حمایت از محرومان در سیره حسینی
در جامعه اسلامی باید مسلمانان از لحاظ توزیع ثروتهای عمومی، امنیت، امتیازها و بهداشت و درمان، دسترسی اطلاعات مورد نیاز و سایر خدمات، در حد مساوی قرار گیرند و موقعیتسیاسی، اجتماعی و دینی عدهای، نباید موجب از بین رفتن عدالت اجتماعی و در نتیجه تضییع حقوق ضعیفان و طبقات محروم گردد .
رهبران الهی، تلاش میکنند که فقرا و محرومان جامعه، علاوه بر رشد فکری و فرهنگی، از محرومیتهای مادی نیز رها شده و یک زندگی مناسب و در شان خود داشته باشند . از این رو، سرپرستان دینی بر خود فرض میدانند که در حد توان با انواع فقر و محرومیت مبارزه کرده و این پدیده زشت و زیانبار را، که نتیجه بیعدالتی و ظلم و ستم برخی از اصحاب زر و زور میباشد، از جامعه ریشه کن نمایند و قسط و عدالت و مساوات را جایگزین آن سازند . همچنان که امیرمؤمنان علیعلیه السلام در نامه خویش به مالک اشتر میفرماید: «الله الله فی الطبقة السفلی من الذین لا حیلة لهم، من المساکین و المحتاجین و اهل البؤسی و الزمنی، فان فی هذه الطبقة قانعا و معترا واحفظ لله ما استحفظک من حقه فیهم واجعل لهم قسما من بیت مالک، و قسما من غلات صوافی الاسلام فی کل بلد فان للاقصی منهم مثل الذی للادنی» . (2)
«خدا را! خدارا! در خصوص طبقات پایین و محروم جامعه، بیچارگان و نیازمندان، گرفتاران، دردمندان، که هیچ چارهای ندارند . در این طبقه محروم، گروهی خویشتنداری کرده و گروهی دیگر، به گدایی دست نیاز باز میکنند، پس برای خدا حق این طبقه را پاسدار . بخشی از بیت المال و بخشی از غلههای غنیمتی اسلام را در هر شهری به طبقات محروم اختصاص بده; چرا که برای دورترین مسلمانان همانند نزدیکترین آنان سهمی وجود دارد .»
با توجه به این موضوع مهم، در این فرصت فرازهایی از سخنان و سیره حضرت امام حسینعلیه السلام را در امداد به محرومان و نیازمندان انتخاب کرده و در معرض مطالعه خوانندگان گرامی قرار میدهیم تا بدین وسیله یکی از زیباترین صفحات زرین تاریخ انسانیت و احترام واقعی به حقوق بشر را در طول زندگی ورق بزنیم; باشد که علاقمندان حضرت، بویژه دست اندرکاران مسئول، شیوه خداپسندانه آن امام همام را مد نظر قرار داده و جامعه را به سوی خیر و صلاح و سعادت ابدی پیش ببرند و این سخن گرانقدر نبویصلی الله علیه وآله وسلم را آویزه گوش خود سازند که فرمود: «لن تقدس امة لایؤخذ للضعیف فیها حقه من القوی غیر متتعتع; (3) ، جامعهای که حق محرومان و ضعیفان از زورداران بدون اضطراب و واهمه باز ستانده نشود، افراد آن جامعه هیچگاه روی سعادت و رستگاری نخواهند دید .»
در این نوشتار به رفتار امامحسینعلیه السلام در مورد یاری به نیازمندان میپردازیم .
یاری به بدهکاران بیبضاعت
روزی امام حسینعلیه السلام به ملاقات بیماری بدهکار به نام اسامةبن زید رفت . او در بستر بیماری آه و زاری میکرد و هی میگفت: ای وای از دست غم و اندوه! حضرت از او پرسید: چه اندوهی داری؟ اسامة بن زید گفت: بدهکارم و غم و غصه شصت هزار درهم قرض، تمام وجودم را فرا گرفته است . امام فرمود: ناراحت نباش! من تمام بدهیهای تو را پرداخت میکنم . اسامه گفت: میترسم قبل از پرداختبدهیهایم، بمیرم . حضرت سیدالشهداعلیه السلام فرمود: من تمام بدهیهای تو را قبل از مرگ تو میپردازم .
حضرت اباعبداللهعلیه السلام همچنان که وعده داده، بود قبل از مرگ اسامه تمام قرضهای وی را پرداخت . (4)
بخشش محبوبترین مال
توجه به آبرو و شخصیت افراد
روزی مردی بینوا که در اثر فشار زندگی از همه جا دستش کوتاه شده و با امید رسیدن به نوایی به مدینه آمده بود، از کریمترین و سخیترین فرد آن شهر سؤال کرد . به او گفتند: حسین بن علیعلیهما السلام سخیترین انسان در این جاست . او در جست و جوی آن حضرت به مسجد رفت و آن بزرگوار را در حال نماز یافت . آنگاه با ابیاتی چند خواستهاش را مطرح نمود:
لم یخب الآن من رجاک و من
حرک من دون بابک الحلقة
انت جواد و انت معتمد
ابوک قد کان قاتل الفسقة
لولا الذی کان من اوائلکم
کانت علینا الجهیم منطبقة
نا امید و مایوس نمیشود کسی که به تو امید بسته و درب خانهات را بکوبد .
تو بخشندهای و تو مورد اعتماد هستی و پدرت نابود کننده افراد فاسق و تبهکار بود .
اگر هدایتها و زحمات شما خاندان رسالت نبود، عذاب جهنم همه ما را فرامیگرفت .
امام حسینعلیه السلام بعد از شنیدن سخنان وی رو به قنبر کرده، فرمود: آیا از مال حجاز، چیزی به جای مانده است؟ قنبر گفت: بلی، چهار هزار دینار داریم . امام فرمود: قنبر! آنها را حاضر کن که این شخص در مصرف آنها از ما سزاوارتر و نیازمندتر است .
سپس به منزل رفته و ردای خود را که بردی (یمانی) بود، از تن در آورده و دینارها را در آن پیچیده، به خاطر شرم و حیا از اعرابی، از لای در به آن مرد نیازمند داد و اشعار او را نیز با ابیاتی زیبا و در همان وزن پاسخ گفت:
خذها فانی الیک معتذر
واعلم بانی علیک ذو شفقة
لوکان فی سیرنا الغداة عصا
امستسمانا علیک مندفقة
لکن ریب الزمان ذو غیر
والکف منی قلیلة النفقة
اینها را بگیر; من از تو عذر میخواهم و بدان که من به تو علاقمند و مهربان هستم .
اگر امروز قدرت و حکومتی دست ما بود، آسمان جود و رحمت ما بر تو ریزش میکرد .
ولی حوادث روزگار در حال دگرگونی است (بدین جهت تنگدستشده) و بخشش ما اندک شده است .
مرد عرب آن هدیهها را گرفته وگریست، امام حسینعلیه السلام فرمود: آیا عطای ما را کم شمردی؟ گفت: نه، هرگز! بلکه به این میاندیشم که این دستان پرمهر و با سخاوت چگونه در زیر خاک پنهان خواهد شد! (7)
یار یتیمان و بیپناهان
این عمل امام حسینعلیه السلام آن چنان دور از انظار مردم بود که تا بعد از شهادت آن بزرگوار کسی متوجه این خصلتخدا پسندانه آن حضرت نشد .
شعیب بن عبدالرحمن خزاعی میگوید: بعد از واقعه عاشورا، مردان قبیله بنیاسد، هنگامی که خواستند جسد مطهر امام حسینعلیه السلام را دفن کنند، در دوش آن حضرت اثر پینه و کوبیدگی زخمی یافتند که کاملا از جراحتهای جنگی متفاوت بود; زخم کهنهای بود که هیچ شباهتی به زخمهای روز عاشورا نداشت . از امام زین العابدینعلیه السلام در این مورد سؤال کردند و آن حضرت در پاسخ فرمود: «هذا مما ینقل الجراب علی ظهره الی منازل الارامل و الیتامی (8) ; این زخم در اثر حمل بار و کیسههای غذا و هیزم به خانههای بیوه زنان، یتیمان و مستمندان میباشد که پدرم بر دوش خویش آنها را حمل میکرد .»
شهریاری که به شب برقع پوش
میکشد بار گدایان بر دوش
ناشناسی که به تاریکی شب
میبرد نان یتیمان عرب
شهریار بنده نواز
روزی امام حسینعلیه السلام به همراه بعضی از یارانش به باغ خود رفت . در باغ آن حضرت غلامی به نام «صافی» باغبانی میکرد . همین که نزدیک باغ رسید، غلام را دید که نشسته و نان میخورد، امام حسینعلیه السلام در کنار یکی از نخلها و در جایی که غلام او را نمیدید، نشست و مشاهده کرد که غلام لقمه نانی را گرفته، نصف آن را جلوی سگ میافکند و نیمه دیگر را خود میخورد . چون از خوردن نان فارغ شد، دستبه دعا برداشته و گفت: «الحمدلله رب العالمین اللهم اغفرلی و لسیدی و بارک له کما بارکت علی ابویه یا ارحم الراحمین; تمام حمد و سپاس مخصوص پروردگار عالمین است . خداوندا! مرا بیامرز و آقایم را بیامرز و بر او خیر و برکتخود را ارزانی دار، همان گونه که به پدر و مادر او خیر و برکتخود را ارزانی داشتهای، ای مهربانترین مهربانان!»
این رفتار پسندیده غلام مورد رضایت و توجه امامعلیه السلام قرار گرفت و آن حضرت با خوشحالی از جای خود بلند شده و صدا زد: ای صافی!
غلام با شنیدن صدای آن بزرگوار دستپاچه شده و عرض کرد: سرورم! ای مولای همه اهل ایمان تا روز قیامت! مرا معذوردار چون از حضور شما در باغ مطلع نبودم و شما را ندیدم . امامعلیه السلام فرمود: ای صافی! تو مرا حلال کن که من بدون اذن به باغ تو آمدم . صافی گفت: این سخن شما نشانه بزرگواری، کرامت و آقایی شماست و گرنه، این باغ که مال شماست . امام فرمود: دیدم که نصف لقمه خود را به طرف سگ میانداختی و نصف دیگرش را خود میخوردی; چرا چنین میکردی؟ او پاسخ داد: در حال خوردن نان، دیدم این حیوان به من نگاه میکند، از او خجالت کشیدم . او سگ شماست که باغ شما را پاسداری میکند، من هم بنده و غلام شما هستم و هردو ریزه خوار نعمتشماییم .
با شنیدن این گفتار متین و مؤدبانه، چشمان امام پر از اشک شد و فرمود: حال که چنین است، تو در راه خدا آزادی و هزار دینار به تو بخشیدم . غلام عرض کرد: اما من همچنان دوست دارم بازهم در باغ شما خدمت نمایم .
شاها اگر به عرش رسانم سدیر فضل
مملوک آن جنابم و محتاج این درم
گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهر
این مهر بر که افکنم، این دل کجا برم؟
امام حسینعلیه السلام فرمود: «ان الکریم ینبغی له ان یصدق قوله بالفعل; البته شایسته استشخص کریم، کردار خویش را با گفتارش هماهنگ نماید .» آیا به تو نگفتم: مرا حلال کن که بیاجازه به باغت آمدم؟ ! اکنون کردار خود را با گفتارم هماهنگ میکنم و این باغ را به تو میبخشم . پس حالا یاران مرا که اینجا آمدهاند، مهمان حساب کن و به خاطر من از آنان پذیرایینما . خداوند متعال تو را در قیامت مهمان کند و بر اخلاق و ادب تو بیش از پیش بیفزاید .
صافی عرض کرد: حال که این باغ را به من بخشیدی، من نیز آن را برای اصحاب و شیعیان تو وقف نمودم . (9)
رفع نیاز به اندازه معرفت
امامعلیه السلام به او فرمود: ای برادر! من سه سؤال از تو میکنم، اگر یکی را پاسخ دادی، یک سوم بدهیات را میپردازم و اگر دو تا را جواب گفتی، دوسوم . اگر همه را صحیح پاسخ دادی، تمام بدهیات را خواهم پرداخت .
مرد بیبضاعتبا لحنی خاص گفت:
«یابن رسول الله امثلک یسئل عن مثلی، و انت من اهل العلم و الشرف; ای پسر رسول الله! آیا شخصی مثل شما - که از خاندان علم و شرف هستی - از همچو منی سؤال میکند؟ !»
امام حسینعلیه السلام فرمود: بلی، از جدم رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که میفرمود: «المعروف بقدر المعرفة; نیکی و بخشش، به قدر معرفت گیرنده است .»
مرد گفت: هرچه میخواهی بپرس! و سؤال و جواب بین امام و این مرد این گونه ادامه یافت:
- کدام عمل فضیلتبیشتری دارد؟
- ایمان به خدا .
- راه نجات از هلاکت چیست؟
- اعتماد به خدا .
- آرایش و زیبایی یک فرد به چیست؟
- علم و دانشی که با حلم و بردباری توام باشد .
- اگر آن نبود؟
- ثروتی که با انصاف و مروت همراه باشد .
- اگر آن نبود؟
- فقر و محرومیتی که با صبر و پایداری همراه باشد .
- اگر آن هم نباشد؟
- در این صورت بهتر استبلایی از آسمان آمده و چنین کسی را نابود کند، که او شایسته همین است .
در اینجا امام حسینعلیه السلام خندید و کیسهای حاوی هزار دینار به وی داد و سپس انگشتر خود را هم که نگینش 200 درهم میارزید، به عطای خویش اضافه کرد و فرمود:
«یا اعرابی! اعط الذهب الی غرمائک واصرف الخاتم فی نفقتک; ای مرد عرب! این سکههای طلا را به طلبکاران خود بده و انگشتری را هم در مصرف شخصی خود خرج کن .»
مرد بدهکار با خوشحالی تمام، هدیه امام را گرفته و در حالی که این آیه را قرائت میکرد: «الله اعلم حیثیجعل رسالته» (10) محضر امام را ترک کرد . (11)
در پرتو آفتاب رحمت
هنگامی که امام در سفر کربلا به سرزمین ثعلبیه رسید، با یک خانواده سه نفره مسیحی برخورد نمود . خیمه ساده و بیآلایش آنان در گوشهای از بیابان - که حکایت از نهایت فقر و محرومیتشان داشت - توجه امام را به خود جلب کرد . آن روز «قمر» (مادر خانواده) تنها بود و پسرش «وهب» به همراه عروسش (هانیه) به صحرا رفته بودند . امام حسینعلیه السلام وارد خیمه شد و با مهربانی و بزرگواری تمام از «ام وهب» جویای حال آنان شد . قمر گفت: ما از وضع زندگی خود راضی هستیم، فقط در این منطقه از کمبود آب رنج میکشیم . حضرت اباعبداللهعلیه السلام او را به کنار خیمه در نزدیک سنگی برد و با نیزه خود آن سنگ را از جاکند و به برکت آن حضرت، از زیر سنگ آب گوارایی جاری شد . پیر زن از دیدن این منظره بسیار خوشحال شد و از امام حسینعلیه السلام تشکر نمود . هنگام خدا حافظی، حضرت اباعبداللهعلیه السلام ماجرای سفر خود را به کربلا به او توضیح داد و اضافه نمود: ما نیاز به یار و یاور داریم; وقتی که پسرت وهب به خیمه بازگشت، بگو به ما بپیوندد و ما را در راه دفاع از حق و مبارزه با ظلم و بیداد یاری نماید .
بعد از رفتن امام، زن مسیحی در حیرت و تفکر فرو رفت . عظمت، کرامت، فقیرنوازی و مهربانی آن بزرگوار، فکر و دل و جان او را تسخیر نموده و تا شب که «هانیه» و «وهب» به پیش او باز گشتند، او همچنان به شکوه و مجد و روحانیت امام حسینعلیه السلام میاندیشید . هنگامی که پسر و عروسش به خیمه آمدند و با کمال حیرت و ناباوری، چشمهای گوارا و زلال را در کنار خیمه خود مشاهده کردند، از قمر ماجرا را پرسیدند . او بعد از گزارش کامل آمدن امامعلیه السلام و کرامت آن حضرت، پیام امام حسینعلیه السلام را نیز به پسرش ابلاغ نمود . این خانواده مسیحی بعد از این حادثه شیفته اخلاق، رفتار و منش کریمانه آن حضرت شدند و با قلبی سرشار از عشق و محبت، بار سفر بسته و به دنبال کاروان حسینیعلیه السلام به راه افتادند . آنان به حضور امام حسینعلیه السلام رسیده، به دست آن حضرت مسلمان شدند و با کمال اشتیاق به همراه قافله آن بزرگوار به کربلا آمدند . سرانجام در روز عاشورا «وهب» و «هانیه» در رکاب امام حسینعلیه السلام به شهادت رسیدند و «قمر» نیز با دلاوریهای خود از حریم امام دفاع نمود و حماسهها آفرید .
هانیه، همسر وهب، تنها زنی است که در میان شهدای کربلا دیده میشود . (12)
توزیع بیت المال به نفع نیازمندان
در سال پنجاه و چهارم هجری، یکی از کاروانهای حامل اموال حکومتی که از یمن برای معاویه ارسال شده بود، به مدینه رسید . امام حسینعلیه السلام دستور داد تا آن را توقیف نموده و محمولههای آن را در میان نیازمندان بنیهاشم و دیگران تقسیم نمایند . آنگاه به معاویه نامهای به این مضمون نوشت:
از حسین بن علی به معاویة ابیسفیان! اما بعد، ما با کاروانی مواجه شدیم که اموال و پوشاک و عنبر و انواع عطرهای دیگر را برای تو میآورد، تا آنها را در خزائن دمشق ذخیره کرده و در رفاه و آسایش خود و بستگانت مصرف نمایی . اما من به آنها نیاز داشتم و قبل از تو آن را تصرف کردم . والسلام .
این عمل انقلابی حضرت اباعبداللهعلیه السلام اسباب نارضایتی معاویه را فراهم آورد و طینامهای، آن حضرت را از عواقب این کار برحذر داشت . (13)
پاسداری از منابع خیریه
زمانی امام حسینعلیه السلام بر اثر رسیدگی به فقرا و محرومان تنگ دست وبدهکار گردید; معاویه از فرصت استفاده کرده و نامهای را به همراه دویست هزار دینار به آن حضرت ارسال نمود . او در نامه خود از امام خواسته بود که چشمه «نیزر» را - که امیرمؤمنان علیعلیه السلام آن را با دستان خویش حفر کرده و درآمد آن را بر فقرای مدینه و در راهماندگان وقف کرده و اختیار آن در دست امام حسینعلیه السلام بود - با او معامله کند . حضرت اباعبداللهعلیه السلام درخواست وی را به شدت رد کرده، فرمود: «انما تصدق بها ابی لیقی الله بها وجهه حر النار و لستبایعها بشیء; پدرم علیعلیه السلام این چشمه را در راه خدا وقف کرده است تا این که خداوند متعال او را از آتش جهنم نجات دهد . و من آن را به هیچ قیمتی نخواهم فروخت .» (14)
در اوج جوانمردی
آری، مهربانی و مهرورزی به تمام افراد بشر، عادت مستمر مردان الهی است و دستگیری از افتادگان، شیوه همیشگی اهلبیت پیامبرعلیهم السلام میباشد .
علی بن طعان محاربی میگوید: هنگامی که لشکر حر قافله امام حسینعلیه السلام را محاصره کرد، آن روز من آخرین نفری بودم که از سپاه حر به منزل «ذوحسم» رسیدم . امام حسینعلیه السلام چون تشنگی من و اسبم را مشاهده کرد، به من فرمود: «انخ الراویة; این راویه را بخوابان!» و چون ما راویه به مشک میگفتیم، منظور امام را نفهمیدم . حضرت دوباره فرمود: «یابن اخی، انخ الجمل; برادر زاده! آن شتری را که مشک آب روی اوستبخوابان .» چون شتر را خواباندم فرمود: از آب آن بخور . من خواستم آب بخورم، اما دستپاچه شدم و نتوانستم . امام حسینعلیه السلام برخاسته از آن مشک، من و اسبم را سیراب نمود . (15)
حضرت سیدالشهداعلیه السلام این همه مهر و محبت را برای کسی ابراز نمود که به جنگ او آمده بود . آن بزرگوار فردی را سیراب کرد که او جزو سپاهی بود که در روز عاشورا وی را با لب عطشان به شهادت رساندند!
یاری به محرومان فرهنگی
در سیره عملی امام حسینعلیه السلام نه تنها به محرومیتهای ظاهری و مادی توجه میشد بلکه کسانی که از جنبه عاطفی، فرهنگی و معنوی کمبود داشتند نیز در زیر چتر پوشش آن حضرت قرار میگرفتند .
ابن عساکر مینویسد: فردی به نام عصام شامی وارد مدینه شد . مشاهده سیمای پاکیزه و نورانی امام حسینعلیه السلام آتش حسد و کینه دیرینه را در دل او شعلهور ساخت و او ناتوان از کنترل احساسات زشتخویش، نزد آن حضرت رفته، پرسید: آیا تویی پسر ابوتراب؟ فرمود: بلی .
عصام، هر چقدر میتوانستبه امام و پدر بزرگوارش فحش و ناسزا و کلمات رکیک نثار کرد . امام بعد از شنیدن سخنان ناپسند وی، با عطوفت و مهربانی به وی نگریسته و آیاتی را در فضیلت عفو و گذشت قرائت کرد، آنگاه به عصام فرمود: ای برادر! برخود سبک و آسان بگیر و برای من و خودت استغفار کن! مطمئن باش اگر از ما یاری بخواهی، یاور تو خواهیم بود و اگر عطا و بخشش بطلبی، به تو عطا میکنیم و اگر ارشاد و راهنمایی بجویی، تو را ارشاد خواهیم کرد (هرنیازی و گرفتاری داری به ما بگو).
او بعد از این رفتار شفقتآمیز امامعلیه السلام از جسارتهای خود پشیمان شد . حضرت اباعبداللهعلیه السلام وقتی در چهره او نشانه ندامت را مشاهده کرد، این آیه را قرائت نمود: «لا تثریب علیکم الیوم یغفر الله لکم و هو ارحم الراحمین» (16) ; امروز ملامت و توبیخی بر شما نیست، خداوند شما را میبخشد و او «ارحم الراحمین» است . در این حال از عصام پرسید: آیا از اهل شام هستی؟ ! گفت: بلی . حضرت در ادامه به او فرمود: هر نیازی داری بدون اضطراب و شرم و خجالت، از ما بخواه که انشاء الله برآورده میشود . عصام با مشاهده این همه بزرگواری، انسانیت و اخلاق، آن چنان از خود و عمل ناپسندش شرمنده شد که در آن لحظه آرزو میکرد کهای کاش به زمین فرو میرفت! اما بعد از این حادثه در منظر او، شخصیت امام حسینعلیه السلام و پدر گرامیاش محبوبترین افراد روی زمین بودند . (17)
مولوی در مورد تاثیر ابراز محبتبه نیازمندان عاطفی و محرومان معنوی میگوید:
از محبت تلخها شیرین شود
از محبت مسها زرین شود
از محبت دردها صافی شود
از محبت دردها شافی شود
از محبت مرده زنده میکنند
از محبتشاه بنده میکنند
پی نوشت ها:
1 . «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهمالکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط» .(حدید/25)
2 . نهج البلاغه، نامه 53 .
3 . همان .
4 . لواعج الاشجان، ص 14; مناقب آل ابیطالب، ج 3، ص 221 .
5 . آل عمران/92 .
6 . تفسیرکنزالدقائق، ج 3، ص 159 .
7 . بحارالانوار، ج 44، ص 190 .
8 . المناقب، ج 4، ص 66; بحارالانوار، ج 44، ص 190 .
9 . مستدرک الوسائل، ج 7، ص 193; کلمات الامام الحسین (ع)، ص 626 .
10 . انعام/124 .
11 . بحارالانوار، ج 44، ص 196 .
12 . سوگنامه آل محمد، ص 211 و 212; ریاحین الشریعه، ج 3، ص 301 .
13 . ناسخ التواریخ، ج 1، ص 195 و 196; حیاةالامام الحسین (ع)، ج 2، ص 232 .
14 . مستدرک الوسائل، ج 14، ص 62; مناقب امیرمؤمنان، ج 2، ص 82 .
15 . ارشاد، مفید، ص 78; تاریخ طبری، ج 4، ص 302 .
16 . یوسف/92 .
17 . تاریخ مدینه دمشق، ج 43، ص 224; منازل الآخره، ص 81 .