپا به صورت مشترک با دانشگاه‌ها اقدام به انجام تحقیقات می‌کنند و این مشارکت‌ها موجب افزایش ظرفیت دانشی آنان می‌شود به ویژه شرکت‌هایی که اقدام به کوچک سازی (6) نموده‌اند، وظیفه‌ی انجام تحقیقات را به مراکز تحقیقاتی دانشگاهی واگذار می‌کنند (Adams, et al, 2001: 75-77). علاوه بر این، به تحقیق ثابت شده است که شرکت‌های سرمایه‌گذاری کوچک به طور مشترک با دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی مستقل تشریک مساعی می‌کنند تا به تجربیات این مراکز دست یابند (Audretsch, et al, 1996).
در عین حال، مطالعه‌ی رامر (7) (2000) در آلمان نشان داد که شرکت‌هایی که کمتر از 500 کارمند دارند، اتکای کمتری نسبت به شرکت‌های بزرگتر به تحقیقات دانشگاه‌ها دارند.
سالتر و لارنس (8) در سال 2004 نیز دریافتند که شرکت‌هایی که اغلب اقدام به برون سپاری فعالیت‌های تحقیقاتی خود می‌کنند، اعتماد بیشتری به مراکز تحقیقاتی دانشگاهی و مراکز رشد فناوری دانشگاه‌ها دارند. بدین ترتیب می‌توان نتیجه‌گیری کرد که مشارکت تحقیقاتی میان صنعت و دانشگاه یک مکانیزم انتقالی مناسب و مهم برای اغلب شرکت‌های بزرگ و کوچک جهت خلق، دریافت، اجرا و تجاری‌سازی دانش‌های جدید است.

4- مراکز رشد فناوری دانشگاه

مواد اولیه مراکز رشد دانشگاهی، نیروهای انسانی تحصیل کرده و کارآفرینی هستند که با جذب و هدایت در این گونه مراکز فرصت لازم را برای ایجاد یک کسب وکار مبتنی بر دانش تجربه می‌کنند و متخصصین مجرب در زمینه کسب وکار محصولات خروجی این مراکز نیز می‌باشند.
مدیریت مراکز رشد فناوری دانشگاه‌ها نیز با مدیریت صحیح منابع و جذب سرمایه‌گذاران ریسک پذیر، ساختار حمایتی مطمئنی برای هسته‌ها و واحدهای فناور مستقر در این مراکز ایجاد می‌کند تا پس از سپری شدن مرحله رشد، واحدهای پذیرفته شده حائز موفقیت قابل قبولی برای خروج از مرکز و توسعه کسب و کار خود داشته باشند. در این قسمت، ابعاد ساختاری و عملیاتی این مراکز را تشریح می‌کنیم.

5- راهبردهای نهادینه‌سازی مراکز رشد فناوری

شرکتهایی که در نتیجه فعالیت مراکز رشد و فناوری دانشگاه‌ها تأسیس می‌شوند، به دو طریق مشروعیت می‌یابند و در واقع نهادینه می‌شوند. طبق نظر آلدریچ (1994)، (9) این روشها شامل روش شناختی (10) و روش اجتماعی - سیاسی (11) است.
مشروعیت شناختی (12) به سطح دانش جامعه در مورد شرکت و فعالیت‌های آن اتلاق می‌شود. شرکت‌هایی تازه تأسیس وابسته به دانشگاه، این نوع مشروعیت را از طریق رسانه‌های وابسته به دانشگاه و ارتباط با مجامع علمی دانشگاهی کسب می‌کنند. مشروعیت سیاسی - اجتماعی نیز به سطح پذیرش این شرکت‌ها از جانب کلیه ذینفعان، عموم جامعه، رهبران عقیده، و مقامات دولتی در چارچوب قوانین و هنجارهای اجتماعی، اقتصادی سیاسی گفته می‌شود. کسب دومین نوع مشروعیّت برای این شرکت‌ها آسان است؛ زیرا آنها از قوانین و هنجارهای علمی حاکم بر دانشگاه‌ها استفاده می‌کنند. قابل ذکر است که یک شرکت تازه تأسیس به هر دو نوع مشروعیت نیازمند است و باید در جهت کسب مقبولیت تام در جامعه و صنعت تلاش کند.

6- تیم مدیریت ارشد (TMT) مراکز رشد فناوری

با نگاهی به ساختار مدیریتی و تصمیم‌گیری شرکت‌هایی که توسط مراکز رشد فناوری دانشگاه‌ها توسعه می‌یابند و یا حمایت می‌شوند، می‌توان دریافت که هیأت مدیره اغلب این شرکت‌ها را افراد موجود در شبکه دانشگاهی و علمی آن کشور تشکیل می‌دهند. در واقع انتظار می‌رود که این شرکت‌ها در صورت بروز مشکل، به مراکز رشد فناوری و پارک‌های فناوری دانشگاه‌ها پناه ببرند و از آنان چاره جویی کنند.
بدین ترتیب می‌توان انتظار داشت که TMT (13) اغلب این شرکت‌های وابسته به دانشگاه، ویژگی‌های مشابهی همچون سطح تحصیلات، تجربه صنعتی، دانش فنی، و مهارت‌های ارتباطی دارند که این شرکت‌ها را از سایر شرکت‌های مستقل فعال در صنعت متمایز می‌سازد.
مایکل و همیلسکی (14) (2005) بر این عقیده‌اند که چهار عامل بر پویایی‌های درونی TMT (تیم مدیریت ارشد) مراکز رشد فناوری دانشگاه‌ها مؤثر است. این چهار عامل عبارتند از:
1- درک مشترک اعضای تیم مدیریت از استراتژی کلان (15)
2- سطح اشتراک توانمندی اعضای تیم مدیریت (16)
3. سطح انسجام تیم مدیریت ارشد (17)
4- میزان تعارض میان اعضای تیم مدیریت ارشد (18)
بدین ترتیب می‌توان دریافت که یکی از عوامل مهم در موفقیت شرکت‌های وابسته به دانشگاه - جدا از حفاظت از دارایی‌های معنوی، توسعه بازار و محصول و جذب منابع مالی - درک ترکیب و ساز و کار عملکرد TMT و تأثیر عملکرد این تیم‌ها بر سودآوری این شرکت‌ها است. از سویی دیگر، تیم مدیریت ارشد باید به گونه‌ای اثربخش اقدام به توسعه و هدایت تیم‌های عملیاتی بکند تا این شرکت‌های وابسته به دانشگاه، هنگام ورود به صنعت با مشکل مواجه نشوند. علاوه بر این، تیم مدیریت ارشد این شرکت‌ها باید ساز و کارهای مناسب حل تعارض، ارتباطات و همسوسازی برنامه‌های راهبردی را جهت موفقیت این شرکت‌ها توسعه دهد. بدین ترتیب می‌توان به موفقیت عملکرد مراکز رشد دانشگاهی امیدوار بود.
از سوی دیگر، به نظر می‌رسد که نظارت نهادهای دولتی بر نحوه جذب و بکارگماری نیروهای انسانی و همچنین نظارت بر نحوه صرف منابع مالی در این مراکز، کمک زیادی به موفقیت این مراکز می‌کند. توسعه رهنمودهای جامع و استاندارد که در سطح کلیه صنایع به طور یکسان اجرا می‌شوند، در این رابطه بسیار سودمند است. توسعه این استانداردها موجب می‌شود تا مراکز دانشگاهی تعامل بیشتری با دولت و صنایع مختلف داشته باشند و در عین حال، در جهت رسیدن به استانداردهای تعیین شده نهایت تلاش خود را صرف کنند (Michael & Hmieleski, 2005).

7- معرفی NTBF

در پاره‌ای از موارد، شرکت‌هایی نیز توسط دانشگاه‌ها مورد حمایت تحقیقاتی قرار می‌گیرند و در نتیجه‌ی فعالیت مراکز رشد فناوری و پارک‌های فناوری توسعه می‌یابند که به آنها شرکت‌های فناوری - محور جدید (19) گفته می‌شود. تشکیل این شرکت‌ها یکی دیگر از روش‌های ارتباط دانشگاه و صنعت است که در نتیجه‌ی آن، قراردادهای رسمی یا غیر رسمی جهت تحقیقات توسط دانشگاه‌ها بسته می‌شود و یا نیروهای تحقیقاتی ماهر و متخصّص میان دانشگاه و صنعت مبادله می‌شوند (Quintas, et al, 1992: 161-175). NTBF‌هایی که به پارک‌های فناوری تعلق دارند معمولاً نیروهای انسانی معدود و قدرت مالی نسبتاً پایینی دارند و قادر به انجام پروژه‌های تحقیقاتی وسیع و بلند مدت نیستند (Lindelof & Lofsten, 2004: 311).
وستعد (20) (1994) بر این عقیده است که اغلب نوآوری‌های تکنولوژیک در نتیجه‌ی انجام تحقیقات وسیع و علمی که دارای بازه‌ی زمانی نسبتاً طولانی می‌باشد اتفاق می‌افتند که در نتیجه، پارک‌های علمی و فناوری به صورت کاتالیزور و میانجی، بستر لازم را جهت تبدیل تحقیقات به فناوری یا محصول نهایی آماده می‌کنند.
وجود NTBF‌هایی که در ارتباط نزدیک با دانشگاه‌ها هستند مزایای زیادی را برای صنعت به همراه دارند. ارتباط نزدیک میان دانشگاه و صنعت امکان تبادل ایده‌های جدید را از طیق شبکه‌های رسمی و غیر رسمی فراهم می‌نماید (Deeds, et al, 2000: 953-965). شبکه‌های رسمی شامل اعطای مجوز استفاده از فناوری جدید توسط دانشگاه و تشکیل مشارکت‌های راهبردی جهت تحقیقات میان شرکت‌های مستقل و دانشگاه می‌باشد، در حالی که شبکه‌های غیر رسمی شامل نقل و انتقال محقق و مهندس میان صنعت و دانشگاه، برگزاری جلسات بحث و گفتگو و نشست‌های خبری می‌باشد (Pouder, et lal, 1996: 1192-1225).
از نظر ویلیامز، (21) (1986) دانشگاه‌ها به 5 روش عمده اقدام به مشارکت در توسعه NTBF جهت انتقال دانش به صنعت می‌کنند:
1- تشویق دانشجویان و محققان به کسب مهارت‌ها و دانشی که در موفقیت NTBF‌ها مؤثرند؛
2- انجام تحقیقات در حوزه‌ی فناوری‌های پیشرفته (22) که شرکت‌های کوچک را قادر به خلق نوآوری و پیاده‌سازی آن می‌کند؛
3- تشویق محققان به ارائه خدمات مشاوره‌ای در حوزه‌ی فناوری‌های پیشرفته برای شرکت‌های جا افتاده‌ی فعال در صنعت؛
4- اجازه دادن به کارکنان مراکز رشد فناوری دانشگاه جهت ایجاد بنگاه‌ها وشرکت‌های مستقلی که اقدام به کاررد فناوری‌های پیشرفته می‌کنند؛
5- تأسیس شرکت‌های مستقلی جهت اجرای تحقیقات در حوزه‌ی فناوری‌های پیشرفته.
همان گونه که قبلاً نیز عنوان شد، وجود ارتباط میان دانشگاه‌ها و شرکت‌های کوچک فعال در پارک‌های علمی موجب می‌شود تا دانش حاصل از تحقیقات، کاربردی شوند و به فناوری‌ها و محصولات جدید تبدیل شوند (OECD, 1992).
وستعد و استوری (23) (1996) عقیده دارند که در نتیجه‌ی ایجاد یک شبکه‌ی ارتباطی میان مراکز تحقیقاتی دانشگاهی با پارک‌های علمی، امکان خلق ارزش برای کارآفرینان فراهم می‌شود و آنان قادر می‌شوند تا به مشاوره‌های تخصصی و سرمایه‌ی لازم جهت توسعه فناوری جدید دست یابند (Gulati, et al , 2000). این شبکه‌ی ارتباطی به دو صورت رسمی و غیر رسمی خلق می‌شودکه نوع رسمی شامل شرکت‌های سرمایه‌گذاری، بانک‌ها، اعتبار دهندگان و ارتباط با متخصصانی همچون حسابداران و وکلا است. از جمله‌ی شبکه‌های غیر رسمی کارآفرینان نیز می‌توان به روابط دوستانه و غیر رسمی میان کارآفرینان و محققان دانشگاه و مشارکت تجاری خصوصی اشاره کرد (Lindelof & Lofsten, op. cit: 311-319).
در انتها، به عنوان نمونه مشکلات عمده‌ای که مانع از توسعه روابط مناسب میان دانشگاه و صنعت در ژاپن می‌شوند را معرفی می‌کنیم:
* عدم حمایت مستقیم دولت از پروژه‌های تحقیقاتی دانشگاهی؛
* عدم انجام تحقیقات میان - رشته‌ای در دانشگاه‌ها و مراکز رشد فناوری؛
* عدم امکان جابجایی محققان میان دانشگاه‌های مختلف و عدم وجود آزادی در این رابطه؛
* عدم استخدام فارغ‌التحصیلان دکتری در شرکت‌های بزرگ ژاپنی که مانع ایجاد ارتباط میان این شرکت‌ها و دانشگاه محل تحصیل این دانش آموختگان می‌شود؛
* قوانینی که ارتباط یکطرفه را تشویق می‌کنند و مانع از توسعه همکاری میان دانشگاه و صنعت می‌شوند. به عنوان مثال، محققان شرکت‌های بزرگ اجازه دارند تا در مکان دانشگاه‌ها تحقیق کنند و از تجهیزات دانشگاهی جهت تحقیقات خود استفاده کنند اما به محققان دانشگاهی اجازه‌ی تحقیق در شرکت‌های بزرگ داده نمی‌شود؛
* عدم تشریح نحوه‌ی انجام تحقیقات صنعتی و ساز و کار اجرای واقعی دستاوردهای تحقیقات مراکز صنعتی در دانشگاه‌ها و ناآگاهی محققان دانشگاهی از روش حل مشکلات موجود در صنعت؛
* عدم حمایت قوانین دولتی از انجام سرمایه‌گذاری در حوزه‌های کارآفرینی بر خلاف ایالات متحده آمریکا (Swinbanks, Nature, 1994: 731).

8- دفاتر انتقال دانش و فناوری (UTTO)

زمانی می‌توان نسبت به موفقیت مراکز رشد و پارک‌های فناوری دانشگاه‌ها امیدوار بود که فناوری‌های جدید به گونه‌ای مناسب از سطح آزمایشگاه‌ها به سطح صنایع انتقال یابند. در بسیاری از دانشگاه‌ها، مراکز یا دفاتر انتقال فناوری (UTTO) نقشی واسطه‌ای را بدین منظور ایفا می‌کنند.
به طور کلی می‌توان عنوان کرد که نقش UTTO‌ها تنها به ایجاد رابطه میان دانشگاه و صنعت خلاصه نمی‌شود، بلکه نقش اصلی UTTO نظارت، تسهیل و قانونمند کردن ارتباط میان شبکه علمی و اجرایی کشور است (Colyvas, et al , 2002: 62).
در نتیجه می‌توان ادعا کرد که UTTO‌ها نقش کلیدی در توسعه اقتصادی کشورها از طریق تجهیز زیر ساخت‌های صنعتی - علمی جهت توسعه و بکارگیری فناوری‌های جدید و همچنین طراحی راهبردهای انتقال فناوری از دانشگاه به صنعت ایفا می‌کنند که این امر با توسعه شرکت‌های کوچک اقتصادی نیز همراه است. از سویی دیگر، پس از توسعه یک فناوری جدید در مراکز رشد فناوری دانشگاه‌ها و با اعطای مجوز به شرکت‌های فعال در صنعت، هزینه تحقیقات جبران می‌شود. بدین ترتیب می‌توان ادعا کرد که اعطای مجوز استفاده از فناوری جدید، منبع درآمدی مهمی برای دانشگاه‌ها و مؤسسات تحقیقاتی است. دانشگاه‌ها کاتالیزور و واسطه تشکیل شرکت‌های جدید و توسعه اقتصادی کشورها محسوب می‌شوند (Markman & Baklin, 2005: 246-249).

8-1- معرفی UTTO

دفاتر انتقال نوآوری وظیفه تجاری سازی دارایی‌های معنوی (IP) یک دانشگاه یا مراکز رشد وفناوری که شامل حق اختراع، کپی رایت، مارک تجاری، دانش فنی و سایر موارد مشابه است را به عهده دارند.
در سطحی وسیع‌تر، اعضای UTTO مسئولیت ارزیابی و اعلام اکتشافات و اختراعات جدید، حفاظت از این اختراعات از طریق دریافت مجوز اختراع و ثبت کردن آن، فروش اختراعات به صنایع مربوطه و تنظیم قرارداد و دریافت وجه از صاحبان صنایع و شرکت‌ها را بر عهده دارند.
از سوی دیگر، به دلیل اینکه این مراکز بخشی از زنجیره خلق ارزش در صنعت، به شمار می‌روند، راهبردهای اعطای امتیاز و همچنین ساز و کار فعالیت آنها تأثیر زیادی بر فرآیند انتقال فناوری و بکارگیری فناوری‌های جدید دارد (Ibid).
در این قسمت انواع گونه‌های ساختاری UTTO، راهبردهای این مراکز و همچنین مزایای هر یک از این مراکز را عنوان می‌کنیم تا درک کاملی از ساز و کار فعالیت این مراکز حاصل شود:
1- ساختار سنتی: طبق این ساختار، واحد UTTO به عنوان یک واحد مستقل در سلسله مراتب دانشگاهی تأسیس می‌شود که مسئول آن، وظیفه تهیه و ارائه گزارش به معاون تحقیقات دانشگاه را بر عهده دارد. این نوع از UTTO تحت نظارت معاونت تحقیق و توسعه دانشگاه قرار دارد و توسط این معاونت تأمین مالی می‌شود.
اعضای این نوع UTTO نیز دانشجویان دانشگاه هستند که نقش اصلی آنان اعطای مجوز اختراعات مرکز رشد و فناوری و درآمد زایی از این طریق است. در این ساختار، اتخاذ تصمیمات راهبردی و استراتژی‌های اعطای مجوز بر عهده معاونت تحقیقات دانشگاه است. از جمله مزایای این ساختار، سهولت مدیریت واحد فناوری و ارتباط زیاد آن با معاونت تحقیق و توسعه دانشگاه است.
2- واحد تحقیق غیر انتفاعی (24): این نوع UTTO به عنوان یک واحد و یا مراکز تحقیقاتی مستقل که منفک از ساختار مدیریتی دانشگاه است اداره می‌شود. این UTTO هیات مدیره مستقل خود را دارد که در اغلب موارد، رئیس دانشگاه مدیر عامل آن می‌باشد. دانشگاه‌های خصوصی و بسیاری از دانشگاه‌های بزرگ اقدام به توسعه این نوع UTTO می‌کنند تا از اختیار و استقلال بیشتری جهت توسعه تحقیقات راهبردی و بکارگیری فناوری‌های جدید برخوردار باشند.
برخورداری از مزایای ناشی از توسعه مستقل فناوری‌ها و محصولات جدید نیز دلیل دیگر بکارگیری این ساختار است. این نوع UTTO دارای بودجه‌ای مستقل از جانب دانشگاه است، راهبردهای اعطای مجوز را به صورت مستقل اجرا می‌کند و قادر به تأسیس شرکت‌های کوچک در صنایع مختلف است. این نوع UTTO از انعطاف بیشتری جهت جبران خدمات پرسنل خود برخوردار است و در پاره‌ای از موارد، استانداردهای عملکردی ویژه‌ای را طراحی و اجرا می‌کند.
3- واحد خصوصی خودگردان (25): تعداد کمی از مراکز رشد فناوری بدین ترتیب اداره می‌شوند. این واحدها ممکن است درمراکز تحقیقات دانشگاه و یا محوطه درونی دانشگاه تأسیس شوند. این واحدها، بر رشد سود خود تمرکز دارند و با هدف ایجاد کسب و کارهای مستقل تأسیس می‌شوند. این نوع UTTO دارای هیأت مدیره و مدیر عامل مستقل است و کارکنان آن دارای تجربه فعالیت در صنعت هستند. هدف این UTTO‌ها جذب سرمایه‌گذاری بیشتر و سودآوری است.
علاوه بر این، مراکز مذکور از استقلال کامل در تعیین استراتژی اعطای مجوز و جبران خدمات کارکنان خود برخوردارند. همچنین این نوع UTTO‌ها قادر به جذب منابع مالی و دولتی و اجرای برنامه‌های توسعه، مذاکره با شرکت‌های مستقل جهت اعطای امتیاز اختراع و یا انجام تحقیقات صنعتی و یا تأسیس شرکت‌های کوچک و متوسط می‌باشند. به نظر می‌رسد که این ساختار از انعطاف‌پذیری و استقلال بیشتری جهت ارتباط با صنایع و جذب سرمایه از خارج دانشگاه برخوردار است و بدلیل آزادی بیشتر در اتخاذ تصمیمات و انتخاب استراتژی، از جذابیت بالاتری نیز جهت کسب سودآوری برخوردار است. (Ibid: 246-249).
بررسی انواع بیانیه‌های ماموریت UTTO در دانشگاه‌های مختلف نشان می‌دهد که اهداف انواع UTTO را می‌توان در موارد زیر خلاصه کرد:
* اعطای مجوز استفاده از یک فناوری جدید؛
* مدیریت و حفاظت از دارایی‌های معنوی؛
* تسهیل فرایند توسعه نوآوری؛
* تأمین مالی تحقیقات و کمک به مخترعان؛
* افزایش آگاهی جامعه نسبت به وجود فناوری‌های جدید؛
* توسعه روابط صنعتی با شرکت‌های مستقل؛
* توسعه اقتصادی منطقه وکشور؛
* توسعه کارآفرینی و بنگاه‌های کسب و کار زودبازده.

9- انتقال نوآوری

با توجه به وجود شارهای محیطی در جهت توسعه اقتصادی و همچنین کسب منابع درآمد جدید در بسیاری از کشورها، دانشگاه‌های بزرگ در سطح بسیار وسیعی اقدام به توسعه فناوری‌های نوین و انتقال این فناوری‌ها به سطح صنایع کرده‌اند. در سال‌های اخیر، دانشگاه‌ها به صورت مخاطره جویانه اقدام به انجام فعالیت‌های کارآفرینانه کرده‌اند که از جمله مصادیق آن می‌توان به توسعه شرکت‌های کوچک که از فناوری‌های توسعه یافته در مراکز رشد فناوری این دانشگاه‌ها استفاده می‌کنند و همچنین اعطای مجوز به شرکت‌های خصوصی جهت استفاده از این فناوری‌های نوین اشاره کرد با روی آوردن دانشگاه‌ها به پدیده کارآفرینی که خود با لزوم انتقال فناوری به سطح صنعت همراه است، مطالعات متعددی در این حوزه صورت پذیرفت. طبق دیدگاه مبتنی بر منابع (26) به نظر می‌رسد که عوامل مالی، انسانی و سازمانی بر موفقیت فرآیند انتقال فناوری از سطح مراکز رشد فناوری دانشگاه به سطح صنعت تأثیر می‌گذارند. متغیرهایی که در این رابطه می‌توان عنوان کرد نیز شامل سطح بودجه تحقیق و توسعه دانشگاه، کیفیت علمی دانشگاه، اهمیت و تعداد فناوری‌های جدید ارائه شده در مراکز رشد فناوری دانشگاه، میزان سابقه دفتر انتقال فناوری (UTTO) و وجود شرکت‌های کوچک و بزرگ در نزدیکی حوزه جغرافیایی دانشگاه می‌باشند. اندازه دانشگاه از لحاظ تعداد دانشجو و هیات علمی نیز یکی دیگر از عوامل مؤثر بر انتقال موفق فناوری از سطح دانشگاه به سطح صنعت است (O'Shea, et al, 2005: 995).

10- دفاتر انتقال نوآوری

دفاتر انتقال نوآوری یا TTO‌ها نقش بسیار مهمی در کارآفرینی دانشگاهی دارند. اولاً اعضای این دفاتر قادر به ایجاد شبکه‌ای منسجم میان محققان دانشگاهی و شرکت‌های سرمایه‌گذاری هستند و همچنین به عنوان مشاوران مدیران شرکت‌ها در مورد نحوه جذب منابع مالی و انسانی به آنها کمک می‌کنند. ثانیاً، بسیاری از اعضای این دفاتر قادر به ارزیابی بازار، طراحی طرح کسب و کار، جذب شرکت‌های سرمایه‌گذاری، هدایت تیم‌های کاری و آماده‌سازی فضا و تجهیزات اداری جهت فعالیت شرکت‌های کوچک در صنعت هستند (Chugh, 2004: 55).
طبق تحقیقی که توسط اوشا و همکاران در سال 2005 صورت گرفت، دانشگاه‌های ام.ای.تی، کالیفرنیا و استانفورد، به ترتیب موفق‌ترین دانشگاه‌ها در زمینه توسعه واحدهای تجاری کوچک از طریق مراکز رشد فناوری دانشگاهی تا سال 2001 میلادی بوده‌اند. تعداد واحدهای تجاری که توسط این دانشگاه‌ها تأسیس و حمایت می‌شود به ترتیب برابر با 218، 148 و 101 واحد تجاری بوده است (AUTM licensing survey Fy 1980-2001).
دانشگاه‌ها دانش - محور هستند، صنایع و شرکت‌های صنعتی بازار - محور هستند و مؤسسات تحقیقاتی مستقل نقش بینابین را در این زمینه ایفا می‌کنند. تأمین مالی انتقال فناوری از دانشگاه به صنعت نیز تابع قوانینی است که به بازار مربوط است.
شکل زیر نحوه‌ی انتقال فناوری را در سطح صنعت نشان می‌دهد. (Seitzer, 1999: 141).
 بررسی ابعاد ساختاری مراکز رشد فناوری دانشگاه‌ها
توضیح نمودار 1- نحوه‌ی انتقال فناوری در انواع شرکت‌ها
به طور کلی، خدمات ارائه شده توسط دفاتر انتقال فناوری در طبقات زیر قابل تقسیم‌بندی است:
* خدمات اطلاعاتی و روابط عمومی: جمع‌آوری و انتشار اطلاعات در مورد نمایشگاه‌های تجاری، کنفرانس‌ها و جلسات تخصصی؛
* آموزش و پشتیبانی: برگزاری سمینارهای تخصصی، کارگاه‌های آموزشی و کلاس‌های آموزشی برای محققان و مدیران تا با نحوه‌ی فعالیت SME‌ها آشنایی یابند؛
* مشاوره‌های تخصصی و انجام مطالعات میدانی: تحلیل مشکلات و مسائل شرکت‌های SME و ارائه راه حل دقیق و تخصصی جهت بکارگیری یک فناوری ویژه و همچنین مطالعه در مورد امکان پیاده‌سازی و بکارگیری نوع خاصی از فناوری؛
* انجام تحقیقات به صورت قراردادی: تعیین اهداف تحقیقات (بررسی هزینه - منفعت اجرای تحقیق). به این نوع قراردادها، انتقال فناوری سخت نیز گفته می‌شود؛
* آموزش اجرای تحقیق: طبق این نوع روابط، نحوه انجام تحقیق به کارکنان شرکت‌های تجاری مستقل آموزش داده می‌شود تا بخشی از تحقیق را خود انجام دهند. در این گونه موارد، انتقال فناوری به صورت مؤثرتری صورت می‌پذیرد؛ زیرا کارکنان شرکت در انجام تحقیق نقش فعالی دارند؛
* انتقال محقق: در این نوع قرارداد انتقال فناوری، محقق دانشگاهی پس از طی مراحل از انجام پروژه تحقیقاتی، به شرکت مقصد منتقل می‌شود و در آن استخدام می‌شود. این نوع همکاری عموماً باب طبع دانشگاه و مؤسسه‌های تحقیقاتی نیست چون نیروی متخصص خود را از دست می‌دهند؛
* تأسیس شرکت‌های مستقل جدید: در صورتی که کارآفرین آموزش گیرنده از منابع مالی اندکی برخوردار باشد، از قدرت کارآفرینی خود جهت تأسیس یک شرکت کوچک مستقل استفاده می‌کند. در این صورت، شرکت تازه تأسیس تحت کنترل و حمایت دانشگاه و یا مؤسسه تحقیقاتی قرار می‌گیرد؛
* تشکیل شورای تخصصی و برنامه‌ریزی انجام تحقیقات؛ در این صورت، یک یا چند متخصص و محقق برای مدت زمان معینی به شرکت آموزش گیرنده - شرکت مقصد - منتقل می‌شوند و اقدام به آموزش و مشاوره کارکنان این شرکت می‌کنند.
این خدمات ممکن است توسط چندین شرکت مستقل تحقیقاتی ارائه شود. در اروپا چندین شرکت که نام اختصاری EACRO را انتخاب کرده‌اند، مجموعه‌ای از خدمات انتقال فناوری را در سطح سخت انجام می‌دهند. از جمله نمونه‌های این شرکت‌ها می‌توان به شرکت FHG در آلمان، LETI در فرانسه، IMEC در بلژیک، RAL در انگلستان، TNO در هلند، SINTEF در نروژ، VTT در فنلاند و CSEM در سوئیس اشاره کرد که نقش واسطه را جهت انتقال فناوری از دانشگاه به صنعت ایفا می‌کنند (Ibid: 142-146).

11- انتقال فناوری‌های جدید در آمریکا

جهت درک نحوه انتقال فناوری جدید به سطح صنایع و میزان موفقیت کشورهای مختلف در این رابطه، می‌توان به آمار مربوطه به رشد روند انتقال فناوری در دانشگاه‌های آمریکا اشاره کرد. تصویب قانون Morrill land grant act در سال 1862 در آمریکا موجب شد تا بخش کشاورزی و صنعت ارتباط نزدیک‌تری با نهادهای علمی و تحقیقاتی در این کشور برقرار کنند و فناوری‌های جدیدی در حوزه‌های مذکور توسعه یابد.
اگر چه تصویب این قانون موجب تعمیق ارتباط میان صنعت و دانشگاه در آمریکا شد، اما رابطه واقعی میان صنعت و دانشگاه در آمریکا، در زمان جنگ جهانی دوم برقرار شد. در طی سال‌های جنگ جهانی دوم، متخصصان دانشگاهی بسیاری از پروژه‌های نظامی را در این کشور سازماندهی و اجرا کردند و بخش اعظمی از بودجه نظامی آمریکا در طول سال‌های جنگ، به سوی دانشگاه‌ها سرازیر شد (Rosenberg & Nelson, 1994: 323-348). پس از جنگ جهانی دوم، قانون حمایت از تحقیقات دانشگاهی در حوزه نظامی در کشور ایالات متحده تصویب شد.
بدین ترتیب متخصصان و استادان دانشگاه می‌توانستند بدون هیچ گونه دغدغه‌ای اقدام به انجام تحقیقات دانشگاهی کنند و در نتیجه، فناوری‌های جدید زیادی به صنعت معرفی شدند. این روند ادامه یافت تا اینکه در سال 1980، قانون Bayh Dole Act در آمریکا تصویب شد. تصویب این قانون سیاست حمایت از مالکیت معنوی آمریکا را تغییر داد و موجب شد تا امکان تجاری سازی تحقیقات دانشگاهی افزایش یابد و بدین ترتیب فرایند تجاری سازی فناوری‌های جدید در سایر حوزه‌ها نیز تا حد زیادی تسهیل شود. در سال‌های بعد، با تأسیس «دانشگاه کارآفرین»، سیستم‌های رسمی توسعه نوآوری و بکارگیری فناوری‌های نوین در جهت توسعه اقتصادی کشور ایجاد شد. از نظر صاحب‌نظران غربی، تأسیس این دانشگاه‌ها به منزله «انقلاب علمی» در غرب به شمار می‌رفت که هدف اصلی از تأسیس این دانشگاه‌ها توسعه اقتصادی آمریکا و نهادینه‌سازی پژوهش و تحقیق در کلیه مراحل آموزش و توسعه فناوری‌های نوین متناسب با نیاز صنایع رو به رشد آمریکا بود.
در گذشته مکانیزمی که توسط دانشگاه‌ها جهت تجاری‌سازی فناوری‌های جدید استفاده می‌شد، فروش حق مالکیت اختراعات و فناوری‌های جدید به شرکت‌های جا افتاده و بزرگ صنعتی بود که در نهایت از این فناوری‌های جدید در توسعه محصولات و خدمات جدید خود استفاده می‌کردند. اما امروزه دانشگاه‌ها به صورت مستقل اقدام به تأسیس شرکت‌های کوچک در سطح صنعت می‌کنند که این امر با مخاطراتی نیز همراه است (Steffensen, et al, 1999: 93-111).
در ایالات متحده آمریکا برخی از دانشگاه‌های صنعتی هسته اصلی تحقیقاتی شرکت‌های بزرگی همچون زیراکس و پولاردید به شمار می‌روند و بدین ترتیب نقش مهمی در توسعه اقتصادی این کشور ایفا می‌کنند.
در چارچوب دیدگاه مبتنی بر منابع، وجود برخی از منابع موجب ایجاد مزیت‌هایی برای دانشگاه‌ها - جهت انتقال فناوری - می‌شود. این منابع بر نحوه شکل‌گیری شرکت‌های کوچک و تعداد شرکت‌هایی که یک دانشگاه می‌تواند در سطح صنایع مختلف از آنها حمایت کند تأثیر می‌گذارند (Powers & McDougall, 2005: 296-301).
منابع مذکور عبارتند از:
1- سطح درآمد ناشی از R&D در صنعت
منابع مالی یکی از مهم‌ترین لازمه‌های انجام تحقیق هستند و این امر در مورد توسعه فناوری‌هایی که قابلیت تجاری را نیز داشته باشند، مهم‌تر جلوه می‌کند. امروزه قابلیت جذب منابع مالی جهت پشتیبانی از تحقیقات دانشگاهی به یکی از مزیت‌های رقابتی روسای دانشگاه‌ها تبدیل شده است (Etzkowitz, et al , op. cit, 324).
از سوی دیگر، بسیاری از صنایع نیز مایل به استفاده از خدمات تحقیقاتی دانشگاه‌ها هستند که در نتیجه، تأمین مالی پروژه‌های تحقیقاتی را در مراکز رشد فناوری دانشگاه‌ها بر عهده می‌گیرند. در نتیجه حمایتمالی از پروژه‌های تحقیقاتی در دانشگاه‌ها و ارتباط مداوم با دانشگاه ها، شرکت‌های بزرگ به منبع عظیمی از نیروهای انسانی متخصص و ماهر دست می‌یابند که بعدها در این شرکت‌ها استخدام می‌شوند. برخی از شرکت‌های بزرگ نیز استادان دانشگاه را به عنوان عضو افتخاری هیات مدیره بکار می‌گیرند تا از نظرات تخصصی آنان برخوردار شوند.
در برخی از صنایع که از پیچیدگی زیادی برخوردارند، مانند صنایع علوم زیستی، انجام تحقیقات مستلزم وجود تخصص علمی بسیار زیاد است که تنها در مراکز دانشگاهی می‌توان این پروژه‌ها را به انجام رسانید (Mc Millan, et al, 2000: 2).
2- کیفیت علمی دانشگاه‌ها
یکی از ملزومات اصلی توسعه و انتقال فناوری‌های پیچیده، وجود نیروی انسانی ماهر و متخصص است. نتایج تحقیقات مختلف نشان می‌دهد که انجام تحقیقات در بسیاری از حوزه‌ها مستلزم همکاری میان تیم‌های مختلفی از متخصصان و پژوهشگران است که این امر در دانشگاه‌ها از امکان بیشتری برخوردار است. بنابراین می‌توان ادعا کرد که دانشگاهی که از دانشکده‌های با کیفیتی برخوردار است قابلیت و توانمندی بیشتری جهت توسعه و انتقال تکنولوژی دارد که این امر موجب تمایز میان دانشگاه‌ها در یک کشور می‌شود.
3- حق مالکیت (27)
داشتن حق مالکیت یک فناوری به دانشگاه اجازه می‌دهد تا از منابع بالقوه آن فناوری در آینده استفاده کنند و به سودآوری دست یابد. از سوی دیگر، داشتن حق اختراع نشان دهنده عزم یک مؤسسه جهت تجاری سازی یک فناوری است و همچنین قابلیت سود‌آوری یک مؤسسه یا دانشگاه را نشان می‌دهد. از سوی دیگر، داشتن حق اختراع به عنوان یک عامل محرکه جهت کسب مزیت رقابتی برای دانشگاه به شمار می‌رود و معیار عملکرد تحقیقاتی دانشگاه است (Deeds, et al, op.cit).
نتایج تحقیقات متلف نشان می‌دهد که تمرکز بر توسعه فناوری‌های بنیادی و کسب حق اختراع در مورد این فناوری ها، منافع بیشتری را نصیب دانشگاه‌ها و مؤسسات تحقیقاتی می‌نماید (Roberts & Malone, 1996: 17-48).
4- دفتر انتقال فناوری (28)
دفاتر انتقال فناوری نیز یکی از لازمه‌های اساسی تأسیس مراکز رشد فناوری و یا مؤسسات تحقیقاتی می‌باشند. متخصصانی که در این مراکز در دانشگاه‌ها فعالیت می‌کنند، باید به فرهنگ سازمانی و فرایند تحقیقات دانشگاهی آگاهی کامل داشته باشند و از توانایی‌های خود جهت ایجاد ارتباط میان این مراکز و صنعت استفاده کنند. در واقع، وظیفه اصلی تجاری سازی فناوری‌های دانشگاهی بر عهده مسئولین این دفاتر است و این افراد باید زمینه لازم را جهت همسان‌سازی فرهنگ تحقیقاتی دانشگاه با صنایع مختلف فراهم کنند. نتایج تحقیقات نشان می‌دهد نهادهای تحقیقاتی ویژه‌ای که مدت زمان طولانی از وجود این دفاتر سود می‌برده‌اند، توانسته‌اند در مدت زمان کمتر و با صرف هزینه‌ای کمتر فناوری‌های خود را به صنایع مختلف انتقال دهند و کارکنان این دفاتر توانسته‌اند به گونه‌ای اثر بخش میان شبکه‌های صنعتی و دانشگاهی ارتباط برقرار کنند (Matkin, 19990: 16).
5- حمایت شرکت‌های سرمایه‌گذاری
شرکت‌های سرمایه‌گذاری منابع مالی مهمی محسوب می‌شوند که می‌توانند از کلیه جهات نیازهای مراکز رشد فناوری و مراکز تحقیقات را مرتفع کنند. شرکت‌های کوچکی که توسط مراکز رشد فناوری دانشگاه‌ها تأسیس می‌شوند، از منابع مالی این شرکت‌ها جهت توسعه فعالیت خود استفاده می‌کنند. توسعه ارتباط میان دانشگاه‌ها و این شرکت‌ها، روند توسعه فناوری‌های جدید را تسریع می‌کند و موفقیت دانشگاه‌ها را در توسعه اقتصادی کشورها تضمین می‌کند.
6- منافع نهادی (29)
تاریخچه عملکرد دانشگاه در توسعه فناوری و ارتباط با صنایع از طریق تأسیس و یا پشتیبانی از شرکت‌های کوچک نیز یک مزیت رقابتی مهم در راستای کسب موفقیت محسوب می‌شود. طبق نظر بارنی (30) (1991) در صورتی که یک شرکت از تاریخچه‌ای ارزشمند در جهت خلق ارزش برخوردار باشد، می‌توان استراتژی‌هایی را طراحی و اجرا کند که سایر شرکت‌ها از اجرای آن‌ها محرومند.
تی سی (31) (1997) نیز عقیده دارد که تاریخچه و عملکرد گذشته شرکت، قدرت انحصاری برای آن خلق می‌کند و یک دارایی ارزشمند جهت ادامه فعالیت در آینده می‌شود. دلیل این امر آن است که در نتیجه انجام فعالیت‌های تکنولوژیک در دانشگاه، دانش زیادی از نحوه انجام فعالیت در صنعت حاصل می‌شود که این امر، خود موجب افزایش توانمندی دانشگاه جهت تأسیس و یا حمایت از شرکت‌های کوچک در سطح صنعت می‌شود. بنابراین، می‌توان ادعا کرد که دانشگاه‌هایی که سابقه بیشتری در توسعه فناوری در ارتباط با شرکت‌های کوچک داشته اند، موفق‌تر از دانشگاه‌هایی هستند که سابقه انجام فعالیت‌های مشابه را نداشته‌اند.
طبق نظر پاورز (32) (2003) ارتباط بسیار نزدیکی میان سرمایه انسانی و فرایند انتقال فناوری وجود دارد. طبق نظر وی، یکی از مهم‌ترین لازمه‌های توسعه شرکت‌های جدید توسط دانشگاه‌ها، وجود دانشمندان و متخصصان دانشگاهی است که از قابلیت‌ها و دانش فنی لازم در علوم تحقیقاتی برخوردار می‌باشند.

12- شبکه ارتباطی سه گانه

به طور کلی، کارایی شرکت‌ها در کسب مزیت رقابتی در دنیای کسب وکار پیچیده و متغیر کنونی، تنها به سطح تحقیقات در آن کشور بستگی ندارد. کارایی و اثربخشی بنگاه‌های اقتصادی در جهت کسب مزیت رقابتی و توسعه اقتصادی، به نحوه‌ی سازماندهی و بهره‌گیری از منابع در سطح شرکت و کشور نیز بستگی دارد. بدین ترتیب در می‌یابیم که توانایی شرکت‌ها جهت بهره‌گیری از نوآوری‌ها در سطوح صنعتی لازمه اصلی موفقیت و توسعه اقتصادی است . اتزکویتز (33) (2000) بر این عقیده است که وجود شبکه‌ای از ارتباطات میان 3 نهاد عمده که شامل صنعت، دانشگاه و دولت است موجب می‌شود تا کشورها به سمت اقتصاد دانش محور به پیش روند و به رشد وتوسعه اقتصادی در مدت زمان کمتری دست یابند. طبق نظر وی، وجود «شبکه» میان این 3 نهاد جهت رشد اقتصادی هر کشوری حیاتی است. در واقع کشوری که زیر ساخت‌ها و زمینه‌ی ارتباط مستقیم میان این 3 نهاد را فراهم می‌کند، از طریق انتشار سریع‌تر اطلاعات و نوآوری‌های در سطح بنگاه‌های اقتصادی و کل جامعه به مزیت رقابتی پایدار دست می‌یابد (Council, 1998: 43). این 3 نهاد مسئولیت اصلی تولید و انتشار دانش را در سطح عمومی بر عهده دارند. با توجه به اینکه نوآوری‌ها در دنیای کسب و کار کنونی مهم‌ترین نقش را در رشد کشورها ایفا می‌کنند، توسعه فناوری‌های جدید که در نتیجه‌ی ارتباط نزدیک میان دانشگاه - که محل تولد نوآوری‌ها هستند - و صنعت - که محل کاربرد نوآوری هستند - موجب می‌شود تا کشورها به اهداف اصلی رشد اقتصادی خود دست یابند.
همان گونه که می‌دانیم، دانش پایه و اساس هر نوآوری را تشکیل می‌دهد و دانشگاه که محل اصلی تولید وانتشار دانش فنی است، نقش مهمی در معرفی نوآوری‌های صنعتی ایفا می‌کند.
از سویی دیگر، یکی از لازمه‌های اصلی توسعه نوآوری در یک کشور، ارتباط میان صنعت و دولت است. دولت‌ها می‌توانند با طراحی خط مشی‌های جدید موجب بهبود «فضای کسب وکار» شوند - کاهش سطح مالیات بر درآمد، اعطای سوبسید و مشوق‌ها - و یا با تصویب قوانینی خاص، بسیاری از بنگاه‌های اقتصادی را از فعالیت اقتصادی باز دارند.
در یک اقتصاد دانش - محور دانشگاه نقش کلیدی را در فرایند توسعه نوآوری ایفا می‌کند که شامل تجهیز منابع انسانی دانش - مدار و فراهم کردن فضای فیزیکی جهت توسعه فناوری‌های جدید است. این 3 نهاد عمده که در گذشته نقش منفصل و منفعلی را در رابطه با نوآوری و توسعه فناوری‌های جدید بر عهده داشته‌اند، امروزه در یک شبکه‌ی به هم پیوسته نقش مکمل را در این رابطه ایفا می‌کنند. با توجه به افزایش نقش دانشگاه‌ها در توسعه فعالیت‌های اقتصادی، باید نسبت به تجهیز مالی پروژه‌های تحقیقاتی صنعتی در مراکز رشد فناوری دانشگاه‌ها نیز تدابیر جدیدی اندیشیده شود. از سویی دیگر، با توجّه به پتانسیل فناوری‌های جدید و کاربرد آنها در کلیه‌ی صنایع، کسب حق اختراع فناوری‌های جدید و فرایند تجاری سازی نوآوری اهمیت دو چندان برای دانشگاه‌ها یافته است (Laydesdorff, 2003: 18-22)
بدین ترتیب، یک مدل 3 جانبه از ارتباط میان صنعت، دانشگاه و دولت توسعه یافته است که مبنای اقتصاد دانش - محور را تشکیل می‌دهد (Marquez, et al, 2006: 536).
در حقیقت هر یک از این نهادها نقش مهمی را در توسعه و نهادینه سازی فناوری‌های جدید و انواع نوآوری‌ها ایفا می‌کنند.
 بررسی ابعاد ساختاری مراکز رشد فناوری دانشگاه‌ها
توضیح نمودار 2- مدل روابط سه گانه میان صنعت، دانشگاه و دولت
هدف از معرفی این مدل، ایجاد یک محیط مشوق نوآوری و کارآفرینی است. از جمله اهداف توسعه‌ی مدل فوق عبارتند از:
1- تأسیس شرکت‌های صنعتی کوچک با محوریت مراکز رشد فناوری دانشگاه؛
2- همکاری در جهت توسعه اقتصادی از طریق فعال‌سازی پارک‌های فناوری و مراکز رشد کسب و کار؛
3- تشکیل مشارکت‌های راهبردی میان انواع بنگاه‌های اقتصادی کوچک و بزرگ؛
4- تأسیس نهادهای چند منظوره که به صورت غیرانتفاعی اداره می‌شوند و مسئولیت نظارت بر توسعه‌ی نوآوری را از ابعاد قانونی و اجتماعی بر عهده دارند؛
5- امضای قراردادهای تحقیق و توسعه با آزمایشگاه‌های دولتی و مراکز تحقیقات دانشگاهی.

13- مطالعه‌ی موردی: دانشگاه کویمبرا در کشور پرتقال

همان گونه که قبلاً نیز عنوان شد، نهادهای اقتصادی و اجتماعی نقش غیرقابل انکاری در توسعه و انتقال فناوری‌های جدید، تجهیز نیروی انسانی ماهر و ساماندهی جریان اطلاعات در کشورها دارند (Auster, 1990: 10).
کشور پرتقال یکی از کشورهایی است که شبکه‌ای از نهادهای اقتصادی، اجتماعی و علمی را به منظور توسعه نوآوری در صنایع این کشور به وجود آورده است (Rodriguez, et al, 2003: 19-33). کشور پرتقال در سال 2001 طرح برنامه‌ی یکپارچه‌ی حمایت از نوآوری (34) را به منظور بهبود جایگاه این کشور در اتحادیه اروپا اجرا کرد.
مهم‌ترین کارکردهای این طرح عبارتند از:
1- تقویت سیستم نوآوری در سطح ملّی؛
2- اصلاح خدمات بخش عمومی؛
3- آموزش نیروهای انسانی متخصص در زمینه‌ی توسعه نوآوری؛
4- توسعه تحقیقات کاربردی در حدّ استانداردهای داخلی اتحادیه اروپا؛
5- وضع قوانین یکپارچه در حوزه‌های کسب و کار، نوآوری و بازارهای مالی.
بدین ترتیب می‌توان دریافت که در گام اول، کشور پرتقال گام مهمی را در جهت توسعه‌ی شبکه‌ی نوآوری برداشت وتوانست زیر ساخت‌های توسعه یک اقتصاد دانش - محور را فراهم نماید.
این کشور توانست سیاست‌های مناسبی را جهت همکاری 3 جانبه میان صنعت، دانشگاه و دولت وضع کند و در واقع «شبکه‌ی نوآوری و کارآفرینی» را در اولین گام توسعه اقتصاد نوآور طراحی کند، روشی که شرکت‌های پرتقالی جهت تحقیق و توسعه انتخاب می‌کنند بستگی به قابلیت‌های درونی و راهبردهای کلان آنها دارد (Simoes, 1992: 18). از جمله مکانیزم‌های کسب دانش که توسط این شرکت‌ها به کار گرفته می‌شود می‌توان به انجام تحقیقات داخلی، عقد قرارداد با شرکت‌های تحقیقاتی مستقل، انجام تحقیقات مشارکتی، تملک شرکت‌های تحقیقاتی کوچک و همکاری با مراکز تحقیقاتی دانشگاهی اشاره کرد.
بدین ترتیب، ارتباط نزدیکی میان دانشگاه‌ها و صنایع مختلف ایجاد شده است و زمینه‌های انتقال فناوری از دانشگاه به صنعت تا حد زیادی فراهم شده است. در نتیجه این همکاری، دانشگاه‌ها به منابع مالی دولتی دست یافته‌اند و همچنین قادرند جهت انجام برخی از تحقیقات نظری، از منابع مالی بنگاه‌های اقتصادی مستقل نیز استفاده کنند.
در کشور پرتقال، سازمانهای دولتی، وزارتخانه‌ها، مقامات محلّی و آزمایشگاه‌های بزرگ نیز به عنوان سومین بعد شبکه‌ی 3 گانه ی، نقش مهمی در فرایند توسعه نوآوری ایفا می‌کنند. دولت پرتقال توسعه پارک‌های فناوری و مراکز رشد دانشگاهی را در چارچوب تلاش در جهت توسعه‌ی کارآفرینی و نوآوری تشویق کرده است و در این راستا، ارتباط نزدیکی میان صنعت و دانشگاه ایجاد کرده است.
دانشگاه کویمبرا در کشور پرتقال، یکی از دانشگاه‌هایی است که ارتباط نزدیکی با دولت و صنعت این کشور در توسعه نوآوری و فناوری‌های نوین دارد که در این قسمت، به طور اختصار نحوه‌ی عملکرد آن را تشریح می‌کنیم. این دانشگاه دو نوع شبکه را به منظور توسعه نوآوری در ارتباط با صنعت و دولت بوجود آورده است:
الف) مؤسسات خصوصی غیرانتفاعی
فعالیت این مؤسسات غیرانتفاعی مخصوصی که بیانگر تعامل میان دانشگاه و صنعت است، از سال 1980 میلادی آغاز شد. این مؤسسات به منظور تعامل نزدیک‌تر میان دانشگاه با صنایع کوچک و همچنین کاهش کاغذبازی‌های اداری معمول در این کشور تأسیس شدند. تأسیس این نهادها با هدف افزایش آزادی عمل دانشگاه‌ها جهت انجام پروژه‌های تحقیقاتی صنایع مختلف و همچنین افزایش انعطاف‌پذیری در هدایت پروژه‌های تحقیقاتی و پاسخ‌گویی به پویایی‌ها و تغییرات محیطی صورت پذیرفت. تعداد این مؤسسات بالغ بر 18 مؤسسه‌ی مستقل است که هر یک از آنها ارتباط علمی نزدیکی با نهادهای دولتی و وزارتخانه‌ها و همچنین سایر شرکت‌های فعال در صنعت و مراکز تحقیقاتی دارند. در چارچوب این همکاری‌ها، دانشگاه از منابع مالی خارجی استفاده می‌کند و در عین حال، در حوزه‌های مختلف صنعتی اقدام به توسعه نوآوری و دانش کاربردی کرده است. بدین ترتیب، هر یک از طرفین به گونه‌ای منتفع می‌شوند و دولت نیز نقش نظارتی خود را ایفا می‌کند. این مؤسسات خصوصی غیرانتفاعی عامل محرکه‌ی انجام تحقیق و توسعه توسط دانشگاه هستند و در عین حال، دانشگاه اقدام به توسعه دانش کاربردی و انتقال نوآوری به صنعت می‌کند.
قابل ذکر است که این نهادهای خصوصی غیرانتفاعی، در 3 گروه قابل تقسیم می‌باشند:

گروه 1: مؤسسات تحقیقات دانشگاهی

ویژگی ها:
* عموماً تحقیقات بنیادی انجام می‌دهند؛
* تجهیزات و مکان فیزیکی مستقلی ندارند و در درون دانشگاه‌ها استقرار یافته‌اند؛
* اعضای این مؤسسات را ترکیبی از متخصصان دانشگاهی و تجار تشکیل می‌دهند؛
* در دانشگاه کایمبرا، واحدهای تحقیقاتی در زمینه‌ی علوم زیستی، شیمی و مخابرات، فعالیت‌های اقتصادی بیشتری انجام می‌دهند و با بنگاه‌های اقتصادی در ارتباطند.

گروه 2: مؤسسات تحقیقاتی بخش صنعت و خدمات

ویژگی ها:
* فعالیت اصلی این مؤسسات در حوزه‌ی علوم کاربردی و آزمایش‌های تجربی است؛
* این مؤسسات، در مکان‌هایی خارج از دانشگاه مستقر هستند؛
* بیشترین اعضای این مؤسسات را بنگاه‌های صنعتی و تجاری تشکیل می‌دهند. بانک‌ها و مؤسسات دولتی نیز با این مؤسسات همکاری نزدیکی دارند؛
* فعالیت‌های اقتصادی این مؤسسات، بیشتر در حوزه‌های زیر صورت می‌گیرد:
اتومبیل، ساخت کشتی، فیبر نوری، متالورژی، نساجی، الکترونیک، تولید سیمان، شیمی، علوم انفورماتیک (نرم افزار و سخت افزار)، علوم مخابرات، سرامیک، داروسازی و بانکداری؛
* تحقیقات بنیادی این مؤسسات نیز در حوزه‌های زیر صورت می‌گیرد؛
علوم پزشکی و سلول‌های بنیادی، علوم زمین شناسی و محیطی، کشاورزی و شیلات.

گروه 3: مؤسسات تحقیق و مشاوره

ویژگی‌ها:
* تمرکز بر انجام تحقیقات ترکیبی (بنیادی و کاربردی) و ارائه خدمات مشاوره‌ای دارند؛
* این مؤسسات عموماً در حوزه‌ی جغرافیایی درون دانشگاه استقرار می‌یابند؛
* اعضای این مؤسسات را واحدهای تحقیقاتی دانشکده‌های مختلف تشکیل می‌دهند؛
* اغلب تحقیقات این مؤسسات در حوزه‌های علوم انسانی، اجتماعی و اقتصادی صورت می‌گیرد.
به دلیل این که انجام تحقیقات در این مؤسسات 3 گانه با هدفی مشابه صورت می‌پذیرد و لزوم هماهنگی و همکاری میان این مؤسسات در جریان انجام تحقیقات میدانی و آزمایشگاهی وجود دارد (Marquez, et al, 1998: 537-540). نتیجه‌ی این همکاری‌ها ایجاد شبکه‌ای منسجم از روابط متقابل میان مؤسسات مذکور است که در آن، دانشگاه نقش محوری و اصلی را ایفا می‌کند.
ب) واحدهای رشد و کسب و کار و مراکز فنی
بر اساس نظریه‌ی اتزکیوتز، (35) (2002) واحد رشد کسب و کار (36) یک مدل جهانی مدیریت دانش و فناوری است که در آن، دانشگاه نقش محوری را ایفا می‌کند. دانشگاه‌ها دارای منابع انعطاف‌پذیری هستند که آنها را قادر می‌سازد حتی در زمان رکود اقتصادی نیز به فعالیت‌های تحقیقاتی خود ادامه دهند.
با توجه به افزایش نقش دانشگاه‌ها در تولید علم در جهان، مأموریت این نهادهای علمی و تحقیقاتی به سمت کارآفرینی و توسعه فناوری‌های نوین و کاربردی گرایش یافته است و دانشگاه‌ها، زادگاه شرکتهای کوچک و پرورش دهنده‌ی کسب و کارهای نوآور در عرصه‌ی جدید کسب و کار به شمار می‌روند. در دانشگاه کایمبرا نیز مراکز رشد واحدهای فناوری و مراکز فنّی (36) به منظور تجهیز دانش فنّی و نیروی انسانی متخصص و دانش - مدار تأسیس شده‌اند و مسئولیت خلق دانش فنّی در کلیه‌ی حوزه‌های صنعتی را به عهده دارند. در این دانشگاه، حوزه‌های زیر تحت پوشش واحدهای رشد و مراکز فنی قرار دارند: برق، مهندسی شهری و شهرسازی، بانکداری، علوم سرامیک، توریسم و سیمان.
نهادهای دولتی همچون شهرداری کایمبرا، مؤسسه حمایت از بنگاه‌های کوچک و متوسط و سازمان تأمین اجتماعی نیز ارتباط نزدیکی با این واحدها و دانشگاه دارند.
بسیاری از سازمان‌های دیگر همچون NERCAB, ANGE, AIP, ACIC, NERLEI, NERGA نیز با این مراکز همکاری می‌کنند.
دانشگاه کایمبرا نیز از فعالیت واحدهای رشد کسب و کار و مراکز فنی خود نیز منتفع شده است؛ زیرا بدین ترتیب فرصت ورود به حوزه‌های مختلف صنعتی، تجاری سازی انواع فناوری‌های جدید و توسعه کسب و کارهای دانش - محور را یافته است.
با توجه به اینکه پروژه‌های تحقیقاتی این دانشگاه تأثیر زیادی بر توسعه اقتصادی شهر کایمبرا داشته‌اند، مؤسسات دولتی و مقامات شهری نیز از انجام این پروژه‌ها استقبال کرده‌اند. دلیل مشارکت نهادهای دولتی در فعالیت تحقیقاتی این مراکز، کاهش نرخ بیکاری و خلق مشاغل جدید در نتیجه‌ی فعالیت این واحدها است. از سوی دیگر، بسیاری از بانک‌های پرتقال نیز تمایل خود را جهت تأمین مالی پروژه‌های تحقیقاتی این دانشگاه اعلام کرده‌اند. بدین ترتیب، شبکه‌ای از ارتباطات میان دانشگاه، بنگاه‌های اقتصادی و نهادهای دولتی بوجود آمده است.
نمودار 3 روابط 3 گانه‌ی صنعت - دانشگاه - دولت را در نتیجه‌ی فعالیت‌های تحقیقاتی و کارآفرینی دانشگاه کایمبرا نشان می‌دهد.
 بررسی ابعاد ساختاری مراکز رشد فناوری دانشگاه‌ها
توضیح نمودار 3- چارچوب روابط 3 جانبه‌ی دانشگاه - صنعت - دولت با محوریت دانشگاه کایمبرا
با نگاهی به مدل فوق می‌توان دریافت که توسعه‌ی نوآوری، در صورت تعامل پویا و پایدار میان دولت، صنعت و دانشگاه حاصل می‌شود. نتیجه‌ی انجام این تعاملات و تشکیل شبکه‌های تشریک دانش، خلق دانش و انقلاب تکنولوژیک در کلیه حوزه‌های صنعتی است.
نتیجه‌ی تعامل میان 3 عنصر مذکور، تشکیل مؤسسات مختلفی است که هر یک از آنها نقشی را در فرایند تولید و انتقال دانش و فناوری‌های جدیدایفا می‌کنند و بدون وجود آنها، بخشی از این فرایند عقیم می‌ماند. همان گونه که در مثال دانشگاه کایمبرا نیز عنوان شد، فعالیت‌های علمی و تحقیقاتی این دانشگاه منجر به خلق واحدهای رشد کسب وکار شد. در ادامه، شرکت‌های کوچک دانش - محور به منظور نهادینه سازی دانش و فناوری در چارچوب مراکز فناوری و پارک‌های فناوری تأسیس شدند که در فرایند انتقال فناوری از دانشگاه به صنعت، نقش حیاتی را بر عهده دارند.
در نهایت خاطر نشان می‌سازیم که نقش دانشگاه کایمبرا در توسعه فناوری‌های نوین حاصل عواملی همچون لزوم رشد اقتصادی کشور، تعداد زیاد دانشجویان، محققّان و متخصّصان این دانشگاه و بافت صنعتی شهر کایمبرا بوده است (Ibid).
بدین ترتیب، می‌توان ادعا کرد که با توجه به لزوم بکارگیری فناوری‌های نوین در کلّیه حوزه‌های صنعتی و همچنین ظهور اقتصاد دانش - محور، دانشگاه‌ها بهترین و مهم‌ترین نهادهایی هستند که می‌توانند مسئولیت رهبری تکنولوژیک کشورها را بر عهده بگیرند.

14- مراکز رشد واحدهای فناوری و پارک‌های علم و فناوری در داخل کشور

بر طبق آخرین ارقام و آمار موجود، - تابستان 1387 - (www.sbu.ac.ir) تعداد 43 مرکز رشد واحدهای فناوری و تعداد 15 پارک علم و فناوری در داخل ایران وجود دارد که در این قسمت نام این مراکز را ارائه می‌کنیم:
مرکز رشد واحدهای فناوری پارک علم و فناوری استان آذربایجان شرقی، مرکز رشد واحدهای فناوری اطلاعات و ارتباطات دانشگاه ارومیه، مرکز رشد واحدهای فناوری اطلاعات و ارتباطات شهرک علمی تحقیقاتی اصفهان، مرکز رشد واحدهای فناوری شهرک علمی و تحقیقاتی اصفهان، مرکز رشد واحدهای فناوری اطلاعات و ارتباطات دانشگاه بوعلی سینا، مرکز رشد واحخدهای فناوری خلیج فارس استانداری بوشهر، مرکز رشد واحدهای فناوری پلیمر پژوهشگاه پلیمر و پتروشیمی ایران، مرکز رشد واحدهای فناوری پژوهشگاه ملی مهندسی ژنتیک و زیست فناوری، مرکز رشد واحدهای فناوری دانشگاه تربیت مدرس، مرکز رشد واحدهای فناوری دانشگاه تهران، مرکز رشد واحدهای فناوری اطلاعات و ارتباطات جهاد دانشگاهی، مرکز رشد واحدهای فناوری جهاد دانشگاهی استان کرمانشاه، مرکز رشد واحدهای فناوری دانشگاه شهید چمران اهواز، مرکز رشد واحدهای فناوری اطلاعات و ارتباطات پارک علم و فناوری خراسان، مرکز رشد واحدهای فناوری پارک علم و فناوری استان خراسان، مرکز رشد واحدهای فناوری دانشگاه زنجان، مرکز رشد واحدهای فناوری سازمان پژوهش‌های علمی و صنعتی ایران، مرکز رشد واحدهای فناوری اطلاعات و ارتباطات سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران، مرکز رشد واحدهای فناوری پارک علم و فناوری استان سمنان، مرکز رشد واحدهای فناوری دانشگاه شهید بهشتی، مرکز رشد واحدهای فناوری دانشگاه صنعتی امیر کبیر، مرکز رشد واحدهای فناوری‌های پیشرفته دانشگاه صنعتی شریف، مرکز رشد واحدهای فناوری فرآورده‌های دارویی دانشگاه علوم پزشکی تبریز، مرکز رشد واحدهای فناوری لوازم و تجهیزات پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، مرکز رشد واحدهای فناوری فراورده‌های دارویی دانشگاه علوم پزشکی تهران، مرکز رشد واحدهای فناوری فرآورده‌های دارویی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مرکز رشد واحدهای فناوری فراورده‌های دارویی دانشگاه علوم پزشکی شیراز، مرکز رشد واحدهای فناوری ا طلاعات و ارتباطات دانشگاه علم و صنعت ایران، مرکز رشد واحدهای فناوری پارک علم و فناوری استان فارسی، مرکز رشد واحدهای فناوری اطلاعات و ارتباطات دانشگاه قم، مرکز رشد واحدهای فناوری سازمان منطقه آزاد قشم، مرکز رشد واحدهای فناوری اطلاعات و ارتباطات دانشگاه کاشان، مرکز رشد واحدهای فناوری اطلاعات و ارتباطات سازمان منطقه آزاد کیش، مرکز رشد واحدهای فناوری پارک علم و فناوری استان گیلان، مرکز رشد واحدهای فناوری پارک علم و فناوری استان مرکزی، مرکز رشد واحدهای فناوری شرکت شهرک‌های صنعتی مازندران، مرکز رشد واحدهای فناوری اطلاعات و ارتباطات مرکز تحصیلات تکمیلی علوم پایه زنجان، مرکز رشد واحدهای فناوری مرکز بین‌المللی علوم و تکنولوژی پیشرفته و علوم محیطی، مرکز رشد واحدهای فناوری مؤسسه مطالعات و تحقیقات زنان، مرکز رشد واحدهای فناوری معماری و ساختمان، پژوهشکده توسعه کالبدی، مرکز رشد واحدهای فناوری اطلاعات و ارتباطات پارک علم و فناوری استان یزد، مرکز رشد واحدهای فناوری بیوتکنولوژی پزشکی و مهندسی ژنتیک پارک علم و فناوری یزد، مرکز رشد واحدهای فناوری دانشگاه امام حسین (علیه السلام).

15- پارک‌های علم و فناوری

پارک علم و فناوری استان آذربایجان شرقی، پارک فناوری پردیس، پارک علم و فناوری استان خراسان، پارک علم و فناوری استان

 

سمنان، پارک علم و فناوری استان فارس، پارک علم و فناوری استان گیلان، پارک علم و فناوری استان مرکزی، پارک علم و فناوری استان یزد، پارک علم و فناوری دماوند، پارک علم و فناوری دانشگاه تربیت مدرس، پارک علم و فناوری دانشگاه تهران، پارک علم و فناوری مرکز بین‌المللی علوم و تکنولوژی پیشرفته و علوم محیطی، پارک علم و فناوری شهرک علمی و تحقیقاتی اصفهان، پارک علم و فناوری دانشگاه ارومیه، پارک علم و فناوری استان کرمانشاه.

16- مطالعه‌ی موردی در ایران: مرکز رشد فناوری دانشگاه شهید بهشتی

مرکز رشد دانشگاه شهید بهشتی مرکزی است که جهت ارائه خدمات حمایتی (مالی، آموزشی، مشاوره‌ای، اداری، اسکان، اطلاع رسانی و اینترنت، بازاریابی، آزمایشگاهی وکارگاهی) به کارآفرینان و دانش آموختگان دانشگاهی جهت تجاری سازی ایده و دستاوردهای پژوهشی دانشگاه و ایجاد و توسعه کسب و کارهای کوچک و متوسط مبتنی بر دانش و فناوری تأسیس شده است. مرکز رشد دانشگاه شهید بهشتی با توجه به مأموریت خود و بهره‌گیری از پتانسیل‌های موجود در دانشگاه این امکان را برای کارآفرینان و دانش آموختگان دانشگاهی فراهم آورده است تا با تمرکز بر روی ایده محوری خود، مرحله به مرحله فرایند توسعه را در هسته‌ها و واحدهای فناور تجربه کنند.
اهداف اصلی ایجاد مرکز رشد دانشگاه شهید بهشتی موارد زیر را شامل می‌شود:
* بستر سازی جهت تجاری کردن دستاوردهای تحقیقاتی - کاربردی دانشگاهی و حمایت از نوآوری و خلاقیت نیروهای محقق جوان؛
* توسعه کسب و کارهای کوچک و متوسط دانش محور با هدف کمک به رونق اقتصاد محلی و ملی؛
* تسهیل در انتقال دانش و تکنولوژی از مراکز دانشگاهی به دیگر مراکز جامعه؛
* تجاری سازی ایده، طراحی محصول، تولید و فروش محصولات صنعتی مختلف.

16-1- فرایند فعالیت در مرکز رشد دانشگاه شهید بهشتی

مرکز رشد دانشگاه شهید بهشتی، با توجه به مأموریت خود یک مرکز ارائه دهنده خدمات به کارآفرینان و دانش آموختگان دانشگاهی است. در همین راستا تمرکز مدیریت مرکز رشد بر روی ارائه خدمات مطمئن و مؤثر، سرویس دهی منظم و به موقع، ایجاد فضائی خلاق و نوآورانه و توسعه شبکه همکاران استراتژیک می‌باشد تا بدین وسیله هسته‌ها و شرکت‌های پذیرفته شده در این مرکز، در زمان تعیین شده به اهداف پیش بینی شده خود دست یابند. مرکز رشد این دانشگاه با توسعه شبکه همکاران ذینفع و بهره‌گیری مشارکت جویانه از منابع آنها، امکان استفاده از مراکز آزمایشگاهی و کارگاهی، بهره‌مندی از تکنولوژی روز، دسترسی به منابع علمی و همچنین بازار فروش را برای شرکت‌ها تسهیل کرده است.

16-2- خدمات مرکز رشد دانشگاه شهید بهشتی

به طور کلی این مرکز، خدماتی را در حوزه‌های زیر به کلیه صنایع در کشور ارائه می‌دهد:
خدمات آموزشی، خدمات اطلاع رسانی، خدمات رایانه ای، تهیه برنامه کسب و کار، خدمات آزمایشگاهی و کارگاهی، خدمات مالی و خدمات مشاوره‌ای و بازاریابی.
یکی از مهم‌ترین خدمات ارائه شده توسط این مرکز خدمات مشاوره‌ای و بازاریابی است که به دلیل اهمیت و وسیع بودن سطح خدمات ارائه شده، این واحد در راستای اهداف کلان مرکز و ارائه خدمات مناسب به مؤسسات صنعتی فعالیت‌های زیر را انجام می‌دهد:
* مشاوره و راهنمایی برای ارزیابی دستاوردهای مؤسسات مستقر در مرکز و بهره‌گیری از دانش فنی کسب شده جهت تولیدات صنعتی؛
* ایجاد بازارهای مجازی عرضه و تقاضای فناوری و زمینه‌سازی ارائه دانش فنی کسب شده به متقاضیان؛
* پروژه‌یابی بر اساس نیازهای مراکز آموزشی، پژوهی، خدماتی و صنعتی دولتی و غیر دولتی و اطلاع رسانی مناسب برای جذب و اجرای پروژه‌ها توسط مؤسسات مستقر در مرکز؛
*شناسایی جوانب مختلف و پیش‌بینی مناسب از نیازهای مشتریان در بازارهای مختلف.

17- نتیجه‌گیری و پیشنهادات

پس از تحلیل ساختار، نحوه سازماندهی و عملکرد مراکز رشد فناوری دانشگاه‌های ایران، به نظر می‌رسد که مراکز رشد فناوری در دانشگاه شهید بهشتی و بسیاری از دانشگاه‌های ایران فاصله زیادی با ساختار ایده ال دارند. اولین و بارزترین ضعف ساختاری این مراکز، نحوه مدیریت این مراکز است که استقلال ساختاری و مالی چندان زیادی ندارند و تحت مدیریت متمرکز اداره می‌شوند. بدین ترتیب، مدیران این مراکز آشنایی لازم را در مورد پویایی‌های صنایع مختلف ندارند و نمی‌توانند برنامه‌های هر واحد فن آور را در چارچوب توان بالقوه صنعت مربوطه طراحی و تنظیم کنند.
از سوی دیگر، به نظر می‌رسد که فعالیت‌های ترفیعی مناسبی جهت شناساندن این مراکز رشد به بنگاه‌های اقتصادی فعال در صنایع ایران صورت نگرفته است که عامل اصلی این امر، ضعف ارتباط میان دانشگاه‌ها با صنعت در ایران است. یکی از مهم‌ترین فعالیت‌هایی که باید در اولویت کاری روسای دانشگاه‌ها و مدیران مراکز رشد فناوری قرار گیرد، برقراری ارتباط با نهادهای دولتی و مقامات دولتی محلی است که بدین ترتیب قوانینی جهت تسهیل ورود دانشگاه‌ها به صنعت تصویب شوند و پروژه‌های تحقیقاتی بیشتری در سطح ملی و محلی به دانشگاه‌ها و در واقع مراکز رشد فناوری دانشگاه‌ها واگذار شود. به نظر می‌رسد که باید قوانینی در مجلس شورای اسلامی تصویب شود تا زمینه ارتباط میان دانشگاه با صنایع از وجاهت قانونی بیشتری برخوردار شود و شرکت‌های فعال در صنعت ملزم به تأمین مالی مراکز رشد فناوری تحقیقاتی تازه تأسیس شهرستان‌ها و همچنین اجرای بخشی از فعالیت‌های تحقیقاتی خودبا کمک دانشگاه‌ها و سایر مراکز علمی معتبر کشور شوند.
به نظر می‌رسد که مشارکت دادن صاحبان صنایع در هیات مدیره شرکت‌های فناوری - محور جدید، برگزاری سمینارهای تخصصی علمی در صنایع مختلف به خصوص در شهرک‌های صنعتی شهرهای بزرگ به منظور شناساندن توان بالقوه مراکز رشد فناوری، آموزش اجرای تحقیق به کارکنان واحد تحقیق و توسعه شرکت‌های صنعتی، انتقال محققان مراکز رشد فناوری به شرکت‌های تجاری فعال در صنعت و حفظ ارتباط با دانش آموختگان دوره‌های کارشناسی ارشد و دکتری جهت استفاده از قدرت علمی و ارتباطی آنان، و توسعه برنامه‌های روابط عمومی از جمله راهکارهای عملیاتی توسعه و شکوفایی این مراکز می‌باشد.
از سوی دیگر، تأمین منابع مالی باید به صورت متمرکز به این مراکز واگذار شود تا دانشگاه بتواند با تأسیس خودمختار شرکت‌های فناوری - محور جدید و حمایت مالی آنها، تجربه واقعی حضور در صنعت را کسب کند. به نظر می‌رسد که با فاصله گرفتن از ساختار سنتی و روی آوردن به ساختار مراکز تحقیقات صنعتی انتفاعی، مراکز رشد فناوری دانشگاهی در ایران انگیزه بیشتری جهت طراحی راهبردهای تهاجمی ورود به صنعت بیابند.
همچنین پیشنهاد می‌شود که دانشگاه‌های بزرگی همچون دانشگاه شهید بهشتی اقدام به توسعه واحد تحقیق غیر انتفاعی (38) کنند تا از اختیار و استقلال بیشتری جهت توسعه تحقیقات راهبردی و بکارگیری فناوری‌های جدید برخوردار باشند.
از آنجایی که این مراکز - واحدهای تحقیق غیر انتفاعی - مشمول بودجه‌ای مستقل از جانب دانشگاه می‌شوند، راهبردهای اعطای مجوز را به صورت مستقل اجرا می‌کند، قادر به تأسیس شرکت‌های کوچک در صنایع مختلف هستند و در پاره‌ای از موارد، استانداردهای عملکردی ویژه‌ای را طراحی و اجرا می‌کند، بنابراین این امکان را فراهم می‌آورند تا مراکز رشد فناوری تجارب ارزنده‌ای در ارتباط با طراحی و اجرای راهبردهای میان مدت و کوتاه مدت کسب کنند.
علاوه بر این، باید به مراکزی که از عملکرد بهتری برخوردار بوده‌اند، اختیار جذب منابع مالی و دولتی و اجرای برنامه‌های توسعه، مذاکره با شرکت‌های مستقل جهت اعطای امتیاز اختراع و یا انجام تحقیقات صنعتی و یا تأسیس شرکت‌های کوچک و متوسط به عنوان سازوکارهای تشویقی داده شود تا بدلیل آزادی بیشتر در اتخاذ تصمیمات و انتخاب استراتژی، این مراکز به کسب سودآوری بیشتر ترغیب شوند.

پی‌نوشت‌ها:

1. Coimbra
2. دانشجوی دکتری بازاریابی دانشگاه شهید بهشتی تهران، عضو هیات علمی دانشگاه پیام نور.
3. KNOWLEDGE FILTER
4. Cohen
5. Scott
6. DOWNSIZING
7. Rammer
8. Salter & Laurensen
9. Aldrich
10. cognitive
11. sociopolitical
12. Cognitive legitimization
13. Top Management Team
14. Michael & Hmieleski
15. Shared strategic cognition
16. Team potency
17. Cognition team
18. Team conflict
19. New Technology - Based Firms
20. Westhead
21. Williams
22. Hi - tech
23. Westhead & Storey
24. Non - profit research foundation
25. For - profit private extension
26. RBV
27. patent
28. Technology Transfer Office
29. Institutional Resources
30. Barney
31. Teece
32. Powers
33. Etzkowitz
34. PROINNOV
35. Etzkowitz
36. Business incubator
37. techno polis
38. Non-profit research foundation

منابع تحقیق :
1. Adams, J. D, Chiang, E. P. Starkey, K. , 2001. lndustry- university cooperative research centers. Journal of Technology Transfer, 26, pp, 73-86.
2. Cohen, W. M., Nelson, R. , Walsh, J. , 2002b. Links and impacts: the influence of public research on industrial R&D. Management Science, 43, pp, 1-23.
3. Colyvas Jeannette A. 2002. From divergent meanings to common practices: The early institutionalization of technology transfer in the life sciences at Stanford University, Research Policy, 36, pp. 456-476
4. Ensley Michael D. , K. M. Hmieleski, 2005. A comparative study of new venture top management team composition , dynamics and performance between university-based and independent start-ups, Research Policy, 34, pp. 1091-1105
5. Etzkowitz, H. , 1998. The norms of entrepreneurial science: cognitive effects of the new university-industry linkages. Research Policy, 27, pp. 823-833
6. Etzkowitz, H,. Leydesdorff, L. , 2000. The dynamics of innovation: from national systems and "Mode 2" to a Triple Helix of universityindustry - government relations. Research Policy, 29, pp. 109-123
7. Hsu H. , E. B. Roberts, C. E. Eesley, 2007. Entrepreneurs from technology-based universities: Evidence from MIT, Research Policy, 36, 768-788
8. Laurensen, K, . Salter, A. , 2004. Searching high and low: what types of firms use universities as a source of innovation ? Research Policy, 33, pp. 1201-1215
9. Leydesdorff, L. , 2003, The knowledge base of an economy: What is it? Can it be measured? Can it be modeled? Amsterdam School of Communications Research. http://www. leydesdorff.net
10. Lindel?f Peter, H. L?fsten, 2004, Proximity as a Resource Base for Competitive Advantage: University - lndustry Links for technology Transfer, Journal of Technology Transfer, 29, pp. 311-329.
11. Markman Gideon D. , P. H. Phan, D. B. Balkin, P. T. Gianiodis, 2005. Entrepreneurship and university-based technology transfer, journal of Business Venturing, 20, pp. 241-263
12. Marques J. P. C. J. M. G. Carac, H. Diz, 2006. How can university - industry-government interactions change the innovation scenario in Portugal?-the case of the University of Coimbra, Technovation, 26, pp. 534-542.
13. McMillan, G. S. , Narin, F. , Deeds, D. L. , 2000. An analysis of the critical role of pubilc science in innovation: the case of biotechnology, Research Policy, 29, pp. 1-8.
14. Mueller Pamela, 2006. Exploring the knowledge filter: How entrepreneurship and university-industry relationships drive economic growth, Research Policy, 35, pp. 1499- 1508
15. O'Shea Rory P. ,T. J. Allen, A. Chevalier , F. Roche, 2005. Entrepreneurial orientation, technology transfer and spin-off performance of U. S. universities, Research Policy, 34, pp. 994-1009.
16. Powers, J. , 2005. Commercializing academic research: resource effects on performance of university technology transfer. The Journal of Higher Education, 74 (1), pp. 26-50
17. Pouers Joshua B. p. p. McDougall, 2005. University start-up formation and technology licensing with firms that go pubilc: a resource-based view of academic entrepreneurship, Journal of Business Venturing, 20, pp. 291-311
18. Rosenberg, N. , Nelson, R. R., 1994. American universities and technical advance in industry, Research Policy, 23, pp. 323-348
19. Seitzer Dieter, 1999. Technology transfer - a flexible link Between research, university and industry,European Journal
of Engineering Education, 24, 2, Academic Research Lilbrary, pp. 139-149.
20. Swinbanks David, Japan's universities ' need to strengthen links to industry' , 1994. Academic Research Library, Nature; vol. 371, pg 371. 21. www. sbu. ac. ir

منبع مقاله :
صالحی‌امیری، رضا، (1388)، مجموعه مقالات دانشگاه؛ کار‌آفرینی و توسعه، تهران: پژوهشکده تحقیقات استراتژیک، چاپ اول.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط