سروش سرافرازی در کلام سیدالشهداء(علیه السلام)
حدیث عزت
به قول شهید مطهری: «با اینکه از امام حسینعلیه السلام کلام زیادی نقل نشده است، اگر به نسبتحساب کنیم، در میان ائمه از ایشان بیشتر از همه، در مساله کرامت و عزت نفس ماثور است . از جمله کلمات قصار ایشان است: «موت فی عز خیر من حیاة فی ذل» . . . راز اینکه اینگونه کلمات از ایشان به نسبتبیشتر از سایر ائمه رسیده، این است که داستان کربلا زمینهای بود برای اینکه روح امام حسینعلیه السلام در این قسمت تجلی خودش را ظاهر کند .» (1)
اینک که رهبر فرزانه انقلاب سال 1381 را، که آغاز و پایانش با دهه محرم و شهادت حضرت امام حسینعلیه السلام مصادف است، «سال عزت و افتخار حسینی» نامیدهاند، تا روح ارجمندی، سرافرازی و عزتمداری را در ملتسرو قامت ایران زنده نگاه دارند، ما با یادآوری این سخن که «نه تنها امسال، که هر سال، سال عزت حسینی است و عزت جاوید را بشریت از حسین آموخته است» ، چهل گوهر حسینی پیرامون عزت (2) را به خوانندگان فرهنگ کوثر تقدیم میداریم .
زندگی در سایه عزت
مرگ با عزت بهتر از زندگی در ذلت است .
مرگ در سایه ذلت
مرگ در راه عزت، تنها حیات جاودان است و زندگی با ذلت، چیزی جز مرگی که تهی از حیات است، نیست .
ذلتپذیری، هرگز!
برادرم! حتی اگر در دنیا هیچ پناه و آشیانی نداشته باشم، به خدا قسم! هرگز با یزید پسر معاویه بیعت نخواهم کرد .
مرگ عزت آفرین
چه آسان است مرگ در راه رسیدن به عزت و احیای حق .
شعار عزت
والعار اولی من دخول النار (7) مرگ، بهتر از ننگ پذیری است و ننگ، بهتر از ورود در آتش است .
عزت اهل ایمان
کل الکبر لله وحده ولایکون فی غیره . قال الله تعالی: «فلله العزة و لرسوله و للمؤمنین (8) » (9)
همه عظمت از آن خدای یگانه است و در دیگری نیست . خدای متعال فرمود: «عزت مخصوص خدا و رسول و اهل ایمان است» .
تشخیص روش عزت آفرینی
7 . ان قدبایعنا و لیس الی ما ذکرت سبیل (10)
ما بیعت کردهایم و به آنچه تو میگویی، راهی نیست .
اولویت امام برای عزت آفرینی
اینان مردمی اند که در پیروی شیطان پابرجایند و خدای رحمان را پیروی نمیکنند و در زمین فساد را رواج داده و حدود خداوند را باطل کردهاند . شراب مینوشند و اموال فقرا و مساکین را ویژه خود ساختهاند و من سزاوارترم که به یاری دین خدا برخیزم و آیین او را عزیز دارم و در راهش جهاد کنم تا کلمه «الله» برترین باشد .
ذلت گریزان
خداوند و پیامبر و مؤمنان و دامنهای پاک و سرافرازان غیور و دلاوران با رشک، آن (ذلت) را برای ما نمیپذیرند و پیروی فرومایگان را بر قتلگاه بزرگواران برنگزینند .
دل نبستن به دنیا
آیا شما به بیشتر از کشتن من توان دارید؟ خوشا به مرگ در راه خدا! اما شما نمیتوانید مجد و عزت و شرف مرا نابود کنید، پس مرا از کشته شدن چه باک .
عمل به تکلیف در هر شرایط
فان نهزم فهزامون قدما
و ان نهزم فغیر مهز مینا
و ما ان طبنا جبن و لکن
منایانا و دولة آخرینا (14) بدانید با همین آمادگی ناچیز و یاران اندک، با شما پیکار میکنم .
اگر دشمن را بشکنیم، از دیرباز شکننده بودهایم و اگر شکستبخوریم، باز مغلوب نشدهایم که در خوی ما ترس نیست، بلکه این، اجلها و نوبت واپسین ماست .
ذلت ناپذیری
12 . لاوالله لا اعطیهم بیدی اعطاء الذلیل و لا افر افرار العبید . «عباد الله انی عذت بربی و ربکم ان ترجمون» (15)
نه به خدا سوگند! هرگز دست مذلت در دست ایشان ننهم و مانند بردگان تسلیم نشوم و یا فرار نکنم «بندگان خدا! من به پروردگار خود و شما پناه میبرم . از این که مرا سنگسار کنید .»
برسر دوراهی عزت
آگاه باشید که زنازاده فرزند زنازاده میان دو چیز پافشرده است; کشته شدن و ذلت . هیهات که ما ذلت را بپذیریم!
سازش، هرگز!
14 . اف لهذا الکلام ابدا ما دامت السماوات و الارض اسالک بالله یا عبدالله انا عندک علی خطاء من امری هذا فان کنت عندک علی خطاء فردنی فانی اخضع و اسمع و اطیع . (17)
برای همیشه و هر زمان، اف بر این سخن! عبدالله! تو را به خدا، آیا نزد شما من در تصمیم خود اشتباه میکنم؟ اگر در اشتباهم، بگو که من خاضعم و میشنوم و میپذیرم .
پذیرش هزینه; خواستخدا
من از بیعتبا یزید خودداری خواهم کرد و زیر بار بردگی و ذلت نخواهم رفت . به خدا سوگند! میدانم حادثهای پیش آمده که هیچ نظام (حساب و کتاب) ندارد; ولی قضای خداوندی در حق من رخ خواهد داد و اوست که در خاندان پیامبرش آنچه را میخواهد و میپسندد، انجام میدهد .
نیروی بیپایان، دلیل عزت
پاک و منزه است پروردگار تو که مالک عزت است از آنچه که خلق در توصیف او میگویند . . . پاک و منزه است صاحب عزت و عظمت . . . هیچ جنبش و نیرویی جز از خدای بلند مرتبه عظیم الشان نیست .
پیروی از امام زمانعلیه السلام سمبل خداشناسی
ای مردم، خدای بزرگ بندگان را نیافرید، مگر برای آنکه او را بشناسند، وقتی او را شناختند او را پرستش خواهند کرد و هنگامی که او را بپرستند، از بندگی غیر ادبی نیاز خواهند شد .
مردی پرسید: ای فرزند رسول خدا پدر و مادرم فدایت، شناختخدا چیست؟ فرمود: شناخت مردم هر زمان امامشان را; آن امامی که اطاعتش بر آنها واجب است .
در حزب خدا بودن
ما حزب خدا و پیروزیم و از نزدیکترین بستگان رسول خداییم . . .
بینیازی
19 . استغناؤه عن الناس (22)
در بینیازیاش از مردم .
توکل به خدا
عزت و بینیازی بیرون آمدند و به گردش پرداختند، وقتی با توکل رو به رو شدند، در آن مقیم شدند .
راست گویی
راستی عزت و دروغ ناتوانی است .
هوس ستیزی
در مواردی که هوای نفس تو را فرا میخواند، از آنچه (ناحق است) دوست داری، خود را نگهدار .
زندگی با ظالمان
آیا نمیبینید به حق عمل نمیشود و از باطل بازداشته نمیشود؟ (در چنین شرایطی) مؤمن را بایستهاست که خواهان دیدار خدا باشد، که من چنین مرگی را جز شهادت و زندگی با ظالمان را جز ننگ و خواری نمیدانم .
قتل پاکان (انبیا)
فقتله ثم بعث الیها فی طشت من ذهب . فامرت الارض فاخذتها و سلط علیهم بخت نصر . . . فقتل علیه سبعین الفا . . . (27)
شاه یحیی را کشت و سرش را در طشت طلایی نزد دختر فرستاد . پس زمین فرمان یافت و آن را گرفت و خدا «بخت نصر» را بر بنیاسرائیل مسلط کرد . . . . پس هفتاد هزار نفر را کشت . . .
ترس و طمع
. انما عاب الله ذلک علیهم لانهم کانوا یرون من الظلمة الذین بین اظهرهم المنکر و الفساد فلا ینهونهم عن ذلک رغبة فیما کانوا ینالون منهم و رهبة مما یحذرون والله یقول: «فلا تخشوا الناس واخشون .» (29) (30)
ای مردم! از آنچه خدا به آن، اولیای خود را پند داده، پند گیرید; مانند بدگویی او از دانشمندان یهود آنجا که میفرماید: «چرا دانشمندان الهی آنان را از گفتار گناهشان باز نمیدارند؟ . . .» بدین سان خداوند آنان را نکوهش کرد، چون آنان از ستمگران میان خود، کارهای زشت و فساد میدیدند و نهیشان نمیکردند به طمع آنچه از آنها به ایشان میرسید و از بیم آنچه از آن میترسیدند، با این که خدا میفرماید: «از مردم نترسید و از من بترسید .»
غفلت علما از وظیفه (نهی از منکر)
شما (علما) میبینید که پیمانهای خدا شکسته شده ولی نگران نمیشوید، با اینکه برای یک نقض پیمان پدران خود به هراس میافتید! میبینید که پیمان رسول خدا خوار و ناچیز شده . . . ولی درخور مسئولیتخود، کار نمیکنید و به کسانی هم که در آن راه تلاش میکنند، وقعی نمینهید و خود به چاپلوسی و سازش با ظالمان آسودهاید . همه اینها همان نهی و بازداری است که خدا به آن امر کرده است، ولی شما از آن غافلید . و مصیبتبر شما از همه بزرگتر است; زیرا در حفظ منزلت علما مغلوب شدید .
تفرقه عالمان
شکستخوردن شما برای آن است که مجرای کارها وگذرگاه احکام، به دست عالمان به خداست که بر حلال و حرام خدا امین اند و از شما این منزلت را ربودند، و آن از شما بربوده نشد مگر به واسطه دوری شما از حق و اختلافتان در زبانها (یا سنت پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم).
هزینه ناپذیری
اگر بر آزارها شکیبا بودید و در راه خدا هزینه را تحمل میکردید، زمام امور خدا بر شما در میآمد و از جانب شما به جریان میافتاد و به شما باز میگشت . ولی شما ظالمان را در جای خود نشاندید و امور خدا را به آنان سپردید، تا به شبهه کار کنند و در شهوت و دلخواه خود راه روند .
فرار از مرگ
فرار شما از مرگ و خوش بودن شما به زندگی دنیا، که از شما جدا خواهد شد، آنان را به منزلتشما چیره کرد . بدین سان، ضعیفان را به دست آنان سپردید که برخی را برده و مقهور ساختند و برخی را ناتوان و مغلوب زندگی روزمره .
در امور مملکتبه رای خود تصرف میکنند و با هوسرانی خویش ننگ و خواری پدید میآورند . . . . مردم بردگان آنهایند که هیچ دستبرخورد کنندهای را از خود نراند .
یاری نکردن عزت جویان
اگر شما ما را (در این راه) یاری نرسانید و در خدمت ما نباشید، ستمگران بر شما نیرو گیرند و در خاموش کردن نور پیامبر شما بکوشند . خدا ما را بس است و بر او توکل داریم و به سوی او بر میگردیم و سرانجام به سوی اوست .
شکستن پیمان الهی
اما انهم لوکانوا دعوا الله بمحمد و آله الطیبین بصدق فی نیاتهم و صحة اعتقادهم من قلوبهم ان یعصمهم حتی لا یعاندوه بعد مشاهدة تلک المعجزات الباهرات لفعل ذلک بجوده و کرمه و لکنهم قصروا فآثروا الهوی بنا و مضوا مع الهوی فیطلب لذاتهم . (36)
آگاه باشید که اگر آنان (که روبرتافتند) از روی صدق نیت و درستی عقیده قلبی خود، خدا را با سوگند به محمد و خاندان پاکیزهاش میخواندند که نگاهشان بدارد تا دیگر پس از مشاهده آن معجزات، آشکارا با خدا لجاجت نکنند; خدا حتما از راه بخشش و بزرگواری خود، این خواسته را اجابت مینمود . اما آنان کوتاهی کرده، ذلت و خواری را برگزیدند و با هواپرستی دنبال لذات خویش رهسپار شدند .
سرگرم شدن جوانان
انا لله و انا الیه راجعون و الله انهما للصنفان اللذان کنا نتحدث انا الله تبارک و تعالی ینتصر بهما لدینه . (37)
انا لله و انا الیه راجعون . اینان دو گروهی بودند که ما میگفتیم خدای متعال با ایشان، دین خود را یاری میکند!
دنیا زدگی
مردم، بنده دنیایند و شیرینی دین را تنها بر زبان دارند; تا زندگی هایشان پربار است، بر محور دین گرد میآیند و هرگاه با بلاها آزموده شدند، دینداران کم میشوند .
آثار ذلت
استخدام نخبگان در حکومت فاسدها
در هر شهری خطیبی سخنور بر منبر دارند که به سود آنان سخن میگویند و سرتاسر کشور اسلامی بیپناه مانده و دستشان در همه جای آن باز است و مردم بردگان آنهایند که هیچ دستبرخورد کنندهای را از خود نرانند . آنها که برخی زورگو و معاندند و برخی بر ناتوانان سلطهگر و تند خویند; فرمانروایانی که نه خدا شناسند و نه معاد .
انحطاط، و سلطه ناصالحان
یابن الخطاب! . . . اما والله لو ان للسان مقالا یطول تصدیقه و فعلا یعینه المؤمنون لما تخطات رقاب آل محمد ترقی منبرهم و صرت الحاکم علیهم بکتاب نزل فیهم و لا تعرف معجمه و لا تدری تاویله الا سماع الآذان . . . (40)
ای فرزند خطاب! . . . آگاه باش! اگر زبانی پابرجا در تصدیق و کرداری که مؤمنان یاریاش رسانند، بود، بر آل محمد سلطه نمییافتی تا بر منبرشان برآیی و حاکم شوی; آن هم حکومتبا کتابی که در خاندان محمدصلی الله علیه وآله وسلم فرود آمده و تو از نکات سربسته و تاویل آن جز شنیدن با گوشها چیزی نمیشناسی!
سرانجام عزت ستیزان
یا ولدی یا علی والله لایسکن دمی حتی یبعث الله المهدی فیقتل علی دمی من المنافقین الکفرة الفسقة سبعین الفا . (41)
فرزندم علیجان! به خدا سوگند! خون من از جوشش نخواهد افتاد تا خدا مهدیعلیه السلام را برانگیزد و او انتقام خونم را از هفتاد هزار منافق کافر فاسق بستاند .
لباس ذلت
به خدا سوگند ای ابوهریره! این گروه ستمگر مرا خواهند کشت و خداوند لباس ذلت فراگیری را بر آنان خواهد پوشانید و شمشیر برنده بر آنان خواهد کشید . خدا کسی را بر آنان مسلط کند که از قوم سبا خوارترشان گرداند که زنی بر آنان حکم راند و اختیاردار اموال و خونشان بود .
ذلت عذاب
آیا نمیدانی که بنی اسرائیل از سپیده فجر تا طلوع آفتاب، هفتاد پیامبر را میکشتند، سپس در بازارهای خود نشسته، به خرید و فروش میپرداختند، آنچنان که گویی هیچ نکردهاند؟ ! خدا نیز در عذاب آنان شتاب نکرد، بلکه مهلت داد و سپس با صلابت و اقتدار آنان را گرفت .
ذلت و انتقام الهی
بدانید به خدا سوگند! هیچ بندهای از بندگان خدا را پس از من نمیکشید که بیشتر از کشتن من، خدا را به خشم آورد . امیدوارم خدا با خواری شما، مرا ارجمند کند و از جایی که نفهمید، انتقامم را از شما بگیرد . شما اگرچه مرا کشتید، اما خدا در میان شما درماندگی افکند و خونتان را بریزد و خشنود نشود تا عذاب دردناکتان را چند برابر کند .
عصر خواری صالحان
و فی زمن انتقاض و اشتباه
تفانی الخیر والصلحاء ذلوا
و عز بذلهم اهل السفاه
و باء الآمرون بکل عرف
فما عن منکر فی الناس ناه
فصار الحر للملوک عبدا
فما للحر من قدر و جاه (45) ما در عصر خطاها و گرفتاریها و شکست(پیمانهای الهی) و اشتباه واقع شدهایم . خیرها نابود شدند و صالحان خوار گشتند و با خواری آنان نابخردان عزیز شدند . فرمان دهندگان به هر نیکی برگشتند . از این رو، در میان مردم هیچ باز دارندهای از منکر نیست . آزادمردان برده بردگان شدند و از این رو، برای آزادگان ارج و منزلتی نمانده است .
پی نوشت ها:
1 . فلسفه اخلاق، ص 152 - 160 (با تلخیص).
2 . طبرسی مینویسد: اصل العزة الشدة و منه قیل للارض الصلبة الشدیدة: عزاز، العزیز: القوی المنیع بخلاف الذلیل (مجمع البیان لعلوم القرآن، ج 3، ص 193) .
یادآوری میشود برای اطلاع از سخنان امام حسین (ع) پیرامون «عزت» باید واژههای فراوانی از جمله موارد زیر مطالعه شود:
عزت، ذلت، غیرت، علو، قوت، اباء، عبد، غل، حریت، غنی، مجد، کرامت نفس، حرمت، استخفاف، هزیمة، تکویت، حصر، عجز، غمص، سفه، انجذاد، مناص، فظیع، وهن، هون، سداد، خذلان و . . .
3 . بلاغة الحسین، ص 141 .
4 . احقاق الحق، ج 11، ص 60 .
5 . بحارالانوار، ج 44، ص 329 .
6 . احقاق الحق، ج 11، ص 60 .
7 . بحارالانوار، ج 45، ص 50 .
8 . منافقون/8 .
9 . بحارالانوار، ج 44، ص 198 .
10 . انساب الاشراف، ج 3، ص 151 .
11 . تذکرة الخواص، ص 217 .
12 . متقلالحسین، خوارزمی، ج 2، ص 7 و 8 .
13 . احقاق الحق، ج 11، ص 60 .
14 . بحارالانوار، ج 45، ص 8 .
15 . همان، ص 6 .
16 . مقتل خوارزمی، ج 2، ص 7 و 8; تحف العقول، ص 171 (با اختلاف عبارت) و نمونه دیگر، مقتل خوارزمی، ج 1، ص 182 .
17 . متقل خوارزمی، ج 1، ص 19 .
18 . الفتوح، ج 5، ص 11; مقتل، خوارزمی، ج 1، ص 182 (با اختلاف).
19 . منهج الدعوات، ص 149، (دعای عشرات).
20 . کنز الفوائد، ص 151 .
21 . وسایل الشیعه، ج 18، ص 144 .
22 . بحارالانوار، ج 36، ص 384 .
23 . مستدرک الوسایل، ج 11، ص 218 .
24 . تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 246 .
25 . نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص 85، ح 18 .
26 . احقاق الحق، ج 11، ص 605; «الاالسعادة» ، بحارالانوار، ج 44، ص 381 .
27 . بحارالانوار، ج 45، ص 299 .
28 . مائده/63 .
29 . همان/44 .
30 . تحف العقول، ص 168 .
31 . همان .
32 . همان .
33 . همان و بحارالانوار، ج 100، ص 79 .
34 . تحف العقول، ص 168 .
35 . همان .
36 . بحارالانوار، ج 26، ص 288 .
37 . موسوعة کلمات امام حسین (ع)، (ترجمه)، ص 840 .
38 . بحارالانوار، ج 44، ص 383 .
39 . همان، ج 100، ص 79 .
40 . احتجاج طبرسی، ج 1، ص 292 .
41 . بحارالانوار، ج 45، ص 299 .
42 . مقتل، خوارزمی، ج 1، ص 226 .
43 . بحارالانوار، ج 4، ص 364 .
44 . تاریخ طبری، ج 3، ص 334 .
45 . دیوان امام حسین (ع)، ص 178 .